شنبه, ۲۱ مهر, ۱۴۰۳ / 12 October, 2024
مجله ویستا
حقوق و وظایف انسان از منظر امام سجاد(ع)
خدایت بیامرزد! آگاه باش که پروردگار را بر تو حقوقی است که سراپای وجودت را فراگرفته است: در هر جنبش و آرامشت در هر جایگاهی که به آن درآیی و در هر اندامی که آن را حرکت دهی و در هر ابزاری که آن را به کارگیری، از او بر تو حقی واجب است.
برخی از این حقوق، بزرگتر از برخی دیگر است و ولاترین حقوق الهی، حق خود حضرت اوست که پاسداشت آن را بر تو واجب کرده است؛ و این حق، بنمایه دیگر حقوق است و هر حقی از آن ریشه میگیرد.
سپس حقوقی است که نسبت به اندامهای گوناگونت بر تو واجب کرده و از سرتا قدمت را فراگرفته است؛ چنانکه هریک از اندامهای هفتگانه چشم و گوش و زبان و دست و پا و شکم و آلت که کارها بدانها صورت میبندد، بر تو حقی دارد.
خداوند بزرگ، گذشته از اندامها برای کارهایت نیز حقوقی بر گردنت نهاده است، از این رو، نماز و روزه و صدقه و قربانی و دیگر کارهایت بر تو حقی دارد.
پس از اینها، حقوق دیگر حقمدارانی است که بر تو حق واجب دارند و از همه واجبتر، حقوق فرادستان توست، سپس حقوق فرودستان و پس از آن حقوق خویشاوندانت.
اینها حقوقی است که از هریک از آنها حقوق دیگری برمیآید: حق رهبران بر سه بخش است که واجبترین آنها، حق کسی است که به نیرو تو را رهبری میکنند. پس از آن حق کسی است که پیشوای علمی توست و سپس حق کسی است که امور مالی تو را اداره میکند. هر پیشوا و رهبری، امام به شمار میرود.
حق زیردستان تو نیز سه بخش است: از همه واجبتر حق کسانی است که بر آنها چیرگی داری. سپس حق کسانی است که از تو میآموزند؛ زیرا جاهل، زیردست عالم است و پس از آن حق کسانی چون زنان و خادمان است که در اختیار تو هستند. حقوق خویشاوندان بسیار و چونان سلسله نسب پیوسته و هرکه نزدیکتر باشد حقش بیشتر و مقدم بر همه حق مادر است. بعد به ترتیب، پدر و فرزند و برادر و دیگر خویشان نیز هریک که نزدیکتر است حقوق بیشتری دارد.
سپس به ترتیب، حق آنکه آزادت کرده است، آنکه آزادش کردهای، آن که به تو احسان کرده است، مؤذن نماز، پیشنماز، همنشین، همسایه، رفیق، مال، بدهکار، طلبکار، معاشر، کسی که بر تو ادعایی دارد، آن که بر او ادعایی داری، کسی که با تو مشورت میکند، آنکه با او مشورت میکنی، کسی که از تو اندرز جوید، آنکه به او اندرزگویی، بزرگتر، کوچکتر، کسی که درخواستی دارد، آن که از او درخواستی داری، آنکه با حرف یا عمل به تو بد کرده و یا با گفتار یا کردار ـ آگاهانه یا ناخودآگاه ـ خشنودت کرده است، عموم همکیشان، اهل ذمّه و سرانجام، حقوقی که لازمه پیامد حالتها و مناسبتهای گوناگون است.
خوشا بهحال کسی که خداوند او را در ادای حقوقی که بر گردنش نهاده است یاری کند و به او پیروزی و پایداری بخشد. (و اینک تفصیل حقوق):
▪ حق خدا
۱) حق خدای بزرگ آن است که او را بپرستی و چیزی را با او شریک نسازی. اگر با اخلاص چنین کنی، خدا تعهد کرده است که کار دنیا و آخرتت را اصلاح و آنچه در دنیا دوست داری برایت فراهم کند.
▪ حق خود و اندامت
۲) حق خودت این است که وجودت را وقف اطاعت خدا کنی و حق زبان، گوش، چشم، دست، پا، شکم، عضو جنسی را به جا آری و در این راه از خدا کمک بخواهی.
۳) حق زبان این است که با خودداری از گفتار زشت حرمتش را نگهداری، به گفتار نیک عادتش دهی، آن را جز در موارد نیاز و منافع دین و دنیا به کار نیندازی، آن را از سخنان بیهوده و زشت و بیثمر که احتمال زیان دارد و سود چندانی ندارد، بازداری. زبان، شاخص عقل و زیب و زینت فرد و نشانهی نیکسیرتی است. ـ ولاقوه الاّ باللّه العلّی العظیم.
۴) حق گوش دور داشت آن از شنیدن سخنان است، مگر آنچه که در دل خیری پدید آورد، یا خوی ارجمندی به آن بیفزاید. در واقع گوش دریچهی ورود سخن به قلب است که مفاهیم گوناگون و نیک و بد را به آن میرساند ـ ولاقوة الاّباللّه.
۵) حق چشم این است که آنرا به حرام ندوزی و جز آنجا که عبرتی در کار باشد یا بصیرتی بیفزاید یا علمی به دست آورد، بهکار نگیری؛ زیرا چشم دریچهی عبرت است.
۶) حق پا آن است که با آن راه ناروا نپویی و آن را به راهی که پویندگانش خوار و بیمقدارند مرکب خود نسازی. پا جابهجا کننده توست و تو را به راه دین و پیشرفت میبرد ـ ولاقوة الاّ باللّه.
۷) حق دست آن است که با آن به آنچه بر تو روا نیست دست نبری تا فردا به کیفر خدا، و امروز به سرزنش نکوهشگران گرفتار نشوی. دیگر آنکه آن را از کارهایی که خداوند واجب کرده است بازنداری و با دست کشیدن از بسیاری از نارواها و دست زدن به بسیاری از آنچه که بر او واجب نیست عزیزش داری. چون چنین شود خردمندی کردهای و بزرگی دنیا و پاداش آخرت دست مییابی.
۸) حق شکم این است که آنرا جای حرام ـ چه کم و چه زیاد ـ نگیری و در حلال نیز میانهروی و آن را از حدّ پرورش به حدّ سستی و پستی نبری و هنگام گرسنگی و تشنگی بر آن مسلط باشی. پرخوری و سیری بیش از اندازه کسالت، خیز و همتسوز و محروم ساز از هر خیر و کرامت است. بر نوشی و لبریزی هم، زاری و نادانی و خواری زاید و مرادنگی را از بین میبرد.
۹) حق عضو جنسی این است که آنرا از آنچه بر تو روا نیست بازداری و برای این کار از دیده فروبستن که بهترین وسیله است و نیز مرگ را فراوان یاد کردن و خود را به خدا تهدید کردن و از او ترساندن، یاری بگیری. حفظ و تأیید از خداست ـ ولاحول ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حقوق کارها
۱۰) حق نماز این است که بدانی نماز، درآمدن به پیشگاه خداوند است؛ تو در حال نماز در حضور پروردگار ایستادهای. چون این را دانستی، شایسته است که چونان بندهای ذلیل، نیازمند، بیمناک، ترسان، امیدوار، درمانده و زار بایستی، بندهای که برای ادای احترام و تعظیم حق، با آرامش، سربزیری، افتادگی، فروتنی، دردل با او راز و نیاز میکند و میخواهد که از بار خطاهایی که او را فرا گرفته است و نیز گناهانی که او را به پرتگاه نابودی کشانده رهایی بخشد ـ ولاقوة الاباللّه.
۱۱) حق روزه آن است که بدانی، روزه پردهای است که خداوند در برابر زبان و گوش و چشم وشهوت شکمت آویخته است تا تورا از آتش بپوشاند. چنانکه در حدیث آمده است: «روزه سپر آتش است». اگر اعضای خود را در پس این پرده نگهداری، امید است که در امان باشی، و اگر اعضایت را وانهی در پس پرده آرام نگیرند و آن را کنار زنند و به آنجا که نباید، نگاه شهوتانگیز کنند و در آنجا که نشاید نیروی فروتر از حد خودداری برای خداوند را به کار گیرند، دور نیست که پرده دریده شود و از آن بیرون افتی. ـ ولاقوة الاّ باللّه.
۱۲) حق صدقه آن است که بدانی اندوخته تو در نزد پروردگار و امانتی است که آزمند گواه نیست. اگر این را باور کنی، به امانتهایی که نهانی بسپاری امیدوارتر خواهی بود تا امانتهای آشکار؛ و سزاوار است آنچه را که میخواهی آشکار کنی، پنهانی به خدا بسپاری و در هرحال، این رازی باشد میان تو و او، بیآنکه به شهادت گوشها و چشمها دلگرم باشی، در غیر این صورت گویی اطمینان تو به شاهدان بیش از امید تو به بازگشت سپردهات است. برای صدقهات بر کسی منت منه، که صدقه بواقع از آن تو و به سود توست و با منتی که مینهی دور نیست که همال آن کسی شوی که بر او منت نهادهای، چه منت نهادن نشان آن است که تو صدقه را برای خود نیندوختهای و گرنه بر دیگری منّت نمیگذاشتی.
۱۳) حق قربانی آن است که آن را با نیت ناب به جا آری و رحمت خدا و پذیرش او را بجویی، در پی خشنودی و جلب توجه دیگران نباشی که اگر چنین کنی خودنما و ریاکار نیستی و تنها خدا را میخواهی. بدانکه خدا را با سادگی و سهولت باید خواست نه با تکلّف و سختی؛ چنانکه خدا نیز بر بندگان آسان گرفته، نه دشوار. فروتنی برای تو از خانمنشی بهتر است، زیرا خانمنشان پرتکلف و پرخرجاند؛ اما فروتنی نه رنجی دارد و نه خرجی؛ چراکه مقتضای فطرت، و در گوهر انسان موجود است ـ لاحول ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حقوق فرادستان
۱۴) حق حاکم آن است که بدانی خدا تو را وسیلهی آزمایش او قرار داده است و او نیز با تسلّطی که بر تو دارد، گرفتار توست. باید از سر خیرخواهی پندش دهی و چون بر تو مسلط است، با او درنیفتی که خود و او را هلاک کنی. تا آنمایه که از شر او در امان باشی و به دینت زیان نرسد، با نرمش و سازش در پی خشنودی او باشی و از خدا بخواهی که تو را در این راه یاری دهد. با او دشمنی نکن که اگر چنین کنی او و خود را خوار کردهای و خود را گرفتار رفتار ناپسند او، و او را به هلاکت رساندهای و با او بر ضدّ خود همکاری کردهای و در آنچه علیه تو میکند، شرکت جستهای ـ ولاقوة الاّ باللّه.
۱۵) حق پیشوای علمی و معلم آن است که او را بزرگداری و مجلسش را محترم شماری و درست به گفتارش گوشسپاری و دل به او دهی و وی را در آموزش دانشی که به آن نیازمندی، یاری دهی؛ یعنی فکر و فهمت را در کف او نهی و حضور ذهن داشته باشی و با وانهادن لذتها و کاستن شهوتها قلبت را برای او پاک کنی و دیدگانت را جلادهی و بدانی که در آنچه به تو میآموزد پیک او هستی. به هر نادانی برمیخوری باید پیام استاد را خوب به او برسانی و چون این رسالت را پذیرفتی بر توست که در ابلاغ و انجام آن خیانت نورزی ـ ولاحول ولاقوة الاّ باللّه.
۱۶) حق ارباب مانند حق حاکم است؛ مگر اینکه ارباب مالک آن چیزی است که او واجد آن نیست؛ از این رو، اطاعتش در هر خرد و کلان رواست، مگر اینکه بخواهد تو را از به جا آوردن حق خدا بازدارد و میان تو و حق خدا و حقوق خلق حایل شود. بر توست که حق خدا و خلق را به جای آری آنگاه به حق او بپردازی ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حقوق فرودستان
۱۷) حق شهروندان این است که بدانی توانمندی تو و ناتوانی و زبونی آنان باعث فرادستی تو و فرودستی آنها شده است؛ پس کسانی که ناتوانی و ذلّت، آنان را زیردست تو قرار داده و حکم تو را در حقّشان روا ساخته است، دادرسی جز خدا ندارند و سزاوار رحم و حمایت و بردباری فراوان تو هستند و هرگاه که به فضل و احسان خدا، به این عزّت و قدرتی که به تو داده است پی بردی سزاوار است به درگاهش سپاس گویی. هرکه سپاسگزار باشد، خداوند نعمتش را بر او میافزاید ـ ولاقوة الاّ باللّه.
۱۸) حق فرودست علمی و شاگردت آن است که بدانی علمی که خدا به تو داده و خزانهی حکمتی که به تو سپارده است، برای خدمتگزاری به آنهاست. اگر کاری را که به عهدهات نهاده است درست انجام دهی و چونان خزانهدار مهربانی رفتار کنی که خیر ارباب را در میان فرودستانش پاس میدارد و شکیبا و مخلص است و چون نیازمندی را ببیند، از اموالی که در دست دارد در اختیارش میگذارد، رهیافته و خدمتگزار و با ایمان خواهی بود، وگرنه خائن به خدا و ظالم به خلق هستی، و سزاواری که خدا علمش را از تو باز گیرد و قاهرانه با تو رفتار کند.
۱۹) حق همسر، که با پیوند ازدواج زیردست و به فرمان توست، آن است که بدانی خدا او را آرام جان و راحت بخش و انیس و نگهدار تو کرده است. هریک از شما دو نفر باید نعمت وجود دیگری را به درگاه خدا شکر بگوید و بداند این نعمتی است که خدا به او داده است و باید با نعمت خدا خوشرفتاری کند و او را گرامی دارد و با او بسازد. حق تو بر زن بیشتر واطاعت تو براو لازمتراست ـ بخواهد یا نخواهد ـ مگرآنجا که نافرمانی از خدا باشد. حق زن بر تو این است که با او مهربانی کنی و همدم و آرامبخش وی باشی و حقوق جنسی او را ـ که براستی بزرگ است ـ پاس بداری ـ ولاقوة الاّ باللّه.
۲۰) حق خادم زیردست این است که بدانی او هم آفریده خدای تو و در گوشت و خون، بسان تو است. تو مالک او هستی نه آفرینندهی وی، نه چشم و گوشش را آفریدهای و نه به او روزی دادهای. همهی این کارها را خدا کرده و او را گوش به فرمان تو ساخته و به امانت به تو سپرده است. او ودیعهای است که باید پاسش بداری و با روشی خداپسندانه با او رفتار کنی و از هرچه میخوری به او بخورانی و از هرچه خودت میپوشی به او بپوشانی و کار بیش از توان به او وانگذاری و اگر او را نخواستی، خود را برای خدا از بار مسئولیت او رها سازی و او را عوض کنی و آفریده خدا را شکنجه ندهی ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حقوق خویشاوندان
۲۱) حق مادر این است که بدانی او تو را حمل و در جایی جابهجا کرده است که هیچکس، کسی را در چنین جایی حمل و جابهجا نمیکند. از میوهی دلش به تو خورانده است که هیچکس از آن به دیگری نخوراند. گوش و چشم و دست و پا و مو و پوست و همهی اعضایش را با شادمانی و خرّمی، سپر جان تو ساخت و همهی ناگواریها و دردها و سختیها و غمهای دوران بارداری را به جان خرید، تا آنگاه که دست باری تو را بر زمین آورد. مادر دلخوش بود که تو را سیر کند و خود گرسنه بماند، تو را بپوشاند و خود برهنه باشد، تو را سیراب کند و خود تشنه بماند، بر تو سایه افکند و خود در آفتاب به سر بَرد، خود سختی بکشد و تو را به ناز پرورد، خود بیدار بماند و تو را به خواب نوشین کند. درون او جایگاه وجود تو و دامنش آرامگاه و پستانش مشک آب و جانش سپر بلایت بود و سرد و گرم جهان را برای تو به جان خرید. تو باید به همین اندازه از او تشکر کنی، و این حقشناسی را جز به یاری و توفیق خدا نمیتوانی به جا آوری.
۲۲) حق پدر این است که بدانی او ریشه است و تو شاخه. اگر او نبود، تو نیز نبودی، پس هرگاه در وجود خود چیزی خوشایند دیدی، بدانکه این نعمت را از او داری؛ به اندازهی حقی که بر تو دارد از او سپاسگزاری و قدردانی کن ـ و لاقوة الاّ باللّه.
۲۳) حق فرزند این است که بدانی او پارهای از وجود توست و در دنیا با خوب و بدش به تو منسوب است. تو در تربیت نیکو و راهنمایی او به خدا و کمک به او در پیروی از خود، و ایجاد روح فرمانبرداری در او مسئولی و در این باره پاداش نیک یا بد داری؛ پس با وی چنان رفتار کن که در دنیا آثار نیک داشته و زیب و زینت تو باشد، و بر اثر حسن انجام وظیفه نسبت به او، در پیشگاه خدا معذور باشی ـ ولاقوة الاّ باللّه.
۲۴) حق برادر این است که بدانی او دستی است که آن را میگشایی، یاوری است که به او پناه میبری، عزّتی است که بر او اعتماد میکنی، نیرویی است که با آن هجوم میبری؛ پس او را وسیلهی نافرمانی خدا و ابزار ظلم به خلق قرار نده، از یاری او دربارهی خودش، کمک به او در برابر دشمن، حایل شدن بین او و شیطانها، نصیحت و خیرخواهی او، توجه به او در راه خدا کوتاهی نکن؛ البته تا آنجا که برادرت سر به فرمان پروردگار باشد؛ وگرنه باید خدا را مقدم بداری و از برادر عزیزتر بشماری.
▪ حق آنکه از بندگی آزادت کرده
۲۵) حق آن که تو را آزاد کرده، این است که بدانی مالش را در راه تو خرج کرده، تو را از خواری و وحشت بردگی به آزادگی و آرامش آن رسانده و از اسیر و مملوک بودن رهانیده و زنجیر بردگیات را گسسته و نسیم عزّت را به تو رسانده و تو را از زندان خواری بیرون کشیده و سختی را از تو زدوده و زبان دادگری برایت گشوده و همهی دنیا را برایت مباح کرده و تو را مالک خودت ساخته و بند بندگی را از تو برگرفته و برای عبادت پروردگار رهایت کرده و در این راه از مال خود کاسته است؛ پس باید بدانی که او پس از خویشان، در زندگی و مرگ از همه به تو سزاوارتر، و از همهی مردم به یاری و همدستی با تو در راه خدا شایستهتر است و اگر نیازی به تو پیدا کرد خود را بر او مقدم مدار.
▪ حق آنکه آزادش کردهای
۲۶) حق آزاد کردهی تو این است که بدانی خدا تو را پشتیبان و نگهدار و یاور و پناه او قرار داده و او را میان تو و خود واسطه ساخته و سزاوار است که تو را از آتش بازدارد. این پاداش آخرت توست و در دنیا نیز اگر خویشاوندی ندارد، در برابر مالی که برای آزادیاش پرداختهای و وظایفی که از آن پس انجام دادهای، میراثش از آن توست. اگر حقش را رعایت نکنی، بیم آن میرود که میراثش برای تو ناگوارا افتد ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق احسانکننده
۲۷) حق احسانکننده به تو این است که از او تشکر کنی و احسانش را به زبان آوری و دربارهاش به نیکی سخن بگویی و مخلصانه در حقش دعا کنی، تا در نهان و عیان از او قدردانی کرده باشی، و اگر میتوانی باید محبّتش را تلافی کنی وگرنه در پی فرصت و آمادهی جبران باشی.
▪ حق مؤذن
۲۸) حق مؤذن این است که بدانی او یاد خدا را در تو زنده میکند و تو را به بهرهبرداری فرا میخواند و بهترین یاور تو در انجام فریضهی الهی است. باید بر این خدمت از او تشکر کنی چنانکه از هر احسان کنندهای تشکر میکنی. اگر تو در خانهات به او بدبینی، نباید در کار او که برای خداست بدبین باشی. بدان که مؤذن، بیشک نعمتی خدایی است. با نعمت خدا خوشرفتاری کن و در همهحال خدا را برای نعمت سپاسگو. ـ و لاقوة الاّ باللّه.
▪ حق پیشنماز
۲۹) حق پیشنماز این است که بدانی او سفیری میان تو و خدا و نماینده تو را در پیشگاه پروردگار است. او از جانب تو سخن میگوید نه تو از طرف او، او برای تو دعا میکند، نه تو برای او، او دربارهی تو طلب میکند نه تو دربارهی او، امر مهّم ایستادن در پیشگاه خدا و درخواست و دعا را او به جای تو انجام داده است. تو برای او کاری نکردهای، اگر در هریک از این امور کوتاهی شود او مقصر است نه تو. اگر گنهکار باشد تو شریک او نیستی و بر او برتری هم نداری. پس او خودش را سپر تو و نمازش را سپر نمازت ساخته است؛ باید برای این کار از او قدردانی کنی ـ و لاقوة الاّ باللّه.
▪ حق همنشین
۳۰) حق همنشین این است که با او نرم باشی و در گفتوگوی با وی خوشرفتاری کنی و دادورزی، یکباره دیده از او برنگیری و در گفتوگوی با او در پی فهماندن به وی باشی. اگر تو بر او وارد شوی میتوانی برخیزی، و اگر او بر تو وارد شود اختیار با اوست، روا نیست بدون اجازهی او برخیزی ـ و لاقوة الاّ باللّه.
▪ حق همسایه
۳۱) حق همسایه این است که چون نباشد او را پاس بداری و چون باشد بزرگش شماری و در حضور و غیبت یار و مددکارش باشی و در پی زشتی او برنیایی و برای یافتن بدیهایش ریزنکاوی و اگر ناخواسته و بیکنجکاوی به کاستیای برخوردی، باید سینهات چونان دژی استوار و پردهای ناگسستنی باشد تا با سرنیزه هم نتوان بدان راز دست یافت. پنهانی سخنان او را گوش مگیر و او را در سختیها وانگذار و در نعمت بر او رشگ نورزی و از لغزشش بگذری و گناهش را نادیده انگاری و اگر نادانی کرد بردبار باش و با او مدارا کن و زبان بدگویان را از او بازدار و فریبکاری خیرخواه دروغین را بر او فاش ساز و با وی خوشرفتار باش ـ لاحول ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق همراه
۳۲. حق همراه این است که تا میتوانی به او نیکی کن و اگر نمیتوانی با وی دادگر باش و آن مایه که بزرگت میدارد، بزرگش بدار و آن چنانکه از تو نگهداری میکند نگاهدارش باش و نگذار در کرامت و بزرگواری بر تو پیشی جوید و اگر پیشدستی کرد تلافی کن و در دوستی چنانکه در خور اوست کوتاهی نکن و خیرخواه و نگهدار او باش. در اطاعت از خدا یاریش کن و در ترک گناه دستگیر او باش. یاری برای او رحمت باش نه عذاب ـ و لاقوة الاّ باللّه.
▪ حق شریک
۳۳) حق شریک این است که در نبودش کار او را انجام دهی و با بودنش با او برابر باشی و خودسرانه تصمیم نگیری و بیمشورت با او کاری نکنی. مالش را نگهداری و در هیچ ریز و درشتی به او خیانت نورزی که در حدیث آمده است: «تا دو شریک به یکدیگر خیانت نکردهاند، دست خدا بر سر آنهاست» ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق مال
۳۴) حق مال این است که آن را جز از حلال به دست نیاوری و جز در حلال به کار نگیری و نابهجا هزینه نکنی و به راه نادرست نبری و چون دارایی از خداست باید برای او و در راه او به کارشگیری و کسی را که ای بسا که تو را سپاس نگوید در آن مال بر خود مقدم نداری، که او پس از تو نیز جانشین خوبی در مرده ریگت نخواهد بود و آنها را به راه طاعت خدا به کار نخواهد برد، درنتیجه، تو خود در این کاربردهای ناروای ثروتت دست او را گرفتهای، و چنانچه وارث به حال خود بیندیشد و مرده ریگ تو را در طاعت خدا به کار برد، او غنیمت میبرد و گناه و حسرت و پشیمانی و کیفر، گریبان تو را میگیرد ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق طلبکار
۳۵) حق بستانکار این است که اگر داری حقش را بپردازی و کارش را روا کنی و بینیازش سازی و این دست و آن دست و امروز و فردا نکنی، که پیغمبر(ص) فرمود:
«پشت هماندازی بدهکار توانگر، ستم است»، و اگر نداری با خوشزبانی دلش را به کف آری و مهلت بخواهی و با لطف و مدارا او را بازگردانی، نه اینکه هم مالش را ندهی و هم با او بدرفتاری کنی، که فرومایگی است ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق معاشر
۳۶) حق کسی که با او نشست و برخاست داری این است که او را نفریبی و با او نیرنگ نورزی و بهوی دروغ نگویی و از او سوءاستفاده نکنی و بازییش ندهی و چونان دشمن سنگدل با او رفتار نکنی و اگر در کار و دادوستدی به تو اعتماد کرد تا آنمایه که میتوانی کارش را نیک به جا آری و بدانی که فریفتن آنکه به تو اعتماد کرده، گویی رباست ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق مدّعی
۳۷) حق مدّعی این است که اگر حق میگوید، دلیلش را رد نکنی و در رد ادّعایش نکوشی، بلکه تو نیز همنوا با او دشمن خویش باشی و به سود و زیان خود داوری کنی و بینیاز از شاهد، خود برای او شهادت دهی، که این حق خداست بر تو. اگر دعوی باطل دارد، با او بسازی و تهدیدش کنی و به دینش سوگند دهی و خدا را به یادش آری و از تندی او بکاهی و ژاژ نخوایی و ناروا نگویی چرا که از دشمنی او با تو نمیکاهد و به گناه او آلوده میشوی و تیغ عداوت او نیز تیزتر میشود؛ زیرا که سخن نابهنجار شر برانگیزد و گفتار بهنجار شربراندازد ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق مدعیعلیه
۳۸) حق کسی که ادعایی بر او داری این است که اگر حق میگویی، به نرمی بگویی، چرا که ادعا همیشه در گوش طرف مقابل سنگین میآید. باید با نرمی بر او دلیل آوری و از روشنترین بیان و لطیفترین روش بهرهگیری. دلیل را رها نکن و به کشمکش و قیل و قال نپرداز؛ زیرا حرف حسابت هم پایمال میشود و دیگر جبران نمیپذیرد ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق مشورتکننده
۳۹) حق آنکه با تو مشورت میکند این است که اگر رأی صحیحی داری در خیر خواهیاش بکوشی و چیزی را به او پیشنهاد کنی که اگر خود به جای او بودی میکردی، البته با مهربانی و ملایمت؛ که نرمش، وحشت را میزداید و خشونت بر وحشت میافزاید؛ و اگر رأی و نظری نداری، او را نزد کسی که به رأیش اعتماد داری و دیدگاهش را میپسندی راهنمایی کن تا در خیرخواهیاش کوتاهی و در نصیحتش فروگذار نکرده باشی ـ ولاحول ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق مشاور
۴۰. حق مشاور این است که اگر دیدگاهی جز دیدگاه تو عرضه کرد، متّهمش نکنی، که دیدگاهها گوناگون است و تو در بهکار بستن دیدگاه ناموافق او آزادی و چنانچه شایستهی مشورتش میدانی، نباید بر او تهمت روا داری، بلکه باید برای اظهارنظر و پذیرش مشورت او را سپاس گویی. اگر رأی موافق داد، باید خدا را شکر بگویی و از برادرت با تشکر بپذیری و آماده و گوش به زنگ باشی که اگر روزی با تو مشورت کرد جبران کنی ـ لاقوة الاّ باللّه.
▪ حق اندرزجو
۴۱) حق آنکه از تو پند میخواهد این است که او را به راه صحیحی که میدانی خواهد پذیرفت، رهنمایی کنی و سخن را نرم و فراخور درک او بگویی؛ زیرا هر عقلی توان ردّ و قبول هر سخنی را ندارد، و باید با مهربانی رفتار کنی ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق اندرزگو
۴۲) حق اندرزگو این است که در برابرش نرم باشی و دل به او دهی و گوش به او سپاری و سخنش را نیک بکاوی، اگر درست بود و سازوار، خدا را شکر گویی و بپذیری و قدردانی کنی، و اگر آن را نادرست یافتی، متّهمش نسازی و بدانی که او در خیرخواهی کوتاهی نکرده؛ بلکه دیدگاهش اشتباه است؛ مگر اینکه سزاوار تهمتش بدانی، که در این صورت هرگز نباید به او اعتنا کنی ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق سالخورده
۴۳) حق سالخورده این است که حرمت پیریاش را پاس بداری و اگر پیشینهی فضیلت در اسلام دارد، او را بزرگ و مقدم بداری. در اختلافات با او نستیزی و در راه بر وی پیشی نگیری و پیشاپیش او نروی. او را نادان نشماری و اگر سبکسری کرد، بردباری کنی و به مقتضای پیشینهی مسلمانی و سالمندی او را گرامی داری؛ زیرا حق سنّ و سال بسان حق اسلام است ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق خردسال
۴۴) حق خردسال این است که با وی از در مهر درآیی و در تعلیم و تربیتش بکوشی و از لغزشهایش بگذری و پردهپوشی کنی و با او بسازی و یاورش باشی و بزههای کودکانهاش را نادیده انگاری که این خود سبب بازگشت اوست. باید با کودک مدارا کرد و با او درنیفتاد، این روش برای رشد و هدایت او مناسبتر است.
▪ حق سائل
۴۵) حق دریوزه این است که اگر میدانی که راست میگوید و میتوانی، حاجتش را برآوری و برای رهایی از آنچه در آن گرفتار شده است دعا کنی و در راه رسیدن به خواستهاش یاریش کنی. اگر در راستگویی او شک داری باید مواظب باشی که مبادا این بیاعتمادی وسوسهی شیطان باشد که میخواهد از این راه تو را بینصیبت سازد و نگذارد به پروردگارت تقرّب بجویی. اگر نخواستی به او چیزی بدهی، پردهی آبرویش را مدری و با زبان خوش او را بازگردانی، و اگر بتوانی بر نفست چیره شوی و با وجود این وسوسهای که به دلت راه یافته است حاجتش را برآوری، کاری پسندیده است.
▪ حق کسی که چیزی از او درخواست میکنی
۴۶) حق کسی که چیزی از او درخواست میکنی این است که اگر داد، بپذیری و سپاسگویی و ارجنهی و اگر نداد، عذری برایش بجویی و خوشگمان باشی و بدانی که مال خود را دریغ کرده است و نباید کسی را برای منع مالش سرزنش کرد، گرچه ستمکار باشد، که «انسان بسیار ستمگر و ناسپاس است».
▪ حق خشنودکنندگان
۴۷) حق کسی که خدا به دست او تو را خشنود کرده این است که اگر منظورش خشنودی تو بوده است، خدا را شکر گویی و آن مایه که سزد به او پاداش دهی و در فکر تلافی باشی و مزیّت پیشقدم شدنش را نیز جبران کنی و اگر چنین منظوری نداشته است، باز خدا را سپاس گویی و از او تشکر کنی و بدانی که این شادی از جانب خداست؛ و چون او واسطهی نعمت خدا بوده است، دوستش داشته باشی و خیرش را بخواهی؛ چرا که اسباب نعمت هرجا باشد برکت است، گرچه او قصدی نداشته است ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق بدیکنندگان
۴۸) حق کسیکه با دست و یا زبانش به تو بد کرده این است که اگر آگاهانه بوده، بهتر است از او درگذری تا هم ریشهی شر برافتد و هم به ادب رفتار کرده باشی این گذشت بهرههای اخلاقی بسیار دیگری نیز دارد. خداوند میفرماید: «بر آنها که چون ستم بینند و انتقام جویند، راه تعرضی نیست... این نشان کارهای بسنده است». و نیز میفرماید: «اگر میخواهید انتقام بگیرید، باید به قدر ستمی باشد که بر شما رفته است و اگر صبر کنید، البته برای صابران بهتر است»؛ و اگر آگاهانه نبوده است، نباید در فکر انتقام باشی و آگاهانه، کارناآگاهانه را کیفر دهی، باید با او مدارا کنی و تا میتوانی با لطف و نرمش او را بازگردانی(۲) ـ ولاقوة الاّ باللّه.
▪ حق همکیشان
۴۹) حق همکیشان این است که به فکر آزارشان نباشی و برای آنها مایهی رحمت باشی و با بدرفتاران مدارا کنی و با آنها الفتگیری و آنان را اصلاح کنی و از نیکرفتاران ـ به تو احسان کرده باشند یا نه ـ تشکر کنی، که اگر به خود هم احسان کنند، به تو احسان کردهاند؛ زیرا آزارشان را از تو بازداشته و زحمتی برایت فراهم نکرده و خود را از تو نگه داشتهاند؛ پس به همه دعا کن و یاری برسان و مقام هریک را رعایت کن. بزرگان را پدر و کودکان را فرزند و میانسالان را برادر خود بشمار و با هرکسی که نزدت آمد به لطف و مهربانی رفتار کن و حقوق برادری را در حقّش بهجا آور.
▪ حق ذمّیان
۵۰) حق «ذمیّان» (یهود و نصاری و مجوس که در پناه اسلاماند و به شرایط ذمّه عمل میکنند) این است که آنچه را خدا از آنها پذیرفته است، بپذیری و پیمان خدا را در حقشان رعایت کنی و آنچه را از آنها خواستهاند و مجبورند عمل کنند از آنها مطالبه کنی و در معاشرتها حکم خدا را دربارهی آنان اجرا کنی و به احترام پیمان الهی و به موجب عهد خدا و رسول، آنها را نیازاری، که از پیغمبر(ص) روایت شده است: «هرکه به کافری که در پناه اسلام است ستم کند من دشمن اویم»، پس خدا را در نظر داشته باش. ـ ولاقوة الاّ باللّه.
این پنجاه حق تو را احاطه کرده است؛ و در هیچ حالی از (حلقهی محاصرهی) این حقوق بیرون نیستی، باید همه را رعایت کنی و در ادای آنها بکوشی و از خداوند «جل ثناؤه» مددبخواهی ـ و لاقوة الاّ باللّه. والحمدللّه رب العالمین.
۱. الحرّانی، ابومحمد حسن علی. تحفالعقول، ترجمه احمد جنتی، ص۳۰۹ـ۲۹۱، تهران: انتشارات علمیه اسلامیة، ۱۳۶۳؛ قابل ذکر است که این ترجمه را آقای بهروز رفیعی تصحیح و بازنویسی و ویرایش کرده است.
۲. این قسمت حدیث در «مواعظ العددیه» به نحو دیگری نقل شده است که میتواند، به روشنی، جای عفو و انتقام را بیان کند و تفسیر آیاتی باشد که در این زمینه وارد شدهاند و اما ترجمه آن: حق کسی که به تو بد کرده این است که از او بگذری، و اگر میدانی که عفو به حالش زیان دارد، یعنی موجب چیرگی و دلیری او و گسترش بیشتر ظلم است، انتقام بگیری، که خداوند میفرماید: «آنها که چون ستم بینند انتقام گیرند راه تعرّضی بر آنها نیست». (این مضمون این شبهه را که دستور عفو باعث توسعهی ظلم و تربیت افراد ستمکش است، به خوبی دفع مینماید).
۲. این قسمت حدیث در «مواعظ العددیه» به نحو دیگری نقل شده است که میتواند، به روشنی، جای عفو و انتقام را بیان کند و تفسیر آیاتی باشد که در این زمینه وارد شدهاند و اما ترجمه آن: حق کسی که به تو بد کرده این است که از او بگذری، و اگر میدانی که عفو به حالش زیان دارد، یعنی موجب چیرگی و دلیری او و گسترش بیشتر ظلم است، انتقام بگیری، که خداوند میفرماید: «آنها که چون ستم بینند انتقام گیرند راه تعرّضی بر آنها نیست». (این مضمون این شبهه را که دستور عفو باعث توسعهی ظلم و تربیت افراد ستمکش است، به خوبی دفع مینماید).
منبع : پایگاه اطلاع رسانی تبیان زنجان
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست