شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

تفنگدار دریائی - JARHEAD


تفنگدار دریائی - JARHEAD
سال تولید : ۲۰۰۵
کشور تولیدکننده : آمریکا
محصول : لوسی فیشر و داگ ویک
کارگردان : سام مندس
فیلمنامه‌نویس : ویلیام برویلز، برمبنای کتابی نوشتهٔ آنتونی سوئوفورد
فیلمبردار : راجر دیکینز
آهنگساز(موسیقی متن) : توماس نیومن
هنرپیشگان : جیک جیلنهال، پیتر سارسگارد، لوکاس بلک، برایان گراتی، جیکوب وارگاس، لاز آلونسو، اوان جونز، کریس کوپر و جیمی فاکس
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۳ دقیقه


کالیفرنیا، سال ۱۹۸۹. ̎آنتونی سوئوفورد̎ (جیلنهال)، سرباز وظیفه‌ٔ بیست‌ ساله، از نسل سوم سربازان پایگاه ساکرامنتو در آمریکا، آموزش می‌بیند. او طی نخستین هفته‌های اقامتش در پایگاه دورهٔ سختی را می‌گذراند. بالاخره تیراندازی خوب ̎سوئوفرود̎ باعث می‌شود جائی در جوخهٔ ̎مراقبت و هدف‌گیری̎ به‌عنوان ̎تک‌تیرانداز̎ (دورزن) برای خود دست و پا کند. او با ̎آلن تروی̎ (سارسگارد)، سربازی اهل میدوست هم‌گروه می‌شود. در اوت ۱۹۹۰، پس از آن‌که عراق، کویت را اشغال می‌کند، ̎سوئوفورد̎ و ̎تروی̎ جزو نخستین نیروهائی هستند که به عربستان سعودی فرستاده می‌شوند تا خود را آمادهٔ نبرد کنند. ̎سوئوفورد̎ و ̎تری̎، تحت فرماندهی ̎سایکس̎ (فاکس) با افراد جوخهٔ خود آشنا می‌شوند: ̎فاولر̎ بی‌نزاکت (جونز)، ̎کروگر̎ شکاک (بلک)، ̎اودانل̎ تحصیل‌کرده (گراتی)، ̎کورتیس̎ قلدر (وارگاس) و ̎اسکوبار̎ (آلونسو)، مرد خانواده. این مردان که وسط بیابانی اردو زده‌اند، اوقات خود را فقط با تمرین، تمیز کردن سلاح‌ها و نوشیدن آب می‌گذرانند. سایر کارهایشان عبارت است از شرط‌بندی روی عقرب‌هائی که به جان هم می‌اندازند، گشت زدن در بیابان یا گفت‌وگو با خبرنگارهای گذری. سرانجام، عملیات ̎توفان صحرا̎ آغاز می‌شود و نیروها بسیج می‌شوند تا به کویت حمله کنند و با نیروهای عراقی درگیر شوند. افراد جوخه در حالی‌که به جت‌های بالای سرشان نگاه می‌کنند که عازم مأموریت‌های بمباران هدف‌های دوردست خویش‌اندن، به این مسئله می‌اندیشند که تا چه اندازه حضور آنان ـ در مبایسه با نیازهای جنگ ـ در آن‌جا زیادی است. موقع پیش‌روی در صحرا، به چاه‌های نفتی کویت برمی‌خورند که آتش زده شده‌اند و سر و روی‌شان به باران نفتی آلوده می‌شود که از چاه‌ها زبانه می‌کشند. به جاده‌ای می‌رسند که در آن، تعداد زیادی مردم عادی، در حال فرار ـ ظاهراً توسط نیروهای آمریکائی ـ به اجسادی سوخته مبدل شده‌اند. یک بار هم هواپیماهای خودی به آنها حمله می‌کنند. حتی یک بار هم فرصت شلیک به طرف دشمن برایشان پیش نمی‌آید. به ̎سوئوفورد̎ و ̎تروی̎، سرانجام، مأموریتی داده می‌شود ـ تا از قابلیت‌ تیراندازی از راه دور بر ضد اردوگاهی عراقی استفاده کنند. اما درست پیش از آن‌که گلوله‌ای شلیک کنند، افسری که وظیفهٔ حمله‌ای هوائی را به‌عهده دارد، جلوی‌شان را می‌گیرد و خود، اردوگاه را مورد حمله قرار می‌دهد. جنگ به پایان می‌رسد و ̎سوئوفورد̎ مرخص می‌شود. چندی بعد، به اتفاق ̎اودانل̎ به جاده می‌زنند تا در مراسم ترحیم ̎تروی̎ شرکت کنند که در حادثهٔ رانندگی کشته می‌شوند.
● تصویری متفاوت از جنگ خلیج فارس، که البته قرار است یادآور جنگ عراق باشد. مندس برای ارائهٔ این تصویر متفاوت مسلماً فیلم غلاف تمام فلزی (استنلی کوبریک، ۱۹۸۷) را در نظر داشته است. شباهت‌های این دو فیلم به‌خصوص در فصل‌های آغازین انکارناپذیر است، اگرچه تفنگدار دریائی هوشمندانه و عامدانه، در نیمهٔ دوم از فیلم کوبریک فاصله می‌گیرد و تصویری طنزآمیز از فروپاشی ارزش‌های جنگیدن و نبرد ارائه می‌کند. سربازانی که بی‌آن‌که تیری شلیک کنند، دشمنی را به قتل برسانند و حتی با آن مواجه شوند، به سرزمین‌شان باز می‌گردند. سرخوردگی فیلم نیز ناشی از همین ناکامی است، چیزی که جنگ را از ابتدائی‌ترین معنایش نیز تهی می‌کند. از این جنبه مندس برخلاف کوبریک تصویری منکوب‌کننده و سحرانگیز از جنگ ارائه نمی‌کند و آن را نمایشی تهی، پوچ، بی‌معنا و فاقد محتوا نشان می‌دهد؛ که در آن کوچک‌ترین هماوردی نیز رخ نمی‌دهد.


همچنین مشاهده کنید