جمعه, ۸ تیر, ۱۴۰۳ / 28 June, 2024
مجله ویستا

گلیکوبیولوژی


گلیکوبیولوژی
● کربوهیدرات چیست؟
بخش اعظم رژیم غذایی شما را هیدراتهای کربن تشکیل می دهند . اکسیداسیون کربوهیدراتها مسیر اصلی تولید انرژی در بدن شماست ( در این مورد در آینده مفصلاً بحث می کنم ) .از طرف دیگر هزاران ویژگی و واکنش در بدن انسان تنها در حضور هیدراتهای کربن شکل می گیرد , برای مثال بخش اعظم مایع ژله مانندی که در بین مفاصل شما جای گرفته و استخوانهایتان را از ساییش حفظ می کند از ترکیبات هیدروکربنی ساخته شده اند ویا عامل چسبندگی سلولهای بدنتان به یکدیگرحضور این مولکولهای حیاتیست ضمن آنکه بسیاری از پیامهای سلولی نیز به واسطه وجود این گروه کربنی دریافت می شود . تمامی این مثالها اهمیت مطالعه در این زمینه را بیش از بیش برایمان آشکار میسازد.
هیدرات کربن تماماُ واجد :
۱) اتمهای کربن که با یکدیگر پیوند داده و اسکلت هیدروکربنی را می سازد . حداقل تعداد کربن برای تشکیل مولکول هیدروکربنی در بدن ۳ است.
۲) گروهای H و OHکه درهیدروکربنها وجود داشته و با کربن ها پیوند داده اند.
۳) سومین ویژگی کربوهیدراتها وجود یک پیوند دوگانه در طول زنجیره کربنی است . تمام پیوندهای کربن با اتمهای مجاورش (C, H , OH )یگانه است وتنها یک پیوند دوگانه در طول زنجیره داریم که یک اتم کربن با یک اتم اکسیژن ایجاد میکند . حال دو حالت در زنجیره کربنی پیش می آید , یا پیوند دوگانه کربن-ـــ اکسیژن در انتهای زنجیره تشکیل می شود (کربن شماره ۱ ) یا در هر جا به غیر از انتهای زنجیره کربنی , در حالت اول که پیوند دوگانه در انتهای زنجیره قرار میگیرد به کربن و اکسیژنی که با آن پیوند دوگانه داده است گروه آلدئیدی گویند و زنجیره هیدروکربنی که واجد گروه آلدئیدی است را اصطلاحاُ آلدوز می نامند( اوز پسوندی است که برای قندها به کار می رود). ازطرفی اگر پیوند دوگانه در اننهای زنجیره نباشد ( کربن شماره ۲ ) به آن گروه کتو و به زنجیره کربنی که گروه کتو دارد اصطلاحاُ کتوز گویند.
در زیر فرمول باز یک مولکول آلدوز با ۳ کربن را مشاهده می کنید . پیوند دوگانه کربن ـــــــ اکسیژن در انتهای زنجیره واقع شده است.
H--C==O
|
H--C--OH
|
H--C--OH
|
H
همچنین فرمول یک کتوز سه کربنه که واجد گروه کتو است به صورت زیر می باشد .
H
|
H--C--OH
|
C==O
|
H--C--OH
|
H
اما این اتصال کربنها برای تشکیل هیدروکربنها تا کجا ادامه می یابد؟ در شرایط ایده آل محدودیتی برای اتصال کربنها به یکدیگر وجود ندارد به همین دلیل هیدروکربنها را بر اساس اندازه زنجیره کربنی در سه کلاس دسته بندی می کنند.
کلاس اول را فندهای ساده یا منوساکاریدها تشکیل می دهند. ( ساکارون واژه لاتین و به معنی قند می باشد ). منوساکاریدها به قندهایی اطلاق می شود که تنها واجد یک گروه آلدئید یا کتوز هستند . فراوانترین فند ساده در طبیعت گلوکز می باشد . گلوکز قندی ۶ کربنه و آلدئیدی میباشد.
همانطور که گفته شد کوچکترین زنجیره هیدروکربنی در بدن با سه کربن ساخته می شود . کربوهیدراتهای سه کربنی مهم که در بدن ساخته می شوند عبارتند از گلیسرآلدئید که جز&#۰۳۹; آلدوزهاست و قند دی هیدروکسی استن که جز&#۰۳۹; کتوزهاست ( درباره این فندها و اهمیت آنها درقسمتهای دیگر همین مطلب بحث خواهد شد) .
علاوه بر آنها فروکتوز که قندی ۶ کربنه و از کتوزهاست عموما توسط میوه ها به بدن ما وارد می شود حضور فروکتوز در میوه بسیار زیاد است به همین دلیل گاهی به آن قند میوه می گویند بر همین اساس به گالاکتوز که در شیر به فراوانی یافت میشود قند شیر میگویند . نکته قابل تامل در مورد گلوکز و گالاکتوز اینست که هر دو قند شش کربنه و از گروه آلدئیدها هستند پس علت تفاوت نام آنها چیست ؟ چرا هر دو را گلوکز یا گالاکتوز نمی نامیم؟ برای جواب دادن به این سوال توجه شما را مجدداُ به ویژگی های مولکولی هیدرات کربن جلب می کنم .
گفتیم که علاوه بر تعداد اتم کربن و جایگاه پیوند دوگانه در طول زنجیره عامل مهم دیگری که شخصیت هر ملکول هیدروکربن را شکل می دهد نحوه قرار گرفتن گروهای HوOHبروی کربنهای زنجیره است برای مثال در مورد گلوکز تمام گروهایOHوافع بروی کربنهای زنجیره به جز OHکربن شماره ۳ در سمت راست واقع شده اند حال انکه درگالاکتوزگروههای OHکه در سمت چپ وافع می شوند بیشتر از گلوکز و علاوه بر کربن شماره ۳ کربن شماره ۴ را نیز شامل می شوند( شماره گذاری کربن ها بر اساس گروه آلدئیدی صورت می گیرد بدین ترتیب که کربن گروه آلدئیدی که در انتهای زنجیره است را با عدد یک شخص کرده و بقیه کربنها را نسبت به آن شماره گذاری می کنند بدیهی است که آخرین کربن در زنجیره کربنی گلوکز را با عدد ۶ نشان میدهند). با مفایسه فرمهای خطی این ۲ آلدوز به اهمیت جایگاه گروهای HوOHدر شکل دهی شخصیت هر ملکول قند بیشتر پی خواهید برد.
۱) شکل خطی گلوکز و نحوه قرار گیری گروهای OH
H--C==O
|
H--C--OH
|
OH--C--H
|
H--C--OH
|
H--C--OH
|
CH۲OH
۲) شکل خطی ملکول گالاکتوز :
H--C==O
|
H--C--OH
|
OH--C--H
|
OH--C--H
|
H--C--OH
|
CH۲OH
همانطور که مشاهده شد ملکول گلوکز و گالاکتوز شباهت زیادی به هم دارند و تنها تفاوت مربوط به کربن شماره ۴ هر دو آلدوز است که در یکی , گروه OHدر سمت چپ و دیگری در سمت راست قرار دارد به چنین قندهایی که از نظر فضائیی تنها حول یک کربن با یکدیگر تفاوت دارند اپیمر گویند.
مثالی دیگر برای اپیمری مقایسه ملکول مانوز با مولکول گلوکز است .
شکل خطی مانوز به صورت زیر است :
H--C==O
|
OH--C--H
|
OH--C--H
|
H--C--OH
|
H--C--OH
|
CH۲OH
مقایسه مانوز وگلوکز مشخص می کند که تنها تفاوت این دو در موقعیت فضائی کربن شماره ۲ هر دو کربوهیدرات است پس گلوکز و مانوز هم اپیمر یکدیگرند. توجه داشته باشید که گالاکتوز و مانوز اپیمر یکدیگر نیستد زیرا در بیش از یک موقعیت کربن با هم متفاوتند ( کربن شماره ۲ و شماره ۴ ).
حقیقت اینست که فرمهای خطی مثل بالا در بدن وجود ندارد و تمام مونوساکاریدهایی که بیش از ۴ کربن دارند در محیط آبی درون سلولها به فرم حلقوی در می آیند برای مثال کربن شماره یک گلوکز با کربن شماره پنج آن واکنش داده و مولکولی حلقوی و شش ضلعی را می سازد , به هیدراتهای کربن حلقوی شش ضلعی در اصطلاح پیرانوز می گویند. فروکتوز هم در محیط آبی به فرم حلقوی در می آید و فرم معمول حلقوی شدن آن به صورت یک حلفه پنج ضلعی می باشد . به کربوهیدرات حلقوی پنج ضلعی نیزدر اصطلاح فورانوز می گویند .( پایداری حلقه پیرانوزی از حلقه فورانوزی بیشتر است ) .
در حالت حلقوی به کربن شماره ۱ باید دقت کرد اگر گروه OHموجود در این کربن در پایین صفحه تفارن باشد به آن فرم آلفا (مثل آلفا گلوکز) و اگر در بالای صفحه باشد به آن فرم بتا گویند( مثل بتا گلوکز) .
اما کلاس دوم کربوهیدراتها را اولیگوساکاریدها تشکیل می دهند ( اولیگو واژه لاتین و به معنی کم است ).می توان گفت که اولیگوساکاریدها زنجیره های طولانی تر کربنی هستند که از زیر واحدهای مونوساکاریدی سنتز می گردند . برای مثال قند لاکتوز موجود در شیر نوعی اولیگو ساکارید است زیرا از دو واحد منوساکاریدی گلوکز و گالاکتوز تشکیل شده است.اولیگوساکاریدها را بر اساس واحدهای منوساکاریدی تشکیل دهنده طبقه بندی میکنند . برای مثال لاکتوز که دو مونوساکارید انرا می سازند در گروه دوقندی ها یا دی ساکاریدها قرار می گیرد . به همین ترتیب اگر اولیگوساکارید از ۳ قند تشکیل شود به آن تری ساکارید , اگر از ۴ فند تشکیل شود به آنتتراساکارید و .الی آخر................ .
از دی ساکاریدهای مهم موجود در طبیعت می توان به قند نیشکر یا سوکروز که از ترکیب ۲ ملکول گلوکز و فروکتوز ایجاد می شود اشاره کرد.اتصال واحدهای منوساکاریدی به یکدیگر توسط گروهای OHانجام میگیرد که به این نوع پیوند کووالان اصطلاحاُ پیوند O گلیکوزیدی میگویند.
اگر واحدهای مونوساکاریدی تشکیل دهنده پلیمر قندی از بیست عدد بشتر شوند دیگر به آن اولیگوساکارید نمیگوییم بلکه آنها را در سومین کلاس از هیدراتهای کربن به نام پلی ساکاریدها طبقه بندی می کنیم . (پلی واژه لاتین به معنی زیاد است).
اگر پلی سا کارید تنها از یک نوع قند تشکیل شود به آن هموپلی ساکارید گویند . مانند نشاسته , گلیکوژن و سلولز که از هزاران واحد گلوکز تشکیل شده اند . نشاسته وگلیکوژن شباهت زیادی با یکدیگر دارند و هر دو از ۲ پلیمر پلی ساکاریدی کوچکتر به نامهای آمیلوز و آمیلوپکتین ایجاد شده اند . پلی ساکارید آمیلوز به صورت خطی و بدون انشعاب از ملکولهای گلوکز ایجاد شده است .
نحوه اتصال گلوکزها در آمیلوز به نحوی است که کربن شماره یک هر گلوکز با کربن شماره چهار گلوکز مجاور پیوند گلیکوزیدی ایجاد می کند. آمیلوپکتین برخلاف آمیلوز منشعب می باشد و در آن گلوکزها به دو صورت با هم پیوند داده اند . پیوند کربن شماره یک هر گلوکز با کربن ۴ گلوکز مجاورش که مشابه پیوندهای آمیلوز است و پیوند کربن شماره یک گلوکز با کربن شماره ۶ گلوکز بعد که شاخه های آمیلوپکتین را می سازد در حقیقت آمیلوز و آمیلوپکتین می توانند به یکدیگر تبدیل شوند .
تفاوت نشاسته و گلیکوژن نیز در محل سنتز آنهاست . نشاسته در گیاهان و گلیکوژن در کبد جانوران ساخته می شوند ( گلیکوژن انشعابات بیشتری نسبت به نشاسته دارد ) .
سلولز که در دیواره گیاهان به میزان فراوان یافت می شوند و در تشکیل چوب نقش دارد مانند آمیلوز از واحدهای گلوکز با پیوندهای ۱ به ۴ ساخته شده و تنها تفاوت آن با آمیلوزاینست که نوع پیوند در آمیلوز و آمیلوپکتین آلفا و نوع پیوند در سلولز از نوع بتا است بدین معنی که در آمیلوز آلفا گلوکزها واکنش می دهند و در سلولز بتا گلوکزها.
گلیکوژن و نشاسته فرم ذخیرهای گلوکر بوده که در مواقع نیاز بدن به گلوکز واحدهای منو ساکاریدی گلوگز را آزاد میکنند .
آنزیم آمیلاز موجود در بزاق و پانکراس بروی پیوندهای ۱ به ۴ نشاسنه و گلیکوژنی که وارد بدن می شوند اثر گذاشته و آنرا هیدرولیز می کنند بدن انسان تنها قادر است اتصالات آلفای ۱ به ۴ را بشکند و از تجزیه اتصالات بتای ۱ به ۴ عاجز است به همین دلیل انسان نمی تواند از سلولز به عنوان منبع غذائی استفاده کند. تنها برخی قارچها و باکتریها توانایی تجزیه اتصالت نوع بتا را دارند بیشتر این باکتری ها در معده سه قسمتی نوشخوار کننده گان زندگی می کنند و با تولید آنزیم سلولاز در هضم سلولز به نوشخوار کننده کمک می کنند .
مشابه همین مورد را در موریانه ها داریم که چوب خوارند . موریانه قادر به تجزیه سلولز نیست و تجزیه سلولز در بدن جانور توسط یک پروتوزئر به نامTrichonymphaصورت می گیرد . اگر به طور مصنوعی پروتوزوئز معده موریانه را از بین ببریم جانور از گرسنگی خواهد مرد !.
● مشتقات قندها و اهمیت آنها:
بحث در زمینه مشتفات قندها را از قندهای ساده آغاز می کنیم . برخی گروهای عامل می توانند با منوساکاریدها واکنش داده و جایگزین گروهای هیدروکسیل (OH)آنها شوند . برای مثال گروه آمینو(NH۳)در سه قند , گلوکز , گالاکتوز و مانوز می تواند جایگزین گروه هیدروکسیل کربن شماره دو هر سه قند شده و به ترتیب ترکیبات جدیدی به نام گلوکزآمین , گالاکتوزآمین و مانوزآمین ایجاد کند ( قندهایی که گروه آمین دارند را ازامین می نامند).
از طرف دیگر اسید استیک و اسید لاکتیک می توانند با عامل آمینو ازامینها واکنش داده و ترکیبات دیگری را ایجاد کنند . برای مثال با واکنش اسید استیک وازامین گلوکز آمین ترکیبی به نام Nاستیل گلوکزآمین ایجاد می شود. ترکیب اخیر در دیواره سلولی باکتری ها به میزان زیاد یافت می شود . در دیواره سلولی باکتری ها ترکیب دیگری به نام Nاستیل مورامیک اسید نیز یافت می شود که مشتقی از Nاستیل گلوکز امین است و در آن اسید لاکتیک با گروه هیدروکسیل کربن شماره سه استیل گلوکز آمین استخلاف شده است .
در دیواره باکتریها Nاستیل گلوکز آمین از طریق کربن شماره یک خود با کربن شماره چهار Nاستیل مورامیک اسید پیوند گلیکوزیدی برقرار می کند و پلیمر پلی ساکاریدی طویلی را می سازند . این پلیمر مانع ورود بیش از حد آب به باکتری شده و در نتیجه از ترکیدن باکتری جلوگیری میکند .( جلوگیری از ورود اسموتیک آب ) . در اشک و بزاق ما آنزیمی به نام لیزوزیم وجود دارد که پیوند ۱ به ۴ موجود در بین استیل گلوکز آمین و مورامیک اسید دیواره باکتری را می شکند و باعث از بین رفتن باکتریها در این قسمتها میشود.
از دیگر مشتفات منوساکاریدها , فوکوز و رامنوز می باشد که به ترتیب از گالاکتوز و مانوز مشتق شده اند و در آنها یک اتم هیدروژن جایگزین گروه هیدروکسیل کربن شماره شش هر دو قند شده است .
● اکسیداسیون قندها :
اکسیداسیون یک ترکیب به معنی گرفتن یک اتم اکسیژن و اکسید شدن آن است . از طرفی اکسیداسیون را علاوه بر بدست آوردن اکسیژن معادل , از دست دادن پروتون [H+]و یا از دست دادن الکترون [- e ]نیز قرار می دهند پس میتوان گفت ترکیبی که پروتون از دست بدهد یا اکسیژن بدست بیاورد و یا یک الکترون از دست بدهد اکسید شده است . در منوساکاریدها اکسیداسیون به سه طریق رخ می دهد .
در هنگام اکسیداسیون آرام , کربن شماره ۱ قند ( گروه آلدئیدی ) یک اتم اکسیژن جذب کرده و گروه آلدئید تبدیل به گروه کربوکسیل می شود . به ترکیب جدید که از گروه آلدئیدها خارج شده و در گروه اسیدهای کربوکسیلیک طبقه می شود , اسیدآلدونیک گویند .
برای مثال گلوکز که یک آلدوز است در اثر اکسیداسیون عامل الدئیدی به اسید کربوکسیلیک مربوطه تبدیل شده و ترکیبی به نام اسید گلوکونیک ایجاد میشود . بدیهی است که اسید گلوکونیک جز&#۰۳۹; اسیدهای آلدونیک است. اسید گالاکتونیک نیز مشتق اکسید شده گالاکتوز و جز‌&#۰۳۹; اسید آلدونیک ها می باشد.
حالت دوم اکسید شدگی قندها به صورت اکسیدشدگی نسبتاُ شدید است که علاوه بر گروه آلدئیدی کربن شماره یک , عامل الکل نوع اول قند نیز اکسید می شود ( عامل الکلی نوع اول آخرین کربن زنجیره نسبت به گروه آلدئیدی و کتونی است که واجد گروه هیدروکسیل و ۲ پروتون استCH۲OH.رجوع شود به فرم خطی گلوکز در قسمت اول همین مطلب ).
در این حالت به ترکیبی اسیدی جدیدی که حاصل میشود اسید آلداریک می گویند مانند گلوکز که بر اثر این نوع اکسیداسیون تبدیل به اسیدگلوکاریک می شود. حالت سوم اکسید شدگی کنترل شده است . در این حالت تنها عامل الکلی نوع اول اکسیژن میگیرد و گروه آلدئیدی بدون تغییر می ماند . اسید اورونیک نیز نام عمومی قندهایی است که این نوع اکسیداسیون در آنها رخ می دهد. برای مثال گلوکز در هنگام اکسیداسیون کنترل شده تبدیل به اسید گلوکرونیک می شود.
● احیاء قندها:
واکنش احیاء عکس واکنشهای اکسیداسیون است . بدین معنی که اگر ترکیبی اکسیژن ازدست بدهد ویا پروتون و الکترون جذب کند احیا می گردد.در اثر احیاء قندها ترکیبات مهمی تولید میشود برای مثال ریبوز قندی پنچ کربنه است که بر اثر انجام واکنشی از نوع احیاء بروی کربن شماره دو آن یک اکسیژن از دست می دهد و تبدیل به قند حیاتی دزوکسی رایبوز می شود .
دزوکسی ریبوز یکی از سه ترکیب مهم تشکیل دهنده مولکول DNAمی باشد . ( بازهای ألی و گروهای فسفات دو عامل دیگر تشکیل دهنده مولکولDNAمی باشند). علاوه بر دزوکسی قندها , بر اثر واکنشهای احیا ء بروی قندها پلی الکلها نیز از تشکیل میگردند. سوربیتول , ربیتول و گلیسرولپلی الکل هایی یستند که به ترتیب از گلوکز(یا فروکتوز) , ریبوز و گلیسرآلدئید سنتز می شوند.
علاوه بر موارد بالا ترکیبات فسفاته قندها ( استر فسفاته قند ) در واکنشهای متابولیسمی نقش اساسی دارند که در مورد آنها بحث خواهد شد ( برای مثال اتصال گروه فسفات به کربن شماره شش گلوکز ترکیبی به نام گلوکز ۶ فسفات را می سازد ). ویتامین Cنیز مشتقی از گلوکز است که بحث خواهد شد.
قندها عوامل احیاء کننده هستد :
این بدین معنی است که قندها می توانند با از دست دادن پروتون یا الکترون که باعث اکسید شدن خود قند می شود ترکیب دیگری را احیا کنند .واضح است که الکترون و یا پروتونی که از قند خارج می شود وارد ساختمان ترکیب دیگر شده و آنرا احیاء می کند. عموماُ گروهای عامل الدئیدی در آلدوزها و کتو در کتوزها تحت اثر اکسیداسیون واقع می شوند .
برای مثال منوساکاریدها که در حضور یون مس دو بار مثبت قرار دارند می توانند این یون را به مس یک بار مثبت Cu+احیاء کنند ( بدیهی است که مس ۲ بار مثبت الکترون جذب کرده و احیا شده است ). خاصیت احیا کننده گی در برخی دی ساکاریدها نیز دیده می شود اما چرا تمام دی ساکاریدها قدرت احیا کنندگی ندارند؟
جواب سوال را می توان در نحوه ایجاد پیوند گلیکوزیدی بین دو واحد منوساکاریدی تشکیل دهنده دی ساکاریدها جستجو کرد . چند مثال درک مطلب را ساده تر می کند . در لاکتوز , کربن شماره یک گالاکتوز با کربن شماره چهار گلوکز پیوند گلیکوزیدی ایجاد کرده است . نکته مهم اینجاست که هر دو قند الدوز هستند و عامل آلدئیدی هر دو بروی کربن شماره یک واقع است .
گالاکتوز که با کربن شماره یک خود وارد واکنش شده دیگر قدرت احیا کنندگی ندارد اما گلوکز که از طریق کربن شماره چهار خود واکنش داده , در کربن شماره یک خود گروه آلدئیدی آزاد دارد که باعث می شود دی ساکارید تشکیل شده ( لاکتوز) خاصیت احیا کنندگی داشته باشد اصطلاحاُ می گویند که لاکتوز انتهای احیا کننده دارد. اما در دی ساکارید ترهالوز قضیه متفاوت است .
ترهالوز از دو ملکول گلوکز تشکیل شده که هر دو از طریق کربن شماره یک خود با هم پیوند داده اند . به همین سبب ترهالوز فاقد انتهای احیا کننده بوده ویک دی ساکارید غیر احیا کننده است . در مورد دی ساکارید سوکزوز نیز قضیه به همین ترتیب است پیش از این هم اشاره شد که سوکروز از دو منومر گلوکز و فروکتوز تشکیل شده است و کربن شماره یک گلوکز با کربن شماره دو فروکتوز پیوند ایجاد کرده با توجه به اینکه فروکتوز یک کتوز است و گروه عامل آن در کربن شماره دو واقع شده پس سوکروز نیز یک دی ساکارز غیر احیا کننده است .
کربن شماره یک آلدوزها و کربن شماره دو کتوزها که در واکنشهای فوق دخیلند را اصطلاحاُ کربن آنومریک می نامند پس می توان گفت که دی ساکاریدهای غیراحیاء کننده با هردو کربن آنومری خود واکنش داده اند و دی ساکاریدهای احیاء کننده تنها با یک کربن آنومریک واکنش داده اند. ویک کربن آنومری آزاد دارند . مالتوز و سلوبیلوز نیز دو دی ساکارید احیا کننده هستد هر دو از دو واحد گلوکز که پیوند ۱ به ۴ دارند حاصل شده اند.
در قسمت قبل بحث در مورد پلی ساکاریدها را تا انجا ادامه دادیم که هموپلی ساکاریدها از بیش از بیست منومر یکسان تشکیل شده اند ( کمتر از بیست منومر را اولیگو ساکارید می نامیم .) . اما گروه دیگری از پلی ساکاریدها وجود دارند که واحدهای تشکیل دهنده آنها از یک نوع نمی باشد که این گروه از پلی ساکاریدها را هتروپلی ساکارید می نامند .
هترو پلی ساکاریدها را با نامهای دیگر چون پلی ساکاریدهای مرکب و یا گلیکوز آمین گلیکان نیز می شناسند . اگر به خاطر داشته باشید در ابتدای همین فسمت در مورد دو ازامین استیله به نام Nاستیل گلوکز آمین وNاستیل مورامیک اسید بحت کردیم که در دیواره باکتری نفش حیاتی دارند و با هم تشکیل پلی مری از نوع هتروپلی ساکاریدی می دهد .
گلیکوز آمین گلیکان ها یکی از ترکیبات بسیار مهم در بدن جانوران است . وجود آنها در فضای بین سلولی ( ماتریکس خارج سلولی ) باعث اتصال سلولها به یکدیگر می شود ( نقش سیمان ) . وجود آنها در فضای بین مفاصل باعث نرمی حرکت مفاصل و جلوگیری از سایش می شود در ساختمان گلیگوزآمین گلیکانها همیشه Nاستیل گلوکز آمین ویا Nاستیل گالاکتوز آمین یافت می شود که در اغلب موارد در ترکیب با اسید آلدرونیک هستند . برای مثال گلیکوز آمین گلیکانی به نام اسید هیالورونیک نقش نرم کنندگی مفاصل را به عهده دارد از ریشه های یک در میان N استیل گلوکز آمین و اسید گلوکرونیک تشکیل شده است ( ترکیب اخیر در مایع چشم نیز وجود داشته و به آن حالت ژله مانند می دهد .)
کندروایتین سولفات پلی ساکارید دیگری است که در ایجاد قدرت کششی غضروفها و تاندونها نقش دارد و از ریشه های یک در میان Nاستیل گالاکتوز آمین سولفاته ( کربن شماره ۴ آن سولفاته شده ) و اسید گلوکرونیک ایجاد می شود .
درماتان سولفات عامل انعطاف پذیری پوست , عروق و دریچه های قلب است که از ریشه های یک در میان استیل گالاکتوز آمین سولفاته و اسید ایدورونیک تشکیل شده است .دو هترو پلی ساکارید مهم دیگرکه در بدن یافت می شود عبارتند از کراتان سولفات که در سلولهای مرده پوست , مو , ناخن , شاخ و سم جانوران وجود دارد واز ریشه های یک در میانNاستیل گلوکز آمین سولفاته ( کربن شماره ۶ سولفاته شده ) و گالاکتوز تشکیل شده است ودیگری هترو پلی ساکارید هپارین است که یک عامل ضد انعقادی در بدن است و توسط ماست سل ها ساخته می شود . هپارین بعد از ازاد شدن از ماست سلها وارد خون شده وبا اتصال به پروتئین ضد انعقادی آنتی ترومبین ۳ آنرا فعال می کند .
http://biology۴all.blogfa.com