شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

... که من نبی شمایم علی امام شماست


... که من نبی شمایم علی امام شماست
«غدیر» در لغت به معنی آبگیر و تالابی است که آب باران و سیل در آن جمع شود.غدیرخم را اگر به معنی مکانی بگیریم، محلی است
بین مکه و مدینه، اما اگر به معنی زمانی بگیریم ؛ روزی است که امیرالمؤمنین علی (ع) به مقام شامخ ولایت رسیدند. اما در اصطلاح «غدیر خم» مکانی است که باران ولایت بر سرهمگان باریدن گرفت.
در این مقال برآنیم تا جلوه غدیرخم و ولایت را در آیینه شعر شاعران به نظاره بنشینیم تا با آنانی که عید غدیر را در کلامشان به تصویر کشیده اند بیشتر آشنا شویم.
ابوالنجم احمد بن قوص دامغانی مشهور به «منوچهری» از شاعران توانای ایران زمین در قرن پنجم هجری است. وی «غدیر» را در قصیده ای که در تهنیت «نوروز» گفته به معنی «آبگیر» آورده است:
« کس را خدای، بی هنری مرتبت نداد
بیهوده هیچ سیل نیاید سوی غدیر»
اما در مسمطی اشاره به واقعه غدیر خم این گونه می نماید:
«آهنی در کف چون مرد غدیر خم
به کتف باز فکنده سر هر دو کم»
«ابومعین ناصر بن خسرو قبادیانی» شاعر معروف قرن پنجم هجری است که در باب ولایت آقا امیرالمؤمنین سخنانی خواندنی دارد. وی معتقد است:
«شرف چیز به هنگام پدید آید از
وچون پدید آمد تشریف علی روز غدیر»
ناصر خسرو گویی اطرافیانش را که می خواسته اند بر ماجرای روز غدیر سرپوش بگذارند این گونه مورد خطاب قرار می دهد:
«آگه تونه ای که پیمبر که را سپرد
روز غدیرخم بر منبر ولایتش»
سپس همگان را از شأن والای علی (ع) آگاه می سازد که آقا امیرالمؤمنین (ع):
«بیش از دگران بود به شمشیر و به علم
وان که بگزید و وصی کرد بر سرماش»
آن گاه به ماجرای عید غدیر اشاره می کند که:
«آنکه معروف بدوشد به جهان روز غدیر
وز خداوند ظفر خواست پیمبر به دعاش»
وی عقیده دارد آن کس که عهد غدیر را به سر نبرد و بر سر آن سرپوش بنهد و آن واقعه عظیم را فراموش کند به عذاب خدای دچار می گردد:
«بیاویزد آن کس به غدر خدای
که بگریزد از عهد روز غدیر»
«ادیب الممالک فراهانی» متخلص به امیری در ترجیع بندی بلند بالا می گوید:
« غدیرخم رسید ای ساقی گل چهره می باید
می یی کاو یادگاراز دولت کاووس کی باید»
و آن گاه از طرفه روزی یاد می کند که از جام «وال من والاه» شربتی خوشگوار نوشیده است:
«مرا به روزغدیر آن پریوش دلخواه
چشاند شربتی از جام من والاه
زنور می به دلم پرتوی فروغ افکند
کز او نبوده به جز پیر می فروش آگاه»
وی در جایی دیگر از آمدن «عید غدیر» این گونه اظهار مسرت می کند:
«همایونا و شادا فرخا عید غدیر آمد»
اما «امیر معزی» از شاعران استاد و زبان آور خراسان است و در قرن پنجم و اوایل قرن ششم می زیست. وی «غدیر» را در مواردی به معنی «آبگیر» آورده، به عنوان مثال گفته است: «صیقلی دیدی کجا روشن کند حراقه را
ماغ و مرغابی بر آن گونه است بر روی غدیر»
اما در جاهای دیگر به عید غدیر اشاره می نماید، مثلاً وقتی در مدح شهاب الاسلام «پسرعم نظام الملک» سخن می گوید: «کسی که در کنف شرع در حمایت توست
همی نشاط کند خاصه صبح عید غدیر»
و سپس در قطعه ای این گونه زیبا می سراید:
«امام بود محمد علی خلیفه ا
وکنون علی است مشیر و محمد است وزیر
علی زمهر محمد همی چنان نازد
که از دعای محمد علی به روز غدیر»
«ایرج میرزا» هم به غدیرخم اشاره می نماید واز حال و هوای آن سامان که همگان به حضرت علی (ع) تبریک می گفتند این گونه سخن می گوید که امر ولایت را، چگونه پیامبر (ص) به
ابن عمش حضرت علی(ع) که در معنی برادر رسول ا... (ص) بود، تفویض نمود:
«چنین روز و چنین عید مبارک
که آمد امر «بلغ» بر پیمبر
نبی اندر غدیرخم برافراشت
جهاز چار اشتر جای منبر
برآمد برفراز آن و بگرفت
به دست خویش اندر دست حیدر
همه برگرد او گردیده انبوه
گروه بی شمار وخیل بی مر
همه تفویض کرد امر ولایت
به ابن عم و در معنی برادر
«حزین لاهیجی» که در قرن دوازدهم در اصفهان می زیست، مانند دیگران «غدیر» را به معنی «تالاب» و «آبگیر» آورده، ولی در قصیده ای این گونه از می مهر ولای امام علی (ع) یاد می کند و این گونه سخن را به ماجرای غدیرخم می کشاند:
«نشکند باده گلرنگ خماری که مراست
ساقیا جرعه ده از میکده خم غدیر»
«سنایی غزنوی» از شاعران بلند مرتبه قرن پنجم و ششم است و از استادان مسلم شعر فارسی. سنایی در «حدیقة الحقیقة»اش در ستایش مولا امیرالمؤمنین (ع) این گونه می نگارد و صفات نیک و سجایای اخلاقی ایشان را بیان می کند:
«آن زفضل آفت سرای فضول
آن علمدار و علم دار رسول
آن سرافیل سرفراز از علم
ملک الموت دیو آز از حلم»
سپس سخن را به ماجرای عید غدیر می کشاند که:
«آل یاسین شرف بدو دیده
ایزد او را به علم بگزیده»
پیامبر هم در قبال این پذیرش خداوندی نایبش می سازد و در شرع بعد از خودش امیر:
«نایب مصطفی به روز غدیر
کرده در شرع مرو را به امیر»
«فرید الدین عطار نیشابوری» شاعر بلند آوازه قرن ششم و آغاز قرن هفتم چنین با ما از واقعه غدیرخم سخن می گوید:
«نقل دارم از ثقات باصفا
آن که روزی حضرت خیرالوری
چون که او برگشت از حج الوداع
درغدیرخم مکان کرد آن مطاع
جبرئیل از حضرت عزت رسید
منزل از حضرت به پیش او کشید
پیش او از پیش حق آورد پیک
آیه «یا ایها بلغ الیک»
سپس در جایی دیگر آقا علی بن ابیطالب(ع) را «باب علوم مصطفی»، «کان کرم» و «بحر صفا» می خواند و می گوید:
«مذهب حق یک بود ای هوشیار
این سخن نقل است از شیخ کبار
آل احمد چون که یک دین داشتند
در ره تحقیق تلقین داشتند»
«میرزا نورا... سامانی» متخلص به «عمان» که مردی فاضل و سخنوری قابل بود در تهنیت عید غدیر و مدح حضرت علی (ع) می گوید:
«بریخت صاف و نشاط از خم غدیر به جام
صلای سرخوشی ای صوفیان دردآشام»
سپس کلام را به واقعه ای که در آن محل روی داده می کشاند که:
«زبعد قطع منازل در این همایون روز
عنان کشیده به خم غدیر ساخت مقام
رسول شد ز خدا زی رسول روح القدس
که ای رسول بحق، حق تو را رساند سلام
که ای به خلق من از خلیفه منصوب
بکوش کامد نصب خلیفه را هنگام»
سپس از ماجرای بلندکردن دست مبارک علی (ع) سخن می گوید:«بلند کرد علی(ع) را بدین بلند کلام» و در کلامی مجمل حدیثی مفصل می خواند:
«که من نبی شمایم علی امام شماست
زدند نعره که نعم النبی، نعم الامام»
«میرزا حبیب ا... شیرازی» متخلص به «قاآنی» که در عهد سلطنت فتحعلی شاه قاجار در شیراز زاده شد. وی محتاج باده مجازی نیست، بلکه شراب طهوری از خم غدیر می طلبد که:
«شراب تاک ننوشم دگر زخم عصیر
شراب پاک خورم زین پس زخم غدیر»
آن گاه در قصیده ای برای امتثال امر داوری و گردن نهادن بر امر خداوندی، سخنش را به واقعه غدیر می کشاند:
«همچو احمد پای تا سرگوش باید شد تو را
تا توانی امتثال حکم داور داشتن
امر حق فوری است باید مصطفی را در غدیر
از جهاز اشتران ناچار منبر داشتن»
در نهایت امر «ملک الشعرای بهار» وجود مقدس آقا امیرالمؤمنین (ع) را «مهین سلطان ملک هستی» می خواند که خداوند او را بر هر دو گیتی سید و سلطان ساخته است.
او که می گوید:
«در ترانه معنی دم زسر مولا زن
وان گه از غدیرخم باده تولا زن»
معتقد است خداوند «دیهیم دین و خاتم» را در غدیرخم به آقا امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) داده است، آن گاه در قصیده ای که درباره غدیرخم سروده، چنین نغز ماجرا را به تصویر می کشد:
«در غدیر خم خطاب آمد زحق بر مصطفی
تا علی را او ولی بر مهتر و کهتر کند
تا رساند بر خلایق مصطفی امر خدای
از جهاز اشتران از بهر خود منبر کند
گرد آیند از قبایل اندر آن دشت و نبی
خطبه بر منبر پی امر خلافت سر کند
گوید آن کاو را منم مولا، علی مولای اوست
زینهار از طاعت او گر کسی سر در کند»
آشنای خراسانی
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید