شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

انسان شناسی فلسفی چیست


انسان شناسی فلسفی چیست
انسان شناسی فلسفی تلاشی است جهت یکسان سازی شیوه های متمایز در فهم رفتار انسان ها به عنوان مخلوق محیط اجتماعی و خالق ارزش های خویش. می توان گفت اکثر فلاسفه در طول تاریخ فلسفه «انسان شناسی» خاص خود را داشته اند که اندیشه آنها را شکل داده است. با این حال «انسان شناسی فلسفی» - به عنوان رشته یی خاص در فلسفه- در دوران اخیر مدرن و به عنوان پیامد طبیعی روش هایی رو به رشد در فلسفه، همچون پدیدارشناسی و اگزیستانسیالیسم ظهور یافته است. اولی که توانش را از بازتاب روشمند تجربه بشری و تجربه شخصی فلاسفه گرفته، طبیعتاً به پیدایش پژوهش های فلسفی در مورد ماهیت و جایگاه انسان کمک کرده است.
تمرکز اصلی این مطالعه، بررسی ارتباطات بیناشخصی و همچنین آن هستی شناسی است که در خلال این ارتباطات راه دارد؛ یکی از موضوعات اصلی این حوزه «بیناذهنیت» است. بیناذهنیت مطالعه در این زمینه است که چگونه دو فرد- یعنی دو فاعل شناسا با تجربه ها و تفاسیر اساساً متفاوت نسبت به جهان- یکدیگر را می فهمند و ارتباط برقرار می کنند. اخیراً انسان شناسی حرکت به سمت مطالعه بیناذهنیت و موضوعات وجودی/ پدیدارشناختی را آغاز کرده است. مطالعات زبانی در نتیجه پیوندهای نزدیک زبان با مساله ذهنیت جایگاه تازه یی را در فلسفه و جامعه شناسی کسب کرده است.
ماکس شلر پدیدارشناس آلمانی به خاطر انسان شناسی فلسفی بسیار قوام یافته اش مشهور است. مطابق با انسان شناسی وی، انسان (برخلاف سنتی که از زمان ارسطو به بعد جریان داشته است) ماهیتاً موجودی مهربان تعریف می شود نه «حیوان ناطق». او برداشت ماده محور سنتی از فرد بشر را تحلیل برد و وجود شخص را با ساختار سه بخشی بدن زنده، روان و روح شرح داد؛ عشق و نفرت عواطفی روان شناختی نیستند، کنش های التفاتی و روحی شخص هستند که شلر تحت عنوان «احساسات التفاتی» طبقه بندی می کند.
دیگر انسان شناس فلسفی برجسته محققی است به نام مایکل جکسون. تحقیقات و کارهای میدانی وی علاوه بر ارتباطات بیناشخصی به موضوعات وجودی مربوط به «هستی در جهان» (دازاین) نیز توجه دارد. روش شناسی او انسان شناسی سنتی را به علت تمرکزش بر تجربه اول شخص به چالش کشید. وی در مشهورترین کتاب خویش - یعنی Minima Ethnographicaکه بر بیناذهنیت و رابطه بیناشخصی تمرکز دارد- از کارهای میدانی قوم نگارانه اش در جهت کشف نظریه یی وجودی بهره می گیرد.
وی در آخرین کتابش، انسان شناسی وجودی، مفهوم نظارت را مورد بررسی قرار می دهد، با بیان اینکه انسان ها، اشیای بی جان اطراف شان را برای اینکه رابطه بیناشخصی شان را بفهمند، انسان می انگارند. از این طریق انسان ها، احساس می کنند بر موقعیت هایی که پیش از این تحت اختیارشان نبوده، تسلط یافته اند زیرا با شیء نه همچون شیء، بلکه به عنوان موجودی خردمند و مستعد فهم و درک زبان و احساسات خویش برخورد می کنند. نمونه های مناسب در این زمینه، نیایش خدایان جهت کاهش رنج خشکسالی یا کمک به فرد بیمار و نیز نفرین رایانه یی است که به درستی کار نمی کند.

هانس- ادوارد اًنگستنبرگ
ترجمه؛ علیرضا غفاری
منبع : روزنامه اعتماد