سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
مراقبه ذن مدیتیشن
مراقبه چیزی نیست جز ایجاد حالتی که در آن ذهن، کمترین فعالیت را داشته باشد. ذهن تمام ترسها، اضطرابها، فکرها، خواستهها، آرزوها و ... را در بر میگیرد. وقتیکه ذهن فعال نباشد، مغز آرام میگیرد. البته نه از طریق وادار کردن به این کار، چراکه در این صورت کشمکش و دونگانگی پیش میآید. اگر ذهن را به درختی تشبیه کنیم، شاخهها و برگهائی همچون خشم، ترس، اضطراب، آشفتگی و ... دارد.
اگر برگها و شاخههای درخت را هرس کنیم، قطورتر و تنومندتر میشود. برای نابود کردن درخت، باید ریشههای آن را که در زمین پنهان است نابود کرد. برای آرام کردن مغز یا برای حالت بیذهنی، نباید اقدام به ترک ترس یا خشم یا مقابله با آنها برخاست، تنها کافیست، از آنها آگاه باشیم، زیرا ریشه همه آنها در ناآگاهیست.
مراقبه یعنی آگاه بودن، به عمق و ریشه هر چیزی، رفتن و فریب ظاهر (برگها و شاخهها) را نخوردن. در هر لحظه و هر کاری که انجام میدهیم باید فکر کنیم و در آن لحظه حضور داشته باشیم و نسبت به آن آگاه باشیم و زمان را که حاصل فاصله خواستهها و آرزوها با داشتههاست، حذف کنیم. خواسته و آرزوئی صحیح است که فاصله زمانی برای رسیدن به آن وجود نداشته باشد. در آن صورت، دیگر خواسته و آرزوئی وجود ندارد و همه چیز در زمان حال اتفاق میافتد. مراقبه یعنی کشف حقیقت وجودی، حقیقتی که در درون همگان است و خارج و جدا از ما نیست. پس باید از درون آغاز کرد، زیرا نزدیکترین نقطه به حقیقت است (سوره ق ـ آیه: ۱۶ خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است).
با مراقبه است که به این حقیقت دست مییابیم و میپذیریم که کامل هستیم، با تعم کردن در این سئوال که من کیستم؟ مراقبه درون آغاز میگردد. همانطور که گورجیف گفته است ”لازم است اولین عمل هر کس در راه خودشناسی، یافتن مهمترین خصلت اصلی خویش باشد. هر انسانی دارای یک خصلت اصلی است که شاید خشم، طمع، تمایلات جنسی یا حسد باشد که محور همه افکار است و همه افکار به دور آن میگردند. اگر این توان را در خویش یافتی تا جستجوگر آن شوی، بدان که ریشه را یافتهای، اعجاز هنگامی آغاز میشود که ریشه را بیابی، بنابراین نیازی نیست، آن را قطع کنی و بن آن را بیرون بکشی، چراکه لحظهای که پیدایش کنی، خود بریده میشود و راز نهان دگرسانی همین است.“ شیخ عطار نیشابوری در مصیبتنامه در مقالهالمقالهالاربعون گفته است:
روح گفت ای سالک شوریده جان
گرچه دیدی بسی گرد جهان
صد جهان گشتی تو در سودای من
تا رسیدی بر لب دریای من
گر سوی هر ذرهای خواهی شدن
نیست راه از ماه تا ماهی شدن
آنچه تو گم کردهای گر کردهای
هست آن در تو، تو خود را پردهای
آدم اول سوی هر ذره شتافت
تا به خود ره در نیافت او ره نیافت
گرچه بسیار، گشتی پیش و پس
در نهادت ره نبردی یک نفس
مراقبه مثلاً به هنگام راه رفتن، این سئوال را در ذهن تداعی میکند که، چه کسی راه میرود؟ وقتی گوش میدهیم این سئوال پیش میآید، چه کسی گوش میدهد؟ در نهایت چه کسی این سئوالات را میپرسد؟
بین انسان و خداوند، جدائی و دوگانگی وجود ندارد و ما از اصل خویش، جدا نگشتهایم و پیوندمان (همان اخگر زیر خاکستر که در مراقبه شعلهور میشود) گسسته نشده است، فقط باید نسبت به این موضوع آگاه باشیم، هنگامیکه دوگانگیها از بین برود، دیگر دوگانگیای بین ما وخداوند وجود ندارد. خداوند در مرکز ثقل مخلوقات خود میباشد. گفتیم مرکز، چون آگاهیها و عمل به آگاهیها متفاوت است. این مرکز است که محیط را تحت تأثیر قرار میدهد، مثل حرکت الکترونها به دور پروتون، ما همگی از نور و کمال هستیم، ولی آتش درون خاموش شده و خاکستر روی آن را فرا گرفته است. با مراقبه، آن اخگر باقی مانده، شعلهور میشود و آن را منتشر میکند (یعنی آن حقیقت وجود داشته است، همه چیز در وجود ماست، فقط باید آن را منتشر کرد نه چیزی به آن افزود و نه چیزی از آن کم کرد). آن هنگام به حقیقت دست یافتهایم و آن را در کوهها، درختها، حیوانات، سنگها، ستارگان و در همه چیز خواهیم دید. اصلاً خود ما با آنها یکی هستیم، زیرا دوگانگی از بین میرود. حقیقت ”خدا“ در درون و باطن هر چیز وجود دارد، پس مراقبه یعنی دانستن اینکه چه کسی هستیم و در آن آگاهی تحمل و صبر کنیم. مراقبه حالت یا جریانی است که در آن تمام علوم، دانستنیها، دانشها و همه چیزهائی که ذهن را میسازند به کنار میرود و در نتیجه خالی میشویم و فقط آگاهی میماند. خداوند بزرگترین مراقبهگر میباشد، چراکه در همهجا و همهچیز و هر زمان حضور دارد. البته حضور خداوند برتر از مراقبهگری است. مراقبهگر تا هنگامیکه مراقبه میکند جزء است، ولی حقیقت خداوند برتر و کل میباشد. یک مراقبهگر یا کسی که ذن انجام میدهد، نباید هدفی را دنبال کند زیرا هدف، منجر به پیگیری و جستجوی نتیجه میشود و نتیجه معنای پویش، مراقبه، ذن، زندگی و هستی میگردد. تا هنگامیکه نتیجهای حاصل نگشته، همه چیز حتی زندگی، مراقبه ،ذن، نفس، طبیعت، کوه و ... بیمعنا است. هدف خواسته و آرزوئی است که برای رسیدن به آن فاصله زمانی ایجاد میشود و این یعنی باز داشته شدن از حضور یا حالتی که در آن ذن، مراقبه، مدیتیشن صورت نمیگیرد.
● ذن
هنگامیکه دوگانگیها از بین میرود، ذن صورت گرفته است. ذن یعنی مراقبه، یعنی با همه چیز یکی شدن. آنکه میبیند با آنچه دیده میشود یکی میشود. هنگامیکه فرد به کوه، رودخانه، سنگ، درخت و ... نگاه میکند، با آنها یکی میشود. اینجاست که دوگانگی از بین میرود و وحدت به وجود میآید. تمام مثلثهای زندگی (فرزند، پدر، مادر، شب، روز، سپیدهدم، شنونده، تحلیل کننده، انتقال دهنده و ...) که نمادی است از دوگانگیها، به دایره که نماد وحدت و خرد است تبدیل میشود. ذن برگشتن و یکی شدن با شرایط ابتدائی حیات میباشد. مراقبه ویژگی بودن ا ست که آن را به عمل در میآوریم. نشستن در حالتی خاص، صاف نگه داشتن ستون فقرات، خیره شدن به نوک بینی با چشمان بسته و مشاهده روند تنفس فقط ابزاری برای مراقبه هستند. وقتی آنچه از مراقبه باید گرفت، بهدست آید، خود مراقبه به فراموشی سپرده میشود. وقتی زندگی در زمان حال حاصل شد، این و آن یکی میشود. زندگی نه به اختیار بلکه، به اجبار در زمان حال میباشد، مانند تنفس که زندگی میدهد، پس باید این امر را درک کرد. دم، حبس دم و بازدم یکی میشوند. در زمان نیز اگر دقیقتر شویم میبینیم زمان حال وجود ندارد چون هر لحظه یا هر آن، گذشته به حال و حال به آینده تبدیل میشود. در حین مراقبه، حال، گذشته و آینده، یکی میشود و مراقبه که ویژگی بودن است (هر چیزی ویژگی خاص خود را دارد مثلاً شوری ویژگی نمک است و شیرینی ویژگی شکر و ... مراقبه ویژگی بودش و بودن است) اتفاق میافتد و بیزمان رخ میدهد.
● مدیتیشن
مدیتیشن یعنی مناجات درونی. آسمان بعد از بارندگی آبی میشود و زمین سیراب میگردد و حالتی از سکوت و آرامش بر طبیعت حکمفرما میشود. بر هر برگی نور خورشید میتابد. پس از مدیتیشن، آسمان وجود انسان نیز صاف میشود و بر هر سلول بدن نور آگاهی میتابد. ریشه مشکلات فکر است. ذهن مخلوق فکر و تجربیات مختلف است. فکر در گذشته و آینده سیر میکند، ولی اگر در زمان حال حضور داشته باشیم، فکر نیز خواهد خشکید. برای رهائی از آشفتگیها و تمام مشکلات باید صرفاً مشاهدهگر بود. مدیتیشن، افکار را از اعماق ضمیر انسان بیرون میریزد. مدیتیشن تأثیر سکوت و خاموشی است. وسیلهای برای رسیدن به هدف نیست، چون هم هدف است و هم وسیله. مدیتیشن حالتی از سکوت است. هنگامیکه ذهن (آگاه و ناآگاه) آرام گیرد. وقتی که تمام دانستهها و آتش افکار فروکش کند، کشمکشی نیست و میتوان گفت همان سکوت درونی است. وقتی سراپا توجه هستیم، سکوتی کامل برقرار است. در حالت توجه ”من“ که آگاه از این امر باشد، وجود ندارد. آن توجه و سکوت حالتی است از مولانا جلالالدین بلخی که مراقبه را در یک بین شعر اینگونه تشریح میکند:
فکر ار ماضی و مستقبل رود
چون از این دو گشت مشکل حل شود
منبع : مجله دانش یوگا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست