یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا
نقش معنا در زندگی
● کشتی امن ایمان
کشتی ایام با حرکت در اقیانوس زندگی سینه زمان را میشکافد و همچنان به پیش میرود و جذر و مدّ ناخوشیها و خوشیها، گاه و بیگاه، مهمان دل مسافران کشتی ایام میشود و تکرار غروب و طلوع خورشید، آنها را وادار میکند که در آیینه ایام، به تماشای گذر عمر خود بنشینند و با خود بگویند: راستی کشتی ایام از کجا آمده؟ الآن کجا هستیم؟ و سرانجامِ ما چه خواهد شد؟ و... اما با شروع باد موافقِ خوشیها، تنها عدهای خاص به دنبال پاسخ میروند.
اگرچه این مسافران از شادی بیبهره نیستند، ولی هنگامی که عقاب تیزپنجه ناکامیها و حوادث، کبوتر سفید شادیها را زخمی و یا شکار میکند، زمانی که فرشته زیبای لبخند، جای خود را به دیو نگرانیها و تلخیها میدهد، و وقتی که غول بیهویتی و یکنواختی بر سرنوشت انسان سایه میافکند، مسافران را در دو گروه مجزّا مییابی: آنهایی که از گنج باورها و معنا و نیایش، محروماند و رنگ قشنگ آرامش را نمیبینند چرا که: (ألا بذکراللَّه تطمئنّ القلوب)(۱) و اینهایی که جلیقه نجات «توکل» و «اعتماد به خدا» را به تن کردهاند و با عینک زیبابینِ تسلیم به رضای الهی، زینبوار، حتی در توفان پربلای کربلا بجز زیبایی نمیبینند (ما رأیتُ إلّا جمیلاً).(۲) آنهایی که دچار گرداب تشویشها و پوچی شدهاند و ابر سیاه رنجها را پایان همه لذتها میدانند و اینهایی که دست دل در دست قرآن و عترت نهادهاند و پرچم غرورانگیز «حسین، کشتی نجات است و چراغ هدایت» را برفراز کشتی ایام به اهتزاز درآوردهاند و برای عمری، آرامش و امنیت را مهمان دل خود کردهاند.
● اکسیر زندگی
روحیه، معنا و باورها، اکسیرهایی هستند که سراسر زندگی را تبدیل به طلای نشاط، پویایی و امید میسازند، به گونهای که در یک کلام میتوان گفت: «انسان، نان باورهایش را میخورد و به آنها زنده است».
روحیه نداشتن و احساس بیارزشی، یعنی مات شدن در صحنه زندگی و باختن سرمایه هستی. در مقابل، توجه به سرمایه وجودی خود و سیراب شدن از جهان بینی و ایدئولوژی دینی یعنی دمیده شدن روحی تازه در کالبد بیرمق و پژمرده جسم خاکی انسانها.
ما در این سرای تزاحمها و تعارضها با ناکامیها و بلاها روبهرو میشویم و بیشتر از هر چیز، نیازمند روحیه و معنا هستیم و با همین روحیه و باورهایمان است که خورشید امید و معنا را از پشت کوههای یأس و ناکامی جلوهگر میسازیم.
از جمله کارهای با ارزشی که در این راستا برای ناکامان روحی صورت گرفتهاست، خدمات پزشکی (medical ministry)است که کار آن، رسیدگی به وضع روحی بیمار در دوران بیماری است. از حدود اوایل دهه ۱۹۶۰م، در بسیاری از دانشگاههای بزرگ امریکا این مسئله مطرح گردید که درمان بیمار، تنها با دارو و سایر مراقبتهای پزشکی میسّر نیست و اثرات درمانی این خدمات به میزان زیادی به روحیه بیمار بستگی دارد. هر قدر روحیه بیمار بهتر باشد، سرعت درمان وی بیشتر و خدمات درمانی، بهتر و موثّرتر است.
برای تأمین این نظر، در «هیوستون» امریکا در مجتمع عظیمی که مرکب از بیش از پانزده بیمارستان و درمانگاه و چند دانشکده پزشکی است، مرکزی به نام «مؤسسه مذهب (Institute of Religion) به صورت یک مرکز آموزشی با دوره چهارساله به وجود آمد. دانشجویان این مؤسسه در رشته »خدمات روحانی پزشکی» لیسانس میگیرند. در این مؤسسه، هیچ نوع دین یا مذهب خاصی به طور انحصاری مورد نظر نیست و آموزش داده نمیشود. علاوه بر آموزش ادیان، مقولات و موضوعات فلسفی - اخلاقی، روانشناسی و روانکاوی در برنامه آموزشی قرار دارد. فارغالتحصیلان این مؤسسه، در بیمارستانها در کنار سایر خدمات پزشکی با استفاده از اعتقادات مذهبی خود بیمار، خدمات معنوی - روحی به بیمار میدهند، یا برای انجام دادن فرایض دینی به وی کمک میکنند. همچنین در برنامه آموزشی دانشجویان پزشکی، چند واحد از دروس این مؤسسه گنجانیده شده، تا پزشکان نیز بدانند که توجه و رسیدگی به ذهن یا روان بیمار و معتقدات او، در درمان بیمار، نقش مؤثر و تعیینکنندهای دارد.
آری، انسان، فقر محض است و بیخدا هیچ! با جریان یافتن دین در رگهای روحی و معنوی انسان، زندگی معنا، نشاط و پویایی مییابد و البته دیو سیاه پوچی و نیستی، مهمان و آفت روحی کسانی است که دین را افیون میخوانند و با بستن چشمهای خود، آفتاب پر فروغ عالم افروز را منکر میشوند.
● معنا خواهی
اگرچه حوادث تلخ، انسان را مثل گردابی در خود میپیچانند و رنجها و تلخیهای زندگی، آه از نهاد انسان برمیآورند و عصر تکنولوژی، بسیاری از نگرانیها و اضطرابها را برای بشر به ارمغان آورده است، امّا باید بدانیم که هر انسانی از «گنج معناجویی» برخوردار است ؛ گنجی که در نهاد انسان به ودیعت گذاشته شد و ظهور آن به زندگی، حوادث، رنج و مرگ، معنا میبخشد.
دکتر ویکتور فرانکل، نویسنده و کارشناس بیماریهای روانی، از بیمارانی که از دردهای کوچک و بزرگ رنج میبردند، میپرسید: «چرا خودتان را نمیکُشید؟» او از پاسخهای بیماران خود، راهی برای درمان خود یافت. یک بیمار را عشق به فرزند به زندگی پایبند کرده است، دیگری را کارهای نیمه تمام و استعدادی که هنوز به کار نرفته و سومی را توکل به آفریدگار جهان.
فرانکل در کتاب «انسان در جستوی معنا» از تجربههایی که باعث کشف روش درمانی او یعنی لوگوتراپی (معنا درمانی) شد، گفتگو میکند. وی خود، مدّتی طولانی در زندان مرگبار نازیها اسیر بود ؛ زندانی که به گفته ایشان «فقط پنج درصد احتمال زنده ماندن برایم باقی گذاشته بود». فرانکل، پدر و برادر و همسر خود را در این اردوگاهها از دست داد و از خانوادهاش، تنها خواهرش از این اردوگاهها جان سالم به در برده بود. چگونه کسی که همه چیز را از دست داده بود، و از گرسنگی، سرما، خشونت و وحشیگری رنجور بود و هر دم انتظار مرگ میکشید، زندگی را شایسته نگهداری دانسته بود؟
وی میگوید: در آن اردوگاهها افرادی که در زندگی معنایی یافته بودند، برای رنجها و حتی مرگ، معنایی قائل بودند و روزنههای امید در آنها هنوز بسته نشده بود ؛ امّا افرادی که اعتقاد و باوری نداشتند، قبل از مردن و سوخته شدن اجسادشان در کورههای آدمسوزی، خود، مرده بودند.
در ادامه بحث، نظر ایشان را بیشتر توضیح خواهیم داد ؛ چرا که روانپزشکی که خود، این دردها را چشیده، بیشک، حرفهایش شنیدنیتر خواهد بود!
● جستجوی معنا
به عقیده فرانکل، تلاش برای یافتن معنای زندگی، نیروی اوّلیه و فطری است، نه نمودی ثانوی و عارضی که از تحریک غرایز، سرچشمه گرفته باشد. مثلاً فروید، دین و خدا را تشبیه به پدرِ انسان و فرزندش میکند و میگوید: کودک ناتوان و پانگرفته، در برابر قدرت، خشم و تحکّم پدر، همان وضع و حالتی دارد که انسان بالغ در برابر تواناییها و قدرت طبیعتْ داراست. کودک در برابر پدر، ترس و وحشت دارد و از سوی دیگر میداند که همین پدر، او را در برابر خطرهای احتمالی و حوادث، حفظ میکند. از اینرو، بشر با قیاس، خدایی در مقیاس بزرگتر میسازد.
امّا فرانکل، دینباوری و معناخواهی را فطری انسان میداند و میگوید: این «معنا» برای هر فرد، منحصر به فرد است و با کشف شدن معنا در وجود هر فرد، معناجویی او هم ارضا خواهد شد و من ایمان دارم که انسان میتواند به خاطر آرمانها و ارزشهای فطری خود، زنده بماند و حتی بمیرد.
وی برای اثبات حرف خود، چنین میگوید: در فرانسه مطالعهای انجام گردید و نشان داد که ۸۹ درصد از افراد مورد مطالعه، ایمان داشتند که انسان چیزی لازم دارد که به خاطر آن زندگی کند و ۶۱ درصد اظهار کردند که در زندگی آنها کسی یا چیزی موجود است که حتی حاضرند به خاطرش بمیرند. او همین مطالعه را در بین کارکنان و بیماران خود در شهر وین انجام داد و اختلاف آن را با مطالعه قبلی فقط دو درصد یافت به همین خاطر میگوید: معنا خواهی و معناجویی در زندگی حقیقت است نه وهم.
● تهی بودن زندگی
یکی از بیماریهای فردی و اجتماعی عصر جدید، احساس پوچی در زندگی و بیمعنا بودن آن است. فرانکل از این امر به خلأ وجودی یا تهی بودن زندگی یاد میکند و میگوید: «در زندگی امروزی، این بیحوصلگیها و ملالتها بیش از افسردگیها و دلتنگیها مردم را بهسوی روانپزشکان میکشاند و هرچه زندگی بیشتر ماشینی میشود، این مسئله بحرانیتر میگردد ؛ زیرا اوقات فراغت مردم، زیادتر خواهد شد و بدبختانه مردم نمیدانند با این اوقات آزاد، چه کنند؟».
فرانکل نمونه آشکار این مسئله را چیزی به نام «پریشانی روزهای تعطیل» یاد میکند ؛ یعنی آن دلتنگی و ناراحتی عمیقی که معمولاً روزهای تعطیل و اوقات فراغت به سراغ افراد میآید. وقتی فشار کار هفته، تمام میشود و یا ساعات فراغت، زیادتر میگردد، شخص درمییابد که محتوا و معنایی در زندگی او وجود ندارد. شمار خودکشیهایی که میتوان دال بر این خلأ وجودی دانست یا در آن سهیم شمرد، کم نیستند. پدیدههای فراوانی مانند: الکُلیسم، اعتیاد، بزهکاری، بیهویتی جوانان و بحرانهایی که در زندگی بازنشستگان و پیران دیده میشود، وابسته به همین تهی شدن زندگانی است.
● مفهوم «معنا»
معنا میتواند مفهوم وسیعی را زیر چتر خود بگیرد. در یک تقسیمبندی میتوانیم بگوییم که »معنا« بر دو قسم است: معنایی که با مذهبْ همراه است و معنایی که این جهانی صِرف است (مثل محبّت پدری که اعتقادی به خدا و حیات آخرت ندارد). البته هر کدام دارای مراتب و شدت و ضعفاند. معنا، هرچه باشد، برای زندگی و عشق به زیستن مفید است ؛ اما بیتردید، معنای مذهبی، چند ویژگی دارد که به خاطر آنها، رنگ و محتوا و معنای زندگی اهل آن خیلی بیشتر است، از جمله: قویتر، پایدارتر و کمالآور بودن است.
پدری را فرض کنید که اعتقاد به خدا دارد و فرزندان و اموال خود را در بمباران دشمنان از دست داده است. اگر چه غم فراق یاران برایش تلخ است ولی شهادت را برای آنها رستگاری میداند و صبر را بیخود و بدون اجر نمیشمرد. این شخص، زندگی را تمام شده فرض نمیکند و فکر خودکشی به سرش نمیزند. آیا مصیبت بزرگ، برای افراد دیگر نیز همین طور قابل تحمّل است؟
● چرایی در زندگی
اگر زندگی برایمان یکنواخت شده است، اگر صدای شکستن استخوانهایمان را در ناکامیها میشنویم، اگر تلخیهای دنیا، زندگی را برایمان تلخ کرده است و اگر با هر تبلیغی چون خسی به این طرف و آن طرف حرکت میکنیم، بدانیم که هنوز جواب متینی برای سؤالهای بنیادینمان نیافتهایم: از کجا آمدهام؟ به کجا میروم؟ و در کجا به سر میبرم؟ سؤالهایی که ریشه در باورهای بنیادین دارند و به همین خاطر است که در دین مبین اسلام، سفارش شده که در پاسخ این سؤالها (شناخت اصول دین) نباید تقلید کرد ؛ یعنی خود شخص به مرحلهای از شناخت برسد که دست عنایت خدا را در همه کارها ببیند. حکمت، قدرت و علم خدا را در جهان آفرینش به تماشا بنشیند، و دل به رهنمودهای هادیان دین ببندد و توشه برای کوچ و سفر آن جهان خود تهیه نماید. این فرد در هر اتفاقی که در جهان برایش رخ میدهد، حکمت خدا را با چشم عقل و برهان میبیند و به جایی میرسد که هر یک از احکام دین الهی (فروع دین) را با جان و دل قبول میکند و شدت کارها و گرفتاریها و مصیبتها و یا فراوانی رفاه و ثروت و قدرت و امکانات، او را اندکی در انجام دادن فرایض دینی و انسانیاش سست نمیکند.
آری! به قول نیچه: «آنکه چِرایی در زندگی دارد، با هر چگونگی خواهد ساخت». این جمله پرمعنا، همان چیزی بود که دکتر فرانکل برای روش خود (معنادرمانی) برگزیده بود. او سعی میکرد افراد را با گوهر وجودی خودشان آشنا سازد تا با همان به جنگ ناکامیها بروند.
● اعتقاد به خدا، نسخه روانشناسان امروز
امروز در علوم جدیدی مثل روانپزشکی و روانشناسی بالینی، همان چیزهایی توصیه میشود که پیامبران تأکید داشتند. چرا؟ به علت اینکه پزشکان روحی دریافتهاند که دعا و نماز و داشتن یک ایمان محکم به دین (به تعبیر آنها: معنویت)، نگرانی، تشویش، هیجان و ترس ما را برطرف میسازد. یکی از روانشناسان برجسته معاصر میگوید: «کسی که واقعاً معتقد به مذهب است، هرگز گرفتار امراض عصبی نخواهد شد».(۳)
از سویی دیگر، روانشناسان امروزی، خود، از مبلّغان «معنویت» گشتهاند. آنها ما را از آن جهت به دینداری تشویق نمیکنند که از آتش جهنم آن دنیا رهایی یابیم، بلکه برای نجات از آتش جهنم این دنیا (یعنی جهنم بیماریهای روان - تنی مثل زخم معده و اختلالهای عصبی و روانی و جنون) است که گرویدن به دین را سفارش مینمایند.
ویلیام جیمز، پدر روانشناسی عملی، در نامهای به یکی از دوستانش نوشته که: «هرچه بیشتر از سالهای عمرم میگذرد، کمتر میتوانم بدون اعتقاد به معنا و دین، زندگی کنم». وی در جایی دیگر چنین میگوید: «ایمان، یکی از نیروهایی است که بشر به مدد آن، زندگی میکند و فقدان کامل آن، در حکم سقوط بشر است».(۴)
چرا ایمان به دین تا این درجه آرامش و خونسردی و شکیبایی به ما میبخشد؟ خوب است پاسخگویی به این سؤال را به ویلیام جمیز واگذار کنیم که میگوید: «امواج خروشان سطح اقیانوس، هرگز آرامش اعماق آن را برهم نمیزنند. در نظر کسی که بر حقایق بزرگتر و با ثباتتر دستاویز دارد، فراز و نشیبهای هر ساعته زندگی، چیزهای نسبتاً بیاهمیتی جلوه میکند. بنابراین، یک شخصِ واقعاً متدیّن، تزلزلناپذیر است و فارغ از هر دغدغه و تشویش، و برای انجام دادن هرگونه وظیفهای که روزگارْ پیش آورد، با خونسردی آماده و مهیّاست».(۵)
محمدحسین قدیری نوکابادی
http://hadithezendegi.mihanblog.com
۱) دل، آرام گیرد بهیاد خدای (سوره رعد، آیه ۲۸).
۲) جز زیبایی ندیدم! (جملهای است که حضرت زینب، پس از واقعه کربلا فرمود).
۳) روانشناسی کمال، ص ۲۱.
۴) دین و روان، ص ۶.
۵) همان، ص ۱۱ .
منابع
۱) انسان در جستجوی معنا، ویکتور فرانکل، ترجمه: اکبر معارفی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۸۰.
۲) روانشناسی کمال (الگوهای شخصیت سالم)، دوآن شولتس، ترجمه: گیتی خوشدل، تهران: پیکان، ۱۳۷۹.
۳) رویکردی انتقادی به خاستگاه دین از نگاه فروید، غلامحسین توکلی، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی، ۱۳۷۸.
۴) آیین زندگی، دیل کارنگی، ترجمه: جهانگیر افخمی، تهران: ارمغان، ۱۳۷۶.
۵) خدا در ناخودآگاه، ویکتور فرانکل، ترجمه و توضیح: ابراهیم یزدی، تهران: خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۵.
۶) دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه: مهدی قائنی، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲.
http://hadithezendegi.mihanblog.com
۱) دل، آرام گیرد بهیاد خدای (سوره رعد، آیه ۲۸).
۲) جز زیبایی ندیدم! (جملهای است که حضرت زینب، پس از واقعه کربلا فرمود).
۳) روانشناسی کمال، ص ۲۱.
۴) دین و روان، ص ۶.
۵) همان، ص ۱۱ .
منابع
۱) انسان در جستجوی معنا، ویکتور فرانکل، ترجمه: اکبر معارفی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۸۰.
۲) روانشناسی کمال (الگوهای شخصیت سالم)، دوآن شولتس، ترجمه: گیتی خوشدل، تهران: پیکان، ۱۳۷۹.
۳) رویکردی انتقادی به خاستگاه دین از نگاه فروید، غلامحسین توکلی، تهران: دفتر پژوهش و نشر سهروردی، ۱۳۷۸.
۴) آیین زندگی، دیل کارنگی، ترجمه: جهانگیر افخمی، تهران: ارمغان، ۱۳۷۶.
۵) خدا در ناخودآگاه، ویکتور فرانکل، ترجمه و توضیح: ابراهیم یزدی، تهران: خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۷۵.
۶) دین و روان، ویلیام جیمز، ترجمه: مهدی قائنی، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ۱۳۷۲.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست