جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
آدمها گلهای باغاند
![آدمها گلهای باغاند](/mag/i/2/skame.jpg)
زمانی از یک شاعر عرب میپرسند اولین شعری که بشر سرود چه بود، شاعر میگوید: «روزی یکی از آدمهای نخستین، زن باردارش را در غاری تنها گذاشت و رفت تا برای او خوراکی فراهم کند. عصر وقتی درمانده و با دست خالی به غار برمیگشت، گلی را دید که زیباتر از آن پیدا نمیشد. آن گل را چید و به غار آورد. به همسرش داد و گفت: این گل را بگیر تا فردا چه خواهد شد؟ و این اولین شعری بود که بشر سرود!»
هرکس که با حافظ به قدر کافی آشنا باشد، هیجان او را از فرارسیدن نوروز و نو شدن طبیعت لمس کرده است.
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد
قریب به اتفاق نسخ حافظ با همهی پراکندگیهایی که دارند پس از این بیت آوردهاند:
ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد
چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد
و این بیت اخیر، آدمهای رنگ و بوی گل گرفته را مینمایاند که با فرارسیدن بهار مهربان شدهاند و دوستی را ازسرگرفتهاند؛ «ارغوان» جامی به «سمن» تعارف میکند و «نرگس» بالاخره التفاطی به «شقایق» نشان میدهد. نرگسی که همیشه با او سرسنگین بود و همواره خونِ دلش میداد. انگار که از دماغ فیل افتاده بود.
چرا چون لاله خونیندل نباشم
که با ما نرگس او سرگران کرد
باری گویا با آمدن بهار این حکایتهای ناگوار از میان گلها بر میخیزد. دو بیت آغازین در غزلی دیگر با اندکی تفاوت همین پیامد را تصویر میکنند.
رونق عهد شباب است دگر بستان را
میرسد مژدهی گل بلبل خوشالحان را
و بعد از بشارت بهار میگوید:
ای صبا گر به جوانان چمن بازرسی
خدمت ما برسان سرو و گل و ریحان را
این احساس رفاقتی که بلافاصله بعد از مژدهی فروردین در ذهن حافظ ایجاد میشود، از طرفی مبین نگرش ایرانیان نسبت به بهار و نوروز و برچیدن قهرها و گلایهها است و از طرفی نمایش روح شاعرانهی اوست. بهویژه این که در قالب تجسمها و تمثیلهایی اینگونه درخشان از «دلفریبان نباتی» ریخته میشود. در همین دو بیت اخیر علیالظاهر غرض از «رونق عهد شباب» برای بستان، طراوت و زیباییهایی است که جوانان را به دامن طبیعت میکشد و وقتی که از «جوانان چمن» میگوید این شبهه همچنان تقویت میشود تا ناگهان به مصراع چهارم میرسیم. آیا جوانان چمن سرو و گل سرخ و ریحان هستند؟ پس منظور از رونق عهد شباب در واقع جوان شدن طبیعتی است که یکچند در زمستان پیر و فرتوت شده بود.
در حدود ٧٠ غزل از دیوان حافظ با سخنی از نوروز و بهار آغاز میشود با تعابیری از قبیل: وقت گل؛ باد نوروزی؛ بهار؛ نوبهار؛ موسم گل؛ رونق عهد شباب؛ عید؛ کنون که میدمد از بوستان نسیم بهشت؛ خوش آمد گل؛ کنون که در چمن آمد گل.
جای تردیدی باقی نمیماند که سخن از شکفتگی طبیعت و جشن آغاز سال است. اگر این غزلها را با دقت بخوانیم (به غیر از یک مورد) همواره بشارت بهار و سرخوشی طبیعت به دوستی، کرم و مردمی میگراید. در آن یک مورد استثنا:
کنون که بر کف گل جام بادهی صاف است
به صدهزار زبان بلبلش در اوصاف است
بخواه دفتر اشعار و راه صحرا گیر
چه وقت مدرسه و بحث کشف و کشّاف است
ببُر ز خلق و ز عنقا قیاس کار بگیر
که صیت گوشهنشینان زِ قاف تا قاف است
دور نیست که حافظ حال و روز خوشی نداشته و سخت از دست کسانی عصبانی بوده است. در چهار بیت باقی ماندهی غزل این دلخوری به طعنه و متلک بر علیه فقیه مدرسه و همکاران مدعی و صراف شهر میانجامد. صرافی که قرار است طلا را از بدل تشخیص دهد و البته به زعم حافظ نه تنها نمیتواند بلکه متقلّب است و نمیخواهد.
از این مورد که بگذریم آنچه میماند مؤید دوستی، وفاق و همدلی است که اینک برای نمونه مواردی را ذکر میکنیم. لازم به تذکر است که هر مثال بیش از یک بیت خواهد بود و در همهی موارد بیت نخست نمایانگر فرارسیدن بهار است و بیت دوم و گاه سوم نمونههایی است از همان احساس رفاقتی که عرض کردیم. با مفاهیمی از قبیل:
یکرنگی
نیکی
خدمت و بندگی
به سلامتیِ هم نوشیدن
کَرَم
هواداری
دوستی
عفو و رحمت
بخشیدن.
ساقیا سایهی ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
بوی یکرنگی از این نقش نمیآید خیز
دلق آلودهی صوفی به می ناب بشوی
شکر آن را که دگر باز رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و گل توفیق ببوی
خوش آمد گل وزان خوشتر نباشد
که که در دستت بهجز ساغر نباشد
ایا پر لعل کرده جام زرین
ببخشا بر کسی کش زر نباشد
صحن بستان ذوقبخش و صحبت یاران خوش است
وقت گل خوش باد کز وی وقتِ مِیخواران خوش است
از صبا هردم مشام جان ما خوش میشود
آری آری طیب انفاس هواداران خوش است
به وقت گل شدم از توبهی شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
بود که یار نرجد ز ما به خلق کریم
که از سؤال ملولیم و از جواب خجل
خوش نازکانه میچمی ای شاخ نوبهار
کآشفتگی مبادت از آشوب باد دی
مسند به باغ بر که به خدمت چو بندگان
استاده است سرو کمربسته است نی
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخن پیر مغان است به جان بنیوشیم
خوش هوایی است فرحبخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش می گلگون نوشیم
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبهشکن میرسد چه چاره کنم
به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی
ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم
گل در بر و می در کف و معشوق بهکام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این جمع که امشب
در مجلس ما ماه رخ دوست تمام است
در مجلس ما باده حلال است ولیکن
بی روی تو ای سرو گلاندام حرام است
خوشتر ز عیش و صحبت و باغ بهار چیست؟
ساقی کجاست گو سبب انتظار چیست؟
سهو و خطای بنده گرش نیست اعتبار
معنی عفو و رحمت آمرزگار چیست؟
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می میخواهم و مطرب که میگوید رسید
با لبی و صدهزاران خنده آمد گل به باغ
از کریمی گوییا در گوشهای بویی شنید
مهران راد
منبع : مجله آفتاب
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست