یکشنبه, ۱۸ آذر, ۱۴۰۳ / 8 December, 2024
مجله ویستا


نقدی بر «دیشب باباتو دیدم آیدا» ساخته رسول صدرعاملی


نقدی بر «دیشب باباتو دیدم آیدا» ساخته رسول صدرعاملی
دیشب باباتو دیدم آیدا آخرین بخش از سه گانه ای است كه طی ۸ سال اخیر، رسول صدرعاملی در خصوص مسائل نوجوانان ساخته است. فیلم اول، دختری با كفش های كتانی بود كه پختگی یك دختر نوجوان را در گذر میان واقعیات اجتماعی شهر و فاصله گرفتن از تخیلات خام راجع به عشق بیان می كرد.فیلم دوم، من ترانه پانزده سال دارم بود كه مقاومت یك دختر نوجوان تنها را در برابر خشونت های پنهان جامعه مردمحور و كامیابی او در رسیدن به هدفش كه تشكیل یك خانواده جمع و جور بود نشان می داد. حالا فیلم سوم بستر دیگری را در خصوص دغدغه های نوجوانی برگزیده است.اگر فیلم اول راجع به «آگاهی» بود و فیلم دوم در مورد «استقامت»، فیلم سوم عنصر «تساهل» را مدنظر قرار داده است و به نظر می رسد این مسیر یك مسیر منطقی در خصوص بلوغ باشد، بدان معنی كه هر یك از این ۳ عنصر مراحلی است كه در یك روند متداول در بلوغ به چشم می خورد. هر انسان كه به مرحله بلوغ می رسد ابتدا براساس آگاهی هایش مفروضاتی را برای خود نهادینه فكری / عاطفی می كند و براساس آنها به مقاومت و استقامت می پردازد، ولی رفته رفته حقایق موجود در متن زندگی او را به موقعیتی می رساند كه در برخی ابعاد سكوت و صبر و مدارا را چاره سازتر و دست كم، كم خطرتر از میل به مقاومت ارزیابی می كند و این مرحله پختگی نهایی در سنین بلوغ و آمادگی برای ورود به سنین بزرگسالی است. بنابراین سه گانه صدرعاملی دست كم در خصوص مضمون، پیكره ای مرتبط و منسجم است و تعامل ارگانیك بین تم این سه فیلم، از آنها كلیتی واحد ساخته است.موضوع دیشب باباتو دیدم آیدا، حكایت دختری دبیرستانی است كه با یك بحران عاطفی روبه رو می شود و اصلاً آغاز فیلم نیز بر مبنای همین بحران شكل می گیرد و حتی نامگذاری اثر هم با بهره برداری از عبارت بحران زایی است كه دوست صمیمی آیدا، ساناز خطاب به او می گوید و منظومه ذهنی آیدا را مخدوش می سازد. بنابراین فیلم خارج از الگوی كلاسیك و آشنای روایت پردازی عمل می كند و از همان اول، شخصیت اول داستان و به تبع او، مخاطب را درگیر یك بحران می كند: آیا پدر آیدا با زن دیگری رابطه دارد؟ آیا او یك خائن است؟
مسیر بعدی فیلم، كیفیت برخورد آیدا با این بحران است كه مثل خوره روحش را می خورد و او كه نمی تواند این امر را با كس دیگری از خانواده كم جمعیتش مطرح كند (چرا كه نه هنوز اطمینانی حاصل كرده است و نه موقعیت مادرش را مناسب و آماده چنین مواجهه ای می داند)، جز سرك كشیدن به خلوت پدر چاره دیگری را نمی جوید و این روند تقریباً تا فصل ماقبل آخر در فیلم ادامه پیدا می كند. زیر نظر گرفتن پدر (مكالمات تلفنی، غافلگیر كردنش با سئوالات خاص _ مثل یادآوری سالگرد ازدواج - و تعقیب او) اصلی ترین رهیافتی است كه آیدا به منظور تبیین وضعیت پدر و بحران عاطفی اش در پیش می گیرد، رهیافتی كه مورد مخالفت دوست صمیمی او، ساناز، قرار می گیرد. در این جا بحث تقابل بین دو دیدگاه پیش می آید كه به نوعی جوهره فیلم نیز از همین موضوع نشأت می گیرد. آیا ورود به حوزه خصوصی افراد (یا به تعبیر ساناز دنیای یواشكی) به منظور حل یك بحران بزرگ، جایز است یا خیر؟ نحوه پایان بندی فیلم كه آشتی آیدا با پدرش و خوردن سهم خود از كیك را پس از مواجهه آیدا با واقعیت تلخ و تكان دهنده ای كه در جست وجویش بود ترسیم می كند، دلالت بر آن دارد كه پاسخ فیلمساز به این سئوال منفی است. فیلم اصولاً در پی تبیین این انگاره است كه احترام به حوزه خصوصی دیگران، نیاز به روحیه تساهل و مدارا دارد و بدون آن نه تنها بحرانی حل نمی شود كه بر ابعاد آن افزوده نیز می شود. موقعیت نابسامان زندگی ساناز و حكایت بحران نامزدی یكی از دوستان آیدا آینه ای از همین وضعیت بحران زا است. آیدا به عینه می بیند كه اگر دست به افشاگری در خصوص موقعیت خصوصی پدر بزند، آینده ای برایش رقم می خورد كه چه بسا مقارن با اوضاع نابهنجار ساناز و دیگران باشد و از همین سكوت برای حفظ حریم خانواده ولو با وجود یك رقیب عاطفی دیگر، بسیار عاقلانه تر از اقدامی است كه فروپاشی این مجموعه را در برداشته باشد. این پاسخ نهایی به امتحانی است كه برای آیدا از آغاز شكل گیری این بحران تدارك دیده شده است و حضور مستمر آیدا همراه با تاخیرهای همیشگی در امتحان های مدرسه اش كه همواره با یك زاویه ثابت ثبت می شود، تداعی گر همین امتحان بزرگ است، امتحانی كه دروازه ورود او از نوجوانی به بزرگسالی است و آیدا كه سرانجام در آخرین جلسه امتحان به موقع حضور می یابد، بلوغ فكری / حسی خود را با امتناع از كنجكاوی بیشتر در خصوص پدر نشان می دهد. او با عمل نمادین شلیك به مغزش با انگشت هایش، تصورات پیشین خود را نابود می كند و پا به مرحله جدیدی می گذارد كه خط كشی بین امور خصوصی و عمومی آدم ها شاخصه اصلی آن است و داشتن روحیه فردگرایی و تسامح در برابر آنچه كه به هر حال شاید چندان مورد طبع نیز نباشد از مقررات نانوشته آن به حساب می آید. اما این جا یك سئوال پیش می آید. در این كه تساهل و مدارا از خصوصیات یك انسان پخته است و اصولاً ویژگی هایی اساسی برای بهتر زیستن از دنیای مدرن معاصر به شمار می رود شكی نیست و همان طور كه در آغاز این یادداشت آورده شد، آخرین مرحله از بلوغ یك انسان پس از كسب آگاهی و تمرین برای استقامت در برابر تهدیدات قبلی تجلیات این آگاهی به حساب می آید. اما موضوع دیشب باباتو دیدم آ یدا تا چه حد مصداق مناسبی برای تبیین لزوم تساهل در زندگی اجتماعی است؟ آن چه در نهایت از آیدا سر می زند، بیش از آنكه معرف تساهل و تسامح و مدارا باشد، مبین یك جور روحیه محافظه كاری است و همان سان كه می دانیم محافظه كاری با تساهل تفاوت فراوان دارد. در تساهل با حفظ عقیده و مرام خویش به دنبال تعامل با دیگران می رویم و بدون آن كه عقاید دیگران را تسلیم وار بپذیریم تحمل می كنیم تا مجالی مسالمت آمیز برای تداوم ارتباط انسانی و فكری وجود داشته باشد. اما محافظه كاری حكایت از روحیه انفعال و تسلیم دارد كه هیچ ربطی به تساهل (كه رفتاری كنش مندانه است) ندارد. سكوت پایانی آیدا به معنای تحمیل شدگی است و نه تحمل پذیری، ضمن آن كه حوزه خصوصی پدر به دلیل نسبتی كه با آیدا و مادر آیدا دارد، چندان هم خصوصی نیست و اتفاقاً این اقدام اوست كه نوعی تداخل عاطفی در امور خانوادگی اش محسوب می شود. مراوده پدر با زنی دیگر، هر چقدر هم كه آن زن محكوم باشد و هر چقدر هم كه پدر كم و كسری برای خانواده خودش باقی نگذارد، باز هم چندان مناسبتی با تعهد عاطفی او ندارد و این مخدوش شدن تعهد، مرزهای خصوصی این حوزه را از هم فرومی پاشد و توجیه منطقی برای عدم ورود به آن باقی نمی نهد. با این حساب، ایدئولوژی فیلم اگرچه در كلیت درست می نماید، اما در مصداق یابی چندان مقرون به صواب نیست. سكوت آیدا در مقابل خدشه دار شدن تعهد خانوادگی و عاطفی پدرش، چه بسا ابعاد بحران را سال ها بعد گسترده تر سازد. كسی چه می داند؟ شاید افشاگری او، ولو اگر به قیمت طلاق تمام می شد - كه آن هم چندان معلوم نیست _ وضعیت بسامان تری را از این سكوت تحمیلی حاصل می آورد. این سكوت بیشتر حكایت از آتش زیر خاكستری دارد كه سال ها بعد می تواند تعهدشكنی پدر را پردامنه تر سازد. یادمان باشد هر سكوت و انفعالی به معنای تساهل نیست و هر فریبكاری پنهانی هم مترادف با حوزه خصوصی نیست.

مهرزاد دانش
منبع : روزنامه شرق