پنجشنبه, ۱۳ دی, ۱۴۰۳ / 2 January, 2025
مجله ویستا
شش خدمتکار درستکار (تکنیک پنج چرا؟)
واژه چرا ، واژه ارزشمندی است ؟
در زبان آدمی ،واژه هایی وجود دارد كه از جایگاه ویژه یی برخوردارند .اگرچه بسیاری از انسانها از اهمیت آنها آگاه نیستند، اما همین واژه ها، می توانند زمینه ساز تحول در زندگی انسان شوند.یكی از این واژه ها ،كلمه چرا است .چرا، كلمه یی است كه قادر است براحتی دیوار علم و دانش آدمی را بشكند و زمینه ساز شكل گیری دیوار جدیدتری در ذهن انسان شود.ذخایر علم و دانش و تجربیات هر شخصی نسبت به شخص دیگر متفاوت است .هر انسانی در محدوده مشخصی از دانسته هایش قادر است بیاندیشد و به جست و جوی راه حل ها و ارایه افكار جدید بپردازد و در انتهای این محدوده پوسته یی وجود دارد كه مرز نهایی را مشخص می كند.گویی ذهن آدمی در مركز گوی یا كره یی قرار گرفته است و در داخل این كره ، ذهن قادر است ،پرنده یی را رها كند تا به جست و جو بپردازد و به صید اندیشه ها و افكار نو بپردازد و هر چه دانسته ها و تجربیات انسان كمتر باشد ۀحجم این كره كوچكتر خواهد بود و پوسته آن به ذهن نزدیكتر می شود.تصور كنید به مركزیت ذهن ما هزاران گوی مختلف وجود دارد كه هر كدام به یك موضوع خاص اختصاص دارد و حجم آنها بستگی به میزان علم و دانش و تجربه فرد در خصوص آن موضوع دارد.برای مثال دانسته های یك فرد درباره تغذیه ۀكره یی را پدید می آورد كه ممكن است حجم آن از كره علم و دانش آن فرد درباره تربیت فرزندان بزرگتر یا كوچكتر باشد و یا گوی دانسته های آن فرد در خصوص برقراری ارتباط موثر و درست با دیگران بسیار كوچك باشد و قادر نباشید ارتباط موفقی با دیگران برقرار كنید و بر عكس گوی علم و دانش و تجربیات آن فرد در زمینه مهارت شغلی او بسیار بزرگ باشد تا حدی كه بتواند ابداعاتی از خود بروز دهد.یكی از راههایی كه به كمك آن می توان پوسته دیواره این كره ها را شكسته و پوسته جدیدتری پدید آورد استفاده از كلمه چراست .زمانی كه شما این واژه را بكار می برید .احساس برخورد ذهن خود را با این پوسته بخوبی احساس می كنید و درمی بابید كه اگر بخواهید این دیواره را به عقب برانید باید انرژی به خرج دهید و در این مرحله است كه انسان باید به جست و جو بپردازد و یا تجربه جدیدی را كسب و یا با كسی مشاوره كند.دو شخصیت الف و ب را كه دوستان صمیمی یكدیگر هستند، در نظر بگیرید .شخص الف ناخواسته رفتاری نسنجیده انجام می دهد و دوست صمیمی او شخص ب این نسنجیدگی او را با وجود عذرخواهی ، نمی بخشد و ارتباط دوستانه آنها مخدوش می شود .اكنون این دو دوست دچار یك مشكل شده اند و اگر نتوانند راه حلی درست برای آن بیابند ممكن است این رابطه ، از هم بپاشد .اكنون شخص الف با یك چرا آغاز می كند و از خود می پرسد ، چرا دوست او با وجود عذر خواهی ،او را نبخشیده است ؟ در این مرحله شخص الف برای بدست آوردن جواب این چرا ،ممكن است جست و جو كرده و با افزایش دانسته هایش دریابد ، شخص سومی در پیش شخص ب در مورد او بدگویی كرده است .اكنون بار دیگر این سوال در ذهن شخص الف ایجاد می شود كه چرا شخص سوم در پشت سر او بدگویی كرده است ؟ و بار دیگر شخص الف تلاش می كند كه یافته های جدیدتری را بدست آورد و در نهایت درمی یابد ،شخص سوم این ماجرا ، یكی از دوستانش بوده است كه رفتاری از او دیده است و بدون تحقیق ، رفتار وی را بد تلقی كرده است و به همین خاطر سبب شده تا با مبالغه آن رفتار ، ذهنیت شخص ب را دگرگون كرده و او را در گذشت از رفتار نسنجیده شخص الف ، به شخصیتی سختگیر مبدل كند .حال شخص الف ، با سوال دیگری روبرو می شود .چرا تا كنون دوستان وی صادقانه در مورد نقاط ضعف رفتارهای وی با او صحبت نكرده اند ؟در این مرحله ممكن است دریابد زمانی كه دیگران نقاط ضعف وی را متذكر می شدند ،او ناراحت شده و پرخاشگری می كرده است .در این مرحله ممكن است بار دیگر از خود سوال كند .چرا تاكنون در مورد ویژگیهای شخصیتی خود دقت نكرده و چرا دوستان او در رفتار خود صبور نبوده و هنگام روبرو شدن با یك پرخاشگری ، به سمت بدگویی و قطع ارتباط پیش رفته اند ؟ این شخص با بكارگیری چندین چرا به سمتی پیش م ی رود كه در نهایت دریابد باید دانسته های خویش را در مورد رفتار خود و دیگران افزایش دهد. همین امر می تواند زمینه ساز تحول در زندگی شخص باشد.اصولا در هنگام برخورد با مشكلات ما می توانیم به ترتیب پنج بار سوالاتی را از خود بكنیم كه با واژه چرا آغاز می شود و این خود می تواند ذهن ما را با حقایق جدیدی آشنا سازد. هنگامی كه شما به سوی پرسشگری و حل مشكل پیش می روید باید صبور باشید تا در نهایت بتوانید به یك راه حل درست دست یابید.برعكس كسانی كه علاقه یی به شكستن پوسته گوی علم و دانش و تجربیات خود ندارند ،عموما برای فرار از دست مشكلات دست به اقداماتی نسنجیده و عجولانه می زنند و گاهی نیز با پرخاشگری ، نگرانی ،آشفتگی ذهن و یا شكستن مرزهای حقوقی دیگران تلاش می كنند ،بگونه یی از دست آن مشكلات فرار كنند و همین جاست كه مشكلات دیگری متولد می شود و فرد را در گرداب دیگری فرو می برد .در جوامع توسعه نیافته به علت آنكه مردم علاقه یی به شكستن پوسته گوی های علم و دانش و تجربه خود ندارند ، همیشه در جست و جوی یافتن شخصی هستند كه از او كمك بخواهند و به قولی بیشتر به دنبال گرفتن ماهی هستند تا اینكه ماهی گیری را فرا بگیرند.واژه چرا ، كلمه یی ارزنده است ، اما شاید برای انسان ترس آور نیز باشد ، زیرا آدمی درمی یابد كه باید سفری را آغاز كند و از جایگاه فعلی خود به جایگاه دیگری سفر كند .این تغییر همیشه برای آدمی نگران كننده است و از طرفی انسان دارای شخصیتی است كه احساس می كند با شرایطی كه به آن عادت كرده است ، احساس آرامش می كند ۀچه بسا حتی شرایط فعلی سبب تباهی زندگی وی شود .از طرفی انسان با بكارگیری واژه چرا به سوی قبول مسوولیت هم پیش می رود ، زیرا متوجه می شود با یافتن پاسخ سوالات خویش م ی تواند سبب تغییر در خود و یا محیط اطراف خویش شود . لذا احساس اینكه آدمی می تواند بر رفتار خود و اطرافیان اثرگذار باشد تا حدی اضطراب آور است زیرا در این مرحله ۀانسان می ترسد از اینكه روزی بخواهد پاسخگوی اشتباهات گذشته خویش كه ناشی از جهل او بوده است ۀباشد.
رودیارد كیپلینگ شعری سروده است كه در آن می گوید :
من شش خدمتكار درستكار در اختیار دارم كه همه آنچه را كه من می دانم آنها به من آموخته اند، نام آنها چنین است : چرا، چه ، چطور ، چه زمانی ، چه كسی و كجا ؟
در زبان آدمی ،واژه هایی وجود دارد كه از جایگاه ویژه یی برخوردارند .اگرچه بسیاری از انسانها از اهمیت آنها آگاه نیستند، اما همین واژه ها، می توانند زمینه ساز تحول در زندگی انسان شوند.یكی از این واژه ها ،كلمه چرا است .چرا، كلمه یی است كه قادر است براحتی دیوار علم و دانش آدمی را بشكند و زمینه ساز شكل گیری دیوار جدیدتری در ذهن انسان شود.ذخایر علم و دانش و تجربیات هر شخصی نسبت به شخص دیگر متفاوت است .هر انسانی در محدوده مشخصی از دانسته هایش قادر است بیاندیشد و به جست و جوی راه حل ها و ارایه افكار جدید بپردازد و در انتهای این محدوده پوسته یی وجود دارد كه مرز نهایی را مشخص می كند.گویی ذهن آدمی در مركز گوی یا كره یی قرار گرفته است و در داخل این كره ، ذهن قادر است ،پرنده یی را رها كند تا به جست و جو بپردازد و به صید اندیشه ها و افكار نو بپردازد و هر چه دانسته ها و تجربیات انسان كمتر باشد ۀحجم این كره كوچكتر خواهد بود و پوسته آن به ذهن نزدیكتر می شود.تصور كنید به مركزیت ذهن ما هزاران گوی مختلف وجود دارد كه هر كدام به یك موضوع خاص اختصاص دارد و حجم آنها بستگی به میزان علم و دانش و تجربه فرد در خصوص آن موضوع دارد.برای مثال دانسته های یك فرد درباره تغذیه ۀكره یی را پدید می آورد كه ممكن است حجم آن از كره علم و دانش آن فرد درباره تربیت فرزندان بزرگتر یا كوچكتر باشد و یا گوی دانسته های آن فرد در خصوص برقراری ارتباط موثر و درست با دیگران بسیار كوچك باشد و قادر نباشید ارتباط موفقی با دیگران برقرار كنید و بر عكس گوی علم و دانش و تجربیات آن فرد در زمینه مهارت شغلی او بسیار بزرگ باشد تا حدی كه بتواند ابداعاتی از خود بروز دهد.یكی از راههایی كه به كمك آن می توان پوسته دیواره این كره ها را شكسته و پوسته جدیدتری پدید آورد استفاده از كلمه چراست .زمانی كه شما این واژه را بكار می برید .احساس برخورد ذهن خود را با این پوسته بخوبی احساس می كنید و درمی بابید كه اگر بخواهید این دیواره را به عقب برانید باید انرژی به خرج دهید و در این مرحله است كه انسان باید به جست و جو بپردازد و یا تجربه جدیدی را كسب و یا با كسی مشاوره كند.دو شخصیت الف و ب را كه دوستان صمیمی یكدیگر هستند، در نظر بگیرید .شخص الف ناخواسته رفتاری نسنجیده انجام می دهد و دوست صمیمی او شخص ب این نسنجیدگی او را با وجود عذرخواهی ، نمی بخشد و ارتباط دوستانه آنها مخدوش می شود .اكنون این دو دوست دچار یك مشكل شده اند و اگر نتوانند راه حلی درست برای آن بیابند ممكن است این رابطه ، از هم بپاشد .اكنون شخص الف با یك چرا آغاز می كند و از خود می پرسد ، چرا دوست او با وجود عذر خواهی ،او را نبخشیده است ؟ در این مرحله شخص الف برای بدست آوردن جواب این چرا ،ممكن است جست و جو كرده و با افزایش دانسته هایش دریابد ، شخص سومی در پیش شخص ب در مورد او بدگویی كرده است .اكنون بار دیگر این سوال در ذهن شخص الف ایجاد می شود كه چرا شخص سوم در پشت سر او بدگویی كرده است ؟ و بار دیگر شخص الف تلاش می كند كه یافته های جدیدتری را بدست آورد و در نهایت درمی یابد ،شخص سوم این ماجرا ، یكی از دوستانش بوده است كه رفتاری از او دیده است و بدون تحقیق ، رفتار وی را بد تلقی كرده است و به همین خاطر سبب شده تا با مبالغه آن رفتار ، ذهنیت شخص ب را دگرگون كرده و او را در گذشت از رفتار نسنجیده شخص الف ، به شخصیتی سختگیر مبدل كند .حال شخص الف ، با سوال دیگری روبرو می شود .چرا تا كنون دوستان وی صادقانه در مورد نقاط ضعف رفتارهای وی با او صحبت نكرده اند ؟در این مرحله ممكن است دریابد زمانی كه دیگران نقاط ضعف وی را متذكر می شدند ،او ناراحت شده و پرخاشگری می كرده است .در این مرحله ممكن است بار دیگر از خود سوال كند .چرا تاكنون در مورد ویژگیهای شخصیتی خود دقت نكرده و چرا دوستان او در رفتار خود صبور نبوده و هنگام روبرو شدن با یك پرخاشگری ، به سمت بدگویی و قطع ارتباط پیش رفته اند ؟ این شخص با بكارگیری چندین چرا به سمتی پیش م ی رود كه در نهایت دریابد باید دانسته های خویش را در مورد رفتار خود و دیگران افزایش دهد. همین امر می تواند زمینه ساز تحول در زندگی شخص باشد.اصولا در هنگام برخورد با مشكلات ما می توانیم به ترتیب پنج بار سوالاتی را از خود بكنیم كه با واژه چرا آغاز می شود و این خود می تواند ذهن ما را با حقایق جدیدی آشنا سازد. هنگامی كه شما به سوی پرسشگری و حل مشكل پیش می روید باید صبور باشید تا در نهایت بتوانید به یك راه حل درست دست یابید.برعكس كسانی كه علاقه یی به شكستن پوسته گوی علم و دانش و تجربیات خود ندارند ،عموما برای فرار از دست مشكلات دست به اقداماتی نسنجیده و عجولانه می زنند و گاهی نیز با پرخاشگری ، نگرانی ،آشفتگی ذهن و یا شكستن مرزهای حقوقی دیگران تلاش می كنند ،بگونه یی از دست آن مشكلات فرار كنند و همین جاست كه مشكلات دیگری متولد می شود و فرد را در گرداب دیگری فرو می برد .در جوامع توسعه نیافته به علت آنكه مردم علاقه یی به شكستن پوسته گوی های علم و دانش و تجربه خود ندارند ، همیشه در جست و جوی یافتن شخصی هستند كه از او كمك بخواهند و به قولی بیشتر به دنبال گرفتن ماهی هستند تا اینكه ماهی گیری را فرا بگیرند.واژه چرا ، كلمه یی ارزنده است ، اما شاید برای انسان ترس آور نیز باشد ، زیرا آدمی درمی یابد كه باید سفری را آغاز كند و از جایگاه فعلی خود به جایگاه دیگری سفر كند .این تغییر همیشه برای آدمی نگران كننده است و از طرفی انسان دارای شخصیتی است كه احساس می كند با شرایطی كه به آن عادت كرده است ، احساس آرامش می كند ۀچه بسا حتی شرایط فعلی سبب تباهی زندگی وی شود .از طرفی انسان با بكارگیری واژه چرا به سوی قبول مسوولیت هم پیش می رود ، زیرا متوجه می شود با یافتن پاسخ سوالات خویش م ی تواند سبب تغییر در خود و یا محیط اطراف خویش شود . لذا احساس اینكه آدمی می تواند بر رفتار خود و اطرافیان اثرگذار باشد تا حدی اضطراب آور است زیرا در این مرحله ۀانسان می ترسد از اینكه روزی بخواهد پاسخگوی اشتباهات گذشته خویش كه ناشی از جهل او بوده است ۀباشد.
رودیارد كیپلینگ شعری سروده است كه در آن می گوید :
من شش خدمتكار درستكار در اختیار دارم كه همه آنچه را كه من می دانم آنها به من آموخته اند، نام آنها چنین است : چرا، چه ، چطور ، چه زمانی ، چه كسی و كجا ؟
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست