پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا
عدالت توزیعی در اسلام
اسلام، به عنوان دینی جامع، راهبردها و ابزارهای اجباری و داوطلبانه توزیعی متعددی همچون زكات، زكات فطره، انفاق واجبی بر بستگان فقیر،منیحه و... را جهت جلوگیری از تمركز ثروت در دست عدهای مخصوص و تضمین تامین نیازهای اولیه و تامین حداقل معاش برای گذران زندگی تمامی شهروندان ارائه میدهد. در مقاله حاضر این ابزار بر اساس فقه اهل سنتبه تفصیل مورد بحث قرار گرفته و میزان كارآیی نظام اسلامی و توزیع مجدد درآمد، ثروت و سایر منابع در امر فقر زدایی و كاهش فاصله میان توانگران و ناداران بررسی شده است.
اشاره مترجم:
مقاله حاضر برگردانی است از ترجمه انگلیسی مقالهای كه در اصل به زبان عربی و به قلم فقیه، اقتصاددان، و نویسنده نامدار مسلمان، آقای محمد انس زرقا نگارش یافته است. آقای زرقا برنده «جایزه سالانه بانك توسعه اسلامی به پاس بهترین و پربارترین پژوهش جهت ارتقا و توسعه اقتصاد اسلامی» در سال ۱۹۹۰ و دارای تالیفات متعدد در زمینه اقتصاد اسلامی است و با مراكز علمی پژوهشی متعدد از جمله مركز پژوهشهای اقتصاد اسلامی دانشگاه شاه عبدالعزیز در عربستان و بانك توسعه اسلامی همكاری دارد.
از آن جا كه دیدگاههای او برگرفته و برخاسته از منابع فقهی اهل سنت است پارهای از آنها با فقه امامیه همخوانی و انطباق ندارد و برگرداندن آن به فارسی به معنای پذیرش یا تایید همه آن از سوی مترجم نیست. لازم میدانم از استاد ارجمندم جناب آقای یوسفی عضو محترم هیات علمی و استاد اقتصاد دانشگاه مفید كه این ترجمه كه وجودش وامدار پیشنهاد ایشان است و زحمت تهیه متن و بازبینی برگردان آن را متقبل شده است، سپاسگزاری كنم.
مقدمه
در همه جوامع بشری عدالت توزیعی همواره از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده است و به خاطر آن در طول تاریخ، مسایل و منازعات اجتماعی بسیاری به وقوع پیوسته است. اسلام به عنوان دینی كه از سوی خداوند به منزله رحمت و هدایتبر خلق نازل شده، اهداف و ابزار متعددی جهتبرخورد با مقوله بحثانگیز و جنجالی عدالت توزیعی تدارك دیده است. قبل از هر چیز، باید میان دو مفهوم رایج توزیع میان اقتصاددانان تفاوت آشكار گذاشت. اولین آنها توزیع درآمد مبتنی بر عوامل تولید است. كه منظور از آن توزیع درآمد به تناسب عوامل تولیدی دریافت كننده درآمد است. در این مفهوم درآمد میان اجاره، دستمزد، سود و...تقسیم میشود. با این حال توزیع مبتنی بر عوامل تولید موضوع این گفتار نیست. تمركز ما در این جا روی توزیع درآمد شخصی است. در توزیع درآمد شخصی توزیع درآمد میان افراد جامعه - بدون توجه به چگونگی دریافتسهم از درآمد كل - مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین، در بحث از درآمد شخصی مستقیما روی رفاه افراد انگشت گذاشته میشود. در این نگاه یك شخص اگر درآمدش بسیار پایین باشد فقیر است و این مساله كه وی درآمدش را از طریق دستمزد، اجاره یا سود به دست آورده است، اهمیتی ندارد. به همین قیاس نیز اگر درآمد شخص، صرف نظر از چگونگی دریافت آن، عالی باشد او را غنی میگویند. بنابراین توزیع شخصی درآمد با رفاه اقتصادی افراد ارتباط مستقیم دارد. یكی دیگر از نكاتی كه در جنبههای تحلیلی مفید است تمایز میان دو مفهوم «توزیع» و «بازتوزیع» میباشد.
به تخصیص درآمدی كه بر اثر مبادلات مورد توافق طرفین در بازار انجام میپذیرد، توزیع اطلاق میكنند. اما هنگامی كه جامعه فرایندهای اضافی بازاری یا غیر بازاری را برای اصلاح و تعدیل آن توزیع خاص به كار میگیرد آن را باز توزیع (توزیع مجدد) مینامند.
اهداف اصلی عدالت توزیعی در اسلام
اهداف عمده عدالت توزیعی در اسلام كدامند؟ عدالت پدیدهای پیچیده و در معرض تفاسیر گوناگون میباشد. به نظر میرسد در این جا بحث از جنبه نظری مفهوم عدالت مفید نباشد از این رو بهتر استبر جنبههای ویژهای از بحث عدالت تاكید كنیم. لذا به بررسی جایگاه توزیع در شریعت میپردازیم. میتوان اهداف اصلی عدالت توزیعی اسلام را به شكل زیر ترسیم كرد:
۱ - تامین نیازهای اساسی برای همه: تامین نیازهای اساسی تمامی افراد جامعه هدف بنیادی توزیعی و بازتوزیعی اسلام است. در قرآن و متون روایی بر این هدف تحت قوانینی تصریح شده است. این هدف، بدون تردید در چارچوب اهداف عدالت توزیعی اسلام جای دارد.
۲ - تقلیل نابرابریها در درآمد و ثروت: دومین هدف كاهش نابرابری درآمد و ثروت است. این هدف نیز در قرآن صریحا ذكر شده است. بسیاری از قوانین توزیعی و بازتوزیعی اسلام آشكارا ناظر به دستیابی به این هدف میباشند.
۳ - تزكیه باطنی پرداخت كننده و تصفیه اموال او: هدف سوم برای توزیع مجدد تزكیه معنوی اهداكننده و پالایش ثروت اوست. این موضوع نیز مورد تصریح قرآن و منابع حدیثی است.
۴ - تقویتحس برادری میان مردم: آخرین هدف تقویتحس برادری میان مردم است كه به این هدف نیز در منابع دینی به عنوان یكی از اهداف توزیع مجدد تصریح شده است .
محدودیتهای توزیع مجدد درآمد
محدودیتهای عمده بر سر راه توزیع مجدد در یك جامعه بشری كدامند؟ با بررسی این محدودیتها، میتوان به منطق عقلانی این همه احكام شرعی پیبرد. چه چیز مانع از تحقق اهداف بازتوزیعی جامعه میشود؟ موانع طبیعی و روانی، بر سر راه تحقق برنامههای بازتوزیعی مورد نظر كدامند؟ تاثیر عمده بازتوزیع گسترده درآمد و ثروت روی انگیزهها و در نهایت روی تولید است. برای مثال، موردی را در نظر بگیرید كه به دانشجویان گفته شده كه در یك امتحان آنان نمره از قبل تعیین شدهای را كسب خواهند كرد; اما برای ثبت در دانشگاه تنها معدل كل نمرات به هر كس داده خواهد شد. این امر آثار مخربی بر انگیزه دانشجویان برای درس خواندن خواهد گذاشت، زیرا آنان هرچند در این امتحان نتایجبهتری به دست آورند اما این نتیجه فدای دانشجویانی خواهد شد كه نمرات كمتری گرفتهاند. این قضیه در تولید نیز صادق است. بنابراین توزیع مجدد حتی اگر از سایر جهات پسندیده باشد، ممكن است انگیزهها را تخریب كند و در نهایتبه فقیرتر شدن بیش از پیش همگان بیانجامد. اسلام، به این مانع روان شناختی صراحتا در برخی متون و تلویحا در راهبرد بازتوزیعیاش، اذعان كرده است.
مانع و مشكل دیگر توزیع مجدد فراگیر، آثار آن بر انگیزههای دریافت كنندگان است. اگر به شخص فقیری زیاد و مرتبا كمك شود دائما این خطر بالقوه وجود دارد كه این فقیر، با علم كامل به وجود كسی كه او همیشه میتواند برای كمك دستبه دامنش شود، از جد و جهد و تلاش جدی دستبكشد. اگر توزیع مجدد در مقیاس وسیع و نسنجیده اجرا گردد هم دریافت كنندگان و هم اهداكنندگان از تلاشهای مولد خود خواهند كاست و جامعه به جای رفاه دچار نابرابری و فقر خواهد شد.
طرح اسلام برای توزیع و توزیع مجدد
اسلام از ابزار و طرحهای متعددی برای توزیع مجدد استفاده میكند. این طرحها و ابزارها در زیر به اختصار بررسی شدهاند، همچنین در این تحلیلها آثار انگیزشی توزیع مجدد مورد توجه قرار گرفته است.
۱ - تحریم بهره و ترویج مشاركت در سود: تحریم بهره و تسهیم سود را میتوان به عنوان ابزار عمل كننده از طریق فرایند بازار مورد بررسی قرار داد، بنابراین میتوان اینها را به عنوان طرحهای توزیعی به حساب آورد. ممنوعیتبهره چگونه به توزیع بهتر درآمد كمك میكند؟
اجازه دهید مطلب را با مثالی پیرامون یك فرض پیبگیریم. فرض كنید یك بانك تجارتی با دو درخواست جهت تامین مالی، روبروست - یكی از شخصی فقیر و دومی از سوی آدم ثروتمند. فرض كنیم هر دو نفر چشم اندازی مشابه از احتمال سود و زیان طرح خود ارائه میدهند. اگر بانك بر اساس نظام ربوی فعالیت میكند، بیشتر نگران برگشت اصل و فرع وام خواهد بود. حال، چه تضمینی برای برگشت اصل و فرع وام وجود دارد؟ در بانكداری سنتی ثروت گیرندگان وام موجب خلق اعتماد میشود. اگر گیرنده وام شخص ثروتمندی است تعداد دیگری دارائیهای تجاری از قبیل زمین، ساختمان و سایر فعالیتهای تجاری دارد در این صورت بانك تصور میكند كه اگر گیرنده وام در این پروژه بخصوص شكستخورد، میتواند وام و بهره خویش را از سایر ثروتهای وی پس بگیرد. بنابراین وجود دارائی قبلی، خود تضمینی برای بازگرداندن اصل و فرع وام میباشد. شخص دیگر كه پروژهای به همان اندازه سودآور دارد اما فاقد ثروت است. شانس كمتری برای دریافت تامین مالی دارد. در واقع این مثال صرفا یك تصور خیالی نیست. مطالعات متعددی درباره توزیع تامین مالی در كشورهای صنعتی ثابت كردهاند كه این اثر به مراتب بزرگتر از این است. تحقیق تازهای نشان داد كه بنگاههای كوچك كه در انگلستان ۴۰% فرصتهای شغلی را فراهم كردهاند، درصد ناچیزی، یعنی كمتر از ده درصد كل منابع مالی انجام شده در اقتصاد بریتانیا به آنان تخصیص یافته است. و بنگاههای بزرگ سهم بیشتری از منابع مالی را دریافت میكنند.
این روند همواره ادامه دارد، ماهیت نظام ربوی منابع بیشتری را به ثروتمندان تخصیص داده فقرا را از این منابع محروم میگرداند.
حال میتوان نظام ربوی را با نظام مبتنی بر مشاركت مقایسه نمود. در نظام مشاركتی سرمایه گذار اطمینان ندارد كه تا پروژه با موفقیت همراه نباشد اصل پول و سود او تحقق یابد. او نمیتواند در صورت شكست پروژه دارایی شخص دریافت كننده پول را توقیف كند. لذا او تمام توجهش را صرف رسیدگی به نفس پروژه خواهد كرد. اگر پروژه موفق از آب درآید وی سود میبرد و اگر شكستبخورد زیان میبیند. بنابراین در نظام اسلامی برای بانكدار هیچ مصلحتشخصی نیست كه تنها دنبال ثروتمندان رفته و پولش را در اختیار آنان بگذارد، بلكه او جویای بهترین پروژه خواهد بود. این روند نه تنها برای جامعه در مجموع پربارتر بلكه عادلانهتر نیز خواهد بود زیرا توزیع صداقت (۲) و پروژههای خوب كه تنها به اغنیا منحصر نیست. اگر نظام تجهیز منابع بر پایه مشاركتباشد نادارها برای دریافت مقداری از تامین مالی شانسی بسیار فزونتر در مقایسه با نظام مبتنی بر بهره خواهند داشت.
۲ - تحریم انحصار: انحصار اشكال متعدد دارد. برخی طبیعیاند و برخی مصنوعی و برخی از نظر اجرائی (۳) توسط جامعه ایجاد شدهاند. اسلام صراحتا انحصار را ممنوع میداند مگر در مواردی كه ویژگیهای فرایند تولید آن را اقتضا كند. شریعت و فقها (با ذكر مثالها و انحصارهای عصر خودشان) علنا تصریح كردهاند اگر به دلایلی از انحصار گزیر و گریزی نباشد، بر دولت است كه مداخله كرده و بر قیمت محصول نظارت كند. ریشهكنی انحصار بطور قابل ملاحظهای به حذف زمینههای پیدایش اختلاف در درآمد و ثروت كمك میكند. راهكارهای ذیل كه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است اقداماتی باز توزیعی است كه خارج از سازوكار بازار عمل میكند.
۳ - راهكارهایی برای توزیع ثروت طبیعی: این ویژگی در اسلام بینظیر استبویژه وقتی با تمام نظامهای شناخته شده عصر ظهور اسلام مقایسه گردد. اسلام در زمینه توزیع ثروت طبیعی ضوابط مشخصی دارد كه به برخی از آنها ذیلا اشاره شده است.
۱-۳ - شراكت همه شهروندان در انواع مشخصی از اموال: در حدیثی موثق از پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله آمده است: مسلمانان در سه چیز شریكند، آب، گیاه و آتش (۴) انواع دیگری از ثروتهای طبیعی را میتوان با دلیل قیاس (۵) تحت این حدیث گنجاند. امام شافعی، فهرست مفصلی از قبیل نمك، گوگرد، نفت و... بر موارد حدیث افزوده است. (۶) ثروتهای طبیعی دارای دو ویژگی مشتركاند:
اولا، منابع طبیعی باید به آسانی در دسترس همگان قرار گیرند.
ثانیا، مردم برای دسترسی به اینها مجبور به پرداخت هزینه اضافی نگردند. ضوابط و شرایط دیگری نیز با همین مضمون وجود دارد. مختصر این كه، انواع مشخصی از منابع طبیعی كه اسلام بر قابل دسترسی بودن رایگان آنها تصریح میكند وجود دارد. امام سرخسی (۷) فقیه نامدار حنفی میگوید: افراد غیر مسلمان در جامعه اسلامی همانند مسلمانان از حق دسترسی مشابه به منابع طبیعی برخوردارند. بدین ترتیب در پارهای از اموال همه مردم شریكند و یا به آنها دسترسی رایگان دارند. چرا و چگونه این اشتراك همگانی بر توزیع درآمد و ثروت اثر میگذارد؟ فرض كنید دوره آموزش ابتدائی برای بیمه شهروندان بطور مجانی ارائه میشود و این به معنای این است كه همه مردم، قطع نظر از ثروتشان، میتوانند به تحصیلات ابتدائی رایگان دسترسی داشته باشند و در نتیجه، ارزش واقعی تحصیلات بین همه مردم برابر یا تقریبا برابر میگردد. بنابراین فرصتهای مساوی بیشتر برای دسترسی به منابع طبیعی از زمینههای اختلافات ناشی از دارائیها و توانائیهای قبلی میكاهد.
۲-۳ - تحریم نگهداری محل حفاظتشده خصوصی (حصاركشی) (۸) : قاعده شرعی دیگری [نیز] به همین نتیجه منجر میشود. «الحماء» به معنای دور نگهداشتن مردم از زمینی است كه قبلا حكم مباح را داشت تا تمام منافع سطحی آن زمین كه به كار و هزینه زیادی نیاز ندارد به وی منحصر گردد. عمدهترین منافع سطحی چنین زمینی، علف، آب و شكار است. حصاركشی با این نهی حضرت پیامبر تحریم شده است: «هیچ حصری نیست جز برای خدا و رسول او. حصر و دیواركشی در تضاد مستقیم با اصل اشتراك همه مسلمانان در ثروتهای طبیعی سطح زمین و زمینهای فاقد مالك قرار دارد. حرمتحصاركشی بر اصل شراكت صحه میگذارد. حكمتبزرگ اقتصادی این تحریم و آن شركت، زمانی عیان میگردد كه بر بیعدالتی عمیق اقتصادی علیه اجارهنشینان جزء در انگلستان، به دلیل مجاز بودن حصر و حصاركشی شخصی زمینها نظر اندازیم. این قضیه به نهضت انحلال املاك توسط مالكین بزرگ (به منظور پرورش دامهایی كه روزبه روز بر تعدادشان افزوده میشد) و با غصب حق انتفاع اجاره داران كوچك از این املاك برای پرورش دامهای لاغر و كم تعدادشان، منجر شد.(۹) اسلام ایجاد منطقه حفاظتشده برای كل جامعه را مجاز دانسته است. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله تعدادی محوطه حفاظتبرای اجرای زكات و برای اسبهای سپاهیان تعیین كرد. اما هیچ كس نه امام و نه دیگر اشخاص متنفذ حق ایجاد محل انحصاری برای استفاده شخصی را ندارند. این امر تایید و تاكیدی استبر همان اصل برخورداری رایگان عامه از برخی منابع طبیعی و ممنوعیت انحصار آن برای اشخاص معین، این قوانین دارای جزئیات و استثنائاتی میباشد كه در كتب فقهی ذكر شده است.
۳-۳ - وجوب واگذاری مازاد آبها و منابع طبیعی تجدیدپذیر: مشهور فقیهان بر این نظرند كه آبهای زیرزمینی (مانند آبهای جمع شده در چاهها و چشمهها حتی اگر با هزینه و كوشش صاحب زمین حفر شده باشند) ملك مالك زمین نیست و تمام مردم در آن شریكند. با وجود این حق اولویت از آن مالك زمین است. گر چه برخی از فقیهان نیز معتقدند آبها ملك مالك زمین است. (۱۰)
حتی علمایی كه قایل به مالكیتبر این آبها هستند با استناد به شماری از احادیث قبول دارند كه در صورت فزونی آب بر نیاز مالك حق شرب برای سایر مردم و حیوانات آنان و حق شفعه ثابت است.
اما این كه این حقوق آیا باید به صورت رایگان واگذار گردد یا در برابر پرداخت وجه؟ اختلاف وجود دارد. از دیدگاه امام احمد دریافت وجه اجرت در قبال آب مازاد، حتی اگر برای كشت و زرع هم باشد مجاز نیست. در حالی كه سه مذهب فقهی دیگر دریافت وجه را مباح میدانند اما به اعراض و چشم پوشی از آن توصیه میكنند. منطق اقتصادی دیدگاه امام احمد را مبنی بر لزوم واگذاری بلاعوض آب مازاد بر نیاز حتی اگر از آن آب برای زراعت هم استفاده شود تایید میكند. چاه یا چشمهای را در نظر بگیرید گرچه این چاه در ابتدا به دست مالك حفر شده است، اما هزینه نهایی آب ناچیز است. هزینههای تعمیر و نگهداری بر تمام مدتی كه منبع قابل استفاده است وضع میشود. پس از آن كه چاه نیاز مالكش را برآورده كرد مطلوبیت نهایی آب اضافی برای او صفر میگردد. از این رو آب اضافی حكم كالایی را مییابد كه در اصطلاح اقتصادی به آن كالای عمومی میگویند. لذا منع استفاده غیر مالك از آب اضافی و یا مطالبه قیمتبرای آن ضرر محض خواهد بود. مذهب حنبلی با توجیه وجوب بخشش بلاعوض آب اضافی (نه تنها برای شرب انسانها و حیوانات كه حتی برای آبیاری) با استدلال به این كه عدم واگذاری آن به دلیل منجر شدن به تخریب زراعتبه منزله اتلاف اموال خواهد بود و این منهی عنه است، به این مفهوم نزدیكتر شد. اتلاف اموال در این جا به معنای تضییع محصول موجود یا عدم كاشتن آن به خاطر نبود آب است.
اگر نتیجهگیری فوق را به شكل یك اصل اقتصادی تعمیم دهیم میتوان گفت كه هر مالك منابع طبیعی، تجدیدپذیر (مثل آب و گیاه)، ملزم است مازاد بر نیازش را بلاعوض به متقاضیان و استفاده كنندگان از آن مازاد اعطا نماید. مازاد را میشود به این صورت تعریف كرد كه: آن مقداری كه مطلوبیت و هزینه نهایی آن برای مالك صفر و یا نزدیك به صفر باشد. این اصل اخلاقی به عملی شدن حداكثر كارایی در تخصیص منابع طبیعیی خواهد انجامید كه شریعتحق مالكیتخصوصی آن افراد را مجاز دانسته است. ممكن است اشكال شود كه اصرار بر حق مالكیتخصوصی به عنوان محملی برای امتناع از اعطای آب اضافی بدون پرداخت عوض «كمیابی مصنوعی» پدید آورده، بر تخصیص منابع اثر معكوس میگذارد. دو راه برای حل این مشكل وجود دارد: ۱- خودداری از تایید حق مالكیتخصوصی منابع طبیعی از این دست از همان آغاز (و این موضعی است كه اكثر فقیهان در رابطه با آب و گیاهان اتخاذ كردهاند) ۲- التزام به اعطای مازاد علی رغم تایید مالكیت فردی (نظر ابوعبید و موافقانش).
ما راه حل دوم را به دلایل زیر ترجیح میدهیم:
الف) این راه حل با دیدگاه اسلام مبنی بر عدم وجود حق مطلق، هم خوانی كامل دارد. این حقوق حاوی تعدادی كاركردهای اجتماعی استبه همین خاطر است كه اسلام حقوق را نه لغو بلكه تحدید میكند.
ب) چنین موضعی علی رغم معمولی بودن ظاهر آن (در مقایسه با موضع نخست) به دلیل برخورداری از قابلیت تعمیم - علاوه بر منابع طبیعی بر انواع كثیری از ثروتهای مولد كه در مشروعیتحق مالكیتخصوصی آنها نمیتوان تردید داشت، دارای پیامدهای گسترده است.
۴ - ارث: نظام ارث به توزیع مجدد تمام اموال متوفی میانجامد. نقش ارث بر توزیع مجدد به تناسب نظامهای ارثی مختلف، متفاوت میباشد. تحت قانون «توارث بر اساس نخستزادگی» (۱۱) ارث تمام چیزهای كه به تمركز سرمایه منجر شود به فرزند ارشد تعلق میگیرد: (۱۲)
نظام ارثی اسلام موجب تعدد وارثین میگردد. در این نظام وصیتبیش از ثلث اموال یا وصیت ماترك متوفی برای یكی از وارثین قابل قبول نیست. تاثیر این سیستم بر توزیع اموال هویداست و ما وارد جزئیات آن نمیشویم. نظام ازدواج و نظام ارث تا اندازه زیادی بر یكدیگر اثر متقابل دارند. این مدعا مورد تایید كسانی است كه این موضوع را مطالعه كردهاند. اگر ضریب همبستگی میان سطوح دارائی زن و شوهر ضعیف باشد اثر توزیع، در نظامی كه در آن به همه فرزندان ارث تعلق میگیرد، افزایش مییابد. برعكس اگر توانگران با توانگران و ناداران با ناداران ازدواج كنند (یعنی ضریب همبستگی بین ثروت همسران بالا باشد) از تاثیرات ارث بر توزیع پنهان كاسته میشود.اهمیت اقتصادی توزیع مجدد ناشی از نظام ارث را نمیتوان نادیده گرفت. بدان گونه كه بولدینگ (۱۳) خاطرنشان كرده است، اگر جامعهای را فرض كنیم كه امید به زندگی در آن، هفتاد سال و ثروت میان ردههای سنی مختلف بالسویه توزیع شده باشد، از این قرار با هر مرگ و میراثی ۱۷۰ سرمایه انتقال خواهد یافت.
اگر نسبتبازدهی سرمایه ۳، باشد آنگاه دارایی منتقل شده بر اثر ارث باعث تولید تقریبا ۳۷۰ یعنی در حدود چهار درصد از درآمد سالانه خواهد شد. از آن جا كه سالخوردگان داراتر از تازه به دنیا آمدگانند این نسبت احتمالا به ۸ تا ۱۰ درصد هم برسد. برخی از اقتصاددانان معتقدند كه پراكندگی دارائی بر اثر ارث بردن از زمینهای كشاورزی ممكن است زمینه ساز مالكیتهای كشاورزی جزئی گردد و این مانع بهرهبرداری كارا از این زمینها خواهد شد. به نظر میرسد كه در این جا هدف تولید كارا با هدف توزیع عادلانه با هم تعارض پیدا میكنند.
شاید این برداشت دقیق نباشد زیرا تقسیم دارائی در نظام ارث به معنای تقسیم حق مالكیت است. بدین جهت این امر الزاما تفكیك مالكیتهای زمینهای كشاورزی را به همراه نخواهد داشت مگر این كه ما هم چنین فرض كنیم كه:
الف) فروش اموال بین ورثه ممنوع است.
ب) هیچ برنامهای كه بتواند راه را برای ادغام دارائیهای كوچك به منظور اداره و سرمایهگذاری با وجود تقسیم مالكیت، هموار كند در دست نیست. نظام اسلامی فروش را مجاز میداند و زمینه گستردهای روی مشاركت میگشاید. در عین حال ترتیبات مشخص دیگری نیز مانند حقلشفعه برای املاك همجوار وجود دارد كه به ادغام مالكیتها كمك میكند. تمام این موارد كنترل آثار تجزیه املاك را امكانپذیر میسازد.
۵ - زكات: زكات ستون سوم اسلام و وسیلهای بلند مدت (۱۴) با پیامدهای گسترده است. در واقع زكات مجموعهای از راهكارهای توزیع مجدد و نه راهكارهای واحد است، زیرا هر یك از افراد ذینفع در زكات از ویژگیهای متفاوتی برخوردارند. مهمترین ویژگی متمایز زكات به عنوان یك تكلیف مالی دینی در این است كه زكات مقداری از درآمد و ثروت را از اغنیا به فقرا انتقال میدهد. در حالی كه تكالیف مشابه در سایر ادیان صرفا، جهت تدارك مالی مراسم مذهبی نهادها و مؤسسات دینی یا برای معیشت روحانیان یا تعمیر و نگهداری معابد در نظر گرفته شده است. ویژگی متمایز دیگر زكات از نقش دولت در گردآوری و مصرف آن نشات میگیرد و این به معنای به كارگیری اقتدار اجتماعی در جهت توزیع است در حالی كه چنین راه و رسمی پیش از ظهور اسلام متداول نبوده است. سرانجام این كه شریعت تفكیك صندوق زكات را از بودجه عمومی كشور لازم دانسته است تا از حقوق فقرا و سایر گروههای ذینفع مراقبتشود.
۱-۵ - عواید احتمالی زكات: عواید زكات در اقتصادهای مدون، به فرض كه زكات از دارائیهای مرئی و غیر مرئی پرداختشود، چه مقدار خواهد بود؟ ما از این مقدار، فقط برآوردی از دو كشور سوریه و سودان، در دست داریم. معقول نخواهد بود كه نتایج این مطالعات را، بدون تحلیل مفروضاتی كه این برآوردها بر پایه آن استوار شده، تعمیم دهیم. با این حال میتوان نتایج موقتی و آزمایشی زیر را از این مطالعات استخراج كرد:
الف) درآمد احتمالی زكات در سوریه در سال ۱۹۷۱ در حدود ۳% تولید ناخالص داخلی و در سودان ۶/۳% در سال ۱۹۸۲ بوده است.
ب) عواید زكات در مقایسه با سایر متغیرهای عمده اقتصادی نسبتا بالاست. این متغیر در سوریه در سال ۱۹۷۰ به ۱۸% سرمایه گذاری ثابت رسید و با ۲۰% مخارج بودجه جاری برابر شد (به استثنای هزینههای دفاعی و توسعه).
ج) آیا درآمد زكات با پایین آمدن اهمیت نسبی بخش كشاورزی در اقتصاد كاهش مییابد؟ ظاهرا این پندار درست نیست. سهم بخش كشاورزی سودان در تولید ۳۸% بود در حالی كه این سهم در سوریه به ۲۰% میرسید. اما عواید زكات به نسبت تولید ناخالص داخلی هر دو كشور شبیه هماند. این شباهتبه این دلیل است كه سایر فعالیتهای اقتصادی كه اهمیت نسبی آنها افزایش داشته و جایگزین كشاورزی شدهاند نیز مشمول زكاتند.
د) اگر اشكال مدرن درآمد و ثروت در جوامع معاصر از مشمولیت زكات مستثنا قرار گیرند، تاثیر شدیدی بر عواید پیشبینی شده زكات خواهند گذاشت. به عبارت دقیقتر به نظر میرسد كه این استثناء درآمد زكات را بیشتر از یك سوم كاهش میدهد.
۲-۵ - آثار توزیعی بالقوه زكات: دیدیم كه ممكن است زكات از ۳% درآمد ملی تجاوز كند، اگر فرض كنیم كه ۲۳ عواید زكات به فقرا میرسد (در حالی كه ۱۳ باقی مانده آن در سایر موارد مصرف میگردد) آنگاه میتوان ۲% درآمد ملی را هر سال از طریق زكات به فقرا اختصاص داد. اگر این واقعیت آماری - كه هر سال ده درصد فقیرترین جمعیت ۲% درآمد ملی را به دست میآورند را به این مطلب اضافه كنیم آنوقت میشود نتیجهگیری كرد كه سهم فقرا و نیازمندان از عواید بالقوه زكات، درآمدی را كه هر سال به ده درصد فقیرترین جمعیت میرسد دو برابر میكند.
۶- زكات فطره: به عقیده مشهور فقهاء، زكات فطره بر هر مسلمان اعم از مرد و زن، كوچك و بزرگ بنده و آزاد واجب است. هر فرد مادامی كه بیشتر از غذای یك روزش را داشته باشد باید فطره خود و افراد تحت تكفلش را و فطره كسی كه در شب عید نان خور او به شمار میآید، بپردازد. حتی زكات فطره بر كسانی كه از نظر قانونی فقیر به حساب میآیند واجب است. منتها آنان باید به افراد فقیرتر از خود زكات فطره بپردازند. بدین ترتیب زكات فطره برای فقیرترین فقرا اختصاص مییابد.
اندازه واجب زكات فطره - به فتوای مشهور فقهاء یك صاع (۷۵/۲ لیتر) غذای رایج آن كشور است. این تقریبا معادل - به عنوان مثال - ۱۷۵/۲ كیلوگرم گندم میشود. به منظور دستیابی به برآورد مناسب از عواید احتمالی زكات فطره كشوری را در نظر میگیریم كه گستردگی فقر در آن كشور به اندازهای است كه ۲۰% جمعیت در شب عید فطر افزون بر غذای یك روزشان را ندارند. به این معنا كه از هر ده نفر دو نفر از پرداخت زكات معافند و هشت نفر دیگر ملزم به پرداخت آن. برای سهولت میتوان گفت كه هر چهار نفر به یك دریافت كننده زكات فطره میدهند; از این قرار سهم هر كدام از دو فقیر ۸ كیلوگرم (۷۰۰/۸ ۱۷۵/۲×۴) غذا خواهد بود.
۷- وقف: وقف یا بنیاد خیریه یكی از راههای انتقال درآمد از نسلی به نسل دیگر به منظور اهداف رفاهی است، البته وقف در زمان حیات واقف نیز عملی میشود. هر فردی میتواند بخشی از اموالش را در قالب وقف اعطا كند و درآمد حاصل از آن مال، خواه به صورت خدمتیا پول، را میتوان میان اشخاص مستحق توزیع كرد. در تحلیل نهایی، وقف باید به صورت خیریه باشد و ذینفع نهایی آن افراد مستحق. با این حساب، وقف معمولا چیزی با دوام مانند دارایی غیر منقول خواهد بود.دارایی كه سود دهی آن به فقرا و نیازمندان برای چندین سال ادامه خواهد داشت. در طول تاریخ اسلام وقف داوطلبانه بوده است نه اجباری، شرع اجبار را از هیچ كسی نمیخواهد كه چیزی را وقف كند، از پیامبر گرامی اسلام مروی است كه وقتی فردی میمیرد تمام اعمال او متوقف میشود جز سه عمل كه یكی از این سه، صدقه جاریه است. لذا هر مسلمان ثروتمندی انگیزه قوی برای اختصاص دادن بخشی از اموالش را به عنوان وقف پیدا میكند هر چند این امر به صورت كاملا رایگان میباشد. در تاریخ اسلام سنت دیرینه وقف سبب خدمات شایگانی به جامعه اسلامی شده است. در اغلب موارد وقف به امور آموزشی، خدمات درمانی و كمك به فقرا تعلق داشته است. خلاصه آن كه، اوقاف - هر چند كاملا رایگان و داوطلبانهاند - ابزار توزیعی بسیار مهمی به شمار میآیند.
۸ - برخی از مصارف زكات:
زكات هشت مورد مصرف دارد (و حتی بیشتر از هشت مورد زیرا طبقه موسوم به فی سبیل الله حوزه وسیعی را شامل میشود). ویژگیهای هر یك از این طبقات كاملا از همدیگر متفاوت است.
ما روی دو طبقه از دریافت كنندگان تمركز خواهیم كرد.
۱-۸ - سهم غارمین (بدهكاران) و ابن سبیل از زكات: غارم به فردی گفته میشود كه ناتوان از پرداختبدهیهای خود میباشد. تحتشرایط مشخصی، اگر این بدهی را برای كارهای نیك و خردمندانه و نه برای تقلب و معصیت گرفته شده باشد، میتوان یك سهم از زكات را برای بازپرداخت این بدهی مصرف كرد.
قرضاوی در كتاب معروفش درباره زكات (۱۵) پیامد بسیار جالب این حكم را خاطرنشان میكند:
اگر جامعه از بستانكاران حمایت اضافی تدارك ببیند به معنای این است كه مردم در صورتی كه بدانند بدهی در مسیر خلافی انجام نشده باشد، با تخصیص زكات برای پرداخت آن بدهی خود را در قبال آن مسؤول میدانند و در نتیجه، بیش از پیش به سمت قرض الحسنه تمایل وجود خواهد داشت.
۲-۸ - سهم ابن سبیل از زكات: اگر مسافری در حال گذر از سرزمین بیگانهای درمانده شود از زكات گردآوری شده از مسلمین جهتیاری برای رسیدن او به محل سكونتش پرداخت میشود. فقهاء میگویند حتی میتوان فقیری را كه در موطن خود ثروتمند است نیز كمك كرد. هم چنین بر ابن سبیل لازم نیست كه اعانه دریافتی از صندوق زكات را پس از بازگشتبه موطنش -كه در آن جا مرفه است - مسترد كند.
۹ - نظام عاقله (پرداخت غرامت جهتخونبها): دیه (خونبها) برای قتل نفس غیر عمدی بر عاقله قاتل تقسیم میشود. دیه در شرع بسیار سنگین است. به عنوان تخمین در حال حاضر این دیه باید از نظر ارزش معادل ۲۰۰۰ گوسفند یا ده شتر یا ۵/۴ كیلوگرم طلا باشد كه با نرخ فعلی ارز كه یك دلار امریكایی برابر استبا ۷۵/۳ ریال سعودی، بالغ بر پنج و نیم میلیون ریال سعودی (حدودا یك و نیم میلیون دلار امریكایی) خواهد شد. این مبلغ هنگفت ثابت میكند كه اسلام اجازه نمیدهد خون متوفی -گر چه قتل از سر خطا صورت گرفته باشد- به هدر رود.
همچنین نظام عاقله پول خون بها را بر كل قبیله مجرم و بر چند سال توزیع میكند به نحوی كه آنان در پرداخت آن با همدیگر همكاری كنند. این یك نوع بیمه متقابل است كه شریعتبرای مردم قبیله وضع كرده است. این نظام، انتقال دیه به خانواده متوفی را، بدون تحمیل باری سنگین بر دوش مجرم، تضمین میكند.
۱۰ - وجوب انفاق بر بستگان: نظام اسلامی حاوی ترتیباتی است كه نقش آنها -طبق تضمین شریعت - تضمین حداقل معاش برای گذران زندگی هر فرد در صورت بروز فقر یا از كار افتادگی است.
مهمترین این ترتیبات به قرار ذیل است:
الف) وجوه زكات
ب) نظام انفاق الزامی بر بستگان
ج) خزانه عمومی (بیت المال)
نظام اسلام بر هر فرد ثروتمندی پرداخت نفقه مكفی (و مستمر) برای بستگان فقیر و عاجز از كار را واجب قرار داده است.
فتاوای فقهی راجع به برخی از شرایط این حق و این كه چه كسی مكلف به آن استبا هم تفاوت دارند. به نظر میرسد دیدگاه صائب آن است كه وجوب انفاق بر اساس حق ارث بنا شده است. با این حساب نفقه شخص فقیر ناتوان، بر عهده آن دسته از بستگان اوست كه فرضا اگر از این فقیر میراثی بجا ماند از او ارث میبردند. اگر تعداد این بستگان زیاد باشد مبلغ نفقه بر این بستگان به تناسب سهم هر یك از ارث توزیع خواهد شد. این مطلب منطبق استبا این اصل كه: «من له الغنم فعلیه الغرم» (۱۶) «هر كسی از جهتی حق و نفعی برد مسؤولیت و تكلیف نیز خواهد داشت.»
۱۱- تضمین تامین حداقل سطح زندگی برای همه شهروندان از بیت المال: تالیفات معاصر موضوع نظام اقتصادی اسلام تا اندازهای این مطلب را به تفصیل پوشش دادهاند. بدین جهتبه ملاحظاتی چند قناعت میكنیم:
۱ - برخی بر این تصورند كه تضمین حداقل معاش از بیت المال از اجتهادات تازه علمای مسلمان است. متن زیر این برداشت را نفی میكند:
«این مكتوبی (...) است از جانب خالد بن الولید به مردم حیره... و من با آنان عهد كردهام كه: بر فرد سالمندی، كه ناتوان از كار استیا وی را مصیبتی وارد آمده است، توانگر بوده و آنگاه چنان ناداری دامنگیر او شده كه هم كیشانش به او صدقه میدهند، جزیه او ملغی شده و افراد تحت تكفل او مادامی كه در دار اسلام بسر میبرد از بیت المال تادیه خواهد شد...» (۱۷)
۲ - اجرای این تضمین حداقل معاش، ایجاب میكند كه شرایطی كه در تحت آن شرایط یك فرد مجاز به استمداد از بیت المال میگردد شرح داده شود. تعیین این كه چه كسی مستحق این استمداد است در حوزه سیاست عمومی جای میگیرد.
ترسیم این سیاستبه عهده نظام سیاسی است و بر حسب شرایط و محیط تغییر میكند. نامه فوق الذكر نمونه خوبی از یك تصمیمگیری عینی مطابق با شرایط مبنی بر استحقاق یك غیر مسلمان به كمك میباشد.
۱۲- حق برخورداری از نیازهای اولیه زندگی: اگر شخصی در موقعیتی قرار گیرد كه بر اثر گرسنگی و تشنگی بر جانش بترسید تصرف هر چیزی و از هر محلی - بدون توجه به شخصی یا دولتی بودن آن مال - برای او مشروع است. اگر میتواند غذای اضافی حلال از ملك كسی بیابد اجازه اكل مردار را ندارد... (۱۸)
عبادی ادله شرعی و دیدگاههای فقهی راجع به این موضوع را به تفصیل بررسی كرده است. مهمترین نكات مرتبط با موضوع مورد بحثبه این مساله بر میگردد كه آیا بر شخص مضطر لازم است كه قیمت غذای دریافتی را بپردازد؟ در این مورد دو دیدگاه میان علما وجود دارد. دیدگاه نخست میگوید: لازم است كه شخص مضطر قیمت را بپردازد و مالك هم مكلف به فروش آن بر طبق قیمتبازار است. اگر كسی در حین اضطرار پول در اختیار ندارد میتواند نسیه بگیرد.
بر اساس دیدگاه دوم آب و نان باید در اختیار كسی كه در تحتیك چنین نیاز حاد بسر میبرد بطور رایگان قرار گیرد. ابن تیمیه این دو نظر را به این صورت جمع میكند كه اگر انسان مضطر فقیر است مالك اجازه دریافت عوض را ندارد، اما اگر غنی است مالك میتواند عوض را دریافت كند. فقهاء احكام فوق را برای سایر نیازمندیهای حاد از قبیل پوشاك و مسكن نیز به كار بستهاند. تردیدی نیست كه این احكام را میتوان در مورد فردی كه نیاز مبرم به دارو دارد نیز پیاده كرد.
راهبرد اسلام برای توزیع
عناصر اصلی راهبرد اسلام برای تحقق اهداف توزیعی به صورت زیر است:
الف - بذل حداكثر توجه به مساله توزیع: این توجه در فراوانی و جامعیت راهكارهای توزیعی موجود در متون قرآنی نمود و تجلی یافته است. یكی از اهداف شریعت كاهش تفاوتها در دارایی و ثروت افراد جامعه است. اقدامات الزامی زیادی برای توزیع مجدد مانند: زكات، فیئ، زكات فطره، ارث و انفاقات واجبی بر بستگان نزدیك در نظر گرفته شده است.
با این حال از قدرت، جز در موارد محدودی در سهم مولفهٔالقلوب، به عنوان منابعی برای توزیع استفاده نشده است. قدرت به عنوان ابزار جز برای دستیابی به حق داشتن حداقل كالاهای اساسی به كار گرفته نشده است.
ب - تعدد و جامعیت: نظام توزیعی اسلام پیامدهای مهمی دارد. این امر ثابت میكند كه اسلام بر حدود كارائی جزئیترین معیار و ابزار واقف است. اسلام از اتكا بر وسیله واحد، به عنوان پیشگیری از آثار منفی آن، پرهیز میكند. گویاترین مثال آن این است كه پیامبر(ص) برای كاستن از تنگدستی مهاجران به خیرات و صدقات اتكا نكرد. پیامبر (ص) نخستبه انصار توصیه فرمود كه نظام منیحه (۱۹) را به كار بندند و آنگاه از فیئ برای اعاده توازن توزیع ثروت در جامعه استفاده كردند.
ج- میانه روی و انعطافپذیری: اعتدال طرح اسلامی توزیع از استفاده آن از هر دو شیوه اجباری و اختیاری به جای اتكا به یكی از این دو به تنهایی مشهود است. انعطاف پذیری نظام اسلامی از این واقعیت آشكار میگردد كه اسلام برخی از این برنامهها را به عنوان برنامههای واجب و دایم الاجرا مانند: زكات، زكات فطره، شراكت در مالكیت پارهای از ثروتهای طبیعی و نظام ارثی وضع كرده است. در صورت عدم حصول نتایج مطلوب از راهكارهای دائمی ابزارهای دیگری در نظر گرفته شده است كه میتوان برای تعدیل توزیع به استفاده از فیئ، انفاق واجب به خویشاوندان نزدیك، حق دسترسی به نیازهای اولیه و تضمین نیازهای اساسی از سوی بیت المال اشاره كرد.
د- افزایش عرضه همكاری و مساعدت مالی: این مهم بوسیله ایجاد انگیزه در مردم از راه ایمان، پاداش اخروی، آموزش و همچنین اقتدار دولت دستیافتنی است.
ه - كاهش تقاضا برای كمك مالی: دستورات و متون شرعی متعددی خود كفائی بر اثر تلاش و زحمتخود و بی نیازی خانواده از دیگران و خصوصا از زكات و صدقات، را برای افراد فرض قرار داده است. مشهورترین این متون جمله رسول گرامی اسلام درباره زكات است: «اشخاص توانگر و سالم را هیچ سهمی در زكات نیست (۲۰) . «و همین طور این فرموده او صلی الله علیه وآله: ستبخشنده برتر است از دست گیرنده. (۲۱) »
همچنین آن حضرت زكات را به عنوان چرك اموال مردم توصیف فرمودهاند «چركی كه از آن باید دوری كرد مگر این كه چارهای نباشد. (۲۲) توصیههای یاد شده جهت پایین آوردن تقاضای كمك از دیگران است. سازماندهی همكاری اهمیتبسیاری دارد. مثال زیر را در نظر بگیرید كه حاوی هدف و تشخیص روشن شرایطی است كه تحت آن شرایط شخص مجاز به استمداد از دیگران میشود.«مسلم از قبیصه نقل میكند كه پیامبر اكرم فرمود: «طلب (صدقه) برای هیچ فردی مجاز نیست جز برای سه كس: یكی مدیون تا دینش را بپردازد و آنگاه از گرفتن صدقه خودداری كند: دیگر كسی كه مصیبتی بر او وارد آمده و داراییاش را از دست داده است. این فرد تا وقتی اجازه طلب دارد كه تكیه گاهی برای معاش خود بیابد و دیگر شخصی كه دچار چنان فقر شدیدی است كه سه تن از معتمدین طایفه او تایید نمایند كه فلانی فقیر است. این فرد تا زمانی مجاز به طلب كمك است كه معاش مكفی به دست آورد. اما راجع به دیگران، ای قبیصه: درخواست كمك مجاز نیست. اگر كسی تخلف كند مال مردم خورده است.» (۲۳)
جای تردید نیست كه امروزه اجرای شمار كثیری از ابزارهای اسلامی توزیع (مثل تضمین حداقل سطح زندگی) میطلبد كه مراجع ذیصلاح حدود فقر در هر جامعه را معین و مقرر كنند.
معیار پذیرش توزیع درآمد معین
چگونه در مییابیم كه توزیع حقیقی درآمد و ثروت در یك جامعه معین از منظر اسلام قابل قبول استیا خیر؟ به عنوان پاسخی به این پرسش مهم، لازم میدانیم بین دو هدف متفاوت توزیع فرق بگذاریم:
الف) مبارزه با فقر،
ب) كاستن از میزان اختلاف در ثروت.
اقتصاد دانان معمولا عبارت «اصلاح در توزیع یعنی كاستن از اختلاف» را به گونهای به كار میبرند كه گویی معادل عبارت «مبارزه با فقر» است. در حالی كه دقت ایجاب میكند كه بین این دو، تمایز قایل شویم، زیرا این دو مترادف هم نیستند. از نظر عملی ممكن نیست جامعهای را تصور كنیم كه یك نفر فقیر (بر طبق برخی معیارهای انتخاب شده) هم در آن جامعه نیست اما اختلاف توزیعی فاحشی وجود دارد. به همین قیاس، امكان ندارد جامعهای را تصور كرد كه فقر در آن بیداد میكند اما اختلاف ثروت میان مردم ناچیز است. از نقطه نظر سیاست اقتصادی ممكن استسیاستی را تصور كنیم كه از طریق پرداختهای انتقالی از ثروتمندان به فقرا به مبارزه فقر میرود همانطور كه در زكات چنین است. در این جا مبارزه با فقر همراه استبا كاهش اختلاف. با وجود این میشود سیاستی را دنبال كرد كه نه تنها درآمد فقرا بلكه درآمد ثروتمندان را نیز و شاید به نسبتبزرگتر افزایش دهد. این سیاستبا فقر مقابله میكند اما بر میزان اختلاف درآمدی میافزاید.
برخی سیاستهای اقتصادی وجود دارد كه بیشتر درصدد مبارزه با نابرابری در ثروتند تا مقابله با فقر و غالبا ره آوردشان كاهش سطح فعالیت اقتصادی و تولیدی و به تبع آن افزایش تنگدستی و گرسنگی است; در نتیجه این سیاستها اختلاف درآمدی كاهش یافته است ولی فقر فزونتر شده است. سرانجام، چهارمین حالت ممكن نیز قابل تصور است كه از سیاستهایی نشات میگیرد كه هم فقر و هم اختلاف درآمدی را بطور همزمان افزایش میدهد; همانطور كه در مثال مالیات غیر مستقیم - كه اغلب فشار آن روی دوش فقراست - هنگامی كه برای ارائه خدمات عمومی به ثروتمندان (مانند احداث پارك در مناطق مرفه نشین) مصرف شود این قضیه اتفاق میافتد.
توجه ویژه اسلام به مبارزه با فقر در بسیاری از متون دینی و در طرحهای توزیعی كه در این مقاله ذكرشان گذشت، مشهود است. با وجود این باید بپرسیم: آیا كاهش اختلاف میان افراد از نظر ثروت نیز یكی از اهداف شریعت است؟ در پاسخ به این پرسش باید اشاره نمود كه این كلمات الهی درباره فیئ: «تا اموال عظیم در میان اغنیای شما دستبه دست نگردد» (۲۴) نص مستقیم و صریحی است كه كاهش اختلاف را به عنوان یك هدف شرعی تبیین میكند.
از مباحث گذشته چنین نتیجه میگیریم كه در ملاك و معیار توزیع معین باید شرایط واقعی اقتصادی افراد جامعه به اضافه مساله نابرابری مد نظر گرفته شود میخواهیم معیارها و ملاكهای اسلامی را در قالب سه سوال خلاصه كنیم:
۱- آیا جامعه به همه شیوههای الزامی و دائمی توزیع كه از جانب شرع مقرر شدهاند عمل میكند؟
۲ - آیا هر فرد از حداقل سطح زندگی قابل قبول از دیدگاه شریعت در آن جامعه برخوردار است؟
۳ - آیا جامعه پیوسته برای كاهش اختلاف در ثروت و درآمد میكوشد تا ثروت در بین اغنیا دستبه دست نگردد؟
اگر پاسخ این سه پرسش مثبت است پس توزیع در یك چنین جامعهای قابل قبول است. اما اگر پاسخ منفی است آنگاه این توزیع غیر قابل قبول است. اگر دو سیاست آثار مشابه داشته باشند لازم استسیاستی ترجیح داده شود كه از تمركز درآمد و ثروت میكاهد. این اصل پیامدهای عملی گوناگون برای سیاست اقتصادی دارد. برای مثال هنگام تدوین سیاستی برای ایجاد درآمد ضروری است وزن كمتری به درآمد آن دسته از شهروندان كه درآمد بالاتر از حد متوسط عمومی جامعه دارند، قایل شویم.
شایان ذكر است كه میزان اختلاف در توزیع درآمد و ثروت بین افراد جامعه را میتوان با تعدادی از مقیاسهای آماری مانند ضریب جینی (۲۵) و كوزنتس (۲۶) و غیره اندازهگیری كرد.
ممكن است كسی بپرسد: با در نظر داشت چنین مقیاسی آیا ممكن نیست ادعا كنیم كه اگر این اندازه از رقم معینی تجاوز كرد توزیع به عنوان توزیع اسلامی پذیرفتنی نیست. جواب این است كه این مقیاسهای آماری برای ارائه پاسخ به سؤال دوم مناسب نیست زیرا اینها تصویری دقیق از سطح زندگی گروهی از مردم یا جامعه من حیث المجموع به دست نمیدهند. این مقیاسها توزیع نسبی درآمد را تلخیص میكنند و تصویری از وسعت فقر یا رفاه طبقهای از جمعیت ارائه نمیدهند. با این حال مقیاسهای آماری از این دست، شاید جهت پاسخگویی به مساله سوم یعنی برآورد اندازه موفقیت در كاستن از اختلاف درآمدی، در یك دوره معین، به درد ما بخورد.
برخی از اصول متعارف توزیع در اسلام
از بررسیهایی كه انجام گرفت اصول متعددی به دست میآید كه میتوان آنها را به شكل زیر خلاصه كرد:
۱ - همه شهروندان در برخی از اشكال منابع طبیعی شریكند.
۲ - كلیه شهروندان در اموال عمومی شریكند.
۳ - بخشش مازاد ثروت حقیقی مستحب (و بعضی اوقات واجب) است. بر هر مالك دارائی حاصلخیز، طبیعی یا تولید شده، لازم است كه حق انتفاع عمومی مازاد بر نیاز خود را بطور مجانی و بلاعوض واگذار نماید. مازاد آن مقداری است كه مطلوبیت و هزینه اضافی (نهایی) آن برای مالك بسیار ناچیز است. اگر مطلوبیت این مازاد برای استفاده كننده بسیار بالاست میتوان مالك را به تقبل اندكی از هزینههای دخیل در فرایند بخشش مازاد ملزم كرد. اما آن كس كه تولید مازاد حرفه اصلی او را تشكیل میدهد از اعطای مجانی این مازاد معاف است.
۴ - منیحه (نوعی خاص از عطیه) در تمام دارائیها مستحب است. این استحباب به تدریج، هنگامی كه بر تنگدستی دریافت كننده افزوده و از نیازمندی بخشنده كاسته میشود، به وجوب بدل میشود امام صلاحیت دارد كه منیحه را واجب قرار دهد یا در صورت نابسامانی شدید توزیع، آن را در مقیاس وسیع تر سازماندهی نماید. منیحه باید موقتی باشد و حق مالكیت دهنده محفوظ. مال پس از آنكه وضعیتسودبرنده سامان یافت و یا امكان تامین او از بیت المال فراهم آمد، باید برگردانده شود.
۵ - منابعی كه بدون زحمتخاصی از سوی كسی، در دسترس جامعه قرار میگیرد و یا از دارائی تحت مالكیتشخصی تولید نشده است تحت احكام «فیئ» اداره و به بیت المال واگذار میشود تا همه مسلمانان در منافع آن سهیم باشند. اولویت انتفاع از «فیئ» با فقرا و عاملین بخش عمومی است.
۶ - جامعه میتواند از هر گروهی از درآمدهای شخصی سهمی را كه باید به عنوان فیئ مصرف شود كسر نماید. این سهم با افزایش كار، ریسك و هزینه درآمد كاهش مییابد.
۷ - اوقاف (بنیادهای خیریه) باید مورد تشویق و ترویج قرار گیرند تا سودهای سرشار آن عاید مردم شود. این بنیادها باید به گونهای سازماندهی شوند كه نقش اجتماعی آنها در تامین خدمات عامه احیا گردد.
۸ - اشكال مختلف دستگیریهای متقابل اجتماعی (بیمه اجتماعی) باید به منظور امداد به آسیب دیدگان حوادث و آفات ترویج و سازماندهی گردد.
۹ - بر حاكم لازم است كه در پرتو اصول شرعی و شرایط اقتصادی جامعه تضمین حداقل سطح درآمد حقیقی را از بیت المال برای افراد ناتوان از نیل به این حداقل درآمد و فاقد نزدیكان ثروتمند، در صورت عدم كفایت منبع زكات، مقرر كند. دادگاهها باید از اجازه رسیدگی به دادخواهیهای طراح شده علیه خزانه داری جهت اجرای این ضمانتبرخوردار باشند.
۱۰ - سیاستهای اقتصادی كه از میزان تفاوت در توزیع میكاهند باید مورد حمایت قرار گیرند.
پینوشتها:
۲) Honesty
۳) Adminstvatively
یك اقتصادان بریتانیایی میگوید: «با توجه به اساسی بودن اختلافها در ثروت نابخردانه است كه وامدهنده به همان اندازه راغب به دادن قرض - با شرایط یكسان و مبلغ یكسان - به اعضای مفلس جامعه باشد كه به اعضای ثروتمند آن» ، Mishan, EJ,: Cost Benepit Analy sis
۴) برای وثاقتسند حدیث نگاه كنید به:
العبادی الملكیه فی الاسلام، ج ۱، صص ۲۴۵،۳۶۲ و ۳۷۱; و ابن الحجر بلاغهٔ المرام، ص ۱۶۹; همچنین، ثانوی سبل السلام، صص ۱۲۳-۱۲۴.
۵) دلیل قیاس در فقه شیعه حجیت ندارد. م
۶) امام شافعی، الام، ج ۳، ص ۲۷۵.
۷) سرخسی، امام محمد ابن احمد: المبسوط، ج ۱۸، ص ۱۶۴.
۸) Private Preserves
۱۰) العبادی، همان، ج ۱، صص ۳۶۳-۳۶۴.
۱۱) توارث بر اساس نخستزادگی» اصطلاحی در قوانین حقوقی برخی از كشورها از جمله انگلستان است.
۱۳) Boulding
۱۴) Long term
۱۵) قرضاوی، یوسف: فقه الزكاهٔ، چاپ سوم، بیروت، موسسهٔ الرساله ۱۹۷۳.
۱۶) نگاه كنید به: زرقا مصطفی: المدخل الی النظریه الالتزام العامه فی الفقه الاسلامی، امان، دارالبشیر، ۱۴۰۳ ه. (۱۹۸۳). رسالهای از مرحوم احمد ابراهیم خلاصه جامعی از دیدگاههای مكاتب بدون ادله شرعی آنها; دكتر فتحی ازجان. برای مباحث مفصل تر. درباره رده بندی بستگان مستحق انفاق نگاه كنید به: المغنی از ابن قدامه، ج ۷، ص ۵۹۳; ج ۹ ص ۲۷۰. در معجم الفقه الحنبلی نگاه كنید به: نفقات القریب كه خلاصه خوبی است از مطالب المغنی.
۱۷) الخراج، ابو یوسف، ص ۲۹۰.
۱۸) شیخ تقی الدین، النظام الاقتصادی فی الاسلام، امان، اردن، ۱۹۶۰، ص ۹۷.
۱۹) Maniha
۲۰) روایت از ابواحمد و تایید ابو داوود و نسائی: بلاغ المراع، ابن حجر حدیثشماره ۵۱۹ ص ۱۱۱.
۲۱) متفق علیه (بلاغ المرام، شماره ۵۱۹، ص ۱۰۹).
۲۲) روایت از مسلم (بلاغ المرام، شماره ۵۲۱، ص ۱۱۲).
۲۳) صحیح مسلم، ۳، حدیثشماره ۱۱۳.
۲۴) سوره حشر، آیه ۷.
۲۵) Gini
۲۶) Kuznets
محمد انس زرقا
ترجمه: سید اسحاق علوی
اشاره مترجم:
مقاله حاضر برگردانی است از ترجمه انگلیسی مقالهای كه در اصل به زبان عربی و به قلم فقیه، اقتصاددان، و نویسنده نامدار مسلمان، آقای محمد انس زرقا نگارش یافته است. آقای زرقا برنده «جایزه سالانه بانك توسعه اسلامی به پاس بهترین و پربارترین پژوهش جهت ارتقا و توسعه اقتصاد اسلامی» در سال ۱۹۹۰ و دارای تالیفات متعدد در زمینه اقتصاد اسلامی است و با مراكز علمی پژوهشی متعدد از جمله مركز پژوهشهای اقتصاد اسلامی دانشگاه شاه عبدالعزیز در عربستان و بانك توسعه اسلامی همكاری دارد.
از آن جا كه دیدگاههای او برگرفته و برخاسته از منابع فقهی اهل سنت است پارهای از آنها با فقه امامیه همخوانی و انطباق ندارد و برگرداندن آن به فارسی به معنای پذیرش یا تایید همه آن از سوی مترجم نیست. لازم میدانم از استاد ارجمندم جناب آقای یوسفی عضو محترم هیات علمی و استاد اقتصاد دانشگاه مفید كه این ترجمه كه وجودش وامدار پیشنهاد ایشان است و زحمت تهیه متن و بازبینی برگردان آن را متقبل شده است، سپاسگزاری كنم.
مقدمه
در همه جوامع بشری عدالت توزیعی همواره از اهمیت فوقالعادهای برخوردار بوده است و به خاطر آن در طول تاریخ، مسایل و منازعات اجتماعی بسیاری به وقوع پیوسته است. اسلام به عنوان دینی كه از سوی خداوند به منزله رحمت و هدایتبر خلق نازل شده، اهداف و ابزار متعددی جهتبرخورد با مقوله بحثانگیز و جنجالی عدالت توزیعی تدارك دیده است. قبل از هر چیز، باید میان دو مفهوم رایج توزیع میان اقتصاددانان تفاوت آشكار گذاشت. اولین آنها توزیع درآمد مبتنی بر عوامل تولید است. كه منظور از آن توزیع درآمد به تناسب عوامل تولیدی دریافت كننده درآمد است. در این مفهوم درآمد میان اجاره، دستمزد، سود و...تقسیم میشود. با این حال توزیع مبتنی بر عوامل تولید موضوع این گفتار نیست. تمركز ما در این جا روی توزیع درآمد شخصی است. در توزیع درآمد شخصی توزیع درآمد میان افراد جامعه - بدون توجه به چگونگی دریافتسهم از درآمد كل - مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین، در بحث از درآمد شخصی مستقیما روی رفاه افراد انگشت گذاشته میشود. در این نگاه یك شخص اگر درآمدش بسیار پایین باشد فقیر است و این مساله كه وی درآمدش را از طریق دستمزد، اجاره یا سود به دست آورده است، اهمیتی ندارد. به همین قیاس نیز اگر درآمد شخص، صرف نظر از چگونگی دریافت آن، عالی باشد او را غنی میگویند. بنابراین توزیع شخصی درآمد با رفاه اقتصادی افراد ارتباط مستقیم دارد. یكی دیگر از نكاتی كه در جنبههای تحلیلی مفید است تمایز میان دو مفهوم «توزیع» و «بازتوزیع» میباشد.
به تخصیص درآمدی كه بر اثر مبادلات مورد توافق طرفین در بازار انجام میپذیرد، توزیع اطلاق میكنند. اما هنگامی كه جامعه فرایندهای اضافی بازاری یا غیر بازاری را برای اصلاح و تعدیل آن توزیع خاص به كار میگیرد آن را باز توزیع (توزیع مجدد) مینامند.
اهداف اصلی عدالت توزیعی در اسلام
اهداف عمده عدالت توزیعی در اسلام كدامند؟ عدالت پدیدهای پیچیده و در معرض تفاسیر گوناگون میباشد. به نظر میرسد در این جا بحث از جنبه نظری مفهوم عدالت مفید نباشد از این رو بهتر استبر جنبههای ویژهای از بحث عدالت تاكید كنیم. لذا به بررسی جایگاه توزیع در شریعت میپردازیم. میتوان اهداف اصلی عدالت توزیعی اسلام را به شكل زیر ترسیم كرد:
۱ - تامین نیازهای اساسی برای همه: تامین نیازهای اساسی تمامی افراد جامعه هدف بنیادی توزیعی و بازتوزیعی اسلام است. در قرآن و متون روایی بر این هدف تحت قوانینی تصریح شده است. این هدف، بدون تردید در چارچوب اهداف عدالت توزیعی اسلام جای دارد.
۲ - تقلیل نابرابریها در درآمد و ثروت: دومین هدف كاهش نابرابری درآمد و ثروت است. این هدف نیز در قرآن صریحا ذكر شده است. بسیاری از قوانین توزیعی و بازتوزیعی اسلام آشكارا ناظر به دستیابی به این هدف میباشند.
۳ - تزكیه باطنی پرداخت كننده و تصفیه اموال او: هدف سوم برای توزیع مجدد تزكیه معنوی اهداكننده و پالایش ثروت اوست. این موضوع نیز مورد تصریح قرآن و منابع حدیثی است.
۴ - تقویتحس برادری میان مردم: آخرین هدف تقویتحس برادری میان مردم است كه به این هدف نیز در منابع دینی به عنوان یكی از اهداف توزیع مجدد تصریح شده است .
محدودیتهای توزیع مجدد درآمد
محدودیتهای عمده بر سر راه توزیع مجدد در یك جامعه بشری كدامند؟ با بررسی این محدودیتها، میتوان به منطق عقلانی این همه احكام شرعی پیبرد. چه چیز مانع از تحقق اهداف بازتوزیعی جامعه میشود؟ موانع طبیعی و روانی، بر سر راه تحقق برنامههای بازتوزیعی مورد نظر كدامند؟ تاثیر عمده بازتوزیع گسترده درآمد و ثروت روی انگیزهها و در نهایت روی تولید است. برای مثال، موردی را در نظر بگیرید كه به دانشجویان گفته شده كه در یك امتحان آنان نمره از قبل تعیین شدهای را كسب خواهند كرد; اما برای ثبت در دانشگاه تنها معدل كل نمرات به هر كس داده خواهد شد. این امر آثار مخربی بر انگیزه دانشجویان برای درس خواندن خواهد گذاشت، زیرا آنان هرچند در این امتحان نتایجبهتری به دست آورند اما این نتیجه فدای دانشجویانی خواهد شد كه نمرات كمتری گرفتهاند. این قضیه در تولید نیز صادق است. بنابراین توزیع مجدد حتی اگر از سایر جهات پسندیده باشد، ممكن است انگیزهها را تخریب كند و در نهایتبه فقیرتر شدن بیش از پیش همگان بیانجامد. اسلام، به این مانع روان شناختی صراحتا در برخی متون و تلویحا در راهبرد بازتوزیعیاش، اذعان كرده است.
مانع و مشكل دیگر توزیع مجدد فراگیر، آثار آن بر انگیزههای دریافت كنندگان است. اگر به شخص فقیری زیاد و مرتبا كمك شود دائما این خطر بالقوه وجود دارد كه این فقیر، با علم كامل به وجود كسی كه او همیشه میتواند برای كمك دستبه دامنش شود، از جد و جهد و تلاش جدی دستبكشد. اگر توزیع مجدد در مقیاس وسیع و نسنجیده اجرا گردد هم دریافت كنندگان و هم اهداكنندگان از تلاشهای مولد خود خواهند كاست و جامعه به جای رفاه دچار نابرابری و فقر خواهد شد.
طرح اسلام برای توزیع و توزیع مجدد
اسلام از ابزار و طرحهای متعددی برای توزیع مجدد استفاده میكند. این طرحها و ابزارها در زیر به اختصار بررسی شدهاند، همچنین در این تحلیلها آثار انگیزشی توزیع مجدد مورد توجه قرار گرفته است.
۱ - تحریم بهره و ترویج مشاركت در سود: تحریم بهره و تسهیم سود را میتوان به عنوان ابزار عمل كننده از طریق فرایند بازار مورد بررسی قرار داد، بنابراین میتوان اینها را به عنوان طرحهای توزیعی به حساب آورد. ممنوعیتبهره چگونه به توزیع بهتر درآمد كمك میكند؟
اجازه دهید مطلب را با مثالی پیرامون یك فرض پیبگیریم. فرض كنید یك بانك تجارتی با دو درخواست جهت تامین مالی، روبروست - یكی از شخصی فقیر و دومی از سوی آدم ثروتمند. فرض كنیم هر دو نفر چشم اندازی مشابه از احتمال سود و زیان طرح خود ارائه میدهند. اگر بانك بر اساس نظام ربوی فعالیت میكند، بیشتر نگران برگشت اصل و فرع وام خواهد بود. حال، چه تضمینی برای برگشت اصل و فرع وام وجود دارد؟ در بانكداری سنتی ثروت گیرندگان وام موجب خلق اعتماد میشود. اگر گیرنده وام شخص ثروتمندی است تعداد دیگری دارائیهای تجاری از قبیل زمین، ساختمان و سایر فعالیتهای تجاری دارد در این صورت بانك تصور میكند كه اگر گیرنده وام در این پروژه بخصوص شكستخورد، میتواند وام و بهره خویش را از سایر ثروتهای وی پس بگیرد. بنابراین وجود دارائی قبلی، خود تضمینی برای بازگرداندن اصل و فرع وام میباشد. شخص دیگر كه پروژهای به همان اندازه سودآور دارد اما فاقد ثروت است. شانس كمتری برای دریافت تامین مالی دارد. در واقع این مثال صرفا یك تصور خیالی نیست. مطالعات متعددی درباره توزیع تامین مالی در كشورهای صنعتی ثابت كردهاند كه این اثر به مراتب بزرگتر از این است. تحقیق تازهای نشان داد كه بنگاههای كوچك كه در انگلستان ۴۰% فرصتهای شغلی را فراهم كردهاند، درصد ناچیزی، یعنی كمتر از ده درصد كل منابع مالی انجام شده در اقتصاد بریتانیا به آنان تخصیص یافته است. و بنگاههای بزرگ سهم بیشتری از منابع مالی را دریافت میكنند.
این روند همواره ادامه دارد، ماهیت نظام ربوی منابع بیشتری را به ثروتمندان تخصیص داده فقرا را از این منابع محروم میگرداند.
حال میتوان نظام ربوی را با نظام مبتنی بر مشاركت مقایسه نمود. در نظام مشاركتی سرمایه گذار اطمینان ندارد كه تا پروژه با موفقیت همراه نباشد اصل پول و سود او تحقق یابد. او نمیتواند در صورت شكست پروژه دارایی شخص دریافت كننده پول را توقیف كند. لذا او تمام توجهش را صرف رسیدگی به نفس پروژه خواهد كرد. اگر پروژه موفق از آب درآید وی سود میبرد و اگر شكستبخورد زیان میبیند. بنابراین در نظام اسلامی برای بانكدار هیچ مصلحتشخصی نیست كه تنها دنبال ثروتمندان رفته و پولش را در اختیار آنان بگذارد، بلكه او جویای بهترین پروژه خواهد بود. این روند نه تنها برای جامعه در مجموع پربارتر بلكه عادلانهتر نیز خواهد بود زیرا توزیع صداقت (۲) و پروژههای خوب كه تنها به اغنیا منحصر نیست. اگر نظام تجهیز منابع بر پایه مشاركتباشد نادارها برای دریافت مقداری از تامین مالی شانسی بسیار فزونتر در مقایسه با نظام مبتنی بر بهره خواهند داشت.
۲ - تحریم انحصار: انحصار اشكال متعدد دارد. برخی طبیعیاند و برخی مصنوعی و برخی از نظر اجرائی (۳) توسط جامعه ایجاد شدهاند. اسلام صراحتا انحصار را ممنوع میداند مگر در مواردی كه ویژگیهای فرایند تولید آن را اقتضا كند. شریعت و فقها (با ذكر مثالها و انحصارهای عصر خودشان) علنا تصریح كردهاند اگر به دلایلی از انحصار گزیر و گریزی نباشد، بر دولت است كه مداخله كرده و بر قیمت محصول نظارت كند. ریشهكنی انحصار بطور قابل ملاحظهای به حذف زمینههای پیدایش اختلاف در درآمد و ثروت كمك میكند. راهكارهای ذیل كه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است اقداماتی باز توزیعی است كه خارج از سازوكار بازار عمل میكند.
۳ - راهكارهایی برای توزیع ثروت طبیعی: این ویژگی در اسلام بینظیر استبویژه وقتی با تمام نظامهای شناخته شده عصر ظهور اسلام مقایسه گردد. اسلام در زمینه توزیع ثروت طبیعی ضوابط مشخصی دارد كه به برخی از آنها ذیلا اشاره شده است.
۱-۳ - شراكت همه شهروندان در انواع مشخصی از اموال: در حدیثی موثق از پیامبر اسلامصلی الله علیه وآله آمده است: مسلمانان در سه چیز شریكند، آب، گیاه و آتش (۴) انواع دیگری از ثروتهای طبیعی را میتوان با دلیل قیاس (۵) تحت این حدیث گنجاند. امام شافعی، فهرست مفصلی از قبیل نمك، گوگرد، نفت و... بر موارد حدیث افزوده است. (۶) ثروتهای طبیعی دارای دو ویژگی مشتركاند:
اولا، منابع طبیعی باید به آسانی در دسترس همگان قرار گیرند.
ثانیا، مردم برای دسترسی به اینها مجبور به پرداخت هزینه اضافی نگردند. ضوابط و شرایط دیگری نیز با همین مضمون وجود دارد. مختصر این كه، انواع مشخصی از منابع طبیعی كه اسلام بر قابل دسترسی بودن رایگان آنها تصریح میكند وجود دارد. امام سرخسی (۷) فقیه نامدار حنفی میگوید: افراد غیر مسلمان در جامعه اسلامی همانند مسلمانان از حق دسترسی مشابه به منابع طبیعی برخوردارند. بدین ترتیب در پارهای از اموال همه مردم شریكند و یا به آنها دسترسی رایگان دارند. چرا و چگونه این اشتراك همگانی بر توزیع درآمد و ثروت اثر میگذارد؟ فرض كنید دوره آموزش ابتدائی برای بیمه شهروندان بطور مجانی ارائه میشود و این به معنای این است كه همه مردم، قطع نظر از ثروتشان، میتوانند به تحصیلات ابتدائی رایگان دسترسی داشته باشند و در نتیجه، ارزش واقعی تحصیلات بین همه مردم برابر یا تقریبا برابر میگردد. بنابراین فرصتهای مساوی بیشتر برای دسترسی به منابع طبیعی از زمینههای اختلافات ناشی از دارائیها و توانائیهای قبلی میكاهد.
۲-۳ - تحریم نگهداری محل حفاظتشده خصوصی (حصاركشی) (۸) : قاعده شرعی دیگری [نیز] به همین نتیجه منجر میشود. «الحماء» به معنای دور نگهداشتن مردم از زمینی است كه قبلا حكم مباح را داشت تا تمام منافع سطحی آن زمین كه به كار و هزینه زیادی نیاز ندارد به وی منحصر گردد. عمدهترین منافع سطحی چنین زمینی، علف، آب و شكار است. حصاركشی با این نهی حضرت پیامبر تحریم شده است: «هیچ حصری نیست جز برای خدا و رسول او. حصر و دیواركشی در تضاد مستقیم با اصل اشتراك همه مسلمانان در ثروتهای طبیعی سطح زمین و زمینهای فاقد مالك قرار دارد. حرمتحصاركشی بر اصل شراكت صحه میگذارد. حكمتبزرگ اقتصادی این تحریم و آن شركت، زمانی عیان میگردد كه بر بیعدالتی عمیق اقتصادی علیه اجارهنشینان جزء در انگلستان، به دلیل مجاز بودن حصر و حصاركشی شخصی زمینها نظر اندازیم. این قضیه به نهضت انحلال املاك توسط مالكین بزرگ (به منظور پرورش دامهایی كه روزبه روز بر تعدادشان افزوده میشد) و با غصب حق انتفاع اجاره داران كوچك از این املاك برای پرورش دامهای لاغر و كم تعدادشان، منجر شد.(۹) اسلام ایجاد منطقه حفاظتشده برای كل جامعه را مجاز دانسته است. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله تعدادی محوطه حفاظتبرای اجرای زكات و برای اسبهای سپاهیان تعیین كرد. اما هیچ كس نه امام و نه دیگر اشخاص متنفذ حق ایجاد محل انحصاری برای استفاده شخصی را ندارند. این امر تایید و تاكیدی استبر همان اصل برخورداری رایگان عامه از برخی منابع طبیعی و ممنوعیت انحصار آن برای اشخاص معین، این قوانین دارای جزئیات و استثنائاتی میباشد كه در كتب فقهی ذكر شده است.
۳-۳ - وجوب واگذاری مازاد آبها و منابع طبیعی تجدیدپذیر: مشهور فقیهان بر این نظرند كه آبهای زیرزمینی (مانند آبهای جمع شده در چاهها و چشمهها حتی اگر با هزینه و كوشش صاحب زمین حفر شده باشند) ملك مالك زمین نیست و تمام مردم در آن شریكند. با وجود این حق اولویت از آن مالك زمین است. گر چه برخی از فقیهان نیز معتقدند آبها ملك مالك زمین است. (۱۰)
حتی علمایی كه قایل به مالكیتبر این آبها هستند با استناد به شماری از احادیث قبول دارند كه در صورت فزونی آب بر نیاز مالك حق شرب برای سایر مردم و حیوانات آنان و حق شفعه ثابت است.
اما این كه این حقوق آیا باید به صورت رایگان واگذار گردد یا در برابر پرداخت وجه؟ اختلاف وجود دارد. از دیدگاه امام احمد دریافت وجه اجرت در قبال آب مازاد، حتی اگر برای كشت و زرع هم باشد مجاز نیست. در حالی كه سه مذهب فقهی دیگر دریافت وجه را مباح میدانند اما به اعراض و چشم پوشی از آن توصیه میكنند. منطق اقتصادی دیدگاه امام احمد را مبنی بر لزوم واگذاری بلاعوض آب مازاد بر نیاز حتی اگر از آن آب برای زراعت هم استفاده شود تایید میكند. چاه یا چشمهای را در نظر بگیرید گرچه این چاه در ابتدا به دست مالك حفر شده است، اما هزینه نهایی آب ناچیز است. هزینههای تعمیر و نگهداری بر تمام مدتی كه منبع قابل استفاده است وضع میشود. پس از آن كه چاه نیاز مالكش را برآورده كرد مطلوبیت نهایی آب اضافی برای او صفر میگردد. از این رو آب اضافی حكم كالایی را مییابد كه در اصطلاح اقتصادی به آن كالای عمومی میگویند. لذا منع استفاده غیر مالك از آب اضافی و یا مطالبه قیمتبرای آن ضرر محض خواهد بود. مذهب حنبلی با توجیه وجوب بخشش بلاعوض آب اضافی (نه تنها برای شرب انسانها و حیوانات كه حتی برای آبیاری) با استدلال به این كه عدم واگذاری آن به دلیل منجر شدن به تخریب زراعتبه منزله اتلاف اموال خواهد بود و این منهی عنه است، به این مفهوم نزدیكتر شد. اتلاف اموال در این جا به معنای تضییع محصول موجود یا عدم كاشتن آن به خاطر نبود آب است.
اگر نتیجهگیری فوق را به شكل یك اصل اقتصادی تعمیم دهیم میتوان گفت كه هر مالك منابع طبیعی، تجدیدپذیر (مثل آب و گیاه)، ملزم است مازاد بر نیازش را بلاعوض به متقاضیان و استفاده كنندگان از آن مازاد اعطا نماید. مازاد را میشود به این صورت تعریف كرد كه: آن مقداری كه مطلوبیت و هزینه نهایی آن برای مالك صفر و یا نزدیك به صفر باشد. این اصل اخلاقی به عملی شدن حداكثر كارایی در تخصیص منابع طبیعیی خواهد انجامید كه شریعتحق مالكیتخصوصی آن افراد را مجاز دانسته است. ممكن است اشكال شود كه اصرار بر حق مالكیتخصوصی به عنوان محملی برای امتناع از اعطای آب اضافی بدون پرداخت عوض «كمیابی مصنوعی» پدید آورده، بر تخصیص منابع اثر معكوس میگذارد. دو راه برای حل این مشكل وجود دارد: ۱- خودداری از تایید حق مالكیتخصوصی منابع طبیعی از این دست از همان آغاز (و این موضعی است كه اكثر فقیهان در رابطه با آب و گیاهان اتخاذ كردهاند) ۲- التزام به اعطای مازاد علی رغم تایید مالكیت فردی (نظر ابوعبید و موافقانش).
ما راه حل دوم را به دلایل زیر ترجیح میدهیم:
الف) این راه حل با دیدگاه اسلام مبنی بر عدم وجود حق مطلق، هم خوانی كامل دارد. این حقوق حاوی تعدادی كاركردهای اجتماعی استبه همین خاطر است كه اسلام حقوق را نه لغو بلكه تحدید میكند.
ب) چنین موضعی علی رغم معمولی بودن ظاهر آن (در مقایسه با موضع نخست) به دلیل برخورداری از قابلیت تعمیم - علاوه بر منابع طبیعی بر انواع كثیری از ثروتهای مولد كه در مشروعیتحق مالكیتخصوصی آنها نمیتوان تردید داشت، دارای پیامدهای گسترده است.
۴ - ارث: نظام ارث به توزیع مجدد تمام اموال متوفی میانجامد. نقش ارث بر توزیع مجدد به تناسب نظامهای ارثی مختلف، متفاوت میباشد. تحت قانون «توارث بر اساس نخستزادگی» (۱۱) ارث تمام چیزهای كه به تمركز سرمایه منجر شود به فرزند ارشد تعلق میگیرد: (۱۲)
نظام ارثی اسلام موجب تعدد وارثین میگردد. در این نظام وصیتبیش از ثلث اموال یا وصیت ماترك متوفی برای یكی از وارثین قابل قبول نیست. تاثیر این سیستم بر توزیع اموال هویداست و ما وارد جزئیات آن نمیشویم. نظام ازدواج و نظام ارث تا اندازه زیادی بر یكدیگر اثر متقابل دارند. این مدعا مورد تایید كسانی است كه این موضوع را مطالعه كردهاند. اگر ضریب همبستگی میان سطوح دارائی زن و شوهر ضعیف باشد اثر توزیع، در نظامی كه در آن به همه فرزندان ارث تعلق میگیرد، افزایش مییابد. برعكس اگر توانگران با توانگران و ناداران با ناداران ازدواج كنند (یعنی ضریب همبستگی بین ثروت همسران بالا باشد) از تاثیرات ارث بر توزیع پنهان كاسته میشود.اهمیت اقتصادی توزیع مجدد ناشی از نظام ارث را نمیتوان نادیده گرفت. بدان گونه كه بولدینگ (۱۳) خاطرنشان كرده است، اگر جامعهای را فرض كنیم كه امید به زندگی در آن، هفتاد سال و ثروت میان ردههای سنی مختلف بالسویه توزیع شده باشد، از این قرار با هر مرگ و میراثی ۱۷۰ سرمایه انتقال خواهد یافت.
اگر نسبتبازدهی سرمایه ۳، باشد آنگاه دارایی منتقل شده بر اثر ارث باعث تولید تقریبا ۳۷۰ یعنی در حدود چهار درصد از درآمد سالانه خواهد شد. از آن جا كه سالخوردگان داراتر از تازه به دنیا آمدگانند این نسبت احتمالا به ۸ تا ۱۰ درصد هم برسد. برخی از اقتصاددانان معتقدند كه پراكندگی دارائی بر اثر ارث بردن از زمینهای كشاورزی ممكن است زمینه ساز مالكیتهای كشاورزی جزئی گردد و این مانع بهرهبرداری كارا از این زمینها خواهد شد. به نظر میرسد كه در این جا هدف تولید كارا با هدف توزیع عادلانه با هم تعارض پیدا میكنند.
شاید این برداشت دقیق نباشد زیرا تقسیم دارائی در نظام ارث به معنای تقسیم حق مالكیت است. بدین جهت این امر الزاما تفكیك مالكیتهای زمینهای كشاورزی را به همراه نخواهد داشت مگر این كه ما هم چنین فرض كنیم كه:
الف) فروش اموال بین ورثه ممنوع است.
ب) هیچ برنامهای كه بتواند راه را برای ادغام دارائیهای كوچك به منظور اداره و سرمایهگذاری با وجود تقسیم مالكیت، هموار كند در دست نیست. نظام اسلامی فروش را مجاز میداند و زمینه گستردهای روی مشاركت میگشاید. در عین حال ترتیبات مشخص دیگری نیز مانند حقلشفعه برای املاك همجوار وجود دارد كه به ادغام مالكیتها كمك میكند. تمام این موارد كنترل آثار تجزیه املاك را امكانپذیر میسازد.
۵ - زكات: زكات ستون سوم اسلام و وسیلهای بلند مدت (۱۴) با پیامدهای گسترده است. در واقع زكات مجموعهای از راهكارهای توزیع مجدد و نه راهكارهای واحد است، زیرا هر یك از افراد ذینفع در زكات از ویژگیهای متفاوتی برخوردارند. مهمترین ویژگی متمایز زكات به عنوان یك تكلیف مالی دینی در این است كه زكات مقداری از درآمد و ثروت را از اغنیا به فقرا انتقال میدهد. در حالی كه تكالیف مشابه در سایر ادیان صرفا، جهت تدارك مالی مراسم مذهبی نهادها و مؤسسات دینی یا برای معیشت روحانیان یا تعمیر و نگهداری معابد در نظر گرفته شده است. ویژگی متمایز دیگر زكات از نقش دولت در گردآوری و مصرف آن نشات میگیرد و این به معنای به كارگیری اقتدار اجتماعی در جهت توزیع است در حالی كه چنین راه و رسمی پیش از ظهور اسلام متداول نبوده است. سرانجام این كه شریعت تفكیك صندوق زكات را از بودجه عمومی كشور لازم دانسته است تا از حقوق فقرا و سایر گروههای ذینفع مراقبتشود.
۱-۵ - عواید احتمالی زكات: عواید زكات در اقتصادهای مدون، به فرض كه زكات از دارائیهای مرئی و غیر مرئی پرداختشود، چه مقدار خواهد بود؟ ما از این مقدار، فقط برآوردی از دو كشور سوریه و سودان، در دست داریم. معقول نخواهد بود كه نتایج این مطالعات را، بدون تحلیل مفروضاتی كه این برآوردها بر پایه آن استوار شده، تعمیم دهیم. با این حال میتوان نتایج موقتی و آزمایشی زیر را از این مطالعات استخراج كرد:
الف) درآمد احتمالی زكات در سوریه در سال ۱۹۷۱ در حدود ۳% تولید ناخالص داخلی و در سودان ۶/۳% در سال ۱۹۸۲ بوده است.
ب) عواید زكات در مقایسه با سایر متغیرهای عمده اقتصادی نسبتا بالاست. این متغیر در سوریه در سال ۱۹۷۰ به ۱۸% سرمایه گذاری ثابت رسید و با ۲۰% مخارج بودجه جاری برابر شد (به استثنای هزینههای دفاعی و توسعه).
ج) آیا درآمد زكات با پایین آمدن اهمیت نسبی بخش كشاورزی در اقتصاد كاهش مییابد؟ ظاهرا این پندار درست نیست. سهم بخش كشاورزی سودان در تولید ۳۸% بود در حالی كه این سهم در سوریه به ۲۰% میرسید. اما عواید زكات به نسبت تولید ناخالص داخلی هر دو كشور شبیه هماند. این شباهتبه این دلیل است كه سایر فعالیتهای اقتصادی كه اهمیت نسبی آنها افزایش داشته و جایگزین كشاورزی شدهاند نیز مشمول زكاتند.
د) اگر اشكال مدرن درآمد و ثروت در جوامع معاصر از مشمولیت زكات مستثنا قرار گیرند، تاثیر شدیدی بر عواید پیشبینی شده زكات خواهند گذاشت. به عبارت دقیقتر به نظر میرسد كه این استثناء درآمد زكات را بیشتر از یك سوم كاهش میدهد.
۲-۵ - آثار توزیعی بالقوه زكات: دیدیم كه ممكن است زكات از ۳% درآمد ملی تجاوز كند، اگر فرض كنیم كه ۲۳ عواید زكات به فقرا میرسد (در حالی كه ۱۳ باقی مانده آن در سایر موارد مصرف میگردد) آنگاه میتوان ۲% درآمد ملی را هر سال از طریق زكات به فقرا اختصاص داد. اگر این واقعیت آماری - كه هر سال ده درصد فقیرترین جمعیت ۲% درآمد ملی را به دست میآورند را به این مطلب اضافه كنیم آنوقت میشود نتیجهگیری كرد كه سهم فقرا و نیازمندان از عواید بالقوه زكات، درآمدی را كه هر سال به ده درصد فقیرترین جمعیت میرسد دو برابر میكند.
۶- زكات فطره: به عقیده مشهور فقهاء، زكات فطره بر هر مسلمان اعم از مرد و زن، كوچك و بزرگ بنده و آزاد واجب است. هر فرد مادامی كه بیشتر از غذای یك روزش را داشته باشد باید فطره خود و افراد تحت تكفلش را و فطره كسی كه در شب عید نان خور او به شمار میآید، بپردازد. حتی زكات فطره بر كسانی كه از نظر قانونی فقیر به حساب میآیند واجب است. منتها آنان باید به افراد فقیرتر از خود زكات فطره بپردازند. بدین ترتیب زكات فطره برای فقیرترین فقرا اختصاص مییابد.
اندازه واجب زكات فطره - به فتوای مشهور فقهاء یك صاع (۷۵/۲ لیتر) غذای رایج آن كشور است. این تقریبا معادل - به عنوان مثال - ۱۷۵/۲ كیلوگرم گندم میشود. به منظور دستیابی به برآورد مناسب از عواید احتمالی زكات فطره كشوری را در نظر میگیریم كه گستردگی فقر در آن كشور به اندازهای است كه ۲۰% جمعیت در شب عید فطر افزون بر غذای یك روزشان را ندارند. به این معنا كه از هر ده نفر دو نفر از پرداخت زكات معافند و هشت نفر دیگر ملزم به پرداخت آن. برای سهولت میتوان گفت كه هر چهار نفر به یك دریافت كننده زكات فطره میدهند; از این قرار سهم هر كدام از دو فقیر ۸ كیلوگرم (۷۰۰/۸ ۱۷۵/۲×۴) غذا خواهد بود.
۷- وقف: وقف یا بنیاد خیریه یكی از راههای انتقال درآمد از نسلی به نسل دیگر به منظور اهداف رفاهی است، البته وقف در زمان حیات واقف نیز عملی میشود. هر فردی میتواند بخشی از اموالش را در قالب وقف اعطا كند و درآمد حاصل از آن مال، خواه به صورت خدمتیا پول، را میتوان میان اشخاص مستحق توزیع كرد. در تحلیل نهایی، وقف باید به صورت خیریه باشد و ذینفع نهایی آن افراد مستحق. با این حساب، وقف معمولا چیزی با دوام مانند دارایی غیر منقول خواهد بود.دارایی كه سود دهی آن به فقرا و نیازمندان برای چندین سال ادامه خواهد داشت. در طول تاریخ اسلام وقف داوطلبانه بوده است نه اجباری، شرع اجبار را از هیچ كسی نمیخواهد كه چیزی را وقف كند، از پیامبر گرامی اسلام مروی است كه وقتی فردی میمیرد تمام اعمال او متوقف میشود جز سه عمل كه یكی از این سه، صدقه جاریه است. لذا هر مسلمان ثروتمندی انگیزه قوی برای اختصاص دادن بخشی از اموالش را به عنوان وقف پیدا میكند هر چند این امر به صورت كاملا رایگان میباشد. در تاریخ اسلام سنت دیرینه وقف سبب خدمات شایگانی به جامعه اسلامی شده است. در اغلب موارد وقف به امور آموزشی، خدمات درمانی و كمك به فقرا تعلق داشته است. خلاصه آن كه، اوقاف - هر چند كاملا رایگان و داوطلبانهاند - ابزار توزیعی بسیار مهمی به شمار میآیند.
۸ - برخی از مصارف زكات:
زكات هشت مورد مصرف دارد (و حتی بیشتر از هشت مورد زیرا طبقه موسوم به فی سبیل الله حوزه وسیعی را شامل میشود). ویژگیهای هر یك از این طبقات كاملا از همدیگر متفاوت است.
ما روی دو طبقه از دریافت كنندگان تمركز خواهیم كرد.
۱-۸ - سهم غارمین (بدهكاران) و ابن سبیل از زكات: غارم به فردی گفته میشود كه ناتوان از پرداختبدهیهای خود میباشد. تحتشرایط مشخصی، اگر این بدهی را برای كارهای نیك و خردمندانه و نه برای تقلب و معصیت گرفته شده باشد، میتوان یك سهم از زكات را برای بازپرداخت این بدهی مصرف كرد.
قرضاوی در كتاب معروفش درباره زكات (۱۵) پیامد بسیار جالب این حكم را خاطرنشان میكند:
اگر جامعه از بستانكاران حمایت اضافی تدارك ببیند به معنای این است كه مردم در صورتی كه بدانند بدهی در مسیر خلافی انجام نشده باشد، با تخصیص زكات برای پرداخت آن بدهی خود را در قبال آن مسؤول میدانند و در نتیجه، بیش از پیش به سمت قرض الحسنه تمایل وجود خواهد داشت.
۲-۸ - سهم ابن سبیل از زكات: اگر مسافری در حال گذر از سرزمین بیگانهای درمانده شود از زكات گردآوری شده از مسلمین جهتیاری برای رسیدن او به محل سكونتش پرداخت میشود. فقهاء میگویند حتی میتوان فقیری را كه در موطن خود ثروتمند است نیز كمك كرد. هم چنین بر ابن سبیل لازم نیست كه اعانه دریافتی از صندوق زكات را پس از بازگشتبه موطنش -كه در آن جا مرفه است - مسترد كند.
۹ - نظام عاقله (پرداخت غرامت جهتخونبها): دیه (خونبها) برای قتل نفس غیر عمدی بر عاقله قاتل تقسیم میشود. دیه در شرع بسیار سنگین است. به عنوان تخمین در حال حاضر این دیه باید از نظر ارزش معادل ۲۰۰۰ گوسفند یا ده شتر یا ۵/۴ كیلوگرم طلا باشد كه با نرخ فعلی ارز كه یك دلار امریكایی برابر استبا ۷۵/۳ ریال سعودی، بالغ بر پنج و نیم میلیون ریال سعودی (حدودا یك و نیم میلیون دلار امریكایی) خواهد شد. این مبلغ هنگفت ثابت میكند كه اسلام اجازه نمیدهد خون متوفی -گر چه قتل از سر خطا صورت گرفته باشد- به هدر رود.
همچنین نظام عاقله پول خون بها را بر كل قبیله مجرم و بر چند سال توزیع میكند به نحوی كه آنان در پرداخت آن با همدیگر همكاری كنند. این یك نوع بیمه متقابل است كه شریعتبرای مردم قبیله وضع كرده است. این نظام، انتقال دیه به خانواده متوفی را، بدون تحمیل باری سنگین بر دوش مجرم، تضمین میكند.
۱۰ - وجوب انفاق بر بستگان: نظام اسلامی حاوی ترتیباتی است كه نقش آنها -طبق تضمین شریعت - تضمین حداقل معاش برای گذران زندگی هر فرد در صورت بروز فقر یا از كار افتادگی است.
مهمترین این ترتیبات به قرار ذیل است:
الف) وجوه زكات
ب) نظام انفاق الزامی بر بستگان
ج) خزانه عمومی (بیت المال)
نظام اسلام بر هر فرد ثروتمندی پرداخت نفقه مكفی (و مستمر) برای بستگان فقیر و عاجز از كار را واجب قرار داده است.
فتاوای فقهی راجع به برخی از شرایط این حق و این كه چه كسی مكلف به آن استبا هم تفاوت دارند. به نظر میرسد دیدگاه صائب آن است كه وجوب انفاق بر اساس حق ارث بنا شده است. با این حساب نفقه شخص فقیر ناتوان، بر عهده آن دسته از بستگان اوست كه فرضا اگر از این فقیر میراثی بجا ماند از او ارث میبردند. اگر تعداد این بستگان زیاد باشد مبلغ نفقه بر این بستگان به تناسب سهم هر یك از ارث توزیع خواهد شد. این مطلب منطبق استبا این اصل كه: «من له الغنم فعلیه الغرم» (۱۶) «هر كسی از جهتی حق و نفعی برد مسؤولیت و تكلیف نیز خواهد داشت.»
۱۱- تضمین تامین حداقل سطح زندگی برای همه شهروندان از بیت المال: تالیفات معاصر موضوع نظام اقتصادی اسلام تا اندازهای این مطلب را به تفصیل پوشش دادهاند. بدین جهتبه ملاحظاتی چند قناعت میكنیم:
۱ - برخی بر این تصورند كه تضمین حداقل معاش از بیت المال از اجتهادات تازه علمای مسلمان است. متن زیر این برداشت را نفی میكند:
«این مكتوبی (...) است از جانب خالد بن الولید به مردم حیره... و من با آنان عهد كردهام كه: بر فرد سالمندی، كه ناتوان از كار استیا وی را مصیبتی وارد آمده است، توانگر بوده و آنگاه چنان ناداری دامنگیر او شده كه هم كیشانش به او صدقه میدهند، جزیه او ملغی شده و افراد تحت تكفل او مادامی كه در دار اسلام بسر میبرد از بیت المال تادیه خواهد شد...» (۱۷)
۲ - اجرای این تضمین حداقل معاش، ایجاب میكند كه شرایطی كه در تحت آن شرایط یك فرد مجاز به استمداد از بیت المال میگردد شرح داده شود. تعیین این كه چه كسی مستحق این استمداد است در حوزه سیاست عمومی جای میگیرد.
ترسیم این سیاستبه عهده نظام سیاسی است و بر حسب شرایط و محیط تغییر میكند. نامه فوق الذكر نمونه خوبی از یك تصمیمگیری عینی مطابق با شرایط مبنی بر استحقاق یك غیر مسلمان به كمك میباشد.
۱۲- حق برخورداری از نیازهای اولیه زندگی: اگر شخصی در موقعیتی قرار گیرد كه بر اثر گرسنگی و تشنگی بر جانش بترسید تصرف هر چیزی و از هر محلی - بدون توجه به شخصی یا دولتی بودن آن مال - برای او مشروع است. اگر میتواند غذای اضافی حلال از ملك كسی بیابد اجازه اكل مردار را ندارد... (۱۸)
عبادی ادله شرعی و دیدگاههای فقهی راجع به این موضوع را به تفصیل بررسی كرده است. مهمترین نكات مرتبط با موضوع مورد بحثبه این مساله بر میگردد كه آیا بر شخص مضطر لازم است كه قیمت غذای دریافتی را بپردازد؟ در این مورد دو دیدگاه میان علما وجود دارد. دیدگاه نخست میگوید: لازم است كه شخص مضطر قیمت را بپردازد و مالك هم مكلف به فروش آن بر طبق قیمتبازار است. اگر كسی در حین اضطرار پول در اختیار ندارد میتواند نسیه بگیرد.
بر اساس دیدگاه دوم آب و نان باید در اختیار كسی كه در تحتیك چنین نیاز حاد بسر میبرد بطور رایگان قرار گیرد. ابن تیمیه این دو نظر را به این صورت جمع میكند كه اگر انسان مضطر فقیر است مالك اجازه دریافت عوض را ندارد، اما اگر غنی است مالك میتواند عوض را دریافت كند. فقهاء احكام فوق را برای سایر نیازمندیهای حاد از قبیل پوشاك و مسكن نیز به كار بستهاند. تردیدی نیست كه این احكام را میتوان در مورد فردی كه نیاز مبرم به دارو دارد نیز پیاده كرد.
راهبرد اسلام برای توزیع
عناصر اصلی راهبرد اسلام برای تحقق اهداف توزیعی به صورت زیر است:
الف - بذل حداكثر توجه به مساله توزیع: این توجه در فراوانی و جامعیت راهكارهای توزیعی موجود در متون قرآنی نمود و تجلی یافته است. یكی از اهداف شریعت كاهش تفاوتها در دارایی و ثروت افراد جامعه است. اقدامات الزامی زیادی برای توزیع مجدد مانند: زكات، فیئ، زكات فطره، ارث و انفاقات واجبی بر بستگان نزدیك در نظر گرفته شده است.
با این حال از قدرت، جز در موارد محدودی در سهم مولفهٔالقلوب، به عنوان منابعی برای توزیع استفاده نشده است. قدرت به عنوان ابزار جز برای دستیابی به حق داشتن حداقل كالاهای اساسی به كار گرفته نشده است.
ب - تعدد و جامعیت: نظام توزیعی اسلام پیامدهای مهمی دارد. این امر ثابت میكند كه اسلام بر حدود كارائی جزئیترین معیار و ابزار واقف است. اسلام از اتكا بر وسیله واحد، به عنوان پیشگیری از آثار منفی آن، پرهیز میكند. گویاترین مثال آن این است كه پیامبر(ص) برای كاستن از تنگدستی مهاجران به خیرات و صدقات اتكا نكرد. پیامبر (ص) نخستبه انصار توصیه فرمود كه نظام منیحه (۱۹) را به كار بندند و آنگاه از فیئ برای اعاده توازن توزیع ثروت در جامعه استفاده كردند.
ج- میانه روی و انعطافپذیری: اعتدال طرح اسلامی توزیع از استفاده آن از هر دو شیوه اجباری و اختیاری به جای اتكا به یكی از این دو به تنهایی مشهود است. انعطاف پذیری نظام اسلامی از این واقعیت آشكار میگردد كه اسلام برخی از این برنامهها را به عنوان برنامههای واجب و دایم الاجرا مانند: زكات، زكات فطره، شراكت در مالكیت پارهای از ثروتهای طبیعی و نظام ارثی وضع كرده است. در صورت عدم حصول نتایج مطلوب از راهكارهای دائمی ابزارهای دیگری در نظر گرفته شده است كه میتوان برای تعدیل توزیع به استفاده از فیئ، انفاق واجب به خویشاوندان نزدیك، حق دسترسی به نیازهای اولیه و تضمین نیازهای اساسی از سوی بیت المال اشاره كرد.
د- افزایش عرضه همكاری و مساعدت مالی: این مهم بوسیله ایجاد انگیزه در مردم از راه ایمان، پاداش اخروی، آموزش و همچنین اقتدار دولت دستیافتنی است.
ه - كاهش تقاضا برای كمك مالی: دستورات و متون شرعی متعددی خود كفائی بر اثر تلاش و زحمتخود و بی نیازی خانواده از دیگران و خصوصا از زكات و صدقات، را برای افراد فرض قرار داده است. مشهورترین این متون جمله رسول گرامی اسلام درباره زكات است: «اشخاص توانگر و سالم را هیچ سهمی در زكات نیست (۲۰) . «و همین طور این فرموده او صلی الله علیه وآله: ستبخشنده برتر است از دست گیرنده. (۲۱) »
همچنین آن حضرت زكات را به عنوان چرك اموال مردم توصیف فرمودهاند «چركی كه از آن باید دوری كرد مگر این كه چارهای نباشد. (۲۲) توصیههای یاد شده جهت پایین آوردن تقاضای كمك از دیگران است. سازماندهی همكاری اهمیتبسیاری دارد. مثال زیر را در نظر بگیرید كه حاوی هدف و تشخیص روشن شرایطی است كه تحت آن شرایط شخص مجاز به استمداد از دیگران میشود.«مسلم از قبیصه نقل میكند كه پیامبر اكرم فرمود: «طلب (صدقه) برای هیچ فردی مجاز نیست جز برای سه كس: یكی مدیون تا دینش را بپردازد و آنگاه از گرفتن صدقه خودداری كند: دیگر كسی كه مصیبتی بر او وارد آمده و داراییاش را از دست داده است. این فرد تا وقتی اجازه طلب دارد كه تكیه گاهی برای معاش خود بیابد و دیگر شخصی كه دچار چنان فقر شدیدی است كه سه تن از معتمدین طایفه او تایید نمایند كه فلانی فقیر است. این فرد تا زمانی مجاز به طلب كمك است كه معاش مكفی به دست آورد. اما راجع به دیگران، ای قبیصه: درخواست كمك مجاز نیست. اگر كسی تخلف كند مال مردم خورده است.» (۲۳)
جای تردید نیست كه امروزه اجرای شمار كثیری از ابزارهای اسلامی توزیع (مثل تضمین حداقل سطح زندگی) میطلبد كه مراجع ذیصلاح حدود فقر در هر جامعه را معین و مقرر كنند.
معیار پذیرش توزیع درآمد معین
چگونه در مییابیم كه توزیع حقیقی درآمد و ثروت در یك جامعه معین از منظر اسلام قابل قبول استیا خیر؟ به عنوان پاسخی به این پرسش مهم، لازم میدانیم بین دو هدف متفاوت توزیع فرق بگذاریم:
الف) مبارزه با فقر،
ب) كاستن از میزان اختلاف در ثروت.
اقتصاد دانان معمولا عبارت «اصلاح در توزیع یعنی كاستن از اختلاف» را به گونهای به كار میبرند كه گویی معادل عبارت «مبارزه با فقر» است. در حالی كه دقت ایجاب میكند كه بین این دو، تمایز قایل شویم، زیرا این دو مترادف هم نیستند. از نظر عملی ممكن نیست جامعهای را تصور كنیم كه یك نفر فقیر (بر طبق برخی معیارهای انتخاب شده) هم در آن جامعه نیست اما اختلاف توزیعی فاحشی وجود دارد. به همین قیاس، امكان ندارد جامعهای را تصور كرد كه فقر در آن بیداد میكند اما اختلاف ثروت میان مردم ناچیز است. از نقطه نظر سیاست اقتصادی ممكن استسیاستی را تصور كنیم كه از طریق پرداختهای انتقالی از ثروتمندان به فقرا به مبارزه فقر میرود همانطور كه در زكات چنین است. در این جا مبارزه با فقر همراه استبا كاهش اختلاف. با وجود این میشود سیاستی را دنبال كرد كه نه تنها درآمد فقرا بلكه درآمد ثروتمندان را نیز و شاید به نسبتبزرگتر افزایش دهد. این سیاستبا فقر مقابله میكند اما بر میزان اختلاف درآمدی میافزاید.
برخی سیاستهای اقتصادی وجود دارد كه بیشتر درصدد مبارزه با نابرابری در ثروتند تا مقابله با فقر و غالبا ره آوردشان كاهش سطح فعالیت اقتصادی و تولیدی و به تبع آن افزایش تنگدستی و گرسنگی است; در نتیجه این سیاستها اختلاف درآمدی كاهش یافته است ولی فقر فزونتر شده است. سرانجام، چهارمین حالت ممكن نیز قابل تصور است كه از سیاستهایی نشات میگیرد كه هم فقر و هم اختلاف درآمدی را بطور همزمان افزایش میدهد; همانطور كه در مثال مالیات غیر مستقیم - كه اغلب فشار آن روی دوش فقراست - هنگامی كه برای ارائه خدمات عمومی به ثروتمندان (مانند احداث پارك در مناطق مرفه نشین) مصرف شود این قضیه اتفاق میافتد.
توجه ویژه اسلام به مبارزه با فقر در بسیاری از متون دینی و در طرحهای توزیعی كه در این مقاله ذكرشان گذشت، مشهود است. با وجود این باید بپرسیم: آیا كاهش اختلاف میان افراد از نظر ثروت نیز یكی از اهداف شریعت است؟ در پاسخ به این پرسش باید اشاره نمود كه این كلمات الهی درباره فیئ: «تا اموال عظیم در میان اغنیای شما دستبه دست نگردد» (۲۴) نص مستقیم و صریحی است كه كاهش اختلاف را به عنوان یك هدف شرعی تبیین میكند.
از مباحث گذشته چنین نتیجه میگیریم كه در ملاك و معیار توزیع معین باید شرایط واقعی اقتصادی افراد جامعه به اضافه مساله نابرابری مد نظر گرفته شود میخواهیم معیارها و ملاكهای اسلامی را در قالب سه سوال خلاصه كنیم:
۱- آیا جامعه به همه شیوههای الزامی و دائمی توزیع كه از جانب شرع مقرر شدهاند عمل میكند؟
۲ - آیا هر فرد از حداقل سطح زندگی قابل قبول از دیدگاه شریعت در آن جامعه برخوردار است؟
۳ - آیا جامعه پیوسته برای كاهش اختلاف در ثروت و درآمد میكوشد تا ثروت در بین اغنیا دستبه دست نگردد؟
اگر پاسخ این سه پرسش مثبت است پس توزیع در یك چنین جامعهای قابل قبول است. اما اگر پاسخ منفی است آنگاه این توزیع غیر قابل قبول است. اگر دو سیاست آثار مشابه داشته باشند لازم استسیاستی ترجیح داده شود كه از تمركز درآمد و ثروت میكاهد. این اصل پیامدهای عملی گوناگون برای سیاست اقتصادی دارد. برای مثال هنگام تدوین سیاستی برای ایجاد درآمد ضروری است وزن كمتری به درآمد آن دسته از شهروندان كه درآمد بالاتر از حد متوسط عمومی جامعه دارند، قایل شویم.
شایان ذكر است كه میزان اختلاف در توزیع درآمد و ثروت بین افراد جامعه را میتوان با تعدادی از مقیاسهای آماری مانند ضریب جینی (۲۵) و كوزنتس (۲۶) و غیره اندازهگیری كرد.
ممكن است كسی بپرسد: با در نظر داشت چنین مقیاسی آیا ممكن نیست ادعا كنیم كه اگر این اندازه از رقم معینی تجاوز كرد توزیع به عنوان توزیع اسلامی پذیرفتنی نیست. جواب این است كه این مقیاسهای آماری برای ارائه پاسخ به سؤال دوم مناسب نیست زیرا اینها تصویری دقیق از سطح زندگی گروهی از مردم یا جامعه من حیث المجموع به دست نمیدهند. این مقیاسها توزیع نسبی درآمد را تلخیص میكنند و تصویری از وسعت فقر یا رفاه طبقهای از جمعیت ارائه نمیدهند. با این حال مقیاسهای آماری از این دست، شاید جهت پاسخگویی به مساله سوم یعنی برآورد اندازه موفقیت در كاستن از اختلاف درآمدی، در یك دوره معین، به درد ما بخورد.
برخی از اصول متعارف توزیع در اسلام
از بررسیهایی كه انجام گرفت اصول متعددی به دست میآید كه میتوان آنها را به شكل زیر خلاصه كرد:
۱ - همه شهروندان در برخی از اشكال منابع طبیعی شریكند.
۲ - كلیه شهروندان در اموال عمومی شریكند.
۳ - بخشش مازاد ثروت حقیقی مستحب (و بعضی اوقات واجب) است. بر هر مالك دارائی حاصلخیز، طبیعی یا تولید شده، لازم است كه حق انتفاع عمومی مازاد بر نیاز خود را بطور مجانی و بلاعوض واگذار نماید. مازاد آن مقداری است كه مطلوبیت و هزینه اضافی (نهایی) آن برای مالك بسیار ناچیز است. اگر مطلوبیت این مازاد برای استفاده كننده بسیار بالاست میتوان مالك را به تقبل اندكی از هزینههای دخیل در فرایند بخشش مازاد ملزم كرد. اما آن كس كه تولید مازاد حرفه اصلی او را تشكیل میدهد از اعطای مجانی این مازاد معاف است.
۴ - منیحه (نوعی خاص از عطیه) در تمام دارائیها مستحب است. این استحباب به تدریج، هنگامی كه بر تنگدستی دریافت كننده افزوده و از نیازمندی بخشنده كاسته میشود، به وجوب بدل میشود امام صلاحیت دارد كه منیحه را واجب قرار دهد یا در صورت نابسامانی شدید توزیع، آن را در مقیاس وسیع تر سازماندهی نماید. منیحه باید موقتی باشد و حق مالكیت دهنده محفوظ. مال پس از آنكه وضعیتسودبرنده سامان یافت و یا امكان تامین او از بیت المال فراهم آمد، باید برگردانده شود.
۵ - منابعی كه بدون زحمتخاصی از سوی كسی، در دسترس جامعه قرار میگیرد و یا از دارائی تحت مالكیتشخصی تولید نشده است تحت احكام «فیئ» اداره و به بیت المال واگذار میشود تا همه مسلمانان در منافع آن سهیم باشند. اولویت انتفاع از «فیئ» با فقرا و عاملین بخش عمومی است.
۶ - جامعه میتواند از هر گروهی از درآمدهای شخصی سهمی را كه باید به عنوان فیئ مصرف شود كسر نماید. این سهم با افزایش كار، ریسك و هزینه درآمد كاهش مییابد.
۷ - اوقاف (بنیادهای خیریه) باید مورد تشویق و ترویج قرار گیرند تا سودهای سرشار آن عاید مردم شود. این بنیادها باید به گونهای سازماندهی شوند كه نقش اجتماعی آنها در تامین خدمات عامه احیا گردد.
۸ - اشكال مختلف دستگیریهای متقابل اجتماعی (بیمه اجتماعی) باید به منظور امداد به آسیب دیدگان حوادث و آفات ترویج و سازماندهی گردد.
۹ - بر حاكم لازم است كه در پرتو اصول شرعی و شرایط اقتصادی جامعه تضمین حداقل سطح درآمد حقیقی را از بیت المال برای افراد ناتوان از نیل به این حداقل درآمد و فاقد نزدیكان ثروتمند، در صورت عدم كفایت منبع زكات، مقرر كند. دادگاهها باید از اجازه رسیدگی به دادخواهیهای طراح شده علیه خزانه داری جهت اجرای این ضمانتبرخوردار باشند.
۱۰ - سیاستهای اقتصادی كه از میزان تفاوت در توزیع میكاهند باید مورد حمایت قرار گیرند.
پینوشتها:
۲) Honesty
۳) Adminstvatively
یك اقتصادان بریتانیایی میگوید: «با توجه به اساسی بودن اختلافها در ثروت نابخردانه است كه وامدهنده به همان اندازه راغب به دادن قرض - با شرایط یكسان و مبلغ یكسان - به اعضای مفلس جامعه باشد كه به اعضای ثروتمند آن» ، Mishan, EJ,: Cost Benepit Analy sis
۴) برای وثاقتسند حدیث نگاه كنید به:
العبادی الملكیه فی الاسلام، ج ۱، صص ۲۴۵،۳۶۲ و ۳۷۱; و ابن الحجر بلاغهٔ المرام، ص ۱۶۹; همچنین، ثانوی سبل السلام، صص ۱۲۳-۱۲۴.
۵) دلیل قیاس در فقه شیعه حجیت ندارد. م
۶) امام شافعی، الام، ج ۳، ص ۲۷۵.
۷) سرخسی، امام محمد ابن احمد: المبسوط، ج ۱۸، ص ۱۶۴.
۸) Private Preserves
۱۰) العبادی، همان، ج ۱، صص ۳۶۳-۳۶۴.
۱۱) توارث بر اساس نخستزادگی» اصطلاحی در قوانین حقوقی برخی از كشورها از جمله انگلستان است.
۱۳) Boulding
۱۴) Long term
۱۵) قرضاوی، یوسف: فقه الزكاهٔ، چاپ سوم، بیروت، موسسهٔ الرساله ۱۹۷۳.
۱۶) نگاه كنید به: زرقا مصطفی: المدخل الی النظریه الالتزام العامه فی الفقه الاسلامی، امان، دارالبشیر، ۱۴۰۳ ه. (۱۹۸۳). رسالهای از مرحوم احمد ابراهیم خلاصه جامعی از دیدگاههای مكاتب بدون ادله شرعی آنها; دكتر فتحی ازجان. برای مباحث مفصل تر. درباره رده بندی بستگان مستحق انفاق نگاه كنید به: المغنی از ابن قدامه، ج ۷، ص ۵۹۳; ج ۹ ص ۲۷۰. در معجم الفقه الحنبلی نگاه كنید به: نفقات القریب كه خلاصه خوبی است از مطالب المغنی.
۱۷) الخراج، ابو یوسف، ص ۲۹۰.
۱۸) شیخ تقی الدین، النظام الاقتصادی فی الاسلام، امان، اردن، ۱۹۶۰، ص ۹۷.
۱۹) Maniha
۲۰) روایت از ابواحمد و تایید ابو داوود و نسائی: بلاغ المراع، ابن حجر حدیثشماره ۵۱۹ ص ۱۱۱.
۲۱) متفق علیه (بلاغ المرام، شماره ۵۱۹، ص ۱۰۹).
۲۲) روایت از مسلم (بلاغ المرام، شماره ۵۲۱، ص ۱۱۲).
۲۳) صحیح مسلم، ۳، حدیثشماره ۱۱۳.
۲۴) سوره حشر، آیه ۷.
۲۵) Gini
۲۶) Kuznets
محمد انس زرقا
ترجمه: سید اسحاق علوی
منبع : بنياد انديشه اسلامي
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست