چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا


چشم دوختن به ماه


چشم دوختن به ماه
در قاب ماه نمایشی است که اتفاقات کوفه در سال ۶۱ هجری و شهادت خاندان پیامبر(ص) ر در دهه اول ماه محرم به تصویر می کشد. ویژگی های منحصر به فرد این نمایش گذشته از نگارش متن و شیوه کارگردانی به استفاده از یک سالن ورزشی سرپوشیده(شهید افراسیابی) به عنوان محل اجرا بازمی گردد.
موضوعات مذهبی و عاشورایی به خودی خود برای جذب مخاطب و تاثیر عمیق در آحاد جامعه از ویژگی های بسیاری بر خوردارند اما آنگاه که این موضوعات در قالب درام ارائه می شوند باید در چهار چوب این نظام اتفاقی کامل، دقیق و خلاق باشند.
در اینجا مجموعه ای از نکات قابل این نمایش را به صورت یادداشت آورده ام. البته و به احتمال زیاد محل اجرا و شرایط ناشی از آن در شکل گیری قواعد زیبایی شناسی این نمایش تاثیر مهمی داشته است وبررسی نمایش بدون در نظر گرفتن این ویژگی ممکن نیست. داستان در قاب ماه از آنجا شروع می شود که دو گروه مسافر، البته از طبقات ضعیف جامعه اسلامی قرن اول هجری در شهر کوفه یکدیگر را ملاقات می کنند. پسری که مادری بیمار و دختری که برادری گنگ دارد از دو مسیر متفاوت عازم شام هستند تا به درمان بیماری خویشاوندان خود بپردازند.
اینجاست که با شهر ملتهب و مردد کوفه مواجه می شوند. تاکید می کنم شهر زیرا نویسنده و کارگردان فضایی خلق کرده اند که در آن دیگر فرد معنایی ندارد. یک جریان، یک رویکرد و یک خواست مطرح است. این تلاش آنجایی به اوج می رسد که دو تصویر حک شده بر دیوار ام کوفه و ابا کوفه لب به سخن می گشایند و این مردم را فرزندان کوفه می نامند.
مسافران این داستان می بینند که چگونه سپاهیان کوفه از مردم دعوت به حضور در جنگی علیه خارج شدگان از دین می کنند. مادر این داستان ، فرزندش را به حضور در سپاه اسلام تشویق می کنند و از این مرحله به بعد دو زن تنها به سوی شام حرکت می کنند.
نویسنده با بهره گیری از تکنیک های رویاپردازانه که نمونه آن در سخن گفتن دیوارهای کوفه ذکر شد ماجرایی که در دیگر سوارخ می دهد را به تصویر می کشد. قهرمانان این نمایش با چشم دوختن به ماه و گوش فرا دادن به سکوت شب در زمان و مکان سفر می کنند و وقایع جنگ نینوا را می بینند. داستان این نمایش دو بخش مجزا را شامل می شود که شیوه اجرایی متفاوت نیز مرز جداکننده را با قوت بیشتری رسم کرده است. در آن بخش که مربوط به حضور چهار مسافر است یک درام تاریخی شکل می گیرد که شیوه اجرایی کلاسیک و بازی های اغراق شده آن قابل اشاره است و در بخش دیگر وقایع محرم سال ۶۱ هجری روایت می شود. زبان نگارش در این بخش به استفاده از حرکات موزون و تک جمله هایی در بیان احساسات را استوار شده است. نویسنده و کارگردان، داستان تکراری را از کلام حذف کرده و به جای آن تصاویری خلق کرده اند که کاملا گویاست و ارتباط موفقی نیز با چندهزار تماشاگر این زمین ورزشی سرپوشیده برقرار می کند اما همین پروداکشن عظیم آن چنان متن حمیدرضا آذرنگ را در چنبره خود دارد که در پایان شخصیت های داستان او به راحتی فراموش می شوند گویی همان گونه که از تخیل او بیرون آمده اند در غبار محو شده اند.
هنوز نمی دانم این قوت اجراست یا ضعف آن که داستان هنوز هم، فقط و فقط داستان شهادت امام(ع) و اسارت خاندان اوست و هیچ کدام از شخصیت های آذرنگ لحظه ای به یاد ماندنی در اثر خلق نکرده اند.
● حرکت
اگر تماشاگری چند نمایش پی در پی حسین مسافر آستانه را دیده باشد بی گمان تصویرسازی های مشابه، حرکات فرم ساده و یکسان و ناهماهنگی گروه حرکت را مورد انتقاد قرار خواهد داد.
کارگردان در این نمایش تصویرسازی های چند تجربه گذشته خود در بخش حرکات فرم را بدون کوچکترین تغییری مورد استفاده قرار داده که شاید بزرگترین لطمه را نیز به کار زده است.
در حالی که فضایی کلی که به مدد طراحی صحنه ایجاد شده بدیع و ظریف است. طبیعی است که از جایگاه تماشاگران یک زمین ورزشی، بدون چشم مسلح و صدایی که با میکروفن تقویت شده به گوش می رسد نمی توان درباره بازیگری صحبت کرد اما تجربه کورش زارعی در اجراهای پر پروداکشن باعث شده است شیوه بزرگ نمایی متفاوت او در صدا و بدن اجرایی متفاوت نسبت به دیگران ارایه دهد.
گام های بلند و استفاده از انرژی منتشر شده در تمام بدن از ویژگی های بازی او در نقش های مختلف این نمایش است. به زبان ساده، از دورترین فاصله و در شلوغ ترین لحظات نمایش نیز می توان او را در صحنه پیدا کرد.
اگر گروه حرکات موزون نمایش ماه در قاب، که از هنرمندان حرفه ای و متخصص این رشته در کنار نو آموزان تشکیل شده است، تکنیک هایی همچون شخصیت سازی با حرکت، ایجاد فرصت برای پارتنر و همراه و وقفه را بیشتر مورد استفاده قرار می دادند، این حرکات فضا و تصاویر عمیق تری رابرای شکل گیری روایت و تعریف آن برای مخاطب ایجاد می کردند. در تصویر سازی وقایع شهادت اهل بیت نقاط خالی وجود دارد که شاید به دلیل تمرکز زیاد روی شخصیت اولیای اتفاق افتاده اما نمی توان نادیده گرفت که چشم مخاطب همان طور که در جستجوی رخداد نهایی است شخصیت های متفاوتی را می جوید وانتظار اتفاقات جدیدی را می کشد.
● طراحی صحنه، لباس، نور
سالن شهید افراسیابی مستطیلی است که صحنه پایین ترین سطح و جایگاه تماشاگران از بالا و مسلط بر بازیگران است. تمهید کارگردان در حذف حدود نیمی از این مستطیل فضای کافی برای هنرنمایی طراح صحنه را ایجاد کرده است.
رضا مهدی زاده که تجربیاتی در طراحی دکور پروژه های تاریخی دارد دو سمت صحنه را با استفاده از سه لته بزرگ نقاشی شده محصور کرده که آخرین لته تصویر دیوارهای بلند شهری را نشان می دهد که پنجره هایی گشوده دارد.
این لته ها در عمق به وسیله یک اختلاف سطح راهرو مانند به هم متصل هستند. تابلوهایی از کوچه، منزل و بازار در آن بازی (خلق) می شود. عقب تر و در ارتفاع بالاتر از لته های شهر، فضای باز دیگری طراحی شده که چادرهایی به رنگ سفید و به شیوه ای رها شده در میان فضا قرار دارند (محل استقرار اهل حرم) همه این سازه ها در عمق میدان مستقر شده تا بیشترین فضای صحنه در اختیار گروه بازیگران و حرکت قرار گیرد.
نورپردازی نقش عمده در جان دهی و تاکیدگذاری بر این فضاهای متنوع را دارد. در رنگ آمیزی و طراحی لباس ها و المان ها می توان تاثیر هنر تعزیه را مشاهده کرد و البته دقت، صبر و پشتکار گروه صحنه و لباس در تعویض این وسایل را که به ضرورت تغییر صحنه پیش می آید. گاه فکر می کنم اگر لته های سه گانه نیز قابلیت حرکت و جابه جا شدن می داشتند این سفر، کشف و شهود و سیر زمان و مکان بسیار کامل تر به تصویر درمی آمد. اما در این اجرا تنها به عنوان پرده های محصورکننده صحنه مورد استفاده قرار می گیرند که گاه بازیگران از میان آن تردد می کنند.
دوست داشتم یک بار دیگر و از جایگاه های پهلویی نمایش را می دیدم تا می توانستم درباره سه سویه بودن آن مطلبی بنویسم اما آن چه در لحظه دیدن نمایش از ذهنم می گذشت این بود که چه کار خوبی کرده ام که مرکز بلندترین ضلع مستطیل را برای نشستن انتخاب کرده ام.
● موسیقی
سعید ذهنی و گروه نوازدگان او یکی از موثرترین عناصر اجرایی این نمایش را بر عهده داشته اند.
بخش اعظم اجرا به وسیله موسیقی حماسی همراهی می شود. اما شباهت موجود در قطعات باعث می شود پس از گذشت نیم ساعت جذابیت خود را از دست داده و برای گوش مخاطب یکنواخت شوند. به این مساله باید انعکاس های آزاردهنده دستگاه های پخش صدا و سالن را نیز افزود.
در یک نگاه کلی در قاب ماه اجرایی قابل قبول و تاثیرگذار از واقعه عاشورا ارائه داد که اشک از دیدگان بسیاری فرو ریخت و تصویرهایی به یادماندنی در ذهن مخاطب باقی گذاست. ترکیبی مناسب از تکنیک، فن و حرکت که موضوع را به خوبی در خود جای داده است. تئاتر باید بدون در نظر گرفتن موضوع اتفاقی کامل، دقیق و خلاق باشد و هنرمند هرگز مجاز نیست از موضوع برای پوشاندن ضعف های تکنیکی خود استفاده کند.
از این دیدگاه نمایش ماه در قاب در حوزه تئاتر مذهبی حرکتی رو به جلو محسوب می شود.
زهرا شایانفر
منبع : روزنامه جوان