سه شنبه, ۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 21 January, 2025
مجله ویستا
غیریتسازی برای اثبات خود
میرزا فتحعلی آخوندزاده (۱۲۹۵ـ ۱۲۲۷ هـ . ق) از جمله روشنفکران عصر ناصری است که بر سنت روشنفکری ایران تاثیر داشته است.
آنچنان که ماشاءالله آجودانی در کتاب «مشروطه ایرانی» نشان میدهد آخوندزاده از آن دسته از روشنفکرانی بود که به درستی میان مبانی اسلام و مبانی فرهنگ غرب تفکیک قائل میشد و به هیچ روی اصرار نداشت که چون دیگر روشنفکران همعصر خود مانند مستشارالدوله و ملکمخان به اندیشههای مدرن چاشنی اسلامی زند.اما در این راه جانب فرهنگ غرب را می گرفت. او خارج از محیط ایران میزیست و خود را متعهد به ملاحظه باورهای عمیق جامعه مذهبی ایران نمیدید و توانست اندیشههای ضد مذهبی خود را به راحتی ابراز دارد. مهمترین اثر انتقادی او رسالهای است تحت عنوان «مکتوبات کمالالدوله» که به گفته خودش در باب حالات و اوضاع ایران و تاثیرات دین اسلام با نظر حکمت و فیلسوفیت به قلم آورده است. آنچه در این اثر و دیگر آثار و اندیشههای آخوندزاده برجستگی خاصی دارد، غیریتسازی تصنعی و غیرواقعی او از اعراب و دین اسلام است که بر مبنای فرضیات غیرواقعی تاریخی سامان یافته است. در واقع آخوندزاده میکوشد تا از راه این غیریتسازی، هویت ملی دیگری را برای ایرانیان تعریف کند. در این راه، زبان، خط، تاریخ، دین و ترقی عناصری کلیدی هستند که به باور آخوندزاده همه آنها با ورود اعراب مسلمان به ایران دچار آسیبهای جدی شدهاند.
فتحعلی آخوندزاده برای اثبات این مدعا، ابتدا بهشتی خیالی و مدینهای فاضله از دوره باستانی ایران را ترسیم میکند که مطابق هیچ یک از اسناد و شواهد تاریخی مطلقاً قابل اثبات نیست. او میگوید: «ایرانیان در بهشت طلایی هزاران سال پیش زندگی میکردند که پادشاهانش عادل بودند و مردم زیر سایه سلطنت ایشان از نعمات الهی بهرهیاب شده در عزت و آسایش زندگانی میکردند، بیچیزی نمیداشتند و گدایی نمیدانستند، در داخل مملکت آزاد و در خارج آن محترم بودند و شهرت و عظمت سلاطین ایران آفاق را فرا گرفته بود... کسی در حق احدی بر جور و تعدی یارا نداشت... رعایا از محصولات ارضیه خود به خزانه نیم عشر عاید میداشتند... در هیچ جا از ممالک ایران حکام ولایات قادر به کشتن احدی نبودند اگرچه مستحق قتل هم میشد. اول بایستی به عرض پادشاه برسانند و هر حکمی که از جانب پادشاه به اقتضای احکام [پیمان] فرهنگ صادر میگردید، مجری میشد... از جانب مردان و زنان جداگانه بیمارستانها بود که بیماران غریب و بیکس را در آنجا معالجه و پرستاری میکردند... کوران و شلان و عاجزان و بیکسان در بیمارستانهای پادشاهی روزیخوار میبودند. در هیچ سرزمین فقیر و گدا نمیشد».
از نظر آخوندزاده این روزگار طلایی، با ورود اعراب به ایران به تیرگی گرایید.
چو بخت عرب بر عجم چیره شد
همی بخت ساسانیان تیره شد
همان زشت شد خوب، شد خوب زشت
شده راه دوزخ پدید از بهشت
دگرگونه شد چرخ گردون به چهر
ز آزادگان پاک ببرید مهر
دریغ آن سر و تاج و اورنگ و تخت
دریغ آن بزرگی و آن فر و بخت
دریغ آن سر و تاج و آن مهر و داد
که خواهد شدن تخت شاهی به باد
کز این پس شکست آید از تازیان
ستاره نگردد مگر بر زیان
این عربها:
بریزید خون از پی خواسته
شود روزگار بد آراسته
زیان کسان از پی سود خویش
بجویند و دین اندر آرند پیش
آخوندزاده سپس ادامه میدهد که «به تکلیف سعد وقاص دین اسلام را قبول کردیم. نظر به وعدههای او بایستی در هر دو عالم به شادی و شاهی بودیم باشیم. از عالم آخرت هنوز که خبر نداریم، حرفی است که سعد وقاص و سایرین میگویند. بیاییم به عالم دنیا، از هجرت تا این زمان به ایرانیان مصیبتهایی رسیده است که در هیچیک از صفحات دنیا خلق بدانگونه مصائب گرفتار نگردیده است... نتیجه بشارتی که سعد وقاص خبر داده بود، این شد.»
بدین ترتیب آخوندزاده از طریق «غیریتسازی» پروژه تعریف خود یا ایرانی را پیجویی میکند. اعراب، غیر، بیگانه و دشمن محسوب میشوند که به عصر طلایی ایرانی خاتمه دادند. اعراب آن «دیگرانی» هستند که سیاهی، تاریکی و نکبت را برای ایرانی به بار آوردند. بنابراین در بازیابی هویت خویش باید از «غیر» آغاز کرد و باز زدودن «خود» از «غیر» به موجودیت ناب خویش دست یافت. این زدودن «غیر» شامل «خط»، «زبان»، «دین و فرهنگ» و «میراث نظام حکومتی دیسپوت» (استبدادی) میشود. وی در برخی از آثار خود صریحا به این امر اشاره میکند که خط و الفبای به ارث مانده از اعراب موجبات صعوبت یادگیری زبان فارسی شده و یکی از علل مهم بیسوادی ایرانیان، همین امر است. از اینرو تلاش فراوانی برای ارائه رسمالخط جدید بهعمل آورد.
به گفته آجودانی، این گمان که با تغییر الفبا و خط، مشکل باسوادکردن مردم حل میشد، گمان خامی بود که برجستهترین منتقد اجتماعی این دوره نزدیک به ۲۰ سال عمر را بر سر آن نهاد و در چند رساله و چندین نامه و یادداشت، صفحات بسیاری را در لزوم چنین کاری سیاه کرد. او در این «خیال خام» آنچنان استوار بود که با هر مانعی در برابر آن بهشدت مبارزه میکرد و چون اسلام را سد راه تغییر الفبا میدید، به جنگ تمام باورهای جامعه ایرانی میرفت و میگفت:
«این دین اگر ز بیخ و بن برنکنم
من خود نه علی ابن تقی حسنم»
آخوندزاده اسلام و تشیع را «غیر»فرهنگی و دینی میپندارد که از عوامل بدبختی ایرانیان محسوب میشود و در تجدید بنای هویت ملی ایرانی باید به کناری نهاده شود، در بعضی موارد از دین باستانی یعنی زردشتی به عنوان دین ایرانی یاد میکند و در جای دیگر «مدنیت جدید فرنگی» را دین ایرانی امروز معرفی مینماید و بر همه ادیان توحیدی میتازد. به علاوه در تاریخسازی وی تنها بر روی دوره پیش از اسلام، آن هم عصر هخامنشیان تکیه میکند و از این رو این دوره را جزو هویت ملی ایرانی به حساب میآورد و بقیه را در گروه «غیر» و «دیگران» که بیرون از هویت ایرانیاند، قرار میدهد. بدین لحاظ در نامهای به جلالالدین میرزای قاجار مینویسد: بعد از غلبه تازیان و زوال دولت پارسیان و فانی شدن پیمان فرهنگ و قوانین مهبادیان سلطنت حقیقی نبوده است. در مدت تاریخ هجری فرمانروایان این مملکت کلا دیسپوت و شبیه طرحی باشیان بودهاند. به همین سبب من مینویسم که این پادشاهان لیاقت هم ندارند که چهره ایشان در تالیف شما [نامه خسروان] نگاشته آید.
البته در پروژه هویتسازی آخوندزاده «غیر» دیگری وجود دارد که نه تنها «دشمن» و «بیگانه» محسوب نمیشود، بلکه در تجدید بنای هویت ملی ایرانی جزئی از «خودیت ایرانی» به حساب میآید. این غیرفرنگ و فرنگی است. وی هرگونه ناچیز شمردن و تحقیر اروپاییان را به عنوان تعصب و مناتیزم بازشناسی میکند و در گروه «غیر» و «دشمن» قرار میدهد.
وی در آثار خود تلاش دارد تا چشم بر تاریخ استعمار فرنگی فرو بندد و حتی آن تجربت پاک نماید.«خود» ارتجاعی مسلمان دیندار قاجاری است که به هویت غیراصیل و تحمیلی تن داده است و از این رهگذر بهطور جبرانناپذیری واپس مانده است. «خود» پیشرو، لیبرال، آزاداندیش و نسبت به دانش جدید [فلسفه، ادبیات و فناوری] پذیرا و مشتاق و علمآموزی، از نظر تاریخی به دربار هخامنشیان و عصر طلایی آنان پیوند میخورد و صد البته این خود پیشرو با «دیگری» مطلوبی به نام فرنگی همبستگی پیدا میکند. وی در حالی که پذیرش اسلام و فرهنگ اسلامی را نوعی خیانت به «خود» تلقی میکند، پذیرش عقاید فرهنگی را در راستای بازاریابی «خود» ارزیابی مینماید. بههر روی در تعریف نهایی از نظر آخوندزاده هویت ملی ایرانی از طریق پیوستگی بنیادین با دو غیرتعین مییابد؛ یکی «غیر» بد و دشمن که همان اعراب و همه میراث تاریخی آنهاست طی تاریخ هجری این ملک و دیگر «غیر» پیشرو یعنی فرنگ و فرنگی که اقتباس و بازسازی خود بر آن نمونه تمامعیار کاری است بس نیک و مطلوب.
نگین رضایی
منبع : روزنامه تهران امروز
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست