شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

«ملی‌ شدن‌ نفت‌» و «منافع‌ ملی‌» از دیدگاه‌ تاریخی‌


«ملی‌ شدن‌ نفت‌» و «منافع‌ ملی‌» از دیدگاه‌ تاریخی‌
مالكیت‌ زمین‌ نقش‌ عمده‌ای‌ در دستیابی‌ به‌ قدرت‌ در گذشته‌ تاریخی‌ ایران‌ داشته‌ است‌. این‌ امر در دوره‌های‌ مختلف‌ به‌ اشكال‌ گوناگون‌ ظاهر شده‌ است‌. گاه‌ یك‌ نظامی‌ به‌ سبب‌ بهره‌گیری‌ از «اقطاع‌» (زمینی‌ كه‌ شاه‌ به‌ جای‌ حقوق‌ به‌ فرماندهان‌ نظامی‌ می‌داد تا از مالیات‌ آن‌ بهره‌مند شوند) قدرت‌ می‌گرفت‌. بعدها خلیفه‌ و ارباب‌ ظاهر شدند كه‌ زمینهای‌ فراوانی‌ داشتند. منتهی‌ اولی‌ در روستا كنار زمینهایش‌ زندگی‌ می‌كرد و دومی‌ در شهر بود و عواملش‌ در روستا زمینهایش‌ را اداره‌ می‌كردند.
به‌ تدریج‌ با تغییر شكل‌ مناسبات‌ اجتماعی‌ زمین‌ اهمیت‌ صرف‌ خود را از دست‌ می‌داد، به‌ گونه‌ای‌ كه‌ فردی‌ مثل‌ ناصرالدین‌ شاه‌ نیز به‌ این‌ نتیجه‌ رسیده‌ بود. او نیز می‌دانست‌ كه‌ صرف‌ مالكیت‌ زمین‌ نمی‌تواند موجب‌ افزایش‌ قدرت‌ شود، بلكه‌ وجود معادن‌ زیرزمینی‌ نیز به‌ همان‌ اندازه‌ اهمیت‌ دارد. اما این‌ نتیجه‌گیری‌ به‌ سبب‌ برداشت‌ سطحی‌ ناصرالدین‌ شاه‌ به‌ نتایج‌ مضحكی‌ منجر شد. او تصور می‌كرد كه‌ در زیر هر قطعه‌ زمینی‌ باید معدن‌ طلا و جواهر وجود داشته‌ باشد «من‌ جمله‌ چندیست‌ یعنی‌ یكی‌ دو سال‌ است‌ كه‌ در مخیله‌ همایونی‌ رسوخ‌ كرده‌ است‌ كه‌ چرا در كالیفورنی‌ ینگ‌ دنیا و در بعضی‌ نقاط‌ افریقا و در آسیا طلا پیدا می‌شود ودر بعضی‌ نقاط‌ هم‌ الماس‌ و در ایران‌ این‌ فلز گرانبها به‌ دست‌ نمی‌آید. این‌ است‌ كه‌ به‌ حساب‌ صحیح‌ متجاوز از هفتاد بلكه‌ هشتاد هزار تومان‌ به‌ جهات‌ مختلف‌ و وصفهای‌ مخصوص‌ از مخارج‌ دو تومان‌ الی‌ دو هزار تومان‌ به‌ دفعات‌ خرج‌ كرده‌اند جز این‌ كه‌ اطاقها در آبدارخانه‌ مملو از سنگ‌ آهكی‌ و گچی‌ است‌ فایده‌ای‌ برده‌ نشده‌ است‌. با وجود این‌ باز ناامید نشده‌ هر روز به‌ فكر معدن‌ هستند و اصرار دارند كه‌ در كوههای‌ دوشان‌ تپه‌ كه‌ از جبال‌ آهكی‌ است‌، همچنین‌ كوههای‌ جاجرود طلا، اقلا یاقوت‌ پیدا كنند. این‌ است‌ كه‌ چند نفر از اطفال‌ و جهال‌ كه‌ در حضرت‌ همایون‌ نهایت‌ تقریب‌ را دارند ازقبیل‌ میرزا محمد منیجك‌ و مردك‌ برادر زن‌ او كه‌ پسر سیدابوالقاسم‌ بزاز سابق‌ و فراش‌ خلوت‌ لاحق‌ است‌ و محمد خشندی‌ كه‌ از خانه‌ شاگردهای‌ حرم‌ بود غالبا مامور به‌ كار و خدمتی‌ هستند كه‌ باید علمای‌ بزرگ‌ معدن‌ و مهندسین‌ معروف‌ با دقت‌ تمام‌ انكشاف‌ نمایند». ۱ در این‌ میان‌ موضوع‌ مخالفت‌ امین‌السلطان‌ هم‌ جالب‌ است‌. «امین‌السلطان‌ كه‌ مرد مجرب‌ و بیشعوری‌ نیست‌، اگرچه‌ بی‌سواد است‌، بقای‌ وجود این‌ پادشاه‌ را برای‌ جمع‌ كردن‌ مكنت‌ زیاد كه‌ اندوخته‌ است‌ ومتصل‌ مشغول‌ است‌ لازم‌ می‌داند... خلاصه‌ این‌ امین‌السلطان‌ یا واقعا به‌ خیال‌ دولت‌ خواهی‌... به‌ واسطه‌ عریضه‌ در خاكپای‌ همایون‌ استدعا كرده‌ بود كه‌ پسر او آبدارباشی‌ را از خدمت‌ انكشاف‌ معدن‌ معفو دارد. در این‌ ضمن‌ برای‌ این‌ كه‌ تنها اسم‌ پسر خود را نبرده‌ باشد و به‌ ظاهر دلسوزی‌ هم‌ به‌ كار دولت‌ و وجود شخص‌ پادشاه‌ كرده‌ باشد قهوه‌چی‌ باشی‌ را هم‌ مانع‌ از رفتن‌ و پیدا كردن‌ سنگ‌ آهكی‌ نشده‌ بود» ۲
بی‌ جهت‌ نیست‌ كه‌ فكر كشف‌ معدن‌ طلا و جواهر از آبدارخانه‌ شاه‌ بیرون‌ آمده‌ است‌. اگر به‌ موقعیت‌ این‌ اسطوره‌ و وقایع‌ بعدی‌ توجه‌ شود، می‌توان‌ دریافت‌ كه‌ چه‌ ارتباطی‌ میان‌ آبدارخانه‌ و نفت‌ به‌ وجود خواهد آمد؟! ابراهیم‌ امین‌السلطان‌ از موقعیت‌ ویژه‌ای‌ در دربار برخوردار است‌. «شاه‌ به‌ لوازم‌ سفر و اسباب‌ راحت‌ صحرای‌ خود بیشتر توجه‌ می‌فرمود تا به‌ كارهای‌ مملكت‌. دستگاه‌ آبدارخانه‌ بیرون‌ و قهوه‌خانه‌ اندرون‌ اعتباری‌ گرفت‌، آبدارخانه‌ میوه‌ و تنقلات‌ و لوازم‌ راحت‌ بیرونی‌ را فراهم‌ داشت‌ و معنی‌ قهوه‌خانه‌ اندرون‌ خدمتكاران‌ شب‌ و اسباب‌ تمتع‌ پادشاه‌ را متضمن‌ بود. آقا ابراهیم‌ آبدارباشی‌ در فن‌ خود كه‌ تنقیح‌ كباب‌ و شراب‌ و نقل‌ و میوه‌ و حاضر داشتن‌ آنچه‌ به‌ مذاق‌ شاه‌ می‌چسبید چابك‌ و استاد شد و خدمتش‌ در سواری‌ و اقامت‌ امتحان‌ یافت‌. ۳ بدیهی‌ است‌ چنین‌ امكاناتی‌ وقتی‌ در نزد شاه‌ مقبولیت‌ داشته‌ باشد، مورد توجه‌ دیگران‌ نیز قرار خواهد گرفت‌. «خیمه‌ آقا ابراهیم‌ محل‌ اجتماع‌ بود. تا شاه‌ از حرمخانه‌ بیرون‌ بیاید و بار بدهد. همچنین‌ معتبرین‌ اهل‌ خلوت‌ كه‌ طرف‌ رجوع‌ خدمات‌ و واسطه‌ تبلیغ‌ عرایض‌ وزرا بودند و توقعشان‌ در حضور به‌ طور می‌كشید... گاهی‌ روسا و اكابر خلوتیان‌ كه‌ كنكاش‌ و مشورتی‌ با یكدیگر داشتند و نمی‌خواستند در منازل‌ خودشان‌ مجتمع‌ شده‌ باشند میعاد آبدارخانه‌ بود به‌ این‌ سبب‌ كه‌ آقا ابراهیم‌ حافظ‌ سرایشان‌ باشد.» ۴
ابراهیم‌ و حسین‌ فرزندان‌ یك‌ ارمنی‌ و از اسرای‌ تفلیس‌ بودند كه‌ در تهران‌ مشاغل‌ پستی‌ را برعهده‌ داشتند وقتی‌ ناصرالدین‌ میرزا ولیعهد به‌ تبریز می‌رود اسكندر بیك‌ عموی‌ این‌ دو نفر با حاجی‌ بیژن‌ خان‌ رئیس‌ دربخانه‌ (همان‌ دربار) آشنا بود و این‌ دو تن‌ را وارد آبدارخانه‌ شاه‌ می‌كند. حسین‌ دائم‌الخمر بود و پیشرفتی‌ نمی‌كند، اما ابراهیم‌ تا مرتبه‌ امین‌السلطانی‌ بالا می‌رود. وی‌ با این‌ كه‌ سواد درست‌ و حسابی‌ نداشت‌ اما همواره‌ از هوش‌ خود در تشخیص‌ منافع‌ بهره‌ می‌گرفت‌. بدون‌ شك‌ مخالفت‌ او با ادامه‌ حفاری‌های‌ طلا و جواهر دلایلی‌ فراتر از بیهوده‌ بودن‌ این‌ تلاش‌ داشته‌ است‌. قطعا او از اهمیت‌ این‌ تلاشها مطلع‌ بوده‌ و می‌دانسته‌ كه‌ باید حفاری‌ها توسط‌ كسانی‌ صورت‌ گیرد كه‌ منفعتی‌ برای‌ او به‌ دنبال‌ داشته‌ باشد. از این‌ جا مسئله‌ نفت‌ به‌ دست‌ دو جریان‌ می‌افتد. اول‌ حاكمیت‌ قاجار كه‌ درك‌ و فهم‌ درستی‌ از مسئله‌ نفت‌ و بهره‌برداری‌ درست‌ از آن‌ نداشت‌. دوم‌ كسانی‌ كه‌ به‌ دربار نزدیك‌ بوده‌ و در موضوع‌ نفت‌ منافع‌ عموم‌ و ملت‌ را در نظر نگرفته‌ و تنها نفع‌ خود را جستجو می‌كردند. این‌ دو گروه‌ همواره‌ بر موضوع‌ نفت‌ و بهره‌گیری‌ درست‌ از آن‌ تاثیر می‌گذارند. اولین‌ قراردادی‌ كه‌ برای‌ استحصال‌ نفت‌ در ایران‌ بسته‌ شده‌، قرارداد دارسی‌ است‌ كه‌ در آن‌ ردپای‌ همین‌ آبدارچی‌باشی‌ مشاهده‌ می‌شود. «دومورگان‌ فرانسوی‌ كه‌ باستان‌شناس‌ بود از زمین‌شناسی‌ هم‌ اطلاع‌ داشت‌. در جنوب‌ غربی‌ و مغرب‌ ایران‌ به‌ تفحص‌ آثار باستانی‌ سرگرم‌ بود. وی‌ آثار وجود نفت‌ را در حوالی‌ مسجد سلیمان‌ یافت‌ و در محل‌ «چاه‌ سرخ‌» نزدیك‌ «زهاب‌» هم‌ نفت‌ را مشاهده‌ و آزمایش‌ نمود و معتقد شد كه‌ می‌توان‌ از آن‌ ناحیه‌ نفت‌ استخراج‌ كرد. دومورگان‌ در موضوع‌ مشاهدات‌ خود راجع‌ به‌ نفت‌ مقاله‌ای‌ مفصل‌ در مجله‌ «معادن‌» كه‌ در پاریس‌ منتشر می‌شد نوشت‌.
آنتوان‌ كتابچی‌خان‌ رئیس‌ و قانون‌نویس‌ سابق‌ گمرك‌ ایران‌ كه‌ سالها در تهران‌ زیر دست‌ آقا ابراهیم‌ امین‌السلطان‌ وزیر دربار و خزانه‌ و گمرك‌ خدمت‌ كرده‌ بود و با او و فرزندانش‌ دوستی‌ به‌ هم‌ رسانده‌ بود از ۱۸۹۴ به‌ سمت‌ رایزن‌ سفارت‌ ایران‌ در بروكسل‌ ماموریت‌ یافته‌ و در اروپا بود. وی‌ مقاله‌ دومورگان‌ را خوانده‌ بود و چون‌ در مسافرت‌ خود به‌ وجود منابع‌ مهم‌ نفت‌ در ایران‌ اطمینان‌ پیدا كرد، سفری‌ به‌ پاریس‌ رفت‌ و در آنجا با سر درومند ولف‌ وزیر مختار اسبق‌ انگلیس‌ در ایران‌ كه‌ با او در ایران‌ آشنا شده‌ بود، راجع‌ به‌ معادن‌ نفت‌ ایران‌ و امكان‌ بهره‌برداری‌ از آنها مذاكره‌ كرد. ولف‌ هم‌ با سرمایه‌داران‌ انگلیس‌ به‌ مذاكره‌ پرداخت‌ و عاقبت‌ «ویلیام‌ ناكس‌ دارسی‌» حاضر شد به‌ این‌ كار مبادرت‌ نماید ۵ این‌ ماجرا تا زمان‌ سفر ناصرالدین‌ شاه‌ به‌ فرنگ‌ مسكوت‌ بود، در این‌ سفرها امین‌السلطان‌ آبدارچی‌باشی‌ نیز همراه‌ شاه‌ بود! این‌ مسافرت‌ و واسطه‌گری‌ كتابچی‌ منجر به‌ انعقاد اولین‌ قرارداد شد. اما هنگامی‌ كه‌ زمینه‌های‌ بسته‌ شدن‌ این‌ قرارداد فراهم‌ آمد ابراهیم‌ امین‌السلطان‌ زنده‌ نبود وی‌ در سال‌ ۱۳۰۰ ه . ق‌ مرده‌ بود. ولی‌ به‌ جای‌ او پسرش‌ میرزا علی‌ اصغر خان‌ امین‌السلطان‌ كه‌ حالا صدراعظم‌ شده‌ و لقب‌ اتابك‌ گرفته‌ بود، حاضر بود. نقش‌ امین‌السلطان‌ نیز در انعقاد قرارداد نفت‌ قابل‌ توجه‌ است‌. «امتیاز ] نفت‌ [ دارسی‌ در ۹ صفر ۱۳۱۹ ه . ق‌ مطابق‌ با ۵ ژوئن‌ ۱۹۰۱ میلادی‌ صادر گردید... كتابچی‌خان‌ كه‌ واسطه‌ گرفتن‌ امتیاز بود، از میان‌ دوستان‌ نزدیك‌ اتابك‌ بود و انجام‌ شدن‌ این‌ كار سود كلانی‌ برای‌ خود او و اتابك‌ و وزیر معادن‌ و وزیر امور خارجه‌ كه‌ در كار وارد بودند، داشت‌. چنانچه‌ كتابچی‌خان‌ بنابر قول‌ مشهور، خود دلالی‌ خوبی‌ گرفت‌ و آینده‌ خود و فرزندانش‌ را تامین‌ كرد، در حدود ده‌ هزار لیره‌ هم‌ به‌ اتابك‌ و میرزا نصرالله‌ خان‌ مشیرالدوله‌ و میرزا نظام‌الدین‌ خان‌ مهندس‌الممالك‌ رسید. بعلاوه‌ سهامی‌ معادل‌ ده‌ هزار لیره‌ به‌ اتابك‌ و پنج‌ هزار لیره‌ به‌ مشیرالدوله‌ و پنج‌ هزار لیره‌ به‌ مهندس‌الممالك‌ به‌ عنوان‌ تعارف‌ داده‌ شد. ۶
دارسی‌ پس‌ از اینكه‌ امتیاز كاوش‌ و استخراج‌ نفت‌ را به‌ دست‌ آورد به‌ موجب‌ اجازه‌ای‌ كه‌ در امتیاز نامه‌ به‌ او داده‌ شده‌ بود در سال‌ ۱۳۳۱. ق‌ شركتی‌ به‌ نام‌ «نخستین‌ شركت‌ استخراجی‌ محدود» تشكیل‌ داد. نخستین‌ نقطه‌ای‌ كه‌ عملیات‌ كاوش‌ نفت‌ در آن‌ آغاز شده‌ «چاه‌ سرخ‌» در استان‌ كرمانشاه‌ بود. در تابستان‌ ۱۹۰۳ چاهی‌ كه‌ كنده‌ شد در عمق‌ ۵۰۷ متری‌ به‌ گاز رسید و اندكی‌ نفت‌ به‌ دست‌ آمد و چون‌ تنها سی‌ تن‌ در روز نفت‌ از این‌ منطقه‌ استخراج‌ می‌شد و نسبت‌ به‌ خلیج‌ فارس‌ نیز دور بود، ادامه‌ كار صرفه‌ اقتصادی‌ نداشت‌. در سال‌ ۱۹۰۴ میلادی‌ لرد فیشر كه‌ به‌ فرماندهی‌ نیروی‌ دریایی‌ انگلستان‌ رسیده‌ بود تاكید داشت‌ كه‌ سوخت‌ كشتی‌های‌ انگلیسی‌ از زغال‌ سنگ‌ به‌ نفت‌ تبدیل‌ شود. چرا كه‌ اصولا در اروپا نفت‌ اهمیت‌ یافته‌ و منشا تحولات‌ اساسی‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ شده‌ بود. بنابراین‌ منطقه‌ حفاری‌ تغییر یافت‌ تا هرچه‌ زودتر نفت‌ به‌ دست‌ آید. «رینولدز» سرمهندس‌ حفاری‌ تصمیم‌ گرفت‌ كه‌ عملیات‌ حفاری‌ را در میدان‌ نفتون‌ واقع‌ در ۹۰ كیلومتری‌ شمال‌ غربی‌ اهواز آغاز كند. این‌ محل‌ را دومورگان‌ در مقاله‌ خود ذكر كرده‌ و نشان‌ داده‌ بود و بعلاوه‌ چندین‌ چشمه‌ كوچك‌ طبیعی‌ نفت‌ در آنجا وجود داشت‌ كه‌ ایلات‌ آن‌ حدود از نفت‌ و قیر آن‌ استفاده‌ می‌كردند. عملیات‌ حفاری‌ در ۲۲ ماه‌ ژانویه‌ ۱۹۰۸ آغاز شد و در ۲۶ می‌ ۱۹۰۸ صخره‌ای‌ كه‌ روی‌ دریای‌ نفت‌ بود سوراخ‌ شد و نفت‌ با فشار بسیار به‌ ارتفاع‌ ۲۲ متری‌ فوران‌ كرد... ثابت‌ شد منطقه‌ نفت‌خیز وسیعی‌ كشف‌ شده‌ است‌ ۷ بدین‌ ترتیب‌ نفت‌ این‌ ثروت‌ ملی‌ استخراج‌ شده‌ به‌ صنایع‌ و ابزار نظامی‌ انگلیسی‌ها تزریق‌ شد. در این‌ میان‌ تنها عده‌ ای‌ با دریافت‌ رشوه‌ از این‌ ثروت‌ ملی‌ منتفع‌ شدند. نفتی‌ كه‌ در دنیا منشا تحولات‌ اساسی‌ شد، در داخل‌ كشور هیچ‌ تاثیری‌ از خود برجای‌ نگذاشت‌. «نفت‌ نه‌ تنها در دریاها بلكه‌ در خشكی‌ و هوا نیز كالایی‌ حساس‌ و با اهمیت‌ شد. در آغاز جنگ‌ ] جهانی‌ اول‌ [ انگلستان‌ تنها ۲۵۰ هواپیما داشت‌ كه‌ عمدتا برای‌ شناسایی‌ بود و خلبانهای‌ آن‌ باید از پنجره‌ خم‌ می‌شدند تا با تفنگ‌ به‌ دشمن‌ شلیك‌ كنند. اما در سال‌ ۱۹۱۸ (۱۲۹۷ . ش‌) ۵۵ هزار هواپیمای‌ جدید ساخت‌ روی‌ هم‌ رفته‌، دو طرف‌ در ظرف‌ چهار سال‌ بیش‌ از دویست‌ هزار هواپیما ساختند... درخشكی‌ سربازان‌ در نفربرهای‌ بنزینی‌ با اطمینان‌ خاطر بیشتری‌ حركت‌ می‌كردند... در سال‌ ۱۲۹۵ . ش‌ انگلستان‌ تانك‌ را وارد میدان‌ كرد... برای‌ نخستین‌ بار كشتی‌هایی‌ ساخته‌ شد كه‌ به‌ طور ناشناس‌ در زیر آب‌ حركت‌ می‌كرد... تعداد اتومبیلها به‌ سرعت‌ زیاد شد. ۸ این‌ همه‌ به‌ مدد چاههای‌ نفت‌ ایران‌ فراهم‌ آمد، زیرا این‌ چاههای‌ استثنایی‌ به‌ ارزان‌ترین‌ بها فروخته‌ شده‌ بودند «چاههای‌ ایران‌ مثل‌ چاههای‌ دیگر در دنیا نبود. یك‌ چاه‌ نفت‌ در ایالات‌ متحده‌ به‌ طور میانگین‌ تنها ۵/۴ بشكه‌ در روز تولید می‌كرد، در حالی‌ كه‌ در مسجد سلیمان‌ یك‌ چاه‌ به‌ تنهایی‌ ۹۱۰۰ بشكه‌ در روز نفت‌ بیرون‌ می‌داد و برخلاف‌ چاههای‌ دیگر در نقاط‌ دنیا، بازدهی‌ تا سالها ادامه‌ پیدا می‌كرد. با این‌ وجود، روند پرهزینه‌ تلمبه‌زنی‌ دیگر ضرورتی‌ نداشت‌. ۹ بنابراین‌ استخراج‌ نفت‌ با توافق‌ دربار و اشخاص‌ متنفذ ذی‌ نفع‌ همچنان‌ ادامه‌ یافت‌ و مردم‌ ایران‌ نیز محروم‌ از این‌ ثروت‌ ملی‌ به‌ حیات‌ خود ادامه‌ دادند. اشخاص‌ متعددی‌ از نفت‌ سود بردند. از جمله‌ آنها خاندان‌ فرمانفرما بود كه‌ «زمانی‌ كه‌ فرمانفرما حاكم‌ كرمانشاه‌ بود. به‌ یك‌ اردوگاه‌ متروك‌ انگلیسی‌ در كوههای‌ مرزی‌ ایران‌ و عراق‌ سفر كرد... به‌ جلگه‌ كم‌ ارتفاع‌ چیاسرخ‌ رسید. در آنجا یك‌ بنای‌ ستون‌ مانند چوبی‌ دید كه‌ دوازده‌ متر ارتفاع‌ داشت‌. این‌ ستون‌ عجیب‌ دكل‌ نفت‌ بود و جورج‌ رینولدز، سرمهندس‌ آن‌ را با افتخار به‌ پدرم‌ نشان‌ داد» ۱۰ این‌ امتیاز «دارسی‌» تنها یك‌ بار مورد اعتراض‌ قرار گرفت‌، آن‌ هم‌ در سال‌ ۱۳۱۲ و در دوران‌ رضاشاه‌ بود. این‌ قرارداد در این‌ سال‌ تجدید شد. این‌ اقدام‌ تنها بدین‌ منظور صورت‌ گرفت‌ كه‌ رضا شاه‌ تمام‌ سود صادرات‌ نفت‌ را می‌خواست‌ به‌ خود اختصاص‌ دهد. «مذاكرات‌ در تهران‌ میان‌ دولت‌ و رئیس‌ كمپانی‌ نفت‌ شروع‌ و در خرداد ۱۳۱۲ (۱۹۳۳) امتیازنامه‌ جدید امضاء شد كه‌ بر طبق‌ آن‌ انگلیسی‌ها تا ۱۹۹۳ حق‌ بهره‌برداری‌ از منابع‌ نفتی‌ ایران‌ را پیدا كردند» ۱۱ بنابر این‌ قراردادی‌ كه‌ ۲ سال‌ دیگر پایان‌ از این‌ پس‌ نفت‌ نه‌ تنها غارت‌ می‌شد و تنها عده‌ محدودی‌ از آن‌ در كشور منتفع‌ می‌شدند، بلكه‌ مردم‌ به‌ خاطر نفت‌ مجبور به‌ پذیرفتن‌ انواع‌ و اقسام‌ اجحاف‌ و تحقیر بودند. «بین‌ سالهای‌ ۱۲۸۷ شمسی‌ كه‌ نخستین‌ چاه‌ نفت‌ در میدان‌ نفتون‌ فوران‌ كرد تا سال‌ ۱۳۰۳ شمسی‌ شهر آبادان‌ برای‌ ایرانیان‌ همان‌ كپرهای‌ حصیری‌ و فقط‌ چند خانه‌ آجری‌ بود، در حالی‌ كه‌ شركت‌ برای‌ همه‌ كاركنان‌ انگلیسی‌ خانه‌ مناسب‌ و راحت‌ در آبادان‌ و مسجدسلیمان‌ و اهواز ساخته‌ و وسایل‌ راحتی‌ آنها را كاملا فراهم‌ كرده‌ بود. كاركنان‌ هندی‌ هم‌ در اتاقهایی‌ كه‌ به‌ شكل‌ سربازخانه‌ ساخته‌ شده‌ بود منزل‌ داشتند، ولی‌ برای‌ ایرانیان‌ خانه‌ و مسكنی‌ ساخته‌ نشده‌ بود و همه‌ از كارمند و كارگر كپرنشین‌ بودند» ۱۷ انگلیسی‌ها در داخل‌ كشور ایران‌ برای‌ خود امپراتوری‌ تشكیل‌ داده‌ بودند «تقسیم‌ بندی‌ میان‌ ما و انگلیسی‌ها مانند جداسازی‌ سیاهپوستان‌ از سفیدپوستان‌ بود. نخستین‌ تجربه‌ من‌ از این‌ جداسازی‌ عمومی‌ هنگامی‌ به‌ دست‌ آمد كه‌ آن‌ روز عصر منتظر اتوبوس‌ بودم‌ تا از پالایشگاه‌ به‌ نزد خانواده‌ برگردم‌. اتوبوس‌ نزدیك‌ شد، بلیطی‌ را كه‌ به‌ من‌ داده‌ شده‌ بود، به‌ راننده‌ نشان‌ دادم‌ او فریاد زد این‌ اتوبوس‌ شما نیست‌ رفیق‌، این‌ اتوبوس‌ انگلیسی‌هاست‌. ایرانی‌ها اجازه‌ ندارند سوار شوند. او در را به‌ روی‌ من‌ بست‌ و حركت‌ كرد. چه‌ توهین‌ وحشتناكی‌، آن‌ هم‌ در كشور خودم‌» ۱۸ انگلیسی‌ها حتی‌ حق‌ حیات‌ هم‌ برای‌ كارگران‌ ایرانی‌ قایل‌ نبودند. چرا كه‌ خود را حاكم‌ مطلق‌ بر سرنوشت‌ مردم‌ ایران‌ و مناطق‌ نفت‌خیز می‌دانستند و با اینكه‌ امكان‌ بهبود شرایط‌ زندگی‌ كارگران‌ وجود داشت‌، هیچ‌ اقدامی‌ نمی‌كردند «در سال‌ ۱۳۰۶ پالایشگاه‌ آبادان‌ از باكو بسیار مجهزتر و بهتر بود و مانند باكو نفت‌ به‌ دریا نمی‌ریخت‌. در آبادان‌ انگلیسی‌ها محله‌ خاص‌ خود را داشتند و هیچ‌ كس‌ را به‌ آن‌ راه‌ نمی‌دادند. اسم‌ محله‌ انگلیسی‌ها بریم‌ بود. واقعا در وسط‌ آن‌ جزیره‌ بهشتی‌ برای‌ آنها ساخته‌ شده‌ بود كه‌ همه‌ چیز داشت‌. محل‌ شنا، باشگاه‌ و خانه‌های‌ عالی‌ و مجهز داشتند و راحت‌ بودند. كسی‌ هم‌ حق‌ ورود به‌ آنجا را نداشت‌... محله‌ دیگری‌ بود به‌ اسم‌ احمدآباد. این‌ احمدآباد به‌ نام‌ یك‌ احمد نامی‌ بود گیلانی‌ كه‌ شهردار آنجا بود. احمد مزبور در جریان‌ اعتصاب‌ كارگران‌ توسط‌ انگلیسی‌ها زیر ماشین‌ رفت‌. احمدآباد كثیف‌ترین‌ محله‌ای‌ بود كه‌ در عمرم‌ دیده‌ بودم‌ و حتی‌ توالت‌ هم‌ نداشت‌ و مردم‌ لب‌ آب‌ می‌نشستند. غالبا بیماری‌ها از آنجا شروع‌ می‌شد. انگلیسی‌ها نفت‌ كثیف‌ و به‌ دردنخور را در چاله‌ای‌ می‌ریختند و زنان‌ كارگران‌ برای‌ تامین‌ سوخت‌ منزل‌ به‌ آنجا می‌آمدند و پیت‌هایشان‌ را آورده‌ پر می‌كردند و می‌بردند نفت‌ به‌ سر و كله‌شان‌ می‌ریخت‌، لباسهایشان‌ پاره‌ پاره‌ بود انگلیسی‌ها با زنانشان‌ می‌آمدند و عكس‌ برمی‌داشتند» ۱۹ انگلیسی‌ها با این‌ رفتار می‌خواستند چنان‌ نمایش‌ دهند كه‌ ایرانی‌ها توانایی‌ و لیاقت‌ بهره‌گیری‌ و استفاده‌ از نفت‌ را ندارند. در این‌ امر افرادی‌ كه‌ در حاكمیت‌ قرار داشتند و در سهام‌ نفت‌ شریك‌ بودند نیز به‌ این‌ امر دامن‌ می‌زدند. از طرف‌ دیگر فشار كار روی‌ كارگران‌ ایرانی‌ نیز بسیار وحشتناك‌ بود. به‌ گونه‌ای‌ كه‌ این‌ كارگران‌ برای‌ تحمل‌ فشار وحشتناك‌ كار معتاد شده‌ به‌ مصرف‌ تریاك‌ روی‌ آورده‌ بودند. در نامه‌ای‌ كه‌ به‌ تاریخ‌ ۸/۶/۱۳۲۲ به‌ اداره‌ نخست‌وزیری‌ وقت‌ نوشته‌ شده‌ آمده‌ است‌: «این‌ جانبان‌ ۱۷۰۰۰۰ نفوس‌ اهالی‌ آبادان‌ كه‌ اقلا ۷۰۰۰۰ آن‌ معتاد به‌ بلای‌ خانمان‌سوز تریاك‌ می‌باشیم‌... به‌ واسطه‌ كارهای‌ خسته‌كننده‌ در شركت‌ سهامی‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌... تقاضای‌ عاجزانه‌ می‌نمائیم‌ كه‌ عطف‌ توجهی‌ به‌ ما بیچارگان‌ از دست‌ رفته‌ فرموده‌ امر مقرر فرمایند كه‌ وسایل‌ مصرف‌ تریاك‌ اهالی‌ كارگر و فقیر را فراهم‌ نمایید» ۲۰ بدین‌ صورت‌، نفتی‌ كه‌ مایه‌ آسایش‌ و آرامش‌ بسیاری‌ از كشورهای‌ جهان‌ را فراهم‌ آورده‌، در كشور به‌ مایه‌ مذلت‌ و بدبختی‌ و سیاهروزی‌ افراد بدل‌ شده‌ بود.
بدیهی‌ است‌ از این‌ دیدگاه‌ و توجه‌ به‌ وضع‌ اجتماعی‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ طرحی‌ است‌ كه‌ یك‌ ضرورت‌ بدیهی‌ و عقلانی‌ به‌ نظر می‌آید. بسیاری‌ از مورخان‌ در تحلیل‌ نهضت‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ به‌ تحلیل‌ ابعاد اقتصادی‌، صنعتی‌ و تجاری‌ آن‌ پرداخته‌ و با در ترازو قرار دادن‌ سود و زیان‌ مادی‌ به‌ ارزیابی‌ اهمیت‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ پرداخته‌اند. حال‌ آنكه‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ قبل‌ از هر چیز یك‌ اقدام‌ اصلاحی‌ اجتماعی‌ به‌ شمار می‌آید، حتی‌ اگر فرمانفرمایی‌ كه‌ خود شریك‌ انگلیسی‌ها بوده‌ در ملی‌ شدن‌ نفت‌ نقشی‌ برعهده‌ گرفته‌ باشد! این‌ امر از چنان‌ اهمیتی‌ برخوردار است‌ كه‌ محمدرضا پهلوی‌ نیز خود را مفتخر به‌ حمایت‌ از ملی‌ شدن‌ نفت‌ می‌داند: «در بیست‌ و نهم‌ اسفند ۱۳۲۹ قانون‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌ به‌ تصویب‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ ایران‌ رسید. من‌ گرمترین‌ و پرشورترین‌ طرفدار این‌ قانون‌ بودم‌» ۲۱ جالب‌ است‌ این‌ پسر از ملی‌ شدن‌ نفت‌ حمایت‌ می‌كند، در حالی‌ كه‌ پدرش‌ با تمدید امتیاز نفت‌ به‌ حاكمیت‌ خارجی‌ها تداوم‌ بخشید. البته‌ عملكرد بعدی‌ محمدرضا پهلوی‌ نیز نشان‌ می‌دهد چقدر او از ملی‌ شدن‌ نفت‌ حمایت‌ می‌كرده‌ است‌؟! واگذاری‌ امتیاز نفت‌ از یك‌ شركت‌ به‌ یك‌ كنسرسیوم‌ كه‌ به‌ معنای‌ شریك‌ كردن‌ شركتها و كشورهای‌ متعدد دیگر بود، معنایی‌ جالب‌ به‌ حمایت‌ از ملی‌ شدن‌ نفت‌ می‌بخشد؟!
به‌ هر تقدیر با سقوط‌ و اخراج‌ رضا پهلوی‌ و شروع‌ فعالیت‌ دوره‌ ۱۶ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ زمینه‌های‌ خلع‌ ید از انگلیسی‌های‌ خودخواه‌ و مغرور فراهم‌ آمد. تا حدود یك‌ دهه‌ بعد از اخراج‌ رضا شاه‌ از ایران‌ فضای‌ سیاسی‌ هیجان‌ زده‌ و شادمان‌ از این‌ اخراج‌ بود. به‌ تدریج‌ با نزدیك‌ شدن‌ به‌ دهه‌ ۳۰، شرایط‌ اجتماعی‌ و اقتصادی‌ نشانه‌های‌ بحران‌ را احساس‌ كرد. استثمار انگلیسی‌ها در مناطق‌ نفت‌خیز موجب‌ شكل‌گیری‌ فعالیتهای‌ سندیكایی‌ و كارگری‌ و ازجمله‌ اعتصاباتی‌ گردید. از طرف‌ دیگر روسهاو آمریكایی‌ها نیز برای‌ بهره‌برداری‌ از خوان‌ نعمت‌ نفت‌ وارد عرصه‌ شدند. از طرف‌ دیگر تورم‌ درسالهای‌ ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ به‌ شدت‌ افزایش‌ یافت‌ و بازرگانان‌ زیادی‌ ورشكست‌ شده‌ و بیكاری‌ به‌ حد اعلای‌ خود رسیده‌ بود. موضوع‌ دیگر نیز بی‌تفاوتی‌ انگلیس‌ بود كه‌ قصد داشت‌ همچنان‌ روند قرارداد دارسی‌ را كه‌ در زمان‌ رضاشاه‌ نیز تمدید شده‌ بود حفظ‌ نماید «در این‌ نكته‌ جای‌ بحث‌ نبود كه‌ در اجرای‌ قرارداد نفت‌ نسبت‌ به‌ ایران‌ اجحاف‌ روا می‌شود. چون‌ حق‌ امتیاز مبلغی‌ ثابت‌ است‌ اما قیمتها و سود شركت‌ روز به‌ روز بالا می‌رود. در فاصله‌ سالهای‌ ۱۳۱۲ ه . ش‌ تا ۱۳۲۸ ه . ش‌ شركت‌ نفت‌ انگلیس‌ و ایران‌ ۸۹۵ میلیون‌ پوند درآمد خالص‌ داشت‌. از این‌ مبلغ‌ ۵۰۰ میلیون‌ پوند سود سرمایه‌ بود، ۱۷۵ میلیون‌ پوند به‌ دولت‌ انگلستان‌ مالیات‌ پرداخته‌ و ۱۱۵ میلیون‌ پوند سود سهام‌ سهامداران‌ غیرایرانی‌ بود و تنها ۱۰۵ میلیون‌ پوند به‌ دولت‌ ایران‌ پرداخته‌اند، یعنی‌ ایران‌ تنها ۹/۱۱ درصد درآمد خالص‌ عایدات‌ داشته‌ است‌» ۲۲ در حالی‌ كه‌ در همین‌ زمان‌ شركتهای‌ آمریكایی‌ هم‌ كه‌ به‌ نیت‌ چپاول‌ وارد عرصه‌ استخراج‌ نفت‌ شده‌ بودند «در اواخر ۱۳۲۰ قرارداد تسهیم‌ سود بر مبنای‌ پنجاه‌ - پنجاه‌ را با عربستان‌ سعودی‌ و ونزوئلا امضا كردند» ۲۳ بدیهی‌ است‌ بهره‌برداری‌ بهتر از نفت‌ برای‌ اصلاح‌ نظام‌ اجتماعی‌ مورد توجه‌ قرار بگیرد. در حالی‌ كه‌ «انگلیس‌ تنها با یك‌ «قرارداد الحاقی‌» موافقت‌ كرد كه‌ حق‌ امتیاز ایران‌ را از تاریخ‌ ۱۳۲۸ به‌ جای‌ ۴ شیلینگ‌ به‌ ۶ شیلینگ‌ افزایش‌ می‌داد» ۲۴ این‌ قرارداد به‌ گس‌ - گلشائیان‌ شهرت‌ یافت‌. خود آقای‌ گلشائیان‌ در خاطراتش‌ در این‌ مورد می‌نویسد: «در تاریخ‌ ۱۵ بهمن‌ ۱۳۲۷ مذاكرات‌ ما شروع‌ شد حضرات‌ ] انگلیسی‌ها [ حاضر شدند بر میزان‌ حق‌الامتیاز دو شیلینگ‌ بیفزایند. نماینده‌ شركت‌ اظهار كرد كه‌ بیش‌ از پیشنهاد مزبور اختیار ندارد دیناری‌ اضافه‌ نماید» ۲۵ مذاكرات‌ دولتی‌ها بدون‌ حضور نیروهای‌ مردمی‌ ادامه‌ می‌یابد. بدیهی‌ است‌ كه‌ برخی‌ به‌ خاطر منافع‌ فردی‌ برخی‌ به‌ خاطر وابستگی‌ سیاسی‌ نمی‌توانستند به‌ مقابله‌ با انگلیسی‌ها بپردازند و در نهایت‌ همین‌ قرارداد كه‌ بیشتر یك‌ اقدام‌ تمسخرآمیز از سوی‌ انگلیسی‌ها به‌ شمار می‌آمد، توسط‌ دولت‌ وقت‌ و گلشائیان‌ پذیرفته‌ شد. در این‌ مذاكرات‌ حسین‌ پیرنیا و منوچهر فرمانفرمائیان‌ كه‌ از سهامداران‌ شركت‌ دارسی‌ بودند نیز حضور داشتند و قرار بود منافع‌ ملی‌ را تامین‌ نمایند! «مفصلا مذاكره‌ شد سرانجام‌ در جلسه‌ فوق‌العاده‌ ۲۳ تیر ماه‌ طرح‌ قرارداد مطرح‌ و آقایان‌ (اعضای‌ دولت‌) به‌ اتفاق‌ آراء موافقت‌ كردند و... به‌ اینجانب‌ ] گلشائیان‌ وزیر دارایی‌ وقت‌ [ اجازه‌ داده‌ شد قرارداد را با نماینده‌ تام‌الاختیار كمپانی‌ نفت‌ مسترگس‌ امضا نمایم‌» ۲۶ جای‌ شگفتی‌ است‌ كه‌ چگونه‌ اعضای‌ هیات‌ دولت‌ به‌ این‌ خفت‌ تن‌ درمی‌دهند. این‌ قرارداد مورد تصویب‌ مجلس‌ شانزدهم‌ قرار نمی‌گیرد، ضمن‌ آنكه‌ زمینه‌ احقاق‌ حقوق‌ ملت‌ ایران‌ نیز فراهم‌ می‌آید. «در تظاهرات‌ عظیم‌ مردمی‌ كه‌ در ژانویه‌ ۱۹۵۱ (دی‌ - بهمن‌ ۱۳۲۹) از سوی‌ مصدق‌ و آیت‌الله‌ كاشانی‌ برپا شد مردم‌ از دولت‌ می‌خواستند صنعت‌ نفت‌ را ملی‌ كند. روز هشتم‌ مارس‌ (۱۷ اسفند ۱۳۲۹ یعنی‌ یك‌ روز بعد از قتل‌ رزم‌آرا كمیسیون‌ نفت‌ مجلس‌ پیشنهاد ملی‌ كردن‌ نفت‌ را به‌ مجلس‌ داد. مجلس‌ شورای‌ ملی‌ روز ۱۵ مارس‌ ۲۴ اسفند و مجلس‌ سنا در ۲۹ اسفند پیشنهاد كمیسیون‌ را به‌ تصویب‌ رساند و... شاه‌ با دو ماه‌ تاخیر در ۱۱ اردیبهشت‌ رسما قانون‌ ملی‌ شدن‌ صنعت‌ نفت‌، خلع‌ ید از شركت‌ سابق‌ نفت‌ و ایجاد شركت‌ ملی‌ نفت‌ ایران‌ را اعلام‌ كرد» ۲۷ بدیهی‌ است‌ در تصویب‌ ملی‌ شدن‌ نفت‌ بیش‌ از هیات‌ حاكمه‌، نیروهای‌ مردمی‌ نقش‌ داشتند. آنها با تصور حمایت‌ از نیروهای‌ ملی‌ می‌اندیشیدند كه‌ با در اختیار گرفتن‌ این‌ سرمایه‌ ملی‌، امكان‌ انجام‌ اصلاحات‌ اجتماعی‌ و احقاق‌ حقوق‌ مردم‌ ادامه‌ خواهد یافت‌. اما رویدادهای‌ آینده‌ نشان‌ داد كه‌ منافع‌ خاندانی‌ و فردی‌ در حاكمیت‌ پهلوی‌ چنان‌ اقتضا می‌كند كه‌ روند چپاول‌ نفت‌ ادامه‌ یابد و انعقاد قرارداد كنسرسیوم‌ توسط‌ علی‌ امینی‌ پس‌ از كودتای‌ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، این‌ موضوع‌ را تایید نمود.
منابع‌
۱ ـ روزنامه‌ خاطرات‌ اعتمادالسلطنه‌، امیركبیر، ۱۳۷۹ صفحه‌ ۶۷.
۲ ـ همان‌، صفحه‌ ۶۸.
۳ ـ خاطرات‌ سیاسی‌ امین‌الدوله‌، امیركبیر، ۱۳۷۰، ص‌ ۲۴.
۴ ـ همان‌.
۵ ـ تاریخ‌ موسسات‌ تمدنی‌ در ایران‌ ـ جلد سوم‌ ـ محبوبی‌ اردكانی‌، دانشگاه‌ تهران‌، ۱۳۶۸، صفحه‌ ۱۲۶.
۶ ـ همان‌، صفحه‌ ۲۲۳.
۷ ـ همان‌، صفحه‌ ۲۲۷.
۸ ـ خون‌ و نفت‌، منوچهر فرمانفرمائیان‌، ققنوس‌، ۱۳۷۷، صفحه‌ ۱۱۶.
۹ ـ همان‌، ص‌ ۱۱۷.
۱۰ ـ همان‌، ۸۱.
۱۱ ـ تاریخ‌ سیاسی‌ معاصر ایران‌، جلد اول‌، سید جلال‌الدین‌ مدنی‌، دفتر انتشارات‌ اسلامی‌، ۱۳۶۱.
۱۲ ـ همان‌، ص‌ ۱۱۷.
۱۳ ـ تاریخ‌ موسسات‌ تمدنی‌ در ایران‌، ص‌ ۲۷۶.
۱۴ ـ همان‌، ص‌ ۲۳۳.
۱۵ ـ همان‌، ص‌ ۲۳۶.
۱۶ ـ همان‌، ص‌ ۲۳۸.
۱۷ ـ همان‌، ص‌ ۲۷۹.
۱۸ ـ خون‌ و نفت‌، صفحه‌ ۱۱۴.
۱۹ ـ خاطرات‌ دوران‌ سپری‌ شده‌، یوسف‌ افتخاری‌، انتشارات‌ فردوس‌، ۱۳۷۰، ص‌ ۳۲.
۲۰ ـ نشریه‌ گنجینه‌ اسناد، شماره‌ ۱۶، زمستان‌ ۷۳، صفحه‌ ۳۴.
۲۱ ـ پاسخ‌ به‌ تاریخ‌، محمدرضا پهلوی‌، نشر مهر، ۱۳۷۵، صفحه‌ ۱۱۵.
۲۲ ـ تاریخ‌ تحولات‌ اجتماعی‌ ایران‌، جان‌ فوران‌، نشر ری‌، ۱۳۸۰، صفحه‌ ۴۲۴.
۲۳ ـ همان‌.
۲۴ ـ همان‌.
۲۵ ـ گذشته‌ و اندیشه‌های‌ زندگی‌ یا خاطرات‌ من‌، عباسقلی‌ گلشائیان‌، جلد دوم‌، ص‌ ۸۰۰.
۲۶ ـ همان‌، ص‌ ۸۰۴.
۲۷ ـ تحولات‌ اجتماعی‌ ایران‌، ص‌ ۴۲۵.

حسن‌ محرابی‌


همچنین مشاهده کنید