یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
مجله ویستا
سکه ملک سرمدی
در طول دههها و سدهٔ اخیر، همواره یك سوء تفاهم نسبت به بسیاری از «عنوانبندیهای» هنر و ادبیات معاصر وجود داشته كه گویا دامنگیر «شعر دفاع مقدس» نیز شده است. اما به مرور زمان (یعنی هنگامی كه به اندازه كافی از آغاز این عنوانبندیها فاصله گرفتهایم) این سوء تفاهمها برطرف شده است. بهعنوان مثال، شاید افرادی كه در زمان شكلگیری انقلاب مشروطه، قائل به وجود عنوانی به نام «شعر و ادبیات مشروطه» شدهاند، بیشتر آثاری را مورد نظر داشتهاند كه مستقیماً به مسائل این انقلاب میپرداخته است. این آثار فقط محدود به همان شعرهایی میشده كه موضوع آنها «مشروطهخواهی» بوده است. اما كمكم موضوعات دیگری مثل وطنخواهی، استبدادستیزی، آزادیخواهی روشنفكرانه، مشكلات اجتماعی، توصیف مرگ و ... نیز در ذیل این عنوان كلی جای داده شده است. در نهایت امروزه ما «ادبیات مشروطه» را شامل تمامی آثاری میدانیم كه در آن دورهٔ زمانی خاص (و شاید فقط به شرط نوآوری و غیر سنتی بودن) بهوجود آمدهاند. (مثلاً شعر «مادر» عشقی نیز در زیرمجموعهٔ ادبیات مشروطه دیده میشود) به این ترتیب، امروزه شعر و ادبیات مشروطه عنوانیست كه به مجموعه آثار آن دورهٔ زمانی خاص اتلاق میشود.
آیا «شعر دفاع مقدس» نیز عنوانیست كه تنها به مجموعه آثار یك دورهٔ زمانی خاص اشاره میكند؟ آیا این شعر فقط شامل آن دسته از آثاری میشود كه موضوع آنها جنگ و شهید و بمباران شهرها و غیره است؟ چه دلیلی دارد كه «شعر دفاع مقدس» شامل شعرهای عاشقانه، یا عارفانه، یا طرح عدالت اجتماعی و ... نشود؟ آیا این شعر زیر مجموعهٔ «شعر انقلاب» است یا نوع تكاملیافتهتر آن؟ شاید بد نباشد كه قبل از هر پاسخی، اصولاً خود مسئله «تقسیمبندی» در هنر و ادبیات را مورد نظر قرار دهیم. بیشك یكی از بارزترین تجلّیهای یونانیتزدگی (به قول مرحوم «فردید»)، همین تقسیمبندیها و كلاسه كردنهای ذهنیای است كه از طبیعیترین نتایج و عواقب نگرش عقل جزئینگر بوده و ثمرهٔ نهایی «قیاس» منطقیست.۱یعنی ما برای مطالعهٔ «شعر دفاع مقدس» آن را از دیگر جریانهای ادبی و شعری معاصر جدا كرده و با مقایسهٔ آن با شعر انقلاب، یا شعر معاصر، یا شعر ایران و ادبیات فارسی و ... آن را شناسایی و درك كرده و در قفسهبندی ذهنی خود جایگاهش را تعریف میكنیم. مشابه چنین كاری را یك زیستشناس با موجودات زندهای مثل گیاهان، جانداران، مهرهداران، پستانداران، گربهسانان و ... و ردهبندی آنها انجام میدهد. یا یك شیمیدان با ردهبندی مواد به قلیایی، اسیدی، هالوژن، فلزات و غیر فلزات و .... انجام میدهد. و البته راهش نیز همین است. پس در چنین فرصتی قصد «نفی» یا «اثبات» ضرورت وجودی چنین تقسیمبندیهایی را نداریم.اما این مسئله باعث نمیشود كه دست كم به مهمترین اشكال و ایراد این روند منطقی اشاره نكنیم.ما میتوانیم این تقسیم و ردهبندیها را تا بینهایت ادامه دهیم، فقط به شرطی كه هیچ وقت نقطهٔ آغاز را گم و فراموش نكنیم. تمثیل مشهور «فیل و اتاق تاریك» مولوی در مثنوی معنوی به خوبی منظور ما را بیان میكند. اگر علم بهصورت «حجاب اكبر» تجلی كند و اتاق هستی را تاریك كند، كسی كه در این اتاق، مثلاً، خرطوم فیل را لمس كرده و متخصص این عضو شده، هر چقدر هم كه آن را دقیق، جامع و كامل توضیح دهد و تعریف و توصیف كند، به تنهایی بهرهای از «فیلشناسی» نبرده و نخواهد داشت. همینطور آنكه پای فیل را لمس كرده و متخصص «پاشناسی» شده است!
نكتهٔ مهمتر اینجاست، كه برخلاف گمان بسیاری، حتی اگر تمامی این افراد متخصص دانشها و تجربههای فردی خویش را نسبت به «فیل در اتاق تاریك» كنار هم بگذارند و به اصطلاح آنها را با هم جمع كنند، مجموع برآیند این دانشها، نه تنها به فیلشناسی نخواهد انجامید، بلكه گمراه كنندهتر خواهد شد.۲ اگر چه این متخصصان به فرض محال توانسته باشند لانیك و سكولار برخورد كرده و پلورالیسمی با هم كنار بیایند. (اگر خوب دقت كرده باشیم این نكتهٔ كوچك به اندازهٔ همان فیل، بزرگ و مهم است.) این اجزاشناسی، ردهبندی و تخصصیافتگیها فقط و فقط وقتی به فرزانگی وخردمندی خواهند رسید كه فیل را در اتاق روشن مورد مطالعه قرار داده باشیم. یعنیبهعنوان مثال خرطومشناسی وقتی در راستای فیلشناسی خواهد بود و به آن خواهد رسید، كه ما نسبت این جزء با كل را فراموش نكنیم و همواره به آن نظر داشته باشیم. به همین دلیل امروزه یك دیپلمهٔ علوم تجربی بیشتر از «نیوتن» و «مندلیف» و فیثاغورث، فیزیك، شیمی و ریاضی میداند، اما سالهاست كه فیزیكدان، شیمیدان و ریاضیدان بزرگی ظهور نمیكند، حتی با انواع پی.اچ.دیها. و از این همه جغرافیدان و دكترای ادبیات، یك ابنخلدون، یا عروضی سمرقندی در نمیآید!
(فقط مشكل در كلیتنگری نیست. یك فیزیكدان نیز اگر حواسش نباشد تمام جهان را میتواند بهصورت فیزیكی ببیند، اما متافیزیك او ماوراءالطبیعه نیست و جهان غیب هیچ ربطی به «ضد ماده» ندارد و اینها به «كاسمولوژی» نخواهد انجامید! «بسامدگرایی» و «موتیفشناسی» در ادبیات نیز همین حالت را دارد و مثلاً با این گونه ردهبندیها و آمارگیریها نمیتوان به «بیدلشناسی» رسید!) «شعر جنگ» و «شعر دفاع مقدس» نیز خیلی وقتها از همین جنس «خرطومشناسی»هاست حال آنكه این تخصصگرایی یادشده دست كم در علوم تجربی، و مثلاً پزشكی، سود مادی داشته و از این جهت بیشتر قابل توجیه است. اما در ادبیات و شعر بحث ذوق و زیباییشناسی مطرح است و به قول «آرتور شوپنهاور» و شاگردانش، اولین تفاوت اساسی فعالیت هنری سودستیزی آن است و اینكه هنرمند راستین به هیچوجه در هنگام آفرینش هنری خود به منفعت اقتصادی و بهرهمندی نمیاندیشد.۳ اگر قحطی بیاید، لبخند ژكوند چه استفادهای خواهد داشت؟ (غیر از اینكه لبوفروش به ما تبسم كند! احتمالاً به خاطر دارید كه آن اوایل حتی گاهی برخی از مسئولان فرهنگی، كه به اقتضای شرایط آن روزگار فوقالعاده «پراتیك» میاندیشیدند، چنین نگرشی نسبت به مثلاً شبهای شعر جبهه و جنگ داشتند. و هنوز هم چون به میزان تأثیرپذیری بیشتر و سریعتر مخاطب اهمیت میدهند، در بودجهبندی، هزینهٔ یك سریال تلویزیونی را به ده سال چاپ مجموعه شعر، اختصاص نمیدهند. البته میدانیم كه به قول بیدل:
مایهٔ طبع هنرمندان همان دست تهیست
تا به قید برگ بود از نی نوایی برنخاست
فعلاً این تعریض فیالبداهه را نشنیده بگیرید، تا به آن برسیم.)
بنابراین در هنر و زیباییشناسی «كلیتنگری» لزومی مضاعف دارد. بهعنوان مثال دقیق شدن در اجزای یك گل و اندازهگیریهای دقیق مساحت گلبرگها و ... نباید ما را از كلیت گل غافل كند (و از درك زیبایی آن محروم!) شعر دفاع مقدس پیش از هر چیز «شعر» است و «شعریت» داشتن آن مهم است. متأسفانه در طول سالهای اخیر بیشتر سعی شده با مواردی مثل موضوعشناسی، قالبشناسی و ... این شعر نقد و بررسی شود. به همین دلیل با وجود نقدهای متعدد و بررسیهای گوناگونی كه انجام شده، هنوز به بسیاری از ابهامها و سؤالهایی كه دربارهٔ شعر دفاع مقدس وجود دارد. پاسخ مناسبی داده نشده است. بهعنوان مثال، آیا شعر دفاع مقدس محدود به همان برههٔ زمانی خاصی است كه كشور ایران درگیر جنگ نظامی بوده؟ یا هنوز هم میتوان شعر و شاعر دفاع مقدس داشت؟ آیا بین شعر دفاع مقدس و شعر انقلاب تفاوتهایی بنیادینی وجود دارد؟ و ...
بیشك بسیاری از شاعران معاصر (نه همه آنها) كار خود را با شعر انقلاب و شعر دفاع مقدس آغاز كرده، یا با آن به اوج رسیدهاند. حتی میتوانیم بگوییم حیطهٔ فعالیت شاعران غیر انقلابی نیز خیلی خارج از همان عرصههایی نیست كه شاعران انقلاب و دفاع مقدس در آن عرصهها كار كردهاند. تا جایی كه در بین شاعران پس از انقلاب، هنوز هم نمیتوان بهطور مشخص به شاعری غیر انقلابی اشاره كرد. حداكثر موضعگیری این دستهٔ اخیر بیتفاوتی با مسائل انقلاب و جنگ بوده است. شاعران انقلاب نیز در خیلی موارد شعرهایی دارند كه دغدغههای موجود در آنها مستقیماً مسائل انقلاب و جنگ نیست. در ادامه خواهیم دید كه اصولاً دامنهٔ شمول تعبیر شعر دفاع مقدس تا چه حد میتواند گسترده باشد، بهطوری كه حتی این دسته از شعرهای اخیر را نیز شامل بشود، زیرا قطعاً منظور ما از اصطلاح شعر دفاع مقدس فقط محدود به «رجزخوانی»، یا حتی «ادبیات حماسی» نیست.به این مثال از كتاب «فصل فاصله» سرودهٔ محمدرضا تركی نگاه كنید.۴ (با حذف بعضی قسمتها):
شعر گاه آخرین بهانه میشود / برای زیستن/ همدمی برای لحظهٔ گریستن / شعر گاه سنگریست / گاه خنجری / شعر نیز رو سیاه یا سپید میشود / شعر هم شهید میشود/
كاش شعر من جوانهای شود / بر درخت بیبهار!
حرفهای ساده و ملایم نسیم هم / وقتی از كنار بوتههای خار
از میان سیمهای خاردار/ بگذرند/ تلخ و مبهم و گزنده میشوند/ مثل شعرهای من كه از میان دوزخ دلم / گذشتهاند/ ....
گاه فرصتی كه دست میدهد/ قصهها و غصههای خویش را استعاره میكنم / مینویسم و دوباره پاره میكنم ...
هر زمان كه لب گشودهام / از تو و نگاه تو سرودهام / گیسوان تو قصیدهاند / چشمهای تو غزل/ پیكر تو جویبار شیر/ طعم خندهات عسل ....
محمدرضا تركی نمونهٔ كاملی است از شاعرانی كه با شعر دفاع مقدس به اوج رسیدهاند. شعر یادشده از «چشمهای تو» صحبت میكند، اما عاشقانه نیست. حدیث نفس صرف هم نیست. از «سنگر» و «شهید» و «سیم خاردار» صحبت میكند، اما شاید با تعاریفی كه تاكنون از شعر دفاع مقدس ارائه شده، «شعر جنگ» هم نیست.
حال باید پرسید، آیا صرف موضوعی نگاه كردن به شعر دفاع مقدس كفایت میكند؟ ما بیدرنگ، بهعنوان مثال، این غزل محمدكاظم كاظمی را جزو شعر دفاع مقدس میدانیم، چون در آن با یك شهید گفتوگو میشود:۵
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
كه حتی ندیدیم خاكسترت را
... به دنبال دفترچه خاطراتت
دلم گشت هر گوشهٔ سنگرت را
و پیدا نكردم در آن كنج غربت
به جز آخرین صفحهٔ دفترت را:
همان دستمالی كه پیچیده بودی
در آن مهر و تسبیح و انگشترت را
همان دستمالی كه یك روز بستی
به آن زخم بازوی همسنگرت را
همان دستمالی كه پولك نشان شد
و پوشید اسرار چشم ترت را
سحرگاه رفتن زدی با لطافت
به پیشانیام بوسه آخرت را
و با غربتی كهنه تنها نهادی
مرا، آخرین پارهٔ پیكرت را
و تا حال میسوزم از یاد روزی
كه تشییع كردم تن بیسرت را
كجا میروی؟ ای مسافر درنگی
ببر با خودت پارهٔ دیگرت را
اما ملاحظه میكنیم كه این شعر غزل زیبا و پرعاطفهایست كه میتوانست برای هر عزیز از دست رفتهای سروده شود. با این تفاوت كه ممدوح این شعر در جریان جنگ تحمیلی شهید شده است. نمیخواهیم بگوییم این غزل در زیر مجموعهٔ شعر دفاع مقدس قرار نمیگیرد (كه اتفاقاً از نمونههای خوب این گروه نیز به شمار میآید). بلكه به نظر ما شعر دفاع مقدس فقط شامل شعرهایی نمیشود كه موضع آنها شهید، بمباران شهرها، وطندوستی، مدح امام راحل (ره)، مدح بسیج و سپاه، و ... باشد. این نوع نگاه كردن به شعر دفاع مقدس كامل نیست. (یعنی مهمترین ویژگی شعر دفاع مقدس، جهتگیری محتوایی آن است نه موضوع یا فرم سبكی آن) اجازه دهید با درنگ بیشتر بحث را به پیش ببریم. شعر دفاع مقدس از سه كلمه تركیب شده است. شعر، دفاع، و مقدس. ناگزیریم اجمالاً به طرح كلیاتی درباره این سه واژه بپردازیم.
۱. شعر:
شعر در میان دیگر رشتههای هنری جایگاه ویژهای دارد. نقش این هنر به دلیل داشتن پیشینهٔ تاریخی غنی و پیوند محتوایی شعر با فرهنگ و تفكر ایرانی و... در سرزمین ما ویژهتر است. پیش از این در مقاله «شعر چیست، معلم كیست» كلیاتی از این بحث را مطرح كردهایم كه «شعر» میتواند «تركیب» یا «برزخی» بین انواع راههای شناخت باشد، كه عبارتند از حس، علم، فلسفه و عرفان. بیشك شعر دفاع مقدس برخلاف روند گذشته (یعنی از مشروطه به این طرف) بیشتر به سمت فلسفه و عرفان گرایش نشان داده است.۶ (میتوانیم بگوییم این گرایش بیشتر در بینش متعهدانه به هنر وجود دارد.) در واقع ما میتوانیم در كلینگری هنری، به دو گونه مشخص و متمایز اشاره كنیم. ۱. بینش و تفكری كه منجر به ارائه نظریه «هنر برای هنر» میشود۷ ۲. بینش و تفكری كه به «هنر متعهد» معتقد است. «هنر برای هنر» دیدگاهیست كه از دیرباز وجود داشته و در سدههای اخیر بهصورت مشخص با «رمانتیك» تقویت شده و در «ناتورالیسم» به اوج خود رسیده است. پس از این دوره، با وجودی كه همواره مخالفان متعددی با این دیدگاه مبارزه كرده و بر ضد آن مطالب انتقادی طرح كردهاند، هنوز هم هنرمندان بسیاری به آن وفادار مانده، خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نادانسته، از همین نگرش پیروی كردهاند. بسیاری از هنرمندان و شاعران گذشتهٔ ایران نیز، بهنوعی از همین دیدگاه به هنر خویش نگریستهاند. گفتن اینكه شاعری مثل منوچهری پیرو این سبك است آسان است؛ اما اگر معماران و كاشیكاران مجمسه شیخ لطفاله اصفهان (و همچنین بسیاری از فلزكاران، گچكاران و ... عهد صفویه) را بخواهیم طرفدار «هنر برای هنر» به شمار بیاوریم، اثبات آن بحث دامنهداری را پیش میكشد (و حتی خواهیم دید كه بیشتر شاعران بزرگ سبك هندی، مثل صائب، نیز در همین گروه قرار داشتهاند). فعلاً این بحث چندان مورد نیاز ما نیست، مگر اینكه فقط اشاره كنیم، در این نگرش خود «زیبایی» و زیباییشناسی، بهصورت مجرد مورد نظر بوده و هدف نهایی است. به نظر نگارنده در طول دهههای اخیر فرمالیستها را میتوان وارثان این مكتب دانست، اما شعر دفاع مقدس جزو این گروه نیست. «آرتور شوپنهاور» ـ فیلسوف شهیر آلمانی ـ به طور غیر مستقیم در فلسفهٔ هنر خود از این دیدگاه حمایت كرده و فلسفه چنین هنری را مطرح میكند.۸ بهعنوان مثال او میگوید، اولاً فعالیت هنری (برخلاف فعالیت صنعتی) به هیچوجه در پی كسب سود مادی نیست. «فایدهگرایی» نقشی در آفرینش هنرهای اصیل ندارد. هنر هر چه غیر كاربردیتر و سفارشناپذیرتر باشد، اصیلتر است. (در نظر داشته باشید كه شعر دفاع مقدس هنریست كاربردی و تقریباً به نوعی سفارششده). دوم اینكه، هنر و فعالیت هنری نقشی تسكیندهنده دارد. به اجمال باید گفت كه، انسان موجودیست كه همواره در برابر ناشناخته قرار دارد. مهمترین امر ناشناخته «آینده» است و «مرگ» اصلیترین رخداد آینده. علم تلاش میكند كه از روی تجربههای گذشته، آینده را حدس بزند. صنعت كوشش میكند آن را به تعویق بیندازد. به علاوه ترس از فقر و مرض و مرگ همواره وجود دارد. اینها همه باعث میشود كه آدمی موجودی باشد نگران و اندوهگین...
هنر برای فرار از همین ترس و نگرانی فعالیت میكند. بهعنوان مثال، مخاطب اثر هنری وقتی در برابر یك تابلوی شاهكار و فوقالعاده زیبای نقاشی قرار میگیرد، برای لحظاتی مجذوب ظرافتها و زیباییهای این اثر شده، و در این جذب و شیفتگی، خود و ترس و اندوه همیشگیاش را فراموش میكند. برای همین «زیبایی» همیشه لذتبخش است و دلیل خوشایندی آثار هنری نیز همین خلسه و شیفتگی و فراموشی است. پس شاید اگر «شوپنهاور» تعبیراتی مثل «ادبیات بیداری» یا همین «شعر دفاع مقدس» را میشنید، مجبور بود یا به دیدهٔ انكار بنگرد، و یا به یك تجدید نظر اساسی بپردازد. زیرا بهعنوان مثال در ادبیات بیداری و هنر انقلابی، زیباییشناسی فقط بهانه است و وسیله و ...«هگل» و شاگردانش فیلسوفانی هستند كه خواسته یا ناخواسته، تئوریسین «هنر متعهد» بوده و فلسفه این هنر را بیان میكنند. وقتی هگل جمله مشهور «شعر هنر هنرهاست» را بر زبان میآورد، دقیقاً از همین منظر به ماجرا نگاه كرده است؛ چرا كه به نظر او هر هنری «پیامی» برای «گفتن» دارد. این پیام محتوای اصلی اثر هنریست و زیبایی فقط بهانه و وسیله است. انسان حیوانیست ناطق، و در دنیای او هر «مفهوم» و «پیامی» (و به تعبیر ما «خبر») در نهایت از جنس كلمه و واژه است. فضیلت شأن شعر نسبت به دیگر هنرها نیز دقیقاً در همین نكته است. «شعر هنر هنرهاست» چون ماده قوامدهندهٔ آن «كلمه» و «بیان» است. «هگل» وقتی میگوید، دیگر هیچ شاعر بزرگی ظهور نخواهد كرد، در واقع به ختم نبوت (البته نه به معنای دینی آن) اشاره میكند. ختم نبوتی كه «خدا مرده است» (جمله مشهور دیگری از هگل) دلیل آن است. به نظر او تمامی هنرها سعی میكنند كه به «بیان شاعرانه» دست پیدا كنند. معماری، شعر موزون آجرها و مصالح ساختمانیست. نقاشی شعر رنگ و خطوط است و ....۹
«هایدگر» در همین فضا شاعر را «مدیون» یا «واسطهٔ» بین هستی (در مفهوم تقدیر) و انسان (به نظر او فیلسوف ـ كه انسان كامل است ـ) میداند. شاعری كه حتی شاید خودش هم از این «پیامهای تقدیر» اطلاع نداشته باشد و به تعبیر «كارل گوستاویونگ» در اشتراك و اتصال خود با «ضمیر ناخودآگاه جمعی» به این نبوت ـ یعنی خبردهندگی (نه در مفهوم دینی) ـ دست یافته باشد.۱۰ (البته شاید اینها تعبیر شخصی تلقی شود، اما باز هم تأكید میكنم كه به سیاق اشاره است و بر سبیل اجمال ...)
به زبان سادهتر، شعر برترین هنرهاست (بهخصوص در نگرش متعهدانه نسبت به هنر و محتواگرایی)، اگر چه شاید یك فیلم سینمایی در دورهٔ ما زیباتر و پرمخاطبتر باشد. دو حالت امكان دارد. یا كارگردان از یك شاعر الهام گرفته و صور خیال شاعرانه او را به تصویر كشیده است؛ یا با نبوغ و توانایی هنری خود به یك «بیان شاعرانه» برتر در سینما رسیده است. (كه در این صورت حتی میشود یك شاعر از او الهام بگیرد) یعنی این خود «شریعت» هنر است كه فضیلت دارد، نه شعر یا شاعر، (بهعنوان مثال كاملاً طبیعی است كه یك معمار از یك شاعر شاعرتر باشد و ...) از مجموع این اشارات میخواهیم به این نكته برسیم كه، «شعر دفاع مقدس» در خط مقدم «هنر دفاع مقدس» قرار دارد، یا باید قرار میگرفت. بنابراین اگر بتوانیم به یك «ژرفنگری» و «درنگ» لازم دربارهٔ ماهیت «شعر دفاع مقدس» دست یابیم، بسیاری از احكام و «باید» و «نباید»های ما بر دیگر رشتههای هنری، از سینما و رماننویسی گرفته تا نقاشی و كاریكاتور، حاكم و نافذ خواهد بود. اما بنا بر دلایل متعدد و شرایط گوناگون، نه «شعر دفاع مقدس» و شاعران آن به این شأن و منزلت خاص دست یافتهاند، نه منتقدان و نظریهپردازان این شعر توانستهاند آن را تبیین كنند. اگر چه این سخن اخیر ما به هیچوجه در راستای كمرنگ كردن و ناسپاسی ورزیدن نسبت به شعر و شاعران دفاع مقدس نیست. شعر ظرفیتی عالی و استعدادی شایسته درخود دارد. اما متاسفانه شاید به قول مولانا بیدل:
دلیل مقصد ما بسكه ناتوانی بود
به هر كجا كه رسیدیم گفت جا اینجاست.
۲. دفاع:
این واژه به سمت و سوی جنگی و ماهیت جهادی «شعر دفاع مقدس» اشاره میكند. ظاهر قضیه این است كه موضوع و وجه عنایت شعر دفاع مقدس جنگ و جهاد است؛ اما بهتر است جنگ و جهاد را بستر، فضا و زمینهساز این شعر دانست. یا بهعبارت دقیقتر، هر یك از این دو دیدگاه سهم مساوی و تقریباً متعادلی داشتهاند. واژه «دفاع» بهنوعی به «ذیحقی» و «مظلومیت» طرف خودی نیز اشاره میكند؛ چرا كه دست كم در طول دههها و سدههای اخیر، صلحجویی و جنگستیزی به شیوههای گوناگون تبلیغ شده و بهعنوان یك ارزش اخلاقی و یك آرمان متعالی انسانی مطرح بوده است؛ بهویژه در بین هنرمندان كه معمولاً به احساسات و عواطف ملایم انسانی بیشتر گرایش، یا خدای ناكرده تظاهر دارند. از سوی دیگر در اسلام و تشیع سیرهٔ پیامبر (ص) و ائمه اطهار علیهما سلام چنین بوده كه آغازگر جنگ نباشند. (حضرت امیر (ع) هیچگاه در جنگهای صدر اسلام و دوران خلافت آغازگر جنگ نبودهاند.) البته این سخن بدین معنا نیست كه در اسلام و در بین صاحبنظران مسلمان، ماهیت جهاد فقط «دفاعی» تلقی شود و كسانی طرفدار «حمله مقدس» نباشند. (به همین دلیل نگارنده معتقد است كه تركیب «جهاد مقدس» برتر از «دفاع مقدس» است. و هنوز هم برایم سئوال است كه آیا پیامبرانی مثل حضرت موسی (ع) در برخی از موارد آغازگر حمله و جهاد نبودهاند؟ و آیا برخی از آیات جهاد، كافران را بین «جزیه دادن» و «جنگیدن» ناگزیر نمیبیند؟ البته باز هم تأكید میكنم كه برایم سئوال است!) پیش از آنكه بپرسیم آیا «شعر حمله مقدس» نیز میتواند جدی تلقی شود، اندكی در مفهوم «جنگ» و «صلح» درنگ میكنیم. آیا در ذات طبیعت، جنگ اصالت دارد و صلح «ثانوی» است؟ یا برعكس؟ چرا معمولاً كودكان به بازیهای جنگی بدون آنكه كینهای در بین باشد بیشتر علاقه دارند؟ در خبرهای مورخ ۱۹/۷/۸۳ صدا و سیما و مطبوعات این خبر خیلی جالب توجه بود: طبق آخرین ارقام و آمار و اطلاعات، رایانه با اتكا به انواع بازیهای جنگی و نرمافزاری بر دیگر رسانهها (از جمله سینما و فیلم تلویزیونی) پیشی گرفته است. این آمار همچنین حاكی از آن است كه روزبهروز بر تعداد دختربچههایی كه به این بازیهای جنگی میپردازند، افزوده میشود! (متأسفانه در ایران نیز بیشتر كاربران رایانههای شخصی (و كارمندان، اگر فرصت كنند و ...) عمدتاً از همین نرمافزارهای جنگی استفاده میكنند و بازار فروش رایانه را رونق دادهاند!)
خلاصه، دنیای ما عالم كثرت است و جهان كون و فساد و تضاد و اختلاف. هر شیء برای وجود داشتن باید با دیگر اشیای جهان تفاوت و اختلاف داشته باشد. یعنی ستیز داشته باشد. به این جملات بدیهی توجه بفرمایید:
تفاوت كوزه با خاك، همان كوزه بودن اوست. اگر كوزه نتواند این تفاوت و این تضاد «خاك نبودن» را حفظ كند و شكست بخورد، خاك میشود. شما اگر نتوانید تفاوت داشته باشید، نیستید. تا وقتی كه هستید، با آدمهای دیگر و جهان هستی تضاد ـ یعنی همان وجوه تمایز ـ دارید. برای همین از مكاتب عرفانی اسلامی گرفته تا هندویی و سرخپوستی، تا وقتی كه «منیت» شما از بین نرفته و به «فنا» نرسیدهاید، آرامش و صلح درونی ندارید (به طریق اولی، اگر آرامشی در جهان وجود دارد یعنی اینكه «من» بودن ما فقط یك توهم بیاساس است) به همین ترتیب باید به خاطر داشت كه اسلام سازگار با كاپیتالیسم، سوسیالیسم، لیبرالیسم و .... نه اسلام است، نه كاپیتالیسم نه ....(دین جدیدیست، لابد حاصل قرائت جدید!؟)
اما صلح در مفهوم سیاسی آن، یعنی تحمل كردن رقیب، به رسمیت شناختن و قبول كردن اختلاف و ... یعنی جنگ داشتن و نجنگیدن! این جور صلح البته در «تسلیم» و «شكست» وجود ندارد. چنین صلحی یعنی جنگ و ادامه آن، با تمام هستی. (قدما میگفتند آدمی كه دشمن ندارد «دشمنكام» میشود)
«فریتیوف كاپرا» در جایی۱۱ همینگونه صلح را در نظر داشته و سعی میكند آن را تئوریزه كند. خلاصهٔ حرفهای وی از این قرار است كه، صلح در چهار حالت، یا با چهار تظاهر، وجود دارد. صلح در مفهوم «آرامش»، در مفهوم «امنیت» در مفهوم «پرهیز از خشونت» و در مفهوم «همدلی» و «همعقیدگی» وی پس از بررسی تفصیلی هر یك از این حالات چهارگانه به این نتیجه میرسد كه صلح واقعی فقط در حالت همعقیدگی و همدلی قابل حصول است.زیرا تا هنگامی كه مذاهب، تمدنها، ملیتها، و گروههای مختلف به همدلی نرسند، نه میتوان احساس آرامش كرد (مگر در صورت گوشهگیری و انزوای كامل سیاسی و اقتصادی و ....) نه میتوان امنیت واقعی داشت (مگر در صورت از بین بردن تمامی مخالفان و نسلكُشی و ...) و نه میتوان از اعمال زور و خشونت پرهیز كرد. (مگر در صورت از بین بردن تمامی سلاحهای كشتار جمعی، از سلاحهای هستهای تا شمشیر و ناخنگیر! ـ یعنی یك خلع سلاح تمام و كمال ـ) مجال نقد نظرات «كاپرا» در اینجا نیست اما او هم مانند بسیاری از روشنفكران و متفكران غربی، در نهایت میخواهد به نوعی حكومتهای لائیك، لیبرال ، پلورال، سكولار و ... را توصیه و ترویج كند. اینان براساس همان واقعگرایی چند صد سالهٔ خود، صلح و آرامش دینی و عارفانه را چیزی ایدهآل، اما غیرواقعی و خرافه فرض كرده و یقیناً در برخورد با مباحث مربوط به جهاد و قرآن موضعگیری خواهند داشت. الغرض، واژه دفاع در تركیب «شعر دفاع مقدس» به «جهاد» اشاره دارد. جهاد در زمینهٔ فرهنگی همواره وجود داشته و سربازان این عرصه همیشه به تبادل آتش سنگین ادامه میدهند! بنابراین «شعر دفاع مقدس» محدود به همان دورهٔ هشت ساله جنگ تحمیلی نمیشود. بر این اساس پذیرش قطعنامه حتی میتوانست این گونه تعبیر شود كه جنگ وارد مرحله جدیدی شده كه شاعران را به خط مقدم اعزام كرده است (كه متأسفانه در عمل چنین نبود.) ضمن آنكه از این منظر ما میتوانیم «حمله مقدس» و «شعر حمله مقدس» هم داشته باشیم.
۳. مقدس:
این واژه در تركیب «شعر دفاع مقدس» به ماهیت دینی و معنوی چنین شعر و ادبیاتی اشاره میكند. در اینجا «مقدس» به همان مفهومی كه اسطورهشناسانی چون «میرچا ایلیاده» یا حتی «رنه گنون»۱۳ به آن نظر داشتهاند، نیست. غزل یادشده از محمدكاظم كاظمی، به هیچ وجه به ماهیت قدسی شهادت و تقدس شهید اشاره نمیكند. شهید توصیفشده در این غزل یك آدم معمولی، فداكار، و اهل نماز و دعا و تضرع به درگاه ساحت قدس، مهربان، شجاع و.... است. این غزل بهنوعی یك تبلیغ دینی، یك امر به معروف و نهی از منكر ساده، صمیمی و مؤثر است. حالا میتوانیم بگوییم كه هنر متعهد (كه شعر دفاع مقدس نیز از همین دسته است) نیز مثل «هنر برای هنر» سفارشی نیست. چرا كه چنین هنری غیر صمیمانه و متكلف خواهد بود. در هنر متعهد، هم «هنر برای هنر» است هم «تعهد برای هنر» و «هنر برای تعهد» در عین حال قید واژهٔ «مقدس» در مفهوم «روح دینی داشتن» حتی در شعرهایی كه به موضوع عشق مجازی میپردازند نیز میتواند تجلی داشته باشد. معشوقه توصیفشده در مثالی كه از «محمدرضا تركی» آوردیم. شاید مجازی و زمینی تصور شده، اما اگر به زبان ساده از آن تعبیر كنیم، این معشوقه غیر شرعی نیست. و چون شرعیست، شاعر دفاع مقدس، به حكم سرباز فرهنگی بودن، باید از آن دفاع كند. شاعر دفاع مقدس، به دلیل قید واژه «مقدس» و روح دینی داشتن آثارش، در عرصهها و میدانهایی غیر از جبهه و سنگر و میدان مین و... نیز باید وارد شود. بسیاری از این شاعران در ضمن گفتوگو از جنگ تحمیلی وارد عرصههای دیگر نیز شده و بهعنوان مثال بحث عدالت اجتماعی و مسئله فقر و غنا را مطرح كردهاند. به همین ترتیب در مراحل بعدی ما با شعرهایی مواجه میشویم كه بیشتر به مسئله جنگ نپرداختهاند، اما بهعنوان مثال در برابر تهاجم فرهنگی به دفاع مقدس رو آوردهاند. عدم دقت به چنین ماهیتی از «شعر دفاع مقدس» مسئله «دفاع فرهنگی» را كمرنگ كرده و متأسفانه شور و حال اولیه را در این سالها از دست داده است. «شعر دفاع مقدس» میتوانست با همان شدت و حدّت به «عدم معنویت» در جهان غرب، نگرشهای منحرف «فمنیستی»، بحث لزوم «عدالت اجتماعی» حمایت از قیام «انتفاضه» و فلسطین، حمایت از فرهنگ تازهپای بسیجی و... بپردازد و در این عرصهها فعالیت كند. وظایف و رسالتهای یادشده به هیچوجه فقط ماهیت «پیشنهادی» ندارند و در تاریخچه «شعر دفاع مقدس» بسیاری از این خطوط جبهههای فرهنگی ایجاد شده و دفاع فرهنگی آغاز شده است. بهویژه اینكه ما هیچگاه نباید فراموش كنیم كه انقلاب اسلامی با آغاز جنگ تحمیلی وارد مراحل دیگری شد و بهكلی ماهیت جدیدی یافت. پیش از جنگ انقلاب ما یك حركت اجتماعی بود كه شاید فقط بیشتر اهداف اقتصادی و استقلالطلبانه مد نظرش بود. اما با آغاز جنگ ماهیت معنوی انقلاب روزبهروز شخصیت ممتازتری گرفت. بهعنوان مثال فرهنگ بسیجی پدیدهایست كه بعد از جنگ شكل گرفته و به نیروهای انقلابی حال و هوایی بخشیده كه به كلی با فضاهای فرهنگ مبارزه با رژیم سابق (و یا مثلاً جمهوریخواهی و استقلالطلبی) تفاوت دارد. (البته تضاد ندارد) به همین نسبت ادبیات و شعر دفاع مقدس به مراتب نسبت به ادبیات انقلاب (در مفهوم پیش از بهمن پنجاه و هفت) تكامل یافتهتر بوده و غنیتر شده است. بهعنوان مثال «شعر انتظار» كه به نظر نگارنده قطعاً زیرمجموعهای از «شعر دفاع مقدس» است، بحثی مثل «عدالت اجتماعی» را وارد مرحلهای كرده كه نسبت به قبل بسیار تكاملیافتهتر است. اجازه دهید یك شاهد مثال بیاوریم. شعر «روز ناگزیر» از قیصر امینپور را با اندكی تلخیص مرور میكنیم:
این روزها كه میگذرد، هر روز / احساس میكنم كه كسی در باد / فریاد میزند / احساس میكنم كه مرا / از عمق جادههای مهآلود / یك آشنای دور صدا میزند / آهنگ آشنای صدای او/ مثل عبور نور / مثل عبور نوروز/ مثل صدای آمدن روز است / آن روز ناگزیر كه میآید / روزی كه عابران خمیده یك لحظه فرصت داشته باشند / تا سربلند باشند / و آفتاب را در آسمان ببینند / ... آن روز / پرواز دستهای صمیمی / در جستوجوی دوست / آغاز میشود/ روزی كه روز تازهٔ پرواز / روزی كه نامهها همه باز است / .....
روزی كه دست خواهش، كوتاه / روزی كه التماس، گناه است / و فطرت خدا / در زیر پای رهگذران پیادهرو/ بر روی روزنامه نخوابد / و خواب نان تازه نبیند / روزی كه روی درها / با خط سادهای بنویسند / «تنها ورود گردنكج ممنوع» / ....
پروانههای خشكشده، آن روز / از لای برگهای كتاب شعر / پرواز میكنند و خواب در دهان مسلسلها / خمیازه میكشد / ....
روزی كه توپها / در دست كودكان / از باد پر شوند / روزی كه سبز زرد نباشد/ گلها اجازه داشته باشند/ هر جا كه دوست داشته باشند بشكفند / دلها اجازه داشته باشند/ هر جا نیاز داشته باشند / بشكنند/ ...
آن روز / دیوار باغ و مدرسه كوتاه است / تنها / پرچینی از خیال / در دوردست حاشیهٔ باغ میكشند / كه میتوان به سادگی از روی آن پرید / روز طلوع خورشید / از جیب كودكان دبستانی / روزی كه باغ سبز الفبا / روزی كه مشق آب عمومی است / دریا و آفتاب / در انحصار چشم كسی نیست /۱۵
تنها عنصر مقدس این شعر همان انتظار برای فرج است. اما از مسائلی مثل بوروكراسی اداری گرفته تا خلع سلاح در آن به خوبی مطرح شده است. اندوه پنهان در فضای كلی چنین شعری، یك مبارزهٔ فرهنگی، یك دفاع مقدس از عواطف پاك و فطری انسانیست و ...
متأسفانه قیصر امینپور نیز با سكوت نسبی خود، و با كمحرفیهای بعد از قبول قطعنامه، به نوعی (مثل بیشتر همسنگرانش) سنگر «شعر دفاع مقدس» را كمرونق میكند، اما او (باز هم مثل بیشتر همسنگرانش و شاعران معاصرش) اگر هم با «شعر دفاع مقدس» شاعری خود را آغاز نكرده، با همین شعر به اوج رسیده و ادامه داده است. شعر «دو تصویر» او نمونهٔ كاملتریست از شعرهایی كه در دفاع مقدس برای شهید و موضوع شهادت سروده میشد. قیصر این شعر را سالها پس از پایان ظاهری جنگ سروده:
از سایه خود هراسان / بر جادهای از مه و دود
روحی سراسیمه، سركش / در باد میرفت / با كفشهایی از آتش / اما / او مثل من راه میرفت!
موجی از آیینه برخاست / ـ طوفانی از بال سیمرغ / با طیفی از آبی و ارغوانی ـ/ و محو پرواز خود شد / اما او مثل تو بال میزد!۱۵
البته همانطور كه متذكر شدیم، قصد ارائه نمونههایی از «شعر دفاع مقدس» یا بررسی و نقد شاعران این عرصه را نداشته و نداریم. این دو مثال را نیز فقط برای این آوردیم كه بگوییم، حتی شعرهایی كه ظاهراً از حال و هوای جنگ و جبهه و ... بسیار فاصله گرفته، هنوز هم «شعر دفاع مقدس» به شمار میآیند.جمعبندی:
۱.«شعر دفاع مقدس» مقولهای سوای «شعر انقلاب» و «شعر معاصر ایران» نیست. در نهایت آنكه این اسم به برههای خاص از تاریخ ادبیات و شعر ایران اشاره میكند. این سخن بیشتر بدین معناست كه اصطلاح «شعر دفاع مقدس» نه به سبك شعری خاص اشاره میكند، نه میتوان آن را فقط به موضوعاتی معدود، مثل شهید و غیره محدود كرد. بنابراین فقط وقتی از نظر تاریخی نگاه كنیم، میتوان به ژانری در شعر معاصر ایران، با عنوان «شعر دفاع مقدس» اشاره كرد. (از لحاظ سبكی تفاوت عمدهای با شعر معاصر ندارد)
۲. «شعر دفاع مقدس» شعریست متعهد و در مقابل «هنر برای هنر» چنین شعری بیشتر به «پیام» اهمیت میدهد و محتوا ـ نه قالب. برای همین بیشتر تحولات «فرمی» این شعر مقولههاییست از جنس «غزل مثنوی». شاعران این دسته چون هدفمند بودهاند و متعهد، و به پیام اهمیت میدادهاند، در هر قالبی كه كار كردهاند، فقط سعی داشتهاند كه پیام خود را به صورت بهتر ارائه داده و برسانند. این ویژگی یادشده در شعر انقلاب، به مفهوم كلی، وجود دارد. شاعران موفق و مطرح این دوره كمتر در قید فرم بودهاند و بنا بر نیاز از قالبهای رباعی و غزل و مثنوی گرفته، تا نیمایی و سپید استفاده كردهاند و بهره بردهاند؛ زیرا در هنر متعهد سعی میشود با همان فرمهایی كار بشود كه مخاطب آشنایی دارد و زودتر و بهتر میتواند محتوا و پیام را بگیرد. اگر نوآوریهایی نیز ضروری بوده به ساختارشكنی كلی در «فرم» نینجامیده است. (مثلاً غزلواره با همان فرم غزل ارائه شده و ...)
۳.در زبان فارسی شعر جایگاه ویژهای دارد و ایرانیان عنایت خاصی به آن داشتهاند. به غیر از این، شعر هنر نطق و بیان است و انسان در درجه اول موجودیست ناطق (و بنا بر دلایل دیگر كه اشاره شد) رسالت «شعر» نسبت به دیگر هنرها سنگینتر است. اما متأسفانه با وجود شاعران برجسته و ممتازی كه در زمینه «شعر دفاع مقدس» كار كردهاند، این شعر تا جایگاه اصلی خود فاصله زیادی دارد.
۴.دینی بودن «شعر دفاع مقدس» منافاتی با ملی بودن آن ندارد. به علاوه با توجه به دامنهٔ گستردهای كه در آنها دین عمل میكند، موضوعاتی همچون عاشقانههای مجازی، عدالت اجتماعی، عاشورا و ادبیات عاشورایی، شهید و شهادت، انتظار، مدح ائمه اطهار، عرفان اسلامی، فلسفه، ظلمستیزی، صدور انقلاب، قیام انتفاضه و مسئله فلسطین و ... حتی روشنفكرستیزی و بدحجابی، میتواند عرصه فعالیت «شعر دفاع مقدس» فرض شود.
۵.به این ترتیب اگر از منظر محتوا (و نه تاریخی) به «شعر دفاع مقدس» نگاه كنیم این شعر به هیچوجه محدود به همان دوره هشت ساله جنگ تحمیلی نمیشود. در واقع این شعر همان شعر انقلاب و شعر معاصر است كه بنا بر شرایط زمانی به تعهد و رسالت شاعرانه اهمیت داده و در همین مسیر میتواند به ادامهٔ حیات بپردازند؛ زیرا دفاع در ساحت مقدس و نامقدس هنوز هم مطرح است و اتفاقاً شاعر مسئولیت بیشتری یافته است. نه دشمن از بین رفته (كه صلح در مفهوم امنیت حاكم شده باشد) نه خلع سلاحی صورت گرفته (كه صلح در مفهوم «عدم خشونت» شكل گرفته باشد)، نه گوشهگیری و انزوا مورد تأیید است (كه صلح در مفهوم آرامش بهوجود آمده باشد. اگر چه متأسفانه در دهه گذشته این گوشهگیری كم و بیش وجود داشته است)، و در نهایت نه اسلام و تشیع از نظر تئوری میتواند با مكاتب دیگر به همدلی برسد، كه صلح در مفهوم همدلی و همفكری ایجاد شده باشد. به این ترتیب: الف) یا «شعر دفاع مقدس» بخش ثابتی از عرصههای فعالیت یك شاعر معاصر است، ب) یا میتوان به گونهای نگریست كه این شعر محدود به چند عرصه خاص تصور نشود (عنصریست تركیبشده با دیگر عناصر شعری ـ نه مخلوطشده، یعنی این عنوان فقط به جهتگیری محتوایی شعر انقلاب اشاره میكند.)
۶.الغرض، وجه تمایز و شخصیت ادبی ـ هنری «شعر دفاع مقدس» در بخش «دفاعی» و «مقدس» بودن است، نه شعریت آن. با توجه به همین دو عنصر است كه باید به «شعر دفاع مقدس» نگریست، آن را نقد و بررسی كرد، و احتمالاً به شرح وظایف آن پرداخت و به سمت جایگاه و منزلت راستینش در آینده دور و نزدیك رهنمون شد. و مهمتر اینكه، برخلاف دیدگاههای رایج، با تعمیم دو عنصر «دفاع» و «مقدس» بودن این شعر، میتوان عمدتاً بر عنصر «شعریت» آن متمركز شد و «فرازمانی» با آن برخورد كرد. در این حالت است كه میبینیم غزل «كجایید ای شهیدان خدایی» مولانا، بسیاری از دوبیتیهای باباطاهر و .... كه صدها سال قبل سروده شده، در دورهٔ «دفاع مقدس» حضور داشته و زبان حال «مردان دفاع مقدس» نیز بوده و امروز و فردا نیز میتواند زمزمه و ترنم شود. به عبارت دیگر، ما نباید «شعر دفاع مقدس» را در محدودههای خاصی ببینیم و ترویج كنیم كه سكه رایج یك شهر و شهریار باشد . كه به قول استاد معلم:
باور كنیم ملك خدا را كه سرمد است
باور كنیم سكه به نام محمد است
والسلام
پینوشتها:
۱. شرح گلشن راز لاهیجی ص ۴۸ ـ ۴۴ (انتشارات زوار، ۱۳۷۱) شرح بیت: تفكر رفتن از باطل سوی حق به جزو اندر بریدن كل مطلق همچنین مقدمهٔ كتاب تاریخ و فلسفه علم، ویلیام هنری هال، سروش ۱۳۷۶، همچنین ماهیت تكنولوژی هایدگر، فصل سوم.
۲. ن.ك ماهیت تكنولوژی، هایدگر، فصل دوم.
۳. حقیقت و زیبایی، بابك احمدی، ص ۱۴۱ تا ۱۳۳، ا. كانت، سنجش خرد ناب، برگردان م.ش ادیب سلطانی، تهران ۱۳۶۲، ص ۱۰۲ (تاثیر كانت بر دیگران)
۴. فصل فاصله، محمدرضا تركی، ص ۴۹.
۵. پیاده آمده بودم، محمدكاظم كاظمی، ص ۱۵۲.
۶. سعیدی، نعمتالله، مجله شعر، دوره جدید، ش ۳۶، ص ۸۲
۷. برای مطالعه بیشتر ر.ك به سوره ش ۹، ص ۱۶ و نیز همان ش، ۱۱ ص ۶۰. (مقالههایی از جرج ارول) ـ همان ش ۱۰. ص ۱۱، حقیقت و زیبایی ـ ص ۱۲۲ تا ۱۳۲
۸. حقیقت و زیبایی ـ ص ۱۴۵ به بعد.
۹. همان، درس پنجم، ص ۱۰۶ تا ۹۷. تاریخ فلسفه كاپلستون، فصل ۱۰.
۱۰.حقیقت و زیبایی، درس بیست و پنجم، همان. درس هفدهم و هجدهم.
۱۱.سوره، دوره جدید، ش ۲. ص ۱۶.
۱۲. همان ص ۱۷
۱۳. رنه گنون، مقدس و نامقدس. سروش ۱۳۷۸.
۱۴.آینههای ناگهان، قیصر امینپور، ص۹
۱۵. همان، ص ۱۲۱
نعمتالله سعیدی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست