دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
مجله ویستا
راهکاری برای ماندگاری دولت ها و فرهنگ ها
![راهکاری برای ماندگاری دولت ها و فرهنگ ها](/mag/i/2/tk3c0.jpg)
۲. جهانی شدن كه مرزهای اندیشه، فرهنگ، دین، آداب، رسوم، سیاست، اقتصاد، كالاها و خدمات، نیروی كار و... را در نوردیده است و به دنبال «دهكدهای جهانی» با همه ویژگیهای خود است، به تأمل، محاسبات و تفكر ویژهای نیاز دارد؛ این مسئله به ویژه در جوامعی كه آسیبپذیری آنان نسبت به این پدیده بیشتر است، به تأمل مضاعفی نیاز دارد.
۳. جهانی شدن، چه فرایندی طبیعی و معمولی باشد كه نتیجه طبیعی رشد سرمایهداری در جهان و گرایش به سرمایهداری و مرحله طبیعی نظام مختلط فرهنگ، اقتصاد و سیاست جهانی است و چه فرایند «جهانی سازی» باشد كه نیروهایی در صدد هدایت و بهرهبرداری از یك مسیر تاریخی و طبیعی سرمایهداری هستند و در تلاشاند با بهكارگیری استراتژیهای بلندمدت، سازمانها و ارگانهای جهانی و بینالمللی، مسیر جهانی شدن را در تأمین منافع ایدئولوژیك و تمدنی خود قرار دهند، با هر دو برداشت این مسیر حتمی و اجتنابناپذیر است؛ در برداشت اوّل، به دلیل اینكه در جهان امروز رابطه متقابل و چند جانبه رو به فزونی است و افزایش اطلاعات، دانش بشری تكنولوژی، رشد فراگیر ارتباطات و رسانههای گروهی و شبكههای اطلاعرسانی، و بالاخره رشد سرمایهداری، پیشرفت و توسعه همه جانبه خود به یك «فاز تاریخی» رسیده است كه ما آن را «جهانیشدن» میخوانیم.
بنابراین، چه خوب یا چه بد، باید این مسیر تاریخی را بشناسیم و جایگاه خود را در آن تعریف كنیم. در برداشت دوّم، دلیل اینكه رشد سرمایهداری در غرب، مرهون استعماری تاریخی و امپریالیسمی دولتی است، غرب از نظر اقتصادی برتری نسبی نسبت به سایر جهان قرار گرفته است و این برتری در جنبههای اقتصادی، استیلای سیاسی، نظامی و فرهنگی غرب را فراهم آورد و به حكم رابطه قدرت و اصل استیلا و هژمونی، این رابطه نابرابر در شكل «استعمار نو» یا «نئوامپریالیسم» ظاهر شده است و در قالب «جهانی شدن» نهادینه گردیده است.
۴. «جهانی شدن» همچون بسیاری از پدیدههای نو ظهور عصر ما، میتواند دارای جنبههای «مثبت» و یا «منفی» باشد؛ یكی از اقدامات و استراتژیهای كلیدیای كه میتواند، همچون سدی مقابل «جهانی شدن» بایستد و آثار منفی آن را در كشورها كمتر كند، «منطقهگرایی» است. «منطقهگرایی» استراتژی بلندمدتی است كه میتواند بر جنبههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی مشتمل باشد. تأسیس سازمانهای منطقهای یا افزایش كارآمدی سازمانهای منطقهای موجود، گام مهمی در مقابل «جهانیسازی» است.
بدون شك امروز اتحادیه اروپا را با اهداف اقتصادی، سیاسی، حقوقی و حتی نظامی گردهم آورد. این سازمان همكاری منطقهای توانسته است، در مقابل توسعه یكجانبه و یك سویه «جهانی شدن» بایستد و با نیروی متحدی در مقابل آن ایستادگی نماید.
●جهانی شدن(۱) و حاكمیت ملی دولتها
۵. جهانی شدن به طور ریشهای و اساسی، «دولت به معنای كلاسیك آن»، یعنی «دولت ملی» را تحت تأثیر قرار داده است، زیرا دولت ملی در آغاز شكلگیری آن به معنای امروزی، بر «اصل اقتصادی» استوار گردید. تحولات اقتصادی قرن ۱۵ و ۱۶ میلادی به «مركزی» نیاز داشت تا بتواند به «قدرت» سامان ببخشد. این «تمركز قدرت سیاسی» در شكل «دولت»، بر این اصل استوار بود كه بتواند «انحصار مالی» و «انحصار نظامی» را در درون یك «سرزمین مشخص» از طریق «سازمان سیاسی و حاكمیت» شكل دهد؛(۲) از این رو، «دولت ملی» محصول تولد سرمایهداری و كاپیتالیسم در غرب بود. ضمن اینكه نباید زمینههای تاریخی، فرهنگی و جغرافیایی آن را از نظر دور داشت.
از قرن ۱۸ و ۱۹ میلادی عنصر دموكراسی نیز به دولت ملی اضافه گردید؛ از این رو، دولت ملی دولتی است كه در یك سرزمین خاص دارای حاكمیتی است كه از طریق دموكراتیك به دولت واگذار شده است و دولت نماینده مردم در اعمال حاكمیت محسوب میشود. در چنین دوره تاریخی است كه «انسجام اجتماعی» در لوای «هویت ملی» پدید میآید و «دولت ملی» ساخته میشود.
بدین ترتیب، «دولت ملی» نشانگر ویژگیهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی «انحصاری» است كه در یك سرزمین مشخص از طرف مردم حاكمیت دارد. این ویژگیهای انحصاری دولت ملی است كه دولتها را از همدیگر جدا میسازد یا آنها را به همدیگر نزدیك میكند.
۶. جهانی شدن انحصار دولت ملی در اداره امور اقتصادی كشور را مورد هدف قرار داده است؛ از این پس، دولتها میتوانند تنها براساس منافع ملی خود قوانین تصویب كنند كه در امور اقتصادی لازمالاجرا باشد، یا بخشنامههایی را در امور گمركی و مالی اجرا نمایند كه بر «اراده ملی» استوار باشد؛ بلكه در امور اقتصادی باید «خواست جهانی» را در نظر بگیرند.
«سازمان تجارت جهانی»(۳) به عنوان بزرگترین نهاد بینالمللی در تهیه و اجرای قواعد و مقررات تجارت بینالمللی شناخته میشود كه قواعد و مقررات خاصی را بر اعضای خود تحمیل میكند.
تحمیل مقررات و قواعد خاص تجاری و اقتصادی بر دولتهای عضو سازمان تجارت جهانی، به این معنا است كه این دولتها دیگر در «قانونگذاری در زمینههای اقتصادی» انحصار ندارند و خود به عنوان سوژه قانونگذاری سازمانی جهانی قرار گرفتهاند؛ از اینرو ركن مهم و مؤسس دولت ملی كه «انحصار اقتصادی» بود، توسط «جهانی شدن» به چالش كشیده شد.
۷. از سوی دیگر، جهانی شدن نقش «فرهنگ» دولتها را نیز به چالش فرا خوانده است. رشد ارتباطات جهانی، رسانههای گروهی، تكنولوژی ارتباطات، ابزارهای رسانهای و اطلاعرسانی مرزهای فرهنگی كشور را در نوردیده است؛ گرچه بسیاری از دولتها تلاش میكنند كه در مقابل این «هجوم فرهنگی»، فرهنگ ملی و میراث بومی خود را احیا كنند. اما به تحقیق نقش انحصاری دولتها در پاسداری، حفاظت و شكل دهی فرهنگی ملی كاهش یافته است و دستخوش تغییرات گستردهای شده است. ارزشهای جدیدی كه در تبادل یا تهاجم فرهنگی رد و بدل میشوند، مشخصههای فرهنگی بومی و ملی را به مبارزه فرا میخوانند و چون فرهنگهای ملی و بومی كارویژههای محدود و سرزمینی دارند، قدرت مقاومت در برابر سیل عظیم «فرهنگهای هدایت شده» را ندارند و مجبور هستند جای خود را به «فرهنگ جهانی شده» بدهند.
۸. نقش «سیاسی» انحصاری دولت نیز از سوی جهانی شدن مورد تهدید قرار گرفته است.
دولتها دیگر در تصمیمگیری سیاستهای داخلی خود «استقلال كامل» ندارند و تصمیمات سیاسی یا ملاحظات جهانی اتخاذ میشود؛ اگر تصمیمات سیاسی دولتها تا به امروز در جهت اقناع «افكار عمومی داخلی» بود، از این پس، علاوه بر آن با «افكار عمومی بینالمللی» مواجه هستند و باید تصمیمات خود را بر اساس افكار عمومی داخلی و بینالمللی اتخاذ نمایند؛ در غیر این صورت، با فشار افكار عمومی جهانی مواجه میشوند.
با این نگاه، «مشروعیت» نیز تنها در قلمرو داخلی یك كشور تعریف نمیشود و شاید بتوان ادعا كرد كه «مشروعیت» هم جنبه بینالمللی و جهانی یافته است. «دولت مشروع» دولتی است كه علاوه بر مقبولیت داخلی و ملی بایستی نوعی مشروعیت جهانی و بینالمللی هم داشته باشد.
۹. نقش انحصاری دولت در قانونگذاری و ایجاد قواعد و مقررات «حقوقی» مورد خدشه قرار گرفته است؛ «جهانی شدن» از پدیدههای جدیدی است كه قواعد و فرمهای جدیدی را به جامعه بینالملل تحمیل میكند و دولتها نمیتوانند قوانین و مقرراتی تصویب نمایند كه مخالف این قواعد باشد. صرف نظر از قواعد بینالملل(۴)، حقوق بشر، محیط زیست، آزادی اساسی و... مقررات و قواعد الزام آوری وجود دارد كه دولتها در تصویب مقررات و قوانین ملی باید آنها را مد نظر قرار دهند.
در بخش «قضایی و اجرای قانون» نیز جهانی شدن محدودیتهایی را فراهم آورده است؛ برای مثال در اساسنامه دیوان كیفری بینالمللی(۵) كه امروزه برای كشورهای عضو آن لازم الاجرا است، جرائم علیه بشریت، تجاوز، و جنایات جنگی منحصراً باید در این دیوان رسیدگی شوند و دولتها بخشی از صلاحیت خود را به این دیوان واگذار میكنند. با اینكه در حقوق سنتی، پیگیری، تصویب و مجازات از وظائف انحصاری دولت ملی به شمار میآمد و قدرت دیگری صلاحیت انجام آنرا نداشت.
۱۰. بدین ترتیب، جهانی شدن تنها در حوزه اقتصادی، قدرت دولتی را محدود نساخته است؛ بلكه بسیاری از حوزههای انحصاری دولت از قبیل سیاست، قانونگذاری و فرهنگ را نشانه گرفته است: از این رو سخن از جهانی شدن اقتصاد، حقوق فرهنگ و سیاست است.
با این برداشت از جهانی شدن،، به دیدگاه دولت جهانی «كلسن»(۶) نزدیك میشویم؛ وی بر آن بود امكان تحقق یك دولت جهانی با قانون اساسی جهانی وجود دارد. تا این دولت بتواند فرایند قانونگذاری، اجرای قانون و نظارت بر آن را در سطح جهانی بر عهده بگیرد؛ گر چه تحقق «دولت جهانی» كمی دور به نظر میرسد، ولی روح سخن او «جهانی شدن» نمایان است و سیرشتابان آن نیز به «دولت جهانی» منتهی میشود.
●منطقهگرایی و جهانیسازی؛ كدام رابطه؟
۱۱. رشد سرمایهداری، صنعتی شدن، شهرنشینی، رشد جمعیت، پیچیدگی زندگی سیاسی، رشد آگاهی و شناخت شهروندان، توسعه ارتباطات، اطلاع رسانی و رسانههای گروهی، تولد و زایش نیروهای جدید در سطح مالی و بینالمللی و بسیاری دیگر از عوامل اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، روابط متقابل و ارتباطات چندجانبه، دو جانبه و در نهایت «وابستگی چندجانبه» را در محیط بینالمللی فراهم آورده است.
امروزه در صحنه بینالمللی ، نمیتوان دولتی را یافت كه بدون رابطه و تعامل با دیگر بازیگران حوزه بینالملل، توان استمرار، پیشرفت و توسعه را داشته باشد؛ اگر نگوییم توان «ادامه حیات» را داشته باشد.
۱۲. پس از آنكه رابطه متقابل و نیاز متقابل در سطح جهانی مورد پذیرش قرار گرفت، همكاری میان دولتها و ملتها برای «ماندن» و «توسعه یافتن» امری ضروری به نظر میرسد و بهترین نوع همكاری و استمرار آن در سایه «سازماندهی و نهادینهسازی» است.
چه این سازماندهی را در «سطح جهانی» تعریف نماییم یا اینكه آن را در «سطح منطقهای» لحاظ نماییم. همكاری میان دولتها، لزوما در درون یك «سازمان و نهادی» فرادولتی تعریف میشود.
۱۳. با در نظر داشتن آسیبهای جهانی شدن بر كشورهای در حال توسعه كه هم از نظر اقتصادی و هم از نظر فرهنگی و سیاسی دارای «منابع خام» هستند و تكنولوژی «استخراج و برداشت» این منابع در سلطه و استیلای «قدرتهای برتر» است، همكاری همه جانبه به منزله استقرار نظام سلطه است. این سلطه و هژمونی از «اقتصاد» آغاز میشود؛ در «روابط خارجی و سیاسی» به اوج میرسد و در حوزه «فرهنگی» پایان میپذیرد؛ از این رو برای استمرار و ساماندهی همكاریهای دو جانبه و چندجانبه در حوزه بینالمللی، باید به سراغ «منطقهگرایی» رفت تا ضمن دوری و احراز از «آسیبها و نقاط منفی» جهانی شدن؛ از مزایا و نقاط مثبت همكاریهای میان تمدنها و ملتها بهره جست.●ایران و منطقهگرایی
۱۴. «منطقهگرایی» برخلاف «جهانی سازی»، «خواست و فرایندی ارادی» است؛ دولتها با شناخت ظرفیتهای خود و طرف مقابل و با ملاحظه نیازها و وابستگی متقابل، اقدام به «همكاری مشترك» در راستای تأمین «منافع مشترك» مینمایند. اصولاً در منطقهگرایی، علاوه بر تقارن اقتصادی ـ سیاسی، شباهتهای «فرهنگی» نیز لحاظ میگردد كه غالبا با یك «تاریخ مشترك» همگام است. اما «جهانی شدن» در تلاش است تا «گذشتهها» را فراموش كند، زیرا گذشته جهانی شدن، ظهور فاشیسم و نازیسم و در نتیجه جنگ جهانی اول و دوم است؛ این در صورتی است كه دو جنگ اخیر علیه افغانستان و عراق را نادیده بگیریم.
خلاصه اینكه در حوزه تمدنی و فرهنگی، جهانی شدن به دنبال «جنگ تمدنها» و پیروزی و استیلای تمدن غرب بر سایر تمدنها است، ولی «منطقهگرایی» به دنبال «گفتوگوی تمدنها» و «بازسازی تمدنهای منطقهای» است.
۱۵. «ایران» كشوری است كه ظرفیت ایجاد «منطقهگرایی» در حوزههای متفاوت را دارد. از نظر فرهنگی ایران یك كشور اسلامی است؛ بنابراین میتواند در «اتحاد كشورهای اسلامی» پیشتاز باشد و نقش مهمی در آن ایفا نماید. از نظر تاریخی و فرهنگی، «پارس» قابلیت اتحاد كشورهای منفك شده از «ایران قدیم» را دارد؛ آسیای مركزی تا قفقاز و... . به لحاظ اقتصادی و منابع طبیعی و به طور مشخص «انرژی» در عصرجهانی شدن، موتور حركت اقتصادی جهان است و به دست داشتن موتور حركت این فرآیند، مهار جهانی شدن است. در بحران نفتی اخیر كه حاصل حمله امریكا به عراق و عوامل دیگر بود، اعلامیه گروه G۷ (كشورهای صنعتی و داعیهداران بزرگ جهانی شدن) كه از كشورهای عضو اوپك میخواست با افزایش تولید نفت به «بحران انرژی» پایان دهند، معانی و مفاهیم زیادی دارد.
۱۶. همكاریهای منطقهای ایران در قالب «اكو»، گامی مهم برای «منطقهگرایی» است؛ زمینههای فرهنگی، تاریخی و اقتصادی میان كشورهای عضو اكو اهمیت زیادی دارد؛ به شرط اینكه این سازمان به مرحله همكاریهای عمیقتر در زمینههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی برسد؛ با این همه، تفاوتهای فرهنگی، سیاسی و استراتژیك در برخی اعضای اكو، از تحقق یك سازمان كارآمد منطقهای ممانعت به عمل میآورد؛ در عین حال میتوان نقش «اكو» در تشكیل یك همگرایی منطقهای در مقابل «جهانی سازی» را مؤثر دانست و ایران میتواند در این زمینه پیشتاز باشد.
۱۷. همكاری منطقهای ایران در قالب «اوپك» نیز میتواند در تعیین جایگاه «منطقهگرایی» در فرایند جهانی شدن مؤثر باشد؛ با توجه به اینكه «انرژی» در عصر جهانی سازی نقشی كلیدی دارد، ائتلاف تولیدكنندگان انرژی در برابر مصرف كنندگان آن كه غالبا كشورهای صنعتی طرفدار جهانی شدن هستند، میتواند تعادل عصر جهانی شدن را به ارمغان آورد. همكاریهای منطقهای در قالب «منافع مشترك»، پاسخی مطمئن به سیر افراطی «جهانی شدن» است. همكاریهای منطقهای كه در منافع مشترك ریشه داشته باشد، عاملی مهم در عصر جهانی شدن است، زیرا یك كشور با همه نیرو و توان اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود، نمیتواند در برابر جهانی شدن قد علم نماید. اما همگرایی منطقهای و تشكیل «جبهه متحد» میتواند ضمن بهره برداری از مزایای همكاری متقابل و تأمین متقابل نیازها، از آفات جهانیسازی به دور باشد.
۱۸. همكاریهای منطقهای در چارچوب «سازمان كنفرانس اسلامی»، پیش از هر چیز میتواند پاسخی «فرهنگی» به جهانی شدن فرهنگ باشد؛ گرچه این سازمان اصولاً بر اهداف سیاسی بنا شده است؛ ولی با گسترش آن در زمینههای اقتصادی، فرهنگی و دینی، زمینه «وحدت در میان كشورهای اسلامی» را فراهم میآورد و با گسترش این زمینهها، شاید بتوان به مفهوم یك «دولت جهانی اسلامی» نزدیك شد؛ چنان كه كلسن آن را در مفهوم جهانی دولت دیده بود.
۱۹. امروزه، تجربهموفق همكاریهای منطقهای در عصر جهانی شدن به «اتحادیه اروپا» مربوط است. اتحادیه اروپا پیش از اتحاد در زمینههای اقتصادی و سیاست خارجی یك اتحادیه در زمینه دفاع از حقوق بشر و ارزشهای اساسی بشر بود. اروپا توانست پس از تلاشهای چند ساله در زمینه حقوق بشر، آزادیهای اساسی و...، فرهنگ مشتركی را در قاره اروپا بازسازی كند كه پس از نزدیك نیم قرن، اكنون «اتحادیه اروپا» با داشتن یك «قانون اساسی» در حال شكلگیری است؛ شكی نیست كه تأسیس این اتحادیه، پاسخی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی به «جهانی شدن» بود. در اتحادیه اروپا گردش سرمایه، نیروی كار و خدمات پیش از آنكه در قالب و چارچوب «جهانی سازی» صورت گیرد، در قالب منطقهای تحقق مییابد.
همكاری سازمانی اتحادیه اروپا در بخشهای قانونگذاری، اجرایی (كمیسیون و پارلمان اروپا) و قضایی (دادگاههای جامعه اروپا) در تأمین منافع مشترك كشورهای منطقه به طریق اولی از سازمانهای جهانی (جهانیسازی) بیشتر بوده است؛ از این رو، تمایل كشورهای اروپایی یا نیمه اروپایی (تركیه) غیرعضو اتحادیه اروپا به پیوستن به آن، بیشتر از تمایل به الحاق به سازمانهای جهانی (جهانی سازی) است.
از این رو، در اتحادیه اروپا شكل جدیدی از «سازمان سیاسی» در حال شكلگیری است كه از یك سو دولتها برخی از اختیارات خود را در زمینههای قانونگذاری، سیاست خارجی، نظارت بر اجرای قانون و... به یك «سازمان فرادولتی» واگذار مینمایند كه دارای دو مشروعیت است؛ یكی مشروعیت ناشی از «انعقاد قراردادهای چند جانبه» كه مطابق حقوق بینالملل شكل گرفته است،؛ مانند قرارداد ماستریخت و نیس، دومی مشروعیت ناشی از «رأی مردم» كه از طریق انتخاب نمایندگان پارلمان اروپا یا همه پرسی برای تصویب كنوانسیونهای مؤسس اتحادیه اروپا تحقق میپذیرد.
تجربه اتحادیه اروپا، نشانگر آن است كه همگرایی منطقهای باید در دو حوزه متفاوت صورت گیرد: اول حوزه فرهنگی و هویتی؛ بدین معنا كه «ملت» در منطقه معنا و مفهوم یابد و در درون آن بازتولید شود و دوم حوزه اقتصادی و سیاسی كه دولتها «بخواهند» برخی از اختیارات و صلاحیتهای خود را به یك سازمان فرادولتی واگذار كنند. تحقق هر دو شرط دست كم در منطقه ما به پیش شرطهای اساسی نیاز دارد.
●سخن آخر
۲۰. «جهانی شدن» را چه سیر طبیعی و تاریخی عصر خود بدانیم یا اینكه آن را محصول عصر سرمایهداری و «جهانی سازی» قدرت و استیلای تمدن غرب یا حتی «امریكایی سازی جهان»، دارای ویژگیهای مثبت و منفی برای هر كشور و منطقه است. كشورهای در حال توسعه و دارای منابع خام و نیروی كار ارزان، با ذخیره فرهنگی، تاریخی و تمدنی آسیب پذیرتر از دیگران هستند.
برای كم كردن آسیبهای جهانی شدن همگرایی منطقهای پاسخی استراتژیك به این فرایند جهانی است و ایران با داشتن سوابق تاریخی، تمدنی و فرهنگی و از سویی دیگر، با داشتن منابع و ذخایر عظیم انرژی، میتواند پرچمدار حركتهای منطقهای در راستای «تأمین منافع منطقه» باشد و سازمانهای منطقهای موجود یا سازمانهای احتمالی قابل تحقق در منطقه، میتوانند به عنوان ائتلاف یا اتحادی در برابر سیل جهانیسازی بایستند و با «قدرت منطقهای» با آن وارد معامله و داد و ستد گردند.
كوتاه سخن آنكه برای استقرار، استمرار و تداوم حیات در عصر جهانیسازی، باید با قدرت و اقتدار بود، وگرنه «قانون قدرت» تسلط قدرتمندان و سركوبی ضعیفان را ایجاب میكند و برای اینكه «قوی و مقتدر» بود، باید به دنبال ائتلاف و اتحاد منطقهای باشیم تا با قدرت منطقهای، قدرت جهانیسازی را مهار كنیم.(۷)
پی نوشتها:
۱. ترجمه فرانسوی «جهانی شدن» Mondialisation است كه بیشتر جنبههای حقوقی، سیاسی و فرهنگی را شامل میشود، اما كلمه Globalisation جنبههای اقتصادی و مالی را مورد توجه قرار میدهد. این دوگانگی در مفهوم «جهانی شدن» دارای نكات قابل توجهی است.
۲. Jean _ Denis Mouton, "Les Mutation de la Nation de Constitution et le droit Internatioal", Civitas. Europa, No۶, Morsa ۲۰۰۱, P.Z۷.
۳. WTO.
۴. Jus Couens.
۵. Cour Penale Internationale.
۶. Kelsen.
۷. Jean _ Denis Mouton, OP.Cit, P.۳۲.
منبع:نشریه پگاه حوزه، شماره ۱۵۲
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست