چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
مجله ویستا


تغییر سطح دریا و تحول سواحل در هولوسن میانی


تغییر سطح دریا و تحول سواحل در هولوسن میانی
●تغییرات ائوستازی و مدل‌های ژئوفیزیکی
امروزه مدل‌های ژئوفیزیکی توانائی پیش‌بینی سطح متوسط آب دریا RSL را به‌صورت محلی و ناحیه‌ای تقریباً در تمام سواحل روی زمین دارند. اگرچه کنش‌ها و واکنش‌های متنوع بین فرآیندهای گلاسیو - ائوستازی (۲) به‌طور متوسط RSL را با تغییرات زیادی نشان می‌دهند. با این وجود مشخص نمودن شواهد سرزمین‌های (پهنه‌های) دور، میانه و نزدیک اهمیت زیادی دارد. پهنه‌های دور جاهائی هستند که نقش هیدروائوستازی بیشتر از گلاسیو ائوستازی است، چرا که آنها از حواشی صفحات یخ زمان‌های گذشته دور هستند و معمولاً نیروهای ایزوستازی در آنجا جزئی است. بنابراین منحنی RSL این مکان‌ها به‌صورت کاملاً مشخصی تغییرات ائوستازی را نشان می‌دهد. پهنه‌های میانه در مرز حدود ۲۰۰۰ کیلومتری صفحات یخ زمان‌های پیشتر قرار دارند. در این مکان‌ها RSL بعد از هولوسن میانی به بالاآمدگی خودش ادامه می‌دهد. اما مسلماً به سطح قبلی‌اش نمی‌رسد. در اینجا علائم گلاسیو - ائوستازی که خاطر فرونشست (۴) پوسته ناشی از حرکت ماده مذاب گوشته به‌سوی نواحی یخچال‌زدائی شده منفی است. و بالاخره در پهنه‌های نزدیک که در محدوده حواشی صفحات یخ قرار دارند، الگوی پیچیده‌تری از RSL گزارش می‌شود. چون علائی گلاسیو ائوستازی غالب و تغییرات استاتیک به‌طور موقتی و متناوب به شیوه‌ای پیچیده بر همدیگر تأثیر می‌گذارند. در چند مطالعه اخیر برای مشخص نمودن سطح استاتیک دریا، از اطلاعات RSL قبل از اوج یخبندان اخیر (۵) استفاده شده است. ا.گ.پلتایر (۱۹۹۸)، فلمینگ و دیگران (۱۹۹۸)، لامیک و دیگران (۲۰۰۰)، یوکوهاما و دیگران (۲۰۰۰) بیشتر بر روی حداقل سطح ایستائی آب دریا در اوج آخرین یخبندان توجه داشته‌اند و کمتر به زمانبندی و اهمیت کاهش سطح آب دریا در هولوسن میانی پرداخته‌اند. پلتایر (۱۹۹۸) کاهش سطح دریا را بین حدود ۸۰۰۰ تا ۵۰۰۰ سال پیش، یعنی زمانی‌که ذوب تدریجی یخ‌ها به‌طور ناگهانی پایان می‌یابد، تعیین می‌کند. در مقابل فلمینگ و دیگران (۱۹۹۸) و ناکادا و دیگران (۲۰۰۰) بالا آمدن سطح متوسط آب دریا را بین سال‌های ۷۴۰۰ تا ۶۸۰۰ سال پیش تعیین کردند. در حالی‌که آنها و همچنین لامیک (۱۹۹۹) و شنان و دیگران (۲۰۰۰) معتقدند که ذوب تدریجی و مداوم یخ در طی هولوسن میانی و بیشتر هولوسن پایانی باعث بالا آمدن سنطح دریا به میزان ۳ تا ۵ متر شده است. تصمیم راسخ در اهمیت این مدل‌ها بسیار مهم است، چرا که:
الف - زمانی‌که مدل‌ها و مشاهدات میدانی سطح متوسط دریا RSL با هم مقایسه شوند پائین رفتن سطح دریا در هولوسن میانی بیشتر نمایان می‌شود (ا.ک.ناکادا و دیگران ۲۰۰۰؛ رستمی و دیگران ۲۰۰۰؛ شنان و دیگران ۲۰۰۰).
ب - تغییرات جزئی ذوب یخ‌های هولوسن میانی و پایانی ممکن است منجر به تغییرات عمده در نتایج مدل‌ها از نظر بروز پیش‌بینی فرو روی آب دریا در سرزمین‌ها (پهنه‌ها)ی دور شود (کلارک و سینگل، ۱۹۹۷).
همچنین مطالعه آثار ائوستازی هر صفحه یخ، تفاوت‌‌های زیادی را در طول هولوسن میانی نشان می‌دهد. مثلاً پلتایر (۱۹۹۸) معتقد است که قطب جنوب راهنمای خوبی برای تشخیص روند سطح ایستائی (بالا و پائین رفتن سطح دریا) است در حالی‌که آمریکای‌شمالی، اوراسیا و گرینلند بعد از حدود ۸۸۰۰ سال پیش سهم کمتری در این روند دارند. سهم قطب جنوب در افزایش سطح استاتیک دریا از حدود ۸۸۰۰ تا ۵۰۰۰ سال پیش تقریباً به ۱۰ متر می‌رسد. در مقابل فلمینگ (۱۹۹۸) معتقد است که پائین رفتن سطح دریا در هولوسن میانی حاصل کاهش آب ناشی از ذوب یخ در آمریکای‌شمالی و صفحات یخ قطب جنوب است. صرف‌نظر از اینکه کدام‌یک از موارد بالا درست است، اینجا تفاوت قابل‌توجهی بین این مشاهدات و برآوردهای حجم یخ توسط مدلسازان صفحه یخی در طول هولوسن میانی وجود دارد اما بنتلی (۱۹۹۹) استدلال کرد که سهم کلی در نظر گرفته شده از آب ناشی از ذوب یخ قطب جنوب که توسط پلتایر (۱۹۹۸) ارائه شده ۲۱ متر است که این دو برابر مقدار منظور شده توسط فلمینگ و دیگران (۱۹۹۸) در سرزمین‌های یخ‌زده است که بین ۶/۷ تا ۱/۱۳ متر می‌باشد.
●مشاهدات میدانی سطح متوسط دریا (RSL)
مشاهدات میدانی از RSL اشتباهات اساسی مدل‌های ژئوفیزیکی را نشان می‌دهند. در پهنه‌های دوردست، در اقیانوس آرام استوائی، هولوسن میانی با بالاآمدگی بین ۱ تا ۵ متر بالاتر از سطح دریای فعلی مشخص شده است و مطالعات اخیر تلاش می‌کنند که سطح متوسط دریا را با توجه به این روند بازسازی کنند. وودرف و همکاران (۲۰۰۰) اطلاعات لرزه‌شناسی و چینه‌شناسی فراوانی از جزایر بم (yam)، ورابر (warraber) و هاموند (Hammond) در تنگه تورس بین استرالیا و اندونزی به‌دست آوردند و حداقل سن را برای این بالاآمدگی حدود ۶۶۰۰ سال پیش تعیین کرده‌اند. کنی و وودرف (۲۰۰۰) زمان مشابهی را در جزیره لردها و (lordhowe) و در دریای تاسمانی تعیین می‌کنند که البته هر دوی این برآوردها ۱۰۰۰ سال یا حتی زودتر از بالاآمدگی است که توسط دیکنسون (۲۰۰۰) در جزایر ماریانا (Mariana) که حدود ۵۵۰۰ سال پیش شروع و تا حدود ۲۲۰۰ سال پیش ادامه داشته، تعیین شده است. مطالعات میدانی اخیر نشان می‌دهد که مدل‌های ژئوفیزیکی، بالاآمدگی جزایر ماریانا را در حدود ۹/۱ متر بالاتر از سطح کنونی پیش‌بینی می‌کنند. به هر حال مطالعات میدانی آنروتا (Onorta) وگوام (Guam) بالاآمدگی بالاتر از این سطح را پیش‌بینی می‌کنند و دیکنسون (۲۰۰۰) استدلال می‌کند که این باید با نتیجه اثرات فرورانش تکنونیکی و یا زلزله‌های مهیب در این ناحیه باشد. در جای دیگر از اقیانوس آرام، در جزیره هنگ‌کنگ، با تعیین سن براساس رادیوکربن از بقیای یک پوسته در تراز ۷/۱ متر بالاتر از سطح کشند امروزی، زمان بالاآمدگی هولوسن میانی را در حدود ۵۸۰۰ سال پیش مشخص کرده‌اند (دیویس و دیگران، ۲۰۰۰).
در طول ساحل شرقی هند بین ۸ و ۱۷ درجه شمالی، بانرجی (۲۰۰۰) تراس‌های ردیائی، جزایر مرجانی، فسیل‌های سنگ‌دانه (Grain Stone) و حلزون‌های (Molluscs) دلتای رودها را به‌عنوان شواهد بالاآمدگی در حدود ۷۳۵۰ سال پیش ذکر می‌کند. که این البته تا یک دوره ثبات تا تقریباً ۶۲۵۰ سال پیش که سطح متوسط دریا RSL برای دومین بار بالا آمد، پذیرفته می‌شود. بانرجی (۲۰۰۰) این بالاآمدگی مضاعف را با پدیده‌های مشابهی در سریلانکا، آفریقای‌جنوبی و برزیل مرتبط می‌داند و اظهار می‌دارد که این پدیده‌ها در عرض اقیانوس‌های آرام و اطلس گسترش داشته است. نمونه‌های دیگری از بالاآمدگی مضاعف توسط باکستر (Baxter) و میداوس (Meadows) (۲۰۰۰) در دماغه غربی آفریقای‌جنوبی ارائه شده است که در این منطقه اولین اوج بالاآمدگی سطح متوسط دریا حدوداً ۸۲۰۰ سال پیش، قبل از پائین رفتن سطح متوسط دریا و دومین اوج بالاآمدگی به میزان ۲۸ متر در ۴۴۰۰ سال قبل می‌باشد. بالاآمدگی‌های مضاعف در پهنه‌های دوردست توسط مدل‌های ژئوفیزیک پیش‌بینی نشد‌اند. با توجه به موارد مذکور در بال / بارگیری، بارگیری هیدروایزوستازی و فرآیندهای تکتونیکی در بسیاری از سرزمین‌ دور و متوسط اهمیت زیادی دارند و به وضوح در تحلیل‌های جامع‌تری از روند RSL در طول هزار متر کشیدگی پاتاگونیای آرژانتین توسط رستمی و دیگران (۲۰۰۰) نشان داده شده است. گزارش‌های مشاهدات میدانی از سطح متوسط دریا در هولوسن مبانی از سواحل مذکور با پیش‌بینی‌های مدل (ICE-۴G(VM۲ پلتایر قیاس می‌شوند مشاهدات میدانی و پیش‌بینی‌های مدل‌ها در قسمت شمالی آمریکای‌جنوبی، ونزوئلا و برزیل، توافق قابل‌قبولی را نشان می‌دهند. اما در عرض پاتاگونیای آرژانیتن تفاوت‌های عمده‌ای وجود دارد و حداکثر ۵ متر بالاآمدگی در حدود ۵۰۰۰ سال قبل توسط مدل‌ها پیش‌بینی می‌شود. به‌علاوه اطلاعات میدانی از پاتاگونیا، بالاآمدگی منفردی را در حدود ۸۰۰۰ تا ۷۰۰۰ سال پیش نشان می‌دهد که توسط مدل‌ها چندهزار سال قبل‌تر پیش‌بینی شده است. بعضی از این اختلاف‌ها در پیش‌بینی مدل‌ها و مطالعات میدانی ممکن است نقاط شاخص سطح دریا را با بار هیدروستازی در فلات قاره پهناور پانتاگونیا که می‌توانست بالاآمدگی ساحلی بیشتری از آنچه توسط مدل (ICE-۴CV(vm۲ پیش‌بینی شده بود، به اشتباه نشان دهند. سرانجام این اختلافات ممکن است تغییراتی در دامنه کشند، زمانی‌که این فلات قاره پهناور زیر آب می‌رود، یا حتی تغییراتی در بالاآمدگی ناشی از فرورانش که تغییر شکل‌های تکنونیکی نزدیک چاله شیلی به آن نسبت داده شده است را نشان دهند.
مطالعات RSL در سرزمین‌های میانه، پرتغال که توسط دیاس (Dias) و دیگران (۲۰۰۰) انجام شده یک نوار منفرد از سطح دریا که فاقد نقاط اطلاعات واقعی می‌باشد و یا با اشتباهات متوالی همراه است را نشان می‌دهند که این حاکی از این است که RSL به سرعت تا رسیدن به سطح کنونی از حدود ۶۸۰۰ سال پیش در حال بالا آمدن بوده است. همچنین ملالی و دیگران (۲۰۰۰) به وضوح میزان پائین رفتن RSL در جیروند (Gironde) را در ۶۸۰۰ سال پیش مشخص کرده‌اند راست و کرشاو (۲۰۰۰) با مطالعات میدانی فعالیت‌های تکتونیکی در ناحیه مدیترانه، بریدگی‌های دریائی چهار نقطه در جزیره سیسیل را با ذکر تاریخ مشهورترین آنها، با استفاده از تعیین سن به‌وسیله رادیوکربن، تقریباً حدود ۵ متر یا حتی بیشتر از سطح امروزی، در ۵۷۰۰ سال پیش تعیین کردند. با فرض ۵ متر بالاآمدگی سطح ایستائی از این تاریخ، راست و کرشاو (۲۰۰۰) حدود ۱ تا ۲ میلی‌متر بالاآمدگی سطح ایستائی را در سال از تاریخ تشکیل اولین بریدگی محاسبه می‌کنند که دو برابر میزان بالاآمدگی خط ساحلی بین یخچالی تایرنین (Tyrrhenian) (از اشکوب‌های کواترنری) می‌باشد.
در پهنه‌های نزدیک علائم نیروی گلاسیو - ایزوستازی روند تغییرات سطح بسیار متفاوتی را در طول هولوسن میانی به‌وجود می‌آورد. وان هترین (Van Heteren) و یگران (۲۰۰۰) ونیکیتین (Nikitima) و دیگران (۲۰۰۰) اطلاعات جدیدی از RSL در ماساچوست و دلاویر (Delaware) در آمریکا‌ی‌شمالی ارائه کردند که روند بالاآمدگی قابل توجهی را در سطح متوسط دریا در طی هولوسن میانی نشان می‌دهد که به دلایل مختلف جالب توجه هستند. وان هترن و دیگران (۲۰۰۰) با مطالعات میدانی برآیندی از روش تعیین سن نوری تپه‌های شنی مرز ماساچوست را ارائه کردند که به وضوح افزایش سطح متوسط دریا به میزان تقریباً ۸ متر در حدود ۵۵۰۰ سال قبل را نشان می‌دهد. و این روش امیدوارانه در محیط‌های دیگر مانند بالاآمدگی متوالی سواحل عرض‌های جغرافیائی بالاتر به‌کار گرفته شد.
با مطالعات میدان منحنی RSL در منطقه دلاویر (در آمریکا‌ی‌شمالی) که توسط بلکانپ و کرافت انجام گرفت، ۲۲ سطح توربی جدید مشخص شد. تفاوت‌های ظریفی بین گزارش‌های قدیم و جدید وجود دارد، اما مدارک جالبتری برای مقایسه منحنی‌های RSL ماین، کلینتون، ایسلند، نیوجرسی و برجینیا وجود دارند که به‌خوبی افزایش حرکت نیروهای ایزوستازی به سمت شمال را نشان می‌دهد (نیکیتین و دیگران ۲۰۰۰) که هنوز هم حرکت آرام به سمت مرکز صفحه یخ پیشین ادامه دارد. مدارک دیگر به تفضیل افزایش واکنش گلاسیو ایزوستازی را در کنترل روند RSL در هولوسن میانی نشان می‌دهند. بنابراین در ناحیه کبک (Quebec)، بایری (Bhiry) و دیگران (۲۰۰۰) از میکروفسیل‌های گیاهان برای پی بردن به پائین رفتن موقت RSL بین ۷۸۰۰ و ۶۸۰۰ سال پیش استفاده کرده‌اند. این محققین از انتقال آب شور محیط کشندی به باتلاق کاتابا (Cataia) خبر می‌دهند و سپس جنگل‌های مرتفعی که فرونشینی حدود ۵ تا ۱۰ متر نشان می‌دهند، را گزارش می‌کنند.
بازگشت سریع شرایط دریائی، به‌علت بالا آمدن مجدد سطح دریا دانسته شده است. اتفاق افتادن چنان نوسان بزرگی در RSL بدین لحاظ قابل توجه است که رسوب‌های آلی می‌توانستند به‌طور مداوم روی هم انباشته شوند تا اینکه اکسیده شده و با فرسایش یابند، بایری و دیگران (۲۰۰۰) اظهار می‌دارند که معقول‌ترین توجیه برای این نوسان، حرکت به سمت شمال سپر کامبرین (۶) (سپر یخی کانادا) می‌باشد. در آلاسکای شرقی میزان بالاآمدگی افزایش پیدا می‌کند. اما نوسانات RSL در هولوسن یانی بی‌حرکت گزارش می‌شوند. جوردن (۲۰۰۰) در بررسی مرفولوژی ساحل جنوب برنجیا (Beringia) نشان می‌دهد که RSL در هولوسن میانی بی‌حرکت گزارش می‌شوند. جوردن (۲۰۰۰) در بررسی مرفولوژی ساحل جنوب برنجیا (Beringia) نشان می‌دهد که RSL به پائین‌تر از سطح کنونی در حدود ۵۵۰۰ سال پیش پائین‌تر می‌رود و در حدود ۲۰۰۰ سال پش به اوج بالاامدگی‌اش می‌ِسد و دوباره پائین می‌رود که علت این نوسان به روشنی معلوم نیست. در شمال‌غرب اروپا، دریای شمال مکان مناسبی برای مطالعه و بررسی اثرات متقابل ائوستازی پهنه‌های نزدیک فراهم می‌آورد.یک سری از مطالعات، شنان و آندریو (۲۰۰۰) نتایج تحقیقات علمی UK (بریتانیای کبیر) را به تفصیل شرح می‌دهند و مطالعه اثرات متقابل خشکی - دریا و چندین تحلیل محلی و ناحیه‌ای در مورد تغییر RSL در هولوسن میانی را ارائه می‌دهند. آندریو (Andrews) و دیگران نیمه اول (۲۰۰۰)، بریو (Brew) و دیگران (۲۰۰۰)، متکالف (Metcalfe) و دیگران (۲۰۰۰)، پلاتر و دیگران (۲۰۰۰)، شنان (Shennan) و دیگران نیمه دوم (۲۰۰۰) تحلیل‌هائی از این اطلاعات ارائه دادند و منحنی مختصر و ساده‌ای بری هر ناحیه طراحی کردند که با پیش‌بینی مدل‌های ژئوفیزیکی قابل قیاس‌ هستند.
منحنی RSL نورنبرگ شمالی (۷) ۶۰۰۰ قبل، نسبت به منحنی جنوب شرق آنگلاین (Angline) فنلاند ۱۰ متر بالاتر را نشان می‌دهد که تفاوت‌های اساسی و معنی‌دار واکنش به نیروهای گلاسیوایزوستازی در طول سواحل انگلستان را آشکار می‌کند. با این وجود تشابه بین مدل‌ها و اطلاعات میدانی RSL در طول هولوسن میانی متغیر است. برای نمونه مدل‌های ژئوفیزیک سطح RSL در طول هولوسن میانی متغیر است. برای نمونه مدل‌های ژئوفیزیک سطح RSL را در مرداب‌های تیس (Tees) و لینکلن شایر (Lincoln shire) پائین تخمین می‌زنند در حالی‌که در فنلاند و نورفلک (Nor folk) شمالی سطح RSL را بالاتر از حد امروزی برآورد می‌کنند. اصلاح اطلاعات RSL برای تغییرات در دامنه کشندی که تقریباً تا ۶۸۰۰ سال پیش افزایش می‌یابد (شنان و دیگران ۲۰۰۰) سطح تراز نامناسبتری را تعیین می‌کند.
●بحث
مرور مطالعه بالا حاکی از این است که اختلاف‌های زیادی بین مشاهدات میدانی و بحث‌های نظری با مدل‌های ژئوفیزیکی راجع به روندهای RSL در پهنه‌های دور، میانه و نزدیک وجود دارد. بدون شک بعضی از این اختلاف‌ها از خود مدل‌ها به‌وجود می‌آید. برای مثال آنها فقط جهت محور غلظت گوشه زمین را در ابتدا مورد توجه قرار می‌دهند. (کافمن (۸) و دیگران ۲۰۰۰). مشکلات دیگر در رابطه با اطلاعات و داده‌ها وجود دارد مانند عدم تعیین زمان قطعی در بازسازی ارتفاعات قبلی که در تحلیل‌ها از این ارتفاعات بازسازی شده استفاده شده است. پائین رفتن سطح RSL در سواحل مرتفع هولوسن میانی، رسوب‌های ساحلی را در معرض دید قرار داده و باعث هوازدگی آنها شده است که این امر می‌تواند حفاظت بالقوه رسوبات را کاهش دهد و نتیجه تعیین سن رسوبات را تحت‌تأثیر قرار دهد.
بر روی پهنه‌های میانه و برخی پهنه‌های نزدیک که RSL روند دائمی بالاآمدگی داشته است، رسوب‌های باقی‌مانده از هولوسن میانی اشباع از آب و به‌طور عمده دست‌نخورده باقی مانده است. اما این رسوب‌ها به حد زیادی فشرده شده‌اند و کمتر شاخص‌های اولیه را نمایش می‌دهند که این امر منجر به تخمین بیشتر RSL در هولوسن میانی شده است. علی‌رغم این اختلافات، مدل‌های ژئوفیزیکی و مطالعات میدانی هر دو به نوسانات عمده RSL در طی هولوسن میانی اشاره دارند. به‌طوری که میزان ذوب یخ کاهش می‌یابد و حجم زیاد آب دوباره در تمام اقیانوس‌های جهان پخش می‌گردد و این سؤال را در ذهن ما ایجاد می‌کند که واکنش سواحل جهان نسبت به این تغییرات چگونه بوده است؟ ا.ک.لانگ (Long) و دیگران (۱۹۹۹)، راسش (۲۰۰۰) بر این باورند که نزدیکترین مکان‌های (پهنه‌های نزدیک) به مراکز صفحات پیشین یخ کمترین حساسیت به نوسانات آب در این زمان داشته‌اند. در نظر آنان زمانی‌که نیروهای گلاسیو - ایزوستازی غالب می‌شوند تغییرات ائوستازی کاهش می‌یابد. اما در بسیاری از سواحل سرزمین‌های دور و میانه، اثرات عمیق بوده به‌طوری که تعادل بین بالاآمدگی سطح دریا و تولید رسوب به‌طور اساسی به‌هم می‌خورد. در بسیاری از نواحی دنیا سرعت بالاآمدگی RSL در هولوسن پائینی بیشتر و سریعتر از میزان انباشت رسوبات بوده است.
که این امر با فضائی که سریعاً از رسوب به‌علت پائین رفتن RSL در هولوسن میانی پر شده، مطابقت دارد و به وضوح در سرزمین‌های میانه و دور مشخص شده است. برای مثال وودرف و دیگران (۲۰۰۰) نشان دادند که سواحل جزایر مرجانی در طی هولوسن پائینی در تنگه تورس حدود ۷۸۰۰ سال قبل به‌علت انباشت زیاد از میکروآتول‌ها (۹) مانند ریف‌های برونزده گسترش‌یافته و مطابق فضای موجود محلی بریده شد‌ه‌اند. کندی (Kennedy) و وودرف (۲۰۰۰) به‌صورت گسترده‌ای روند مشابهی از این پدیده‌ها را در دریای تاسمانی مشاهده نمودند که در اینجا اطلاعات چینه‌شناسی، پیشروی اولیه آب در خشکی (۱۰)، در حدود ۸۸۰۰ سال قبل نشان می‌دهد که با شروع رسوبگذاری مردابی تا حدود ۷۴۰۰ سال پیش ادامه پیدا کرد. برای یک بارراس ریف‌ها (جزایر مرجانی) به سطح دریا رسید و رسوبگذاری تقریباً همه فضاهای موجود در مرداب را حدود ۵۷۰۰ سال پیش پر کرد. واکنش‌های سریعی نسبت به پائین رفتن RSL در هولوسن میانی قبلاً در ساحل مانگرو (Mangrove) در شمال استرالیا به وضوح مشخص شده‌اند. جائی‌که مصب رودها و خلیج‌های کوچک از رسوب پر شده و به‌صورت باتلاق درآمدند. مانند رودخانه الیگاتور (۱۱) (وودرف ۱۹۹۳). همچنین تغییرات ساحلی عمده در سیستم‌های ساحلی لجنی و ماسه‌ای شمالی استرالیا رخ داد.
بورمان (Bourman) و دیگران (۲۰۰۰) و کان (Cann) و دیگران (۲۰۰۰) جزئیات واکنش‌هیا ساحلی مصب رودخانه میورای (Murray) در طی این دوره را شرح دادند. بر اثر پیشروی دریا در هولوسن پائینی، دالان‌های (۱۲) بین تل ماسه‌های (۱۳) حصارهای ساحلی که از زمان پلیستوسن وجود داشتند به‌صورت دریاچه‌های انتهائی رودخانه میورای درآمدند. در این زمان RSL بین سال‌های ۷۴۰۰ تا ۵۷۰۰ سال پیش به حداکثر میزان خود رسید.
همچنین سطوح لجنی (باتلاقی) و شنی در حواشی این دریاچه‌ها گسترش یافت که بعداً در طی هولوسن پایانی، موقعی‌که RSL تنزل یافت و آب‌وهوا خشک‌تر گردید، این سطوح پاک‌شده و به‌صورت الگوی خود برگشتند. همچنین دلتای رودها در سرزمین‌های میانه در طی هولوسن میانی از رسوب پر شده و سریعاً تغییر شکل پیدا کردند. به‌طوری که حصارهای شنی و ماسه‌ای در این مکان‌ها گسترش یافتند (ا.ک.دیاس و دیگران ۲۰۰۰) دابریو (Dabrio) و همکاران (۲۰۰۰) در خلیج کادیز (Casiz) در اسپانیای مرکزی نشان دادند که به همان اندازه که RSL حدود ۷۴۰۰ سال قبل شروع به فرونشینی کرد، فضای محیطی مصب رودها کاهش یافت و سطوح گل‌آلود و باتلاقی و حصارهای شنی گسترش یافتند. ملالی (Mellalieu) و همکاران (۲۰۰۰) در مصب رودخانه جیروند (Gironde) در فرانسه، رسوب‌های وسیعی از تورب آب‌های شور و شیرین که تشکیل آن در سرتاسر ناحیه از ۶۴۰۰ سال قبل شروع شده را تشخیص دادند. ضخامت این تورب‌ها به ۱ تا ۳ متر می‌رسید و سپس دوباره در ۲۸۰۰ سال قبل در زیر طوفان‌های دریائی پوشانیده شدند. یک سری از نقشه‌های پالئوجئوگرافی (۱۴) گسترش تورب‌ها که مشابه مصب وسیع رودخانه‌ها می‌باشد را به‌طور واضح و روشن نشان می‌دهند (ملالی و همکاران ۲۰۰۰) آغاز شکل‌گیری دلتا در طی هولوسن میانی، نمونه‌های بیشتری از اهمیت منبع رسوبگذاری در طی این مدت ارائه می‌دهد (استانلی (۱۵) ووارن، (۱۶) ۱۹۹۴) همچنین ویتال (Vital) واستاتجر (Stattegger) (۲۰۰۰) اظهار می‌دارند که بالاآمدگی RSL در آمازون در طی هولوسن میانی سه مرحله تاریخی را پشت سر گذاشته است. سطح RSL بعد از فرو نشستن‌اش در ماکزیمم یخچالی واپسین، به سرعت از حدود ۵۷۰۰ سال پیش تا رسیدن به سطح امروزی افزایش یافت. سپس آمازون شبکه‌های رودهای گوناگونی را به‌هم متصل کرد که اتصال سیستم‌های رودخانه آمازون و پارا - توکانتینس (Para/Tocantins) از آن جمله است. با این وجود در روهائی مانند گنگ - براهماپوترا (Ganges-Brahmaputra) که رسوب‌های زیادی در آنها وجود داشت، تشکیل دلتا از ۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال قبل از پائین رفتن RSL در هولوسن میانی آغاز شد (گودبر دوکئول (۱۷) ۲۰۰۰) و این به‌علت رسوب‌های زیاد تخریبی موجود در حوضه گنگ - براهماپوترا به‌علاوه رژیم شدید بارش موسمی در این زمان بود. همچنانکه RSL بعد از حدود ۷۰۰۰ سال پیش فرونشینی پیدا می‌کند، فضاهای خالی از رسوب پر می‌شود و تراس‌های آبرفتی گسترش می‌یابند. بنابراین بدیهی است که تغییر تعادل بین RSL و ایجاد رسوب اثرات زیادی بر روی بعضی سواحل در طی هولوسن میانی داشته است. یک رویه مورد تردید در مورد بالاآمدگی سطح دریا، حرکت از تغییر در مکان‌های خاص به وضعیت تغییر عمومی سواحل در این دوره است که برای بررسی این امر دو راه وجود دارد:
۱. توسعه و گستردگی نقشه‌های پالئو - جئوگرافی برای نشان دادن تغییرات در موقعیت خطوط ساحلی است (ا.گ.بریو و همکاران، متکالف و همکاران، ۲۰۰۰)
برای مثال کلس (Coles) (۲۰۰۰) یک سری از نقشه‌های فرضی از یک منطقه خشک که مقداری از بستر آن توسط سیلاب دریای شمال در طول دوره دونین (Devenian) پایانی و هولوسن اشغال شده بوده را تهیه کرد. این توده خشکی، داگرلند (Doggerland) نامیده می‌شود و تمام محیط بریتانیا و منطقه وسیعی از دیگر قسمت‌های اروپا را دربرمی‌گیرد که شبکه‌های رودخانه‌ای، دریاچه‌ها، تپه‌های شتلند (Shetland)، ویکین، برجن (Viking-Bergen Hills) و داگر (Dogger Hills) در آن گسترش یافته‌اند. به‌علاوه شبکه‌های رودخانه‌ای به‌صورت دره‌های ترنلی در آن مشاهده می‌شود. امروزه برای بیان این تغییرات، اشنان و همکاران (۲۰۰۰) از ترکیبی از اطلاعات و مشاهدات میدانی RSL، مدل‌های ژئوفیزیک و روش عمق‌سنجی (Bathy metry) برای تهیه نقشه‌های تکامل تدریجی خطوط ساحلی از آغاز هولوسن استفاده می‌کنند. مطالعات مذکور بالاآمدگی دریای شمال در حدود ۵۲۰۰ سال پیش و پیوستنش به دریای انگلستان قبل از ۸۸۰۰ سال پیش و بالاخره فرو رفتن ساحل داگر به زیر آب در ۶۸۰۰ سال پیش را نشان می‌دهد. نقشه‌های دیگری که توسط ملالی و همکاران (۲۰۰۰) متکالف و همکاران (۲۰۰۰) و بریو و همکاران (۲۰۰۰) تهیه شده است، به وضوح واکنش سواحل مصب رودهای جاری را در هولوسن میانی نمایان می‌سازد؛ جائی‌که بیشترین تغییرات در مرفولوژی ساحلی در طول هولوسن میانی و پایانی رخ داده است.
۲. توسعه مدل‌های چینه‌شناختی. این مدل‌ها تحولات ساحلی را در طی هولوسن میانی به نمایش می‌گذارد. بنابراین در خلیج کادیز، دابریو و همکاران (۲۰۰۰) اظهار داشتند که حجم رسوب دلتای رودها با پیشروی آب دریا و میزان بالاآمدگی آن ارتباط دارد که به‌صورت محدودی، ارتباط رسوب‌های عمودی متوالی در کشندها و امواج غلب دلتای رود نشان داده شده است. مدل‌های چینه‌شناختی موجود برآنند تا از سیستم‌های رسوبی که در آنها رسو‌ب‌های کلاستیک (Clastic) غالب است، استفاده شود. به هر حال اکثر مطالعات بر روی پهنه‌های دور و میانه، گسترش رسوب‌های آلی را نشان می‌دهند (لانگ و همکاران، ۲۰۰۰).
برای مثال، ملالی و دیگران (۲۰۰۰) یک فاز اصلی شکل‌گیری تورب را در طول هولوسن میانی در گرینود (Grinode) مشخص کردند. همچنین مارد مشابه گسترده از شکل‌گیری تورب در اطراف دریای شمال نیز بیان شده است (۱. ک. باتمن (۱۸)، ۱۹۹۹، دنیس (۱۹)، ۱۹۹۹، بل (۲۰) ۲۰۰۰، فیرت (۲۱) ۲۰۰۰، پترلبرگر (۲۲) ۲۰۰۰، برندسن (۲۳)، وستاوتامر (۲۴) ۲۰۰۰، لانگ و همکاران، ۲۰۰۰) این رسوب‌های آلی، اجزاء اصلی معماری چینه شناختی در بسیاری از محیط‌های رسوبی هستند اما نیاز به مدل‌های تکامل یافته‌تری برای بررسی تغییرات دلتای رودها می‌باشد.
●بررسی نتایج
فرآیندهای کنترل‌کننده RSL و تحول ساحلی، اساساً در طی هولوسن میانی به‌علت افزایش آب ناشی از ذوب یخ، تغییر کردند. در پهنه‌های دور جزایر مرجانی و دلتای رودهائی که از گل و شن انباشته شدند، یک دوره رسوبگذاری سریعی که فضاهای خالی را با انباشت رسوب پر کرد؛ مشخص می‌باشد. در پهنه‌های میانه و گاهاً نزدیک، ما زمین‌های مرطوب ساحلی غنی از مواد آلی را می‌بینیم که هنوز به‌صورت کامل در مدل‌های رایج گسترش دلتای رودها نشان داده نمی‌شوند. درک همه فرآیندهای زیست‌محیطی RSL که در تجمع سریع رسوب‌های کربناتی نقش دارند، اهمیت زیادی دارد. آندریو و دیگران (۲۰۰۰)، کندی و وودرف (۲۰۰۰) بر این باورند که زمین‌های حاصلخیز ریف‌ها احتمالاً در هولوسن میانی بر اثر درجه حرارت گرمتر دریا تقویت شده‌اند. با این وجود ما خیلی کم در مورد اثرات زیست‌محیطی انباشت تورب که در طی هولوسن میانی غالب بوده است، می‌دانیم. اما امید آن می‌رود که در آینده نه چندان دور، با مطالعات چندجانبه سطح نسبی دریا، رسوب‌های باقیمانده و شکل هندسی سواحل رخدادهای بین‌یخچالی هولوسن میانی بیشتر مشخص شود.
نوشته: آنتونی لونگ
ترجمه: محمد شریفی - محسن هادی
پانوشت:
۱. Mid-Holocene Sea-level change and coastal evolution
۲. پائین‌تر سطح آب ردیا و تحول سواحل در اثر گسترش یخچال‌ها
۳. بالا رفتن سطح آب دریابه‌علت ذوب یخ و کاهش یخچاله
۴. Subsidance
۵. LGM
۶. Laurentide forebulge
۷. North Northumberland
۸. Kaufmann
۹. (جزایر مرجانی کوچک) Microatolls
۱۰. Trans gression
۱۱. Alligator
۱۲. Corridors
۱۳. Interdune
۱۴. Paleo geography
۱۵. Stanly
۱۶. Warne
۱۷. Good bred & Jeyg۱
۱۷, /baetenab
۱۹. Debts
۲۰. Bell
۲۱. Firth
۲۲. Patzelberger
۲۳. Berendsen
۲۴. Stouthamer
منبع : سایر منابع