شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا

آزمون بزرگ ، تصمیم بزرگ


آزمون بزرگ  ،  تصمیم بزرگ
در سیاست، وقتی می گوییم محكوم به امید هستیم و سیاست چیزی نیست جز امید و تلاش، باید جداً این را باور كرده باشیم وگرنه اگر این حرف ها را صرفاً برای تلقین به خود و به اصطلاح «دوپینگ روحی» خودمان بگوییم، عین ناامیدی است و به محض پیش آمدن یك واقعیت حتی اندكی نامطلوب باز به گوشه ای می خزیم و اشك می ریزیم.داروی سیاست بیمار ما اشك و آه و ناله و فغان نیست، امید واقعی است، شهامت رویارویی با واقعیت ها و دشواری های سیاست است. دوم خرداد و انتخابات های پس از آن با همه بركت هایشان این عیب را داشتند كه ما را به پیروزی آسان یاب (در موارد شركت كردنمان) و به كرشمه های كم هزینه (در موارد شركت نكردنمان) عادت دادند و سیاست ورزان اصلاح طلب ما هم معتاد به ماندن در قدرت و سیاست ورزیدن با اهرم قدرت شدند. اما سیاست ورزیدن دشوار است و دشوارتر در كشوری كه تازه گام های نخست اش را در راه دموكراسی برمی دارد.
راستش از زبان هیچ یك از دوستان حیرت زده، خشمگین یا سرخورده دلیل قانع كننده ای برای حیرت، خشم یا سرخوردگی شان نشنیدم. مگر ما منتظر دوم خردادی دیگر بودیم؟ مگر ما وقتی در طول دو ماه گذشته با مردم حرف می زدیم و استدلال می كردیم احساس نكرده بودیم كه «دریا نشسته سرد» و بی اعتناست به سرنوشت خویش كه در سیاست رقم می خورد؟ مگر وقتی می گفتیم این راهی كه شروع كرده ایم راهی دراز است و این فقط گام اول است و پیروزی در انتخابات فرع بر این تلاش ماست به خودمان دروغ می گفتیم؟ و حالا آیا باید ما هم به جمع آن بی اعتنایان به سرنوشت خویش كه ملامتشان می كردیم، بپیوندیم چون معین پیروز نشده است؟ یا به عكس، آنان باید اكنون به هوش آمده باشند و جمع ما «جمع تر» شود؟
نوشته بودم انتخابات نهم مبارك تر از انتخابات هفتم است، نتیجه انتخابات هرچه باشد نوشته بودم انتخابات نهم «انتخابات تر» از انتخابات هفتم است و این مهمتر از نتیجه انتخابات است و هنوز هم بر همین باورم. دوست داشتم معین پیروز می شد اما آنچه دوست تر می داشتم و هنوز هم دوست تر می دارم پیش آمدن موقعیتی بود كه سیاست چهره واقعی اش را به ما نشان دهد و گمان می كنم در ۲۷ خرداد سیاست چهره واقعی اش را به ما نشان داد و این دیگر بر ماست كه با این چهره واقعی رویارو شویم یا از آن روی بگردانیم (و این حكم در مورد سیاست ورزان ما، روشنفكران ما و مردم ما به یكسان مصداق دارد).
این انتخابات میزان رشد آگاهی سیاسی مان، تركیب جمعیتی مان و بسیاری چیزهای دیگر را به ما نمایاند، بیش از هر انتخابات دیگری كه پیش از این داشتیم. این انتخابات برای همه ما توهم زدا بود. سختی ها و دشواری های سیاست ورزیدن را به ما نشان داد. نشان داد كه حتی اگر اكثریت بزرگ جامعه باشی ولی در تفرقه، اقلیت بر تو حكومت خواهد كرد. هشت سال زمامداری خاتمی با همه دستاوردهایش، برای ما این عیب را هم داشت كه متفرعن شدیم و در این خیال خوش خام فرو رفتیم كه زندگی همیشه چنین بوده و همیشه هم چنین خواهد ماند و درنیافتیم و از یاد بردیم كه ابتدا باید آن حداقل هایی را كه به دست آورده ایم با همه وجود محافظت كنیم وگرنه از دست می روند. بسیاری خطر بازگشت راست افراطی را افسانه ای می پنداشتند فقط برای ترساندن مردم و رای گرفتن از آنها. ۲۷ خرداد روز مباركی بود. آنچه را با استدلال دیگر نمی شد پیش برد و دائماً به تكافوی ادله می رسیدیم، واقعه ۲۷ خرداد به رخ همه مان كشید. ۲۷ خرداد خواب خوش ما را برآشفت و این مبارك بود. اگر به دوگانه دیگری می رسیدیم كه یك پای آن شهردارمان نبود همچنان در این خواب خوش می ماندیم. حالا در تحلیل این انتخابات دو راه پیش روی ماست. استناد به تقلب در انتخابات كنیم و دلمان را خوش به اینكه اگر انتخابات سالم بود ما رای ۲۰ میلیونی می آوردیم (راستی انتخابات سالم در كشور ما چه معنایی دارد؟ مگر با تحریم مان نمی گفتیم كه انتخابات آزاد در این كشور معنایی متفاوت از انتخابات آزاد در كشورهای دموكراتیك دارد و ما با علم به اینكه انتخابات واقعاً آزاد نیست در آن شركت می كنیم؟ و مگر نمی دانستیم انتخابات در همین حدی كه می بینیم می تواند سالم باشد؟) یا واقعیتی كه رخ داده است و همه مان بلااستثنا در آن سهیم هستیم (از تحریمی و منفعل و معینی گرفته تا طرفدار هاشمی و كروبی و احمدی نژاد) بپذیریم و سیاست واقعی را دنبال كنیم؟و اما روی دیگر سكه: ما چهار میلیون رای آوردیم و برای این چهارمیلیون رای تلاش كردیم. حتی اگر نصف این آرا آرای متعهدانه و پیگیرانه باشند ما می توانیم جبهه دموكراسی خواهی را كه نطفه اش در همین ایام بسته شد بدل به یك جبهه سیاسی واقعی كنیم و راهی را كه در پیش گرفته ایم مجدانه و صبورانه دنبال كنیم. جبهه ای با چهارمیلیون یا حتی دومیلیون هوادار واقعی را نمی توان محو كرد و خواسته هایش را نادیده گرفت، حتی اگر در قدرت نباشد.
عهد كرده بودیم چه ببازیم چه ببریم فقط و فقط پروژه دموكراسی را دنبال خواهیم كرد. به عهد خود وفادار باشیم. به گمان من بهترین اتفاق برای ما افتاده است. احزاب، گروه ها، جمعیت ها، و جبهه ها در روزهای سخت و بیرون از قدرت است كه وزن واقعی خودشان را می شناسند، غربال می شوند، منسجم و یكپارچه می شوند. و این تجربه ای است كه ما نداشتیم و سخت نیازمندش بودیم. جبهه دوم خرداد پس از یك پیروزی و در موقعیت قدرت شكل گرفت و برای همین جبهه واقعی نبود. امروز یا ثابت می كنیم كه جبهه دموكراسی خواهی ما كف روی آب و یك ترفند انتخاباتی بود كه فقط بند قدرت بود و با كنار ماندن از قدرت از میان می رود، یا ثابت می كنیم كه جبهه ای واقعی است كه براساس مطالبات، اهداف و آرمان هایمان شكل گرفته است و تاب تحمل دوری از قدرت كه سهل است تاب تحمل ضربه های سنگین تری را هم كه در راه است دارد و در هر شرایطی می ماند و می رود و هدفش را پی می گیرد. روز آزمون واقعی برای ما فرا رسیده است. و اما دشوارترین بخش این یادداشت كه امیدوارم منصفانه و با حوصله و دقت خوانده شود در این مجال تنگ. سیاست عرصه آبروداری و رودربایستی با هیچ كس حتی با خودمان نیست. پس از ۲۷ خرداد مبارك (كه مبارك است اگر قدرش را بدانیم) سوم تیر در راه است. برای ما كه سال ها با هاشمی رفسنجانی در قطب مقابل بوده ایم و رقیب انتخاباتی او در همین انتخابات بودیم اكنون دشوار است كه بخواهیم به او رای بدهیم این رای ناگزیر تاوانی است كه همه مان به خاطر اشتباهاتمان باید بپردازیم و از پرداخت این تاوان نباید هم شرمگین باشیم. رای به هاشمی در سوم تیر برای ما یك ضرورت سیاسی است كه می توانیم آن را به موقعیت مباركی در سیاست كشورمان هم بدل كنیم. این رای می تواند میزان رشد آگاهی سیاسی ما و غلبه ما بر احساس شخصی مان را نمایان كند. آیا ما هم قدری از آن رشد سیاسی فرانسوی ها را پیدا كرده ایم؟ و تازه برای ما این موقعیت حاصل بیشتری هم می تواند داشته باشد. می توانیم اگر بخواهیم این رای به هاشمی را بدل به یك «نه» بزرگ دیگر این بار با آگاهی بیشتر و همزمان بدل به یك «آری» بزرگ تازه كنیم. در عین حفظ استقلالمان، در عین پی گرفتن اهداف خودمان، بی هیچ وابستگی به رقیبمان، به منافع خودمان رای دهیم و بی هیچ پرده پوشی و بی هیچ شرمی. آگاهی سیاسی در این موقعیت های خطیر است كه هم خودش را به نمایش می گذارد و هم رشد می كند. هرگز باور نمی كردم روزی برسد كه بخواهم به هاشمی رای بدهم و آن هم داوطلبانه. سیاست اما زنده است، حركت می كند و ما را در موقعیت های تازه ای قرار می دهد كه حتی فكرش را نكرده بودیم. از این موقعیت های تازه است كه می آموزیم و تجربه می اندوزیم.همیشه در هر موقعیتی شفاف بوده ام و شفافیت در سیاست را می پسندم. پس شفاف می گویم و خودم را در معرض داوری قرار می دهم. من با حفظ استقلالم به هاشمی رای می دهم زیرا امروز این را صلاح سیاست كشورمان می دانم. باز هم خواهم نوشت.

خشایار دیهیمی
منبع : روزنامه شرق