جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا


مروری بر روزهای اعتراض


روزهای اعتراض به عنوان یک خرق عادت به شمار می آید، روزهای اعتراض با کنایه های متفاوتی که به مسائل اجتماعی امروزه ما با کمک گرفتن از گذشته می زند به راحتی می تواند بسیاری از مسائل فکری و فرهنگی امروز را عیان تر نشان دهد، اغلب افراد نقش هایی از جریان های فکری هستند، جریان هایی که همه را دربرمی گیرد.
سیدمرتضی یک روحانی است، از آنهایی که به قول دکتر شریعتی امضایشان پای هیچ قرارداد استعماری نیامده است، سیدمرتضی یک تبعیدی از جامعه خود بوده که به علت درگیری به تبعیدی دیگر تن درمی دهد، مخالفت سیدمرتضی این مرتبه نه مستقیم با طبقه حاکم، بلکه با اندیشه هایی است که به دنبال تخدیر مذهبی و فرهنگی مردمند، هست. او در مقابل کسی می ایستد که نماینده جریانی است، که خود را عین مذهب می داند و غیر را انحرافی می پندارد، این مرتبه مشکل سید آن است که در مقابلش کسی وجود دارد که از جنس مذهب سخن می گوید، اما با گویشی دیگر شخصی وجود دارد که از مذهب تنها به روایات مجعول بسنده کرده و به ظاهر پارسایی مومن است و در خفا آن کار دیگر می کند. برای سید پیشینه ملی همان اندازه اهمیت دارد که دین، به همین علت است که او مخالف برگرداندن رود و به تاراج بردن میراث فرهنگی مردم شهر است.
میرزا با سیمایی ظاهرالصلاح ابتدا به عنوان شاگردی پیش سید مشغول درس بوده، اما پس از اندکی خود ساز مخالف می نوازد، میرزا در انتظار است، انتظار موعود، او خود و شاگردانش را با اندیشه هایی آماده این ظهور می کند، او ترویج فساد را به نحوی برای ظهور موثر می داند که سیدمرتضی یکی از شدیدترین مخالفان آن است و به این خاطر معتقد به جلوگیری از آن در هیچ نوعی نیست، میرزا که از مداحی شروع کرده، سعی دارد با اظهارات سطحی و ظاهرسازی خود افراد بیشتری را جذب نماید، او برای برگرداندن رود شهر که به غارت دفینه خواهد انجامید، روایاتی می آورد که نشان دهنده شیطانی بودن رود است و بدین وسیله مریدان خود را به عوض کردن مسیر رود قانع می کند.
فریدون مردی با ظاهر آرام که در حقیقت تمام افراد حکومت را به طریقی پنهان از بالا هدایت می کند، او هر زمان بخواهد کسی را به طریقی نامحسوس از میان برمی دارد و یا مدیری را برکنار می کند، فریدون دست بازی در کمک به افراد و اشخاص دارد، او به عنوان یک تاجر در شهر زندگی می کند. با قدرتی پنهان. او عضو یک کلوپ روتاری آمریکایی است و البته رقیبانی در عرصه اجتماع و سیاست دارد که شاید زمانی استاد وی محسوب می شدند ولی در هر حال در کلوپ رقیب انگلیس قرار دارند.مفتخر فرماندار جدید و رقیب فریدون رقیبی که زمانی استاد شاگرد بوده و در حال حاضر رقیب وی. او نیز سیاست زیرکانه خود را به کار می برد و معتقد است این شیر پیر از پا نخواهد ایستاد. این شیر پیر نیز به دنبال دفینه است و این خواسته را در عیان دنبال می کند، او بنا به هدف زمانی با میرزا، خشک مذهبی که از داخل روایات جعل شده به دنبال خشکاندن رودخانه است؛ همگام و متحد می شود.
میرزا ادامه روندی است که با جعل روایت و حدیث و بدل کردن دین به دنبال عوض شدن فکر مردم هستند، از سالیان پیش این وضع شروع شده و امروز به زمانه میرزا او و همفکرانش ثمره تلاش های گذشتگان خود را با هر رویکردی که داشته اند، می بینند و می گیرند، میرزا نتیجه اخبارگیری است که تنها روایت و حدیث را بدون بررسی صحیح و سقیم می پذیرند، اینان درایتشان در فهم امور دین به کناری وانهاده شده و از عدالت امروز به بهانه عدالت موعود چشم بسته اند، عدالت و انتظار در بیان ایشان معنای دیگری یافته است و انتظار تنها مایه تخدیر ایشان شده است، نه انتظاری روشنگر، اینان به طور کل فهم دین را به کناری نهاده اند و تنها به پوسته ای بسیار سطحی بسنده کرده اند، مداحی و تنها گریه را جزء معدود روش هایی می دانند که سعادت را برای انسان به ارمغان خواهد آورد، بدون هیچ تلاشی برای فهم آن، حتی از قرآن هم تنها قرائت عربی آن را می پسندند، نه فهم و اندکی تعمق و تدبر در آیات. میرزا نمونه ای جالب از امروز ما است.بدون اغراق یاران میرزا در به وجود آمدن چنین نظری در عوام جامعه سعی فراوانی نموده اند، خدا برایشان دوردستی در بی نهایت است که امکان نزدیک شدن به آن در زندگی سهل نیست. برای اینان مقدساتی، مقدس تر از خدا فرض است و تا آنجا به پیش می روند که بنا به قول مشهور امام موعود، زمانی که ظهور کند، مدعیان دینداری اولین کسانی هستند، که در مخالفت با امام برمی خیزند، زیرا که اسلام او در مقابل اسلام ایشان دین دیگری جلوه می کند، او رویکردی کاملاً متفاوت دارد.داستان سرانجامی متفاوت دارد و با سئوالی بیننده را تنها می گذارد. فردا در ادامه این روند چه خواهد شد؟ آیا از این مردم عده ای به اسم عدالت به تاراج فرهنگ خود می روند؟ این دیالوگی است که در قسمت پایانی یکی از یاران میرزا که احساس پشیمانی دارد بر زبان می آورد، آیا اینان خود به دست خود شرایط غارت دفینه را فراهم کرده اند؟ این تلنگری است برای امروز ما.دفینه به تاراج می رود و میرزا مردی که خود را عین دین می داند، به درجه عالم و شارع دین ارتقا می یابد.
سیدمرتضی مردی که به کسوت علم، فهم و وظیفه خود در مقابل میرزا می ایستد و سخن و عمل او را تحریف دین می داند، به تبعید ناچار می شود. از مردم آنان که اهل فهم بودند نیز یا به گور به دشنه مخالف خفتند و یا به گوشه زندان آرامشان کردند و یا همچون سید به جلای وطن ناچار شدند.مفتخر هم که دفینه را به رقیب (فریدون) واگذار کرد، به طعنه به رقیب آمریکایی خود گوشزد می کند، که شیر پیر استعمار، انگلیس بر هدف خود همچنان ایستاده و به این زودی ها از پای نخواهد نشست.داستان تمام می شود و بیننده با ابهامی در مقابل اتفاقات افتاده می ماند، به راستی اگر در مقام عمل میرزا عهده دار منصب دین از جایگاه رسمی شود و سیدمرتضی به جرم سخن و فکر خویش به جلای وطن محکوم شود، در آینده نزدیک از دین چه خواهد ماند؟

ابوذر معتمدی
منبع : روزنامه شرق