شنبه, ۴ اسفند, ۱۴۰۳ / 22 February, 2025
مجله ویستا
تلویزیون، ابزاری ایدئولوژیک

در سال ۱۹۷۶ تلویزیونهای ایالات متحده آمریكا و چند كشور دیگر سرمایهداری ترتیبی دادند تا آن سال را به مناسبت دویستمین سال استقلال آمریكا به عنوان «سال آمریكا» ارج بنهند. سالها پیش از آن تاریخ، شبكههای تلویزیونی ایالات متحده برنامههایی را تهیه و پخش كردند كه در آنها آمریكا به عنوان یك «سرزمین موعود» تصور میشد. این برنامهها، تاریخ آمریكا را به صورتی آرمانی و رمانتیكشده عرضه میكردند و روش زندگی آمریكایی را میستودند.
نخستین برنامه از این نوع ـ كه تا آن زمان یكی از شورانگیزترین برنامههایی بود كه توسط تلویزیون غرب تولید شد ـ در تاریخ ۲۸ دسامبر ۱۹۷۰ از تلویزیون بیبیسی پخش شد. این برنامه كه «علائق آمریكاییها»۱ نام گرفت، به مدت یك ساعت بدون آنكه در خلال آن آگهیهای تجارتی نشان داده شود، ادامه یافت. مسئولان ایدئولوژیك این برنامه بر محتوای آن به چشم یك تبلیغ سیاسی نگریستند. سازندگان این برنامه، شهر كلمبوس واقع در ایالت اوهایو را كه نام كاشف آمریكا را بر خود داشت برای ساختن علائق آمریكاییان انتخاب كرده بودند. آنها این كار را كردند تا به عنوان مشت نمونه خروار را نشان دهند كه اقدام متهورانهی آنان چه منافعی را نصیب آمریكاییها میكند. ترفند ظریفتری به وسیلهی ان بی سی به كار گرفته شد و آن تهیهی یك مجموعهی فیلم با عنوان «آمریكا، یك تاریخ خصوصی از ایالات متحده» بود این برنامه را بیبیسی سفارش داده بود تا در بریتانیا و سپس در تلویزیون سایر كشورهای انگلیسی زبان، به نمایش درآید. آلیستركوك۲ تبلیغاتچی سرشناس بریتانیایی كه سی سال اخیر را در ایالات متحده آمریكا به سر برده بود، همراه گروه تلویزیونیاش كران تا كران آمریكا را پیمودند و در مجموع دهها هزار كیلومتر را در نوردیدند و براساس اطلاعات مندرج در كتابچههای تبلیغاتی در ۸۷ مُتل اقامت گزیدند. در این مجموعه فیلم، رویداهای عمده و برجسته و همچنین حوادث ناگوار تاریخ آمریكا نشان داده میشد. مهاجرت، مستعمره ساختن قاره آمریكا در طی قرن هفدهم و هجدهم میلادی توسط انگلستان، جنگهای استقلال آمریكا، سر و سامان گرفتن غرب، جنگ داخلی، شكوفایی در دههی ۱۹۲۰، ركود اقتصادی در دههی ۱۹۳۰، ورود آمریكا به جنگ جهانی دوم، توسعهی پس از جنگ، اعتراضهای مدنی سیاهپوستان و وقایعی از این قبیل از آن جمله بودند.» (حفاظی، ص ۱۱۴)
تلویزیون بورژوازی، نظام سرمایهداری را به عنوان یك ایدئولوژی و یك «روش زندگی» ارج مینهد. در این زمینه همواره نمونههای بارزی در تلویزیونهای ایالات متحده آمریكا عرضه میشود. برنامههای مربوط «جنگ سرد» در سالهای پس از جنگ جهانی دوم، با راه یافتن نخستین دستگاههای گیرندهی تلویزیون به خانهی آمریكاییها به منصهی ظهور رسید و در دورهی اقتدار سناتور مككارتی در دههی ۱۹۵۰ بخش اعظم برنامههای تلویزیونی را تبلیغات علیه خطر نفوذ كمونیسم تشكیل میداد. این برنامهها بر اساس مطالبی تهیه میشد كه توسط «كمیتهی مجلس نمایندگان ویژه تحقیق درباره اقدامهای ضد آمریكایی»۳، سیا، اف بی آی، روزنامهها و خبرنگاران شبكهها فراهم میآمد.
بیشتر مجموعههای جاسوسی براساس كتاب «فن جاسوسی» نوشتهی آلن دالس۴ كه در سال ۱۹۶۳ منتشر شد، تهیه میشد. در ضمن سازمان سیا كه كودتاهای نظامی، سرنگونی دولتهای مخالف، ترورها، سوءقصدها و تحریكات را سازماندهی میكرد (و میكند)، یكی از تهیهكنندگان پرو پا قرص متون (سناریو) برای مجموعههای جاسوسی تلویزیونی بود. صحنههای این فیلمها از نظر جغرافیایی ـ سرزمینهای دوری چون كوبا، اندونزی، لائوس، مالزی و سایر كشورهایی بودند كه عوامل سیا در آنها فعالیت داشتند. مجموعههای جاسوسی «نظیر مردی از آنكیل»۵، «به هوش باش»۶، «مردی كه هرگز نبود»۷ و... تنها بدان منظور تهیه و طراحی میشدند تا بینندهی آمریكایی را درباره لزوم اعمال رذیلانهای كه در آن «هدف، وسیله را توجیه میكند» متقاعد كنند.
در مجموعهی «سان ست استریپ ۷۷»۸ به مأمور مخفی ایالات متحده مأموریت داده شده بود تا به منظور آزمون هشیاری، قدرت و دفاع «سازمان ضد اطلاعات آمریكا» اسرار نیروی دریایی آن كشور را بدزدد. دستوراتی كه به او داده شد بدین شرح بود: «تو میتوانی دروغ بگویی، دزدی كنی، تقلب كنی و آنچه را كه دشمن ممكن است انجام بدهد، انجام بدهی.»
«مجموعههای جاسوسی كه در تلویزیونهای ایالات متحده آمریكا نمایش داده میشود در واقع از «گنگستریسم بینالمللی» تحت پوشش جنگ سرد، ستایش و تحلیل میكردند. در یكی از قسمتهای مجموعهی «بالاتر از خطر» به عوامل جنگ آمریكا دستور داده میشود تا یك كامپیوتر را به نحوی دستكاری كنند كه پیروزی یك دیكتاتور را در انتخابات بر حزب آزادیخواه تضمین نماید. در مجموعهی «من جاسوسی میكنم»، از جانب وزارت امور خارجه ایالات متحدهی آمریكا به قهرمان فرمان داده میشود تا به دیدار یك دیكتاتور بركنار شده در آمریكای لاتین برود و دریابد كه او برای بازگشت به قدرت به چه كمكی نیازمند است. اما دیكتاتور كه دیگر نمیتواند از حمایت ایالات متحده بهرهمند شود به وسیلهی عوامل دشمن ربوده میشود. در بعضی از مجموعههای جاسوسی، بازیگران سرشناس هالیوود شركت داشتند. برای مثال، در مجموعهی «به هوش باش» یك داستان عشقی عامهپسند با بازیگری دون آدامس و باربارافیدون عرضه شد. اما نه استفاده از «حقهها و جلوههای ویژه»۹ سینمایی و فنون عجیب و غریب و نه به كارگیری ستارههای برجستهی هالیوود، توانست محتوای مبتذل مجموعههای جاسوسی را جذاب جلوه بدهد و ماهیت ضد بشری و تحریكآمیز آنها را بپوشاند.
تبلیغات مربوط به «وجود یك دشمن خیالی» در ایالات متحده آمریكا، با سرلوحه قرار دادن این شعار نظامیگرایان كه «همیشه باروتت را خشك نگهدار» یا به اصطلاح، «همیشه دست به اسلحه باش» موجب میشود كه انسانها همواره در انتظار یك «كشاكش جهانی» به سر برند. شبكههای تلویزیونی این كشور، بهترین اوقات پخش و سرمایهگذاریهای كلان را به برنامههایی اختصاص میدهند كه قدرت نظامی آمریكا را تبلیغات كند و همهجا جار زند. حتی تدریس زبان خارجی و یا زبان ملی به علاقهمندان از طریق تلویزیونهای بورژوازی، یك گرایش شدید تبلیغی نیز به همراه دارد. به عنوان مثال، تدریس زبان انگلیسی برای دانشجویان خارجی كه توسط «ادارهی اطلاعات ایالات متحده آمریكا» تهیه و در بسیاری از كشورها توزیع میشود، در واقع مجموعهی هیجانانگیزی از جنبههای گوناگون «روش زندگی آمریكایی» است.
اشخاص ثابتی كه در تمام درسها شركت دارند عبارتاند: معلم (یك آمریكایی سفیدپوست) و سه شاگردش (یك آفریقایی، یك آسیایی و دختری از آمریكای لاتین). آنان به مراكز خرید، به سینما و سایر مراكز تفریحی و به هر جا كه فراوانی، كامیابی، آرامش و شادمانی وجود داشته باشد میروند. بدینترتیب تدریس زبان انگلیسی به تبلیغ تلویزیونی درباره «روش زندگی آمریكایی» تبدیل میشود. در كشورهای سرمایهداری، نقش تلویزیون، به عنوان وسیلهای برای دفاع از «نظام سرمایهداری» به هنگام مبارزههای انتخاباتی اعضای قوهی مقننه، مجریه و قضائیه دولت بورژوا به بهترین وجه نمایان است. نقش تلویزیون در سلسله مبارزههای انتخاباتی در ایالات متحده ی آمریكا به تلاش تلویزیون این كشور در انتخابات ۱۹۴۰ باز میگردد، یعنی زمانی كه بیبیسی بر آن شد تا انتخابات ریاست جمهوری را بهطور آزمایشی پخش كند. پخش زنده و مستقیم «مجمع جمهوریخواهان»كه وندل ویلكی۱۰ را برای مقام ریاست جمهوری نامزد كرده بود به وسیلهی كابل از فیلادلفیا به نیویورك عملی شد. تعداد كسانی كه آن مراسم را از تلویزیون تماشا كردند، حدود ۱۰۰ هزار نفر بود.» (همان، ص ۱۲۰)
نخستین انتخابات ریاست جمهوری آمریكا پس از جنگ، به سال ۱۹۴۸ صورت گرفت كه با پخش مستقیم تلویزیونی از مجمع جمهوریخواهان و دموكراتها همراه بود و از طریق ۱۸ ایستگاه تلویزیونی دایر در ۹ شهر، واقع در ساحل شرقی این كشور پخش شد. هر دو حزب عمده، مبلغ ۱/۷ میلیون دلار صرف هزینه مبارزههای انتخاباتی از طریق رادیو و تلویزیون كردند. تعداد بینندگان نیز به ۴ میلیون نفر افزایش یافت.
«پخش تلویزیونی سراسری انتخاباتی ریاست جمهوری تا سال ۱۹۵۲ عملی نبود؛ اما در این سال ۷۵ تا ۸۰ میلیون نفر آمریكایی توانستند كاندیداهای مقام ریاست جمهوری را در تلویزیون خانههایشان تماشا كنند و صدایشان را بشنوند. به دنبال ظهور ژنرال آیزنهاور بر صفحهی تلویزیون، چهرهی ریچارد نیكسون كه آن زمان سناتور جوانی بود و برای كسب مقام معاونت ریاست جمهوری فعالیت میكرد برای نخستین بار نشان داده شد. در سال ۱۹۵۶ آیزنهاور از حزب جمهوریخواه مجدداً انتخاب و در كاخ سفید ماندگار شد. در همان سال بینندگان تلویزیون را ۹۰ درصد از كل جمعیت رأیدهندگان تشكیل میداد و مجمع احزاب جمهوریخواه و دموكرات به وسیلهی ۴۰۰ ایستگاه تلویزیونی واقع در ۲۷۰ شهر در سرتاسر آمریكا پخش شد.
انتخابات سال ۱۹۵۶ كارآیی بالقوه و كامل تلویزیون را به عنوان یك وسیلهی عمدهی خبری آشكار ساخت. دو حزب رقیب و كاندیداهایشان برای كسب مقام ریاست جمهوری علاقهی مفرطی به بهرهگیری از تلویزیون در تمام مراحل مبارزاتشان ابراز داشتند. در یك مورد كه به علت نقص فنی، پخش مراسم مبارزه انتخاباتی دموكراتها (با كاندیداتور آدلای استیونسن)۱۱ از شبكه سیبیاس قطع شد، نمایندگان دموكرات به سوی دوربینها برگشتند و با تحقیر و مشتهای گره كرده بر سر گروه فنی داد زدند.تلویزیون با توانایی بالقوهای كه از نظر روانشناسی و اجتماعی دارد، میتواند در پیروزی یا شكست كاندیداهای مقام ریاست جمهوری مؤثر باشد. انتخابات ریاست جمهوری آمریكا در سال ۱۹۶۰ نمونهای بارزی در این زمینه است. این مبارزهی انتخاباتی «مناظرهی بزرگ تلویزیونی» نام گرفت. جدال لفظی میان كندی و نیكسون از حدود یك ماه پیش از انتخابات آغاز شده بود. قبل از «مناظره بزرگ تلویزیونی»، افكار و آرای عمومی به سود نیكسون به عنوان سیاستمداری سرشناستر و با تجربهتر بود، اما بعد از نخستین جدال تلویزیونی بین دو كاندیدای یاد شده، كفهی ترازو به طور فزایندهای به نفع جان كندی پایین آمد. این برتری تنها به دلیل موقعیت شخصی كندی در جدال تلویزیونی نبود، بلكه عامل مهم و یاریكنندهی دیگر در پیروزی او، انتقاد حزب دموكرات از اشتباهات فاحش در قضاوتی بود كه كابینهی جمهوریخواه در مورد سیاست داخلی و خارجیاش ـ به ویژه در ناكارایی سیاسی دایر بر ایجاد روابط بهتر با شوروی ـ مرتكب شده بود.» (همان، ص ۱۲۰)
در بسیاری از كشورهای سرمایهداری، «تصویرسازی» از سیاستمداران و شناساندن آنان در جهت شكل دادن به افكار عمومی و گرایشهای مردم، وظیفهی اصلی تلویزیون به شمارمیرود. با وجود این، تحلیلگران تلویزیون بورژوازی مصّر هستند كه تأثیر تلویزیون بر نظر و تصمیم رأیدهندگان، مستقیم نیست و آنها عقیده دارند كه تلویزیون، تنها یكی از چند عامل مؤثر در این فرایند است. به عنوان مثال، آنطور كه سنجش افكار عمومی نشان داد، در تمام مراحل مبازره انتخاباتی سال ۱۹۶۸ در ایالات متحده آمریكا، همواره ۴۲ درصد از رأیدهندگان به حمایت از نیكسون تمایل داشتند. بی. چستر۱۲ جامعهشناس آمریكایی ـ در كتابی كه در سال ۱۹۶۹دربارهی تأثیر رادیو و تلویزیون برای شناساندن و محبوب ساختن رهبران سیاسی منتشر كرد، نوشت كه آیزنهاور در انتخابات سالهای ۱۹۵۲ و ۱۹۵۶ ادلای استیونسن را و جانسون در انتخابات ۱۹۶۴ گلدواتر را، با وجود تلویزیون یا بدون وجود آن شكست میدادند، در حالی كه كندی در صورت عدم استفاده از تلویزیون، به سختی میتوانست نیكسون را در انتخابات ۱۹۶۰ شكست دهد.
بنابراین، «تصویرسازی» از كاندیداها و شناساندن آنان از طریق تبلیغات تلویزیونی به همان میزانی حائز اهمیت است كه عوامل دیگر، بهویژه هنگامی كه آنان از نظر محبوبیت در یك سطح باشند. نویسندگان سختگیر بورژوا از جمله مورخ نامیایالات متحده، آرتور شلزینگر جونیور، به حق عقیده دارند كه «تلویزیون غرب، سطح جدالها و مناظرههای تلویزیونی را تنزل میدهد، زیرا كاندیداها را وادار میكند كه در حد یك بازیگر عمل كنند.» او همچنین معتقد است كه «تلویزیون میتواند امتیازهایی اضافی را نصیب یك كاندیدای متشخص، فتوژنیك، متفاوت و آشنا به رموز جلب نظر مردم ارزانی دارد.»
اما تصور اینكه در صورت بهرهگرفتن از تلویزیون در نخستین سالهای شكلگیری حزب جمهوریخواه، چه بر سر كاندیداهایی نظیر آدامزاها۱۳، جكسون (آندرو)، یا لینكلن میآمد، قدری چندشآور است.۱۴ در واژهنامهی منتقدان تلویزیون ایالات متحدهی آمریكا، حتی اصطلاح «تأثیر هالهی نور»۱۵ درج شده است و معنای آن این است كه كسانی كه زیاد بر صفحهی تلویزیون ظاهر میشوند تا احترام و تحسین عموم را نسبت به خودشان برانگیزانند، نوعی «هاله نور» پیرامونشان به وجود میآید كه هیچ ارتباطی به خصوصیات شخصیشان ندارد. در سال ۷۲ ـ ۱۹۷۱ سمینارهای ویژهای در سراسر ایالات متحدهی آمریكا برگزار شد تا سیاستمدارانی كه در ارتباط با كاندیداتوریشان به منظور كسب مقامهای گوناگون مایل بودند در تلویزیون ظاهر شوند، در آن شركت كنند در آن سمینارها بین ۱۰۰ تا ۲۰۰ نفر حضور یافتند كه از طرف شركت پخش صدا و تصویر كایزر در شهرهای بوستون، فیلادلفیا، دیترویت، كلیولند، سانفرانسیسكو و لوسآنجلس دعوت شده بودند. در سمینارهای یاد شده و همچنین در نشریههای ویژه در تعدادی از كشورهای سرمایهداری، چنین نتیجهگیری شد كه ظاهر شدن بیش از حد سیاستمداران در تلویزیون، نه تنها موجب ازدیاد محبوبیت آنان نمیشود، بلكه آن تصویری را هم كه مردم از ایشان در ذهن دارند خدشهدار میسازد. بنابراین در مورد تأثیر «ظاهرشدنها در تلویزیون» دو عقیده ـ در دو قطب مخالف ـ وجود دارد: در یك سو، اعتقاد به «هاله نور» و «تصویرسازی»؛ در سوی دیگر، عقیده به «بیاعتبار شدن تصویر كسی در ذهن مردم به علت ظهور بیش از حد او بر صفحهی تلویزیون است».
