چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

زن،حافظ کانون خانواده


زن،حافظ کانون خانواده
مقاله حاضر را كه پروفسور عبدالجواد فلاطوری درباره جایگاه زن در اسلام نوشته است را با هم می خوانیم.تاكنون- نه در گذشته و نه در عصر حاضر- هیچ فرهنگی موفق نشده است جایگاه مرد و زن را در وابستگی زندگی خصوصی و اجتماعی مشتركشان به یكدیگر از هر منظری با رضایت كامل هر دو طرف و بدون نتایج نامساعد برای آنها به عنوان شریك زندگی و برای خانواده و جامعه به عنوان محیط زندگی آنها تعیین كند. به همین جهت هیچ معیار ایده آلی كه برطبق آن به سؤالاتی كه در اینجا مطرح شده بتوان پاسخ داد وجود ندارد. به علاوه مشكل دیگری نیز وجود دارد، یعنی معرفی ارزش ها و روابط یك قلمرو فرهنگی (یعنی اسلام) در حوزه دیگری كه از آن دور است (یعنی غرب). بالاخره این مسأله به این علت كه جهان اسلام هنگام پیدایش و پیشرفت اجتماعی اش در هیچ موردی به اندازه بحث موقعیت زن و مرد نسبت به یكدیگر، در زندگی خصوصی و جمعی، ساختارها، رسوم و عادات ملل و جوامعی كه اسلام در آنها گسترش می یافت را نپذیرفته است، دشوارتر می شود.به همین علت شكاف بین تعلیم قرآن و واقعیت تاریخی و اجتماعی در هیچ موردی اینقدر بزرگ نیست. جایگاه پست، تبعیض و فرق گذاشتن بین زنان و مردان در ممالك اسلامی، كه نقادان روی آنها تأكید كرده اند، آن گونه كه ثابت شده، بیشتر ریشه در رسوم، عادات و ساختارهای اجتماعی بومی مللی كه اسلام را پذیرفته اند داشته و نه در خود اسلام.این امر در مورد اكثر سنن و مناسبات اعراب پیش از اسلام كه اسلام هنگام ظهورش با آنها به مبارزه برخاست، نیز صادق است، و البته اینها بلافاصله بعد از ظهور اسلام نمی توانستند به صورتی اسلامی شده در جوامع اسلامی مستقر شوند.با پژوهش و تحقیق نیز مداركی برای [تأیید] این واقعیت به ما می رسد. اسلام شناس و مورخ آلمانی، پروفسور برتولد اشپولر، نتایج تحقیقش در مورد این موضوع را چنین خلاصه می كند:«با وجود همه احترامی كه زن ایرانی در داخل خانه، بخصوص به عنوان مادر، از آن برخوردار بود، خیلی در اجتماع ظاهر نمی شد. عقاید سختگیرانه ای در سراسر خاورمیانه (شامل قلمرو بیزانس) در باره جایگاه زن در اسلام شایع بود كه باعث شده بود كه عقاید اعراب، كه اساساً و ماهیتاً آزادانه تر بودند، رفته رفته از میان برخیزند و جا برای حبس آنها در حرمسرا باز گردد. در نقاط دور افتاده تر ایران سنت قدیمی تر ساسانی همچنان زنده بود و به این ترتیب زن در آزادی عمل خیلی محدود بود. در دیلم در پایان قرن دهم زنان تنها شبها و در لباس های سیاه اجازه داشتند بیرون بروند، و از طبس، در كویر نمك، روایت می كنند كه هنوز در ۱۰۵۲ هر زنی كه با مردی غریبه صحبت می كرد با مرگ مجازات می شد... در گیلان، چنان كه در فرهنگ های ابتدایی رایج بود، كار دشوار كشت و زرع زمین بر دوش زنان بود.»
تا اینجا بحث از مناسبات اجتماعی در دوره متقدم اسلامی بین قرن های ۷ و ۱۱ در میان مللی كه تاریخ آنها را به عنوان سه سازنده اصلی بنای اسلام می شناسد، بود.در مورد دیگر ملل آسیایی و آفریقایی كه بعداً به اسلام گرویدند نیز همین مطلب صادق است. به این جنبه عموماً ملی كه خیلی سریع از تعلیم قرآن انحراف پیدا كرد و به عنوان تعلیم اسلام جا افتاده خودخواهی مردانه نیز اضافه می شود كه می خواست و می خواهد سلطه اش بر زنان را با نقض حقوقشان، كه اسلام روی آن تأكید كرده است، حفظ كند و به این عادت ادامه دهد. مثالی نمونه ای از قرون اولیه كه در آن زمان از تساوی حقوق زن و مرد حتی در غرب هم هنوز سخنی در میان نبوده است، می تواند آنچه اكنون گفته شد را روشن كند.
عالم مصری، الشایان (۱۵۶۵-۱۴۹۲) نقل می كند: «هنگامی كه سلطان مسلمان، محیی الدین ابن ابی اسبق، حاكمی مصری را ملاقات كرد، او را عالمی یافت كه برای زنان خانه او روایاتی در باره حقوق زنان در برابر مردان از مجموعه حدیث بخاری می خواند. امیر بلافاصله با خشم و تمسخر عكس العمل نشان داد، به آن عالم دشنام داد و از او چنین درخواست كرد: نخست برای آنان (زنان) حقی را كه مرد، از نظر اسلام، از آن برخوردار است بیان كن. زیرا ما مردان همین حالا هم كه آنان (زنان) از حقوقشان در برابر ما آگاه نیستند حریفشان نمی شویم، حال اگر مطلع شوند كه اسلام چه حقوقی برایشان در برابر ما (مردان) مقرر كرده است، دیگر چگونه می توانیم اصلاً با آنها كنار بیاییم؟»
امكان ندارد بتوانیم همه این جریان ها و انگیزه های درهم و برهم و مخالف یكدیگر را از اوضاع و احوال ملی، اجتماعی و شخصی جدا كنیم و تعلیم اسلام را در این باره در ناب ترین شكل آن عرضه كنیم. اینجا فقط به تعدادی از مواضع اسلام در خصوص این مسأله اشاره می شود: مواضع و افكاری كه از منظر قرآن باید به عنوان اعلام مبارزه با نقض كرامت انسانی زنان و احیای تساوی مطلق ارزش هر دو جنس كه از بدو خلقت شكل گرفته، به معنای تساوی مطلق همه انسان ها در برابر خدا فهمیده شوند.
موضع قرآن هنگامی شایان توجه تر می شود كه به بررسی دقیق جامعه ای نظیر جامعه آن روز اعراب و كلاً خاورمیانه، شامل قلمرو مسیحی- بیزانسی می پردازد، كه سلطه مطلق مردان، بیش از همه تفوق اقتصادیشان و وابستگی اقتصادی زنان [به آنان] را به عنوان واقعیتی بدیهی مفروض می گرفت. قرآن نه این مناسبات را ابداع كرده و نه با آنها موافقت كرده است، بلكه تلاش كرده كه آنها را به نفع زنان تغییر دهد و حداقل تعدیل كند.این بدین معناست كه در صورت تغییر نظام های اقتصادی و اجتماعی جوامع به بن بست رسیده به نفع زنان، خیلی آسانتر از آنچه تاكنون پذیرفته و پنداشته می شده است می توان به تعلیم اسلام به نفع جنس مونث تحقق بخشید:
زن در برابر خدا و بر طبق طبیعتش به عنوان انسان با مرد برابر است. به این ترتیب در نقل داستان خلقت، نظیر دیگر ادیان سامی، حوا به عنوان زن در فریفتن شوهرش، آدم، تحت تأثیر شیطان (مار) مقصر دانسته نمی شود. این گناه همزمان و به یك میزان به هر دوی آنها نسبت داده می شود. [ «فازلهما الشیطان عنها فاخرجهما مماكانافیه» ]: آنگاه شیطان آنها (آدم و همسرش) را بلغزاند كه گناهی مرتكب شوند، كه باعث شد از بهشت بیرون رانده شوند. «(قرآن ۲/۳۶)
اسلام ازدواج را عموماً هم به زن و هم به مرد با تأكید توصیه می كند. برای آن معمولاً دو دلیل آورده می شود: حفاظت از اصول اخلاقی جامعه یا حفظ افراد از هرزگی و روح بخشیدن به حیات اقتصادی به این صورت كه مرد متأهل موظف می شود تأمین معاش خانواده را برعهده بگیرد، كه برای این منظور كار صنعتی یا فعالیت تجاری، به عنوان مقدمه غیرقابل اجتناب، ضروری است. اما اگر در ازدواج بار اقتصادی بر دوش مرد گذاشته شده است، به زن نیز نقش قطب آرامش بخش محول می شود. (قرآن ۷/۱۹۸):... برای این كه او (مرد) در كنار او (زن) به آرامش برسد... [... لیسكن الیها...]. ازدواج منحصراً از سوی زن انجام می شود كه آمادگیش را برای آنچه نخست مرد باید برای آن اعلام آمادگی كند، اظهار می كند. در حالی كه زن، به عنوان مادر، در خانواده خیلی بیشتر از احترام برخوردار است، مرد نیز به مقتضای مسئولیت های اقتصادی، در جامعه نقش های بزرگتر و در عین حال وظایف بیشتری دارد. برخلاف آیین های مرسوم باید هنگام نكاح مهریه مصطلح (صداق) تنها به عنوان هدیه (نحله) پیشنهاد شود.» و مهر زنان را به عنوان هدیه به آنان بدهید... «[واقرالنساء صد فتهن نحله...]. قرآن (۴/۴) یعنی مهریه نباید به عنوان اجرت زن را به كالایی مورد مبادله تنزل دهد. مسئولیت اقتصادی كه برعهده مرد است، بدین معناست كه زن حق معاشی در خور، خانه و لباس دارد، حتی وقتی كه خودش دارای ثروت و از نظر اقتصادی كاملاً مستقل است. او علاوه بر آن حتی این حق را دارد كه برای كارهایی كه در خانه انجام می دهد و حتی برای شیردادن نوزادان از مرد طلب پول كند. مرد هیچ حقی ندارد كه به زن علاوه بر وظایفش كوچكترین دستوری بدهد. وظایف او محدود است به این كه دارایی، كانون خانواده و وفاداریش [نسبت به مرد] را حفظ كند.وظیفه محافظت متقابل از جمله در روایتی از محمد(ص) به این صورت بیان می شود: مرد حافظ خانواده اش است و در قبال آن مسئولیت دارد.مشاركت زنان در مسایل اجتماعی، آن گونه كه در زمان حضرت محمد(ص) معمول بود، بر طبق دستورات قرآن همراه با نوعی بازداری مطابق با آن یا به عبارت بهتر منع تحریك متقابل بود: واقعیتی كه در نتیجه عوامگرایی تا سر حد بازداشتن زنان از این عرصه های زندگی مورد سوءاستفاده قرارگرفت
زن حافظ كانون خانواده مرد است و در برابر آن مسئولیت دارد. این وظیفه حفاظت مسئولیت متقابل غالباً به معنی تبعیض زنان گرفته شده و باعث سوءتفاهم شده است و مردان از آن سوءاستفاده كرده اند. وظیفه حفاظت مرد از زن در قرآن این گونه بیان شده است: الرجال قوامون علی النساء (۴/۳۴) كه تنها به این معنا می تواند باشد كه مردان مسئول زنان هستند و هیچ ارتباطی به بالاتر قرار دادن مردان نسبت به زنان ندارد.
قسمت بعدی جمله كه در پی آن می آید: «زیرا خدا بعضی ها را نسبت به دیگران برتری داده است «[بمافضل ا... بعضهم علی بعض]، همانگونه كه عالمی مصری در قرن ۱۶/۱۵ كه در سطور قبل نام او ذكر شد، بدون این كه تحت تأثیر جنبش های متساوی حقوق زن و مرد كه خیلی دیرتر پیدا شدند، گفته است، تنها به برعهده گرفتن بار اقتصادی و دعوت مرد به فعالیت و مسئولیت اقتصادی اشاره دارد. او در این باره می گوید: «برتری مرد به شغلی است كه با آن برای خانواده از راه مشروع پول در می آورد. از میان مردان آن كه شغلی ندارد همرتبه زن است.» برتر دانستن مرد، كه در اینجا و جایی دیگر از قرآن (۲/۲۲۸) از آن صحبت شده است در چارچوب وظایف و مسئولیت های اجتماعی است.اما وظیفه محافظت مرد از زن محدود به مسئولیت اقتصادی نیست. او علاوه بر آن موظف است كه زن را در برابر آزار و اذیت مردان غریبه حفظ كند، كه شرط آن نیز وفاداری زن است. برای این كه این مسأله باعث سوءاستفاده مردان از برتری جسمانی شان نشود، این موقعیت خیلی حساس (لزوم محافظت از زن در برابر مردان بیگانه، لزوم وفاداری از جانب زن و ممنوعیت سوءاستفاده مرد از قدرت بدنی اش) به صورت ذیل توضیح داده می شود و برای هر دو طرف یك راه حل روانشناختی جنجال برانگیز، آن هم تحت تحریم هر نوع تخطی بدنی توصیه می شود: پیرو این گفته كه مردان مسئول زنان هستند گفته می شود:زنان در صورت نقض مكرر و مستمر وظایف دینی شان (نشوز، یعنی زن از مرد نافرمانی كند به این صورت كه مرتكب بی عفتی های آشكار/ فاحشه مبینه شود)، تنها در این صورت هنگامی كه زندگی مشترك به این علت غیرقابل تحمل می شود، برای جلوگیری از طلاق به مرد اجازه داده می شود كه تدابیری اتخاذ كند كه از پند دادن تا جدایی در بستر را شامل می شود؛ و اگر همه اینها مفید واقع نشود تنبیه غیردردناك (غیرمبری) را نیز در بر می گیرد. (با تفسیر قرآن تابان مقایسه شود).
در اینجا علما یكصدا معتقدند كه فحاشی، هر نوع برخورد بد و حتی زدن ضربه های «غیردردناك» به زن به علت هر نوع مشاجره دنیوی و روزمره غدقن (حرام) است و تلاش می كنند حتی از بروز مورد نخست تا جایی كه امكان دارد ممانعت كنند.
توصیف ضربه غیر دردناك باید اساساً هرگونه از كتك زدن را لغو كند. به همین ترتیب وظیفه زن این است كه در چارچوب وظیفه عمومی هر مسلمانی، «امر به معروف و نهی از منكر كند» [تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر] (قرآن ۳/۱۱۰)، در این زمینه اثر تربیتی داشته باشد و مرد را از نقض وظایفش مانع شود.
به علاوه در مورد زن پذیرفته شده است كه حقوقش را ابتدا از طریق داور و بعد از طریق دادگاه به دست آورد. طلاق، كه اگر چه فی نفسه نامطلوبترین كار مجاز دانسته می شود (ابعد الحلال عندا... الطلاق)، از طریق طلاق (آزاد كردن) از جانب مرد و خور (آزاد شدن) از جانب زن صورت می گیرد. قرآن، به واسطه برتری اقتصادی مردان و در چارچوب وظیفه سرپرستی آنها، امكان تعدد زوجات را می پذیرد. اگر مرد، تنها بترسد از این كه در صورت تعدد زوجات نتواند عدالت را میان آنها رعایت كند، از امكان این كار در همان آیه از قرآن [كه امكان تعدد زوجات پذیرفته شده] ممانعت شده است (قرآن ۴/۳) [فأن خفتم الاتعدلوا فوحده] «اما اگر می ترسید از این كه عدالت را (میان آنان) رعایت نكنید، آنگاه (فقط) یكی» . افزون بر این، امكان حق طلاق برای زن در هنگام عقد ازدواج، در صورتی كه مرد بدون موافقت او زن دومی اختیار كند، پذیرفته می شود. پیش از این برخی دولت ها (تونس، مصر و غیره) از این امر رسماً استفاده كرده اند.در مورد ارث اگر زن یك یا چند برادر داشته باشد نسبت به آنها سهم كمتری از ارث به او می رسد. این مطلب به عنوان جبران مسئولیت اقتصادی بالاتری كه برعهده مرد است و زن به طور كلی فاقد آن است، و جبران وظایف دفاعی، كه تنها بر دوش مردان و نه زنان است، فهمیده می شود. در مورد تحصیل زنان خود حضرت محمد(ص) اولین كسی بود كه با شروع وحی حلقه هایی از زنان و مردان به منظور تعلیم بهتر ایجاد كرد.در تصاحب موقعیت های اجتماعی هیچ مانعی بر سر راه تساوی كامل حقوق زن [با حقوق مرد] قرار ندارد، با این فرض كه قواعد اخلاقی كه هم زنان و هم مردان موظف به آنها هستند رعایت شوند، به گونه ای كه زن به عنوان شریك هم ارزش مرد می تواند كار كند، بدون این كه همچون شیء مصرفی مورد علاقه مردان مورد سوءاستفاده و اذیت و آزار آنها قرار گیرد. [ذلك ادنی ان یعرفن فلایوذین] (قرآن ۳۳/۵۹)
مشاركت زنان در مسایل اجتماعی، آن گونه كه در زمان محمد(ص) معمول بود، بر طبق دستورات قرآن همراه با نوعی بازداری مطابق با آن یا به عبارت بهتر منع تحریك متقابل بود: واقعیتی كه در نتیجه عوامگرایی تا سر حد بازداشتن زنان از این عرصه های زندگی مورد سوءاستفاده قرارگرفت. كسب مجدد حقوق و آزادی هایی كه اسلام داده است و كمتر از آن جنبش برابری حقوق زن و مرد در غرب كه هنوز تمام نشده و حتی غالباً برای زیان رساندن به كرامت زنان مورد سوءاستفاده قرار گرفته است، باعث پیدایش جنبش جدید زنان در جهان اسلام شده است. این وضعیت و مخصوصاً این ،به موازات پیشرفت های سیاسی و اجتماعی در ممالك اسلامی به زنان اعتماد به نفس بالایی داده است و برای اولین بار در تاریخ اسلام گونه جدیدی از زنان مسلمان را به وجود آورده است، كه جنبش های اجتماعی در كشورهای اسلامی خیلی مرهون آن هستند و بدون آن این جنبش ها نمی توانستند به هیچ موفقیتی نائل شوند.
پروفسورعبدالجواد فلاطوری
ترجمه: مهدی كهندانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید