جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

طالقانی شاخص تعامل


طالقانی شاخص تعامل
۱) روحانیت و روشنفکران ایرانی دو مرجع اصلی مردم در مسائل اجتماعی، سیاسی و فکری در یکصد سال گذشته بوده‌اند. پیش از آغاز عصر جدید روحانیت تنها مرجع فکری و سیاسی و تنها سخنگو و نماینده مردم در برابر حکومت‌ها محسوب می‌شد اما با پیدایش پدیده روشنفکری که متعاقب آشنایی جامعه ایرانی با غرب و پدیده‌های مدرن بود، روشنفکران هم به عنوان یک قشر اجتماعی در صحنه عمل حاضر شدند، بنابراین در اینجا مرجع دومی اضافه شد. این دو دقیقا در قلمروهایی، فعالیت‌های خاص خودشان را داشتند و در قلمروهایی مسوولیت‌ها‌شان تداخل داشت. در پاسخ به مسائل مذهبی روحانیت نقش درجه اول را داشت و در پاسخ به مسائل و پدیده‌های مدرن، روشنفکران مرجع درجه اول محسوب می‌شدند. این ایفای نقش وقتی با جنبش‌های اجتماعی و سیاسی برای تامین استقلال و عدالت در ایران، همزمان شد هر دو با هم ایفای نقش کردند.
۲‌) رابطه روحانیت و روشنفکران را براساس چهار مدل می‌توان تقسیم کرد. مدل رابطه و گفت‌وگوی انتقادی، مدل رقابت، مدل دشمنی و چهارمین مدل بی‌تفاوتی و همزیستی مسالمت‌آمیز است. در دوره عصر مشروطه و از مقطع آغاز تا مرحله پیروزی با مدل همکاری و تعامل و گفت‌وگوی انتقادی میان بخشی از روحانیون از یک طرف و روشنفکران از طرف دیگر این رابطه برقرار ‌شد. این همکاری و تعامل همراه با نقد فکری یکدیگر بود. نتیجه این همکاری در مورد خواسته‌های عمومی جامعه مثل استقلال سبب شد توده‌های وسیع با هم متحد شوند، یعنی هم آنهایی که به مرجع روشنفکری و هم توده‌هایی که به روحانیون تکیه داشتند. این اتحاد و همکاری و نقش مشترک موجب ‌شد تا اندیشه‌های ترقی‌خواهانه بر محافل دینی وارد شود و بخش‌های دیگری از روحانیون که سنت‌گرا بودند یا با اندیشه‌های نو مخالف بودند در انزوا قرار بگیرند و اندیشه‌های مترقی و پیش‌رو و روشنفکران همگام آنها بر افکار جامعه سیطره پیدا کند.
از لحاظ سیاسی نیز وحدت طبقات اجتماعی موجب پیشرفت و کسب پیروزی‌های زیاد در امر توسعه سیاسی شد. در دوران نهضت ملی و انقلاب سال ۵۷ نیز مجددا همکاری روشنفکران و روحانیون پیش‌رو را مشاهده می‌کنیم که نتیجه آن غلبه افکار آزادیخواهی در همه محافل مذهبی است و این نتیجه‌اش اعتماد و همبستگی طبقات اجتماعی و شکل‌گیری جنبش سراسری و کسب پیروزی در سال ۵۷ است. اما الگوی دیگر که مقابل الگوی قبلی قرار دارد همکاری و تعامل جایش را به تقابل و بی‌اعتمادی می‌دهد. نتیجه این رقابت خصمانه، جدایی این دو مرجع فکری و سیاسی می‌شود. در چنین رابطه منفی، آن بخش سنت‌گرا غلبه پیدا می‌کند و اندیشه‌های خود را گسترش می‌دهد و روحانیون پیش‌رو و مترقی منزوی می‌شوند. تاثیر دوم این گسست، تفرقه در همبستگی طبقات مختلف اجتماعی ‌خواهان توسعه است که افول این خواسته غلبه گروه‌های تمامیت‌خواه را می‌تواند به همراه داشته باشد. حالت دیگر رابطه روشنفکران و روحانیون همزیستی در دوره‌های بینابین است. حالت بی‌تفاوتی و همزیستی مسالمت‌آمیز.
۳) اگر ما در وضعیت کنونی اندیشه دینی و اعتقادات مذهبی را به سه گرایش اسلام سنتی، اسلام بنیادگرا و اسلام نواندیش تقسیم کنیم، سه نوع رابطه با روشنفکران به‌وجود می‌آید. در اینجا باید به این نکته توجه داشت روحانیونی که بیشتر گرایش به اسلام نوگرا دارند و در جنبش اصلاح دینی مشارکت داشته‌اند همیشه آماده تعامل با روشنفکران به خصوص روشنفکران مذهبی بوده و هستند.
اما روحانیونی که پیرو گرایش اسلام سنتی هستند که معمولا غیرسیاسی هم هستند با روشنفکران همزیستی مسالمت‌آمیز دارند. یعنی حالت بی‌تفاوتی وجود دارد. بنابراین تنها اسلام بنیادگراست که معمولا با روشنفکران و حتی روشنفکران مذهبی رابطه ستیزه‌جویانه و تقابلی دارد.
۴ ) قلمرو نفوذ فکری، سیاسی و اجتماعی روشنفکران و روحانیون در دو قلمرو کاملا جدا هستند. بخشی از نوگرایان در قلمرو نفوذ اجتماعی و فکری روشنفکران قرار می‌گیرند. بخش بزرگی از توده‌های مردم در قلمرو نفوذ روحانیت قرار دارند. در اینجا منطقه بینابین یک منطقه متداخل است که هر دو به میزانی و با نوساناتی بسته به شرایط زمان و وضعیت روحانیون نوگرا و روشنفکری نفوذ دارند.
در این رابطه روشنفکران به دو گروه تقسیم می‌شوند، روشنفکران مذهبی و روشنفکران غیرمذهبی. اگر یک طرف روشنفکران مذهبی باشند همیشه احتمال گرایش به گفت‌وگو خواهد بود تا اینکه طرف دیگر روشنفکران غیرمذهبی باشند همچنین تفاوت‌ها و خصومت‌ها در آنجا بیشتر به چشم خواهد آمد. در همان ابتدای عصر بیداری روحانیون در ارتباط با روشنفکران و از طریق این قشر با اندیشه‌های مدرن آشنا شدند یعنی پل ارتباطی روحانیون و اندیشه‌های مدرن شدند. این کار ویژه بسیار مهم بوده است. در مقابل روشنفکران به خصوص روشنفکران مذهبی از این بخش از روحانیون که فعال‌تر بودند در جنبش‌های سیاسی جدید اثر پذیرفتند. آنان آنچه دریافت کردند این بود که آرمان‌های سیاسی خود را با مبانی دینی همراه کردند تا بتوانند این مبانی را توجیه کنند. ب
نابراین روحانیون توجیه مذهبی اندیشه‌های مدرن را تسهیل کردند. تا آنان از این طریق سازگاری یا عدم سازگاری پدیده‌های نو با مبانی اعتقادی را دریافت کنند. بنابراین یک بده‌بستان میان این دو گروه در عرصه فکری حاصل شد و نتیجه آن تدریجا بین روحانیون فعال نواندیش و روشنفکران مذهبی نزدیکی و هماهنگی بیشتری در رویکرد به مسائل مذهبی و اجتماعی حاصل شد. به طور مثال در دوره نهضت ملی مرحوم استاد محمدتقی شریعتی و آیت‌الله طالقانی از همه افراد شاخص‌تر هستند. آنان به لحاظ تعامل، تاثیرگذاری و تاثیرپذیری سرآمد هستند. شما می‌توانید نتیجه این تعامل را در اثر پرارزش پرتوی قرآن ببینید. در این تفسیر تاثیری که آیت‌الله طالقانی از روشنفکران مذهبی پذیرفته، آشکار است و در مقابل تاثیراتی که روشنفکران مذهبی از این پذیرفته‌اند مشهود و آشکار است. طالقانی نه‌تنها با روشنفکران مذهبی بلکه با روشنفکران غیرمذهبی نیز توانست گفت‌وگو کند. در این گفت‌وگو او هم تاثیر پذیرفت و هم تاثیر گذاشت، به‌طوری‌که توانست روشنفکران غیرمذهبی را با چهره حقیقی اسلام آشناتر سازد. نتیجه آن این شد که آنان گرایش عاطفی به اسلام پیدا کنند حالتی که تا قبل وجود نداشت. در نتیجه همفکری افزایش پیدا کرد و تا سال‌ها این همفکری وجود داشت که تاثیرات مثبتی در مسیر توسعه به همراه داشت اما بعد این آثار مثبت خنثی شد و شکاف و عداوت به‌وجود آمد. شخصیت دیگر آیت‌الله مطهری است. ایشان نیز در ارتباط طولانی با روشنفکران توانست با اندیشه‌های نو آشنا شود و از سوی دیگر با تسلطی که بر منابع دینی داشت به روشنفکران کمک کرد تا آنان مفاهیم نو را در اندیشه‌های دینی ردیابی کنند.
در مقابل دکتر شریعتی نیز از جمله روشنفکران برجسته‌‌ای است که نقش تاثیرگذار او را در روحانیون مشاهده می‌کنیم. به لحاظ تاریخی نیز در نهضت ملی این تعامل میان روشنفکران و روحانیون برقرار شد. این تعامل تا نیمه اول دولت دکتر مصدق آثار خود را به جای گذاشت اما بعد در اثر فاصله‌گیری‌ها این رابطه‌ جای خودش را به بی‌اعتمادی و در مواردی به ستیز داد که زمینه‌ساز کودتای ۲۸ مرداد شد. در پی این رخداد رابطه مثبت قطع شد اما با شکل‌گیری حوادث دهه ۴۰ مجددا همبستگی جدیدی برقرار شد که تا پیروزی انقلاب دوام آورد که آثار زیادی برجای گذاشت. بعد از پیروزی انقلاب آنچه اتفاق افتاد بدبینی و بی‌اعتمادی تازه‌ای بود که بین روحانیون و روشنفکران رخ داده و در نتیجه شکاف عمیق‌تر و به تقابل تبدیل شد. در این بین تنها گروه روحانیون مبارز با رژیم شاه درگیر نبودند بلکه همراه آنها روحانیون سنت‌گرا نیز حضور داشتند. گروهی که به روشنفکری دید مثبت نداشتند.این طرف هم افراط و تفریط‌ها زمینه را برای محو تعامل مساعد کرد تا این دور تشدید شود و هرچه زمان گذشت مدل تقابلی غلبه پیدا کرد. دهه ۶۰ که این شکاف بیشتر شد و افکار و اندیشه‌های عناصر فعال افراطی، روحانیت نوگرا را در انزوا قرار داد. انزوایی که به زیان کلی جامعه بود. چرا که درهای همکاری این امکان را می‌دهد که بخش‌های وسیع مردم بتوانند با رجوع به دو مرجع روحانیون و روشنفکران همبستگی پیدا کنند و در نتیجه از حقوق‌شان دفاع کنند.
۵) در حال حاضر در دوره‌ای هستیم که بی‌اعتمادی و به‌نوعی خصومت غلبه پیدا کرده است. با وجود چنین بی‌اعتمادی اما هنوز تاثیرپذیری از بین نرفته است. شرایط موجود باعث شده است تا حساسیت هر دو طرف نسبت به کارکردها و اندیشه‌های طرف مقابل بیشتر شود. اگرچه ارتباط فیزیکی ضعیف‌ شده ولی حساسیت‌ در هر دو طرف بیشتر شده است. بنا بر این هر دو گروه نسبت به حوادث و تحولات فکری جامعه حساس‌تر شده‌اند. به همین دلیل تاثیرپذیری روحانیت از اندیشه‌های روز به طور قابل ملاحظه‌ای در حال افزایش است. این طرف نیز توجه زیادی برای آگاهی براساس اندیشه‌های دینی دارد. بنابراین هم جامعه روشنفکران و هم روحانیون در حال تعامل‌پذیری از یکدیگر قرار دارند. گرچه ممکن است آثار مشهور نداشته باشد ولی در آینده قطعا آثار این تعامل به صورت تحولاتی در تفکرات مذهبی و فرهنگ جامعه دیده خواهد شد. تعامل و گفت‌وگویی که همگرایی مثبت خواهد بود تا آنان بتوانند از موانع سخت عبور کنند و دوره‌ای از پیشرفت و توسعه حاصل شود.
حبیب‌الله پیمان
منبع : روزنامه کارگزاران