اما این دو عقیده آن طور هم كه به نظر میرسند در دو قطب مخالف یكدیگر قرار ندارند، زیرا هر دو استفاده از تلویزیون، این وسیلهی مؤثّر و نیرومند را با تفاوت در مقدار به كارگیری آن توصیه میكنند. همانطور كه یك داروی واحد میتواند هم شفابخش و هم در صورت مصرف بیش از مقدار مجاز كُشنده باشد، افراط در تبلیغات بهویژه تبلیغات تلویزیونی نیز اغلب نتیجهی معكوس به بار میآورد. مفهوم استفاده معقول و مؤثر از تلویزیون، طبعاً باید از نظر انگیزه و گرایش طبقهای كه آن را به كار میگیرد ارزیابی شود. در جریان انتخابات عمومی سال ۱۹۴۷ در بریتانیا، هر دو كانال بیبیسی و آی تی وی۱۶ جزئیات مربوط به مبارزهی انتخاباتی تمامی احزاب را پخش میكردند. احزاب محافظهكار، كارگر و لیبرال با در اختیار داشتن وقت تبلیغ در تلویزیون، توانستند فلسفههای سیاسیشان را به اطلاع ملت برسانند. اما حتی در بین همین سه حزب عمده هم محافظهكارها از امتیازهای ویژهای در تلویزیون برخوردار شدند. به رغم این واقعیت كه محافظهكارها خودشان گرایش بیشتری به همكاری با تلویزیون تجارتی آی تی وی داشتند، تلویزیون بیبیسی این امكان را یافت كه به سود آنها در برابر كاندیداهای حزب كارگر وارد عمل شود. در نتیجه، برنامه انتخاباتی محافظه كارها در ساعت ۲۱ از كانال اول بیبیسی پخش شد، در حالی كه حزب كارگر كانال دوم آی تی وی را آن هم در ساعت ۲۳ ـ یعنی زمانی كه اكثر بینندگان در خواب بودند ـ در اختیار داشت. مفسران سیاسی بی بی سی، آلستربرنت۱۷، دیوید دیمبلبی (پسر چارلز دیمبلی معروف) و روبیندی۱۸ بودند كه موضع و عملكرد حزب كارگر را دربارهی مسائل اجتماعی ـ با نظری نسبتاً مخالف ـ تفسیر كردند. این اقدام، موجب اعتراضهای رسمی از جانب رهبران حزب مذكور شد. بیبیسی ناگریز شد بپذیرد كه آن تفسیرها در زیر فشار سیاسی به عمل آمده است و در نتیجه آلستر برنت را اخراج كرد. وی بعداً به جمع كاركنان روزنامه دیلی اكسپرس، نشریهای متعلق به حزب محافظهكار پیوست.
نمونهای كه ارائه شد اهمیت نقش تلویزیون را بهویژه در مورد سیاست داخلی نشان میدهد. اما دامنهی نقش اجتماعی تلویزیون در شكل دادن به گرایشها و افكار عمومی و همچنین گسترش اصول ایدئولوژیك این وسیله، به حیطهی سیاست خارجی (هرگاه كه تبلیغ این سیاست از سوی طبقهی حاكم مقتضی باشد) نیز كشانده میشود. البته این نوع تبلیغ همیشه مستقیم و پوست كنده نیست، بلكه گاهی زیر پوشش انتقاد یا به صورت جدالهایی كه تصوری از بیطرفی را بهوجود آورد به عمل میآید. اما تبلیغ به هر شكل و به هر طریق كه انجام شود، مسلماً حافظ منافع اصلی و طبقهی بورژوازی انحصارگر است.
«فنون متعدد و گوناگون تبلیغاتی به بهترین وجه هنگام پخش برنامههای تلویزیونی ایالات متحده آمریكا دربارهی جنگ ویتنام به كار گرفته شد. جنگ ویتنام بر بنیادهای اجتماعی زندگی آمریكایی و همچنین بر اوضاع نظامی و اقتصادی آمریكا بر موضعش در دنیا، بر موقعیت بینالمللیاش و در تحلیل نهایی، بر آرایش توازن قوا در دنیا، تأثیر زیادی به جا گذارد. جنگ آمریكا در ویتنام شكافهای موجود در جامعهی آمریكایی را عمیقتر و تضادهای درونی آن ـ از جمله تضاد ایدئولوژیك ـ را تشدید كرد. اریك بارنو در كتاب «امپراطوری تصویر» مینویسد: از میان یكصد كمپانی، بیش از نیمی از منظمترین كمپانیهایی كه در زمان جنگ ویتنام از حكومت سفارش تجهیزات نظامی دریافت میكردند مستقیماً با «شركتهای پخش صدا و تصویر» از جمله با صاحبان ایستگاههای رادیو و تلویزیون، آژانسهای تبلیغاتی و سازندگان آگهی، و یا با كارخانههای سازنده وسایل رادیویی ـ الكترونیكی بده و بستان داشتند. به سخن دیگر، طبقه بورژوازی انحصارگر ایالات متحده آمریكا، به هر صورت، نه تنها با منافع اقتصادی و نظامی مربوط به جنگ ویتنام، بلكه با منافع ایدئولوژیك آن نیز سر و كار داشت. در فاصلهی سالهای ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۷ شبكههای تلویزیونی تجارتی ایالات متحده، از سیاست كابینهی جانسون در مورد اوضاع ویتنام و ادارهی امور آن به شدت جانبداری میكردند. بنابراین هر كوششی از سوی خبرنگاران تلویزیون برای تحلیل منتقدانه از جنگ ویتنام، مثلاً افشای مسائل پشت پرده دربارهی پر و بال دادن به تبلیغات نظامی ـ وطنپرستانهی قلابی، برجسته كردن خطوط مبهم طرحهای آینده برای حل مسالمتآمیز مشكل جنگ، به وسیلهی صاحبان و مدیران شبكهها مهار شد. استعفای فرد فرندلی از شبكه سیبیاس در سال ۱۹۶۶ نمونهای بارز از درگیری برخی از مفسران و خبرنگاران با مالكان تلویزیون بود. در اواخر ژانویه و اوایل فوریه ۱۹۶۶ ـ وقتی كه وقفهی اعلام شده توسط كاخ سفید در بمباران ویتنام به مناسبت ایام كریسمس رو به پایان بود ـ بخش اخبار سیبیاس به سرپرستی فرندلی یك سلسله گفت و شنودهایی را با رهبران مجالس سنا و نمایندگان دربارهی جنگ ویتنام ترتیب داد. در این برنامه سناتورهایی نظیر دبلیو مورس۱۹ و جی كلارك۲۰ به انتقاد از كابینه پرداختند.» (حفاظی، ص ۱۲۹)
شبكههای تلویزیونی آمریكا، سالها در برابر پافشاری خبرنگارهای مترقی در مورد پخش واقعگرایانه تراژدی ویتنام پایداری كردند. جی. مك مالن۲۱ تهیه كننده كوشید تا در سیبیاس برنامهای را دربارهی مفسدهجویی كسانی كه در سایگون عروسك و آلت دست بودند به معرض نمایش بگذارد، اما با شكست روبهرو شد. هر سه شبكهی تلویزیونی از پخش برگزاری راهپیمایی اعتراضآمیز در اطراف پنتاگون (وزارت دفاع آمریكا) سر باز زدند. البته، نویسندهای به نام نورمان مایلر۲۲ به خاطر گزارش جامعی از آن راهپیمایی جایزهی پولیتزر را به دست آورد. یك برنامهی تلویزیونی مستند هم دربارهی صنایع نظامی ایالات متحده كه بهوسیله ژنه دوپوریس۲۳ تهیه شده بود، توسط مسئولان سیبیاس جرح و تعدیل شد و به صورت برنامهای بیخطر در بارهی صنعت موشكسازی درآمد.ایستگاههای تلویزیون آموزشی ـ غیرتجارتی مانند پی بی اس۲۴ كه گاه به پخش برنامههایی حاوی مطالب تند انتقادی اقدام میكنند. در سال ۱۹۶۸ یك فیلم تلویزیونی ـ ساختهی یك خبرنگار بریتانیایی به نام فلیكس گرین۲۵ درباره انهدام اهداف غیرنظامی در ویتنام توسط نیروی هوایی ایالات متحده را به طور كامل نشان داد. پخش این فیلم قبلاً به سیبیاس پیشنهاد شده بود، اما مورد موافقت مسئولان قرار نگرفته بود.
نمایش عملیات جنگی، لشكركشیهای انتقامجویانه، حملههای هوایی، رگبارهای منقطع مسلسلها و سایر وحشتآفرینیهای دیگر نیروهای آمریكا در جنگ ویتنام آنچنان در شمار عناصر ضروری برنامههای خبری و فیلمهای داستانی و مستند درآمدند كه بهتدریج عادی شدند، همانند نمایش فیلمهای جاسوسی و آگهیهای تجارتی كه پخش میشدند. در هیچ جای دیگر جهان، بینندهی تلویزیون بیشتر از بینندهی آمریكایی شاهد خشونت بر این صفحه نقرهای (تلویزیون) نبوده است. صحنههایی از جنگ كثیف و شیطانی ویتنام به طور مشخصی به تصویر در میآمد و پخش میشد. زمانی سیبیاس برنامهای در مورد عملیات موفقیتآمیز آمریكاییها بر ضد جبههی آزادیبخش در ویتنام جنوبی را نشان داد كه طی آن سربازهای آمریكایی، اجساد دشمن را بر زمین مینهادند و شروع به تجسس آنها میكردند و جنگافزار، وسایل شخصی و هر چه را كه مییافتند برمیداشتند. سپس آنها اجساد را مثله میكردند و در حالی كه وحشیانه میخندیدند، گوشها را بریده و آنها را به هوا میانداختند. مفسر سیبیاس فقط به این گفته اكتفا كرد كه جنگ از هر دو سو شقاوتبار است. در اوج جنگ ویتنام و زمانی كه بیش از نیم میلیون نفر از نیروهای آمریكا در آن سرزمین مستقر بودند، شبكههای تلویزیونی ایالات متحده جوّی از ترس و نظامیگری جنونآمیز به وجود آوردند. برنامههایی با عنوان به اصطلاح «مجموعههای فضایی» بر صفحهی تلویزیون ظاهر شد كه نمایانگر جنگ بر ضد موجوداتی از كرات دیگر بود كه در شرف حمله به كرهی ما بودند.
وقت زیادی به پخش انواع فیلمهای تاریخی غیر مستند دربارهی جنگ جهانی دوم «دسایس دشمن» و غیره اختصاص داده شد. حتی در بسیاری موارد، اسباببازیهایی كه از تلویزیون تبلیغ میشد به شكل جنگافزار و تجهیزات نظامی بودند. همهی آن تمهیدها به منظور مهار كردن افكار عمومی طرحریزی شده بود. در بسیاری از فیلمهای تلویزیونی، تحریف تاریخ به حدی رسید كه نویسندگان و برنامهسازان هم در مورد مفهوم «دشمن» دچار سردرگمی شدند. به عنوان مثال یك مجموعهی ویژه كودكان و نوجوانان ـ با عنوان جریكو۲۶ از شبكه سیبیاس پخش شد كه در آن، عملیات سری متفقین را در آلمان و ایتالیا هنگام جنگ جهانی دوم نشان میداد. تهیهكنندگان این مجموعه عقیده داشتند كه دشمن دانستن این دو كشور، سودمند و به صلاح نیست، زیرا آنها اكنون متحدان آمریكا در پیمان ناتو به شمار میآیند. به هرحال، بر اساس آنچه كه اریك بارنو در كتاب «امپراطوری تصویر» نگاشته، بسیاری از بینندگان تلویزیون، «دشمن» را به مفهوم «كشورهای مخالف سلطه سرمایهداری» میدانستند. به همین علت، صاحبنظران در زمینهی نظامیگری، به نیرنگ متوسل شدند و از سادهلوحی و سادهاندیشی مردم سوء استفاده كردند. تحلیل ما از موضع شبكههای تلویزیونی ایالات متحده آمریكا در پخش رویدادهای جنگ ویتنام و سایر مسائل مربوط به سیاست خارجی كامل نخواهد بود، مگر آنكه عنصر یا عناصر جدیدی را هم كه در فعالیت این شبكهها برای پایان دادن جنگ به منصهی ظهور رسیدند، ذكر و ارزیابی كنیم.
كابینهی جمهوریخواهان به محض در دست گرفتن قدرت، برنامههای انتقادی را، بهویژه در مورد جنگ ویتنام كه مكرراً و حتی بیشتر از پیش از شبكهها پخش میشد مورد توجه قرار داد. این تغییر مشی شبكهها، در نتیجهی ناخشنودی و نفرت مفرط مردم از سیاست خارجی تجاوزكارانهای بهوجود آمد كه توسط حكومت ایالات متحده اعمال میشد و به نحو بارزی در «قمار ویتنام» متبلور بود. تلفات و خسارات سنگین آمریكا در ویتنام، جنبش بینظیر ضدجنگ در سطحی گسترده، مشكلات روزافزون اقتصادی به علت هزینههای سرسامآور نظامی و انزوای رو به رشد ایالات متحدهی آمریكا در صحنهی بینالمللی، بیثمر بودن تلاشها به منظور رفع كشاكش دراز مدت بین نیروهای مسلح و مقاومت فزایندهی ویتنامیها كه دردناكترین ضربهها را بر متجاوز وارد آوردند، همه و همه، تودهی مردم آمریكا را بر آن داشت تا در مورد یك دگرگونی بنیادین در سیاست خارجی كشورشان نسبت به استقرار صلح در ویتنام، نسبت به خلعسلاح و نسبت به گسترش روابط و همكاری با بلوك شرق پافشاری كنند. بنابراین، شبكههای تلویزیونی هم چارهای نداشتند جز آنكه این خواستهها را مد نظر قرار بدهند.
براساس ارزیابی نشریه واریته۲۷ در سال ۷۲ـ ۱۹۷۱تلویزیونهای تجارتی ایالات متحده گرایش و خطمشیشان را نسبت به پخش برنامههای مربوط به جنگ ویتنام تغییر دادند. به عنوان مثال سیبیاس كه در سال ۱۹۶۸ از نمایش یك فیلم ضد جنگ، ساخته فلیكس گرین، خودداری كرده بود، در سال ۱۹۷۱ مجموعه فیلمهایی را كه نشانگر جنایات نیروی نظامی ایالات متحدهی آمریكا در ویتنام بود، پخش كرد.
شبكههای تجارتی در انتقاد از كابینهی جمهوریخواهان و مهمتر از همه، انتقاد از عملكرد آنها در جنگ ویتنام بین سالهای ۱۹۷۲ـ ۱۹۶۹، انجام یك وظیفه سه بخشی را بر عهده گرفتند:
۱) دفاع ایدئولوژیك از منافع كلی بورژوازی انحصارگر، یا به سخن دیگر یافتن یك راه حل قابل قبول برای رهایی از سیاست خارجی ماجراجویانه و فاجعهآمیزی كه هر دو حزب، طی سالها اِعمال كرده بودند.
۲) نواختن یك «تلنگر ایدئولوژیك» به حزب حاكم، یا همان كاری كه رسانههای خبری ایالات متحده به طور معمول و با در نظر داشتن منافع اساسی «سرمایهی انحصاری» تاكنون انجام دادهاند.
۳) ترغیب بیننده به اینكه تلویزیون را به منزلهی یك منبع خبری «بیطرف و واقعنگر» بپندارد و آنگاه با شكل دادن به افكار عمومی و با بهرهبرداری از این ترغیب، خواستههای بورژوازی را برآورده سازد.
نویسنده :یارمحمد بای
پاورقی:
۱. Causes of Americans
۲. Alistair Cooke
۳. Hause Commitee on Un-American Activities
۴. Allen Dalles
۵. The Man From U. N. C. L. E
۶. Get Smart
۷. The Man Who Never Was
۸. Sunset Strip ۷۷
۹. یا آنچنانكه در ایران مصطلح است تروكاژ، كه به معنی ترفندهای سینمایی از قبیل ناپدید كردن اشخاص و اشیاء، انفجار ساختمانهایی كه ممكن است ماكت باشند، آتش گرفتن افراد، و غیره ... است.
۱۰. Wendall Wilkie
۱۱. Adlai Stevenson
۱۲. B. Chester
۱۳. مقصود جان آدامز، دومین و جانكوئینسی آدامز، ششمین رئیسجمهور آمریكا میباشد.
۱۴. نقل از مطلبی با عنوان چگونه تلویزیون سیاست ما را قویاً تغییر داده است؟ مندرج در كتاب «تصویر، صدا و جامعه و تلویزیون در آریكا»، انتشارات بیكن، بوستون ۱۹۶۸، صفحههای ۳۰۷ و ۳۰۸.
۱۵. The Nimbas Effeet
۱۶. I T V
۱۷. Alestair Burnet
۱۸. Robin Day
۱۹. W, Morse
۲۰. J. Clark
۲۱. Jay Mcmullen
۲۲. Norman Mailer
۲۳. Gone Deporis
۲۴. P. B. S
۲۵. Felix Green
۲۶. Jerico
۲۷. Variety.
۲۸ ژوئن ۱۹۷۲، صفحه ۱.
این مقاله برگرفته ازكتاب چشم جهانی است.
منبع : www.islamicart-crc.org
پاورقی:
۱. Causes of Americans
۲. Alistair Cooke
۳. Hause Commitee on Un-American Activities
۴. Allen Dalles
۵. The Man From U. N. C. L. E
۶. Get Smart
۷. The Man Who Never Was
۸. Sunset Strip ۷۷
۹. یا آنچنانكه در ایران مصطلح است تروكاژ، كه به معنی ترفندهای سینمایی از قبیل ناپدید كردن اشخاص و اشیاء، انفجار ساختمانهایی كه ممكن است ماكت باشند، آتش گرفتن افراد، و غیره ... است.
۱۰. Wendall Wilkie
۱۱. Adlai Stevenson
۱۲. B. Chester
۱۳. مقصود جان آدامز، دومین و جانكوئینسی آدامز، ششمین رئیسجمهور آمریكا میباشد.
۱۴. نقل از مطلبی با عنوان چگونه تلویزیون سیاست ما را قویاً تغییر داده است؟ مندرج در كتاب «تصویر، صدا و جامعه و تلویزیون در آریكا»، انتشارات بیكن، بوستون ۱۹۶۸، صفحههای ۳۰۷ و ۳۰۸.
۱۵. The Nimbas Effeet
۱۶. I T V
۱۷. Alestair Burnet
۱۸. Robin Day
۱۹. W, Morse
۲۰. J. Clark
۲۱. Jay Mcmullen
۲۲. Norman Mailer
۲۳. Gone Deporis
۲۴. P. B. S
۲۵. Felix Green
۲۶. Jerico
۲۷. Variety.
۲۸ ژوئن ۱۹۷۲، صفحه ۱.
این مقاله برگرفته ازكتاب چشم جهانی است.
منبع : www.islamicart-crc.org
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست