سه شنبه, ۱۳ آذر, ۱۴۰۳ / 3 December, 2024
مجله ویستا
حال رانندگی ما وخیم است!
اگر پس از مدتی اقامت در یک کشور اروپای غربی به تهران برگردید و با ترافیکش مواجه شوید، وحشت خواهید کرد. بیتوجهی به مقررات، سبقت غیرمجاز، عبور از خط ممتد و چراغ قرمز، ایستادن روی خط عابر پیاده، ترمزها و ایستادنهای غیرمنتظره از همان مسیر فرودگاه تا منزل
هرازگاه وحشتزدهتان میکند. در کنار راننده بیباک تاکسی که چیزی از مایکل شوماخر کم ندارد، در صندلی فرومیروید. ناخودآگاه ترمز میکنید، با دستتان داشبورد تاکسی را میچسبید و چشمتان را میبندید تا سرانجام به مقصد برسید. اما نگران نباشید! تا چند روز دیگر عادت میکنید و احتمالا خودتان هم به خیل این شوماخرها خواهید پیوست و اگر اتومبیلی از شما سبقت بگیرد، غرورتان جریحهدار خواهد شد و اگر اتومبیلی بخواهد جلوی مسیر شما از فرعی به اصلی وارد شود با چراغزدنها و بوقهای ممتد به او اعلام خطر میکنید که از جای خودش حرکت نکند و موجب کندی عبور شما نشود! شوخی که نیست؛ چه کسی حق دارد در این مسیر پرافتخار (که شاید مقصد آن خانه عمقزی باشد که شما را به صرف دیزی دعوت کرده) از سرعت شما بکاهد؟ هرگز! حتی یک سانتیمتر هم از حقتان نگذرید و به اتومبیلی اجازه عرض اندام ندهید! ...
به راستی، چرا تصویر رانندگی ما اینقدر کجومعوج است؟ برای شنیدن پاسخ این سوال رفتهایم سراغ دکتر فربد فدایی، روانپزشک، تا قدری با خودمان بیشتر آشنا شویم!
▪ آقای دکتر! فکر میکنید چرا ما مردم مهربان و مؤدب که اگر دو نفری جلوی در برسیم چند دقیقه به هم تعارف میکنیم که اول شما وارد شوید، در پشت فرمان اتومبیلمان عوض میشویم و حاضر نیستیم چند ثانیه صبر کنیم تا اتومبیل دیگری قبل از ما عبور کند؟
ـ البته همه ما اینطور نیستیم. ولی واقعیت این است که این فرهنگ مسلط رانندگی در تهران است و اینکه چرا وضع چنین است، خیلی هم پیچیده نیست. زمانی که بستر اجتماعی مناسب برای پدیده یا فرآوردهای موجود باشد، طبعا فرهنگ استفاده از آن هم وجود خواهد داشت. برای نمونه، در جوامع صنعتی اروپا و آمریکا، نیاز به وسیله حملونقل سریع در یک جامعه پرتحرک، موجب اختراع اتومبیل و استفاده گسترده از آن شد و مقرراتی هم در جهت این امر وضع شد که مورد پذیرش آحاد جامعه بود زیرا بر مبنای نیاز واقعی آنان شکل گرفته بود. مدیر موسسه صنعتی یا اجرایی ضرورت داشت به سرعت و مطمئن به محل کار خود برسد، نیروهای امدادی میخواستند در اسرعوقت به محل مورد نیاز برسند، پزشک میخواست سریعا بر بالین بیمار اورژانس حاضر شود. از این رو مقرراتی را در جهت تنظیم رفت و آمد با جان و دل میپذیرفتند و خطای رانندگی را مهم و ناخوشایند میدانستند، خطایی که با جریمههای سنگین توأم بود اما در جامعه غیرصنعتی که استفاده از اتومبیل نه برحسب نیاز واقعی، بلکه ناشی از تفنن بود، قوانین راهنمایی و رانندگی هم به نظر عموم چیزی جز تشریفات غیرضروری نبود.
▪ و در کشور خودمان، چطور؟
ـ در جامعه کشاورزی فئودالی ایران در انتهای عصر قاجار اتومبیل از آغاز بهعنوان یک وسیله سرگرمی و نمایش باب شد. صنعتی وجود نداشت که لازم باشد محصولات آن به سرعت توسط کامیون به محل مصرف حمل شود؛ پزشکی نبود که بخواهد به سرعت خود را به مطب یا بیمارستان برساند؛ سازمانی نبود که سرعت در کار جزو اولویتهای آن باشد. بنابراین ورود اتومبیل از آغاز برای این بود که عصر پنجشنبه و جمعه مردم اتومبیلدار به سر پل تجریش بروند یا به لالهزار بروند و خودی نشان دهند و با «اتولمبین» خود به دیگران بگویند: «هان! این منم طاووس علیین شده!»
اگر از ورود اتومبیل به ایران منفعتی حاصل میشد از آن کمپانیهای آمریکایی صادرکننده اتومبیل بود که در برابر طلای این مملکت فقیر محصولات خود را به گرانترین قیمت میفروختند. حکایتی که اکنون شاید با طرف فرانسوی در حال تکرار باشد.
▪ اما به نظر میرسد این روزها استفاده از خودروها فقط تفریح و سرگرمی نیست و خیلی از مشکلات را کم میکند.
ـ ببینید؛ این دیدگاه که اتومبیل وسیلهای غیرضروری است که برای گردش و تفریح از آن استفاده میشود حتی گریبان پزشکان را هم گرفته است؛ به نحوی که سازمان ترافیک هم گویا نمیتواند بپذیرد که پزشک ایرانی هم مانند همتایان خودش در دیگر کشورها برای رسیدن به موقع به بیمارستان یا مطب یا بالین بیمار نیاز به استفاده از اتومبیل دارد و اگر ضرورت اقتضا کرد، میتواند با سرعت غیرمجاز هم برای نجات جان بیمار حرکت کند یا در محل ممنوع پارک کند. مأموران راهنمایی کشورهای صنعتی با دیدن آرم پزشکی بر شیشه اتومبیل، نه تنها او را جریمه نمیکنند، بلکه راه را برای او بازمیکنند. اما متأسفانه اینجا گهگاه پزشک مجبور است برای استفاده از این حق خود مبلغ کلانی بپردازد و تازه آرم ترافیک را با منت و تأخیر فراوان به او بدهند، در حالی که خیلی از صنوف دیگر با پرداخت پول کمتری از همان سازمان، آرم خود را ماهها پیش دریافت کردهاند.
▪ برگردیم به بحث خودمان! منظور شما این است که ما خودرو سوارانی هستیم که فرهنگ آن را آموزش ندیدهایم؟
ـ در هر حال، از همان آغاز، استفاده از اتومبیل در ایران برای عموم مردم ناشی از ضرورت اجتماعی نبود و بنابراین فرهنگ استفاده از آن هم به وجود نیامد. زیاد دیدهایم که دو نفر آشنا که سوار بر اتومبیلهای خود یکدیگر را در خیابان میبینند، در حال رانندگی و در حالی که شیشههای اتومبیل را پایین کشیدهاند با یکدیگر به گفتگو و احوالپرسی میپردازند و اعتنایی هم به صف طویل اتومبیلهایی که مجبورند آهسته پشت سر آنان حرکت کنند، ندارند.
▪ داغ ما را تازه کردید! نظرتان درباره بوق زدن پست سر ماشین عروس و ویراژدادنهای عجیب و غریب چیست؟
ـ کاروانهای حمل عروس و داماد که با حرکت کند و اشغال عرض گذرگاه و بوقزدنهای ممتد مزاحم شهروندان دیگر میشوند، در واقع نماینده یک فرهنگ ایلی و عشیرهای ماقبل عصر صنعت هستند که عروس و داماد را با اسب و استر میآوردهاند و میبردهاند و هلهله میکردهاند و ساز و نقاره میزدهاند و اکنون هم بیتوجه به حضور در یک کلانشهر همان کارها را با اتومبیل انجام میدهند. زمانی که کاربرد یک وسیله بر مبنای نیاز واقعی از آن نباشد، طبعا قوانین مربوطه هم مورد بیاعتنایی قرار میگیرد. مردم قوانین راهنمایی و رانندگی را میدانند چون آنها را خواندهاند و امتحان دادهاند، اما آنها را به کار نمیبرند. این قوانین که مختص جوامعی با نیاز واقعی به اتومبیل است، از دید بسیاری از رانندگان ما بیعلت و مزاحم و قابل چشمپوشی است. اصرار برخی رانندگان در زیر پا گذاشتن مقررات این فکر را ایجاد میکند که آیا آنان در کودکی با پدر سختگیر خود مشکل داشتهاند که اکنون با هر چیز و هرکسی که نماینده نظم و مقررات باشد، مخالفت میکنند و از این سرکشی لذت میبرند!
▪ بله، آدم بعضی اوقات که به رفتار رانندگان متخلف نگاه می کند واقعا متعجب میشود که آنها چه هدفی در سر دارند!
ـ گاهی به نظر میرسد اکثریت رانندگان در واقع هدف خاصی از رانندگی ندارند. شما گهگاه رانندگانی را میبینید که ناگهان تغییر مسیر میدهند، دور میزنند، برای عبور از راست یا چپ مردد هستند. اکثرا شما نمیتوانید هیچ پیشبینی از رفتار راننده جلویی داشته باشید. او ممکن است بدون هیچ علامتی ناگهان به چپ یا به راست بپیچد، در میانه خیابان توقف کند یا حتی بیتوجه به اینکه اتومبیلی در پشت سر او قرار دارد با دنده عقب حرکت کند. این نوعی خودمحوری کودکانه است که متاسفانه شیوعی تام دارد. شما در خیابان رانندگانی را میبینید که برای رساندن فرزندشان به مدرسه، برای خرید یا احوالپرسی با آشنایی که در پیادهرو دیدهاند، اتومبیل خود را دوبله پارک کردهاند و هیچ نگرانی از بابت شلوغی و مشکلی که برای رانندگان دیگر ایجاد کردهاند، ندارند و این در حالی است که پنجاه متر عقبتر یا جلوتر جای پارک مناسب برای آنان وجود دارد. شاید هم این نوعی واکنش از سوی کسانی باشد که کسی هیچگاه حقوق آنان را رعایت نکرده است و اکنون به صورت جبرانی از تعدی به حقوق دیگر شهروندان تشفیخاطر پیدا میکنند! این قضیه کودکی است که مرتب از پدر و مادر کتک خورده است بنابراین در بزرگسالی فرزند خود و دیگران را کتک خواهد زد.
▪ فکر میکنید این قبیل رانندگان بالاخره کی نظم و قانون را رعایت میکنند؟
ـ خب، نظم در رانندگی بازتابی از نظم و ترتیب فکری و رفتاری افراد است. تا در جامعهای نظم و دقت واقعا مهم نباشد، قوانین راهنمایی و نظم در رانندگی هم رعایت نخواهد شد. وقتی شخص نیم ساعت یا یک ساعت یا دو ساعت دیرتر به جلسهای که باید حضور مییافت، میرسد و دیگران واکنشی نشان نمیدهند؛ زمانی که کارمند در محل کارش نیست و اگر بخواهید به رییس او شکایت ببرید، میفهمید که خود رییس هنوز نیامده است؛ زمانی که هواپیما با تأخیر چند ساعته پرواز میکند و آب از آب تکان نمیخورد؛ چگونه میتوان انتظار داشت مردم نظم را فقط در رانندگی رعایت کنند؟ مکتب روانشناسی یادگیری میگوید مردم کاری را انجام میدهند که برایشان پاداش داشته باشد یا به علت عدم انجام آن مجازات شوند. اگر مردم ببینند عدهای با قانونشکنی سریعتر به خواستههایشان میرسند و مجازات هم نمیشوند، آیا جای شگفتی است که افراد پایبند به مقررات به عنوان آدمهای بیعرضه مورد تمسخر قرار گیرند؟ خود شما حتما بارها پشت چراغقرمز با بوقهای مکرر راننده عقبی مواجه شدهاید که میخواهد شما جلو بروید و از چراغقرمز عبور کنید تا ایشان زودتر به مهمانیاش برسد!
▪ بله، همینطور است. انگار قبح تخلفات رانندگی ریخته!
ـ فکر میکنم شما هم قبول داشته باشید که بیاعتنایی در برابر قوانین راهنمایی و رانندگی و حتی مقاومت در برابر آنها تظاهری از یکی از وجوه فرهنگی ماست و صرفا ناشی از ناآگاهی از مقررات نیست. سختگیری در اجرای قانون هم که به صورت مقطعی انجام میشود، سبب برانگیختن واکنش نامناسب از سوی عموم نسبت به نهاد مجری قانون میشود. بنابراین چاره واقعی کار فرهنگسازی است. از وجوه دیگر فرهنگی جامعه ما، ماشینسواری برای سرگرمی است. مردم ماشینسواری میکنند تا دلشان باز شود! از آنجا که امکانات تفریحی سالم و ارزان نسبتا معدود است، مردم و به ویژه جوانان اتومبیلسواری با بنزین کوپنی ارزان را بهعنوان یک تفریح پذیرفتهاند!
● تاثیر بیماریهای روانی بر رانندگی
چندی پیش در خبرها آمده بود که جوانی پس از کیلومترها رانندگی سریع در جهت مخالف در یکی از بزرگراههای تهران توسط پلیس دستگیر شد. جالب است که او در اظهاراتش عنوان کرده بود قصدش نشان دادن تواناییها و اعتماد به نفس جوانان به همه مردم دنیاست! البته این جوان به دستور قاضی جهت معاینه روانپزشکی به پزشکی قانونی معرفی شده وگرچه هنوز نمیدانیم مشکل اصلی او چیست اما تردید نداشته باشید بسیاری از افراد از اتومبیل یا موتورسیکلت خودشان به عنوان ابزاری جهت جبران احساس کهتری یا حقارت استفاده میکنند، به این معنی که قدرت وسیله نقلیه را (از بیست تا دویست اسببخار) به خود پیوند میزنند و در نتیجه احساس قدرت میکنند! آنها در کوچه و خیابان با سرعت میرانند و واکنش مردم به آنان احساس رضایت میدهد. حرکات غیرعادی با اتومبیل برای جلبتوجه رهگذران، برای این عزیزانی که امکانی برای ابزار وجود در زمینههای دیگر نمییابند، این فرصت را فراهم میکند تا نیازشان را ارضا کنند. اگر بتوان به این جوانان فرصتهای مثبتتری برای ابراز وجود داد، آن گاه مزاحمتهای رفتاری آنان کاسته میشود. حتی میتوان با ترتیب دادن مسابقههای اتومبیلرانی و موتورسیکلترانی دورهای در سطوح گوناگون به این نیاز به شکلی مهارشده پاسخ گفت.
اتومبیلها نه تنها جزیی از شخصیت یک فرد، بلکه گاهی تظاهر مستقیم آرزوهای خودآگاه یا ناخودآگاه او هستند. کارمند میانسال میانمایه عیالواری که یک اتومبیل اسپرت قرمزرنگ، گرچه دست دوم، میخرد؛ در واقع تمایل خویش را برای گریز از زندگی یکنواخت و ملالآورش اعلام میکند. فردی که با امکان مالی کم با قرض هم که شده، یک اتومبیل بزرگ و گران تهیه میکند، آرزویش را برای بزرگی و جلال به ما اعلام میکند. کسی که اتومبیل خارج جادهای شبیه جیپ و امثالهم را برای رانندگی در تهران برگزیده است تمایل به ابراز قدرت و نیاز به بالاتر بودن از دیگران را ابراز میکند. افرادی که با عینک دودی در پشت شیشه دودی اتومبیل خویش با سرعت ویراژ میدهند، تمایل پنهان خود را برای قانونشکنی بیآنکه شناخته شوند ابراز میدارند.گاهی شخصیتهای پارانویید (بدبین)، شیشههای دودی و پرده و کرکره برای اتومبیلشان برمیگزینند تا داخل آن دیده نشود.
رانندگی سریع و خطرناک و زیر پا نهادن مقررات از ویژگیهای مبتلایان به شیدایی (مانیا) و نابهسامانیهای شخصیتی مرزی و ضداجتماعی است. تمایل به جلب نظر دیگران به وسیله اتومبیلهای غیرعادی با رنگهای غیرمرسوم و صدای گوشخراش بوق و غرش اگزوز از مشخصات شخصیتهای هیستریونیک (نمایشی) است. بسیاری از مبتلایان به شخصیت خودشیفته، طالب اتومبیلهای لوکس آلمانی هستند اما اگر به اندازه لازم پول نداشتند کپیهای ژاپنی و کرهای آنها را سوار میشوند. افرادی که در معرض فشارهای روانی زیاد هستند، مستعد تصادفهای رانندگی میشوند. رانندگی بیمبالات میتواند از تظاهرات ناکامی و سرخوردگی باشد. برخی بیماران دچار افسردگی شدید به قصد خودکشی، با اتومبیل، خود را به کوه میزنند یا به دره پرتاب میکنند...
به امید روزی که اتومبیل فقط در زمان استفاده واقعی خویش و با رعایت مقررات به کار رود.
دکتر مجید سلطانی
منبع : روزنامه سلامت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست