جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


سکولاریسم و تلویزیون


سکولاریسم و تلویزیون
دومین هم اندیشی رسانه تلویزیون و سکولاریسم، اردیبهشت ماه سال جاری، به همت مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، در سالن همایش های دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم برگزار گردید.
در این همایش، حجت الاسلام و المسلمین دکتر هادی صادقی رئیس مرکز همایش های اسلامی صدا و سیما با اشاره به اولین هم اندیشی رسانه و سکولاریسم در سال گذشته گفت : بحث معنا شناختی سکولاریسم و ظهور این مفهوم در تلویزیون و نیز هنجارهای رسانه،متناسب با مباحث سکولار و جهان مجازی تلویزیون، از جمله مباحثی بود که ما در همایش قبلی بدان پرداختیم؛ مثل اینکه آیا جوهر تمدن جدید، سکولار است، و ما چاره ای جز مواجهه و در افتادن با آن را نداریم،و نیز نگرانی های دینی در عرصه تلویزیون، ماهیت زیبایی شناسانه رسانه و تلویزیون و چگونگی عرفی شدن فرهنگ و نقش تلویزیون دراین عرصه، که در همایش قبلی مطرح شد.
حال در این همایش نیز می خواهیم آفت هایی که ناحیه تمدن سکولارو تفکر مادی، رسانه را تهدید می کند آگاه شویم، لذا باید بنیان های فکری سکولاری و نیز شیوه های نفوذ این مفهوم در تلویزیون، دانسته وشناخته شوند. بدین منظور باید بنیان های بصری سکولار از غیرسکولار شناخته شوند تا بتوان از آنها پرهیز کرد. اگر در جمهوری اسلامی تلویزیون وسایر رسانه ها بخواهند به طراز رسانه دینی مناسب با تمدن وفرهنگ دینی برسند، چاره ای جز شناخت این امور و نیز جلوگیری از آن ندارند. بی تردید رسانه های جمهوری اسلامی از این جهت در تمام عالم سر آمد هستند.
دکتر صادقی خاطر نشان کرد: هم اکنون شبکه های ماهواره ای از۳۰۰۰۰ فراتر رفته، و ده ها ماهواره در مدار زمین قرار گرفته اند و هزاران شبکه در این ماهواره ها قابل دستیابی هستند، که اغلب این شبکه هاسکولاراند؛ یعنی قریب به اتفاق آنها اینگونه اند، و نادر هستندشبکه هایی که غیر سکولار باشند، لذا عرصه برای شبکه های بین المللی و نیز شبکه های تخصصی در زمینه مفاهیم سکولار بسیار فراوان است.
در حال حاضر شبکه هایی وجود دارند که فقط به موسیقی می پردازند وحدود ۴۰۰ شبکه تلویزیونی در ماهواره قابل دست یابی است. بیش از۱۲۰۰، شبکه دیگر غیر از این ۴۰۰ شبکه وجود دارد که خوراک اصلی آنها موسیقی است، لذا وقتی ما خدمت علما مشرف می شویم، از آنان درخواست می کنیم که در حوزه موسیقی تدبیرهای جدیدی نیندیشند وبه مباحث موسیقی بپردازند و آن را رها نکنند. برخاسته از چنین نیازی است که بیش از ۱۶۰۰ شبکه به موسیقی می پردازند و این خوراک رابرای جهانیان فراهم می کنند، که البته بخشی از آنها هم شبکه های فارسی است و در حجم عظیمی فرهنگ سازی می کنند.
دکترهادی صادقی افزود: می دانید که امروز پیرامون موسیقی، فرهنگ سازی جدی ای در حال صورت گرفتن است، که مکتب های فکری پدیدمی آید وسبک زندگی براساس موسیقی شکل می گیرد. شبکه های بسیارمستهجن (پرنوگراف) بیش از ۳۰۰ شبکه است.
و از شبکه های بسیار مستهجن شبکه های بسیار بدتری نیز وجوددارد، که تعداد آنها ۱۳۸ شبکه است. این آمار، آمار شبکه هایی است که به صورت تخصصی کار می کنند. حدود ۲۵۰ شبکه فقط برنامه ویژه کودک پخش می کنند. نزدیک به ۴۰۰ شبکه فقط فیلم پخش می کنند وشبکه های دینی و ضد دینی، مد و لباس ۳۲، شبکه فارسی زبان دارد.این حجم عظیم از شبکه های سکولار است.
رئیس پژوهش های اسلامی صدا و سیما تأکید کرد: کار همه این رسانه ها فرهنگ سازی است، لذا دانشگاه ها و حوزه های علمیه حتماباید برای این فرهنگ سازی برنامه داشته باشند و ان شاءالله خواهندداشت، البته ما در حال برداشتن گام های ابتدایی در این عرصه هستیم وامیدوارم در آینده بتوانیم با حمایت و درایت علما و پشتیبانی هایی که آنها می کنند و با حضور در عرصه های علمی و مسائل رسانه ای، مشاهده مباحث نظری و تولید دانش در عرصه رسانه باشیم و برای رسیدن ودست یابی به شاخصه های رسانه، حوزه و دانشگاه در این امر موفق عمل کنند، که بتوانیم هم در عرصه عملی، کاربردی و روش ها و هم درشیوه های بیانی رادیویی و تلویزیونی نوآوری هایی داشته باشیم تا درعرصه رسانه ها هر چه بیشتر با فرهنگ دین و ارزش های انسانی آشتی ایجاد کنیم. البته در حال حاضر این آشتی در سطح عالم به چشم نمی خورد، هر چند رسانه های جمهوری اسلامی تلاش هایی را انجام می دهند و خیلی همت کرده اند و مسئولین از ابتدای انقلاب تا الان تلاش بسیاری نموده اند، اما همه آنها نیازمند کار علمی و پشتوانه های علمی و مراحلی برای عمل به آنها هستند و حوزه ها و دانشگاه ها باید به این مراحل بپردازند.
دومین سخنران این همایش جناب آقای دکتر علی لاریجانی رئیس سابق رسانه ملی بود، وی با اشاره به اینکه تلویزیون از موضوعات مهم زندگی امروز بشر است گفت : ساختار زندگی ما در عصر حاضر به نحوی است که با رسانه ها زندگی می کنیم، اگر در گذشته نه چندان دور، افرادمی توانستند کتابی را با میل خودشان انتخاب کنند و کتاب وسیله ارتباطی مردم بود، امروز تلویزیون بالاجبار نه به معنای منفی، بلکه به صورت طبیعی وسیله ارتباطی مردم شده است، همه افرادی که در عصرحاضر زندگی می کنند به نحوی با این رسانه در ارتباط هستند و این ارتباط یک سویه و یک طرفه است، لذا نظامی که بخواهد از یک مبانی خاص برخوردار شود و به مسائل مختلف نگاهی داشته باشد، باید به پرسش های بنیادی توجه کند و حداقل برای خودش پاسخ داشته باشد،نه اینکه غفلت کند. بنده با توجه به مسئولیت هایی که در این زمینه هاداشته ام، احساس می کنم، بعضی از افراد وقتی در مقابل سؤالات بنیادی مربوط به موضوعات رادیو و تلویزیون قرار می گیرند طفره می روند واحساس می کنند که این سؤالات مربوط به اروپایی هاست و نیاز به پاسخ دادن این چیزها نیست و به همین خاطر بیشتر،عمل گرایانه این موضوعات را حمل می کنند و گاهی با توجه به اینکه ماهواره ها آمده اندوتعداد شبکه ها زیاد است، در پاسخ به این سؤال که آیا باید در این مسابقه به صورت فعال عمل کنیم ؟ از زیر بار رفتن و جواب دادن به اینگونه سؤالات در می روند.
آقای لاریجانی افزود: اینکه تعداد رسانه ها زیاد است و در عصری هستیم که نوعی انفجار رسانه ای در این عصر وجود دارد، شکی نیست وحتما باید به آن توجه کنیم و به عنوان عرصه ای در زندگی امروز موردمدافعه جدی قرار دهیم، پس اشکالی ندارد که بعضی از اندیشمندان،کارشان این باشد که برای این گونه پرسش ها پاسخی تهیه کنند و اگراین پاسخ ها متناسب باشد می تواند حرکت های وسیع رسانه ها را سمت و سوی درستی بدهد؛ پس طفره رفتن از این سئوالات دردی را دوانمی کند؛ زیرا ممکن است ما بدون توجه به پاسخ این گونه سؤالات به صورت وسیع کار کنیم، اما در شطرنج دشمن بازی کنیم و این امکان پذیر است؛ یعنی با نیت خیر، کاری را بکنیم که دیگران همان رابرای ما فکر می کنند و در همان چار چوب کار می کنند. البته رادیو وتلویزیون پس از پیروزی انقلاب مسیر تکاملی را طی کرده و امروز ازپتانسیل فرهنگی بسیار خوبی برخوردار است.
دکتر لاریجانی خاطر نشان کرد: وقتی رادیو تلویزیون ایران را باکشورهای دیگر مقایسه می کنیم می بینیم تکامل وسیعی پیدا کرده، ولی این کفایت نمی کند، بلکه باید مرتبا پله های دقیق تر را بشناسیم واشکال های خودمان را در درون حل کنیم. رابطه میان تلویزیون وسکولار یک پرسش بنیادین امروزی است و تا حد زیادی سکولاریسم وجه فارق سنت و مدرن است. سنت؛ یعنی چیزهایی که از میراث گذشتگان به ما رسیده و مجموعه فرهنگ و تمدنی است که ریشه وحیانی دارد؛ چه در ایران یا هند و یا چین، و چه در اروپا این خصوصیت در آن وجود دارد. کسانی که با تاریخ ملل آشنایی دارند به این امرواقف اند که سنت، مجموعه تعاملات، فرهنگ و تمدنی است که ریشه های وحیانی دارد و جنس مقدسی است، اما در عصر رنسانس به جای آن امر مقدس و متعالی، امر دیگری جایگزین شد و آن، امر انسان بود، که انسان محور شد و نقطه آغاز، این شد که دکارت فرانسوی می گوید: من می اندیشم، پس هستم؛ یعنی همه هستی به من برمی گردد و این فکر آرام آرام در همه عرصه ها هم در حوزه متافیزیک، هم در فلسفه اخلاق، هم در فلسفه سیاست و همین طور در فلسفه هنرشروع به رشد کردن نمود، لذا تفکری که در متافیزیک بوجود آمد، دیگرجاها را اشغال کرد و نباید از این موضوع به راحتی گذشت.
زیرا موضوعی است مهم و ریشه ای اگر یک امر مقدس را جایگزین امر غیر مقدس، یعنی انسان می کنیم، ممکن است مورد نظر کسانی که این موضوع را مطرح می کردند نبود، ولی عملا رخ داد، به طوری که یک نوع گرایش تاریخی، در تفکر فیلسوفان شکل گرفت، به دلیل اینکه انسان محور بوده و در درون تاریخ و اندیشه فیلسوفان جای داشته است.اگر افکار افرادی؛ مانند ژان ژاک رسو را ملاحظه کنید، می بینید که در آن راجع به اراده عمومی صحبت می شود اما از اراده الهی خبری نیست. لذااگر از رسو بپرسید که مبنای مشروعیت حکومت ها چیست ؟ نمی گوید:حرف هایی که در گذشته گفته شده جنبه الهی دارد، بلکه می گوید:مشروعیت مربوط به تحقق اراده عمومی است و آن اراده عمومی یک مصلحت است که شکل می گیرد و آن مصلحت عمومی حرکت روح مطلق است که در تاریخ تجلی پیدا می کند.بنابراین همه این تفکرات ازنقطه رنسانس آغاز شد و شکل گرفت و این یک مسئله مهمی است که باید دید تأثیر آن در چه جاهایی رخ می دهد و آیا تأثیرآن در نگاه به فلسفه هنر و بحث های دیگر فلسفی از جنس همین تفکر است ؟ اگراین موضوع را در مسائل مختلف، از جمله در سیاست، هنر و اخلاق بپذیریم، تأثیر آن چه خواهد بود؟ و باید دید نقطه اصلی تأثیر گذاری کجاست ؟
دکتر علی لاریجانی ادامه داد: نمی گویم تتبع کاملی در این قضیه داشته ام، ولی آنقدر که به ذهن بنده می آید. عرض می کنم که نظام های فلسفی، خاصیتی که دارند این است که بقیه خصوصیاتی که درجامعه شناسی، در سیاست، در اخلاق و غیره وجود دارد به نحو محسوس یا غیر محسوس تأثیرات خودشان را دارند.
امروزه ممکن است یک هنرمند وقتی که در رادیو و یا تلویزیون کارمی کند، نداند که چه ساختاری را دنبال می کند و نمی توان بر او خرده گرفت؛ زیرا او نیامده است که ریشه ها را پیگیری کند، نهایت اینکه او درمدرسه تلویزیون و یا مدرسه هنر درس خوانده و در آن مدرسه، زمینه هابه صورت علمی، یا بیانی هنری ترسیم نشده است، بلکه چیزهایی است که وجود دارد و او برنگشته است تا مبناها را ببیند، لذا اشکال بر او واردنیست ممکن است بگوید: ذات هنر زیبایی است و ما باید بیشترین بهره را از زیبایی ببریم و اگر ما یک سریال و برنامه مستند می سازیم، بایداشد خصوصیات و برداشت های زیبا شناختی را از آن داشته باشیم واینها امری است طبیعی.
آقای لاریجانی تصریح کرد: همه تفکراتی که در موضوع ما؛ اعم اززیبایی هنر و غیره وجود دارد، متأثر از مبانی متافیزیکی است؛ یعنی اگرامروز گرایشی در هنر وجود دارد، برای این است که ما باید بیشترین حظرا از یک تابلوی نقاشی ببریم و این سخن از جهتی درست است، چون ماهیت هنر زیبایی است، اما آیا همه مسائلی که ما باید از این تابلوبرداشت کنیم، همین است که یک ابتهاج زود گذر از آن پیدا کنیم و ردشویم یا یک سری حرف های مهم تری نیز در این مسئله وجود دارد واین یک مسلک است که آیا یک تابلو می تواند ارتعاش خاطر برای ما به وجود بیاورد، هرچند زودگذر باشد و یا مسائل دیگری وجود دارد که از یک مبنای متافیزیکی برخوردار است. در سیاست نیز همین طور است. اززمانی که در قرن هجدهم، مکتب فایده گرایی پایه گذاری شد، تمام همت این بود که خوشبختی بیشتری بدست آوریم و به طور طبیعی ازاین برداشت ها شاخه های دیگری بوجود می آید؛ مثلا در مورد حقوق طبیعی به عنوان یک مکتب در فرهنگ است بیشتر جنبه اسطوره ای دارد و ما نمی فهمیم شما چه می گویید، بلکه چیزهایی را از خود جمع کرده اید و به عنوان حقوق طبیعی نام گذاشته اید، اما آنچه را که ما با آن مواجه هستیم، پدیده هایی است که خودمان آن را مشخص می کنیم وآن حظ بیشتر بردن، خوشبختی و لذت است و لذا وظیفه دولت ها این است که بیشترین لذت ها را فراهم کنند، مردم بیشترین حظ را ببرند. به هر حال این نظریه در قرن هجدهم یک مکتب شد و تأثیر آن این شدکه در هنر باید بیشترین فایده و لذت را ببریم.
لذا اگر شما تابلوی حضرت مریم و عیسی در دوران رنسانس را باتابلوهای قبل از آن زمان مقایسه کنید، می بینید که در نوع رنگ و سیمامتفاوت است و شرایط فرق می کند.
اگر ما امروز می بینیم که موضوع ویا یک روش هنری مهار نشده است،باید برگردیم و ریشه های آن را ملاحظه کنیم، که در چه جاهایی تفاوت وجود دارد و یا با چه مبنایی داریم کار می کنیم، ممکن است شما یک مبنایی داشته باشد، ولی جنس دیگری را استفاده می کنید که مربوط به یک مبنای دیگر است، پس باید به طور جدی، این مبانی درک شود وبرای ما پر اهمیت باشد.
دکتر لاریجانی افزود: برداشتم این است، آنچه که الان باید به آن اهتمام بورزیم، وجه فارق میان مدل تلویزیون در جمهوری اسلامی بامبانی تفکر اسلامی، و مکاتب دیگری هم چون سکولاریسم است که درغایات وجه اصلی آنها نیز تفاوت هایی وجود دارد؛ یعنی اگر ما توجه کنیم، وجه اصلی تفاوت ها به غایت ها بر می گردد، که هم صورت و هم ماده اثر هنری را متأثر می کند. اگر ما با لیبرالیسم تفاوت داریم به خاطرآن غایتی است که ما داریم و این غایت روی خیلی از چیزهای دیگر نیزتأثیر می گذارد. در مکتب لیبرالیسم با همه گرایش ها، غایت خاصی رابرای انسان از این جهت که یک امر متعالی است نمی بینیم، بلکه حظبیشتر بردن و خوشبختی بیشتر غلبه دارد، هر چند ممکن است تئوری ما در فلسفه سیاسی یک نوع قرار داد اجتماعی باشد، ولی آنچه غایت برای انسان است، نبایدخیلی تفاوت داشته باشد، بنابراین وجه فارق به ماهیت متافیزیکی انسان بر می گردد و اینکه ما متافیزیکی انسان را چه گرفته ایم ؟ یکی از نقاط اساسی است و اینکه ما در مکتب خودمان چگونه به انسان نگاه می کنیم.
به نظر شهید مطهری از بعد انسانی، انسان ها دارای یک استعدادفطری هستند و این استعدادها را خداوند در نهاد آنها قرار داده و این استعدادها امر بالقوه ای است و ما باید به سمتی برویم که این استعدادهابالفعل شوند؛ یعنی هر انسانی کمال ذاتی دارد و آن کمال ذاتی وقتی است که این استعدادها بالفعل شود. عادت انسان کمال ذاتی اوست و این در فلسفه سیاست، در فلسفه اخلاق، تأثیر می گذارد و معین می شود که یک خصوصیت بالقوه را بالفعل کند و این وجه فارق عمل صالح و غیرصالح است. اگر انسان کاری کرد که یکی از این استعدادها بالفعل شد،چه در حکمت و چه در اخلاق به کمال نزدیکتر است. در حکومت نیزچنین است اگر آنها بخواهند مدینه فاضله و یا حکومت عادلانه داشته باشند، وقتی است که بتوانند زمینه سازی کنند تا انسان ها گام هایی درزمینه عمل صالح بردارند؛ یعنی تکامل پیدا کنند. پس غایتی که برای انسان قرار می دهد - در تفکر انسانی - این است که انسان هااستعدادهای فطری دارند که باید در مسیر عمل صالح کشیده شود.هستی هم دارای غایتی است و عالم همه چیزش به این سمت می رود و بقیه غایات در پناه این غایت معنا دار می شوند و این تفکر باتفکر لیبرالیستی در ماهیت متافیزیکی انسان و در غایت هستی شناسی و رابطه این دو تفاوت دارد و تفاوت آن هم جدی است، البته ممکن است در دیپلماسی به روی خودمان نیاوریم، ولی باید خودمان بفهمیم که کجاها وجه فارق است و باید کجا برویم و معنای این سخن این نیست که، باید تلویزیون را ببندیم، بلکه معنی آن این است که بفهمیم این سؤال و پرسش ها کجا اساسی است ؟ و راه ها را آرام آرام بپیماییم تا به یک مدل درست برسیم با تجربه ای که در این زمینه دارم، این طورمی فهمم که یک اثر هنری در مجموع باید ما را به سمت آن غایت ببرد واگر هنرمندی اثر نقاشی یا اگر موسیقی یا کار تلویزیون دارد،باید دید که آیا ما را به سمت آن غایت می کشاند یا خیر؟ لذا با این تفکر متافیزیکی راجع به انسان، ما نمی توانیم بگوییم که هنر برای هنر یک شعار مطلوبی است؛ زیرا این رها و آویزان است. حتما خصوصیت زیبایی شناختی یک رکن مهم است، اما مصرف این خصوصیت کجاست ؟ مثل این است که شما می توانید تابلویی داشته باشید طبیعت گرایانه، تقلیدی از طبیعت،اما آیا ماهیت یک اثر هنری با این مکتب، مقصودش این است که شماتقلیدگرا باشید و طبیعت را تفسیر کنید؟ این یک مرحله نازله است.وقتی شما یک مقدار فراوری دارید که می تواند روی اراده طرف مقابل -کسی که تجربه زیبا شناختی دارد - اثر بگذارد، آن وقت است که اثرهنری شما اثر هنری است. وقتی که این اثر هنری با شما باشد و ارتباطبرقرار کرده و تجربه پیدا کردید و این هنر روی اراده من مخاطب تأثیرگذاشت، آن وقت اثر هنری حیثیت دقیقی پیدا می کند، چگونه تأثیر روی اراده من می گذارد؟ اگر من تجربه اثر هنری داشتم و روی اراده من تأثیری گذاشت، که به سمت آن غایت بروم، معلوم است اثر هنری در آن چار چوب قرار دارد، اما اگر آن اثر ما را به سمت آن غایت نمی برد، آن وقت معلوم می شود که از آن چار چوب بیرون رفتیم. این می تواندیک مبنا باشد.
دکتر لاریجانی ادامه داد: کسی که برنامه تلویزیون را می بیند اگر روی اراده اش این تأثیر را بگذارد که یک گام او را به فعلیت استعدادها موفق می کند، یعنی اگر شما برنامه ای درست کردید و می خواهید القاء کنید که ای بنده خدا برو به سمت دانش، این می تواند طوری باشد که در بخشی از استعداد او کشش ایجاد کند و او را به سمت فعلیت ببرد؛یعنی عمل صالح را القاء می کند. در خیلی از امور این ویژگی وجود دارد؛ یعنی شماعرصه زیادی برای این کار دارید و در نهایت باید طوری طراحی شود که ما را به آن سمت بکشاند، دقیقا مثل این می ماند که شعرای ما شعرعاشقانه داشته اند. حافظ غزل عاشقانه دارد. ما شعرایی داریم که حرف های عاشقانه معمولی می زنند، هر دو از نظر عاشقانه بودن،عاشقانه هستند، اما او در یک قلمرویی شعر عاشقانه را می گوید که ازدرون آن، عمل صالح بیرون می آید و تأثیر زیادی در مخاطب می گذارد،ولی این یکی تأثیری که روی اراده فرد می گذارد او را به سمتی می برد که در زمینه های تکثر معمولی ما را سوق می دهد، پس هر دو از بیان عاشقانه استفاده کرده اند، هر دو از زیبایی ها استفاده کرده اند، ولی بایددید چه تأثیری روی مخاطب گذاشته اند تا حد زیادی در ساختار صوری تأثیر می گذارند، اما باید این را هم بشناسیم که خیلی از قلمروها راممنوع نکند.
دکتر علی لاریجانی در پایان گفت : اگر ما بخواهیم هنر متناسب باتفکر اسلامی داشته باشیم، لازم نیست که همه چیزهای موجود را کناربگذاریم. من حداقل چنین برداشتی را ضروری نمی بینیم، که کل این تکنولوژی هنری، محصول تجدد و غرب است و اینها دردی را دوانمی کند. ممکن است این تحولات محصول غرب باشد، اما باید دیدکدام قسمت آن متفاوت است و با این بیان کلی نمی شود چیزی را جاگذاشت، باید دقیقا فهمید کجاها تفاوت دارد، به نظرم مبدأ تفاوت آنهاهمین است و اگر با این دید نگاه کنیم، قسمت زیادی از کارها می تواند ازنظر موضوعات قابل طرح یکسان باشد، یا نحوه پرداختن به آن موضوع را طوری انجام دهیم که یادآور غایتمان باشد، چه در ساختار صوری و چه در مسائل معمولی. بنده امیدوارم در این همایش ابعاد دقیق تری از این موضوع؛ یعنی رابطه تلویزیون و سکولاریسم بحث و کشف شود، چون مسئله مهمی است و بسیار پر اهمیت است؛ یعنی فکر نکنیم چون زودجواب نمی دهد و از آن بسته مستند در نمی آید، پس کم تأثیر است، نه این موضوع پرسش بنیادین است و باید روی آن خیلی ذهن ها در گیرشود تا درک درستی از آن داشته باشیم. بنابراین لزومی ندارد که سریع به نتیجه برسیم. مهم این است که یک همگرایی فکری بین متفکرین که در این زمینه کار می کنند پیدا شود، که در آن صورت خود به خود تأثیرات شروع خواهد شد. به همین دلیل من تشکر می کنم از مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما به این موضوعات می پردازند.
در ادامه این همایش جنای آقای مهندس ابوطالبی، معاون آموزش وپرورش صدا و سیما گفت : چون صنعت سینما و تلویزیون محل اجرای پنج هنر بنیادین است، فرصت طلایی در اختیار هنرمندان تمدن وفرهنگ قرار گرفته تا در این بستر تکنولوژی ساخته ها و محصولات خودشان را تولید و ارائه کنند و زبان هنری مناسب را توسعه و ایجادنمایند.
پنج هنر مورد اشاره عبارتنداز:
۱) هنر تصویر؛
۲) هنر ادبیات نمایشی؛
۳) هنر نمایشی و تئاثر؛
۴) هنر موسیقی؛
۵) هنر معماری.
مهندس ابو طالبی اظهار داشت : به بیانی از طریق این حرکت است که تقریبا ساختار شکل گرفته و مغرب زمین و هنرمندان آن توانسته اندمبانی زیبایی شناختی خود را نشان بدهند و تولیدات خودشان رابراساس این مبانی متناسب با اهداف و فلسفه و فرهنگ خودشان شکل بدهند و لذا این اقتضائات طوری است که ما باید به آنها توجه کنیم و اگردر رساله خودمان به بازگویی مفهوم دینی می پردازیم، باید به این کلمات توجه کنیم. این کلام، کلامی است کاملا قابل اعتنا و تحقیقی و قابل توجه، اما اتفاقا من از همین نگاه استفاده می کنم، که اگر تدابیر تاریخی جور دیگری رقم زده می شد؛ یعنی اگر حکومتی که در عصر زرین تمدن اسلامی، زمانی که ۱۱۰۰ سال گذشته شخصیت های اندیشمند و متفکرمسلمان، تئوری شکست نور را مطرح می کردند و عدسی های مختلف می ساختند و آزمایش می کردند، ادامه می یافت، و تمدن اسلامی به افول نمی گرایید و رشد خودش را ادامه می داد و حرکت امثال ابن هیثم که مبانی صنعت عکاسی شکل دادند، ادامه می یابد، اکنون ما شاهد رشدچشم گیری در این صنعت می شدیم و بسترهای فراوانی فرا روی هنرمندان تمدن و فرهنگ اسلامی به وجود می آمد.
البته من بی توجه نیستم به اینکه می بایست تحولات دیگری هم درعرصه زندگی اجتماعی بشر آن روز اتفاق می افتاد، نمی خواهم یک بحث صرفا رشد علمی را مطرح کنم، اقتضائات اجتماعی، تحولات زیستی و زندگی اجتماعی شرایطی را ایجاب می کند که فناوری ها به تناسب آن نیازها شکل بگیرند. در تمدن اسلامی اتفاقا به همین دلیل باز به عرض قبلی خودم تأکید می کنم، که این فناوری لزوما منجر به انتقال پیام های ویژه فرهنگ خاص نیست. ما به دلیل تأخر زمانی وتأخر پیشرفت تمدنی با چالش هایی مواجه هستیم و البته همین جا لازم است ما به نقش بزرگ انقلاب اسلامی و به تبع آن رسانه ملی توجه کنیم که بستر ساز شکل گیری رسانه ای شد که می کوشد تا پیامدهای دینی وفرهنگ معنوی را گسترش بدهد. در واقع آن اتفاقی را که می بایست درقرن های قبل صورت می دادیم، به برکت انقلاب اسلامی ظرفیت هایی ایجاد شده و اتفاقٹ بهتر است ما از این حیث به این بعد از آثار انقلاب اسلامی و حرکت اسلامی توجه کنیم.
نکته ای که عزیزان باید بدان توجه کنند و لازم است عرض کنم این است که البته ما در بحث مبانی زیبایی شناختی، الگوها در بحث رقابت ها در بازار، همه رقبا سعی می کنند تا با عالی ترین فناوری،محصولی را ارائه کنند بیشترین تطابق را با نیازهای مصرف کننده داشته باشد و بعد به گونه ای مزیت های رقابتی این محصول را بالامی برند که بعضا آن مدل در بازار تثبیت می شود و امکان رقابت به رقبا رانمی دهد. از باب نمونه عرض کنم : اگرهمین کامپیوتر را نگاه کنیدسیستم های دارای ویندوز خود را تثبیت کرده است و شاید بتوان گفت که بسیاری از نو آوری های ما در عرضه های مختلف صورتی این چنین داشته باشد.
بنابراین اگر ما به بسیاری از چیزهایی که در صنعت تلویزیون است توجه کنیم مصداق بحث ما خواهد بود و قطعا می تواند سؤال باشد.
مطلب دیگری که می خواهم عرض کنم این است که در عصر کنونی که عصر ارتباطات و تعاملات فرهنگی است به احتمال خیلی زیادبسیاری از مدل ها، حرف ها، الگوها از این سرزمین به آن سرزمین جا به جا می شوند و زمینه ای را شکل می دهند که عمومی شود، در ابتدا ممکن است نماد و سنبل یک فرهنگ خاص باشد، ولی بعد قابل انتزاع است وآن خصوصیت فرهنگی از آن منتزع می شود و استفاده عمومی پیدامی کند، البته این بدان معنا نیست که ما در عرصه تحولات تمدنی همیشه عقب بمانیم، تأخر داشته باشیم و مصرف کننده باشیم والگوهای دیگران را استفاده کنیم، ولی برای ما یک نوع فرمالیست غلبه نکند. در بحث مبانی زیبایی شناختی می شود در این زمینه بازنگری داشت، البته نکته ای که اشاره می کنم این است که در همین زمان ۳۰سال انقلاب همت های بلند و فعالیت های مجدانه ای صورت گرفت تابرنامه هایی در راستای فرهنگ و اهداف اسلامی تولید شود و یک تکلیف پژوهشی شاید این باشد که ما یک بازنگری روی کلیه این آثارداشته باشیم، یکایک این آثار را از همین منظر مبانی زیبایی شناختی وزبان خاص هنری که به تدریج در حال نشر آثار بومی خودمان است،اینها را با یک نظر بیابیم، حتی در نوع فعالیت هایی که شده و آثار خوبی که عرضه شده بتوانیم انتزاع نظریه کنیم و بر این اساس حتی آموزش های بخش های هنری و دانشکده های خودمان را براساس مدل های جدید و مبانی زیبایی شناختی که بار فرهنگی خود ما را دارد،بتوانیم تأمین کنیم و تولید ادبیات کنیم.
معاون آموزش و پرورش صدا و سیما افزود: شاید یکی از ره آوردهای این بحث ها این باشد که ما به تولید نظریه فوق مدرن و تحول و نوآوری در آموزش بخش عمومی بپردازیم. حال با توضیحاتی که عرض کردم براین نکته تأکید می کنم که ملازمت و مساعدتی بین این رسانه و یک فرهنگ خاص وجود ندارد، و اگر ما خطرات و آفات بستر سازی رواج فرهنگ سکولاریسم را بشناسیم، می توانیم با توجه به این شاخصه ها درتولید آثار هنری مناسب با اهداف و زمینه های فرهنگی خودمان موفق باشیم، در اینکه رسانه ها به هنجار سازی و تولید ارزش و تثبیت ارزش در جوامع می پردازند و تولید کننده ها در برنامه رسانه، چنانچه نیت ها واهداف خاص سکولار را داشته باشند، می توانند رسانه را بستر الگوسازی در جامعه قرار دهند و در این هیچ تردیدی نیست، اما این رسانه بماهو رسانه مقتضی این بحث نیست، بلکه اگر ما برنامه ریزی، تولیدکنندگان و هنرمندان، با شناخت اقتضائات انسانی و ابتنای بر ارزش های فرهنگی خودمان به تولید زبان مناسب هنری و استفاده از الگوهای مشتبه و در عین حال استفاده از الگوهای مبانی زیبایی شناختی خاص خودمان بپرازیم، قطعا این رسانه، رسانه ای خواهد بود که می تواند جهت ترویج فرهنگ و ارزش های معنوی نقش داشته باشد. با این توصیه ای که هیچ گاه ما به رسانه به عنوان یک امر جایگزین نمی نگریم و رسانه رابه عنوان یک امر مکمل می گیریم؛ یعنی قرار نیست که از طریق تولیدبرنامه های دینی و متناسب با فرهنگ اسلامی، رسانه جایگزین نهاددین و روحانیت و مساجد شود. اگر چنین نگاهی را صورت دادیم ـهمانطور که در همایش قبل عرض کردم ـ این خود نشانه این است که مابه سمت و سوی سکولاریسم می رویم؛ به معنای اینکه در واقع دین را ازپیکان عرض اندم اجتماعی دور می کنیم و مناسک دینی را تنها در زاویه خانه ها می بریم. بنابراین، این تذکر را عرض می کنم که قرار نیست رسانه رادیو و تلویزیون، رسانه جایگزین باشد، بلکه امکانات کمی داردکه قطعا می تواند کمک به اجتماع و مفهوم های دینی ما در باروری فرهنگ مؤثر باشد.
نکته دیگر و بعد سوم، بحث کارکردهای اجتماعی این رسانه است، که حالا اولا عرض شد که از نگاه فن آورانه و به عنوان یک تکنولوژی،صرف تولید تصویر متحرک به هیچ وجه نسبتی با تمدن و فرهنگ ومنشأ خودش نمی تواند داشته باشد. به لحاظ محتوی عرض کردم که چه شرایطی می تواند حاکم باشد تا بعد سکولاریسم و بروز پدیده سکولاریسم نباشد، اما در یک بعد دیگر، حتی اگر ما همه این توجهات را اعمال کنیم، خود رسانه به عنوان یک کیس که در کاینتس خودش معنا پیاد می کند، اقتضائاتی دارد؛ یعنی حتی اگر به بحث مدیریت پیام وتولید محتوی، همطراز با ارزش های خودمان بپرادزیم، خود رسانه اقتضائاتی دارد که ما این اقتضائات را بشناسیم. عرض می کنم که کلافن آوری، مخصوصا فن آوری های ما به مثابه یک محیط زیست جدیدهستند که اقتضائاتی را برای ما به دنبال می آورد و عصر ما عصر بروزانقلاب سهمگین فناورانه است؛ یعنی اگر در تکنولوژی صوت و تصویراتفاق می افتاد، ولی در کنار آن تکنولوژی ماهواره و رونق صنعت ارتباطات صورت نمی گرفت، قطعا کار ما در تولید محتوی شکل دیگری داشت و الان ملاحظه می کنید که سپر فرهنگی ما مورد نفوذ و هجوم هزاران شبکه ماهواره ای دیگر است، که اقتضای جدیدی را به دنبال دارد، حتی تأثیراتی روی شکل برنامه سازی شما می گذارد. که هم دوستان را به جلسه قبل ارجاع می دهم، چون در آن جلسه به بعضی ازاین اقتضائات اشاره کردم. عصر ما عصر فناوری های جدید است و این فناوری ها توقف نکرده و حالا که بحثمان معطوف به رسانه تلویزیون است یک مقدار نگاهمان را و قلمرو دیدمان را وسیع تر کنیم و با توجه به تحولات فرهنگی به این نکته عنایت داشته باشیم که تلویزیون وصنعت تلویزیون لبه تکنولوژی نیست. الان با بروز اینترنت اتفاقات جدیدی صورت گرفته است، مخصوصا با بحث انقلاب دیجیتال وموضوع همگرایی فناوری های مختلف، مثل تلویزیون، موبایل واینترنت، که عناصر مبی TV و انتراTV را به این رسانه جدید اضافه می کند، لذا برخلاف رسانه تلویزیون که بیننده، منفعل است، ولی دررسانه هم گرای جدید که الان قابل دسترسی در بعضی از بخش های جهان است، ما ترکیب تلویزیون و اینترنت و حتی ترکیب این دو را درموبایل می بینیم و خود اینها اقتضائات جدیدی را به وجود می آورد. بحث تشکیل فضای مجازی و محیط سایبر یک بحث بسیار جدی است؛یعنی با تشکیل جامعه مجازی به تعبیری که به ذهن بنده رسید، شایدبتوان گفت : انسان عصر جدید، انسانی است که علاوه بر آن ابعاد مادی فضا و مکان، در عصر جدید و با بروز تکنولوژی های جدید، امتدادوجودی دیگری پیدا کرده و آن امتداد وجودی او در جهان مجازی وسایبر است، که اگر چه به قول حکمای ما این به حمل اولی مجازی است، ولی به حمل شایع کاملاحقیقی است و تأثیرگذار. در شرایطی که مادر چند سال آینده، در همین کشور شاهد خواهیم بود که ما به یک رسانه تلویزیون یک طرفه دسترسی نخواهیم داشت، بلکه رسانه ای را خواهیم داشت که اینترنت و انواع و اقسام کانال های تلویزیونی را بر اساس گزینه و انتخاب ما در اختیار می گذارند و ما در این عرصه مجازی با انسانهایی که در اقصی نقاط عالم هستند، تعاملاتی خواهیم داشت، بدون اینکه حق ارتباط حضوری و فیزیکال داشته باشیم،با آنها ارتباط برقرارمی کنیم، بر آنها تأثیر می گذاریم و از آنها تأثیر می پذیریم، اینهابحث های جدیدی هستند که به نظر می رسد ما باید آماده استقبال ازاین بحث ها باشیم.
مهندس ابوطالبی در پایان تصریح کرد: جان کلام من اینجاست، مانمی توانیم از ضرورت های تمدنی حاضر فاصله بگیریم و با نفی و طرداینها و با بعضی نگاه های ساده انگارانه که این تکنولوژی ها و این فناوری ها که معطی به بعضی انحرافات است، دامن عزلت بگیریم، لذا به قول شهید مطهری ما باید تقوای ستیز داشته باشیم نه تقوای پرهیز وهیچ گریزی نیست جز اینکه ما از در افتادن با این تمدن جدید وابزارهای جدید سرباز نزیم و به یک معنا بذل تقدم داشته باشیم؛ یعنی خودمان پیشگام باشیم و در همین فضای سایبر، طرح مسلط خودمان راتثبیت کنیم؛ چرا اجازه دهیم دیگران بیایند و این کار را انجام دهند و مابعدا از آن استفاده کنیم. به نظر می رسد تحولات معین مثل اینترنت وبحث همگرایی با دیگر رسانه ها افق جدیدی را باز خواهد نمود ونگرانی هایی را به دنبال خواهد داشت، و ما باید با یک نگاه ژرف و عمیق این نتیجه را بگیریم که خود همین، بستری است برای تشکیل حکومت جهانی مهدی (عج) و شاید اگر ما در ۵۰ سال پیش می خواستیم چگونگی حاکمیت جهانی واحد را تصور کنیم، واقعا تصور و تصویرروشنی به ذهن ما خطور نمی کرد و حتی تخیل ما هم به کمک نمی آمد،اما الان با شکل گیری ابزار جدید به نظر می آید که زمینه شکل گیری حکومت جهانی هم فراهم شود. من امیدوارم ان شاء الله با نگاه دقیق وبستر ابتکار و نوآوری و شجاعت و با الهام از روح شهید مطهری که ازدرگیری با مناقشات روز و دانش های جدید نمی هراسید و سر خم نمی کرد و پشت نمی کرد و استقبال می کرد و آن پدیده ها را می شناخت وبعد نظر خودش را تثبت می کرد، ما نیز بتوانیم در این زمینه به پیش برویم.
منبع: هفته نامه - پگاه حوزه - ۱۳۸۷ - شماره ۲۳۳
منبع : باشگاه اندیشه