سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا


درباره کریستین مونیو برنده نخل طلای کن


درباره کریستین مونیو برنده نخل طلای کن
کریستین مونیو، برنده نخل طلای جشنواره کن امسال، یکی از کارگردانان موج نو سینمای رومانی است؛ کسانی که به تاثیر یک داستان خوب در موفقیت فیلم پی برده اند.
رقابت برای نخل طلای امسال در جشنواره کن هیجان انگیزتر از زمانی بود که «استیون سودربرگ» نزدیک دو دهه پیش با فیلم «جنسیت دروغ و نوار ویدئو» موفق به دریافت آن شد. فیلم رومانیایی «چهار ماه و سه هفته و دو روز» ساخته کارگردان ناشناس رومانیایی، توانست نظر اکثر منتقدان را به خود جلب کند و در رقابت با قوی ترین فیلم های شرکت کننده در بخش مسابقه جشنواره به عنوان یک مدعی و رقیب خارجی، موفق به کسب جایزه نخل طلا شود.
ماجرای فیلم در سال ۱۹۸۹ و زمان کوتاهی قبل از مرگ نیکلا چائوشسکو اتفاق می افتد و براساس تجربه دردناک و دلخراش دانشجویی است که گرفتار مشکل داشتن فرزند ناخواسته شده است. این دانشجو در واقع از دوستان نزدیک کریستین مونیو بوده است.
سقط جنین در رومانی از سال ۱۹۶۶ غیرقانونی اعلام شد و در نتیجه بیشتر از نیم میلیون مرگ به دست دکترهای قلابی حاشیه شهرها اتفاق افتاد و نرخ زاد و ولد بی محابا افزایش پیدا کرد. مونیو کارگردان ۳۹ساله (که ظاهرش جوان تر به نظر می رسد) در این باره می گوید؛ «چائوشسکو به روش مسخره و پیچیده ای به آزادی انتخاب زنان پایان داد و خود من هم به همین ترتیب به دنیا آمدم،»
کریستین مونیو پیش از این، تنها یک فیلم به نام غرب ساخته بود که حضوری کوتاه در جشنواره داشت و تا سال گذشته حتی ایده ای برای ساخت فیلم «چهار ماه و...» در ذهن نداشت و در عوض مشغول نوشتن مجموعه ای از طرح های کوتاه بر پایه افسانه های شهری درباره دوران کمونیست و سقوط آن در قالب شوخی های ساتیریک (هزلی) بود؛ چیزی که در سینمای جدید رومانی بسیار دیده می شود.
مونیو جریان این شوخی ها را این طور شرح می دهد؛ «حدود یک میلیون جوک درباره دوران چائوشسکو وجود داشت و این جوک گفتن ها راهی برای مخالفت با سیستم حاکم و رهایی از فشار بود. حتی بعضی از مردم فکر می کردند این جریان به طور رسمی ترویج و تشویق می شود. اما در حالی که خندیدن به آن سال ها امروز برای من پذیرفتنی است، برای بعضی ها که هیچ ذهنیتی درباره آن دوران ندارند، چنین چیزی قابل قبول نیست.
وقتی فیلمنامه اولیه را به دیگران و بازیگرها دادم تا بخوانند، بازیگری جوان پس از خواندن آن به من گفت که به نظر می رسد زندگی کردن در آن دوران خیلی جذاب بوده است. و همین جمله باعث شد که من تصمیم گرفتم فیلمنامه را تغییر داده و چیزهای دیگری با حال و هوای غمگین تر و ساده تر بنویسم.»
مونیو در مدت دو ماه فیلمنامه جدید را نوشت و کار را با زمان بندی و برنامه ریزی دقیق ادامه داد. فیلمبرداری این کار چهار ماه طول کشید. تصاویر به صورت برداشت های تکی و کوتاه فیلمبرداری شد. در «چهار ماه و...» دوربین دختر دانشجویی را (در طول روز) تعقیب می کند که اتاقی در یک هتل اجاره می کند و به دیدن دکتر بی وجدانی می رود که پیش از آغاز کارش از او تقاضایی غیراخلاقی دارد. در این شرایط سخت و پیچیده، بهترین دوست این دختر که آدمی عملگرا و پرانرژی است به او کمک می کند. نقش این دوست به وسیله آنا ماریا مارنیکا بازی می شود، بازیگری اهل لندن که دو سال پیش برنده جایزه بافتا برای بازی در نقش زنی اغواگر در کانال ۴ تلویزیون انگلستان شد.
مونیو درباره او می گوید؛ آنا ماریا اهل آیاسی زادگاه من در شمال غربی رومانی است و چیز به خصوصی در او وجود دارد. خیلی راحت و طبیعی است، حتی وقتی جلوی دوربین و روی صحنه است و حرف نمی زند، شما می توانید فکرها و هیجاناتش را از چهره اش بخوانید.موفقیت مونیو تنها بخشی از پیشرفت قابل توجه در طالع سینمای رومانی است.
دست کم ۱۰ فیلم تولید رومانی سال گذشته ۳/۴ درصد فروش عمومی را به خودشان اختصاص دادند و تاکنون این سینمای کوچک بومی در سطح دنیا به موفقیتی خارج از انتظار دست یافته است. امسال علاوه بر نخل طلا، بهترین جایزه کن در بخش جنبی و در قسمت نگاه ویژه به فیلم دیگری از رومانی به نام «رویای کالیفرنیا» داده شد؛ جایزه ای که در سال ۲۰۰۵ به فیلم «مرگ آقای لازارسکو» داده شده بود. فیلم «مرگ آقای لازارسکو» درباره مردی است که در سیستم وحشتناک بهداشت عمومی کشورش سرگردان شده است. این فیلم پس از نمایش عمومی مورد تحسین بسیار قرار گرفت.
همچنین سال گذشته فیلم ۸/۱۲ شرق بخارست، فیلمی رومانیایی و درباره زوج متقلبی که مهمان یک برنامه تلویزیونی بوده و خود را به جای قهرمانان انقلاب ۱۹۸۹ جا زده بودند، برنده جایزه باارزش دوربین طلایی از جشنواره کن شد.
جایزه ای که برای بهترین فیلم اول یک کارگردان به او داده می شود. این فیلم، فیلمی مخاطب پسند بود که تابستان امسال به نمایش درخواهد آمد.مونیو تاکید می کند که فیلم های ما متفاوت هستند و اگر فیلمسازان به عامه مردم توجه کنند، این باعث می شود که دوباره به سمت داستان گویی برگردند. خیلی از فیلم های رومانیایی بعد از سال ۱۹۸۹ وسواس داشتند که استعاری و پیچیده باشند. از یک نقطه ای ما به آنها گفتیم نه، مردم فقط می خواهند سرجایشان در سینما بنشینند و منتظر این باشند که بعد این صحنه چه می شود.
مونیو ادامه می دهد؛ «نسل من دارد ۴۰ساله می شود و حالا ما با گذشته آنقدر فاصله داریم که بتوانیم درباره اش صحبت کنیم. من هرگز نمی خواستم فیلمم (چهار ماه و...) تاریخچه ای درباره آن دوران باشد و در آن هرگز اسمی از حزب کمونیست نبردم.»
با این وجود این فیلم تحقیرهای بی پایان روزانه و مصالحه ای که لازمه زندگی مخفیانه در دوران ترس و وحشت رژیم چائوشسکو است را با دقت بی رحمانه ای به تصویر می کشد. هرچند مونیو می گوید من تمام تلاشم را کردم که از شمردن یک به یک جزئیاتی که از آن دوران به یاد می آورم، پرهیز کنم و حال و هوا و لحن نوستالژیک خداحافظ لنین را نمی خواستم چون این لحن دیگر کلیشه شده و مردم از آن خسته شده اند.
در حین صحبت با مونیو تلفنی از دفتر هاروی وین اشتاین به او شد و کارگردان به آرامی و با انگلیسی سلیس و روانی به آن جواب داد. سپس در پاسخ به پرسشی درباره کار در امریکا، فیلم ساختن در امریکا را غیرممکن ندانست. هر چند وقوع آن را در آینده نزدیک احتمال نداد و در این باره گفت؛ «۵/۲ میلیون نفر از رومانیایی ها طی دهه گذشته این کشور را ترک کرده اند که این تعداد ۱۰ درصد کل جمعیت یا حتی بیشتر را شامل می شوند.
هنگامی که اخیراً در لس آنجلس بودم با خیلی از کارگردان های خوب برخورد کردم. کسانی که سال ها در لس آنجلس بودند و حتی یک فیلم نساخته بودند به همین خاطر تصمیم گرفتم که حتماً به خانه برگردم،»
● یک رویای امریکا یی به سبک رومانیایی
فیلم رومانیایی دیگری که در کن موفق شد، رویای کالیفرنیایی بود. ماجرای فیلم در سال ۱۹۹۹ می گذرد و یک حماسه جاه طلبانه درباره آشفتگی و فسادی است که به دنبال توقف قطار ناتو (که سربازان امریکایی را به جنگ در «کوزوو» می برد) توسط رئیس قلابی ایستگاه قطار دهکده اتفاق می افتد.
تهیه کننده فیلم چنین توضیح می دهد؛ «این فیلم یک کمدی سیاه درباره سربازان امریکایی است که در بیابان های رومانی بدون دانستن زبان گم شده اند و نیز درباره دختری رومانیایی است که در رویای امریکایی گم شده است.
فیلم در روز آخر جشنواره (تحت عنوان کاری که هنوز در دست ساخت است) به شکل ویدئوکلیپ خلاصه ای به عنوان اولین کار کریستین نمسکیو نمایش داده شد و او گفته بود «امیدوار است مردم همه کشورها با داستان فیلم بتوانند ارتباط برقرار کنند.»
اما موضوع دردناک و غم انگیز این است که این کارگردان ۲۷ساله، سال گذشته در حال تدوین فیلم در اثر تصادف با ماشین از دنیا رفت و به رغم اینکه در نتیجه این اتفاق فیلم ناتمام مانده است ولی در هنگام نمایش به وسیله داوران بخش نگاه ویژه به عنوان زنده ترین و رهاترین ایده ای که تاکنون تصویر شده مورد تحسین قرار گرفت.
ترجمه: الهام طهماسبی
منبع : روزنامه شرق