پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تفسیر پیامبر


تفسیر پیامبر
تفسیر پیامبر. مورخان آغاز تفسیر قرآن را دوران صدر اسلام و به‌گونه‌ای دقیقتر دورهٔ شخص پیامبر می‌دانند. در قرآن آیات متعددی وجود دارد كه وظیفهٔ پیامبر را نه تنها ابلاغ وحی، بلكه تفسیر و تبیین و تعلیم آن دانسته است ( نحل: ۴۴، ۶۴؛ بقره: ۱۵۱؛ آل عمران: ۱۶۴؛ جمعه:۲). براین اساس می‌توان رسول اكرم را اولین مفسر قرآن دانست. اما در تحدید وظیفهٔ پیامبر در تفسیر آیات، مفسران اختلاف نظر دارند؛ برخی، وظیفهٔ پیامبر را صرفاً تفسیرِ آیات ِ مجمل و متشابه دانسته‌اند (فخررازی، ج۲۰، ص۳۸؛ آلوسی، ج۱۴، ص۱۵۰)، اما برخی دیگر، از جمله علامه طباطبائی، مفسر معاصر شیعی (۱۳۹۰-۱۳۹۴، ج۱۲، ص۲۶۱)، به استناد به آیهٔ ۴۴ سورهٔ نحل، این نظر را نپذیرفته‌اند.
به نظر می‌رسد شواهد تاریخی مؤید دیدگاه دوم است، زیرا اگرچه قرآن به زبان عربی و بر اسلوب بلاغت قوم عرب نازل شده است (ابن خلدون، ج۱: مقدمه، ص۵۵۳)، عرب معاصر پیامبر، بویژه صحابه، در درك زبان قرآن یكسان نبودند و بسیاری از ایشان در فهم واژه‌های آیات به كلی در می‌ماندند. افزون بر این، قرآن هم فرهنگ و هم نحوهٔ بیان خاص خود را دارد و مردم عرب معاصر پیامبر حتی اگر معانی واژه‌ها را در می‌یافتند،‌ از شناخت مصادیق آنها عاجز بودند، چنانكه صحابه در تفسیر واژه‌های حج و صلوه و زكوه به پیامبر رجوع می‌كردند (برای نمونه ابن سعد، ج۲، ص ۱۸۱؛ ابن حنبل، ج۳، ص۳۱۸؛ بخاری جعفی، ج۱، ص۱۵۵؛ طبری، ج۱، ص۲۸؛ حاكم نیشابوری، ج۲، ص۴۷۶؛ قرطبی، ج۱، ص۳۹).
در باب اینكه پیامبر چه مقدار از قرآن را تفسیر كرده است، میان مفسران اختلاف نظر وجود دارد. به عنوان مثال، ابن تیمیّه (ص۹) براین باور بوده كه پیامبر تمام آیات الاهی را تفسیر كرده است؛ وی برای اثبات مدعای خود به آیه ۴۴ سورهٔ نحل و نیز كوشش صحابه در فهم مقاصد قرآن، كه جز با فهم معانی و تعقل مضامین آن میسر نیست، استناد كرده است. در مقابل، كسانی نیز با استناد به برخی روایات ( طبری، ج۱، ص۲۹؛‌ قرطبی، ج۱، ص۳۱) معتقدند كه پیامبر فقط تعداد اندكی از آیات را تفسیر كرده است (سیوطی، ج۴، ص۱۹۶-۱۹۷). طباطبائی همین دیدگاه را پذیرفته و شمار روایات تفسیری منقول از پیامبر را كمتر از ۲۵۰ روایت دانسته است (۱۳۵۰ش، ص۵۴)؛ با اینهمه، به نظر می‌رسد كه احادیث پیامبر در تفسیر آیات محدود به این تعداد نیست. نصوص روایات و متون مجامع حدیثی گواه روشنی براین مدعاست؛ زیرا اگر بپذیریم كه شمار روایاتی كه پیامبر در آنها صریحاً به تفسیر آیه‌ای از قرآن پرداخته اندك است، روایاتی كه در تفسیر آیات به كار می‌آید و به‌گونه‌ای ابهام از كلام الاهی می‌گیرد، فراوان است، بویژه اگر احادیث نبوی منقول از طریق اهل‌بیت را نیز بیفزاییم.
گفتنی است كه سنّت پیامبر (قول، فعل و تقریر) نیز می‌تواند در تفسیر قرآن كریم به كارآید و مفاهیم و احكام آن را روشن سازد. براین پایه می‌توان تفسیر پیامبر را به‌گونه‌های متعددی تقسیم كرد كه عبارت‌اند از:
تبیین مجمل. بسیاری از احكام وارد شده در كتاب الاهی معنایی مجمل دارند كه تفصیل و بیان آنها بر عهدهٔ سنّت گذاشته شده است. در بخش‌های متعدد فقه نمونه‌های فراوانی از این دست وجود دارد (برای نمونهٔ سخنان فقیهان در تفسیر واژه‌های قرآنی چون صلوه، حج، زكوه و بیع شهید ثانی، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۸، ۳۵۵-۳۵۶، ج۲، ص۶-۷،‌ ۱۱۹-۱۲۰، ج۳، ص۱۴۴-۱۴۵ ؛ محمد سعید منصور، ص۳۶۵ به بعد).
تخصیص عام. در قرآن احكامی وجود دارد كه تخصیص آنها در سنّت بیان شده است، چنانكه فقیهان،‌ در برخی موارد، عمومات احكام قرآن را با روایت‌هایی از سنّت نبوی تخصیص زده‌اند ( ابن عربی، ج۱، ص۱۸۴؛ فاضل مقداد، ج۲، ص۳۴۱؛ شهید ثانی، ج۹، ص۲۱۴).
تقیید اطلاق. آیات متعددی در قرآن هست كه حكم آنها مطلق است (برای نمونه نساء: ۹۳؛ انعام:۸۲؛ مائده: ۳۸)، اما سنّت، اطلاق آنها را تقیید زده است (طبری،‌ ج۷، ص۱۶۸؛ عیّاشی، ج۱، ص۲۶۷؛ طوسی، ج۳، ص۲۹۵؛ قرطبی، ج۷، ص۳؛ طباطبایی، ۱۳۹۰-۱۳۹۴، ج۵، ص۳۲۹).
توضیح مفاهیم شرعی. قرآن به زبان‌ عربی است و مردم عرب با آن كاملاً آشنا بوده‌اند؛ با اینهمه، در قرآن واژه‌هایی یافت می‌شود كه در فرهنگ قرآنی، معنایی تازه پیدا كرده‌اند و توضیح و تفسیر آنها جز از راه سنّت، میسر نیست. علاوه بر روایت‌های پیشین نبوی در باب واژه‌های صلوه و حج و زكوه، شواهد تاریخی و روایی فراوانی وجود دارد كه در منابع اهل سنّت و شیعه ذكر شده است، مثلاً در باب واژهٔ «السّائِحُون» (روزه‌داران؛ توبه:۱۱۲&#۶۱۴۷۳; حاكم نیشابوری، ج۲، ص۳۳۵؛ سیوطی، ج۳، ص۲۸۱؛ حویزی، ج۲، ص۲۷۱) و عبارت «مَنِ اِستطاع اِلَیهِ سبیلاً» (آل عمران: ۹۷؛ طبری، ج۴، ص۱۱-۱۲؛ سیوطی، ج۲،‌ص۵۶؛ حویزی، ج۱، ص۳۷۲).
تفصیل احكام قرآن. در قرآن آیاتی وجود دارد كه در آنها تنها به ذكر اصل تشریع اكتفا شده، اما سنّت بیان جزئیات آن را برعهده گرفته است ( شهید ثانی، ج۱۴، ص۳۶۲-۳۶۳).
بیان ناسخ و منسوخ. گرچه برخی منكر وجود نسخ در قرآن شده‌اند، برخی دیگر وجود نسخ در قرآن را منكر نیستند، اما شمار آیات منسوخ را بسیار اندك می‌دانند (خوئی، ص۲۷۷؛‌ معرفت، ج۲، ص۲۷۷). در این صورت، تمیز آیات ناسخ از منسوخ برعهدهٔ سنّت است. مثلاً آیهٔ ۲۴۰ سورهٔ بقره با آیهٔ ۲۳۴ همان سوره و آیهٔ‌ ۱۲ سورهٔ نساء نسخ شده است (سیوطی، ج۱، ص۵۷۳؛ حرّ عاملی، ج۲۲، ص ۲۳۵-۲۳۹؛ حویزی، ج۱، ص۲۴۰). همچنین آیه‌های ۱۵و ۱۶ سورهٔ نساء كه با آیهٔ ۲ سورهٔ نور نسخ شده است (عیّاشی، ج۱، ص۲۲۷-۲۲۸؛ طبرسی، ج۳، ص۳۴؛ حویزی، ج۱، ص۴۵۶).
منابع: علوه بر قرآن؛ محمودبن عبدالله آلوسی،‌ روح المعانی،‌ بیروت: داراحیاء التراث العربی، [بی تا.]؛ ابن تیمیّه، مقدمه فی اصول التفسیر، بیروت: دارمكتبه الحیاه، [بی تا.]؛ ابن حنبل، مسند احمدبن حنبل، استانبول ۱۴۰۲/۱۹۸۲؛ ابن خلدون؛ ابن سعد؛ ابن عربی، احكام القرآن، چاپ علی‌محمد بجاوی، حلب ۱۳۷۶-۱۳۷۸ / ۱۹۵۷-۱۹۵۹؛ محمدبن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱؛ محمدبن عبدالله حاكم نیشابوری، المستدرك علی الصحیحین،‌ بیروت: دارالمعرفه، [بی تا.]؛ حرّ عاملی؛ عبدعلی‌بن جمعه حویزی، كتاب تفسیر نورالثقلین، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم [۱۳۸۳-۱۳۸۵]؛ ابوالقاسم خوئی، البیان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۷؛ عبدالرحمان‌بن ابی‌بكر سبوطی، الأتقان فی علوم القرآن، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، [قاهره ۱۹۶۷]، چاپ افست قم ۱۳۶۳ش؛ زین الدین بن علی شهیدثانی، مسالك الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۳-۱۴۱۹؛ محمد حسین طباطبائی، قرآن در اسلام، تهران ۱۳۵۰ش؛ همو، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰-۱۳۹۴ / ۱۹۷۱- ۱۹۷۴؛ طبرسی؛ طبری، جامع؛ طوسی؛ محمدبن مسعود عیّاشی، كتاب التفسیر، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم ۱۳۸۰-۱۳۸۱، چاپ افست تهران [بی تا.]؛ مقدادبن عبدالله فاضل مقداد، كنزالعرفان فی فقه القرآن، چاپ محمدباقر بهبودی، چاپ افست تهران ۱۳۸۴-۱۳۸۵ ؛ محمدبن عمر فخررازی، التفسیر الكبیر، قاهره [بی‌ تا.]، چاپ افست تهران [بی تا.]؛ محمدبن احمد قرطبی، الجامع لاحكام القرآن،‌ بیروت: دارالفكر، [بی تا.]؛ محمدسعید منصور، منزله السّنّه من الكتاب و اثرها فی الفروع الفقهیّه، قاهره ۱۴۱۳ / ۱۹۹۳؛ محمدهادی معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم ۱۴۱۱-۱۴۱۲.
صاحب اثر : محمدعلی مهدوی‌راد
منبع : پایگاه دانش، پژوهش و نشر بین الملل
منبع : سایت پیامبر اعظم