جمعه, ۱۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 7 February, 2025
مجله ویستا
تمدن هند
شبهجزیره وسیع هندوستان به بزرگی قاره اروپا به استثناء کشور روسیه است و سکنه آن یکپنجم جمعیت کره زمین را تشکیل میدهد. در این سرزمین پهناور، همهگونه اقلیم از قلههای یخبندان و جنگلهای انبوه قاره تا کویرهای خشک و بایر با تغییراتی تدریجی یافت میشود. در سراسر زمانها تاریخ هیچ سرزمینی به وسعت هندوستان با آنهمه زبانها و نژادها و تمدنهای مختلفش در روی کره زمین وجود نداشته است.
پیرامون تمدن هندوستان، نمیتوان به یقین مطلبی را بیان داشت. هرگونه بحث درباره تاریخ هند مبهم و ناقص مانده است، و این نیز بهواسطه آن میباشد که خود هندیان همواره نسبت به سیر تاریخ بیاعتنا بودهاند. بیاعتنائی هندیان به تاریخنگاری نتیجه نوعی جهانبینی بوده است که هندیان به آن اعتقاد داشتهاند، بهعبارتی دیگر در متن وقایع تاریخی که هندیان به ثبت آن اقدام مینمودند، تنها پند و اندرز و مقام و شهرت را میتوان دریافت و به همین جهت است که اکثر مورخان معتقدند که هند دارای تاریخ نیست. از سوی دیگر با احتیاط میتوان از روی ادبیات و افسانههای قدیمی هند، بعضی نکات برجسته، گذشتههای تاریخی این قوم را روشن ساخت و بیشتر در اثر ارتباطی که بین هندیان و اقوام دیگر باستانی وجود داشت، میتوان از روی آثار و نوشتههای آنها به گذشتههای تاریخی هند پی برد. بهعقیده لغتشناسان نام هند از اسم رودخانه سند که در میان هندیها ”ایندوس“ Endus نام دارد گرفته شده است. تا نیمه اول قرن بیستم تصور عموم بر این بود که تمدن هندوستان با آریائیها آغاز میگردد، و قبل از ورود این قوم به هندوستان، تمدنی در این منطقه وجود نداشته است. اما با کاوشهای فراوانی که در منطقه موهنجودار و migxnhi-Daro بهوسیله سرجان مارشال و دستیارانش صورت گرفت آثاری پدیدار گشت که حکایت از قدیمیترین آثار تمدن جهان مینماید. این اکتشافات ثابت میکند که در سند و پنجاب طی هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد، یک زندگی شهری بسیار مترقی وجود داشته است. وجود چاهها و گرمابهها و مجاری فاضلاب مجهز در اغلب خانهها، دلالت دارد بر اینکه وضع اجتماعی مردم آن دست کم با وضع مردم سومر برابر بوده و بر وضعیکه در مصر و بابل حکمفرما بوده برتری داشته است، و اینها در نهایت به ما میگیود که قبل از مهاجرت آریائیها تمدنهای کهن و ریشهدار در هندوستان وجود داشته است و در واقع تمدن هندوستان ریشه در ادوار کهنتری داشته است. تمدنهای کهنتر از تمدنهای آریائی، مهمترینشان ”موهنجودارو“ و هارپا harpa بودهاند که دارای قدمت بسیار زیادی هستند و از لحاظ تکنیک و مدنیت در سطح بالائی قرار داشتند.
در مورد ساکنان اولیه هند، میتوان از ”ناگاها“ nagas که معروف به مارپرستان بودند نام برد. این اقوام پیش از حمله و هجوم آریاها، نواحی شمال هندوستان را در تصرف داشتند و اخلاف ایشان هنوز در کورههای دورافتاده آنجا روزگار میگذرانند. قدری دورتر در اقصی نقاط جنوب هند، مردمی میزیستند سیاهپوست با بینی پهن که آنها را ”دراویدی“ Dravidian میخوانند. برخی از مورخان حدس میزنند که دراویدیها از اقوام سومریها بوده و در هزاره چهارم پیش از میلاد، از راه شمالغربی بر سرزمین هند استیلا یافتهاند.
در حدود دو هزار سال پیش از میلاد، آریائیها که از خویشاوندان نزدیک ایرانیها بودند، و به زبان هند و اروپائی سخن میگفتند، شروع به مهاجرت از ایران کرده، و پس از عبور از گردنه کوهستانها به جلگه سند رسیدند. آریائیها ابتدا پنجاب را به تصرف درآوردند و به سبب برتری نیروی جسمانی و استفاده از سلاح آهنی و اسب بر دراویدیها مسلط شدند. این آریائیها در حقیقت مهاجرانی بودند که برای تهیه چراگاه و سرزمینهای جدید برای کشت به این نواحی آمده بودند و چون مردانی شجاع و جنجگو و دارای تیر و کمان بودند و ارابههای جنگی در اختیار داشتند و دارای فرماندهانی نیز بودند به آسانی توانستند بر هند تسلط بیابند. اما همینکه بر هند مسلط شدند حالت جنگجویانه خود را از دست دادند و به کشت پرداختند که در رأس آن یک شاه قرار گرفته بود و اختیاراتش از طرف شورای جنگجویان کنترل میشد و هر قبیله در رأس خود یک فرمانده داشت که اختیاراتش توسط شورای قبیله محدود میگردید. در این عصر، به اعتقاد مردم سایر سرزمینها، هندوستان سرزمینی صاحب ثروت و کشور عجایب بهنظر میرسید. ارزیابی اغراقآمیزی از ثروتهای هند، توأم با عوامل دیگر، مقدونیان و یونانیان را برانگیخت تا در سال ۳۲۷ قبل از میلاد، و پس از نابودی امپراطوری پارسها، به سرزمین هندوستان یورش برند. اسکندر مقدونی موفق گردید با عدهای از شاهان هند، که با یکدیگر رقابت داشتند، متحد شود و قسمتی از سرزمین هند را تصرف کند. اسکندر بر آن بود که به پیشرفت خود بهسوی شرق هند ادامه دهد و دره گنگ را تسخیر کند. اما ارتش مقدونیکه بر اثر دشواریهای کوهستان هند از پا درآمده بود، در برابر مقاومت سرسخت هندیان از اطاعت فرمانده خود سر باز زد. اسکند ناچار شد با جنگ و گریز هند را ترک گوید. دیری نپائید که میان سرداران مقدونی و پادشاهانی که تسلیم فاتحان شده بودند اختلاف افتاد و بومیان علیه یوغ خارجی سر به شورش برداشتند. در سال ۱۳۱۷ قبل از میلاد حتی یک پادگان مقدونی نیز در هند وجود نداشت.
قیام برعلیه مقدونیان را در شمالغربی هند، شخصی به نام چاندراگوپتا Chandragoupta رهبری مینمود. وی پس از پیروزی برعلیه مخالفین، سلسله موریان را بنیان گذاشت.
بهتدریج او به مطیع ساختن تمام نواحی شمال موفق شد و بدینسان وسیعترین دولت هند باستان را بنیان نهاد. در حقیقت چاندراگوپتا موفق میشود که وحدت را در بخش عمدهای از سرزمین هند پایهگذاری کرده، نظام اداری بسیار قوی ایجاد بکند. نوه چاندراگوپتا که نامش، اشوکا Ashoka بود برای ایجاد وحدت و تمرکز در سرزمین هند مذهب بودا را قبول میکند و این مذهب را مذهب رسمی قرار میدهد و بهوسیله این ایدئولوژی واحد، تمرکز و وحدت را در سراسر کشور ایجاد میکند.
آشوکا علیرغم تلاشهای خود نتوانست دولتی استوار و واحد بهوجود آورد. بلافاصله پس از مرگ او امپراطوری موریاها به انحطاط گرائید. در حدود سال ۱۸۷ قبل از میلاد، واپسین بازمانده این خاندان بهوسیله یکی از سران سپاهی خلع و کشته شد. این فرمانده سپاهی خود سلسله جدیدی به نام شونگا Counga را بنیان نهاد. در همین دوره است که از قسمت شمالغربی هند، اقوامی شروع به حمله در داخل سرزمین هند کردند که معروفترین آنها کوشانها بودند. کوشانها بهتدریج به قسمتهای شمالغربی هند وارد شدند. این عده در ناحیه ماورالنهر، افغانستان، پاکستان و غرب هند دولتی را با همین نام تشکیل دادند. کوشانها نیز مذهب بودائی را قبول کردند و کانیشکا معروفترین امپراتور این دولت که از حامیان متعصب آئین بودا بود اقدام به ساختن معابد و صومعههای زیادی نمود... امپراطوری کوشانها که از نژادهای بسیار گوناگون ترکیب یافته بود نمیتوانست برای مدت طولانی باقی بماند. این امپراطوری اندکی پس از مرگ کانیشکا رو به ضعف نهاد، و در حدود سال ۲۳۰ انحطاط آن کاملاً آشکار گردید و در این بین امپراطوری گوپتا پا به عرصه وجود نهاد، امپراطوری گوپتا در زمان سلطنت چاندرای گوپتای دوم به اوج عظمت خود رسید. او قسمت عظیمی از پنجاب و سرزمینهای هند مرکزی را به تصرف درآورد، دولت وی از خلیج بنگال تا دریای عمان گسترده شده بود. همزمان با این دوره (که برابر با دوره ساسانیان میباشد) هند شمالی دستخوش هجوم هفتالش Hephtalltes Huns گردید. این قبایل که از آسیای مرکزی آمده بودند، از جمله به امپراطوری گپوتا یورش بردند و به واسطه همین جنگها بود که این سلسله رو به ضعف گذاشت.
بعد از این، در حدود قرن هشتم میلادی، اسلام با گذشتن از سرزمین پاکستان و افغانستان وارد سرزمین پنجاب میشد. لشکریان اسلام تا مرز هند پیش رفتند و لیکن آئین اسلام توسط بازرگانان و مبلغین به سرزمین هند راهیافت. بعدها، سلطان محمود غزنوی نیز به هند لشکر کشید و آن سرزمین را فتح کرد. سرزمین هندوستان مدتها بعد از حمله سلطان محمود، مورد تهاجم مغولان قرار میگیرد. در دوره مغولان، تیمور به هندوستان حمله نمود و سرزمین هند مورد کشتار و ویرانی زیادی قرار میگیرد... اینها که از نظر گذراندیم شرحی خلاصهوار از اوضاع سیاسی تمدن هند قدیم تا هجوم مغولان بود. به اعتقاد مورخان، تمدن هند از نظر سیاسی چندان اهمیتی ندارد. در هندوستان همان گونه که از نظر گذراندیم، هیچ هنگام وحدتی بهوجود نیامد که قابل مقایسه با حکومتهای باستانی و یا کشورهای امروزی باشد.
در حقیقت، اهمیتی که تمدن هند در تاریخ بشری دارد، به خاطر پیشرفتهای علمی در زمینههای پزشکی، صنعت، علوم، فنون و هنر بوده است. این تمدن از نظر فرهنگی با معنویت بالا و فلسفه بسیار گستردهای که داشته است تأثیری بسیار زیاد در تمدنهای اطراف گذاشته است...بهطور کلی در مورد سیر اعتقادات مذهبی هندیان در ابتدای تاریخ این سرزمین باید اذعان داشت که قدیمیترین مذهبی که در هند شناخته شده است، مذهبی بوده است که آریائیها در هنگام ورودشان به هند داشتهاند این مذهب به روایت مورخان، مجموعهای از عقاید حیوانپرستی و قومی و پرستش عده زیادی ارواح که در بین سنگها و درختان و حیوانات و کوهها و ستارگان مخفی بودند، میباشد، در این مذهب، مارها موجودات مقدس و مظهر خلق و خوی نیک جنس ذکور بودند. ”ناگا“ Nagah خدای اژدها، هانومن Hanuman خدای میمون، ناندی Nandi خدای گاونر، یاکشا Yakshas خدای درخت بودهاند.
اما پیرامون مذهب مهاجرت آریائی، باید بگوئیم که مذهب آریائیها، مذهبی ودائی بوده است. در این مذهب خدایان متعدد و عناصر طبیعی مورد پرستش بودند. خدایان عمده آنها: دیوس Dyaus (خدای آسمان روشن)، ایندرا Indra (خدای طبیعت و رعد و طوفان) وارونا Varuna و آگنی Agni (خدایان آتش) بودند. بیشتر این خدایان خیرخواه بشر و حامی آریاها محسوب میشدند و بهتدریج خاصیت طبیعی خود را از دست داده صورت انسانی بهخود گرفتند ولی هرگز آریائیها آنها را به شکل مادی تصور نمیکردند. آنان بهتدریج وظایف و اختیارات تازهای برای خدایان قائل گشتند چنانکه ”ایندرا“ خدای جنگ، ”آگنی“ مخترع هنرها و آتشها، و... شناخته شدند. گذشته از این به شیاطین ناپاک و شریری مانند ”آسوراها“ Asouras (ابرها) که قربانیها را بههم میزدند و ”راکشازاها“ Rakshasas که به شکل حیوانات درمیآمدند، نیز عقیده داشتند... شریعت و مراسم دینی آریائیهای مهاجم، در عین حال جنبه فردی و عمومی نیز داشت. مراسم فردی که قدمت آن بیشتر بود، بهوسیله پدر خانواده برگزار میشد و مشتمل بر نمازها و سرودهائی بود که هر صبح و شب همراه با افروختن آتش از راه اصطکاک دو قطعه چوب به یکدیگر انجام میگرفت. مراسم عمومی بهوسیله افراد مأمور قربانی و خوانندگانی (Rishis) که کارشان خواندن سرودها بود و تشریفات گوناگونی انجام میدادند بهعمل میآمد. در حقیقت مجموعه ”وداها“ بعد از همین سرودها شکل گرفت و این نکته را نباید فراموش ساخت که آئین ودا، دین و شریعت خاصی چون مسیحیت و اسلام نیست و این دین پیامبر ندارد و در واقع مجموعهای است از عادات و افکار و اساطیر و افسانهها که در طول زمان در کتابهای مقدس ودائی جمع شده است. در مورد متون مقدس ”ودا“ باید گفت که این متون مشتمل بر چهار متن است. قدیمیترین آن ”ریگ ودا“ Rig-veda (دانش سرودهای ستایش) است که بین یکهزار و پانصد تا یکهزار سال قبل از میلاد تألیف شد و شامل ۱۰۲۸ سرود است. سه ودای دیگر به مرور زمان، برای مقاصد خاص دینی ضرورت یافت و آن عبارت بود از ”ساماودا“ Sama-veda (دانش آهنگها) که کاهنان در مواقع مخصوص آنرا میسرودند. و ”یاجورودا“ Yajur-veda یا (دانش قواعد قربانی) مشتمل بر اجراء احکام و قوانین و آداب و رسوم قربانیها، و آخرین متن، متن ”آتارواودا“ Atharva-veda یا (دانش قواعد سحر و جادو) محتوی طلسمات سحری واوراد و ادعیه جهت توفیق یافتن در امور زندگی و افسونهائی برای حفظ از شر و بلیات میباشد.
در حقیقت، اهمیت وداها برای ما در این است که از خلال این متون قدیمی به پیدایش تحول و مرگ خدایان و معتقدات و حیوانپرستی اولی، وحدانیت فلسفی، خرافات و... پی خواهیم برد. در حدود سال ۱۱۰۰ قبل از میلاد، همزمان با ورود قبایل آریائی از ایران به هند و مستقر شدن آنان در حوزه رود گنگ، در مذهب و اعتقادات آریائیها نیز تغییراتی بهوجود آمد، و بالاخره در قرن نهم یا هشتم قبل از میلاد، آئین برهمنی جای دین ودائی را گرفت. در واقع برهمنان برای تثبیت مقام خود از آئین ودا، دینی بیرون آوردند که آنرا دین برهمن Brahmanisme مینامند، با تغییراتی که در اعتقادات مذهبی توسط برهمنان صورت گرفت. عقاید اولیه آریائیها که پرستش خدایان متعدد بود باقیماند. ولی پرستش مظاهر طبیعت از بین رفت و عقیده به تجسم خدا جانشین آن شد. انجام مراسم فردی از اهمیت افتاد و مراسم عمومی که بهوسیله برهمنان اجراء میشد اهمیت بیشتری کسب کرد. در حقیقت تدوین و تنظیم وداها در همین زمان صورت گرفت... اعتقادات دین برهمن یا آئین هند (هندوئیسم) بر این اساس بوده است که یک روح مطلق و مجرد در جهان وجود دارد که از ازل بوده و تا ابد نیز خواهد بود. و او مبدأ اصلی هستی است. این روح ازلی بهوسیله سه خدا در عالم امکان ظاهر شده و اعمال خود را جلوهگر ساخته است. این سه خدا را (الهه ثلاثه) و به سانسکریت ”تری مورتی“ Trimurti یعنی (ثالوث) گویند و عبارتند از: برهما Brahma (خالق موجودات) ـ ویشنو Vishnu (حافظ موجودات) ـ شیوا Shiva (موجود و در عین حال هلاککننده موجودات).
درباره خدای اولی که برهما باشد، عبادات و تشریفات چندان در نزد هندوان معمول نیست و به نام او جزء یک یاد و معبد در همه کشور هند دیده نمیشود. لیکن دو خدای دیگر، ویشنو و شیوا در طول مدت سه هزار سال اخیر، پیوسته مورد ستایش و پرستش عامه هندوان در شمال و جنوب آن کشور پهناور قرار گرفتهاند. در حال حاضر هندوان به دو فرقه اساسی تقسیم شدهاند: نخست آنان که علاقه بیشتر به شیوا دارند، و آنها را فرقه شیوائی Shivaism گویند. دوم آنانکه وابسته به ویشنو هستند. و آنها را فرقه ویشنوئی Vishnuism مینامند. از بین کتابهای مقدس هندوان، میتوان کتابهای ”مهابهاراتا“ Mahabharata و ”پورانا“ Purana و ”اوپانیشادها“ Upanishads را نام برد، که در دورههای مختلف تاریخ هند به رشته تحریر درآمدهاند.
با شروع قرن ششم قبل از میلاد، مذهب هندو در مقابل دو آئین مخالف قرار گرفت. اولین مذهب، مذهب ”جین“ Jain یا ”جاینا“ Djaina و دیگری آئین بودا بود. قلمرو دین جین منحصر به هندوستان بود، و هنوز هم این آئین در آنجا رواج دارد. اما دین بودا از هند به سایر نقاط انتشار یافت و در اطراف آسیای جنوبشرقی نفوذ فراوان پیدا کرد.
در مورد چگونگی تکوین و نوع اعتقادات مذهب جین، باید بگوئیم، این مذهب که در اواسط قرن ششم قبل از میلاد پدید آمد، عقاید شخصی به نام جینا Jina (مرد پیروز) بوده است. جینا از خانواده ثروتمند و از نجیبزادگان قبیله ”لیچاوی“ حومه ”وشالی“ در استان بهار بود. والدین او با آنکه از ثروت فراوانی بهرهمند بودند. پیرو فرقهای بودند که زندگی را بدبختی و انتحار را مزیتی با برکت میدانستند. هنگامیکه فرزند آنان به سن سیویک سالگی رسید، والدین با گرسنگی عمدی به زندگی خود خاتمه دادند. این پیشامد در اعماق روح فرزند تأثیر گذارد و پشت پا به دنیا زد. لباس از تن بیرون آورد و به دور انداخت و مانند یک مرتاض در بنگال باختری آوارگی را آغاز نمود، و برای تزکیه نفس و خویشتنشناسی به تحقیق و جستجو پرداخت. پس از سیزده سال سرگردانی طرفدارانی پیدا کرد و فرقهای بهوجود آورد و روش مذهبی بهخصوصی ایجاد نمود. جینا هنگامیکه به سن ۷۲ سالگی رسید، درگذشت و چهاردههزار نفر مؤمن معتقد بهخود برجای گذاشت. پیروان جین، عقیده دارند، راه رستگاری در ریاضتکشی و آهیسما Ahisma یعنی خودداری از آزار موجودات جاندار است. هر جین پارسا میبایست پنج عهد کند که عبارتند از: ”هیچ موجودی را نکشد، دروغ نگوید، چیزیرا که به او داده شده نگیرد، عفیف باشد، و به لذتهای جسمانی پشت پا بزند...“ در حدود سال ۷۹ میلادی درباره مسئله برهنگی، جرائت عظیمی بین آنان افتاد. از این موقع به بعد، جاینها دو دسته شدند. سفید جامگان یا شوتامبارا Shwetambara و دیگری دسته برهنگان یا دیگامباراس Digambaras، اکنون هر دو فرقه، در هندوستان، لباس معمول محل و زمان خود را میپوشند و فقط پاکان آنها در خیابان برهنه راه میروند. در حال حاضر در هندوستان یکمیلیون و سیصد هزار نفر پیرو مذهب جین هستند.
و اما در خصوص بررسی اعتقادات مذهبی بودا، در ابتدا باید بدانیم که مذهب بودا در اواسط قرن ششم قبل از میلاد، در سرزمین هندوستان شرقی در ناحیه نپال بهوجود آمد. علت ظهور این مذهب مقتضیات اجتماعی محیط هندوستان بوده است، چرا که در آن عصر شدت عمل سیستم طبقاتی و اصنافی و خودخواهی طبقه برهمنان و تعدد خدایان در هند، بینهایت زیاد بود و طبیعت زمان و اقتضای عصر، ظهور یک مصلح مذهبی را ایجاب میکرد. بودا در بین سالهای پانصد تا ششصد پیش از میلاد یعنی در زمانیکه کوروش به بابل حمله کرد، در هندوستان، در شمال بنگال، در دامه هیمالیا پا به عرصه وجود گذاشت. در حقیقت از سرگذشت و تولد بودا هیچ اطلاع صحیحی در دست نیست و افسانههائی زندگی او را فرا گرفته است و اهمیت بودا بیشتر در مقامی است که بهعنوان یک رهبر در ادبیات هند و قسمت اعظم آسیا شناخته شد.
براساس این افسانهها، بودا شخص ثروتمند، باهوش، و دارای زندگی اشرافی بوده است. اما او احساس کرد که زندگی حقیقی بشری با زندگی وی هماهنگی ندارد و همین امر او را برانگیخت که تصمیم به ترک زندگی اشرافی گرفته، شبانه موطن اصلی خود را ترک و زندگی سختی را در پیش گرفت. پس از ششسال ریاضت، راه رستگاری و نجات پیدا کرده به بودا (کسیکه حق را شناخت) را معروف میشود. او در سن هشتاد سالگی زندگی را بدرود حیات گفت. در مورد اصول اعتقادی دین بودا باید گفت: که اصول دین بودائی نیز مانند دین مسیحی بسیار ساده و راحت است. خیلی از گفتههای بودا در کمال سهولت بر سر زبانها افتاده و در اذهان باقی مانده است. فضیلت آئین بودا در اعتدال و میانهروی است. بودا تنپروری و عیش و نوش و نیز ریاضتهای سخت بدنی را مذموم میشمارد. تعلیمات بودا دارای چهار حقیقت مقدس و هشت قاعده اخلاقی است که هر کس آنرا پیروی کند، عاقبت به سرمنزل کمال یعنی مرحله فنا، که از آن به نیروانا Nirvana تعبیر شده است میرسد، این چهار حقیقت مقدس بودا، عبارتند از: حقیقت رنج، علت رنج، ترک رنج، طریق ترک رنج.
بودا به انتقال روح یا تناسخ معتقد است و میگوید این انتقال و تربیت روح به قربانی کردن و هدیه دادن به برهمنان احتیاجی ندارد.
به اعتقاد بودا، روح، از منزلی به منزلی و از جسدی به جسد دیگر (کارما) آنقدر انتقال مییابد تا عاقبت به مرحله کمال یا (نیروانا) برسد.
به گفته پیروان این دین، بودا در مدت چهل سال پس از آنکه به نور حقیقت منور شد، پیروانش را ارشاد نمود و مبانی تعالیم خود را روشن و استوار ساخت. سدهای جداکننده طبقات جامعه هند را برانداخت و ارزش آداب و تشریفات پیچیده دینی و خاصیت قربانیها را انکار کرد و بدین ترتیب ضربه مهلکی بر پیکره امتیازات و اعتبارات طبقه برهمن وارد آورد.
عقاید بودا در قرن سوم پیش از میلاد اهمیت فراوانی یافت و در تمام هند انتشار یافت و عده زیادی از آن پیروی نمودند. اما با به قدرت رسیدن برهمنها، که موافق با امتیازات طبقاتی بودند، مذهب بودا از هند طرد شد و از همان زمان بهبعد، این مذهب دیگر اهمیت خود را در جامعهٔ آریائی از دست داد و برعکس نفوذ خود را در نژاد مغولی گسترد و پیروانی فراوان یافت.
بودا به موجب روایتی در سال ۴۸۳ پیش از میلاد درگذشت و در بستر مرگ خطاب به پیروانش چنین گفت: ”روی سخنم به شماست: تمام اشیاء چون از عناصر مختلف تشکیل یافته محکوم به انهدام میباشند. با تمام نیرو کار کنید.“
در انتهای سخن لازم است متذکر شویم، که بهغیر از مذهبی که به شرح آن پرداختیم از روزگار کهن، در هند، شکاکان، زندیقها، سوفسطائیان و ملحدینی وجود داشتند که حکما و پیشوایان دین را مورد انتقاد قرار میدادند.
حمیدرضا دفتری
منبع : مجله دانش یوگا
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست