دوشنبه, ۱۴ خرداد, ۱۴۰۳ / 3 June, 2024
مجله ویستا


بازیگری رویای من نبود


بازیگری رویای من نبود
کامبیز کاشفی را پس از «موج مرده»، بیشتر به عنوان کارگردان و تهیه‌کننده فیلم‌های تلویزیونی دیدیم تا بازیگر سینما.
او در این سال‌ها فیلم‌های «آوای سبز»، «صدای پای خدا»، «مادر، صدامو می‌شنوی»،‌«جاسوس‌بازی» (تهیه‌کننده) و «جاده آسمان» را در کارنامه‌اش ثبت کرده است.کاشفی در این گفت‌وگو از این سال‌ها و اتفاق‌هایی می‌گوید که باعث شده او فیلمسازی را با جدیت و علاقه دنبال کند. این طور که به نظر می‌رسد او به زودی اولین فیلم سینمایی‌اش را کارگردانی خواهد کرد. فیلمی که می‌تواند تکمیل‌کننده تجربه‌هایی باشد که در تلویزیون به دست آورده است.
بعد از «موج مرده» انتظار می‌رفت شما تبدیل به بازیگر پرکاری شوید. اما از بازیگری فاصله گرفتید و با ساخت فیلم‌های تلویزیونی علاقه‌تان را به این حوزه نشان دادید.
من هیچ‌وقت به سراغ سینما نیامدم به این خاطر که به هر قیمتی حضور داشته باشم. شعار نمی‌دهم ولی روند حرکتم این را تایید می‌کند. این حرفه برای من محفلی است برای ابراز باورهایم پس در سینمایی که باورهایم را در خود نداشته باشد حاضر نمی‌شوم.
تعداد کارگردان‌های متفاوت هم زیاد نیست که سهم من از نقش‌های فیلم‌هایشان محفوظ بماند. در این مدت، کم‌کار بوده‌ام و به‌جز یکی دو کار تلویزیونی که نتیجه‌اش قابل پیش بینی نبود سعی کردم کارهایی را که احساس می‌کنم با معیارهایم همخوانی ندارد قبول نکنم. به همین دلیل فکر می‌کنم کمترین مقدار کارهایی که باعث شرمندگی یک بازیگر می‌شود را در کارنامه دارم. من بازیگری و کارگردانی را در تضاد با هم نمی‌بینم و علاقه‌ام به بازیگری به‌خاطر کارگردانی نبوده. به هر دوی این حوزه‌ها علاقه دارم و هیچ‌کدام را به قیمت به دست آوردن دیگری از دست نمی‌دهم.
▪ همین علاقه به کارگردانی باعث شده کمتر مقابل دوربین بروید؟
ـ البته معمولا مشغول تولید یا کارگردانی فیلمی هستم و کمتر فرصتی پیش می‌آید که بازی کنم. اما در این بین اگر پیشنهاد مناسبی بوده،‌پذیرفته‌ام. دلیل دیگر این کم‌کاری شاید این باشد که دیگر به‌خاطر روزی مجبور به بازی در هر فیلمی نیستم. پس صبر می‌کنم تا نقش‌های خاص را تجربه کنم یا با کارگردان‌هایی همکاری کنم که به توانایی و نگاه سینمایی‌شان اعتقاد دارم.
▪ بعد از «موج مرده» پیشنهادهای زیادی داشتید؟
ـ بله، ولی بیشترشان مثلث‌های مشقی بود که معمولا از سلیقه من دور است. ضمن اینکه بعد از «موج مرده» فرصتی برای کارگردانی پیش آمد که ترجیح دادم از این فرصت استفاده کنم و بلافاصله اولین فیلم را ساختم «موج مرده» خیلی کمکم کرد که مسیر فیلمسازی‌ام را با سرعت بیشتری طی کنم. البته الان هم دوست دارم در فیلم کارگردان‌های مطرح بازی و نقش‌های خاص را تجربه کنم اما همان‌طور که گفتم کمتر این اتفاق افتاده است.
بازیگرهایی که کارگردان می شوند کمتر مقابل دوربین می روند بخشی از این ماجرا به برخورد کارگردان ها با آنها برمی گردد و اینکه سراغشان نمی روند شاید احساس می کنند این بازیگرها در کارشان دخالت می کنند.
ممکن است بخشی از ماجرا به این موضوع برگردد و به نظرم این حساسیت طبیعی هم هست اما من هیچ‌وقت به عنوان بازیگر در کار کارگردان دخالت نمی‌کنم. اتفاقا فکر می‌کنم پس از تجربه کارگردانی و تهیه‌کنندگی به دلیل آشنایی‌ام با شرایط کار،‌همراه‌تر بوده‌ام. هم با کارگردان و هم با تهیه‌کننده فیلم‌هایی که در آنها بازی کرده‌ام. چرا که به عنوان کسی که با دشواری‌های تولید چند پروژه دست و پنجه نرم کرد. شاید بهتر با مشکلاتی که تهیه‌کننده و کارگردان در مسیر تولید با آن مواجه هستند آشنا باشم و این شناخت منجر به همراهی شود.
به شهادت فیلم‌هایی که ساخته‌اید به داستان‌های تلخ و اجتماعی علاقه دارید. فیلم‌هایی با فضاهای واقعی که شخصیت‌های اصلی‌اش آدم‌های ساده و عادی هستند.
من فیلمنامه‌هایی را دوست دارم که شرایط اجتماعی را نقد می‌کنند. لایه‌های زیرین جامعه را کند و کاو می‌کنند و از سطح می‌گذرند تا در بطن جامعه، قصه آدم‌هایی ساده را روایت کنند. قصه‌هایی که درباره آدم‌هایی است که در کوچه و خیابان می‌بینم، قشری که بیشتر از طبقه مرفه جامعه مخاطب تلویزیون هستند. در زندگی این آدم‌ها به دنبال رنج‌ها، شادی‌ها و امیدهایشان هستم.
اما جای این تجربه‌ها سینماست. با توجه به محدودیت‌ها و قواعد تلویزیون معمولا چیزهایی به این فیلم‌ها تحمیل می‌شود که به فضای رئالیستی‌شان لطمه می‌زند.
در میان فیلم‌های تلویزیونی که در این سال‌ها ساخته شده نمونه‌های باارزش و قابل دفاعی وجود دارد که نشان می‌دهد در تلویزیون هم می‌شود کارهای خاص و قابل دفاع ساخت،‌ اما حجم این آثار در قیاس با مجموعه‌ها و فیلم‌های سرگرم‌کننده کم است. من از مسوولان تلویزیون متشکرم که این فرصت را برایم به وجود آوردند که تجربه کنم و با سرمایه و زمان کمتری قبل از آنکه به سینما بروم، فیلمسازی را یاد بگیرم. چرا نباید تلویزیون جای این تجربه‌ها باشد؟ موردی که اشاره کردید بیشتر از آن به عملکرد مدیران مربوط باشد به ساختار کلی اجتماع ما برمی‌گردد. تلویزیون، رسانه پرمخاطب و تاثیرگذاری است. گاهی مدیران، تهیه‌کننده‌ها و ما مجبوریم که مصلحت‌هایی را در نظر بگیریم که خارج از دایره تلویزیون و سیاست‌گذاری‌های آن است. حساسیت‌هایی که در مورد برنامه‌های تلویزیون وجود دارد با سینما قابل قیاس نیست. تلویزیون ناگزیر است سلیقه‌ها، باورها و دیدگاه‌های متنوعی را که در فضای فرهنگی اجتماع ما کم هم نیست در نظر بگیرد و در یک اجمال به تعادل رسیده دست به تولید بزند. می‌شود حرفی را خیلی تند و تیز برای پنج میلیون نفر گفت، اما اگر آن را کمی ظریف‌تر بگوییم تا ۳۰ میلیون نفر آن را بشنوند،‌بهتر است. کار در تلویزیون این مختصات را دارد.
علاقه‌ای که به سینمای اجتماعی دارید باعث شده در اغلب فیلم‌ها نقش‌های مشابهی را بازی کنید. نقش جوان عاصی و تنهایی که به آخر خط رسیده است.
البته من نقش‌های دیگری هم بازی کرده‌ام. نقش‌هایی که می‌گویید را در «صدای پای خدا» و «جاده آسمان» بازی کرده‌ام.
در «تصادف» (منوچهر هادی) هم نقش یک جوان خسته و تنها را بازی کردید.
این به من برنمی‌گردد (می‌خندد) این به فضای فیلمسازی ما برمی‌گردد، کسی به من فرصت نداده نقش‌های دیگری را تجربه کنم. در «خاک سرخ» نقش یک سرباز بی‌دل و جرات را بازی کردم که تجربه خوبی هم بود. در فیلم آقای فلاح‌پور که هنوز پخش نشده نقشی را بازی کردم که شاید آن هم کمی متفاوت با بقیه نقش‌هایم باشد. خلاصه اینکه در باور من بازیگر یعنی کسی که نقش‌های دور از کاراکتر خود را هم به خوبی ایفا کند.
▪ اگر نقش کمدی پیشنهاد شود بازی می‌کنید؟
ـ در «جاسوس‌بازی» تقریبا چنین نقشی را تجربه کردم. به نظر من بازی کمدی بازی‌ای نیست که بازیگر سعی کند طنز به وجود بیاورد. در «جاسوس‌بازی» نقش یک آدم جدی را داشتم اما تقابل این آدم با شخصیت‌های دیگر و محیط بود که موقعیت کمدی به وجود می‌آورد.هر بازیگری باید این فرصت را به دست بیاورد که نقش متفاوتی را تجربه کند،‌اگر این اتفاق نیفتد توانایی‌های او محک نمی‌خورد.
شاید به همین دلیل است که معمولا در فیلم‌هایتان از بازیگرها استفاده‌های غیرکلیشه‌ای می‌کنید. در «جاده آسمان» نقش ویژه‌ای را به اکبر عبدی دادید. بابک حمیدیان را هم که معمولا نقش مثبت بازی می‌کند برای نقش منفی انتخاب کردید.
کارگردان باید به بازیگرش اعتماد کند و او را در قالب نقش‌هایی ببیند که پیش از این تجربه نکرده. من می‌دانستم که اکبر عبدی بازیگر توانایی است. بازی‌اش در «مادر» را در خاطر داشتم. او در آن فیلم یک موقعیت تراژیک و تلخ خلق کرده، پس می‌تواند بازیگری باشد که این لحظه‌ها را هم بسازد. داوود در «جاده آسمان» آدمی است که به آخر خط رسیده، شکنندگی و اندوه این آدم را عبدی در بازی‌اش به خوبی نشان داد. بابک حمیدیان هم انتخاب مناسبی بود و فکر می‌کنم هر دو جواب داده‌اند.
داوود (اکبر عبدی) می‌تواند آینده سیاوش باشد.
بله، به نوعی می‌توان گفت هر دو در یک مسیر حرکت می‌کنند،‌اما پایان راه سیاوش چیز دیگری است شاید برای اینکه آدم‌های پخته شده در تنور تجربه زندگی در کنارش قرار می‌گیرند و او را از جاده‌های خاکی دور می‌کنند.
یکی از تم‌های تکرارشونده در آثارتان، حرکت شخصیت‌ها در دایره‌ای بسته است. این را در «جاده‌ آسمان» هم می‌بینیم.
من دوست دارم درباره زندگی واقعی و‌ آدم‌هایی قابل باور فیلم بسازم. تجربه زندگی به من می‌گوید که ما در دایره‌ای بسته حرکت می‌کنیم. هر کدام براساس توانایی‌ها و قابلیت‌هایمان در این دایره پیش می‌رویم. من روایت این قصه تکراری را دوست دارم.
علاوه بر انتخاب‌های خوبی که در «جاده آسمان» داشته‌اید،‌استفاده درستی هم از بازیگرها کرده‌اید. به نظر می‌رسد عبدی را کاملا کنترل کرده‌اید. او دیگر حرکت‌های همیشگی را ندارد.
آقای عبدی باتجربه‌تر از آن است که من بخواهم او را هدایت کنم. حضور بعضی بازیگرها و انرژی و توانی که در کار دارند همه را تحت‌تاثیر قرار می‌دهد. عبدی هم از این دسته بازیگرهاست. در ابتدای کار وقتی با آقای عبدی صحبت می‌کردیم متوجه شدم او هم دیدگاهی شبیه به من درباره این شخصیت دارد و دریافت او از نقش به‌شدت درست بود. من هم به عنوان کارگردان چیزهایی از او خواستم که خیلی حرفه‌ای برخورد کرد.
▪ حضور کاظم بلوچی هم قابل توجه است.
ـ نقش کوتاه بود، اما آقای بلوچی حق مطلب رادرباره این شخصیت ادا کرد تا جایی که با آن حضور کم به اندازه شخصیت‌های اصلی داستان به یاد می‌ماند.
▪ پخش تیزر «جاده آسمان» مدتی قبل از نمایش این تله‌فیلم شروع شد. تیزر جذاب و متفاوتی بود. ایده ساخت تیزر از شما بود؟
ـ تیزر را من ساختم و ۲۰ روز قبل از پخش به شبکه دادم و آنها قبل از پخش فیلم، در زمان‌های مناسب چند بار آن را نمایش دادند. اگر برنامه‌ریزی بهتری در این زمینه وجود داشت می‌شد از این امکان تبلیغاتی به خوبی برای همه فیلم‌ها استفاده کرد. خدا را شکر در مورد «جاده آسمان» این اتفاق افتاد.
▪ می‌شود گفت با ساخت این تله‌فیلم‌ها به سینما نزدیک شده‌اید. هدف بعدی‌تان کارگردانی در سینماست؟
ـ اگر روزی به سینما بروم باز هم تلویزیون را رها نمی‌کنم. من اولین قدم‌هایم برای فیلمسازی را در تلویزیون برداشتم و این را فراموش نمی‌کنم. اهل تعلقم و خاطره‌هایی که در تلویزیون داشته‌ام را از یاد نمی‌برم. تلویزیون پله‌ای نبوده که مرا به سینما وصل کند. راهی بوده که تجربه کردن و آموختن را در آن یاد گرفته‌ام.
▪ پس ممکن است یک روز سریال بسازید؟
ـ به این موضوع فکر کرده‌ام. شاید در آینده‌ای نزدیک این اتفاق بیفتد.
منبع : روزنامه تهران امروز