شنبه, ۱۷ آذر, ۱۴۰۳ / 7 December, 2024
مجله ویستا
خودشناسی در اجتماع
● من کیستم؟
حتماً با خود میگویید: «عجب سؤالی! این هم شد سؤال؟ خوب معلوم است دیگر. من فلانی، فرزند فلانی هستم». امّا اگر کمی دقت کنیم، به نظر میآید بتوان یک جواب دیگری نیز داد و آن اینکه: «من ایرانی هستم». امّا باز هم کمی تأمل کنیم و بیندیشیم آیا جواب دیگری به ذهنمان نمیآید؟ بله! درست حدس زدید: «من یک انسانم که قدرت انجام دادن خیلی از کارها را دارم. مثلاً فکر میکنم، تصمیم میگیرم، حرف میزنم! احساس دارم و...». حالا به درون خود مراجعه کنیم و ببینیم آیا از این پاسخها قانع شدهایم؟ یا نه و هنوز این سؤال پابرجاست و دائماً خود را بر ما عرضه میدارد؟
آری! گرچه تمام جوابهای بالا درست بود، امّا هیچ کدام کامل نبود. کسی که بتواند به این پرسشِ سرنوشتساز پاسخ قانع کننده و آرامبخش بدهد، او معنا و هدف زندگی را خوب فهمیده است. در این نوشته سعی داریم به یکی از زمینهها و بسترهای مهم که «منِ» ما را شکل میدهد، بپردازیم: «جامعه و محیطی که در آن زندگی میکنیم». بنابراین، سؤال اساسیای که به آن میپردازیم، این است که: «جامعه چه نقشی در ساختن من دارد؟». البته قبل از آن، توضیح مختصری پیرامون «من» و «هویّت» داده خواهد شد.
۱) تعریف هویّت (خود)
لغتشناسان، هویّت را اینگونه تعریف کردهاند: «آنچه که موجب شناسایی شخص باشد و یا موجب تمایز یک فرد از دیگری شود».(۱)
امّا دانشمندان علوم روانشناسی و روانشناسیِ اجتماعی تعریفی که از هویّت دارند، این است که: «مجموعه ویژگیهایی است که تفاوت فرد از دیگران یا شباهت او به دیگران را موجب میگردد که برای ساختن آن، عناصر زیادی مورد استفاده قرار میگیرد. هر شخص، برای به وجود آمدن تصویر ذهنی از خود، بر تفسیری که از واکنشهای دیگران درباره خود دارد تکیه میکند».(۲)
بنابراین پاسخ به سؤال «من کیستم؟» در حقیقت، همان «هویّت» یا «خود» ماست. اگر توانستیم جایگاه خویش را در نظام هستی مشخص کنیم و به این پرسشها که: «از کجا آمدهایم و چه کاری باید بکنیم و سرانجاممان چیست؟»، توانستیم پاسخ صحیح بدهیم، میشود هویّت ما، و هرچه پاسخ ناقص باشد، هویّت ما نیز به همان میزان، دچار نقص است. به این جمله «پاسکال» توجه کنید: «متولد شدم و ندانستم برای چه؟ زندگی کردم و ندانستم چگونه زندگی کنم؟ اکنون میمیرم و نمیدانم چرا؟».(۳)
▪ دو نکته:
الف) هویّت به خودی خود، دَمِ دست نیست، بلکه باید آن را به دست آورد و تثبیت کرد.
ب) هویّت ما در ارتباط و اتّصال با چیزی یا کسی حاصل میشود، مثل اتّصال با وحی، عقل، خانواده، جامعه و...
۲) ضرورت و اهمیت موضوع
همه ما در درون اجتماع زندگی میکنیم. اصلاً مگر میشود تنها زندگی کرد؟ همه ما به نوعی به یکدیگر وابسته هستیم و سعی میکنیم چنان زندگی کنیم که مورد قبول دیگران واقع گردیم. راستی آیا شده که کسی نسبت به دین، نژاد، جامعه، ملیّت و... شما اهانت کند و شما ساکت باشید؟ حداقل ناراحت نشوید؟ چرا اینگونه هستیم؟ چون نوعی وابستگی و اتّصال بین ما و امور فوق هست و هویّت ما را همان چیزها شکل میدهند. بنابراین، توهین به آنها توهین به ماست.
جامعهای که در آن زندگی میکنیم نقش کلیدی و مهمی در شکلدهی به هویّت ما دارد، پس باید بدانیم جامعه از چه طریقی هویّت ما را شکل میدهد و کدام جامعه، سیمای هویّت ما را زیباتر میسازد؟ مگر ما دنبال زیبایی نیستیم؟ چه کسی از آن بدش میآید؟ اگر جامعه نتواند هویّت قابل قبولی برای ما ترسیم کند، میدانید نتیجهاش چه میشود؟ ما میشویم «مجهول الهویه» «طفل سر راهی»، «ظرف خالی» و... آنوقت، دیگران ما را از آنِ خود میکنند و صاحب «پدر خوانده» میشویم و هرچه دوست داشتند در ظرف خالی و شفاف ما میریزند.
حتماً این واژهها را زیاد شنیدهاید: بحران هویّت، خودْفراموشی، بیهویتی، آشفتگی هویّت، اختلال در هویّت، و... و اضافه میکنیم: «هویّت ناسالم» و حالا باهم فکر کنیم که آیا جامعه چه نقشی در شکلدهی هویّت ما دارد؟ مگر نه این است که من و تو در خانواده به دنیا میآییم و بزرگ میشویم، در مدرسه تحصیل میکنیم، با دوستانمان نشست و برخاست داریم، در محیط اجتماع، رفت و آمد میکنیمو...؟ پس ما محصور جامعه هستیم و گروههای مختلف انسانی اطراف ما را گرفتهاند و به هویّت ما شکل میدهند.
۳) هویّتیابی در جامعه
گفتیم در این نوشتار دنبال این هستیم که ببینیم جامعه در شکلدهی به هویّت ما چه نقشی را ایفا میکند. ابتدا بهتر است تعریفی از هویّت اجتماعی ارائه دهیم: «هویّت اجتماعی یعنی درک ما از این مطلب که چه کسی هستیم و دیگران کیستند؟ و از آن طرف، دیگران از خودشان و افراد دیگر چه درکی دارند؟».(۴) به بیان دیگر: «هویّت اجتماعی به شیوههایی که به واسطه آنها افراد و گروهها در روابط اجتماعی خود از افراد و گروههای دیگر متمایز میشوند، اشاره دارد».(۵)
هویّت اجتماعی یعنی «منِ اجتماعی»؛ «من»ی که در اجتماع شکل میگیرد و احساس تعلّق به گروه میکند و حاضر است برای آن فداکاری کند. هویّت اجتماعی یعنی: تلاش شخص برای اینکه در اجتماع، جایگاهی پیدا کند و به واسطه آن، خود را بسازد.
● بسترهای اجتماعی هویّت
امّا امور و بسترهایی که در جامعه وجود دارند و مهندسی ساختمان هویّت ما را به عهده گرفتهاند، عبارتاند از:
۱) خانواده
کوچکترین واحد اجتماعی است که انسان، بیشتر عمر خود را در آن میگذراند. بنابراین نقش مهمی در طراحی هویّت جمعی ما ایفا میکند. خانوادهها با تربیت صحیح و به کارگیری ابزار مناسب، میتوانند هویتی قابل قبول برای فرزندان خود ترسیم نمایند که به چند نمونه از آنها اشاره میکنیم:
الف) خانوادهای که از همان کودکی، فرزند را طوری تربیت میکند که «مستقل» بار بیاید و به فرزند مسئولیت میدهند و از او میخواهند که مسئولیت خویش را به نحو شایسته انجام دهد، فرزند این خانواده دارای هویّت استقلالخواهی و مسئولیتپذیری میگردد؛ امّا اگر فرزندی در خانوادهای رشد کند که دائماً این کلمات را میشنود که: بچه، بنشین سرجایت، فضولی نکن، تو با این کارها چکار داری، هنوز زود است و... و والدین، در عمل نیز مانع فعالیت او شوند، خودتان تصور کنید، چه هویتی برای این فرزند رقم میخورد و در آینده در جامعه چگونه خواهد بود؟ مشخص است: شخصی وابسته، با ترس و واهمه از پذیرش مسئولیت، منزوی و...
ب) حتماً این حدیث شریف را همه شنیدهاید که در هفت سال سوم از عمر فرزندان خود، در امور مختلف به عنوان مشاور از آنها یاری بگیرید.(۶)
هویّت اجتماعی این فرزند، طوری رشد میکند که وقتی وارد جامعه شود، اهل مشورت و کمک کردن به دیگران میگردد.
ج) اکرام و احترام به فرزندان در خانواده، نقش بسیار مهم و اساسیای در سالمسازی هویّت آنها ایفا میکند؛ چرا که باعث عزّت نفس فرزندان میگردد. لذا در حدیث آمده است که: «به فرزندانتان اکرام نمایید و خوب تربیتشان کنید!».(۷)
با توجه به آنچه گفته شد، به اهمیت نقش خانواده (که یک واحد اجتماعی کوچک است)، در شکل دهی به هویّت اجتماعی فرزندان پیبردیم. شاید توجه به این نکته خالی از فایده نباشد که من و تو نیز در آینده ابزاری هستیم جهت ساختن هویّت فرزندانمان. پس بهتر است زمینههای آن را (که عبارت از تعلیم و تعلّم صحیح است)، خوب فرابگیریم تا بتوانیم مسئولیت آینده خود را خوب انجام دهیم.
۲) محیط آموزشی
شما هم قبول دارید که خانه دوم اکثر نوجوانان و جوانان محیطهای آموزشی (شامل: مهد، دبستان، دبیرستان، دانشگاه، و...) است. همین مطلب اهمیت آنها را نشان میدهد.
آموزش و تربیتی که در مراکز علمی و تحصیلی ارائه میگردد، بخش مهمی از هویّت اجتماعی افراد را سامان میدهد. البته صحیح یا غلطْ شکل گرفتن هویّت، تابع آموزشهای آن مراکز است. بهتر است کمی به عقب برگردیم و تاریخ معاصر را ورق بزنیم. مراکز آموزشی ما در زمان رژیم پهلوی چگونه بودند؟ چقدر به شخصیت جوانان ما بها میدادند؟ آیا روحیه استقلالطلبیِ جوانان را قوی میکردند یا بالعکس؟ غرب را چگونه برایشان ترسیم میکردند؟
به این جمله از معمار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی در سال ۱۳۵۷ توجه کنید: «از بچگی ما را طوری تربیت کردند که خیال میکردیم خودمان هویّت نداریم و باید وابسته به اروپا و غرب باشیم. این بچه کوچک تا آخر، تمام تعلیم و تربیتش تعلیم و تربیت فرهنگ خارجی بوده، فرهنگ از خودمان نبوده است، تعلیم و تربیت وابستگی بوده، مغزهای این بچههای ما را از کوچکی، وابسته تربیت کردهاند تا رسیدهاند به جوانها که حالا میبینید که همین جوانها نمیتوانند تفکر کنند که: ما خودمان آدمیم، میگویند: حتماً باید یا وابسته به مثلاً فلان مملکت باشیم یا وابسته به فلان مملکت».(۸)
حالا مقایسه نمایید با مراکز آموزشی فعلی که - علیرغم ضعفها و نارساییهای موجود - از محتوای کتابهای درسی گرفته تا آموزشهای شفاهی و تصویری که روحیه استقلالخواهی و آزادی و عدم وابستگی را در تحصیلکنندگان تقویت میکنند و نتیجهاش افتخارات بزرگی میگردد که نمونههای آن را چند سال اخیر شاهد بودهایم، مثل موفقیت دانشآموزان ایرانی در المپیادهای مختلف، پیشرفتهای پزشکی مهم، موفقیت در صنایع دفاعی و... آیا این موفقیتها غیر از روحیه تفکّر، همّتطلبی، استقلالخواهی، عزّت نفس و... است که در سایه آموزش و تربیت صحیح حاصل شده است؟
۳) محیط اجتماعی
منظور از محیط اجتماعی، عبارت است از: باورها، ارزشها، سنّتها، آداب و رسوم موجود در جامعه که از طریق روابط اجتماعی با دیگران، برنامههای رسانههای جمعی مثل رادیو، تلویزیون، مجلات، روزنامهها، تصاویر، اجناس و کالاها و... به نسلهای بعدی انتقال مییابد. برای اینکه این مسئله خوب جا بیفتد به این واقعیت، به دقت توجه نمایید:
سفارش آتاتورک به مردم ترکیه این بود که: «رمز موفقیت و پیشرفت شما رفتن به سمت غرب است». یعنی خودتان چیزی نمیشوید؛ باید وابسته به غرب باشید.
چرا از کشور خودمان مثال نزنیم. مگر تقیزاده نگفت: «ایرانی اگر بخواهد رشد کند، باید از فرق سر تا نوک پا فرنگی باشد؟». مگر رضاخان چادر را به زور از سر زنان ما برنداشت؟ مگر فرزندش فرهنگ غرب را در جامعه ما ترویج نکرد؟ این کارها چه فرجامی داشت، غیر از اینکه ایرانی تمام کارهای سرنوشت ساز خویش را به بیگانه سپرده بود؟ چرا در جامعه اسلامی باید فرنگیمآبی ارزش شود، ولی پیروی از سنتها و ارزشهای دینی نشانه عقبماندگی؟ چرا نام فرزندان، کالاها، مراکز، خیابانها و... باید با فرهنگ ما تناسبی نداشته باشد؟ چرا باید بعضی از ما مفاخر خود را فراموش کنیم و از اینکه نام چند هنرپیشه بیگانه را بلدیم، بر خود ببالیم؟ چرا در لباس پوشیدن، سبک آرایش، خوردن و آشامیدن، حرف زدن، مهندسی ساختمان، و... باید از غرب تقلید کنیم؟ و هزاران چرای دیگر که ذهن خیلی از شماها را مشغول کرده است. آیا جز این است که طوری به ما تفهیم شده است که باورها، ارزشها، آداب و رسوم خودی و سنّتی چندان مفید نیست؟ راستی مگر ما سابقه درخشانی در تاریخ نداریم؟ پس کو؟ چرا جامعه، آن را به ما منتقل نکرده است؟ چرا خودمان دنبالش نرفتهایم؟ چرا از جامعه نخواستهایم؟
البته بعد از استقرار جمهوری اسلامی، همگی شاهدیم که باورها و ارزشهای دینی از طرق مختلف در جامعه ترویج میشود؛ ولی با همه تلاشها هنوز کاستیها فراوان است.
حسن ختام این نوشتار را به گفتاری از بنیانگذار جمهوری اسلامی اختصاص میدهیم که در روزگار معاصر، بلندترین گامها را در مسیر تقویت هویّت ایرانی برداشت: «ما آن صدمهای که از قدرتهای بزرگ خوردیم، باید بگوییم که بالاترین صدمه، صدمه شخصیت بوده است. آنها کوشش کردند که شخصیت ما را از ما بگیرند و به جای شخصیت ایرانی و اسلامی، یک شخصیت وابسته اروپایی، شرقی و غربی به جایش بگذارند».(۹)
● نتیجه:
بخش مهم هویّت ما در درون جامعه شکل میگیرد: خانواده، مراکز آموزشی و محیط اجتماعی. چنانچه این نهادها به وظیفه خود در قبال اعطای شخصیت و هویّت مناسب نسبت به افراد تحت پوشش خود خوب عمل کنند، نتیجهاش خودباوری اجتماعی، خوداتکایی، خودیابی، آزاداندیشی، اعتماد به نفس، استقلالخواهی، عدم وابستگی، عزّت نفس، رشد و توسعه و فتح قلههای کمال فردی و اجتماعی میگردد، چنان که بعد از پیروزی انقلاب شاهد برخی از موفقیتها بودهایم.
امّا چنانچه جامعه به وظیفه خود در سامان دادن به یک هویّت جمعی سالم به افراد خود نکوشد یا سستی کند، نتیجهاش: وابستگی، بیهویتی، مقلّد محض بودن، توسری خور بودن، مأیوس شدن، افسردگی، عدم و رشد توسعه، احساس حقارت در مقابل بیگانگان، عقبماندگی، مصرفی بارآمدن و هزاران مشکل اجتماعی دیگر خواهد بود که هنوز بعد از ۲۵ سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، شاهد پیامدها و آثار مخرّب باقیمانده از رژیم سابق هستیم.
شادیبا
http://hadithezendegi.mihanblog.com
علیاکبر بیاری
۱. فرهنگ معین.
۲. روانشناسی اجتماعی، لوک بدار، ترجمه: حمزه گنجی، نشر ساوالان، ص ۵۶.
۳. جوان و بحران هویّت، محمدرضا شرفی، تهران: سروش، ص ۹.
۴. هویّت اجتماعی، ریچارد جنکینز، ترجمه: تورج یاراحمدی، نشر شیرازه، ص ۷.
۵. همان.
۶. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۷۵.
۷. همان، ص ۷۳.
۸. صحیفه نور، ج ۹، ص ۱۶۶.
۹. صحیفه نور، ج ۱۴، ص ۷۶.
http://hadithezendegi.mihanblog.com
علیاکبر بیاری
۱. فرهنگ معین.
۲. روانشناسی اجتماعی، لوک بدار، ترجمه: حمزه گنجی، نشر ساوالان، ص ۵۶.
۳. جوان و بحران هویّت، محمدرضا شرفی، تهران: سروش، ص ۹.
۴. هویّت اجتماعی، ریچارد جنکینز، ترجمه: تورج یاراحمدی، نشر شیرازه، ص ۷.
۵. همان.
۶. میزان الحکمه، ج ۱، ص ۷۵.
۷. همان، ص ۷۳.
۸. صحیفه نور، ج ۹، ص ۱۶۶.
۹. صحیفه نور، ج ۱۴، ص ۷۶.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست