یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
روحانیت عزیز تو همچنان عزیزی
نوشته پیش رو سخنرانی شهید مظلوم آیت الله بهشتی در سالگرد شهادت استاد شهید مرتضی مطهری است. این سخنرانی هم از جهت محتوایش - که بررسی نقش های روحانیت در دو دوره زمانی مختلف است - و هم از جهت شخصیت سخنرانش قابل توجه است چه اینکه شهید بهشتی نمونه یک حوزوی موفق است که هم بررسی سیره اش و هم دقت در کلامش می تواند برای الگو برداری مفید فایده باشد؛
... امروز حضورم در اینجا و در جمع شما دوستان عزیز، به مناسبت سالگرد شهادت برادر پر ارج و عزیز و فقیدم، عالم و محقق بزرگوار مرحوم آیت الله مطهری است. با اینکه در این روزها، حوادث و رویدادهای تازه ایجاب میکند بحث درباره این رویدادها باشد، وظیفه این است که مطلبی را عنوان کنم که بیشتر با نقش و مکان و منزلت روحانی، در جامعه ارتباط پیدا کند. در یادبود یک روحانی جلیل، سخن از نقش روحانیت، اولی است. به علاوه، در بحثی که چند هفته قبل اینجا داشتم، قول دادم یک بار دیگر در جمع دوستان بیایم و در این باره آنچه میدانم عرض کنم ... موضوع عرایض من نقش روحانیت در جامعه امروز ماست و روی سخن، نه فقط روحانیانی که اینجا تشریف دارند و عده شان هم بحمدالله زیاد است، بلکه با همه برادران و خواهرانی است که در این مراسم پرشکوه نمازجمعه، به نیایش خداوند حاضر شدهاند. مسئله، مسئله صنفی نیست، مسئله، مسئله بنیادی، در رابطه با جامعه اسلامی ماست. در رابطه با نظام اسلامی ماست. در رابطه با جمهوری اسلامی ماست. در عین آنکه درباره نقش یک گروه و صنف است، درباره کل جامعه هم هست. برای اینکه نقش روحانیت را در امروز و فردای جامعه بهتر بشناسیم، ناچار هستیم نقش همین روحانیت را در این دو سال اخیر قبل از پیروزی انقلاب مورد بررسی قرار بدهیم .
برادران روحانی! روحانیت یک سلسله نقش های دیرینه داشت از سال ها و ده ها سال و قرن ها پیش. این نقش ها را یکی یکی برمی شماریم؛
روحانیت، نقش بیان اسلام اصیل را برای جامعه بر عهده داشت. اگر مردم میخواستند بفهمند دینشان، اسلامشان، قرآنشان، کتابشان، سنتشان، عقاید اسلامی و احکام اسلامی و اخلاق اسلامی چه گفته است، به روحانی مراجعه میکردند. روحانیان کم حرکت تر، آنهایی بودند که در ایفای این وظیفه مینشستند تا مردم به آنها مراجعه کنند. روحانیان پر حرکت تر و مسئولیت شناس تر، آنهایی بودند که نزد مردم میرفتند تا رسالت خداوند را تبلیغ کنند. ولی به هر حال وظیفه بیان اسلام، در درجه اول برعهده روحانیت بود.
● وظیفه تحقیق درباره اسلام:
اسلام شناس، مجتهد، صاحب نظر، مرجع، کسانی که صلاحیت مرجعیت در زمینه مسائل اسلامی داشته باشند، اینها در
▪ درجه اول باید از حوزههای علوم اسلامی و از حوزههای روحانیت بیرون بیایند. آنجا باید نشو و نما کنند، ساخته شوند، بزرگ شوند، شناخته شوند، شناختنی که در آن مدرک نبود و مدرک بود. آنچه نبود، مدرک کتبی کاغذی بود و آنچه بود، مدرک عینی اجتماعی بود. چهرههای محقق مجتهد به حد بلوغ رسیده، در این نظام بی تکلف به مرور زمان، به وسیله شاگردان برجسته یا همطرازان با انصافشان معرفی میشدند. هم شناخته میشدند، هم شناسانده میشدند و در این شناختن و شناساندن کندی بود، سرعت لازم نبود، اما اطمینان فراوان وجود داشت. چهرهای که در یک حوزه علمیه بزرگ شکوفا میشد، گل میکرد، شناخته میشد، تقریبا عموم مردم میتوانستند به صلاحیت علمی و حتی به صلاحیت فضیلتی و معنوی و تقوایی اش، اعتماد و اطمینان پیدا کنند. بنا بر این وظیفه تحقیق در باره اسلام، بر عهده روحانیت بود و روحانیت این وظیفه را خود، عهده دار شده بود.
▪ دوم: وظیفه تهذیب اخلاق. روحانیت نقش عمده خود را در این میدید که باید با سخنش، با بیانش، با عملش و با رفتارش، با معاشرتش، با هدایتش، با تذکرش، مردم را به اخلاق پاک دعوت کند. اخلاق جامعه را مهذب کند، جامعه را از آلودگی ها دور کند و به کمالات اخلاقی بیاراید. این نقش سوم نقش بسیار مهم روحانیت بود. در حدود نوزده سال قبل، پس از رحلت مرحوم آیت الله العظمی بروجردی این استاد بزرگواری که به خصوص در شناساندن روش تحقیقی فقه، حق بزرگی بر همه ما دارد، برای ایجاد حرکتی سازنده تر درحوزه، گردهمایی ها، بحث ها و برنامه ریزی هایی داشتند. برنامه هایی به ثمر رسیده بود و برای شروعش با چهرههایی که در معرض مرجعیت بودند و یا مرجع بودند، تبادل نظر داشتیم. از جمله شبی همراه با برادران عزیز و مجاهد، آیت الله مشکینی و آیت الله ربانی شیرازی، خدمت حضرت آیت الله العظمی آقای گلپایگانی بودیم. بحث بود درباره اینکه چه باید کرد که مسئله تربیت، اخلاق و تهذیب اخلاق در حوزه علمیه قم، نقش بالاتر و سازنده تری به خود بگیرد؟ بحث بود، صحبت بود. یاد میکردیم از درس سازنده اخلاق مرجع عالی قدر، امام خمینی در قم. و تاثیری که درس ایشان در آن سال ها در ساختن و تربیت کردن فضلایی که در آن درس حاضر میشدند، داشت و تاسف از اینکه سال هاست این درس تعطیل است و ادامه ندارد. البته در آن موقع امام در قم بودند اما درس های دیگری را داشتند. به این مناسبت من پرسیدم که در آن موقع که شما طلبه ای جوان بودید، در این حوزه قم سازندگی اخلاق بر عهده چه کسی بود؟ چه کسی درس اخلاق داشت؟
ایشان پاسخی دادند که به یاد من همچنان مانده و میماند. گفتند در آن موقع ما درسی به نام درس اخلاق نداشتیم، اما الگوهایی به عنوان الگوهای عملی اخلاق داشتیم و در میان این الگوها از چند نفر به عنوان الگوی برجسته نام بردند؛ از جمله از مرحوم آیت الله و استاد و عالم ربانی فقیه مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی رحمه الله علیه. گفتند رفتار این عالم جلیل در محیط جامعه، در شهر و در حوزه برای همه ما طلاب آن موقع، آموزنده و سازنده بود. از هر سخنش، از هر قدمی و از هر برخوردی و از هر رفتاری ما چیزها میآموختیم .
داستانها نقل کردند که از آن میگذرم. این را بدین مناسبت نقل کردم که توجه به تهذیب اخلاق چه برای خود طلاب و روحانیون و چه نقشی که اینها باید در جامعه از این نظر داشته باشند.
▪ سوم: نقش روحانیت در خدمت به مردم و گره گشایی از مردم. مردم ببینند که روحانی مرد دنیا و آخرت، هر دوست. برای اینکه اسلام دین دنیا و آخرت، هر دوست. در اسلام دنیا و آخرت جدا نیست و آخرت هم از دنیا جدا نیست. اینجا دار عمل است و آنجا دار جزا. اینجا جای ساختن است و آنجا جای بهره. ساختنی که اینجا داریم فقط نماز و عبادت نیست که البته نماز و عبادت، ستون دین است ولی فقط آن نیست، خدمت به خلق هم هست. روحانیون هر قدر در مناطقشان به مردم بیشتر خدمت کنند، خدمت روحانیت شان را، بهتر انجام دادهاند. خوب یادم میآید عدهای از طلاب پر تلاش عزیز ما به روستاها میرفتند و همان کاری را میکردند که امروز جهاد سازندگی میکند. پیشگام و پیشتاز جهاد سازندگی، طلاب متعهد و متحرک و با ایمان و خداپرست و خلق دوست و مردم دوست حوزهها بودند. مسئله، مسئله افتخار کردن نیست. در جامعه کسی قصد تقسیم افتخارات ندارد. مسئله، مسئله به یاد آوردن و به یاد آمدن است. روحانیون در نقش خدمت به مردم، بهتر میتوانند پیام اسلام را تبلیغ کنند. حمام میساختند، راه میساختند، به بینوایان کمک میکردند، درمانگاه میساختند، غسالخانه میساختند، مدرسه میساختند، حتی در آن اواخر شاید درحدود هفت، هشت، ده سال قبل رفته بودند سراغ اینکه با خودیاری مردم، برق و روشنایی برای مردم درست کنند و امثال اینها.
▪ یک خدمت دیگر روحانیت که در این خدمت بسیار هم حساس عمل میکند و باید هم حساس عمل بکند، روشنگری برای مردم بود، در جهت شناساندن انحرافات فکری که به نام اسلام تحویل مردم داده میشود. روحانیون در بیدار کردن مردم نسبت به افکار انحرافی، نقش بسیارموثری داشته اند. برای اینکه میدانستند که «اذا ظهرت البدع فلیظهر عالم علمه» وقتی نوآوری های انحرافی و التقاطی را میدیدند، در گوشه و کنار جامعه، با آنها به مبارزه بر میخاستند، مردم را روشن میکردند، به مردم میگفتند که آنچه مایه نجات است، اسلام اصیل است نه اسلام آمیخته به غیر اسلام. یک روش هم روحانیون ساخته شده و تربیت شده در این باره داشتند که من، این را اینجا میگویم و آن روش این بود؛ روحانیون زبده در برخورد با کسانی که دچار انحراف شناختی درباره اسلام بودند، میکوشیدند اینها را در درجه اول جذب کنند، بعضیها بودند خیلی خوش سلیقه نبودند، از همان اول دعوا میکردند. بنا بر این بیشتر دفع میکردند و سخن ما همواره با این دوستان این بود که برای یک عالم دینی، برای یک مسلمان متعهد، بخصوص یک عالم و روحانی، قدم اول، جاذبه است. تلاش در راه جذب کردن، از راه روشن کردن با سخن و با اندیشه روشنگر و از راه ایجاد جاذبه اخلاقی و عملی است تا دافعه. بنا بر این اگر همه شما روحانیون عزیز، امروز هم این قانون و این اصل رامی پسندید، این فرمول رامی پذیرید، بکوشیم همه با هم روحانیتی باشیم در درجه اول پرجاذبه، ولی جاذبه بدون دافعه به درد نمی خورد. هر انسان مکتبی ، خود به خود دافعه هم دارد. آنهایی که می خواهند سراپا جاذبه باشند بدون دافعه، اینها از آن صلح کلیهایی هستند که خود دچار نوعی التقاط و انحرافند، صوفی مآبانه هستند. اهل حقی که حقش مشخص نیست، همه چیز برایش حق است. اصلا باطلی برایش وجود ندارد. نه ، این طور هم نمیشود. اسلام خود یک مکتبی است که جاذبه دارد و دافعه دارد. تبشیر دارد و تنذیر دارد. انذار و تبشیر هر دو در اسلام هست. این هم نقش چهارم.
▪ نقش پنجم: مبارزه با ظلم و ظالم؛ تا وقتی که اصل رژیم، رژیم ظلم و ضد اسلام و ضد عدل بود با کل رژیم یا با نوچهها و ایادی رژیم در مناطق خودش، روحانیت میجنگید و مبارزه میکرد. حالا هم که اصل نظام، نظام اسلامی است اما هنوز ایادی اش، ابزارش، کارکنانش، همه متناسب با نظام اسلامی نیستند، روحانیت هر جا ظلم و ستمی از این بازماندههای طاغوت، در اداره ها و موسسات و در جامعه ببیند همچنان با او میجنگد و میرزمد و روحانیت در ایفای این نقشها مدت ها از زبان و بیان استفاده میکرد. حق هم داشت، برای اینکه فرهنگ جامعه ما بیشتر فرهنگ گوش بود تا فرهنگ خواندن، فرهنگ شنیدن بود تا فرهنگ خواندن. مردمی که بتوانند بخوانند، عده شان زیاد نبود. از وقتی که در جامعه ما فرهنگ خواندن به صورت یک فرهنگ دلنشین ، جوان ساز، عمیق و شخصیت ساز در آمد، روحانیت متوجه شد که باید اهل قلم نیز باشد. نهضت قلم و نوشتن، درست در زمانی که ما اینجا به صورت طلاب جوان در حوزه درس میخواندیم، آغاز شد و رو به اوج رفت. فضلای حوزه دیدند باید توانایی نوشتن داشته باشند، بنویسند، آن هم با عبارات و الفاظی که متناسب با زمان باشد و درس خواندهها از خواندن نوشتههایشان استقبال کنند. قلم، بیان، تحقیق، تجزیه و تحلیل پیرامون مسائل اسلامی و مسائل اجتماعی، نوشته ها و سخنرانی های تحقیقی و تحلیلی و نوشته ها و سخنرانیهایی که آهنگ موعظه یا خطابههای موثر داشت. روحانی از این راه هایی که عرض کردم توی متن جامعه جا داشت. روحانی و روحانیت از هر قشر دیگر پایگاه مردمی اش اصیلتر و موثرتر بود. چون روحانی با مردم زندگی میکرد ... اگر روحانی در متن جامعه زندگی میکند و با وجدان جامعه رابطه برقرار میکند برای این است که به راستی با مردم زیست میکند. در یک گفتگویی که به همین مناسب دو سه روز قبل با امام داشتیم، ایشان با همان دقت نظر، روی این نکته تکیه داشتند. مسئله این بود، مشکلی بود درباره روحانیت، مطرح شد. یک راه حل مطرح شد. فرمودند نه، این راه حل خوبی نیست. این، روحانی را از مردم جدا میکند. روحانی باید با مردم زندگی کند.
کمال روحانی این است ... با مردم زیست کردن، این شان روحانی است و روحانیت باید به این عامل، بیش از هر عامل دیگر توجه کند. برای اینکه اگر میخواهد روشنگر اسلام باشد و بیانگر اسلام باشد، برای مردم، باید در دل مردم جای داشته باشد. اگر میخواهد آنها را موعظه کند، باید در قلب مردم جای داشته باشد و در متن مردم. اگر میخواهد آنها را ارشاد کند، اگر میخواهد آنها را از نظر اخلاقی اصلاح کند و تهذیب کند، این باید در متن مردم باشد. اینها امتیاز نقش روحانی بوده است در گذشته. تا سال ۱۳۴۱ نقش روحانیت در همین هایی که عرض کردم خلاصه میشد. به اضافه تحصیل و تدریس در حوزهها،
سال ۱۳۴۱ یک روحانی برجسته آمد، نقطه عطفی در نقش روحانیت به وجود آورد. تا آن موقع روحانیون به دو بخش تقسیم میشدند؛ یک عده روحانیونی که در سیاست هم وارد بودند و یک عده روحانیونی که از سیاست پرهیز میکردند. روحانیون سیاسی، آدم هایی بودند خیلی محدود و معدود، اکثریت قاطع روحانیت، آنهایی بودند که از سیاست کناره گیری داشتند. نشانه تقوای بیشتر و عدالت کامل تر و صرف نظر کردن بیشتر از دنیا، برای یک روحانی این بود که کاری به کار سیاست نداشته باشد. بودند چهرههای برجسته محبوب در عالم روحانیت که چهرههای سیاسی هم بودند، اما ورود به سیاست همان و تنزل درجه روحانیت همان. سال ۱۳۴۱ یک روحانی جامع الشرایط که در مکارم و ارزش های والای او، جای سخن نبود، فقاهتش، علمش، عدالتش، اخلاقش، مهذب بودنش، مدرس عالی مقام بودنش، همه جا زبانزد بود و در حوزه، این آمد این تابو، این خاطره و یادبود نامطلوب دوره اعتزال روحانیت از نقش خلاق سیاست را از بین برد. آمد و گفت روحانی باید بیان اسلام بکند، تبلیغ اسلام بکند، به مردم خدمت بکند، در متن جامعه بماند، موعظه بکند، با انحرافات مبارزه بکند ولی مطلب به اینجا تمام نمیشود، روحانی باید پیشتاز و پیشگام در مبارزات سیاسی گسترده نیرومند همراه با زد و خورد و کشته شدن و کشتن باشد، تا یک روحانی تمام عیار باشد. علی وار، حسین گونه، پیامبر وار. مگر نه روحانی می گوید من جانشین پیامبرم؟ مگر نه اینکه میگوید من نایب امام زمان سلام الله علیه هستم؟ پس چگونه میتواند خود را از مسئولیت های سنگین سیاسی و مبارزاتی برکنار بداند؟ روحانی باید مرد سیاست و مبارزه نیز باشد. آن شخصیت والایی که توانست این نقطه عطف تاریخی را برای تکامل نقش روحانیت در جامعه ایفا کند، امام بود.
چه شد که در سال های، ۵۶ و ۵۷ نقش روحانیت در جامعه اوج گرفت؟ جایش در جامعه بسی بازتر شد؟ چه شد؟ آن هم نه به صورت یک گروه معدود، عده زیادی از روحانیون از مسجد به راهپیمایی ها آمدند. مسجدها جای تدارکات مبارزهها شد، پلاکاردها را همان جا مینوشتند، مردم را همان جا جمع میکردند، شعارها را همان جا یاد میدادند، ترجیع بندهای راهپیمایی ها کجا تنظیم میشد؟ در همان مساجد. مسجد پایگاه اصیل خودش را باز یافت و تکمیل کرد. تا وقتی که در مبارزه پیروز شد. اکنون سوال این است که روحانیت امروز باید چه نقشی داشته باشد؟ آنچه به عنوان پاسخ میتوانم خدمتتان عرض کنم اینکه اولا؛ روحانی باید همه آن نقش های گذشته را حفظ کند. حوزهها باید محل درس خواندن و درس گفتن و تحقیق کردن باشد. بیان و قلم روحانیت باید همچنان نافذ باشد و روز به روز نافذ تر. طلاب جوان عزیز! برای یاد گرفتن، سخن گفتن بهتر و نافذ تر و نوشتن رساتر و بلیغ تر باید وقت صرف کنید. میدانید بیان بلیغ و نوشته بلیغ کدام است؟ فقط الفاظ نیست. بلاغت به الفاظ ارتباطی ندارد. فصاحت بیشتر به الفاظ ارتباط دارد. بلاغت به این است که شما باید دائما در فرهنگ معنوی و اخلاقی و سیاسی و اجتماعی روز، حضور داشته باشید. باید بدانید امروز جوان ها چه کتاب هایی را میخوانند، چه سوالاتی برایشان مطرح است، توده مردم چه سوالاتی برایشان مطرح است؟ حتی این کافی نیست. روحانی اگر میخواهد در نقش امامت و پیشوایی نقش ایفا کند باید دو روز و سه روز و ده روز و یک ماه و یک سال هم از جامعه اش جلوتر باشد. باید دور هم بنشینید، بحث کنید مسئله ای که فردا برای مردم ما مطرح میشود کدام است، ما امروز جواب او را آماده کنیم. مسئله دینی، اعتقادی، عملی، اخلاقی، اجتماعی، سیاسی، تربیتی، اقتصادی و هر گونه مسئله دیگر.
روحانیت عزیز، تو همچنان عزیزی. نگران نباش. می کوشند تا تو را از آن مقام رفیعی که با تواضع و فروتنی و خدمت و ایمان و عمل صالح به دست آورده ای فرو آورندت، ولی بدان، اگر در راه خدا باشی و با خدا باشی و در خط خدمت صادقانه به خلق خدا بمانی، خدا این منزلت را برای تو تضمین کرده است. تو همچنان الگوی ایمان و عمل صاحل بمان، تو همچنان نمونه تواضع و فروتنی و خدمت به مردم بمان، تو همچنان دارای سرمایه شناخت عالی و موثر از اسلام بمان و بشو، تو همچنان رابطه مردمی ات را با متن مردم نگهداری و تقویت کن، تو همچنان با نسل جوان حتی جوان اغفال شده اش همچون یک برادر یا پدر مهربان روشنگر برخورد کن، مطمئن باش فردا از آن تو و شعار تو و راه توست ...
خوب، از نظر مشاغلی که امروز در جامعه هست روحانیت چه کار بکند؟ این سوال مهم مطرح است... همگامی و همکاری با مجاهدان جهاد سازندگی که شما خودتان پیشگام آن بودهاید. چرا در گروه های جهاد، روحانی نیست؟ با هر گروه جهاد باید یک طلبه روحانی هم برود. یک شرط هم دارد و آن این است ؛ طلبه ای که آنجا میرود بداند که میرود هم در آنجا تبلیغ اسلام کند و هم بیل به دست بگیرد، طلابی که نمیتوانند بیل و کلنگ به دست بگیرند توصیه میکنم در گروه های جهاد شرکت نکنند...
در سپاه پاسداران؛ این پاسدارها اینقدر دلشان میخواهد یک کسی از شما طلاب عزیز، طلاب ساخته شده بروید در داخل آنها، با آنها زندگی کنید. البته میدانید جالبترش چه هست؟ جالبترش این است در آن ساعاتی که در پادگان تشریف میبرید، همان لباس سپاهی را هم به تن کنید. شما حتما در آن نوشته ولایت فقیه امام، این را خوانده اید که امام انتقاد میفرماید (اگر اشتباه نکنم در آن نوشته است) از کسانی که لباس جندی را برای روحانی یک لباس خلاف روحانیت و خلاف مروت میشمردند. خوانده اید این را در نوشته های امام؟ دوستان، من حتی اعلام خطر میکنم، می گویم که سپاه پاسداران اگر بخواهد گسترش پیدا کند و نقش انقلابی اش را در پاسداری از نظام اسلامی همچنان با اوج ایفا بکند، بدون حضور جمعی فعال و با ایمان و مبارز و سلاح آشنا از طلاب و جوانان غیر طلبه از دانشگاه، جوانان خود ساخته دانشگاهی میسر نیست.
اینها نیاز دارند. بروید به آنجا. خوب میپرسید که یعنی در اینجا درس و کار و همه را رها کنیم و برویم؟ نه جانم، هیچ نیازی نیست. چه عیب دارد که طلاب آماده دورههای دو ماهه در سپاه بگذارند؟ دوماه آنجا و ده ماه اینجا. آیا عیبی دارد؟ جایی آسیب میبیند؟ نمایندگی مجلس و نمایندگی در شوراهای استان و شهرستان و شهر و روستا بسیار خوب است، در هر یک از این شوراها یک روحانی واجد الشرایط شرکت کند، ولی به یک شرط. به شرط اینکه آنجا که میرود از نظر مطالعات سیاسی و اجتماعی و محکی خودش را مجهز کند. با فقه و اصول و حدیث و تفسیر و فلسفه و کلام تنها، توی این شوراها نمیتوان منشا اثر خوب بود. آن وقت به عنوان فردی که در آنجا فقط نظارت شرعی میکند در میآید. این درست نیست. اگر یک روحانی عضو شورای اسلامی است، همین طور باید مطالعه کند. در قضا، قاضی شدن. آن هم در مراحل مختلفش؛ شان روحانیون است که در قضا شرکت کنند. البته به یک شرط ، به شرط اینکه با مسائل قضا و با خصلت های قضا و با مصائب و مصیبتهای قضا آشنا شوند. قضا کار دشواری است. مجلس قاضی مجلسی است که؛ «الا یجلسه الا نبی او وصی نبی او شقی» اگر آگاهی و خود سازی وصی نبی نباشد، شقاوت به دنبالش میآید. دوستان اهل علم که برای دادگاه ها و دادستانی انقلاب به اطراف میروند باید بدانند قبول این مسئولیت یعنی قبول یک بار سنگین و بزرگ. در فرهنگ و آموزش و پرورش و دانشگاه و تدریس و مدارس؛ البته، جای شماست. خودتان را برای تدریس ممتاز موثر در یکی از شاخههای مورد نیاز در مدارس و دانشگاه ها آماده کنید ...
وقت برای بیان تمام مطالب کم است ولی چون جلسه به مناسبت یادبود مرحوم استاد مطهری است باید بگویم که این دانشمند بزرگ و محقق عالی قدر در بسیاری از این نقش ها که برشمردم فردی ممتاز و برجسته بود. تحقیق اش، بیان اش، قلم اش، تدریس اش، سازندگی اش و به راستی جای او در حوزه علمیه و در کل جامعه ما، بسیار خالی است. خدایش بهترین مقام و منزلت، منزلت شهدا و صالحین و علما و صدیقین به او عنایت کند. خدای متعال به همه ما، به شما روحانیان عزیز، به شما مردم عزیز مسلمان که پیوندتان را با روحانیت متعهد و با ایمان و مسئول و مبارز ارج می نهید، توفیق دهد که راه انقلاب اسلامی مان را که حالا حالاها شهادت و خون و مقاومت و ایثار می طلبد، تا پیروزی نهایی ان شاء الله ادامه دهیم. والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
منبع : روزنامه رسالت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست