چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
روشنفکران و انحطاط در جهان سوم
در بطن این چارچوب ارزشی، اقتصادی و سیاسی است که تداوم عقب ماندگی و حقارت همه جانبه امکان پذیر گشته است. آنچه همیشه ذهن را به خود مشغول می سازد این نکته است که چگونه می توان این همه چارچوب های غیرانسانی، غیرعقلانی و غیرکارآمد را در برابر داشت و کمترین تلاش جدی برای درهم فروریزی آن صورت نپذیرد. برای وقوف به وجود حقارت و برای رسیدن به آگاهی در خصوص ماهیت منسوخ ساختارها و برای حرکت به سوی فهم ماهیت مسموم ارزش ها آشنا شدن با ساختارها و ارزش های این سیستم ضروری است. در این راستا است که توجه به نقش روشنفکران در این جوامع متجلی می گردد. روشنفکران به ضرورت ماهیت اجتماعی عملکرد خود موظف به این هستند که جامعه را مستعد و آماده ارتقا سازند. در کشورهای جهان سوم آنچه را شاهد هستیم همانا ضعف فزاینده روشنفکران در این حیطه است. اینان به جهت عدم تعهد اجتماعی، فقدان جسارت تحلیلی و وابستگی شدید به چارچوب های رفاهی که به لحاظ طبیعت ساختارها در کشورهای جهان سوم عملاً دراختیار حکومت هستند، از توانایی شکل دادن به شرایط مساعد برای دگرگون ساختن جامعه خالی هستند.توده ها می بایستی آگاه شوند که ساختار سیاسی ناکارآمد، ساختار اقتصادی فاسد، ساختار فرهنگی منحط و ساختار اجتماعی غیرانسانی است. این هنگامی امکان پذیر است که روشنفکران به بیان آنها بپردازند. در مرحله بعد نیاز به این است که توده ها به پذیرش این نکته بپردازند که ساختارها در تمامی ابعاد آن در حیطه های مختلف می بایستی دگرگون شوند و درهم فرو بریزند. برای سوق دادن توده ها با پذیرش این نکته است که نقش تعیین کننده روشنفکران آشکار می شود. اینان می بایستی بیان کنند که انحطاط وجود دارد. تنها هنگامی دگرگونی ساختاری و ارزشی امکان پذیر است که قبول شود انحطاط اجتماعی وسیع است. سر پیشرفت و توسعه غرب در تجلی همین نکته است. لوتر انحطاط را در حیطه های ارزشی فریاد کرد. هابز انحطاط را در قلمرو سیاسی متجلی ساخت. مارکس انحطاط را در گستره اقتصادی تصویر کرد. وقتی انحطاط شناخته شد و پذیرش آن حادث شد پرواضح است که حرکت بعدی اصلاح و دگرگون ساختن بافت های شکل دهنده انحطاط است. روشنفکران در جهان سوم از انجام این مهم غافل مانده اند و موفق به این نشده اند که نه تنها توده ها را وادار به پذیرش وجود گسترده انحطاط کنند بلکه خود نیز کاملاً از نظر روانی آمادگی این را نداشته اند که در ضمیر آگاه و ناخودآگاه خود واقعاً به انحطاط جامعه و ساختار های آن به باور برسند. علت اساسی در ناتوانی روشنفکران جهان سومی برای اذعان به وجود انحطاط و معرفی آن به توده ها و آگاه ساختن آنها این است که اینان گزینه های جایگزین برای ساختار های منحط و ارزش های غیر پویا را درک و فهم نکرده اند. روشنفکران جهان سوم می بایستی این مهم را درک کنند که انحطاط ساختاری و ارزشی در فضای ممالک آنها ریشه ای داخلی دارد و به باورها و ساختار های فرهنگی جامعه مرتبط است. معضل کشور های جهان سوم ماهیت ارزش ها و باورها در این ممالک است. آنچه توده ها و روشنفکران را از فهم و درک و در شکلی وسیع تر مقابله با انحطاط فراگیر در جامعه محروم ساخته است این واقعیت حزن انگیز است که توده ها و روشنفکران به شکلی وسیع در قالب های ارزشی حاکم به تحلیل جامعه می پردازند. تنها در صورتی می توان به توسعه و ترقی در شکل متعالی و انسانی آن دست یافت که ابتدا روشنفکران به پالودگی ارزشی خود بپردازند و نگاه را متوجه ارزش های متعالی عام المنفعه بکنند. اما این به شدت مشکل است چرا که روشنفکران موقعیت اجتماعی و از همه مهم تر اقتصادی خود را تنیده در تداوم و کارکرد ارزش ها و باور های حاکم در جامعه می یابند. توجه به گزینه های متفاوت و جایگزین محققاً منجر به تضعیف موقعیت اقتصادی روشنفکران خواهد شد. چرا که ارزش های متعالی به معنای انسانی تر کردن و پاسخگو کردن ساختار قدرت به مردم خواهد شد. اگر حکومتی در جامعه شکل بگیرد که برای حفظ و بقای خود برآوردن خواست های مشروع و حفاظت از حقوق طبیعی مردم را وظیفه بداند، چنین حکومتی دیگر نیاز ندارد که به روشنفکران امکانات و فرصت های غیر مشروع اقتصادی را برای سکوت اعطا کند. روشنفکران در کشور های جهان سوم تداوم انحطاط را به نفع خود یافته اند چرا که در جامعه ای که توده ها وقوف به عقب ماندگی خود نیابند و به پذیرش انحطاط مستعد نشوند خواستار دگرگونی و ارتقای ارزشی و ساختاری نخواهند شد. پله اول برای ترقی انسانی توسعه اقتصادی و بالندگی سیاسی به چالش کشیدن انحطاط در جامعه است. تا زمانی که روشنفکران در جوامع جهان سوم به دلایل واضح اقتصادی در این راه گام نگذارند نمی توان انتظار داشت که توده ها به حضور انحطاط پی ببرند. پس نباید انتظار داشت که توده ها تقاضای پالودگی فرهنگی کنند. آنان آگاه نشده اند که ارزش هایشان به انحطاط گرفته شده اند و بایستی دگرگون شوند. جهان سوم نیاز به متفکرانی امثال هابز، لوتر، مارکس و اشپینگلر دارد که فرآیند انحطاط جامعه و ناکارآمدی ارزش ها و ساختار های منسوخ را برای آنان بازگو کند.
دکتر حسین دهشیار
دکتر حسین دهشیار
منبع : روزنامه شرق
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست