چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


دکلمه‌های زیبا


دکلمه‌های زیبا
● نگاهی به نمایش"تراژدی تردید"
واژه‌های"نمایش" و"نمایشنامه" بیانگر آن است كه آن چه روی صحنه می‌آید باید از گفتار صرف فراتر برود و در نهایت، برون نما و از یك شاكله معنادار برخوردار باشد، وگرنه چیزی جز"حرف زدن" یا"دكلمه كردن" نیست. كلام همیشه و به خودی خود سبب كنش مندی نمی‌شود، مگر آن كه ناشی از یك حادثه درونی یا بیرونی و یا برآمده از یك موقعیت عینی مهم یا تنش‌زا باشد. در نمایش"تراژدی تردید" به نویسندگی و كارگردانی رضا صابری، ما فقط شاهد"دیالوگ گویی" هستیم.
نویسنده، پرسوناژها را براساس نوعی"خود اظهاری" طرح ریزی كرده است. در نتیجه همه چیز به دیالوگ مرتبط است.دیالوگ‌ها هم به جای آن كه واقعه كربلا را درونی كنند یا به طور عینی تشریك عملی و واقعی پرسوناژها را در واقعه بنمایانند و همزمان نیز تماشاگر را به درون داستان نمایش بكشند، صرفاً اشاره‌وار به واقعه می‌پردازند و بیشتر بیانگر حالات شخصی یا به عبارتی"وصف الحال" خود پرسوناژها هستند.
در نتیجه كاربری‌شان برای"دكلمه كردن" مناسب‌تر است؛ در اجرای نمایش هم شباهت"دیالوگ گویی" پرسوناژها به"دكلمه كردن" كاملاً مشهود است. در هیچ نمایشنامه‌ای یك پرسوناژ صرفاً با آن چه خودش در مورد خودش بیان می‌كند، شخصیت‌پردازی نمی‌شود؛ مگر آن كه این ویژگی یك شاخصه جنبی به حساب بیاید و بقیه دیالوگ‌های او بیانگر واكنش‌های درونی، عاطفی و ذهنی او در برابر دیگران و مخصوصاً یك حادثه عینی باشند.
در نمایش"تراژدی تردید" به نویسندگی و كارگردانی رضا صابری،‌ به واقعه كربلا فقط اشاره می‌شود و این اشاره صرف، به هیچ وجه حادثه نمایشی به شمار نمی‌رود. متن، روایتگر هیچ داستان نمایشی نیست. رضا صابری سعی كرده با استفاده از پارچه سبز، به گونه‌ای مفاهیم، اتفاقات یا اندیشه‌ها و اعتقادات را تمثیلی كند، اما یك تكه پارچه سبز كه بسیار هم به كار گرفته می‌شود، نمی‌تواند جامعیت موضوع و حادثه را بیان كند. ضمن آن كه میزانسن‌ها طوری هستند كه فقط سلیقه كارگردان را به نمایش می‌گذارند و چیز مهمی را برون نمایی نمی‌كنند. از این لحاظ، نمایش ضعیف و نارسا و تأكید آن كاملاً معطوف به"گفتار" است.
صحنه افزارهای مهمی در صحنه وجود ندارد. نقش ماهی در عمق صحنه كه ظاهراً به عنوان تمثیلی برای موقعیت"حُر" به كار گرفته شده، هرگز تبدیل به تمثیل نمی‌شود و بسیار تزئینی است و همزمان شاكله‌ نمایش را كه به حادثه واقعی كربلا اشاره دارد، تا حدی انتزاعی كرده است. متن به"حُر" میدان داده تا پرسوناژ محوری نمایش باشد؛ بی آن كه كاری كارستان از او سر بزند، فقط عبارات موزون و غیر موزون را دكلمه می‌كند.
بازیگر نقش"حُر"(حامد یزدی) دیالوگ‌های توصیفی را كه فقط برای دكلمه كردن مناسبت هستند، خوب دكلمه می‌كند. ژست‌ها و فیگورهای نمایشی مناسبی هم دارد، اما به علت ضعف متن، پرسوناژ"حُر" هرگز شخصیت‌پردازی نمی‌شود.
متن"تراژدی تردید" اساساً نمایشنامه نیست، بلكه نوعی دیالوگ نویسی توصیفی است و همان طور كه قبلاً اشاره شد، از یك"وصف الحال" فراتر نمی‌رود. همزمان سایر اجزا و عناصر نمایشنامه نادیده گرفته شده و در نتیجه، تماشاگر هرگز نمی‌فهمد كه اصل واقعه چگونه بوده است؛ مگر آن كه از پس زمینه‌های ذهنی خودش كمك بگیرد.
چرا چنین عارضه‌ای رخ نموده است؟ جواب آن است كه رویكرد نویسنده به موضوع به شكل یك سویه‌ای عاطفی و اخلاقی است و كاری به كندوكاو و آنالیز موقعیت و پرسوناژها ندارد. نكته مهم دیگر آن كه فقط اسم پرسوناژها و آشنایی تماشاگر با این اسم‌ها سبب می‌شود ‌در مورد این كه پرسوناژها كی هستند و از كجا می‌آیند، زیاد پی جویی نكند؛ وگرنه نمایش در این خصوص اطلاعات كافی ندارد. ضمناً به زمان و مكان نمایش هم اشاره نشده و همه چیز كلی است؛ یعنی به طرح یا پیرنگ نمایشنامه هم توجه نشده است.
این بی‌توجهی به طرح شامل پردازش ناقص پرسوناژها و نشناختن كامل"ژانر" نمایش هم می‌شود. طراحی صحنه،‌ مناسب نیست و حتی بی‌ربط هم است؛ چون"چرایی" آن به طور كامل و واضح مشخص نمی‌شود. میزانسن‌ها و شكل بندی بازیگران(جز صحنه پایانی) و كلیت صحنه‌ها، برای تماشاگر قابل درك نیست و از آن جایی كه دیالوگ‌های وصفی، همزمان كلی و عام نیز هستند، گاهی تماشاگر پرسوناژها را به جای هم عوضی می‌گیرد.
دغدغه"گفتار پردازی" نویسنده به حدی است كه بعضی جملات موزون هستند، در حالی كه هیچ دلیل و الزامی برای آن در متن وجود ندارد. ضمناً نوع واژه‌ها و عبارات نشان می‌دهد كه برای نویسنده فقط"دیالوگ‌گویی" اهمیت داشته است: "روی نقطه پرگار زمین"، "ضیافت خونین"، "من همانم كه در روضه‌های خود می‌خوانید"، "این جا در انتهای جهان بر سر بیراهه‌ای كه به قتلگاهی خونین می‌رسد، جهان بیهوده، ناهماهنگ،‌ بی‌خود و بی‌قرار... "، "مركبی بر روی نقطه صفر" و...
موسیقی چندان با مضمون نمایش همخوانی ندارد. بین همه عناصر، نور، كاربرد مناسب‌تری پیدا كرده است. از لحاظ بازیگری هم گرچه همه بازیگران سعی خود را به كار می‌گیرند، اما فقط بازی"حامد یزدی" تا حدی بر دل می‌نشیند.
نمایش"تراژدی تردید" به نویسندگی و كارگردانی رضا صابری بر آن است كه دو نیمه شخصیت"حُر" را در رابطه ـ همسویی یا تقابل ـ با"امام حسین(ع) " نشان دهد و چون متكی بر گفتار صِرف است و خود موضوع هم اساساً نمایشی نیست، در نهایت موفق نمی‌شود با تماشاگر ارتباط برقرار كند و تا حدی هم خسته كننده و غیر قابل فهم به نظر می‌رسد. این نمایش در هر دو حوزه متن و اجرا دارای نقص‌های چشمگیر است.
نوشته و كار رضا صابری
حسن پارسایی
منبع : ایران تئاتر


همچنین مشاهده کنید