دوشنبه, ۶ اسفند, ۱۴۰۳ / 24 February, 2025
مجله ویستا


شاهنامه فردوسی نقطه پیوند ایران، اسلام و تشیع


می لعل پیش آور ای هاشمی زخمی كه هرگز نگیرد كمی سخن از پیوند ایران و اسلام و نمادها و نشانه های این پیوند مبارك و تاریخ ساز است. محققان ثابت كرده اند كه ایرانی جماعت، نه از روی ترس از شمشیر تازیان و مقولاتی از این دست، بلكه آزادانه و آگاهانه، اسلام را برگزید و به انگیزه تخلص از ستم سیاسی و تبعیض طبقاتی رژیم ساسانی، به اصول و احكام نجاتبخش این دین (معنویت الهی، كرامت انسانی و عدالت اجتماعی) دل بست و خستو شد. شاهدد روشن این امر آن است كه در صف انبوه دانشوران و سیاستگران و عارفان دوران تمدن اسلامی، بیشترینه چهره های شاخص و نام آشنا، ایرانی اند و پهنه تاریخ ۱۴ قرنه اسلامی، گویی تفسیر این كلام مشهور نبوی صلی الله علیه و آله است كه فرمود:
ـ اگر «علم» (و در روایتی: «ایمان») بر ستاره پروین آویخته باشد، مردانی از ایران بدان چنگ خواهند زد. ایرانی مسلمان، همچنین بتدریج از بین تمامی فرقه ها و نحله های اسلامی، مذهب خاندان پیامبر علیهم السلام یعنی تشیع را برگزید كه به جای تحمیل حاكمیت نژاد عرب بر دیگر ملل، اصل تقوا و شایستگی علمی و عملی را معیار كرامت فردی و اجتماعی می شناخت و با تمسك به این مذهب، صف خویش را از خلیفگان اموی و عباسی جدا ساخت و چه هزینه ها نیز بابت این انتخاب و پایداری بر سر آن نپرداخت. استاد شهید مطهری، بدرستی علت گرایش ایرانیان به اسلام را همان علت گرایش آنان به تشیع می داند: تكاپوی دستیابی به گوهر معنویت و عدالت قرآنی كه بساط خلفا از آن خالی بود و تنها در خانه گلین علی و فاطمه و فرزندان آنان علیهم السلام یافت می شد و بس! علایم، شواهد و آثار پیوند ایران، اسلام و تشیع، بسیار است، كه در حد ظرفیت بسیار محدود این مقال، به یكی از مهمترین و بارزترین این علایم اشاره می شود: استاد طوس و اثر جاویدان او شاهنامه.
فردوسی، حكیمی چابك اندیشه و شاعری فلك فرساست كه در باشكوه ترین دوران تمدن اسلامی (قرن ۴ و ۵ هجری) می زیسته و نقش ماندگار خویش را بر پیشانی فرهنگ و ادب ایران زده است. او شاعر است، اما نه همچون دیگر شاعران؛ او به قول انوری، قصیده سرای كم نظیر این دیار، استاد بلكه خداوندگار شاعران است
آفرین بر روان فردوسی آن همایون بهار فرخنده
او نه استاد و ما شاگرد او خداوند بود و ما بنده
و به تعبیر جمیل صدیقی زهاوی (شاعر كرد تبار معاصر عراق): شاه شاعران قدیم و جدید است و دیگران رعیت او. ابن اثیر، شاهنامه را «قرآن عجم» می خواند و سعدی بزرگ كه می گوید هیچ شاعری چون او ـ در مجموع ـ بر ابزار و قوالب سخن مسلط نبوده است، در سراسر دیوانش تنها شعر یك شاعر را تضمین كرده و آن هم فردوسی است:
چه خوش گفت فردوسی پاكزاد كه رحمت بر آن تربت پاك باد!
میازار موری كه دانه كش است كه جان دارد و جان شیرین خوش است استاد طوس از معدود شاعرانی است كه هم شاعران كهن و كهن سرایان این دیار در برابرش خضوع كرده اند و هم نوپردازان، دل در كمند عشق او دارند. و امروزه روز، زبانی در دنیا نیست الان آن كه شاهنامه، كلا یا بعضا به آن زبان ترجمه یا نشر شده است. تاثیر عمیق و گسترده شاهنامه بر خامه و چامه ادیبان و شاعران كشورمان، از سعدی گرفته تا حافظ و مولوی و دیگران بر اهل نظر پوشیده نیست و فی المثل می توان بخشی مهم از شاهنامه (مظلومیت سیاوش و بدسگالی گرسیوز و قساوت افراسیاب) را در این بیت مشهور خواجه شیراز دید و دریافت كه:
شاه تركان سخن مدعیان می شنود شرمش از مظلمه خون سیاووشان باد!
یا كدام فردوسی پژوهی است كه در این بیت ملای روم، طنین شاهنامه در بخش پهلوانی را نشنود:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست!
شاهنامه، رزم نامه ملت ایران در پیكار سرنوشت - در دو جبهه سیاست و فرهنگ و در دو عرصه برون و درون ـ برای ماندن و بالیدن در برابر انواع سختیها و دشمنی ها و تجاوزهاست. از جنگ تهمورث با دیوان، فریدون با ضحاك،كیخسرو با افراسیاب و هفت خان رستم و اسفندیار بگیرید تا چالش علمی و اندیشه سوز موبدان ایرانی (همچون بوذرجمهر حكیم) با دانایان هند و روم و تا پرخاش كوبنده رستم به خشك سری ها و خودكامگی های كیكاوس. این كتاب سترگ، هم جانمایه ضد اجنبی (البته اجنبی زور گو و متجاوز) دارد و هم بن مایه ضد استبدادی. این است كه خواندن شاهنامه بویژه در برهه های طوفانی تاریخ، همواره روح جهاد و مقاومت را در برابر سلطه جویان خارجی و خودكامگان داخلی تقویت می كرده است و حتی ملوك ایوبی شام در كوران جنگهای صلیبی، ابوالفتح بنداری را به ترجمه عربی شاهنامه واداشتند تا مجاهدان مسلمان را با خواندن شاهنامه برای آزادی قدس تشجیع و تحریض كنند.خصوصیات و ویژگی های شاخص و دیر یاز ملت ایران در شاهنامه ـ كه نازله روح فردوسی و حاصل مغز رنج سالیان اوست. به روشنی جلوه گر است؛ چندان كه باید گفت: هر تكاپوی ایران شناختی، خام و ناقص خواهد بود اگر با مطالعه دقیق شاهنامه همراه نباشد. همبستگی بلكه «این همانی دین و سیاست» كه ویژگی مشترك ادوار باشكوه تاریخ ایران (نظیر عصر ساسانی و صفوی) است، از جمله این ویژگی هاست. در شاهنامه، در بخش مربوط به وصیتنامه اردشیر بابكان می خوانیم:
چو بر دین كند شهریار آفرین برادر شود شهریاری و دین
نه بی تخت شاهی است دینی به پای نه بی دین بود شهریاری به جای
دو دیبا است یك در دگر بافته برآورده پیش خرد تافته
نه از پادشا بی نیاز است دین نه بی دین بود شاه را آفرین
چنین، پاسبانان یكدیگرند تو گویی كه در زیر یك چادرند
نه آن زین، نه این زان بود بی نیاز دو انباز دیدیمشان نیك ساز
چو باشد خداوند رای و خرد دو گیتی همی مرد دینی برد
چو دین را بود پادشا پاسبان تو این هر دو را جز برادر مخوان
چه گفت آن سخنگوی با آفرین گه چون بنگری مغز داد است دین۱
و این همان است كه در كلام شهید مدرس، با تعبیر «دیانت ما عین سیاست ماست و سیاست ما عین دیانت ما» ادا شده است. آیا در آینه اندیشه ها و دغدغه های شاعری چنین و مندرجات كتابی چنان پرنفوذ و تاثیر گذار در فرهنگ و ادب و سیاست ایران ـ «فردوسی» و «شاهنامه» را می گویم ـ نمی توان نمادها، نشانه ها، آمال و آرزوهای جان جویا و هدفمند ایرانی را در درازنای قرون اسلامی دید و دریافت؟
به گمان ما پاسخ این سوال مثبت است و چنان كه در كتاب «بوسه بر خاك پی حیدر علیه السلام» گفته ایم؛ ایران بعد از فردوسی (بویژه ایران پنج قرن اخیر: از صفویه به بعد) به لحاظ هویت فكری و علایق فرهنگی و سیاسی، گویی جامه ای است كه به قامت اندیشه احساس و باور فردوسی بریده و دوخته شده است. به تعبیری دیگر: اصولا تاریخ كشورمان در هزاره پس از فردوسی، در مجموع، تاریخ بسط و گسترش تدریجی ایمان و آرمان اوست و اكثریت مردم این دیار، فكر و فرهنگ آن سره مرد را در شور و شعور ملی خویش حاضر دارند.
فردوسی چنان كه بوضوح از جای جای شاهنامه (بویژه از دیباچه آن) بر می آید، یك ایرانی فرزانه بود كه اولا آیین زردشتی را برای همیشه پشت سر گذارده و به اسلام روی آورده بود:
تو را دانش و دین رهاند درست در رستگاری بیایدت جست
و گر دل نخواهی كه باشد نژند نخواهی كه دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی دل ار تیرگی ها بدین آب شوی۲
این پیامبر ـ كه با اضافه آن به ضمیر مخاطب (پیامبرت = پیامبر + تو) «پیامبر مطلق» خواننده شاهنامه قلمداد شده رسول گرامی اسلام است صلی الله علیه و آله و بدین گونه، شاعر صراحتا صف خویش و ملتش را از پیروان دیگر ادیان الهی یا مكاتب بشری جدا می كند. چنان كه در جای دیگر شاهنامه، بخش مربوط به داستان اسكندر، اسلام را (كه قبله آن مكه و بیت الحرام است) آیینی می داند كه در بین ادیان گوناگون، هدایت الهی با آن و به آن، به نقطه كمال و تمامیت خویش رسیده است:
خداوند خواندش بیت الحرام بدو شد همه راه یزدان تمام۳ثانیا فردوسی از بین فرق مختلف اسلامی، تنها علی و اهل بیت پیامبر علیهم السلام را به عنوان هادیان راه سعادت خویش برگزیده بود و همراه با ایمان استوارش به این آیین (كه حتی داغ و درفش محمود نیز قادر به محو آن نبود) طالب رهایی و نجات میهن خویش از سلطه كسانی بود كه مزورانه دین را دستمایه ستیز با عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و استعباد مردم می خواستند:
تو را دانش و دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست
و گر دل نخواهی كه باشد نژند نخواهی كه دایم بوی مستمند
به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگی ها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی خداوند امر و خداوند نهی
كه: من شهر علمم علیم در است درست این سخن قول پیغمبر است
گواهی دهم كاین سخن راز اوست تو گویی دو گوشم پر آواز اوست
منم بنده اهل بیت نبی ستاینده خاك پای وصی...
اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است چنین است و این دین و راه من است
بر این زادم و هم بر این بگذرم چنان دان كه خاك پی حیدرم ...
نباشد جز از بی پدر دشمنش كه یزدان به آتش بسوزد تنش
هر آن كس كه در دلش بغض علی است از او زارتر در جهان زار كیست؟!۴
نكته آخر این كه، از دیدگاه او: آزادی و رشد و ترقی ملت ایران، در گرو جنگی بیدرنگ و پیكاری تمام عیار با عوامل تباهی و تجاوز بود و راه كسب نام و نشان، از دریای خونرنگ مبارزه می گذشت:
دریغ است ایران ویران شود كنام پلنگان و شیران شود
همه جای جنگی سواران بدی نشستنگه شهریاران بدی
كنون جای سختی و رنج و بلا است نشستنگه تیز چنگ اژدها است
كسی كز پلنگان بخورده است شیر بدین رنج، ما را بود دستگیر۵
آشنایان با تاریخ ایران اسلامی نیك می دانند كه «مذهب تشیع» و «اندیشه استقلال سیاسی»، راه و رسم اكثریت مردم ایران را در قرون اخیر (با همه افت و خیزها و نشیب و فرازهایی كه داشته) تشكیل داده است. روشن تر بگوییم: قیام خاندان صفوی در آغاز قرن دهم هجری و پیش از آن، خیزش خونبار سربداران و سادات مرعشی مازندران و كاركیاهای گیلان (و همه با تایید و همدلی فقیهان شیعه) و سپس مقاومت مستمر ملت ایران در قبال تجاوزات مكرر خواندگاران عثمانی و خوانین ازبك و.. همچنین تزارهای روسی و لردهای انگلیس و مستشاران امریكایی و در این میان ایجاد نهضت های پرشكوه ملی بر ضد قراردادهای استعماری رویتر و رژی و دارسی وایجاد حماسه هایی ۳۰ تیر و ۱۵ خرداد و ۲۲ بهمن ـ همه و همه روییده و برآمده از همان دیدگاهی است كه استاد طوس در هزار سال پیش بدان خستو و معتقد بود: مذهب تشیع، و اندیشه رهایی از ظلم و تجاوز. به قول مرحوم استاد محیط طباطبایی: «فردوسی، به معنی تمام كلمه، شاعر «ملی» كشور ماست. آمال ما و افكار ما و دین ما و مذهب ما و زبان ما و شیوه بیان ما، همه از شاهنامه او نیرو می گیرد».۶
همخوانی و همگونی «سیر كلی تاریخ ایران» با «اندیشه و ایمان فردوسی» و آموزه های اساسی شاهنامه»، امری بسیار معنی دار و قابل تامل است و زمینه خوبی برای بررسی نقش موثر فردوسی در تكوین هویت تاریخی ایران فعلی ـ كه كشوری اسلامی، شیعی و مستقل است ـ به دست محققان می دهد.
او در زمانه ای كه به اشاره یا تایید خلیفه عباسی، محمود و مسعود غزنوی در ری و آمل، و طغرل سلجوقی در بغداد، خون پیروان اهل بیت علیهم السلام را به شمشیر ستم می ریختند و كتب كلامی و حدیثی شیعه را به لهیب آتش بیداد می سوزاندند، صراحتا اعلام كرد كه جام محبت مولای متقیان علی علیه السلام را عاشقانه سر می كشد و این همان جامی است كه ملت ایران در طول قرون، كام خویش را همواره با آن سیراب ساخته است:
می لعل پیش آور ای هاشمی زخمی كه هرگز نگیرد كمی۷
پانوشتها:
۱. شاهنامه چاپ مسكو، ۷/۱۸۷.
۲. همان، ۱/۱۹.
۳. همان، ۷/۴۱.
۴. همان ۱/۱۹ ـ ۲۰.
۵. همان، ۲/۱۳۸.
۶. فردوسی و شاهنامه، مجموعه مقالات محیط طباطبایی، انتشارات امیر كبیر، ص ۱۴۵.
۷. شاهنامه، همان، ۷/۲۵۶.
علی ابوالحسنی(منذر)
منبع : بنياد انديشه اسلامي