یکشنبه, ۱۸ شهریور, ۱۴۰۳ / 8 September, 2024
مجله ویستا
جنسیت
در هر اندیشه مدرن و پسامدرن، جنسیت[۱] gender را میتوان در بافت همسانی و تمایز، به بهترین نحو درك كرد. از حیث تاریخی، جنسیت، مقولهای است كه در نیمه دوم قرن بیستم، همزمان با آغاز نهضت فمینیسم[۲] feminsmكه اغلب عنوان «موج دوم»[۳] second wave به آن اطلاق میشود، ظهور یافت و مورد تحلیل و نقد فرهنگی قرار گرفت تا از جنبش حق رأیِ[۴] suffrage movement ابتدای این قرن و همین طور از نهضتهای فمینیستی پساساختارگرا[۵] post stucturalist feminism متمایز گردد.
فمینیستها با ایجاد تقابل بین جنس و جنسیت[۶] sex/gender opposition كه به تقابل آشنای ذات و تربیت شباهت دارد، استدلال نمودند كه تفاوتهای فاحشِ میان زنان و مردان را نمیتوان به هویت جنسی طبیعی، زیست شناختی یا «ذاتی» مربوط دانست، بلكه باید آنها را ناشی از تعیین نقشهای جنسیتی از سوی جامعه در هر فرهنگ خاص دانست.
در اینجا گفته معروف سیمون دوبوآر(۱۹۸۶ ـ ۱۹۰۸)، فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی،میتواند راهگشا باشد: هیچ كس زن به دنیا نمیآید، بلكه به اجبار تبدیل به زن میشود.به طور خلاصه، تعیین نقشهای اجتماعی زنان، بیشتر جنبه فرهنگی[۷] culturally دارد، نه زیستشناسی[۸] biologically.
در این اقدام اولیه، برای دور ریختن مفاهیم برگرفته از هویت زنانه و نیز هویت مردانه، محدودیت نقشهای جنسیتی، پدیدهای اجتماعی ـ تاریخی تلقی گردید و در نتیجه، زمینههایی برای تغییرات اجتماعی و سیاسی فراهم شد. تأكید بر جنسیت به عنوان ابزاری حساس برای مداخله در بنیادگرایی پدرسالارانه،[۹] patriarchal essentialism به پیوند با نوعی نهضت فمینیسم (كه غالباً «فمینیسم جنسیتی»[۱۰] gender feminism نامیده میشود) تمایل داشته است؛ نهضتی كه بهایجاد حقوق و فرصتهای مساوی برای زنان توجه دارد و به وجود ماهیت انسانی عامی معتقد است كه زن و مرد به نحو مساوی و بر اساس شباهتهای[۱۱] like «ذاتی» خود، در آن سهیم هستند.
با اینحال در تفكر پسامدرن، مقوله جنسیت از منظرهای متفاوت اما متداخل، مشكل آفرین بوده است. هر چند ممكن است معدودی از نظریه پردازان پسامدرن در مورد این ادعا بحث و تأمل نمایند كه نقشهای جنسیتی، ساختار فرهنگی دارند و به نحو زیستشناختی تعیین نمیشوند. با وجود این، در این مورد كه مقوله جنسیت نمیتواند تفاوتها را به نحوی بسنده توجیه نماید، توافقی عمومی وجود دارد. در نتیجه، نقد فرهنگی از تفكر در چهار چوب جنسیت فراتر رفت تا پیش فرضهایی را كه غالباً فمینیسم جنسیتیِ پسامدرن را محدود میسازد، مورد چالش قرار دهد.
یكی از مهمترین انتقاداتی كه فمینیسم جنسیتی مطرح ساخته، بر اساس تمایزات جنسی ارائه گردیده است و در مورد این ادعا كه زنان، «همانند»[۱۲] equal مردان هستند یا باید بخواهند كه با مردان «مساوی» باشند، توضیح میطلبد. نظریه پردازان فمینیسمِ مبتنی بر تمایز[۱۳] feminism of diffrence معتقدند: چنین اظهاراتی مستلزم گنجاندن زنان در نظام ارزشی مرد سالار است، و در حقیقت باید اصلاحات ریشهای در آن صورت گیرد.
فمینیسمهای پسامدرنِ برجستهای همچون: لوئیس ایریگاری[۱۴] luce Iriqaray ( ـ ۱۹۳۲) و هلن سیكسوز[۱۵] Helene Sixous ( ـ ۱۹۳۷)، به تفصیلِ نظریههای مربوط به تمایز زنان پرداختهاند و در این زمینه تا حد زیادی تحت تأثیر[۱۶] deconstruction ژاك دریدا[۱۷] Jacques Derrida ( ـ ۱۹۳۰) و روانكاویِ[۱۸] Jacques Lacan پسافرویدیِ ژاك لاكان[۱۹] psychoanalysis بودهاند. دریدا و لاكان، در صدد تضعیف چیزی هستند كه آن را محو[۲۰] ercasure زنان از تاریخ تفكر فلسفی غرب میدانند.
در این دیدگاه، گریختن یا فراتر رفتن از جنسیت، به عنوان مقولهای كه نظام بخش تحلیلهاست، مستلزم پذیرش این نكته است كه سنّت مابعدالطبیعی غرب با خودداری از توجه به خصوصیات جسم زن در نظامی كه به طور آشكار دارای تقابلی دوگانه[۲۱] binary oppoition است، با شكست مواجه میگردد. در واقع، فرض وجود ماهیتی كلی و «خنثی»،[۲۲] neutral برای انسان ارزشهای مردانه و حالات وجودی را بنیان مینهد. این كلّیت بخشی مردانگی، به نوبه خود، مردانگی را معیار قرار داده، به نحوی مؤثر، تنوعِ تمایز زنان و تمایز در معنای دقیقش[۲۳] Diffrence as suchرا پنهان میسازد. در عوض، تمایز زنان، كار خود را با نظری استدلالی درباره [ویژگیهای ]جنسی زنانه آغاز میكند تا بیان نماید كه پیش از تفكر در مورد تمایز به معنای دقیق كلمه، باید تمایزات خاص جسم زنان را نشان دهیم.
سایر فمینیسمهای پسامدرن از جمله: جودیث باتلر[۲۴] judith Butler و دیان الام[۲۵] Diane Elam تأكید میكنند فمینیسم مبتنی بر جنسیت و فمینیسم مبتنی بر تمایز در نبرد برای تعیین اینكه آیا «زن» ساختاری (جنسیتی) صرفاً فرهنگی است یا بدون كم و كاست شكل «دیگر» چند گانه و نامشخص در كلام مردانه[۲۶] masculine discurse (یك جنس است، میتوانند به ساختارهای دو گانه[۲۷] binary، طبقاتی[۲۸] hierarchical و غیر همجنس خواهانه[۲۹] heterosexist سنت مابعد الطبیعه غرب تداوم بخشد و در نتیجه، قادر به تضعیف فشار ظالمانه این سنت نخواهند بود.
بر اساس این دیدگاه، مقوله جنسیت باید بار دیگر در پرتو شبكه پیچیدهای از روابط میان جنسیت و جنس مورد توجه قرار گیرد كه در نهایت، خود مقوله «زن» به عنوان مبنای سیاست فمینیستی تضعیف میگردد. این فمینیستها در ادامه شناسایی منابع ساختار شكنی «دریدا» و روان كاوی «لاكان»، به كاراییهای نظام جنس/ جنسیتی به عنوان یكی از نظامهای فراوانی اشاره میكنند كه تمایز را در معنای دقیقش، درون تقابلهای دوگانه مابعدالطبیعه غرب، سازمان دهی میكند.
منبع: دایره المعارف پست مدرنیسم
ویراسته: ویكتور اِی. تایلور و چارلز اِی. وینكویست
ویراسته: ویكتور اِی. تایلور و چارلز اِی. وینكویست
منبع : سایر منابع
وایرال شده در شبکههای اجتماعی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست