چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
اقتصاد رفتاری
● تفاوتهای اقتصاد رفتاری و اقتصاد سنتی
اقتصاد، در کل علمی در ارتباط با افراد و رفتار آنهاست. از اینرو، اقتصاد رفتاری با توجه به پسوند «رفتاری»، چیست و چه تمایزی با دیگر انواع اقتصاد دارد؟
اقتصاد به طور معمول، دنیایی را به تصویر میکشد که ساکنان آن، افرادی محاسبهگر و غیراحساسی بوده و در پی حداکثرسازی فنی نفع شخصی خود میباشند. به این موجود اصطلاحا انسان اقتصادی گفته میشود. چارچوب استاندارد اقتصادی، عملا همه مطالعات رفتاری انجام شده توسط روانشناسان اجتماعی و مطالعات صورت گرفته در زمینه علوم شناختی غفلت کرده یا آنها را منتفی میداند. روزگاری، این عامل اقتصادی «غیررفتاری» بر چند مبنا مورد دفاع قرار میگرفت: برخی ادعا میکردند که این مدل، صحیح و درست است، بسیاری از افراد دیگر معتقد بودند که رسمیت بخشیدن و کاربردی کردن مدل استاندارد، آسانتر بوده و نیز بسیار نتیجه بخش است، اما اقتصاد رفتاری از درک این نکته نشات گرفت که هیچ یک از این نقطه نظرات صحیح نیست.
مدل استاندارد اقتصادی رفتار انسان، سه ویژگی غیرواقعی عقلانیت نامحدود، قدرت نامحدود و خودخواهی نامحدود را در خود دارد که اقتصاد رفتاری، سعی دارد همه آنها را تعریف و (محدود) سازد. هربرت سیمون که در سال ۱۹۵۵ موفق به کسب نوبل اقتصاد شد، از اولین منتقدان این ایده بود که افراد تواناییهای نامحدودی در پردازش اطلاعات دارند. وی عبارت «عقلانیت محدود» را در تشریح مفاهیم واقعگرایانهتری از توانایی انسان در حل مسائل پیشنهاد مینماید. به نظر میرسد ناکامی در ادغام عقلانیت محدود با مدلهای اقتصادی، به ایجاد شدن علم اقتصاد نادرست و ناکارآمدی میانجامد، چرا که از آنجایی که تنها قدرت ذهنی و زمان مشخص و محدودی در اختیار داریم، نمیتوان انتظار داشت که مسائل سخت را به بهینهترین شکل ممکن حل کنیم، بنابراین کاملا منطقی است که افراد قواعد تجربی را به عنوان شیوهای برای صرفهجویی در امکانات شناختی خود به کار گیرند. با این وجود مدل استاندارد، این محدودیتها را درنظر نمیگیرد.
فاصله گرفتن از عقلانیت، هم در قضاوتها (باورها) و هم در انتخابهای افراد ظاهر میشود. البته مسیرها و شرایطی که قضاوت بدان طریق از عقلانیت فاصله میگیرد، گسترده هستند(۳) چند نمونه از این دست، اعتماد بیش از حد و خوشبینی هستند.
یک نمونه از رفتارهای بسیار خوشبینانه که دربردارنده دو مفهوم مهم رفتاری، یعنی نفرت از ضرر و محاسبات ذهنی میباشد، مطالعهای است که در میانه دهه ۱۹۹۰ روی رانندگان تاکسی در شهر نیومکزیکو صورت گرفت.(۴) این رانندهها، هزینهای ثابت را برای اجاره تاکسیهای خود به مدت ۱۲ساعت میپردازند و آنگاه، تمامی درآمد ناشی از رانندگی را خودشان در اختیار میگیرند، اولین قدم این است که این افراد باید تصمیم بگیرند که روزانه چند ساعت به رانندگی بپردازند.
در این مدل، استراتژی حداکثرسازی سود آن است که در روزهای خوب، یعنی روزهای بارانی یا روزهای پر از جلسه در شهر، ساعات بیشتری کار کنند و در روزهای معمولی زودتر دست از کار بکشند. در عین حال، در یک صورت بندی جدید، فرض کنید که این رانندهها، یک سطح درآمدی خاصی را به عنوان هدف برای هر روز تعیین کرده و با کسریهای متناسب با آن هدف، به عنوان ضرر و زیان برخورد کنند، بر مبنای این صورت بندی، ایشان برعکس مدل قبلی در روزهای خوب زودتر دست از کار کشیده و در روزهای بد، ساعات بیشتری را به کار خواهند پرداخت. نویسندگان این تحقیق به این نتیجه رسیدند که این دقیقا همانی کاری است که رانندگان تاکسی انجام میدهند.
دومین اصل آسیبپذیر اقتصاد استاندارد، یعنی فرض منوط به کنترل کامل فرد بر خود را درنظر بگیرید. این فرض هم غیرواقعی است، چرا که انسانها برخی اوقات حتی با وجود اینکه از بهترین گزینه مطلع هستند، بر خود کنترل ندارند.
بسیاری از ما در زمانی خاص بسیار بیش از حد خورده، نوشیده یا خرج کردهایم و بسیار کم ورزش کرده، صرفهجویی نموده یا کار کردهایم. اگرچه افراد با این گونه مشکلات ناشی از کنترل کامل بر خود دست به گریبان هستند، اما حداقل به گونهای نسبت به آنها آگاهی دارند. مثلا از برنامههای رژیمی استفاده میکنند یا سیگار را به صورت بستهای میخرند (چرا که داشتن یک کارتن سیگار، بیش از حد وسوسه انگیز است). آنها همچنین بیش از آنچه که نیاز دارند، مالیاتهای کسر شده از حقوق میپردازند تا از این طریق، بازپرداخت زمان بازنشستگی خود را تضمین نمایند.
نهایتا این که افراد صرفا به طور محدودی خودخواه هستند، اگرچه در تئوریهای اقتصادی نوع دوستی به کلی منتفی نمیشود، اما اقتصاددانها صرفا بر منافع شخصی به عنوان محرک اصلی افراد تاکید میکنند. به عنوان مثال، مسایلی همانند سواری مجانی در اقتصاد بسیار مورد بحث قرار گرفتهاند و مدلهای اقتصادی پیشبینی میکنند که این مساله در مورد بسیاری از کالاهای عمومی رخ میدهد، زیرا نمیتوان از افراد انتظار داشت که از کالاهای عمومی استفاده کنند، مگر آنکه از این طریق، رفاه خصوصی خود را افزایش دهند، اما در واقع، افراد غالبا از روی نوع دوستی و با از خودگذشتگی رفتار میکنند. مثلا در سال ۱۹۹۸، ۱/۷۰درصد از خانوادههای آمریکایی، مبالغی را برای امور خیریه پرداخت نمودند که به طور متوسط، برابر با ۱/۲درصد از درآمد آنها بود.(۵)
به همین طریق، ۵/۵۵درصد از افراد ۱۸سال به بالا در سال ۱۹۹۸ به انجام کارهای داوطلبانه پرداختند که میزان متوسط ساعات کاری داوطلبانهشان به طور متوسط برابر ۵/۳ساعت در هفته بود.(۶) همچنین رفتارهای نوعدوستانه مشابهی در تجربیات آزمایشگاهی کنترل شده مشاهده شده است. افراد غالبا در بازیهای «معمای زندانی» با یکدیگر همکاری کرده و پیشنهادهای غیرمنصفانه در بازیهای «اولتیماتوم»(۷) را رد میکنند. (در یک بازی اولتیماتوم، فرد آزمایش کننده مبلغی پول، مثلا ده دلار را به یکی از طرفین بازی که پیشنهاددهنده است میدهد. سپس این فرد پیشنهاددهنده، مبلغی به میزان X که برابر با ۱۰دلار بوده یا کمتر از آن میباشد را به بازیگر دیگر، یعنی فرد پاسخدهنده پیشنهاد میدهد. اگر پاسخدهنده، این پیشنهاد را بپذیرد، به اندازه X دریافت کرده و فرد پیشنهاددهنده به میزان X-۱۰ خواهد داشت. در صورتی که پاسخدهنده پیشنهاد فوق را رد کند، آنگاه هیچ یک هیچ دریافتی نخواهند داشت. تئوری استاندارد اقتصاد پیشبینی میکند که پیشنهاددهندهها، مقداری اندک (مثلا بیست و پنج سنت) را پیشنهاد کرده و پاسخدهندهها آن را خواهند پذیرفت، چرا که بیست و پنج سنت بهتر از آن است که دریافتیشان، صفر باشد، اما تجربه نشان داده است که پاسخدهندهها نوعا پیشنهادهای کمتر از ۲۰درصد (یعنی ۲دلار در این مثال) را نمیپذیرند.)
● اقتصاد مالی رفتاری
اگر در میانه دهه ۱۹۸۰ از اقتصاددانان خواسته میشد شاخهای در اقتصاد را نام ببرند که عقلانیت محدود کمترین امکان کاربرد را در آنجا خواهد داشت، احتمالا بیشترین پاسخی که شنیده میشد مبحث اقتصاد مالی بود. در همین راستا به طور مثال یکی از اقتصاددانان مطرح، نظریه بازارهای کارا (به تعریف پایین رجوع شود) که از تفکر سنتی اقتصادی نشات میگیرد را با ثباتترین و نهادینه شدهترین امر در اقتصاد میداند. با این وجود، اقتصاد مالی، احتمالا آن شاخهای از علم اقتصاد است که اقتصاد رفتاری بیشترین سهم را در آن داشته است، اما این مهم چگونه رخ داده است؟ دو عامل در موفقیت شگفتانگیز اقتصاد مالی رفتاری سهیم بوده است. اولا اقتصاد مالی به طور کلی و نظریه بازارهای کارا (به مبحث «بازارهای سرمایه کارا» رجوع شود) به طور خاص، پیشبینیهای دقیق و آزمونپذیری در رابطه با پدیدههای قابل مشاهده صورت دادهاند. ثانیا در این حوزه، دادههای با کیفیت بالا برای آزمایش این پیشبینیهای قطعی و متقن در دسترس میباشند.
نظریه بازارهای کارای عقلایی بیانگر آن است که قیمتهای سهام «صحیح» هستند، به این معنا که قیمت داراییها نشانگر ارزش واقعی یا عقلایی اوراق بهادار است. این اصل اساسی نظریه بازارهای کارا، در بسیاری از موارد غیرقابل آزمایش است، زیرا ارزشهای واقعی قابل مشاهده نیستند. با این حال، در برخی موارد خاص میتوان این نظریه را با مقایسه دو دارایی که ارزش واقعی نسبت به هم معین است، آزمون نمود.
مثلا شرکتهای سرمایهگذاری بسته(۸) را درنظر بگیرید.(۹) این شرکتها بسیار شبیه به شرکتهای معمولی(۱۰) هستند، به جز این که سرمایهگذاران در اینگونه شرکتها برای نقد کردن وجوه خود باید سهام خود را در بازار آزاد به فروش رسانند. این امر، بدان معنا است که قیمتهای شرکتهای بسته در بازار به جای آن که از برابری با ارزش داراییهایشان توسط مدیران شرکت، که در مورد شرکتهای باز صورت میگیرد، تعیین شود، از عرضه و تقاضا مشخص میگردد. از آنجا که اموال شرکتهای بسته عمومی هستند، کارایی بازار به این معنا است که قیمت این شرکتها باید با قیمت اوراق بهادار اصلی که تحت مالکیت آنها است (ارزش خالص داراییها)(۱۱) مطابقت داشته باشد. در مقابل، این شرکتها نوعا با تخفیفهای قابل ملاحظهای(در نرخ تنزیل) بسته به ارزش خالص داراییهای خود به مبادله میپردازند. جالبترین نکته از منظر رفتاری این است که تخفیفهای شرکتهای بسته با یکدیگر همبستگی داشته و به نظر میرسد که نشانگر تمایلات سرمایهگذاران خرد میباشند. (سرمایهگذاران فردی در مقایسه با نهادها، مالکان اصلی شرکتهای بسته هستند). لی و همکارانش دریافتند که این تنزیلها در ماههایی که سهام شرکتهای کوچک (که اینها نیز عمدتا در مالکیت افراد هستند) به خوبی عمل میکنند و در ماههایی که تعداد بیشتری اعلام عمومی فروش سهام برای اولین بار (IPO) صورت میگیرد که نشاندهنده وجود یک بازار «داغ» هستند، کاهش مییابند. از آنجا که این یافتهها به واسطه تئوری اقتصاد مالی رفتاری پیشبینی شده بودند، تحقیقات را از ارائه واقعیتهای آزاردهنده (برابری نکردن قیمت بازار با ارزش خالص داراییها) فراتر برده و به سوی درک ساختاری چگونگی عملکرد بازارها سوق میدهند.دومین اصل نظریه بازارهای کارا، غیرقابل پیشبینی بودن است. در یک بازار کارا، ممکن نیست که بتوان براساس اطلاعاتی که در دسترس عموم هستند جهتگیریهای قیمت سهام در آینده را پیشبینی نمود. انحرافهای زیادی که در اوایل از این اصل صورت گرفته است، هیچ ارتباط آشکاری با رفتار ندارند. به طور مثال گزارش شده است که شرکتهای کوچک و «شرکتهای ارزشی»(۱۲) (شرکتهایی با نسبت پایین قیمت به درآمد) در مقایسه با دیگر سهامی که ریسک مشابهی دارند، بازدهی بالاتری داشتهاند. همچنین گزارش شده است که بازار سهام و به ویژه سهام شرکتهای کوچک در ماه ژانویه و در روزهای جمعه به خوبی عمل کردهاند؛ اما در روزهای دوشنبه رفتار ضعیفی داشتهاند.
در تحقیقی که در اوایل، توسط ورنر-دی بانت(۱۳) و ریچارد تالر (۱۹۸۵) به عمل آمد، این یافته روانشناختی به وضوح تایید میشد که افراد گرایش به واکنش نامعقول نسبت به اطلاعات جدید دارند؛به عنوان مثال، شواهد تجربی حاکی از آن بود که افراد به این سو تمایل دارند که در ادغام دادههای مقدماتی (پایه ای) با دادههای جدید، به دادههای مقدماتی وزن کمتری بدهند. دی بانت و تالر این فرضیه را مطرح ساختند که اگر سرمایهگذارها به این صورت رفتار کنند، آنگاه قیمت سهامی که در یک دوره چند ساله عملکرد خوبی داشته، نهایتا بسیار زیاد خواهد بود؛ زیرا واکنش احساسی و نامعقول افراد به خبرهای خوب سبب افزایش قیمت این سهام خواهد شد. به همین نحوه آنهایی که عملکرد ضعیفی دارند در نهایت قیمتهای بسیار پایینی خواهند داشت. نکته فوق به این پیشبینی در رابطه با بازدهیهای آتی میانجامد: «برندههای» گذشته (منظور شرکتهایی است که در گذشته عملکرد خوبی داشتهاند.م) میبایست عملکردی نامناسب (در حال حاضر.م) داشته باشند، در حالی که «بازندههای» گذشته، میبایست بهتر از بازار عمل کنند. دی بانت و تالر با استفاده از دادههای مربوط به سهام مبادله شده در بازار بورس نیویورک به این نتیجه رسیدند که سیوپنج سهمی که در پنج سال گذشته بدترین عملکرد را داشتهاند (بازندهها). در پنج سال بعدی عملکرد بهتری از بازار داشتند؛ در حالی که سیوپنج برنده بزرگ در پنج سال قبل، پس از آن عملکرد ضعیفی داشته اند. مطالعات بعدی نشان داد که نمیتوان این نتایج اولیه را به ریسک نسبت داد؛ چرا که پرتفولیوی بازندهها، براساس برخی معیارها نسبت به مجموعه اوراق بهادار برندهها، در عمل از خطر کمتری برخوردار بوده است.
در تحقیقات اخیر موارد دیگری بر ضد اصل غیرقابل پیشبینی بودن یافت شده است که الگویی مخالف با آنچه که دیبانت و تالر مشخص کرده بودند، دارند. به عبارت دیگر، بسیاری از الگوهای جدید نشان میدهند که رفتارها به جای آنکه واکنشهایی سریع و افراطی باشند، عموما واکنشهایی بسیار کند هستند. بهطور مثال سهام در دورههای کوتاهمدت مثلا در دورههای شش ماهه تا یک ساله تغییراتی سریع از خود به نمایش میگذارند، به این صورت که قیمت سهامی که در شش ماه اول با بیشترین سرعت افزایش مییابند، تمایل به ادامه این افزایش دارند. همچنین قیمتها پس از اطلاعیههای بسیاری که از سوی شرکت صادر میشوند، از قبیل تغییرات بزرگ درآمدی، آغازها و کنار گذاشتنهای مربوط به سود سهام، باز خرید سهام و انشعابها، درابتدا در روز صدور اطلاعیه به شدت افزایش یافته و سپس برای مدت یک سال یا بیشتر به آرامی به سمت بالا تغییر مییابد.(۱۴)
اقتصاددانان رفتاری همچنین این فرضیه را مطرح ساختهاند که سرمایهگذارها تمایلی به درک ضررهای سرمایهای ندارند؛ چرا که چنین کاری به معنای آن است که مجبور خواهند بود این ضرر را برای خود «اظهار کنند» هرش شفرین(۱۵) و مایر استاتمن(۱۶) در مقاله ای در ۱۹۸۵ این فرضیه را «اثر تمایل»(۱۷) نام نهادند. جالب این است که قانون مالیاتی، مشوق رفتاری برخلاف این است. با این وجود، ترنس اودین(۱۸) (۱۹۹۸) به این نتیجه رسید که احتمال این که سرمایهگذاران در یک نمونه از مشتریان یک شرکت وام دهی، سهمی را که ارزش آن افزایش یافته است، بفروشند بیشتر از احتمال فروش سهمی است که دچار کاهش ارزش شده است. اودین، علاوه بر آن نشان داد که سهام بازندهای (سهامی که دچار کاهش ارزش شده بود.م) که نگاه داشته شده بودند، نسبت به سهام برنده ای که فروخته شده بودند، عملکرد بدتری داشتند.
● پسانداز
اگر اقتصاد مالی همانطور که گفته شد، به عنوان دورترین و بینیازترین حوزه نسبت به اقتصاد رفتاری در نظر گرفته میشد، اما احتمالا مبحث پسانداز میبایست بهعنوان یکی از مرتبطترین این حوزهها در نظر گرفته شود. با اینکه مدل استاندارد چرخه زندگی برای پساندازها، از عقلانیت نامحدود و قدرت اراده نامحدود ناشی میشود، اما پسانداز برای دوران بازنشستگی، هنوز یک مساله شناختی مشکل و هم یک مساله خود کنترلی سخت است. از اینرو شاید چندان تعجبآور نباشد که رویکرد رفتاری در این جا ثمربخش بوده است. در این مورد نیز همانند بحث اقتصاد مالی، ترکیب یک تئوری استاندارد خالص با پیشبینیهای قابل آزمایش و منابع داده فراوان درباره رفتارهای پس اندازی خانوادهها به پیشرفت مباحث در این بخش کمک کرده است.
فرض کنید که تام، یک بازیکن بسکتبال است و بنابراین، بخش اعظمی از درآمدش را در اوایل زندگی خود کسب میکند؛ در حالی که رای، مدیری است که بیشتر درآمد خود را در اواخر زندگی شغلی خود به دست میآورد. پیشبینی مدل چرخه زندگی این است که تام درآمد اولیه خود را برای افزایش مصرف خود در اواخر زندگی پسانداز خواهد کرد؛ در صورتی که رای، به ازای درآمد آتی خود قرض خواهد کرد تا مصرف خود در اوایل زندگی را افزایش دهد. دادهها این پیشبینی را مورد تایید قرار نمیدهند، بلکه نشان دهنده آن هستند که مصرف، بسیار نزدیکتر از آنگونه که مدل استاندارد چرخه زندگی پیشبینی میکند، مسیر درآمد افراد را در چرخههای زندگی آنها دنبال میکند. به علاوه ناتوانی افراد در قرض گرفتن، تنها دلیل انحراف آنها از رفتار پیشبینی شده نیست؛ به عنوان مثال، جیمز بانکس(۱۹)، ریچارد برانول(۲۰) و سارا تانر(۲۱) (۱۹۹۸) نشان دادند که با بازنشسته شدن افراد و کاهش درآمد آنها، مصرفشان نیز به شدت کم میشود؛ زیرا به اندازه کافی برای دوران بازنشستگی خود پسانداز نکردهاند. در واقع بسیاری از خانوادههای با درآمد پایین یا متوسط، هیچ پساندازی انجام ندادهاند. به نظر میرسد که دلیل اصلی این کمبود پسانداز، نبود خودکنترلی است. سندی که این نتیجهگیری را مورد تایید قرار میدهد این است که عملا همه پساندازهای آمریکاییها به شکلی صورت میگیرد که غالبا «پساندازهای اجباری» نامیده میشوند. از این قبیل موارد میتوان به وامهای خرید مسکن و مشارکت در طرحهای حقوق بازنشستگی اشاره کرد. افراد با بازگشت به نقطه اول، نوعی دیگر از پسانداز «اجباری» یعنی مالیاتهای با نرخهای بالای کسر شده از حقوق را بر خود تحمیل میکنند؛ به گونهای که با دریافت عواید گوناگون دولتی، بتوانند چیزهایی را بخرند که احتمالا قدرت پسانداز برای آنها را نداشتهاند.
یکی از جالبترین حوزههای تحقیقاتی، به اندازهگیری میزان کارآیی برنامههای پسانداز برخوردار از مالیات، از قبیل حسابهای بازنشستگی فردی (IRA)ها و امثالهم مربوط میشود. برنامه اولیه IRA در اوایل دهه ۱۹۸۰ را درنظر بگیرید؛ در این طرح، یارانههای مالیاتی برای پساندازها تا یک آستانه خاص که غالبا برابر دو هزار دلار در سال بود، ارائه گردیده بود. از آنجا که هیچ مشوق مالیاتی برای پسانداز بیشتر از دو هزار دلار در سال وجود نداشت، لذا آن پساندازهای بیشتر از این حد آستانه نمیبایست کل پسانداز را افزایش داده باشند، بلکه تنها مقداری پول را از یک حساب مشمول مالیات به IRA منتقل میکردهاند. با این حال و با وجود این حسابها، به نظر میآید که این برنامهها، سبب ایجاد پساندازهای جدید قابل ملاحظهای شدهاند. برخی از محققین، معتقدند که تقریبا هر یک دلار پسانداز در IRAها، نشانگر پساندازهای جدیدی هستند. به عبارت دیگر، اینگونه نیست که افراد تنها پساندازهای خود را به IRAها انتقال داده و در کل رفتار خود تغییری ایجاد نکنند. نتایج مشابهی نیز برای طرحهای ۴۰۱(k) به دست آمده است. توجیه رفتاری این یافتهها این است که IRAها و طرحهای ۴۰۱(k) با ایجاد حسابهای ذهنی خاصی که به پساندازهای دوران بازنشستگی تخصیص داده میشوند، به حل مشکلات خودکنترلی کمک میکنند. خانوادهها تمایل دارند که استفادههای موردنظر از این حسابها را مورد ملاحظه قرار دهند و جریمههای مالیاتی که باید در صورت حذف نابهنگام وجوه پرداخت شوند، از خودکنترلی افراد حمایت میکنند.
یکی از نتایج ناخواسته و جالب برنامههای IRA و ۴۰۱(k) این است که مشارکتی بسیار کمتر از آن حد کامل مورد انتظار را به وجود میآورند. بسیاری از افراد واجد شرایط در این طرحها شرکت نکرده و از اینرو، از انتقال پول از سوی دولت ( و در برخی موارد از سوی کارفرماهای خود) چشمپوشی میکنند. تداودونگ و مایتورابین (۱۹۹۹)، توضیحی را برپایه مسامحه و تنزیل هذلولوی ارائه کردهاند. افراد نوعا نسبت به تصمیمات با افق کوتاهمدت شکیبا هستند. اما در رابطه با افقهای طولانی مدت، ناشکیبایی بسیار زیادی از خود نشان میدهند. این رفتار را غالبا با عنوان تنزیل هذلولوی مورد اشاره قرار میدهند و در مقابل فرضیه استاندارد تنزیل نمایی است که در آن میزان صبر و تحمل افراد مستقل از این افق زمانی است. افراد در مدلهای نمایی، در افقهای کوتاهمدت و بلندمدت، به یک میزان صبوری از خود نشان میدهند. اودونگ و رابین معتقد بودند که افراد هذلولوی، میزان مشارکتی را از خود بروز میدهند که دقیقا از آنچه ما مشاهده میکنیم کمتر است. لذا این قبیل افراد نهایتا خواهان شرکت در IRAها هستند (زیرا در بلندمدت، صبوری دارند) و این چیزی است که همیشه در کوتاهمدت (یعنی جایی که بسیار بیصبر هستند) رخ میدهد و پاداشها و منافع کوتاهمدت بیشتری را فراهم میآورد. به همین نحو، ممکن است برای مدت نامحدودی شروع یک IRA را به تاخیر بیندازند.
اگر افراد در پیوستن به طرحهای پسانداز مسامحه به خرج دهند، آنگاه باید بتوان میزان مشارکت را به سادگی و با کاهش هزینههای روانی الحاق به این طرحها افزایش داد. یک روش ساده برای انجام این کار، تبدیل گزینههای نکول برای کارگران جدید است. در اغلب شرکتها، کارمندانی که واجد شرایط طرح ۴۰۱(k) میشوند، فرمی را دریافت میکنند که آنها را به الحاق به این طرح دعوت میکند. آنها برای پیوستن به این برنامه، باید فرم را بازپس فرستاده و گزینههایی را انتخاب کنند. بنابراین انتخاب نکول به معنای عدمالحاق است. شرکتهای زیادی، این تغییرات ظاهرا نامعقول مربوط به نکول را انجام دادهاند: کارمندها به عضویت این طرح در میآیند، مگر آنکه آشکارا از آن کنارهگیری کرده باشند. این تغییرات غالبا میزان پسانداز را به میزان چشمگیری افزایش میدهد. مثلا در یک شرکت که بریگیت مادریان و دنیس شی (۲۰۰۰) آن را مورد مطالعه قرار دادند، احتمال این که کارگرانی که پس از تغییر گزینه نکول به طرح ملحق شده بودند، در آن مشارکت کنند، ۵۰درصد بیشتر از کارگرانی بود که در سال قبل از تغییر به آن پیوسته بودند. این نویسندگان همچنین دریافتند که تخصیص دارایی نکول، اثر شدیدی بر انتخابهای کارگران داشته است. منظور از تخصیص دارایی نکول، تخصیصی است که شرکت در میان سهام، اوراق قرضه و... در صورتی انجام میدهد که کارمندها هیچ انتخاب مشخصی انجام ندهند. این شرکت تخصیص ۱۰۰درصدی دارایی نکول را در حساب بازار پول صورت داده بود و نسبت کارگرانی که این تخصیص را انتخاب کرده بودند، به شدت افزایش یافت.
میتوان از این نیز فراتر رفت و نهادهایی را طراحی کرد که به افراد کمک کنند تا انتخابهایی را که از دید آنها بهتر هستند، انجام دهند. یکی از تلاشهای موفق در این راستا، طرح «پسانداز بیشتر برای فردا» (SMART) است که از سوی ریچارد تالر و شلومو بنارتزی (۲۰۰۴) ارائه گردیده است. طبق طرح SMART، کارفرماها، کارگرانشان را دعوت به الحاق به طرحی میکنند که در آن، میزان مشارکت کارگرها در طرح ۴۰۱(k) خود، هم به طور خودکار (مثلا به میزان دو درصد) افزایش مییابد. زمان این افزایشها به گونهای است که با بالا رفتنهای سالانه تطابق داشته باشند؛ به گونهای که کارگران هرگز شاهد کاهش در خالص دریافتی خود نخواهند بود و از اینرو، از نفرت و از ضرر (حداقل به صورت اسمی) جلوگیری خواهد شد. نرخ پسانداز شرکتکنندهها در اولین شرکتی که طرح SMART را به کاربست، پس از الحاق به این برنامه و بعد از چهار بار افزایش پرداخت، از ۵/۳درصد به ۶/۱۳درصد افزایش یافت. (تالرو بنارتزی، ۲۰۰۴).
ریچارد تالر(۱) و سندهیل مولیناتان(۲)
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
پاورقیها
۱ - Richard Thaler
۲ - Sendhil Mullainathan
۳ - بهKahnemanاet al,۱۹۸۲ رجوع شود
۴ - Camerer et al. ۱۹۹۷
۵ - آمارها از( Chronicle of Philanthropy (۱۹۹۹ گرفته شده که در آدرس الکترونیکی زیر قابل دسترس هستند:
http://philanthropy.com/free/articles/v۱۲/i۰۱/۱۲۰۱whodonated.htm
۶ - آمارها از (Independent Sector (۲۰۰۴ گرفته شده است که در آدرس الکترونیکی زیر قابل دسترس هستند:
http://www.independentsector.org/programs/research/volunteer_time.html
۷ - Ultimatum
۸ - Closed-end
۹ - Lee et al, ۱۹۹۱
۱۰- Open-end
۱۱- NAV
۱۲- value firms
۱۳ - Werner De Bondt
۱۴ - برای مطالعه مبحثی جالب در معرفی این حوزه به ۲۰۰۰ Shleifer، رجوع کنید.
۱۵ - Hersh Shefrin
۱۶ - Meir Statman
۱۷ - disposition effect
۱۸ - Terrance Odean
۱۹ - James Banks
۲۰ - Richard Blundell
۲۱- Sarah Tanner
مترجمان: محمدصادق الحسینی، محسن رنجبر
پاورقیها
۱ - Richard Thaler
۲ - Sendhil Mullainathan
۳ - بهKahnemanاet al,۱۹۸۲ رجوع شود
۴ - Camerer et al. ۱۹۹۷
۵ - آمارها از( Chronicle of Philanthropy (۱۹۹۹ گرفته شده که در آدرس الکترونیکی زیر قابل دسترس هستند:
http://philanthropy.com/free/articles/v۱۲/i۰۱/۱۲۰۱whodonated.htm
۶ - آمارها از (Independent Sector (۲۰۰۴ گرفته شده است که در آدرس الکترونیکی زیر قابل دسترس هستند:
http://www.independentsector.org/programs/research/volunteer_time.html
۷ - Ultimatum
۸ - Closed-end
۹ - Lee et al, ۱۹۹۱
۱۰- Open-end
۱۱- NAV
۱۲- value firms
۱۳ - Werner De Bondt
۱۴ - برای مطالعه مبحثی جالب در معرفی این حوزه به ۲۰۰۰ Shleifer، رجوع کنید.
۱۵ - Hersh Shefrin
۱۶ - Meir Statman
۱۷ - disposition effect
۱۸ - Terrance Odean
۱۹ - James Banks
۲۰ - Richard Blundell
۲۱- Sarah Tanner
منبع : روزنامه دنیای اقتصاد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست