دوشنبه, ۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 27 January, 2025
مجله ویستا
سیاست خاورمیانهای چین
● اهمیت:
سیاست خارجی قدرتهای بزرگ از ابعاد مختلفی برخوردار میباشد كه شناخت آن برای بازیگران میان پایه حائر اهمیت است، زیرا این قدرتها صحنه گردانان اصلی سیاست بینالملل میباشند و بیشترین تأثیرات را بر این صحنه میگذارند. چین یكی از این قدرتهاست كه موقعیت آن با سرعتی شگفتانگیز پیوسته در سیاست بینالملل ارتقا مییابد. بر این مبنا فهم سیاست خارجی این كشور برای بازیگر میان پایهای چون ایران كه از مناسبات گستردهای با آن برخوردار است، ضرورت دارد. گزارش حاضر به تحلیل سیاست خاورمیانهای چین، به عنوان یكی از وجوه مهم سیاست خارجی این كشور میپردازد.
● تحلیل:
دو دهه رشد اقتصادی سریع چین، موقعیت استراتژیك این كشور و به تبع سیاست خارجی آن را باز تعریف كرده است. یكی از حوزههایی كه سیاست خارجی چین در آن باز تعریف شده است، منطقه خاورمیانه است با عنایت به این باز تعریف، متغیرهای اصلی شكلدهی به سیاست خاورمیانهای چین در وضعیت فعلی را میتوان به چهار دسته تقسیم كرد:
۱) امنیت انرژی
امنیت انرژی در وضعیت فعلی یكی از چالشهای استراتژیك پیشروی چین به شمار میآید. به همین دلیل، تأمین و تضمین آن به یكی از اولویتهای استراتژیك این كشور مبدل شده است. البته چالش امنیت انرژی چالشی عمومی در آسیا به شمار میآید، زیرا این منطقه به عنوان پویاترین منطقه اقتصادی جهان از بالاترین حساسیت و قابلیت ضربهپذیری در این حوزه برخوردار است. در میان كشورهای آسیایی، چین از یكی از بالاترین نرخهای رشد اقتصادی برخوردار است و به همین دلیل افزایش مصرف انرژی این كشور نیز سرعت گرفته است. برای مثال، مصرف نفت این كشور بین سالهای ۱۹۹۵ تا ۲۰۰۵ یعنی یك دهه صد در صد افزایش یافته است و به ۸/۶ میلیون بشكه در روز رسیده است. رشد مصرف نفت چین به قدری سریع صورت گرفت كه این كشور در سال ۲۰۰۳ با پیشی گرفتن از ژاپن به دومین مصرف كننده نفت در جهان تبدیل شد. از هنگامی كه چین در سال ۱۹۹۳ به صف وارد كنندگان نفت پیوست، وابستگی آن به نفت وارداتی به سرعت افزایش یافته است، به گونهای كه در سال ۲۰۰۵ بیش از نیمی از نفت مصرفی آن از منابع خارجی تأمین شد. بر طبق اغلب پیشبینیها، مصرف نفت چین سالانه رشدی معادل ۵/۴ درصد خواهد داشت، نرخ رشدی كه دو برابر متوسط نرخ رشد جهانی و چهار برابر نرخ رشدی است كه احتمالاٌ كشورهای توسعه یافته تجربه خواهند كرد.
به علاوه، تصمیم دولت چین در سال ۲۰۰۴ مبنی بر ایجاد ذخایر استراتژیك نیز در افزایش مصرف و در نتیجه واردات این كشور تأثیر خواهد گذارد. در چارچوب برنامه دولت تا سال ۲۰۰۸ چین باید ۱۰۰ میلیون بشكه معادل ۳۵ روز واردات، تا سال ۲۰۱۵، ۲۰۰ میلیون بشكه معادل ۵۰ روز واردات و تا سال ۲۰۲۰، ۶۰۰ میلیون بشكه معادل ۹۰ روز واردات، ذخیره استراتژیك داشته باشد. افزایش سریع تقاضای انرژی در چین در حالی صورت میگیرد كه تولید داخلی به هیچ روی كفاف آن را نمیدهد و بخش مهمی از این تقاضا باید از طریق منابع بینالمللی تأمین شود.
منطقه خاورمیانه و كشورهای واقع در آن، به دلیل برخورداری از بیشترین ذخایر انرژی، طبیعتاً از بالاترین قابلیتها در تأمین امنیت انژری چین و پاسخگویی به نیاز استراتژیك این كشور برخوردارند. چینیها با درك این موضوع در سالهای اخیر تلاشهای وسیعی برای ارتقای روابط با كشورهای نفتخیز این منطقه، به ویژه كشورهای اصلی انجام دادهاند تا در پرتو آن بتوانند سهم خود از ذخایر این منطقه را هر چه بیشتر افزایش دهند. اهمیت این تلاشها هنگامی روشنتر میشود كه توجه داشته باشیم، طبق پیشبینیها، وابستگی چین به انرژی خاورمیانه در سالهای آتی رو به افزایش خواهد بود. به گونهای كه تا سال ۲۰۲۰ به بیش از ۷۰ درصد خواهد رسید.
در این راستا، چینیها استراتژی انرژی سه وجهی را در منطقه خاورمیانه دنبال میكنند كه وجوه آن عبارتنداز:
۱) به كارگیری دیپلماسی تهاجمی برای برقراری اتصال زیربنایی با كشورهای دارند? انرژی جهت تضمین عرضه دراز مدت انرژی. اعلامیه مشاركت استراتژیك نفتی چین و عربستان در سال ۱۹۹۹ را میتوان یكی از نتایج این دیپلماسی دانست.
۲) فراهم آوردن شرایط لازم برای حضور شركتهای نفتی چین در سرمایهگذاری و توسعه میادین نفتی منطقه.
۳) تشویق سرمایهگذاری متقابل شركتهای نفتی كشورهای خاورمیانه در بخشهای پالایشگاهی و بازار انرژی چین.
چینیها در پیشبرد این استراتژی در منطقه خاورمیانه تاكنون به موفقیتهای قابل توجهی دست یافتهاند. آنها علاوه بر عقد قراردادهای تاریخی با ایران، با عربستان نیز همكاریهای تنگاتنگی را پیریزی كردهاند. جلوههای مهم همكاریهای انرژی چین و عربستان (غیر از فروش نفت) را میتوان به صورت ذیل برشمرد:
۱) احداث پالایشگاهی در كوانگزو توسط عربستان با هزینهای بالغ بر هشت میلیارد دلار.
۲) مشاركت شركت سعودی – آرامكو در دو پروژه پالایشگاه فوجیان با سرمایهگذاری ۵/۳ میلیارد دلار و پالایشگاه كینگ دائو با سرمایهگذاری ۱/۲ میلیارد دلار.
۳) تغذیه ذخایر استراتژیك چین توسط عربستان و مشاركت شركت صنایع پایه این كشور در پروژههای پالایشگاهی و پتروشیمی شمال شرق چین (در مرحله قبل از انعقاد قرارداد).
در راستای پیشبرد این استراتژی، چینیها اخیراً با عراق به عنوان دیگر كشور پر اهمیت در حوزه انرژی وارد گفتگو و رایزنی شدهاند. سفر اخیر حسین شهرستانی، وزیر نفت عراق، به چین كه طی آن مذاكرات اولیه برای احیای قراردادهای منعقده میان دو كشور (در زمان رژیم صدام) انجام شد. در همین راستا صورت گرفت. محور این مذاكرات، احیای قرارداد ۲/۱ میلیارد دلاری برای استخراج نفت در میدان نفتی اهدب بوده است. این قرارداد در سال ۱۹۹۷ میان دو كشور منعقد شد، اما به دلیل وضعیت خاص عراق امكان اجرا پیدا نكرد.
با توجه به مطالب فوق، امنیت انرژی را میتوان یكی از مؤلفههای اصلی شكلدهی به سیاست خاورمیانهای چین دانست، مؤلفهای كه با توجه به نیاز روزافزون چین به انرژی از یك سو و قابلیتهای بینظیر منطقه خاورمیانه در این حوزه از دیگر سو، از تأثیرگذاری روزافزون برخوردار خواهد بود.
۲) مبادلات تسلیحاتی
مبادلات تسلیحاتی یك دیگر از متغیرهای اصلی شكلدهی به سیاست خاورمیانهای چین است. این مبادلات از اواخر ده? ۱۹۷۰ به افزایش گذاشت و به تدریج چین را به یكی از تأمین كنندگان اصلی تسلیحات مورد نیاز كشورهای این منطقه مبدل ساخته است. در طول جنگ ایران و عراق؛ چین بیش از پنج میلیارد دلار اسلحه به این دو كشور فروخت. فروش تسلیحات چین به این منطقه در ده? ۱۹۸۰ منحصر به ایران و عراق نبود؛ بلكه عربستان دیگر كشور بزرگ منطقه نیز در این دهه به جمع واردكنندگان تسلیحات چینی پیوست. در سال ۱۹۸۵، عربستان موشكهای بالستیك css-۲ با قابلیت حمل كلاهك هستهای و با برد ۳۰۰۰ كیلومتر را از چین خریداری كرد. در مراحل بعد ریاض موشكهای css-۵ و css-۶ را با بردی به ترتیب ۱۸۰۰ و ۶۰۰ كیلومتر از این كشور خریداری كرد. علاوه بر كشورهای بزرگ منطقه، دیگر كشورها نیز برخی اقلام تسلیحاتی مورد نیاز خود را از چین تأمین میكنند. نكته مهمی كه پیرامون مبادلات تسلیحات بین چین و كشورهای منطقه وجود دارد این است كه علیرغم حجم قابل توجه این مبادلات، معمولاً اطلاعات اندكی پیرامون چند و چون آن به بیرون درز میكند كه شاید ناشی از حساسیت ایالات متحده به این تبادلات باشد. به همین دلیل، برخی محققین مبادلات تسلیحاتی چین و خاورمیانه را «راز آشكار» خواندهاند.
اسرائیل تنها كشور منطقه است كه مبادلات تسلیحاتی آن با چین، متفاوت از سایرین است، بدان معنا كه چین برخی تسلیحات مورد نیاز خود به ویژه در حوزه سلاحهای پیشرفته، را از این كشور تأمین میكند. مبادلات تسلیحاتی چین و اسرائیل همواره مناقشه برانگیز بوده است، زیرا ایالات متحده به شدت با آن مخالفت ورزیده است. برای مثال، در دسامبر ۲۰۰۴، اسرائیل و چین موافقتنامهای در زمینه ارتقای سطح كیفی هواپیماهای بدون سرنشین موسوم به هارپی كیلر (كه در اواسط ده? ۱۹۹۰ از سوی اسرائیل به چین فروخته شده بود) با قابلیت انهدام ایستگاههای رادار امضا كردند كه با اعتراض شدید ایالات متحده مواجه شد. ایالات متحده در اعتراض خود تا آنجا پیش رفت كه تهدید به حذف اسرائیل از برنامه مشترك ساخت جنگنده f-۳۵ كرد. نكته حائر اهمیت آنكه این تبادلات علیرغم مخالفت شدید ایالات متحده، تداوم یافته است. با در نظر داشتن سابقه و روند رو به رشد مبادلات تسلیحاتی چین و خاورمیانه، این مؤلفه را نیز میتوان به عنوان یكی از مؤلفه اصلی تأثیرگذار بر سیاست خاورمیانهای این كشور محسوب كرد.
۳) تجارت
رشد اقتصادی چشمگیر چین در بیش از دو ده? اخیر، سهم و نقش این كشور در اقتصاد و تجارت جهانی را به شدت افزایش داده است. افزایش سریع وزن چین در اقتصاد و تجارت بینالملل، به همان میزان افزایش مبادلات تجاری آن كشور با مناطق و كشورهای مختلف را موجب شده است. در پرتو این روند كلی، مبادلات تجاری چین و كشورهای خاورمیانه در سالهای اخیر، افزایش چشمگیری یافته است. حجم تجارت میان چین و شورای همكاری خلیج فارس در سال ۱۹۹۱ بالغ بر یك میلیارد و پانصد میلیون دلار بود كه این رقم در سال ۲۰۰۴ به بیست میلیارد دلار و در سال ۲۰۰۵ با ۳۶ درصد رشد نسبت به سال قبل از آن به ۸/۳۳ میلیارد دلار افزایش یافت. به علاوه از سال ۲۰۰۴، چین و اعضای شورای همكاری خلیج فارس، مذاكرات خود را درباره ایجاد منطقه آزاد تجاری آغاز كردهاند كه سومین دور آن در ژانویه ۲۰۰۶ در بیجینگ برگزار شد. در صورت به نتیجه رسیدن این مذاكرات حجم تجارت این كشور و اعضای شورای همكاری خلیج فارس، احتمالاً با سرعت بیشتری افزایش خواهد یافت.
مجموع تجارت چین و كشورهای عربی در سال ۲۰۰۵ به ۳۸/۴۶ میلیارد دلار رسید كه نسبت به سال قبل از آن رشدی معادل ۳۹ درصد را نشان میدهد. از این میان صادرات چین به كشورهای عربی ۴۴/۲۱ میلیارد دلار و واردات آن از این كشورها ۹۴/۲۴ میلیارد بود. روابط تجاری چین با ایران و اسرائیل به عنوان دو كشور غیر عرب خاورمیانه نیز در سالهای اخیر از رشد بالایی برخوردار شده است. حجم تجارت ایران و چین از ۴۴۸ میلیون دلار در سال ۱۹۹۴ به پانزده میلیارد دلار در سال ۲۰۰۶ رسیده است و تقریباٌ ۳۰ برابر شده است. حجم تجارت دو جانبه چین و اسرائیل نیز در سالهای اخیر پیوسته رو به افزایش بوده است، به گونهای كه در سال ۲۰۰۵، حجم تجارت دو كشور با ۱۹ درصد رشد نسبت به سال قبل از آن به ۶۳/۲ میلیارد دلار رسید.
با عنایت به جایگاه ویژه «اقتصاد» در سیاست خارجی چین و به تبع آن تضمین بازار برای محصولات این كشور از یك سو و رقابت سنگین آن با سایر قدرتهای این عرصه، تجارت و همكاریهای اقتصادی نیز نقشی مؤثر در شكلدهی به سیاست خاورمیانهای چین ایفا میكند.
۴) توسعه نفوذ
رشد اقتصادی شتابان و تولید گسترده ثروت در تركیب با مدرنیزاسیون نیروی نظامی چین، باعث شده است تا این كشور به گونهای روزافزون بر قدرت و به تبع آن بر وزن و نقش خود در سیاست بینالملل بیفزاید. این قدرت رو به تزاید نیازمند آن است كه به نفوذ در عرصههای مختلف سیاست بینالملل تبدیل شود؛ كاری كه چینیها مشغول انجام آنند.
خاورمیانه به عنوان یكی از مناطق پراهمیت در عرصه سیاست جهانی، از زاویه تبدیل قدرت به نفوذ و بسط آن در سالهای اخیر در سیاست خارجی این كشور جایگاهی ویژه یافته است. در این راستا، سیاست خارجی چین جهت بسط نفوذ این كشور در خاورمیانه به تعمیق و نهادینهسازی مناسبات چین با كشورهای این منطقه، به ویژه بازیگران اصلی آن پرداخته است. مهمترین ابتكار این كشور در نهادینهسازی مناسبات خود با كشورهای منطقه خاورمیانه، شكل دهی به گردهمایی چین – اعراب است كه در قالب آن مقامات چین و بیست و دو عضو اتحادیه عرب سالانه گرد هم میآیند تا راههای گسترش و تعمیق مناسبات را بررسی كنند. این ابتكار در سال ۲۰۰۴ از سوی چین ارائه شد و با موافقت اتحادیه عرب با آن، تاكنون دو بار این گردهمایی برگزار شده است.
علاوه بر این، چین در سالهای اخیر تلاش مضاعفی را برای گسترش و تعمیق مناسبات خود با مصر، ایران، عربستان و اسرائیل به عنوان كشورهای اصلی منطقه انجام داده است. قراردادن روابط با مصر در قالب «همكاری استراتژیك»، مشاركت استراتژیك نفتی با عربستان و پیریزی همكاریهای گسترده با ایران و اسرائیل، در همین راستا صورت گرفته است. تلاش برای تعمیق ونهادینهسازی مناسبات با كشورهای خاورمیانه از سوی چین را میتوان پیامد طبیعی بازتعریف موقعیت استراتژیك آن در سیاست بینالملل دانست.
ارتقای سریع جایگاه چین در عرصه بینالمللی از یك سو برد منافع آن را گسترش بخشیده است و از دیگر سو، محیط امنیتی این كشور را بسط داده است. خاورمیانه منطقهای است كه در هر دو حوزه فوقالذكر برای چین اهمیت دارد و از اینرو، بسط نفوذ در آن ضرورت و عقلانیت پیدا میكند. بنابراین، «بسط نفوذ» را میتوان چهارمین مؤلفه شكل دهی به سیاست خاورمیانهای چین دانست.
● نتیجهگیری:
با عنایت به مطالب فوق میتوان گفت كه چهار مؤلفه اصلی سیاست خاورمیانهای چین شكل میدهند كه از آن میان انرژی نقش پراهمیتتری دارد. افزون بر این، ارتقای موقعیت چین در عرصه جهانی از یك سو واهمیت منطقه خاورمیانه از دیگر سو، بسط نفوذ این كشور در این منطقه را از عقلانیت والزام برخوردار ساخته است. بنابراین، میتوان گفت كه در آینده چین احتمالاً از حاشیه به متن خاورمیانه وارد خواهد شد.
نویسنده: محسن شریعتی نیا
منبع: مركز تحقیقات استراتژیك مجمع تشخیص مصلحت نظام
منبع: مركز تحقیقات استراتژیك مجمع تشخیص مصلحت نظام
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست