چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

پیشینه تفسیر و مکتب تفسیری علامه طباطبایی(ره)


پیشینه تفسیر و مکتب تفسیری علامه طباطبایی(ره)
● مقدمه
نگاشته ارجمند علامه فقید سیدمحمدحسین طباطبایی با عنوان «المیزان فی تفسیرالقران» امسال پنجاه و یکساله می‌شود. نخستین مجلد این تفسیرنامهٔ ۸۰۴۱ صفحه‌ای، در سال ۱۳۷۵ هجری قمری(۱۳۳۴ش) از مجموعه دروس تفسیر علامه فقید و به اصرار شاگردانش گرد آمد و آخرین مجلد آن، ۲۳ رمضان ۱۳۹۲ هجری قمری (۱۳۵۱ش) به پایان رسید.
در شأن، اهمیت و جایگاه این تفسیرنامه، بخصوص در میان متون تفسیری، سخنان فراوانی گفته شده است که نشان از اهمیت این مجموعه دارد. برخی آن را تفسیری نوآمد و به‌روز می‌دانند و برخی نیز بدلیل تنوع و حجم مطالب و غنای محتوا و مقصود در این کتاب، آن را در تفسیر، برابر با «جواهر» در فقه می‌دانند و معتقدند: «همین طور که جواهر برای فقیه، دایره‌المعارف فقهی است، المیزان برای یک مفسر، دایره‌المعارف قرآنی است» (آیه‌ا... جوادی آملی).
هرچه هست، این تفسیر امروزه در عِداد بهترین تفاسیر و جامع‌ترین آنها به لحاظ مطالب و موضوعات، در صدر مراجعه محققان، قرآن پژوهان و علاقه‌مندان قرارداد و امتیازات ویژه آن، که برخی را در این نوشته برخواهیم شمرد، به آن جایگاهی ویژه بخشیده است؛ جایگاهی که بیش از هر چیز، محصول نگاه جامع نگر و شخصیت علمی و معنوی علامه فقید است.
این امتیاز و ارجمندی، همچنین ما را به این نگاه و تلقی سوق می دهد كه نگاشته تفسیری ایشان را، نه تنها در شان و جایگاه یك تفسیر، كه در حد یك شیوه و مكتب تفسیری بشماریم و بر این مدعا، دلایلی را با پیشینه دانش تفسیر در میان مسلمانان همراه كنیم.
● پیشینه تفسیر در میان مسلمانان
پیامبر(ص)، از آن جهت که امین وحی بود، نخستین مفسر کلام خدا نیز به شمار می‌آمد. آنچه بر این وحدت و اولویت دامن می‌زند، نبود مفسران آگاه به معانی قرآن در سال های اولیه نزول آن بود و پیامبر از حیث وظیفه‌ای که در ابلاغ، تعلیم و تبیین مقاصد و معانی کلام خدا داشت (بقره ۱۵۱ـ آل عمران/۱۶۴ـ جمعه/۲)، تنها مرجع تفسیر قرآن به شمار می‌آمد. بی‌شک با توجه به جایگاه پیامبر در مرتبه نبوت، نخستین تفسیر از کلام خدا همان بیانات و گفتارهای تفسیر گونه رسول(ص) است که متأسفانه قول موثقی از آن در تاریخ نقل نشده و به دست ما نرسیده است. حتی بسیاری از آنچه امروز به عنوان نقل اقوال آن حضرت در کتب تاریخی آمده، صحت روایی و تاریخی ندارد و به پیغمبر نسبت داده شده است. این امر، در زمان خود رسول هم گویا سابقه داشته است و بسیاری، گفته‌های آن حضرت را به سخنانی پیرایه می‌بستند که حضرت را به اعتراض وا داشت و فرمود: «یا ایها الناس، قد کثرت علیّ الکذابه (مرآه العقول،۱/۲۱۱)؛ ای جماعت کسانیکه بر من دروغ می‌بندند فراوان شده‌اند».به هر روی، اجمالاً ضمن قبول این که نخستین مفسر کلام وحی، پیامبر بوده است، باید بپذیریم که سخن یا متن تفسیری موثقی از آن حضرت باقی نمانده و بر آنچه بطور پراکنده در نصوص تاریخی آمده است نیز، در حد یك مكتب تفسیری و نوشته های تفسیرگونه، اعتمادی نمی‌توان کرد.
پس از پیامبر(ص)، علی (ع) را باید دومین مفسر آگاه به معانی قرآن دانست. علی(ع) که پرورش یافته مکتب پیامبر و نخستین مسلمان بود، آنچه را در دوران بعد از پیامبر به شدت مورد تحریف واقع شد، حفظ کرد و با بیان و کلام خود، منتشر ساخت. روایت منقول از پیامبر(ص) که به تواتر در کتب شیعه و سنی (مستدرک علی‌الصحیحین۳/۱۲۴ـ جامع‌الاخبار۱/۶۴ و ۶۵ و....) نقل شده است، یعنی «علیٌ مع‌القرآن و القرآن مع علی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»، شأن و جایگاه علی (ع) را در شناخت قرآن و آگاهی از معانی آن به روشنی بیان می‌نماید. علاوه بر این، علی(ع) به شهادت روایات بسیاری از شیعه‌ و روایات فراوانی از اهل سنت، بعد از پیامبر، آگاهترین فرد به معانی قرآن بوده است. عمده‌ترین روایات در این زمینه از اهل سنت، در فصلی از کتاب «شواهد التنزیل» حاکم حسکانی دانشمند معروف اهل سنت آورده شده است با عنوان «یگانه بودن علی(ع) به شناخت قرآن و معانی آن و علم به نزول آن و آنچه در آن است». در این فصل، حاکم ۲۲ روایت را با سند متصل نقل می‌کند که همگی بر این موضوع اتفاق دارند.
از علی(ع)، کتابی با عنوان تفسیر قرآن باقی نمانده است، اما منابع تاریخی و روایات فراوان، گواهی می‌دهند که آن حضرت «مصحفی» داشته است مشتمل بر تنزیل و تأویل قرآن که فرق عمده آن با سایر مصحف‌های موجود، مکتوب بودن تفسیر و تأویل آیات در ضمن آیات آن بوده است(بابایی،۵۹). اضافاتی كه مصحف آن حضرت داشته است،طبق روایات فراوان، تاویلات و تفسیرهای آن حضرت از آیات بوده و جزو متن قرآن نبوده و از همین جهت مصحف آن حضرت، كتابی تفسیری نیز می تواند دانسته شود. این مصحف امروزه در دست نیست و عبارتی یا بخشی از آن نیز در كتب تاریخی نقل نشده است؛ تنها در خلال روایات، امارات و نشانه های آن آمده است و باز به استناد برخی روایات، در میان ائمه(ع) دست به دست شده و اکنون نزد امام عصر(ع) است و نقل است حین ظهور ایشان، این مصحف در دستشان خواهد بود(كافی،۲/۴۰۶ – فضل القرآن، باب النوادر، حدیث ۲۳ ـ بصائر الدرجات،۹۳). البته نباید از نظر دور داشت پاره‌ای تأویلات و تفاسیر علی(ع) در کتب تاریخی و تفسیری آمده است که نه می‌توان حکم کرد قطعی الصدور از آن حضرت است و نه می‌توان آنها را جزیی از مصحف آن حضرت دانست.
پس از علی(ع) مفسران آگاه به معانی قرآن، ائمه علیهم‌السلام، هستند. به استناد روایات فراوان و ادلّه علم معصوم، شکی باقی نمی‌ماند که پس از پیامبر و علی(ع)، ائمه آگاه ترین افراد به معانی آیات قرآن بوده‌اند. روایات تاریخی فراوان و موثقی نیز در تفسیر آیات از سوی ائمه وارد شده و این که آنها در تفسیر هیچ آیه‌ای از آیات قرآن، در نمی‌ماندند و به شیوه‌ های بیانی مختلف قرآن آشنا بودند. اما همان گونه که آگاهی ما از دانش تفسیری پیامبر و علی(ع)، در حد نقل روایات تاریخی است و جز مصحف علی‌(ع) که ذکری از آن رفت، کتاب تفسیری خاصی سراغ نداریم، در مورد ائمه(ع) نیز کتاب تفسیری خاصی باقی نمانده است. تنها دو مورد کتاب داریم که یکی تفسیر منسوب به امام عسكری است با عنوان «التفسیرالمنسوب الی الامام ابی‌محمد‌الحسن‌بن‌علی العسكری» و در یک جلد منتشر شده است و دیگری کتابی است با عنوان «کتاب‌الباقر محمدبن‌علی(ع)» که در فهرست ابن‌ندیم در شمار کتب تفسیری آمده است. روایات، انتساب تفسیر امام عسكری را قطعی نمی‌دانند و موضوع محل اختلاف است و با توجه به شمار آیات مختلف در این زمینه، جمع بین آنها هم مشكل می نماید. این روایا ت متفاوت، در مقدمه متن چاپ شده این تفسیر آورده شده‌اند (بحث حول هذالتفسیر، ملحق به تفسیر منسوب به امام عسكری(ع)، صص ۷۱۴ تا ۷۳۳).
تفسیر دیگری که از آن نام بردیم، «کتاب الباقر» است که از ابی‌الجارود نقل شده و اصل آنهم در دسترس نیست و بخش هایی از آن در «تفسیر قمی» آمده است. ابی الجارود (زیاده ‌بن ‌منذر)، صحابی سه امام (سجاد، باقر و صادق) و نابینا بوده است و به نقلی تفسیرش را از امام باقر نقل کرده، یعنی ایشان آن را بر وی املا کرده‌اند. اما این قضاوت هم نمی‌تواند درست باشد، چون متن اصلی تفسیر در دست نیست و روایت انتساب آن به امام باقر نیز به دلیل وجود کثیر بن‌ عیاش در سلسله راویانش ضعیف شمرده می‌شود. براین اساس نمی‌توانیم بخشی‌هایی از تفسیر ابی‌الجارود را که در «تفسیر» قمی آمده است و «کتاب‌الباقر» خوانده شده، قطعی‌الصدور از امام باقر(ع) بدانیم و کتاب تفسیری آن حضرت.
در کنار این آثار، تفسیر دیگری در برخی روایات یادآوری شده است که ۱۲۰ جلد بوده و باز منسوب به امام عسگری است. این «تفسیر‌العسکری» جدید، البته ظاهراً به اشتباه در برخی منابع به این عنوان شمرده شده است و در وجود آن تردید اساسی وجود دارد. بر این کتاب که به نقل روایات، از کتب حسن ‌بن ‌خالد برقی است و به املای امام عسکری بوده است، هیچ دلیل قاطعی وجود ندارد و بر فرض وجود هم، چیزی از آن باقی نمانده و به دست ما نرسیده است. البته گفته شد که در اصل وجود آن، آن هم با این حجم، تردید اساسی وجود دارد.
آنچه تا اینجا ذکر آن رفت، مختصری بود از تاریخ تفسیر نزد پیامبر و ائمه(ع)، بعنوان اصلی‌ترین مفسران قرآن و آگاهان به همه معانی آن. مختصر بحث نیز چنین است که از آن بزرگواران چیزی به عنوان متن تفسیری قطعی‌الصدور به دست ما نرسیده و گفته‌ها و اقوالی در خلال روایات از آنها نقل شده است که جنبه تفسیری دارد. اما جز پیامبر و ائمه، کسان دیگری نیز از صحابه و تابعین به دانش تفسیر اشتغال داشتند. این دست مفسران، که از این پس مختصری در مورد آنها گفته می‌شود، به دو دسته «مفسران صحابی» و «مفسران تابعی» تقسیم می‌شوند.
● مفسران صحابی
کسانی را که پیامبر را در حال ایمان به او دیدار کرده و با اسلام از دنیا رفته باشند، «صحابه» می‌گویند و منظور از «عصر صحابه»، عصری است که پیامبر(ص) از دنیا رفته است، اما صحابه او در حال حیات هستند(بابایی،۱۳۷). در عصر صحابه، به دلیل این که هنوز از دوران حیات پیامبر زمان زیادی نگذشته بود و سخنان آن حضرت همچنان بر جای بود و نیز شاید به دلیل کشمکش‌های سیاسی و... دانش تفسیر به شکل جدی پیگیری نمی‌شد و عمومیت نیافته بود. در این دوران، مفسران صحابی عمده‌ای بودند که تفسیر قرآن می‌کردند و این تفسیرها به طور عموم، مورد استناد و مقبول بود.
در خصوص شمار مفسران صحابی، روایات مختلفی نقل شده و اختلاف دیدگاه هایی هست. چهارنفر از مشاهیر مفسران صحابه یعنی علی‌بن‌ابیطالب، عبدا... بن ‌عباس، عبدا... بن ‌مسعود و ابیّ ‌بن کعب مورد اتفاق همه منابع‌اند، اما گاه این تعداد تا ده نفر نیز افزایش یافته است. از عبدا...بن‌عباس که پس از علی(ع)، معروف ترین مفسر قرآن بوده است، اکنون کتابی که نوشته خود وی باشد در دسترس نیست، اما ۷ کتاب منسوب به وی است که در واقع، جمع آوری آراء مختلف وی است و شرح آراء او را به تفصیل آورده است: «تفسیرالجلودی عن‌ ابن‌عیسی»، «تفسیر ابن‌عباس عن‌الصحابه»، «کتاب ابن‌عباس یا تفسیر ابن ‌عباس»، «تفسیر عکرمه ‌عن ‌ابن‌عباس»، «تنویر المقیاس من تفسیر ابن ‌عباس»، «صحیفه علی‌ بن‌ ابی طلحه عن ابن عباس فی‌تفسیر القرآن‌الکریم»، و «غریب‌القرآن من شعر‌العرب سؤالات نافع‌ بن الارزق عن‌ ابن عباس».
عبدا... بن ‌مسعود یا ابن ‌امّ ‌عبد، از دیگر مفسران صحابی است که به دلیل کثرت آراء منقول از وی در کتب تفسیری شعیه و سنی در بیان و شرح آیات قرآن، از مفسران عمده به حساب می‌آید. از ابن‌مسعود هیج کتاب یا تالیفی در تفسیر ذکر نشده است، بلکه تنها مشهور است که وی مصحفی داشته است که در آن برخی کلمات را از باب تأویل یا تفسیر به آیات اضافه کرده بوده است. گویا سخنان تفسیری وی نیز همواره همین گونه بوده و تفسیر وی با اضافه کردن کلمات مرادف یا توصیفی به متن آیات شکل می‌یافته است. ابن مسعود گویا در كوفه مدرسی هم داشته و به مردم قرآن و تعالیم دینی می‌آموخته است، اما نقل‌های تاریخی در مورد تفاسیر وی، چندان موثق نیست و معانی تفسیری موجزی که در ضمن مصحف منسوب به وی ذکر شده، ظاهراً تنها نشانه تفسیری باقی مانده و موثق از وی است.ابیّ‌ بن ‌کعب بن قیس(ابوالمنذر) دانشمندی یهودی بود که اسلام آورد و در عداد کاتبان وحی وارد شد. آرای پرشمار وی در تفسیر آیات و... که در کتب تفسیری وارد شده، دلیلی مناسبی بر مفسر بودن اوست. ضمن آنکه قرائت قرآن وی، از قرائت‌های ممتاز و مقبول بوده؛ تا آنجا که از امام صادق(ع) نیز مروی است که «ما قرآن را طبق قرائت ابیّ قرائت می‌کنیم».
از ‌ابن‌کعب، مصحفی مشهور و منقول است که اختلاف قرائت‌هایی را با قرآن داشته، اما متأسفانه اثری از آن مصحف در دسترس نیست. نیز متنی تفسیری به نام «نسخه کبیره» که مع‌الاسف از آن نیز چیزی در دست نیست. هر چه هست، از ظاهر روایات بر می‌آید که ابیّ یکی از کاتبان اصلی وحی و از صحابه ممتاز رسول خدا بوده است و آرایی فراوان در تفسیر داشته است.
● مفسران تابعی
«تابعی» به کسی می‌گویند که پیامبر(ص) را ندیده است، ولی در حال ایمان به وی، با صحابه آن حضرت مصاحبت داشته و در حال ایمان از دنیا رفته باشد. تابعین زیادی پس از شناخت قرآن و اسلام آوردن، به مدد اقوال باقی مانده از پیامبر و تلاش صحابه، به تفسیر قرآن روی آوردند و تلاش کردند تا در این دانش، راه های جدیدی را بگشایند. تعدادی از آنها نیز با فهم معانی آیات و تلاش و تدبر، به این کار توفیق یافتند و در عداد مفسران در آمدند.
ظاهراً تابعین نیز مانند مفسران صحابی و البته بیش از آنها، کتاب هایی در تفسیر نگاشته‌اند که البته اکثر آن تألیفات از بین رفته و یا به روزگار ما نرسیده و نقل و حدیثی از آنها در خلال روایات تاریخی به ما رسیده است.
از شمار مفسران تابعی، چند نام عمده اینهاست: مجاهد بن جبیر(جبر؟)مکّی، که ظاهراً کتاب «تفسیر مجاهد» به او منسوب است و نیز کتاب «تفسیرالقرآن» که در دو جلد چاپ شده و صورت کامل تفسیر قرآن را ندارد؛ سعید بن ‌جبیر که ظاهراً اولین کسی است که تفسیر مکتوب دارد؛ سعید بن ‌مسیب که تفسیری به او منسوب است؛ ابوحمزه ‌ثمالی که کتاب «تفسیر القرآن ‌الکریم ابی‌ حمزه ثابت بن‌ دینار ثمالی» ظاهراً از اوست؛ جابر بن ‌یزید جعفی که کتابی از وی نیست، اما بخش هایی از روایات تفسیری وی در کتاب «تفسیر فرات» کوفی آمده است؛ حسن بصری که کتاب «تفسیر الحسن ‌بن ‌ابی ‌الحسن ‌البصری» به او منسوب است؛ زیاد ‌بن ‌اسلم عدوی، که کتابی از او سراغ نداریم؛ عکرمه ‌مولی ‌ابن ‌عباس‌ که ظاهراً کتابی داشته ولی به دست ما نرسیده است و محمد بن‌ کعب قرظی که او نیز حالی مشابه دارد و اگر تألیفی به او منسوب است، امروز به دست ما نرسیده یا شرحی از آن در جایی ذکر نشده است.
● مفسران بعدی و مكاتب تفسیری
اما شمار نه چندان زیاد مفسران در عصر صحابه و تابعین، ما را از این که به آنها مکتب یا مدرس تفسیری خاصی را نسبت دهیم، خاصه به دلیل فقدان مدارک مکتوب تفسیری، دور می‌دارد. پس از این دو عصر و ورود تفسیر به زمره‌ دانش های مسلمانان و نضج و رونق این دانش، برای تفسیر و مفسران پس از پیامبر، مکتب‌ها و مدارس تفسیری مختلفی ذکر شده است که شیوه و اسلوب خاص دسته‌ای از مفسران را می‌توان از هر یك از آنها استخراج نمود.پس از مفسران نخستین، عمده مفسران گرایش‌های ویژه‌ای داشته‌اند كه می‌توان کتب تفسیری آنها را در زمره یکی از مکاتب عمده تفسیری به شمار آورد و از گرایش عمده و غالب چند نمونه از این تفاسیر، به یك مكتب تفسیری رسید.
با این نگاه، تفاسیر را به سه دسته عمده: «تفاسیر روایی محض»، «تفاسیر باطنی» و «تفاسیر اجتهادی» تفسیم می‌کنند (بابایی، ۲۵). ما در ادامه، به این سه مکتب نگاهی می‌اندازیم.
مکتب روایی محض. تفسیر روایی، شیوه و روشی است در تفسیر که هیچ گونه اجتهادی را در فهم و تفسیر معنای آیات قرآن روا نمی‌داند و هیچ تفسیری را برای آیات، جز تفسیری که در روایات بیان شده، معتبر نمی‌داند و براین اساس، می‌گوید در تفسیری که برای قرآن نوشته می‌شود، باید به ذکر روایات تفسیری اکتفا شود (همان، ۲۶۹).
معتقدان به مکتب تفسیری محض، که کم‌شمار نیز نیستند، معتقدند که فهم نظری از ظاهر کلمات قرآن، دور از خطا نیست و بنابر این، نباید از ظاهر قرآن جز آنچه در روایات ائمه و معصومان آمده چیزی برداشت کرد. بسیاری معتقد بودند «کسانی که می‌دانسته‌اند قرآن درباره چه چیزی نازل شده (ائمه معصومین) از دنیا رفته‌اند» و به همین روی، حتی کسانی مثل شیخ حر عاملی در «وسایل»، بابی را با عنوان «باب عدم جواز استنباط الاحکام النظریه من ظواهرالقرآن الا من بعد معرفه تفسیرها من‌الائمه (ع)» گشوده‌اند. بدین شکل روشن است که کتب تفسیری روایی محض، ساختاری داشته است متشکل از آیات قرآن و مجموعه روایاتی منقول از ائمه که در ذیل یا حاشیه آنها می آمده است. البته دلایل متعددی نیز بر عدم جواز تفسیر به رای آیات قرآن آمده که در کتب مفسران این مکتب، فراوان ذکر شده است.
مکتب باطنی محض. غرض از تفاسیر باطنی از قرآن، آن دسته از تفاسیر است که مفسران آن اعتقاد دارند تنها باطن قرآن قابل تفسیر است و برای آیات قرآن، فقط معانی باطنی و رمزی را ذکر کرده‌اند. در این گروه تفاسیر، پرداختن به بیان و نحو و لغت و عبارت و در مجموع ظاهر قرآن، امری ثانویه و حتی بلامحل است و اصل در تفسیر، معانی و بواطن آیات و روایات است که برگ و بار می‌یابد و غرض و مقصود را بیان می‌دارد. در دید این عده، معنای قرآن، باعث امتیاز آن از سایر کتب است و همین معناست که باید مورد تفسیر و تشریح قرار گیرد تا فهم سخن خداوند بهتر صورت گیرد. حتی برخی از این معتقدان، ائمه(ع) را نیز در جاهایی به عنوان مفسران معانی(باطنی) در شمار آورده‌اند و نگاه ائمه به معنای و بواطن آیات را، دلیلی بر صحت کار خویش دانسته‌اند.
مکتب اجتهادی. در کنار دو گروه فوق‌الذکر و شاید در رویارویی با دسته نخست، مکتبی دیگر در تفسیر وجود دارد که مفسر معتقد است برای آشکار شدن معانی قرآن، می‌توان به تلاش و اجتهاد علمی هم روی آورد و با فهم عقلی واجتهاد بر مبنای محکمات دینی واصول عقاید، پاره‌ای از آیات را به آنچه می‌توان از این جمله دریافت، تفسیر و تبیین نمود و نسبت داد. این نوع تفاسیر نیز، به نسبت کیفیت اجتهاد و نوع تلاش مفسر، چند شاخه است:
الف) تفاسیر اجتهادی قرآن به قرآن.
تفسیرهایی که «مؤلفان آنها در تفسیر آیات، بیشترین کمک را از خود قرآن کریم گرفته‌اند و همه جا یا در بیشتر موارد، برای توضیح معنای آیات، بیش از هر چیز از آیات دیگر استفاده کرده‌اند»، تفسیر قرآن به قرآن خوانده می‌شوند.
ب) تفاسیر اجتهادی روایی
تفسیرهایی كه مؤلف در آنها برای توضیح آیات، بیش از هرچیز از روایات رسیده از پیامبر(ص) و ائمه(ع)و صحابه و تابعین استفاده كرده است.
ج) تفاسیر اجتهادی ـ ادبی
تفسیرهایی که مؤلف در آنها «بیشتر از هر چیز به توضیح ادبی آیات پرداخته و بیشتر از ادبیات عرب کمک گرفته است».
د) تفاسیر اجتهادی ـ فلسفی
تفسیرهایی که «مؤلف در آنها به مطالب عقلی و دست‌آوردهای فلسفی توجه داشته و در تفسیر آیات، از آن مطالب بهره‌گرفته است».
هـ) تفاسیر اجتهادی ـ علمی
تفسیرهایی است که در آنها به داده‌ها و یافته‌های علوم تجربی بسیار توجه شده و آیات با توجه به آنها تفسیر و یا با آنها منطبق شده است».
و) تفاسیر اجتهادی نسبتاٌ جامع
تفسیرهایی است که در «آنها برای توضیح معنای آیات، از امور مختلف کمک گرفته‌اند. هم از لغت و ادبیات عرب، هم از خود آیات قرآن، هم از روایات، و هم از قراین عقلی و داده‌های علمی و از هر چیزی که امکان کمک گرفتن از آن بوده است و به فراخور دانش و آگاهی خود از آن استفاده کرده‌اند».
ز) تفاسیر اجتهادی و باطنی
تفاسیری که نویسندگان آنها علاوه بر اجتهاد و فهم معنای ظاهر، معنای باطنی و اشاره‌ای نیز برای آیات ذکر کرده اند» (همه تعاریف مأخوذ از: بابایی، صص ۲۶ ـ۲۴).
از مجموع آنچه گفته شد، برمی‌آید كه دانش تفسیری مسلمین، از عصر پیامبر تا امروز در شاخه‌ها و شعبه‌های متعددی برگ و بار یافته و روز به روز تخصصی‌تر شده است. پیدایش نحله‌های فكری، كلامی و فلسفی، بر این دانش، تأثیری همواره داشته‌اند و سوی و سویّه های تازه ای را برای آن به همراه آورده اند.منابع تفسیری شیعه و سنی، كه امروز بیرون از شمار است،و كتب تفسیری خاص و تفاسیر كامل قرآن نیز، هر یك با سوی و سویّه ای جداگانه، در صدد فهم بهتر آیات الهی برآمده‌اند و تفسیرهای گونه گونه‌ای را نشر داده‌اند.
نگاه به مكاتب تفسیری پیش‌گفته نیز، حكایت از سوگیری تفاسیر در تعبیر و تفهیم كلام الهی دارد و امروز نگاه به این پیشینه، ارجمندی كارهای جامع را بهتر می‌نماید؛ كارهای جامعی در تفسیر قرآن كریم، كه یكی از بهترین نمونه‌های آن، تفسیر نامه علامه طباطبایی است.
با این مقدمه نسبتاَ مفصل در شناخت تاریخ و پیشینه تفسیر، سراغی از ویژگی‌های تفسیری علامه طباطبایی گرفته‌ایم كه گزارش آن و سیره تفسیری آن مرحوم را در ادامه می‌آوریم.
● ویژگی‌های تفسیر علامه طباطبایی
در برخورد با تفسیرنامه علامه طباطبایی، نخست چیزی كه به نظر می‌آید، تعدد و كثرت منابع مورد استفاده است. این شاید بتواند مقدمه‌ای باشد برای شرح سیره تفسیری علامه. منابع این كتاب بزرگ، دو دسته‌اند: نخست «كتب تفسیری سلف» و دوم «كتب غیرتفسیری». اهمیت دسته نخست منابع «المیزان»، در آن است كه می‌توان حكم داد بر اینكه مرحوم علامه، تقریباَ كلیه كتب تفسیری و آراء مفسران سابق بر خود را دیده است و در حقیقت المیزان وی، به نوعی رأی و نظر همه مفسران سابق را در خود دارد و به حقیقت نوعی «تفسیر تطبیقی» می‌تواند شمرده شود. به یاد آوریم سخن آیت‌ا... جوادی را در شأن این تفسیر كه: «همانطور كه جواهر برای یك فقیه دایره‌المعارف فقهی است، المیزان برای یك مفسر، دایره‌المعارف قرآنی است»(آیینه مهر،۲۴).درنگی در سخن گفته شده در شأن المیزان، ما را به این نكته و اقرار وا می‌دارد كه به راستی حصر خاصی مانند مكاتب پیش‌گفته تفسیری، در تلاش تفسیری علامه وجود نداشته و هر نكته گفتنی را، مربوط به هر شعبه از علوم باشد، در تفسیر ایشان راهی بوده است.
اهمیت دسته دوم منابع المیزان هم در آن است كه مرحوم علامه، آراء غیرمفسران و حتی غیراللهیون را هم در مورد آیات قرآن دیده است؛ آرایی با طیفی وسیع از قائلان، از لغویون گرفته تا ادیبان و فلاسفه و متكلمین و دانشمندان تجربی و فیزیك و ریاضی. شاید تعجب‌آور باشد كه علامه فقید، در تفسیر خود از برخی مطالب روزنامه‌‌ها نیز بهره برده است.
این جمع‌‌المجمع كه به نكویی نیز برآمده است، به المیزان چهره‌ای دایره‌المعارف‌وار ‌بخشیده و آن را از سایر تفاسیر ممتاز ‌نموده است. به مراجع و منابع مورد استفاده علامه در تدوین تفسیر المیزان، نگاهی دقیق‌تر می‌اندازیم:
منابع تفسیری. منابع تفسیری مورد استفاده و استناد علامه، تقریباَ عمده منابع تفسیری اهل سنت و شیعه ‌اند. شماری از این تفاسیر، به نام چنینند: تنویرالقیاس ابن‌عباس، جامع‌البیان طبری، الكشاف زمخشری، مجمع‌البیان طبرسی، مفاتیح الغیب رازی، المفردات راغب، انوار التنزیل بیضاوی، الدرالمنثور سیوطی، تفسیر ابوالسعود عمادی، روح المعانی آلوسی بغدادی، تفسیر المنار محمد عبده، الجواهر شیخ طنطاوی جوهری، (منابع اصلی تفسیری) و احكام القرآن رازی، العرائس فی قصص الانبیاء ابواسحاق احمد بن ‌ابراهیم، الجامع لاحكام القرآن قرطبی، تفسیرالقرآن الكریم حافظ اسماعیل عمرو بن ‌كثیر، فتح‌القدیر شوكانی، تفسیر عیاشی، تفسیر الفرات ابن‌فرات كوفی، تفسیر القمی، تفسیر النعمانی كاتب، جوامع الجامع طبرسی، آیات الاحكام قطب راوندی، سعدالسعود حسینی، تفسیرالصافی فیض كاشانی، البرهان بحرانی، نورالثقلین ابن جمعه و....
مرحوم علامه، از این منابع تفسیری استفاده‌های مختلفی كرده است. نقل آرای مفسران در بیان معانی برخی آیات، نقل اقوال و روایات منقول در این تفاسیر از ائمه، نقد آراء و اقوال مفسران و اصلاح یا تفهیم نظر آن‌ها، استفاده از استنادات آنها، بهره‌گیری از منابع مورد اشاره در مورد آنها، اعراب‌ها و معانی و علم‌اللغه و... و نیز مباحث پیرامونی تفسیر مثل نوع قرائت‌ها و.... هر چه هست، علامه با بازبینی و استفاده از این منابع، در واقع در خصوص همه آیات، تقریباَ جمع نظرات را آورده است و می‌‌توان تفسیر وی را از این جهت، جامع دانست. در انتخاب و حتی ترجیح سخن دیگران نیز، علامه سعه صدری بالا داشته و گاه نظر و سخن دیگران را به عنوان «قول مختار» آورده و مورد استفاده قرار داده است.
● منابع غیر تفسیری
الف) منابع لغت. علامه عموم كتب لغت را در تدوین المیزان دیده و به آنها استناد كرده است. از «صحاح» ‌ابن‌حماد جوهری تا «لسان‌العرب» ابن منظور، «المصباح المنیر» مقری، «القاموس‌ المحیط» فیروزآبادی و «الزهر» سیوطی. این از نشانه‌های دقت مرحوم علامه و عنایت وی به ظاهر كلام خدا در تفسیر است و نشان می‌دهد كه علامه در این باب چه حد وسواسی را داشته و درجمع همه دیدگاه ها (خلاف سایر مكاتب تفسیر) كوشیده است.
ب) منابع حدیث و تاریخ. منابع حدیث و روایت نیز فراوان و به تكرار مورد استفاده و استناد مرحوم علامه بوده است. ایشان از حدود یكصد منبع حدیثی و روایی(به شهادت‌ المیزان) استفاده كرده كه بخش زیادی از آنها از اهل سنت است. در این باب نیز یكسونگری، هیچگاه آفت كار بزرگ وی قرار نگرفته است. نیز كتب مقدس مورد استناد ایشان بوده و حدود ۳۰ كتاب تاریخی و ۲۰ كتاب معارف عمومی را نیز دیده و از آنها بهره‌گیری نموده‌است.
از دیگر ویژگی‌های تفسیر علامه به عنوان دایره‌المعارف، استفاده‌ها و استنادهای امروزین است. مرحوم علامه بیش از همه مفسران دیگر، به مطالب علمی روز آمد و حتی مسایل فرهنگی عنایت داشته و از آنها بهره برده است. تفسیرالمیزان از این باب نیز می‌تواند ممتاز شمرده‌ شود. استفاده از منابع روز علمی مثل مجلات و گاه حتی روزنامه‌ها، دلیلی بر جامعیت كار وی می‌تواند شمرده شود. نیز نگاه و نقل و تحقیق و تحلیل آراء علما و مجتهدان و فلاسفه سلف و معاصر وی كه به تكرار در المیزان قابل رؤیت است، نشانه‌ای است از توجه ویژه ایشان به مبانی مختلف علوم اسلامی و عقلی.
آنگونه كه در سر سخن این بخش گفته شد، تفسیرنامه مرحوم علامه به جهت احتوای كلیات تفاسیر و آرای دیگران و به جهت منابع مورد استفاده مختلف و متعدد، وجه امتیازی ویژه دارد. علامه می‌دانست كه تفسیر امروزین قرآن كریم، با همه اتفاقات سیاسی، اجتماعی، علمی و فقهی مرتبط است و باید همه این علوم را در تفسیر كلام خداوند منظور داشت. از این جهت، برای هر درس، مجموعه‌ای از مطالب مرتبط را بدون تنگ‌نظری و تحدید، جمع‌آوری و ارایه می‌نمود تا نكته ناگفته‌ای در این باب باقی نماند.
● مكتب تفسیری علامه طباطبایی
می‌دانیم كه مرحوم علامه طباطبایی قرآن را به قرآن تفسیر كرده است؛ یعنی برای نقل سخنی در مورد آیه‌ای، متن تفسیر خود را با استناد به آیات دیگر می‌آورده است. سیره مفسران آیات در قرآن، عموماَ بر این است كه آیات مقید را شاهد تقیید آیات مطلق قرار می‌دهند و آیات خاص را سند تخصیص آیات عام. این شیوه همواره بخصوص در استنباط احكام فقهی كاربرد خاصی داشته و دارد. در استنباط‌های ادبی نیز نحوه استعمال لغات، كلمات، اشارات و... و نیز تكرار عبارت یا كلمه‌ای، شاهد گرفته می‌شود و از شهادت آن، حكم به قاعده‌ای ادبی از قرآن می‌شود. در قصص القران نیز مجموعه آنچه در خصوص یك نام، حادثه یا هر چیز دیگری در قرآن است جمع می‌شود و از آن به حكم كلیه‌ای می‌رسند. در این مجموعه بررسی‌ها، تفاسیر و استنباطات، آنچه ملاك و میزان است، استفاده یكسان از همه آیات است. اما مرحوم علامه، به جای پیدا كردن شاهد و قرینه و... به شناسایی آیات ریشه‌ای و كلید‌ی قران پرداخته و در پرتو آنها، به تفسیر آیات دیگر دست یازیده است. با این مبنا، كیفیت ظهور و ارجاع آیات دیگر به آیات اصلی، به روشنی و سهولت قابل دسترسی و دستیابی است و از این جهت امتیاز عمده كار مرحوم علامه، با دیگر كارها روشن‌تر می‌شود. در بحارالانوار، روایتی از امام صادق مروی است كه «ماضرب رجل القران بعضه ببعض الّا كفر»(ج۸۹، ص۳۹، ط.بیروت). این چیزی كه جز كفر نیست، ضرب قرآن به قرآن است. چنانچه نقل است ابی‌الولید استاد شیخ صدوق در معنای این حدیث فرمود: «اینكه كسی تفسیر آیه‌ای را از تو بپرسد و تو با تفسیر آیه‌ای دیگر جواب او را بگویی» (وسایل‌الشیعه، كتاب القضاء، ج۱۸، ۱۳۵).
اما مرحوم علامه، یك سنخ دانستن آیات و ضرب آنها به یكدیگر را درست نمی‌دانستند و به اعتبار فرموده خودشان در مقدمه تفسیرالمیزان، به شناخت غرر آیات (آیات كلیدی) پرداخته بودند و در سایه تفسیر آنها، به تفسیر سایر آیات نیز می‌پرداختند. محور تفسیر قرآن به قرآن علامه، همین نمونه آیات بود. از جمله در مقدمه تفسیر هر سوره‌ای،آیات عمده و كلیدی آن را ذكر می‌كردند و در پرتو آنها، سایر آیات را به تفسیر و تحلیل می‌كشیدند.برای مثال، در صدر تفسیر سوره رعد می‌فرمایند:«و من الحقایق الباهره المذكوره فی هذه السوره» و آیاتی از این سوره را ذكر می‌كنند(المیزان ۱۱، ص۳۱۲).
با این مقدمات درمی‌یابیم كه تفسیر قیّم‌ المیزان را نمی‌توان تفسیری روایی یا باطنی خواند، بلكه آن را باید از سنخ و جنس تفاسیر اجتهادی دانست. در پیش مقدمه مطالب و در بحث مكاتب تفسیری اجتهادی، از گونه های تفسیر اجتهادی سخن گفته شد كه هر یك محور بخش عمده‌ای از تفاسیر بوده‌اند. تفاسیر ادبی، علمی، فلسفی، باطنی، روایی و... تفسیر المیزان از یك جهت جامع همه این تفاسیر است. چرا كه همه مواردی كه دراین تفاسیر آمده، در تفسیرالمیزان هم مورد استناد و استفاده قرار گرفته است و اتفاقاَ سوابق آنها نیز ذكر شده است. مثلاَ سابقه طرح مسایل به روز و علمی به تفسیر «المنار» عبده و «الجواهر» شیخ طنطاوی بر می‌گردد كه در زمان خود، مخالفان جدی نیز داشته است مثل شیخ شلتوت، ابواسحاق شاطبی، امین خولی و عباس عقاد؛ اما همین شیوه تفسیری، البته نه به عنوان شیوه معیار كه به عنوان بخشی از سیره تفسیری جامع علامه در المیزان به كارگرفته شده است. یا سابقه طرح مباحث عقلی و فلسفی كه نخست بار به صورت جدی در تفسیر «المنار» عبده ورود یافت و بالاخص اندیشه‌های اجتماعی در آن رنگ و رونق خاص داشت. تا جایی كه رشید رضا در مورد تفسیر عبده گفته بود: «این مطالب از منسجم‌ترین و مفیدترین دروس از لحاظ مسایل دین، اجتماع، سیاست، ادبیات و بلاغت است». علامه از این سنخ استدلالات و مباحث نیز به وفور در المیزان استفاده كرده و حتی به عقل‌گرایی در تفسیر خود عنایت ویژ‌ه‌ای داشته است. جز همه این موارد با سابقه، علامه در تفسیر خویش، مباحث جدی‌تر و به روزتری را نیز آورده كه در دانش تفسیری مسلمانان سابقه‌هایی نداشته است؛ مثل مباحث مربوط به زن، ارث، قصاص، جهاد و...كه به طور پراكنده اما مستوفا، آن‌ها را مورد بحث قرار داده است.
اما با این همه، باید این سخن را بر همه پیش‌گفته‌ها افزون كنیم كه شیوه تفسیری مرحوم علامه یا مكتب تفسیری وی، اگر چه جمع‌المجمع همه «مكاتب تفسیری اجتهادی» است، در قدم بلندتر، جمع‌الجمع همه مكاتب تفسیری از جمله روایی و باطنی نیز می‌تواند شمرده شود.
احتوای مطالب تفسیری علامه در المیزان صرفاَ به ظاهر قرآن و بلاغت و معانی و سیاق و... باز نمی‌گردد، بلكه در موارد فراوان، ملاك اصلی سخن وی، بعد از غرر آیات، سخن و بیان معصومان(ع) است و در ضمن آن به بواطن قران نیز اشاره‌های فراوان شده كه در مرور این تفسیر نامه گرانقدر، قابل دستیابی است. از این رو، از سیره تفسیری مرحوم علامه در المیزان می‌توان به عنوان «مكتب تفسیری جدیدی» نام برد كه در سنت دانش تفسیر مسلمانان بی‌سابقه بوده است. ملاك عمل و قول مختار علامه در نهایت، غرر آیات، سپس قول معصوم، سپس روایات و در نهایت عقل است و این همه در یك خط طولی و در سیاق واحد مورد استناد قرار می‌گیرند. ایشان اعتقاد دارد كه قرآن نور واحدی است و همه آن، در یك زمینه و سیاق است و اختلافی اگر هست، از سوء برداشت مفسران است. بر این اساس نمی‌توان گفت آیه‌ای با آیات دیگر متناقض است. از سوی دیگر كلمات معصومان نیز به حكم عدم افتراق آنان با كلمات خداوند، نمی‌تواند مناقض آیات و بیانات قرآن باشد و عقل نیز در مرتبه بعد و به مصداق حكمیت واحد شرع و عقل نمی‌تواند ناقض باشد.
این معیاریابی و ملاك آفرینی، از امتیازات خاص این دایره‌المعارف قرآنی است كه با این مبنا، به طور عام همه مكاتب تفسیری پیش از خود را پوشش داده و در خود تحلیل و روایت و نقد كرده است. شاید به استناد همین نگاه جامع نگر، بتوانیم سیره تفسیری مرحوم علامه را در حد یك مكتب تفسیری جامع و در ریختاری علمی تعریف نماییم؛ مكتبی كه در تفسیر كامل و جامع كلام خدا، با عنایت به همه محصولات دانشی مسلمین و علوم روز، بی سابقه است.
● جمع‌بندی
از زمان نزول قرآن، مفسران زیادی تاكنون به تفسیر كلام الهی پرداخته‌اند. از مفسران آگاه به معانی و حقایق قرآن(پیامبران و معصومان(ع)) كه بگذریم، صحابه و تابعین هستند كه به دلیل اقتران و نزدیكی به زمان پیامبر، تفسیر ممتازتری از قرآن داشته‌اند؛ اگر چه از دوره آنان، هم متن تفسیری خاص و جامعی به دست ما نرسیده است. پس از آن، دانش تفسیر در میان مسلمین گسترش یافت و برگ و باری گرفت و مكاتب مختلف تفسیری، بر اساس عقاید مفسران هر دوره شكل گرفت كه ماحصل و جمع‌الجمع آنان، سه مكتب: «روایی محض»،«باطنی» و «اجتهادی» بود كه مكتب اخیر، خود در هفت شاخه منقسم می‌تواند شد. ادبی، عقلی، روایی، علمی، قرآن به قرآن، جامع و باطنی. نگاشته قیّم مرحوم علامه طباطبایی را، به دلیل ویژگی‌های ممتاز آن و احتوای آن بر مطالب همه تفاسیر اجتهادی، می‌توان جمع‌الجمع همه تفاسیر اجتهادی و بلكه همه مكاتب تفسیری دانست؛ چه، جهدی كه مرحوم علامه نموده است، از همه جهات و از هر نوع تفسیر، مطلبی دارد و مطلبی را فرو نگذاشته است. بدین جهت می‌توان آن را «مكتب تفسیری علامه» خطاب كرد و با بازتعریف آن، آن را در شمار یك مكتب تفسیری ویژه ارایه نمود.
محمدرضا تقی دخت
منابع
۱. بابایی، علی‌اكبر: مكاتب تفسیری، ج اول، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، قم، ۱۳۸۱
۲. الاوسی، علی: روش علامه طباطبایی در تفسیرالمیزان، ترجمه سیدحسین میرجلیلی، تهران، چاپ و نشر بین‌الملل،۱۳۸۱
۳. آیینه مهر، ویژه ‌نامه گرامیداشت علامه طباطبایی، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،۱۳۸۰
۴. سعیدی روشن، محمدباقر: تحلیل زبان قرآن و روش‌شناسی فهم آن، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،۱۳۸۳.


همچنین مشاهده کنید