جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
حبابهای کوچک
رؤیابینها
محصول مشترک فرانسه، ایتالیا، ایالات متحده ۲۰۰۳ـ ۱۱۵ دقیقه
کارگردان: برناردو برتولوچی. تهیهکننده جرمی توماس. نویسنده گیلبرت ادر. بر اساس رمان «بیگناهان جوان» نوشتهٔ خود او
بازیگران: مایکل پیت، لوئیس گرل، اوا گرین، رابین رینوچی، آنا چنسلر
۱۹۶۸، پاریس اعتراضات دانشجویی. سالی که دولت جلوی سرمایهگذاری برای سینماتک فرانسه را میگیرد و هنری لانگلوا اخراج میشود. سال بعد از افتتاح «تعطیلات آخر هفته» توسط گدار که در آن «پایان سینما» را اعلام کرد. اوج جنگ ویتنام تابستانی که تمام طرفداران زاد و ولد از آن سخن میگفتند. تابستان شورش عمومی پاریس. «دریمرز» خاطرهٔ آن دوران را زنده میکند. نه دورانی را که من در آن به سر بردهام؛ بلکه همانی را که همگی ما میشناسیم. به همین دلیل، مردمان یک نسل خاص میگویند؛ دانشگاه جایی خواهد بود برای تجربهٔ عاطفی و بحثهای فلسفی و یافتههای شگفتانگیز در زمینههای عالی فرهنگی، زمانی مردم واقعاً تمام روز را در کافیشاپها مینشستند و سیگار دود میکردند و در اشعار سیر و سیاحت میکردند و صادقانه برای تغییر جهان نقشه میکشیدند؛ دربارهٔ جوزف وان اشترنبرگ و هاوارد هاوکس و نیکلاس ری صحبت میکردند و به دنبال راهی برای بازسازی آهنگ راک اند رُل بودند و اینکه آن را به صورتی تازه و جدید اجرا کنند. رؤیابینها فیلمی است دربارهٔ یک جوان امریکایی مؤدب، با صورتی تر و تازه ـ که نقش آن را مایکل پیت جذاب و خوشچهره بازی کرده ـ که یک سال است که در فرانسه تحصیل میکند. او زیبایی پایتخت را در اعماق وجودش دریافته و دل در گرو سینما داده، وقتی که به سینماتک میرود به سایر وسواسهای گوشهگیر در چند ردیف جلوتر میپیوندد. آنها میخواهند تصاویر قبل از آنی که به جاهای دورتر در هوا پراکنده شوند به آنها برسد. این عده به قصد ارائه رؤیاهای پرشور همیشگی [به فیلمها] خیره شده و آنها را مورد بازبینی قرار میدهند. آنها به تماشای «بناپارت» و «دالان شوک» و «کینگ کنگ» مینشینند و چشمانشان به قدری در حیرت مات میشود که دیگر بهدرستی نمیبینند. اکنون سینماتک بسته است. اعتراضات از سوی هواداران آن بیرون در سنگرها، پیت با چند دوست جدید همراه میشود یک تیم برادر و خواهری دونفره که مانند مهیجترین آدمها ژست گرفتهاند و ادا درمیآورند که به نظر میرسد تمام آن ادا و اطوارها را جایی دیده و به کار بستهاند. نام آن دو تئو و ایزابل است ـ که نقششان را لوئیس گرل و اوا گرین بازی میکنند ـ آنها دوست جدیدشان را به خانه میآورند. آنجا خانهای اعیانی نیست اما به هرحال به اندازهٔ کافی بزرگ است. آن دو در بخشهایی [از خانه] که مخصوص خودشان است زندگی میکنند و والدینشان هم خانه نیستند. داستان به این صورت شروع میشود که یک سفر ادیسهای شکل میگیرد که شامل پرسههایی اینسو و آنسو است، به همراه خورد و خوراک و نوشیدنیها و بازیهای فکری با همدیگر به اضافهٔ کشف احساس سبکی و رخوت حاصل از ماری جوانا و در همین حال دویدن در شهر با خوشی و لذت این خیالپردازان در مورد فیلمهای سینمایی صحبت میکنند و همدیگر را برآورد میکنند، صفحهٔ موسیقی دلخواه خود را میگذارند و مانند بتِ صفحه نقرهای خود ژست میگیرند... درحالیکه آنها مشغول این کارها هستند؛ تصاویر مشهور سینمایی گذشته با روند خود فیلم درهم میآمیزد. در این میان روابط عاشقانه هم وجود دارد و نیز خلاص شدن از فشارهای عصبی پیرامون آن روابط در هنگامی که پیت در حیرت است از اینکه گرل و گرین در حبابهای کوچک خود به اندازهای محبوسند که توانایی شناسایی جهان بیرون را ندارند. لذا این مسئله به این منجر میشود که پیت عشق گرل به کتابهای مارکسیسم را زیر سؤال ببرد و او را با یک اصل زیربنایی که وی نمیخواهد آن را بشنود مواجه کند «من فکر میکنم اگر تو به درستی به آنچه میگویی معتقد باشی میبایست در حال حاضر آن بیرون باشی» «رؤیابینها» موفق به نقد دورویی و تندروی تحمیل شده به شخصیتهایش و در عین حال لذت از همراهی آنان و عشق ورزیدن به بافتهایی که آنها را احاطه کرده میشود. حرکت دوربین سیال است و قابها به وسیلهٔ رنگ، شاداب شدهاند، کلیپهایی هم در فیلم گنجانده شده و ما به واسطهٔ ضربآهنگ سریع موسیقی متن هندریکس و کلاپتون، به صد انفجار میرسیم. به این دلیل این احساس القا میشود که از درون چشمهای شخصیت پیت نگاه میکنیم، به نحوی زمینیتر، و همراه مشاهدهگری بیشتر از دوستان فرانسویاش که بهترین [انسانهای] احساساتیاند و از سوی دیگر انسانهایی که کمترین احتمال رشد و ترقی تاکنون در آنها بوده است و به این دلیل که این فیلم برنارد برتولوچی کارگردانی کرده کسی که متفاوت با هر فیلمساز دیگری میتواند شور عشق و تنفر را با یکدیگر درآمیزد. «قبل از انقلاب» را به یاد بیاورید، همراه با آن تصویربرداری مسحورکنندهٔ نیرومندی که عدهای روشنفکر بیمصرف خشکمغز را که از خود بیزار ـ و منتفرند به تصویر میکشد. «آخرین تانگو در پاریس» را به یاد آورید جایی که فضا شامل یک جریان آشفتهٔ بیوقفه بود میان رهایی یافتن از بیاعتنایی نسبت به عهد و پیمانهای جهانی و دلواپسی باعث این بیاعتنایی و یا «آخرین امپراتور» که از لحاظ بصری یکی از باشکوهترین فیلمهای ساختهشده تاکنون میباشد و داستان یک امپراتوری که به وسیلهٔ یک مخالف سلطنتطلبی ساخته شده است. جریانات ضد فرهنگی اواخر سالهای دههٔ شصت یکی از جالبترین موضوعات تاریخ قرن بیستم میباشد، و بحث و تبادل نظر در خصوص اینکه واقعاً چه تعداد کودک آن مرد را از گردنش گرفتند و چه تعداد نشستند تا بازی شورشی را در آخر هفته بازی کنند؛ هیچگاه به سرانجام نمیرسد. خواندن این چیزها به اندازهٔ کافی جذاب است و از خلال سرزندگی و شادابی فیلمی همچون رؤیابینها [این مسئله] هیجانانگیزتر میباشد.
منبع: UK Critic
مترجم: سیدعبدالرسول نبوی
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست