سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


سقوط دراماتورژی


سقوط دراماتورژی
▪ زبان:
نمایش حاضر بر اساس دو تراژدی کلاسیک‌، "اورستیا"(اشیل) و"رومئو وژولیت" ("ویلیام شکسپیر") طراحی شده است. اما نگاه گروه اجرایی به دو اثر به گونه‌ای متفاوت است و این رویکرد دوگانه موجب دوپاره‌گی اجرا می‌شود. درصورتی که نمایش می‌بایست به سوی لحن واحدی در حرکت باشد. تا نمایش بتواند با تماشاگر ارتباط برقرار کند. همه عناصر نمایش از بازی، کارگردانی و... در نهایت باید ما را به سوی یک زیبایی‌شناسی رهنمون کند. این امر تنها با به وجود آمدن‌ لحن واحد شکل می‌‌گیرد. اما لحن نمایش دوگانه ‌دیگر مخدوش است از سویی به آثار تراژیک نزدیک می‌شود (اورستیا) و از سوی دیگر به یک پاردوی شبیه است(رومئو وژولیت) اما علت این دوگانگی چیست؟
نمایش حاضر تنها می‌خواهد با استفاده از گفتار، این دوگانه را به یکدیگرپیوند بزند.اما این گفتار به زبان نمایشی تبدیل نمی‌شود و تنها به شکل صوری توسط اشخاص بازی بیان می‌شود به این عبارت توجه فرمایید (آیا پیروزی تو به چنین جدالی می‌ارزید؟) این تنها گفتاری است که از سوی بازیگران در نمایش دوگانه‌ای دیگر(در بخش نخست: اورستیا- و در بخش دوم‌: رومئو و ژولیت) به دفعات تکرار می‌شود. اما این کلمات به زبان نمایشی تبدیل نمی‌شود، زیرا چنانکه اشاره شد هر بخش نمایش به گونه‌ای مستقل ساز و کار جداگانه ‌خود را دارد.
نکته‌ای دیگر که در زبان نمایش چشمگیر است آن است که‌ در (بخش نخست :اورستیا) اثر تنها از همان‌ عبارت یاد شده ( آیا پیروزی تو به چنین جدالی می‌ارزید؟) که به دفعات از زبان اشخاص بازی ادا می‌شود، سود می‌برد.
در این بخش واژگان رنگ می‌بازند و اشخاص نمایش فاقد نام هستند(درنتیجه هویت اشخاص بازی آشکار نمی‌شود و ما فراتر از هویت جنسی‌(زن ـ مرد)چیزدیگری درنمی‌یابیم نمایش از طریق حرکت و ماسک به ما می‌گوید: زنی به مردی خیانت می‌کند و توسط مرد دیگر به قتل می‌رسد. اما در بخش دوم نمایش‌(رومئووژولیت‌) اشخاص واجد نام هستند و اسامی اشخاص نمایشنامه‌"شکسپیر"مانند‌(رومئو ،ژولیت و...) از زبان بازیگران ادا می‌شود و تماشاگر آگاه نسبت به اثر "شکسپیر" به آسانی ‌شخصیت‌ها‌ی نمایش‌ را به یاد می‌آورد. درحقیقت زبان از طریق کدهای آشنا به پلواره‌ای میان نمایش و تماشاگر تبدیل می‌شود و سایر عناصر نمایش مانند طرح، شخصیت و...در راستای انسجام زبان به کار گرفته می‌شود. اما علت این رفتار دوگانه نسبت به دو اثر تراژدی چیست؟ این دوگانه‌گی ‌به تشتت لحن دامن می‌زند.
نکته نخست:
این تمایز زبانی را کارگردان نیز می‌داند. بنابراین در برنوشت اثر خود داستان نمایشنامه‌"اورستیا"‌ را برای تماشاگر تعریف می‌کند تا تماشاگر بتواند با اجرا ارتباط برقرار کند. اما در همین بروشور کوچکترین اشاره‌ای به داستان نمایش"‌رومئو وژولیت" نمی‌شود. ازسوی دیگر به کارگیری عبارت‌( آیا پیروزی تو به چنین جدالی می‌ارزید؟) در بخش نخست‌ (نمایش‌: اورستیا) که یک نمایش‌ میم است که با حرکت و ماسک طراحی شده است، چه ضرورتی دارد؟ نمایش میم نیازی به کلام ندارد. مگر آن که در بیان معنای خود ناتوان باشد. اما بازیگران به دفعات این عبارت را به کار می‌برند. اگر از میم استفاده می‌کنید چرا عنصر کلام را به کار می‌برید؟ و اگر می‌خواهید از کلام استفاده کنید چرا یک عبارت را ۱۰۰۰ بار تکرار می‌کنید؟آیا فکر می‌کنید که تماشاگر دچار فراموشی شده است و هر لحظه باید نکته‌ای را با فریاد به او گوشزد کرد.
▪ بازیگران:
بازیگران فرز و چالاکند و از سویی به سوی دیگر صحنه چرخ می‌زنند. بدن‌های نرم و تعلیم دیده‌ای دارند و در اجرای حرکات موزون کامیابند. بازیگران می‌توانند با اندک وقفه‌ای ‌ریتم بازی را در دست بگیرند و جریان بازی از بازیگر انسانی به سوی یک عروسک و بعکس تغییر کند. مشاجره بازیگر و عروسک جزء نقا‌ط عطف اثر است‌. ‌
▪ کارگردان‌:
کارگردان ‌اشیایی مانند صندلی، پارچه و... را جایگزین‌ اشیاء حقیقی(‌مانند شمشیر‌ و...) می‌کند. او همچنین در کنار اشخاص بازی محور‌ نمایش‌"رومئو‌، ژولیت و..." عروسکی را طراحی می‌کند و ما در اجرا هم‌"‌ژولیت عروسکی" را می‌بینیم و هم‌"ژولیت انسان" که این نکته باعث جذابیت اثر شده به عنوان مثال درصحنه‌ای از نمایش‌ ما ابتدا کشیش را می‌بینیم که قرار است داروی خواب‌آور را به"‌ژولیت انسان" بدهد‌. کشیش در خیال خود دارو را به‌" ژولیت عروسکی" می‌نوشاند و او به خواب می‌رود سپس‌"‌رومئو عروسکی" از راه می‌رسد و"ژولیت عروسکی" از خواب بیدار می‌شود و"رومئو عروسکی" و"ژولیت عروسکی" به وصال هم می‌رسند. کشیش ‌سرخوش از تصمیم خود دارو را به "ژولیت انسان" می‌دهد او دارو را می‌نوشد و... تمام رویدادهای نعل به نعل نمایش" شکسپیر" شکل می‌گیرد.
▪ موسیقی:
موسیقی اثر که براساس سازهای آکوستیک طراحی شده ‌علاوه بر آنکه ملودی‌های اثر را اجرا می‌کند، افکت‌های مناسبی را نیز طراحی می‌کند که به شکل گیری فضای صحنه‌ای اثر یاری می‌رساند.(مهیار طهماسبی، ماکان اشکوری، روزبه اسفندارمز) موسیقی اثر را نواخته و ساخته‌اند.
▪ دراماتورژی:
نمایشنامه"رومئو وژولیت" یک تراژدی است اما ‌شیوا مسعودی‌ و دراماتورژ اثر ‌امیر پاکزاد، از طریق افزودن ادا و اطوارهای مضحک و کاریکاتور مانندکه ریشه در کمدی فارس و کمدیا دلارته دارد اثر "شکسپیر" رابه یک پارودی تبدیل می‌کنند. بنابراین این اثر نه طنز است نه کمدی؛ بلکه یک شوخی است که با یک شاهکار نمایشی تلفیق شده است. این حرکت تازه و بکری نیست و ریشه آن به تترالوژی‌های نویسند‌گان یونان باستان بازمی‌گردد. اما چنان که می دانید تترالوژی‌ سه‌گانه تراژدی است که درکنار یک اثر کمدی یا پارودی اجرا می‌شود و هر نمایش واجد هویت مستقل است اما همنشینی تراژدی و پارودی دریک اثر واحد جای تعمق و تامل دارد که به تصور نگارنده از ضعف دراماتورژی نشات می‌گیرد و دراماتوژ می‌بایست این دوگانه را به عنوان دو اثر مستقل در دو اجرای متفاوت ‌روی صحنه می‌برد. در این صورت به یک اثر قابل ارائه و احترام دست می‌یافت.
▪ طراحی نمایش:
نمایش از نبود طراح صحنه آسیب می‌بیند. در برنوشت نام فردی به عنوان طراح صحنه درج نشده و در اجرا چیزی به نام طراحی صحنه وجود ندارد. این نکته حائز اهمیتی است. نمایش حاضر از‌"طراحی لباس‌، عروسک و ماسک" سود می برد اما طراح صحنه که فضای بصری اثر را شکل می‌دهد غایب است. در نتیجه اثر فاقد زیبایی بصری است و اشیاء در صحنه رها شده‌اند. در یک گوشه لباس‌ها ‌روی چوبرخت آویزانند و درسمت دیگر نوازندگان اثر روی صندلی نشسته‌اند. تنها اتفاق بصری که در صحنه نمایش شکل می‌گیرد در ابتدای نمایش است‌ که بازیگران روی چند صندلی نشسته‌اند. بازیگری روی ماسک دست می‌کشد و با دمیدن هوا به سایر اشخاص بازی نگاه می‌کند‌ و ماسک را دست به دست می‌گردانند وبازیگری دیگر بر روی صندلی می‌ایستد همین.
پس از آن صندلی‌ها تبدیل به آکسسوار صحنه می‌شود‌ و کاربرد نخستین خود، شکل دادن به فضای صحنه را از دست می‌دهند.
بازیگران بدون کوچکترین ظرافتی به سوی چوبرخت‌ها که درگوشه ‌صحنه قرار دارند می‌روند و ماسک‌ها و... را برمی‌دارند و چوبرخت‌ها به جز این کاربرد دیگری ندارند.
تماشاگر با دیدن این لباس‌های جعلی(لباسی که چند صورتک به آن آویخته است) و ماسک‌های غیر واقعی(ماسکی که چند سر دارد) درمی‌یابد که اثر در پی ایجاد یک توهم صحنه‌ای‌(نمایش‌) است‌. پس حضور چوبرخت‌ها در کنار صحنه چه کاربردی دارد؟
همین نکته پیرامون حضور نوازندگان درصحنه صادق است. اگر قرار است ما تنها موسیقی را بشنویم و کاربرد موسیقی ساختن فضای دراماتیک است چه ضرورتی دارد چهره نوازندگان دیده شود؟ چنان که مشاهده می‌کنید حضور یک طراح صحنه می‌توانست یک زیبایی بصری را پدید آورد و نیازهای اثر را مرتفع کند. به عنوان مثال ‌جای مناسبی برای نوازندگان‌، لباس‌ها و... که حضورشان در صحنه کاربردی است، تعبیه نماید.
اما تنها عنصری که ملال را از صحنه می‌زداید، طراحی لباس‌، عروسک و ماسک است که به زیبایی اثر کمک می‌کند.
هومن نجفیان
منبع : ایران تئاتر


همچنین مشاهده کنید