شنبه, ۲۹ دی, ۱۴۰۳ / 18 January, 2025
مجله ویستا
مردمسالاری دینی از دیدگاه شهید مطهری
بازخوانی اندیشه رهبران انقلاب، از اهمیت ویژهای برخوردار است; زیرا هر انقلابی دارای مراحلی است و نخستین و مهمترین مرحله، قیام فكری و فرهنگی علیه نظام حاكم است .
رهبران انقلاب و داعیهداران قیام و اصلاح، ابتدا باید بطلان، بیپایگی و انحطاط فرهنگ حاكم و بیصلاحیتی، پوچی، پستی و رذالتحاكمان جامعه را تبیین كرده و به مردم بباورانند و در قبال آن، فرهنگی متعالی، عقلانی، فطری، حیاتبخش، حرمتآور و كرامتزا و مجریانی صادق، عالم، خالص، توانا و بیچشمداشتبه مردم عرضه كنند . در این صورت، فطرت توده مردم به آنان متمایل میشود و غالب انسانها كه به طور طبیعی و فطری عدالتخواه و كرامتطلبند، به یاری آنان برای قیام اعلام آمادگی خواهند كرد و زمینههای انقلاب و قیام پیدا خواهد شد . رهبر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینیقدس سره و یاران ایشان، به خصوص شهید مطهری رحمه الله در سخنرانیها و نوشتههای خود به این مهم همت گماشتند و در زمینههای مختلف و از جمله در مبحثحكومت و سیاست، فرهنگ ناب اسلام را به عنوان فرهنگ جایگزین به جامعه ارائه دادند . مردم با توجه به این تبیین از اسلام و نظام اسلامی، به انقلاب پیوستند و برای تحقق نظام پیشنهادی، از بذل جان و مال دریغ نورزیدند و امروز بعد از گذشت ربع قرن از پیروزی انقلاب، بازخوانی دوباره آن اندیشهها لازم است تا تذكاری برای مردم و مسئولان باشد كه چه اندازه به وعده و پیمان داده شده وفا كردهاند و چه اندازه وعدهها محقق شد و چه حد بر آن مسیر استوار ماندهایم .
شهید مطهری، افزون بر اینكه اسلامشناسی مبرز بود، از شاگردان و نزدیكان امام و اولین رییس شورای انقلاب بود و با توجه به این جایگاه و تاییدی كه امام از افكار و آثار ایشان داشتند، باید تبیین ایشان از مردمسالاری دینی و جمهوری اسلامی را نزدیكترین تبیین به ایده بنیانگذار جمهوری اسلامی دانست و این خود اهمیت مرور دوباره فكر و اندیشههای آن متفكر شهید را چند برابر میكند .
گرم شدن دوباره بحث «مردمسالاری دینی» و تعهد جمهوری اسلامی بر ارائه این عقیده و آرمان به عنوان الگوی جایگزین «مردمسالاری لیبرال» یا «لیبرال دموكراسی» حاكم در غرب كه از سوی جهان غرب به عنوان بهترین الگوی حكومتبه جهان ارائه میشود، بر ضرورت این بازخوانی میافزاید .
● تبیین مردمسالاری (۲)
«مردمسالاری» یعنی «پایهریزی حكومت و قانون بر طبق خواست و اراده اكثریت مردم» . مردمسالاری یعنی همه چیز باید ناشی از خواست و اراده مردم باشد . برای اداره جامعه دو چیز لازم است: قانون و مجری . قانون تعیینكننده حقوق و وظایف حاكمان و مردم و بیانكننده شرایط حاكمان و رایدهندگان است و در نظام مردمسالار، این قانون باید مقبول اكثریتباشد . تعیین مجریان این قانون كه مطابق شرایط مندرج در آن صورت میگیرد نیز توسط مردم است . اگر افرادی بدون خواست و اقبال عمومی بر مردم حاكم شوند و یا قانونی وضع كنند كه مورد خواست و تایید مردم نباشد، آن نظام نمیتواند خود را «مردمسالار» بداند .
● مردم صاحب رای كیانند؟
منظور از «مردم» صاحب رای چیست؟ در حكومتهای اشرافی منظور از مردم فقط اعیان و اشراف بودند و دیگران جزو مردم و صاحب رای شمرده نمیشدند و محكوم به خدمتگزاری به اشراف و اعیان بودند . در حكومتهای دینی كلیسایی فقط روحانیون و ارباب كلیسا حق رای داشتند . در دموكراسیهای سوسیالیستی فقط اعضای حزب كمونیستحاكم، صاحب رای بودند و تا چند دهه پیش در همه كشورهای غربی پرچمدار دموكراسی، زنان صاحب رای نبودند و متفكران غربی و منادیان دموكراسی و مردمسالاری، تلاش فراوان كردند تا «همه انسانهای بالغ و عاقل» صاحب حق رای مساوی شمرده شوند (۳) و امروز این مطلب جا افتاده و منظور از مردم «افراد بالغ و عاقل» میباشد .
● «مردمسالاری لیبرال» و «مردمسالاری دینی»
در مردمسالاری و حكومت مردم، قانون و مجری ناشی از اراده، خواست و انتخاب اكثریت است; خواه اكثریت مردم خواستههای نفسانی بیقید و رهای خود را در قالب قانون بریزند و تصویب كنند یا مكتب یا دینی را پذیرفته و احكام و شرایع آن مكتب یا دین را به عنوان قانون بپذیرند .
اولی را «مردمسالاری لیبرال» و دومی را «مردمسالاری مكتبی یا دینی» مینامیم .
البته خوانندگان محترم باید توجه داشته باشند كه این یك فرق اصولی و مهم و به اندازه فرق توحید و شرك است . در توحید انسان عبد خداست و مطیع فرمان خدا است اما در شرك، انسان از بندگی خدا آزاد و تابع هوا و هوس خویش است . مردمسالاری دینی; یعنی توحید اجتماعی و قانون خدا را، قانون اداره اجتماع قرار دادن و مردمسالاری لیبرال; یعنی نفی توحید اجتماعی و قانون برخاسته از هوا و هوس خود را قانون اداره اجتماع قرار دادن . البته مبانی مردمسالاری دینی با مبانی مردمسالاری لیبرال نیز تفاوتهای اصولی دارد كه باید در جای خود بدان پرداخت . انسانشناسی توحیدی، مبنای مردمسالاری دینی است و اومانیسم و اصالت انسان و بینیازی انسان از هدایت وحیانی، مبنای مردمسالاری لیبرال میباشد .
● «آزادی» و «انتخاب» دو شاخصه مهم مردمسالاری
در دموكراسی یا مردمسالاری و حكومت مردم، باید آرا و اندیشههای مختلف آزادانه عرضه گردند و نمونهها و الگوهای گوناگون از طرف صاحبان فكر و اندیشه تبیین شود و امكان انتخاب از میان گزینههای متفاوت حاصل گردد و آن گاه مردم از میان گزینههای ارائه شده، یكی را انتخاب كنند . در جامعهای كه فقط صاحبان یك نظر حق ارائه الگوی مورد نظر خود را دارند و مخالفان و صاحبان نظریههای بدیل امكان ارائه الگوی مورد نظر خود را ندارند و مردم در عمل امكان انتخاب پیدا نمیكنند، مردمسالاری وجود ندارد .
نویسنده كتاب «در باره دموكراسی» میگوید:
«دموكراسی فرصتهایی را فراهم میكند برای: ۱ . مشاركت واقعی ۲ . رای برابر (همه افراد از فرصتی مساوی و كارآمد در رای دادن برخوردار میشوند) ۳ . به دست آوردن درك روشن و آشنا شدن با سایر سیاستهای جایگزین و عملی و پیامدهای اجتماعی آنها و ...» (۴)
كارل پوپر از نظریهپردازان دموكراسی میگوید:
«دموكراسی; یعنی ایجاد زمینه ارائه برنامههای مختلف و فراوان و بالا بردن امكان انتخاب خوب جامعه و آموزش دادن افراد و بالا آوردن سطح فهم و شعور آنها و متعالی ساختن خواستهای آنان . دموكراسی این نیست كه [از باب مثال] فقط برنامههای سطحی و مبتذل و مطابق با خواستههای حیوانی عامه ارائه شود، با این توجیه كه اینها خواست مردم است; و بدون ایجاد امكان انتخابهای دیگر به ارائه همان برنامهها با همان كیفیتیا مبتذلتر ادامه دادن و بعد بگوییم: ما به مردم آن چیزی را كه انتظار دارند، ارائه میكنیم» و مردم را هم در چند آمار ملاحظه كردن بدون اینكه لحاظ شود این آمارها فقط در چارچوب دادههاست; یعنی آمار از میان آنچه ارائه شده اینها را انتخاب كرده و پسندیدهاند ولی چه بسا و قطعا اگر برنامههای بهتری ارائه شود، انتخاب، چیز دیگری خواهد بود، دموكراسی به هیچ وجه مانع از هدایتگری نیست [بلكه مانع از قیمومت است] . دموكراسی به هیچ وجه مانع از آن نمیشود كسانی كه چیزی را میدانند آن را به كسانی كه نمیدانند منتقل كنند . به عكس، دموكراسی همواره تلاش كرده است كه سطح آموزش را بالا ببرد و این آرزوی مهم دموكراسی است . روح دموكراسی همواره ارائه بهترین امكانات و بهترین شانس را به همه توصیه میكند .» (۵)
البته پوپر و مانند ایشان در مقام نظریهپردازی بودهاند و مردمسالاری به عنوان یك نظریه با مردمسالاری به عنوان یك اقعیتخارجی با هم تفاوت فراوان دارد همچنان كه اسلام به عنوان یك دین و مكتب با آنچه در جهان خارج به عنوان اسلام واقع شده، تفاوت دارد . اسلام آن چیزی است كه در قرآن و سخن و عمل معصومان منعكس شده، ولی حكومتخلفاء بنیعباس و بنیامیه و ... با اینكه عنوان حكومت اسلامی دارند، تفاوتشان با اسلام از زمین تا آسمان است . ما همچنان كه برای شناخت اسلام نباید به تاریخ بنیامیه و بنیعباس و ... رجوع كنیم، برای شناخت دموكراسی نیز، كه غربیان منادی آن بودهاند، نباید به آنچه در حكومتهای غربی واقع شده و میشود مراجعه كنیم . حكومتهای غربی هم دموكراسی را پیراهن عثمان كردهاند و با استناد به شعار دموكراسی به استعمار و استثمار و تحمیل پرداختهاند . برای شناخت دموكراسی به عنوان یك نظریه، باید به سخنان متفكران و نظریهپردازان غربی مراجعه كنیم و به خود غربیان هم بگوییم كه آنچه شما انجام میدهید با نظریه دموكراسی و مردمسالاری همخوانی ندارد .● مقبولیت جهانی دموكراسی و مردمسالاری
حكومتهایی كه در نقاط مختلف جهان تشكیل شدهاند، بیشتر استبدادی و دیكتاتوری مطلقه بودهاند . متاسفانه حكومتهایی هم كه به عنوان دین تشكیل یافتهاند، از این قاعده مستثنی نبودهاند . جز حكومت پیامبران بنیاسرائیل; یعنی حكومتحضرت موسی علیه السلام و وصی او یوشع بننون و بعد از آن حكومتهای حضرت طالوت، داود و سلیمان و حكومت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم و علی بنابیطالب علیه السلام، حكومتهای دیگر، نه به حكم دین و خواست مردم شكل گرفته و نه در خدمت مردم بودهاند . البته گاهی در تاریخ پادشاهانی نیكوسیرت یافت میشدهاند كه در صدد خدمتبه مردم برآمدهاند ولی شمار اینان در برابر حاكمان مستبد، آن قدر كم بوده كه به مصداق «النادر كالمعدوم» اصلا به شمار نمیآیند .
در حكومتهای استبدادی، شاه حاكم مادامالعمر بوده و اهواء و خواستههای او حكم قانون یافته و با توسل به زور اجرا شدهاند . متاسفانه در غرب بعد از دموكراسیهای آتن و روم قدیم، استبداد حاكم شد و این استبداد شدیدتر بود و قرنها این استبداد زیر لوای حاكمیت كلیسا ادامه حیات میداد .
بعد از نوزایی و رنسانس علمی - صنعتی غرب، قیامهایی علیه استبداد صورت گرفت و با پیروزی انقلاب كبیر فرانسه، دوباره حكومتهای دموكراسی شكل گرفتند و با توجه به مزیتهای فراوان این حكومت، در قیاس با حكومت استبداد، در مدت كمی دموكراسی مقبولیت جهانی یافت . دیوید هلد از متفكران غربی مینویسد:
«اخیرا به نظر میرسد دموكراسی، پیروزی تاریخسازی بر شقوق دیگر حكومت، كسب كرده است . تقریبا همه كس از چپ و راست و میانه، مدعی پیروی از اصول دموكراسیاند . همه اقسام رژیمهای سیاسی در سراسر جهان، نام خود را دموكراسی میگذارند، هر چند میان كردار و گفتار ممكن است تفاوتهای عظیم باشد . چنین به نظر میرسد كه دموكراسی هالهای از مشروعیتبه حیات سیاسی كنونی میدهد .» (۶)
● یكهتازی لیبرال دموكراسی
در مقابل لیبرال دموكراسی حاكم در غرب، كه بر پایه چند حزبی بود، سوسیال دموكراسی تك حزبی خودنمایی میكرد . در لیبرال دموكراسی همه افراد بالغ عاقل حق رای دارند و احزاب و تشكلهای مختلف كاندیداها و برنامههای خود را ارائه میدهند و مردم از میان كاندیداها و برنامههای معرفی شده، یكی را برمیگزینند و افراد گزینش شده، مطابق برنامه ارائه شده، قانون وضع میكنند یا قانون وضع شده را اجرا میكنند . [البته انتخابات و مجالس شكلهای مختلفی دارد] اما در سوسیال دموكراسی بلوك شرق سابق، فقط یك حزب كمونیستحق فعالیت داشت و كاندیدا و برنامه ارائه میداد و انتخابكنندگان، كه فقط اعضای حزب بودند - البته عضویت در حزب كمونیست غالبا اجباری بود - انتخاب میكردند . این نوع دموكراسی را گرچه بسیاری دموكراسی و مردمسالاری نمیدانستند (۷) ولی در هر حال به عنوان بدیل و رقیب مردمسالاری لیبرال خود را مطرح میكرد .
با شكست و نابودی كمونیسم و فروپاشی بلوك شرق و كشورهای سوسیالیستی، مردمسالاری لیبرال به عنوان نظریه بیبدیل، خودنمایی كرد و اكنون هم برای خود رقیبی نمیبیند و در صدد استسیطره خود را بر سراسر گیتی بگستراند .
● مردمسالاری دینی، بدیل مردمسالاری لیبرال
طرفداران دموكراسی غربی به خصوص حاكمان و قدرتمندان میان «مردمسالاری» و «مردمسالاری لیبرال» هیچ تفاوتی قائل نشده و تنها شكل دموكراسی و مردمسالاری را همان مردمسالاری لیبرال معرفی میكنند و حاكمیتیافتن احكام و قوانین یك دین حتی اگر مستند به خواست و اراده مردم باشد را مخالف دموكراسی میدانند و هر جا مردم كشوری مثل مردم ایران، الجزایر و ... به حكومت دینی رای دادهاند، آن را مخالف مردمسالاری تفسیر كردهاند و به انكار آن همت گماشتهاند . حال آنكه این غلط است و باید بر اثبات غلط بودن آن پافشاری كرد . همان طور كه گذشت، مردمسالاری; یعنی قانون مستند به خواست و اراده و رای مردم باشد و مجریان نیز توسط مردم انتخاب گردند . حالا ممكن است مردم به اراده و انتخاب خود، حاكمیت قوانین یك دین را بپذیرند . اگر ما این صورت را دموكراسی و مردمسالاری ندانیم، در حقیقت مردمسالاری را مردمسالاری ندانستهایم .
از میان متدینان هم بعضی علاوه بر پذیرش تفسیر غلط فوق، گمان كردهاند كه پذیرش حق حاكمیت ملی یعنی شریك قرار دادن مردم با خداوند در ولایت تشریعی و قانونگذاری; و چون ولایت تشریعی فقط از آن خداوند است، پس حق حاكمیت ملی و صاحب اختیار بودن مردم را انكار كردهاند . به عبارت زیر توجه كنید:
«در رژیمهای سلطنت مطلقه، «حق حاكمیت» و «حق قانونگذاری» را غالبا از آن شاه مطلقه میدانستند و در دموكراسیهای مدرن هر دو را از آن مردم دانستند .» (۸)
مطابق اظهار نظر فوق، در دموكراسی مدرن، مردم قانونگذارند و چون از نظر اسلام قانونگذاری فقط مختص خداست، پس، از نظر اسلام دموكراسی و مردمسالاری مردود است، در حالی كه در «لیبرال دموكراسی» مردم قانونگذارند ولی در دموكراسی دینی مردم قانونگذاری خداوند را پذیرفتهاند و هر دو هم عنوان «مردمسالاری» دارند . همین نویسنده مینویسد:
● «دموكراسی [مردمسالاری] جوهری سكولاریستی دارد .» (۹)
با پذیرش این دیدگاه هم دیگر نمیتوان از مردمسالاری دینی دم زد; زیرا جوهره سكولاریستی مردمسالاری; یعنی نفی دین از صحنه حكومت و سیاست و مردمسالاری دینی یعنی «حكومت مردمی سكولاریستی مبتنی بر دین» و این یعنی همان «كوسه ریش پهن!»
بنیانگذار جمهوری اسلامی و دیگر متفكران همراه ایشان; از جمله استاد شهید، در صدد ارائه الگویی از حكومتبه جهان بودند كه علاوه بر داشتن مزایای مردمسالاری، از نقایص مردمسالاری لیبرال هم بریء بوده و مزایای فراوان دیگر هم داشته باشد و لذا فكر و اندیشه «مردمسالاری دینی» و «جمهوری اسلامی» شكل گرفت كه در آن قانونگذاری، به اعتقاد اسلامی مردم، فقط مختص خداست و مردم مسلمان با پذیرش قانون خداوند، به تعیین مجریان میپردازند و به یاری و رهبری آنان قانون خدا را در كشور اجرا میكنند و به گستردن عدل و داد و رفاه عمومی همت میورزند .
● شهید مطهری و پذیرش مردمسالاری با شاخصههای آن
استاد، به متابعت از امامقدس سره مردمسالاری را نمونه و الگوی مطلوبی یافت و شاخصههای آن را پذیرفت . البته ایشان با توجه به اعتقاد مذهبی خود و ملت مسلمان ایران، مدافع مردمسالاری دینی بود و مردمسالاری لیبرال را نفی میكرد . ایشان در تفسیر جمهوری [یكی از مؤلفههای جمهوری اسلامی] گفتند:
«جمهوری شكل حكومتیای است كه حكومت عامه مردم است; یعنی حكومتی كه در آن حق انتخاب با همه مردم است . قطع نظر از اینكه مرد یا زن، سفید یا سیاه و دارای این عقیده یا آن عقیده باشند . در اینجا فقط بلوغ سنی و رشد عقلی معتبر است . (۱۰) [در دموكراسی و مردمسالاری] آنچه مهم است این است كه خود مردم مجری قانون باشند، حالا یا مجری قانونی كه خودشان وضع كردهاند [مردمسالاری لیبرال] یا مجری قانونی كه فرضا به وسیله یك فیلسوف وضع شده و مردم آن فیلسوف و مكتب او را پذیرفتهاند [مثل سوسیال دموكراسی] و یا مجری قانونی كه به وسیله وحی الهی عرضه گردیده است [مردمسالاری دینی] .» (۱۱)
ایشان در مقایسه مردمسالاری لیبرال و مردمسالاری دینی میفرماید:
«آزادی غربی; یعنی انسان هر كاری دلش میخواهد بكند اما از دید اسلام آزادی و دموكراسی بر اساس آن چیزی است كه تكامل انسانی انسان ایجاب میكند . دموكراسی در اسلام; یعنی انسانیت رها شده، حال آنكه این واژه در قاموس غرب معنای حیوانیت رها شده را متضمن است .» (۱۲)
«اگر تمایلات انسان را ریشه آزادی و دموكراسی بدانیم - كه مبنای دموكراسی غربی همین است; یعنی نوعی حیوانیت رها شده - همان چیزی به وجود خواهد آمد كه امروز در مهد دموكراسی غربی شاهد آن هستیم . در این كشورها مبنای وضع قوانین خواست اكثریت است و بر همین مبناست كه میبینیم همجنسبازی به حكم احترام به دموكراسی و نظر اكثریت قانونی میشود; اما دموكراسی اسلامی بر اساس آزادی انسان است، آزادی واقعی كه همان در بند كردن حیوانیت و رها ساختن انسانیت است .» (۱۳)
ایشان حكومت و حاكم و ولی فقیه را منتخب مردم میداند و آن را مطابق قواعد دموكراسی معرفی مبیكند:
«اساسا [ولی] فقیه را خود مردم انتخاب میكنند و این امر عین دموكراسی است . اگر انتخاب فقیه انتصابی بود و هر فقیهی فقیه بعد از خود را تعیین میكرد، جا داشت كه بگوییم این امر خلاف دموكراسی است، اما مرجع [و رهبر] را به عنوان كسی كه در این مكتب صاحب نظر است، خود مردم انتخاب میكنند .» (۱۴)
شهید مطهری تبیین صحیح دموكراسی را برای جوابگویی به اشكالها كافی میداند و به كسانی كه جمهوری اسلامی را به دلیل حاكم بودن دین خدا در آن، مصداق مردمسالاری نمیدانند، میگوید:
«اگر خواسته مردم [یعنی اسلامیت جمهوری و حاكم بودن قانون اسلام] حاكمیت مردم را نقض كند، باید بگوییم كه دموكراسی امری محال است; زیرا همیشه وجودش مستلزم عدمش است . هیچ كس نمیخواهد اسلامیبودن را بر مردم تحمیل كند [تا مخالف مردمسالاری باشد] . این تقاضای خود مردم است .» (۱۵)
امام خمینیقدس سره نیز همین استدلال را خطاب به كسانی كه اسلامیبودن را مخالف موازین دموكراسی میدانستند، ارائه میكند و میفرماید:
«دموكراسی این است كه آرای اكثریت معتبر است . اكثریت هر چه گفتند، آرایشان معتبر است و لو به ضرر خودشان باشد . شما (وكلای مجلس خبرگان) آن مسیری كه ملت ما دارد به روی آن مسیر راه بروید و لو عقیدهتان این است كه این مسیری كه ملت رفت، خلاف صلاحش است . خوب باشد، ملت میخواهد این طور بكند . به من و شما چه كار دارد؟ خلاف صلاحش را میخواهد انجام بدهد . ملت رای داده و رایی كه داده متبع است . (۱۶)● توجه به مقبولیت اندیشه مردمسالاری
شهید مطهری، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، مقبولیت عمومی و فطری بودن فكر و اندیشه مردمسالاری را تصدیق كرده و متناقض خواندن آن با عقیده دینی را اقدامی به ضرر دین قلمداد میكرد . ایشان حق حاكمیت ملی و دخالت در سرنوشت را از حقوق طبیعی و فطری میدانست و اعلام كرد اگر اولیای دین این حق طبیعی و فطری را مخالف دین قلمداد كرده و به انكار آن بپردازند، نه تنها به دین خدمت نكرده، بلكه باعث روگردانی از دین شدهاند و اقدام كلیسا در این مورد را به عنوان اقدامی عبرتانگیز مطرح میكرد:
«ارباب كلیسا و همچنین برخی فیلسوفان اروپایی، نوعی پیوند میان اعتقاد به خدا از یك طرف و سلب حقوق سیاسی و ثبیتحكومتهای استبدادی از طرف دیگر، برقرار كردند . طبعا نوعی ارتباط مثبت میان دموكراسی و حكومت مردم بر مردم و بیخدایی فرض شد . چنین فرض شد كه یا باید خدا را بپذیریم و حق حكومت را از طرف او تفویض شده به افراد معینی كه هیچ نوع امتیاز روشنی ندارند، تلقی كنیم یا خدا را نفی كنیم تا بتوانیم خود را ذیحق بدانیم . یكی از موجبات عقبگرد مذهبی این است كه اولیای مذهب، میان مذهب و یك نیاز طبیعی تضاد برقرار كنند; مخصوصا هنگامی كه آن نیاز در سطح افكار عمومی ظاهر شود . در مرحلهای كه استبدادها و اختناقها در اروپا به اوج خود رسیده بود و مردم تشنه این اندیشه بودند كه حق حاكمیت از آن مردم است، كلیسا یا طرفداران كلیسا یا با اتكا به افكار كلیسا این فكر عرضه شد كه مردم در زمینه حكومت، فقط تكلیف و وظیفه دارند نه حق; همین كافی بود كه تشنگان آزادی و دموكراسی و حكومت را بر ضد كلیسا، بلكه بر ضد دین و خدا به طور كلی برانگیزد .» (۱۷)
استاد شهید همین مطلب را در یادداشتهای خود این گونه طرح كرده است:
گاهی یك نیاز به خصوص در جامعه پیدا میشود و احساس میشود دین یا مسلك چیزی را عرضه میدارد كه مطابق با آن نیاز است، لهذا به سرعت آن دین پیش میرود و گاهی به عكس، نوعی نیاز شدید و منطقی و معقول در جامعه پیدا میشود و دین یا اولیای دین به ضدیتبا آن نیاز بر میخیزند و نوعی جنگ میان نیاز دینی و آن نیازی كه جامعه به خوبی آن را احساس میكند، بر پا میكنند . بدیهی است در چنین صورتی، حداقل گروهی از مردم جانب آن نیاز را میگیرند و اساسا یك دین صحیح نمیتواند چنین باشد و نباید چنین عرضه شود . [بعد استاد جریان ایستادگی كلیسا در مقابل اعتقاد به حق حاكمیت ملی را مطرح میكند . (۱۸) ]
استاد در اظهارنظر با لا، تصریح میكند كه یك دین صحیح در مقابل «نیاز شدید، منطقی و معقول» نمیایستد و اولیای دین نیز نباید دینی را مخالف چنین نیازی معرفی كنند; زیرا این گونه معرفی كردن جز به ضرر دین نیست و خودش نیز هیچ گاه اسلام را مخالف نیازهای معقول و منطقی معرفی نكرد . قبل از برگزاری همهپرسی برای تعیین شكل نظام، مخالفان اسلامیت نظام تبلیغ میكردند كه مردمسالاری و جمهوری با اسلامی بودن سازگاری ندارد و استاد این مطلب را رد كرد و جمع جمهوریت و اسلامیت را امری ممكن معرفی نمود و اسلام را به عنوان بهترین منادی مردمسالاری شناساند .
ایشان اسلامیت نظام و ولایتشرعی ولی امر را ناشی از انتخاب و رای مردم معرفی كرد و گفت:
«مهر اسلامیت را اكثریت قاطع ملت ایران بر نوع نظام آینده این مملكت زده است . (۱۹) حق شرعی امام از وابستگی قاطع مردم به اسلام، به عنوان یك مكتب و یك ایدئولوژی ناشی میشود و مردم تایید میكنند كه او مقام صلاحیتداری است كه میتواند قابلیت اشخاص را جهت انجام وظایف اسلامی تشخیص دهد . در حقیقتحق شرعی و ولایتشرعی; یعنی مهر ایدئولوژی مردم و حق عرفی [قانونی] همان حق حاكمیت ملی است .» (۲۰)
علاوه بر آن، ایشان حكمران اسلامی را امین و حافظ حقوق مردم میداند كه باید برای مردم باشد و در خدمت آنان:
«در منطق نهجالبلاغه، امام و حكمران، امین و پاسبان حقوق مردم و مسؤول در برابر آنهاست و از این دو، اگر بناستیكی برای دیگری باشد، این حكمران است كه برای توده محكوم است، نه توده محكوم برای حكمران . به توده مردم از آن جهت «رعیت» گفته میشود كه حكمران عهدهدار حفظ و نگهبانی جان و مال و حقوق و آزادیهای آنهاست .» (۲۱)
● مردمداری تیماری ممنوع!
مردمداری واقعی از خصوصیات حكومتهای مردمسالار است . در حكومتهای مردمسالار، ولینعمت، آقا، صاحب قدرت و موكل، مردم هستند و حاكمان وكیل، امین و منصوب مردم میباشند و خود را خدمتگزار میدانند و از باب خدمتگزاری كمر همتبه خدمت میبندند و مردمداری وظیفه و صفتبارز این حكومتهاست; اما حكومت هایی كه خود را امین و وكیل و مردم را ولینعمت و آقا ندانند، به طور طبیعی برای خود وظیفه خدمتگزاری و برای مردم حق مخدوم بودن قائل نیستند اما ممكن ستبرای تداوم حكومتخود و ادامه تسلطشان بر مردم، در صدد جذب و جلب آنان بر آیند و به تامین رفاه و آسایش مردم همت گمارند . این گونه خدمت كردن حكومتبه مردم به سان خدمتی است كه صاحب یك حیوان باری به آن میكند تا بتواند بیشتر و طولانیتر از آن بار بكشد . شهید مطهری مردمداری واقعی را سبب جلب و جذب رعیت میداند، نه مردمداری تیماری را و میگوید:
«حكومتها ممكن است از نظر تامین حوائج مادی مردم، یكسان عمل كنند، در عین حال از نظر تحصیل و جلب رضایت عمومی یكسان نتیجه نگیرند، بدان جهت كه یكی حوائج روانی اجتماع را بر میآورد و دیگری بر نمیآورد . یكی از چیزهایی كه رضایت عموم بدان بستگی دارد، این است كه حكومتبا چه دیدی به توده مردم و خودش نگاه میكند؟ با این چشم كه آنها برده و مملوك و خود مالك و صاحباختیار است، یا با این چشم كه آنها صاحب حقاند و او خود تنها وكیل و امین و نماینده؟ در صورت اول، هر خدمتی كه انجام دهد از نوع تیماری است كه مالك یك حیوان برای حیوان خویش انجام میدهد و در صورت دوم از نوع خدمتی استیك امین صالح انجام میدهد . اعتراف حكومتبه حقوق واقعی مردم و احتراز از هر نوع عملی كه مشعر بر نفی حاكمیت آنها باشد، از شرایط اولیه جلب رضا و اطمینان آنان است .» (۲۲)
● تاكید بر شاخصه آزادی مخالف
در مردمسالاری، آزادی مخالف در ابراز مخالفت و ارائه فكر و اندیشه جایگزین، به عنوان شاخصه اصلی مطرح شده و مردم آزاد و مختارند از میان اندیشهها و فكرهای ارائه شده، عقیده و فكر دیگری را به عنوان جایگزین اندیشه حاكم انتخاب كنند . بسیاری از مخالفان مردمسالاری مخالفتشان ریشه در نپذیرفتن این شاخصه دارد . از نظر آنها اگر مخالفان آزاد باشند ممكن استبا مغالطه و تبلیغات و شبه استدلال و عوامفریبی اندیشههای دیگری را به عنوان جایگزین مطلوب جلوه دهند و اگر مردم هم در انتخاب میان فكر حاكم و این فكرها آزاد باشند ممكن است فریب بخورند و فكر و اندیشه حاكم را رها كرده و یكی از این فكرها را بپذیرند .
شهید مطهری، اسلام را طرفدار مردمسالاری و دارای شاخصه آزادی مخالف و حق انتخاب مردم آن هم به نحو بینظیر، معرفی میكند و تبیین میكند كه از نظر اسلام مردم بر فطرت حقطلبی، حقجویی و حقشناسی خلق شدهاند و اسلام نیز متینترین، معقولترین و فطریترین اندیشهها را ارائه میكند; از اینرو اگر مردم در انتخاب آزاد باشند و اندیشههای مختلف به درستی ارائه و تبیین شود، هیچ فكر و اندیشهای به اندازه اندیشههای اسلامی جذابیت ندارد و ایدههای دیگر همگی مغلوب خواهند شد و آزادی بینظیر مخالفان در صدر اسلام، به خصوص در دوران حكومت پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام را مثال میزند و به دنیا اعلام میكند كه چنین آزادیای در هیچ حكومت مردمسالاری به مخالفان داده نشده و نمیشود .
البته است د تاكید میكند كه آزادی بیان عقیده و تبلیغ به دو شرط است:
۱ . واقعا عقیده باشد و مبتنی بر استدلال و منطق نه انجماد روح و تقلید كوركورانه .
۲ . با استدلال و منطق آن را ابراز كند نه با دروغ و جعل و تحریف .
«آزادی ابراز عقیده; یعنی اینكه فكر خودتان را; یعنی آنچه را واقعا به آن معتقد هستید، بگویید و من به همه دوستان غیر مسلمان اعلام میكنم از نظر اسلام تفكر آزاد است . شما هر جور كه میخواهید بیندیشید، بیندیشید . هر جور كه میخواهید عقیده خودتان را ابراز كنید، به شرطی كه فكر واقعی خودتان باشد، ابراز كنید هر طور كه میخواهید بنویسید، بنویسید . هیچ كس ممانعتی نخواهد كرد .» (۲۳)
همان طور كه رهبر و امام ما مكرر گفتهاند، در حكومت اسلامی، احزاب آزادند، هر حزبی اگر عقیده غیر اسلامی هم داشته باشد، آزاد است اما ما اجازه توطئهگری و فریبكاری نمیدهیم . احزاب و افراد در حدی كه عقیده خودشان را صریحا بگویند و با منطق خود به جنگ ما میآیند، آنها را میپذیریم اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام، افكار و عقاید خودشان را بگویند، ما حق داریم كه از اسلام خودمان دفاع كنیم و بگوییم اسلام چنین چیزی نمیگوید . حق داریم بگوییم به نام اسلام این كار را نكنید . (۲۴)
البته وقتی حكومت اسلامی به افكار و احزاب مخالف اجازه بیان و نشر صحیح و مستدل ایدههای خود را میدهد، باید خودش هم به تبیین اسلام و ارائه ایدههای صحیح پرداخته و وجوه بطلان اندیشههای مخالف را روشن گرداند و خلاصه هدایتگری را انجام دهد تا زمینه هدایت و مصونیت از انحراف ایجاد شود . در این حالت است كه ابراز عقاید مخالف، نه تنها به ضرر اسلام نبوده بلكه به نفع آن است . در اینجا اگر حاكمان از ترس اینكه مبادا مردم خطا كنند و فكر مخالف را انتخاب نمایند، از طرح اندیشه مخالف یا از انتخاب مردم جلوگیری كنند، امكان رشد و هدایت را گرفتهاند .حتی در مسائل اجتماعی - مثل انتخاباتها - ایشان معتقد به انتخاب آزادانه مردم بود و حاكمان را از دخالت قیممآبانه نهی میكرد:
«بسیاری از مسائل اجتماعی است كه اگر سرپرستهای اجتماع، افراد بشر را هدایت و سرپرستی نكنند، گمراه میشوند . اگر هم بخواهند ولو با حسن نیت (تا چه رسد به اینكه سوء نیت داشته باشند) به بهانه اینكه: «مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمیفهمند» ; آزادی را از آنها بگیرند، این مردم تا ابد بیلیاقتباقی میمانند; مثلا انتخابی میخواهد صورت بگیرد، حالا یا انتخاب وكیل مجلس یا انتخاب دیگری . ممكن استشما كه در فوق این جمعیت هستید واقعا حسن نیت هم داشته باشید و واقعا تشخیص شما این باشد كه خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب كند و فرض میكنیم واقعا هم آن فرد شایستهتر است اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بكنید و بگویید شما نمیفهمید و باید حتما فلان شخص را انتخاب بكنید، اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهند شد كه این رشد اجتماعی را پیدا كنند . اصلا باید آزادشان گذاشت تا فكر كنند، تلاش كنند، آنكه میخواهد وكیل بشود تبلیغات كند، آن كسی هم كه میخواهد انتخاب بكند مدتی مردد باشد كه او را انتخاب بكنیم یا دیگری را . او فلان خوبی را دارد، دیگری فلان بدی را دارد . یك دفعه انتخاب كند و بعد به اشتباه خودش پی ببرد، باز دفعه دوم و سوم تا تجربیاتش كامل بشود و بعد به صورت ملتی در بیاید كه رشد اجتماعی دارد و الا اگر به بهانه اینكه این ملت رشد ندارد و باید او آنان از او بگیرند، این ملت تا ابد غیر رشید باقی میماند . رشدش به این است كه آزادش بگذاریم و او در آن آزادی ابتدا اشتباه هم بكند . صد بار هم اگر اشتباه بكند باز باید آزاد باشد .» (۲۵)
آزادی نشر عقاید مخالفان از نظر استاد همیشه به سود اسلام بوده و سبب شده كه تفوق استدلالی و استحكام منطقی عقاید اسلام بیشتر روشن شود . ایشان میگوید:
«تجربههای گذشته نشان داده است كه هر وقت جامعه از یك نوع آزادی فكری - ولو از روی سوء نیت - برخوردار بوده است، این امر به ضرر اسلام تمام نشده بلكه در نهایتبه سود اسلام بوده است . اگر در جامعه ما، محیط آزاد برخورد آرا و عقاید به وجود بیاید; به طوری كه صاحبان افكار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح كنند و ما هم در مقابل، آرا و نظریات خودمان را مطرح كنیم، تنها در چنین زمینه سالمی خواهد بود كه اسلام هر چه بیشتر رشد میكند . من هرگز از پیدایش افراد شكاك در اجتماع كه علیه اسلام سخنرانی كنند و مقاله بنویسند، متاثر كه نمیشوم هیچ، از یك نظر خوشحال هم میشوم چون میدانم پیدایش اینها سبب میشود كه چهره اسلام بیشتر نمایان شود .» (۲۶)
در باره منع نشر كتب ضلال نیز چنین توضیح میدهد:
«كتابها اصولا دو دستهاند: كتابهایی كه بر یك منطق و یك طرز تفكر خاص استوارند; یعنی واقعا كسی به یك طرح و به یك فكر خاص رسیده و با نوشتن كتاب، آن طرز فكر را عرضه میدارد، گرچه ممكن است آن طرز فكر ضد دین، اسلام و خدا باشد، راه مبارزه با این گروه ارشاد است و هدایت و عرضه كردن منطق . نوع دوم كتابهایی است كه مشحون از دروغ و اغفال است; مثلا كسی كتابی در باره رئیس حكومتبنویسد و هزارها دروغ به او نسبت دهد . طبیعی است كه اجازه پخش چنین كتابی خیانتبه مردم است .» (۲۷)
و اما در باره آزادی مخالفان، به عمل امام علی علیه السلام استناد میكند و آزادی مخالفان در آن برهه را بینظیر معرفی میكند . امام علی علیه السلام در باره خوارج كه آشكارا امام را تكفیر میكردند و علیه آن حضرت سخن میگفتند و در مجامع مسلمانان عقاید خود را آشكار میكردند، فرمود:
«مادامی كه به خونریزی و قتال نپرداختهاید [و دستبه براندازی مسلحانه نزدهاید] شما را از سه حقی كه دارید منع نمیكنم: حقوق شما از بیتالمال، رفت و آمدتان به مساجد و صلح و امنیتشما در جامعه» (۲۸)
استاد به رفتار امام با خوارج استناد میكند و میفرماید:
«امیرالمؤمنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دموكراسی رفتار كرد . او خلیفه است و آنها رعیتش . هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود اما او زندانشان نكرد و شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیتالمال قطع نكرد . به آنها نیز همچون سایر افراد مینگریست . این مطلب در تاریخ زندگی علی علیه السلام عجیب نیست . اما چیزی است كه در دنیا كمتر نمونه دارد . آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو میشدند و صحبت میكردند . طرفین استدلال میكردند، استدلال یكدیگر را جواب میدادند . شاید این مقدار آزادی در دنیا بیسابقه باشد كه حكومتی با مخالفین خود تا این درجه با دموكراسی رفتار كرده باشد ...» خارجیها (خوارج) در ابتدا آرام بودند و فقط به انتقاد و بحثهای آزاد اكتفا میكردند . رفتار علی نیز در باره آنها همان طور بود كه گفتم; یعنی به هیچ وجه مزاحم آنها نشد و حتی حقوق آنها را از بیتالمال قطع نكرد، اما كم كم كه از توبه علی! مایوس گشتند، روششان را عوض كردند و تصمیم گرفتند دستبه انقلاب! بزنند ... و حركت كردند و دستبه طغیان و انقلاب زدند . امنیت راهها را سلب كردند، غارتگری و آشوب را پیشه كردند . میخواستند وضع دولت را تضعیف كنند و حكومت وقت را از پای در آورند . اینجا دیگر جای گذشت و آزاد گذاشتن نبود; زیرا مساله اظهار عقیده نیست، بلكه اخلال به امنیت اجتماعی و قیام مسلحانه علیه حكومتشرعی است; لذا علی علیه السلام آنان را تعقیب كرد و در كنار نهروان با آنان رودررو قرار گرفت و ...» (۲۹)
شهید مطهری بر آزادی مخالف در حكومت اسلامی اصرار فراوان دارد و مكرر آزادیهای فوقالعاده در حكومت علوی را ذكر میكند ولی باید توجه داشت كه شهید مطهری با تكیه بر مبانی خاصی، این آزادیها را مطرح میكند كه عبارتند از:
۱ . فطرت حقشناس، حقجو و حقطلب انسانها .
۲ . مسدل، منطقی، و عقلانی بودن حق و بیپایه و بیمنطق بودن باطل .
۳ . مكلف بودن انسان به شناخت و پذیرش حق، كه لازمه این تكلیف وجود راههای مختلف، افكار گوناگون حق و باطل و آزادی انسانها در پذیرش این افكار است . از نظر استاد شهید وجود اختلاف در عقیده و ایده و روش بالعرض - نه بالذات - مطلوب است; زیرا تا جنگ عقاید در كار نباشد و ایدهها و روشهای مخالف، افراد را به سوی خود نخواند، نه حقیقت ایمان و مسائلی كه باید به آنها ایمان آورد، روشن میگردد و نه سیر روحی بشر به سوی حقایق ایمانی صورت میپذیرد . (۳۰)
۴ . دولت اسلامی در عین اینكه باید آزادی مخالف و عرضه اندیشههای دیگر را تضمین كند، موظف به تبیین حق و دفاع عقلانی و منطقی از حق است .
۵ . آزادی مخالف در چارچوب قانون مقبول جامعه است و هیچ مخالفی حق ندارد خارج از چارچوب قانون و با توسل به دروغ، جعل، تحریف و ... به مخالفت و تبلیغ ایده مخالف بپردازد و اگر در چارچوب موازین قانونی خارج شوند و به دروغ و جعل و تحریف و ... متوسل گردند، دولت موظف به جلوگیری و تنبیه آنان است .
لائیكها برای آزادی مخالف حد و حصری نمیپذیرند و دولت را مجاز به دفاع از عقیدهای - حتی اگر مقبول اكثریتباشد - نمیدانند و بیطرفی دولت را میخواهند .
در فضای امروز جامعه اسلامی نیز آزادی مخالف از طرف افراد و گروههایی تبلیغ میشود كه بعضی مانند شهید مطهری با تكیه بر مبانی مذكور به آزادی مخالف قائلند و این آزادی را در چارچوب قوانین اسلام و قانونهای مصوب جامعه و در چارچوب ارزشهای اخلاقی - اسلامی - انسانی میپذیرند ولی گروههایی نیز متاسفانه این آزادی را بدون قید و شرط میخواهند .
نویسنده:احمد حیدری
پینوشتها
۱) محقق حوزه .
۲) «مردمسالاری» اصطلاحی است كه بعد از انقلاب اسلامی و به خصوص در سالهای اخیر، وارد ادبیات فارسی شده و در كتب فرهنگ لغت این واژه ثبت نشده است . تعریف ارائه شده در این مقاله توسط نویسنده با توجه به نوشتههای محققین در این زمینه ارائه شده است .
۳) در باره دموكراسی، رابرت دال، ترجمه حسن فشاركی، ص۴، شیرازه تهران، ۱۳۷۸
۴) همان، صص۴۹ - ۴۸
۵) تلویزیون خطری برای دموكراسی، كارل پوپر - جان كندری، ترجمه دكتر شهیدی مؤدب، ص۲۷، انتشارات اطلاعات .
۶) خرد در سیاست، مجموعه مقالات، جمعآوری و ترجمه از عزتالله فولادوند، ص۳۶۲، طرح نو، تهران، .
۷) همان، ص۳۶۹
۸) مبانی نظری غرب مدرن، شهریار زرشناس، ص۱۲۱، كتاب صبح، تهران، ۱۳۸۱
۹) همان، ص۱۲۷
۱۰) پیرامون انقلاب اسلامی، ص۸۰، انتشارات صدرا، چاپ ششم، ۱۳۷۰
۱۱) همان، ص۸۳
۱۲) همان، ص۱۰۴
۱۳) همان، صص۱۰۳ - ۱۰۰
۱۴) همان، ص۸۶
۱۵) همان، ص۸۵
۱۶) صحیفه نور، ج۸، ص۲۴۷
۱۷) سیری در نهجالبلاغه، ص۸۵، صدرا، تهران، ۱۳۶۱
۱۸) یادداشتها، ج۳، صص ۲۸۸ - ۲۸۷، تهران، صدرا، ۱۳۷۹
۱۹) پیرامون انقلاب اسلامی، ص۸۵ . تهران، صدرا .
۲۰) همان، ص۸۶
۲۱) سیری در نهجالبلاغه، ص۸۹، تهران، صدرا، ۱۳۶۱
۲۲) همان، ص۸۴
۲۳) پیرامون انقلاب اسلامی، صص۱۱ و ۱۲
۲۴) آزادی از نگاه استاد مطهری، گردآوری حسین یزدیص۲۶۰، تهران، صدرا، ۱۳۷۹
۲۵) پیرامون جمهوری اسلامی، صص۱۲۱ و ۱۲۲، صدرا، تهران، ۱۳۶۴
۲۶) آزادی از نگاه استاد، ص۲۶۱
۲۷) پیرامون انقلاب اسلامی، ص۷۷
۲۸) ر . ك، تاریخ طبری، ج۵، ص۷۳، اعلمی، بیروت .
۲۹) جاذبه و دافعه امام علی۷، صص۱۴۴ - ۱۳۱، تهران، صدرا .
۳۰) یادداشتهای استاد مطهری، ج۱، صص۸۲ و ۸۳
منبع:فصلنامه حكومت اسلامی، شماره ۳۱
پینوشتها
۱) محقق حوزه .
۲) «مردمسالاری» اصطلاحی است كه بعد از انقلاب اسلامی و به خصوص در سالهای اخیر، وارد ادبیات فارسی شده و در كتب فرهنگ لغت این واژه ثبت نشده است . تعریف ارائه شده در این مقاله توسط نویسنده با توجه به نوشتههای محققین در این زمینه ارائه شده است .
۳) در باره دموكراسی، رابرت دال، ترجمه حسن فشاركی، ص۴، شیرازه تهران، ۱۳۷۸
۴) همان، صص۴۹ - ۴۸
۵) تلویزیون خطری برای دموكراسی، كارل پوپر - جان كندری، ترجمه دكتر شهیدی مؤدب، ص۲۷، انتشارات اطلاعات .
۶) خرد در سیاست، مجموعه مقالات، جمعآوری و ترجمه از عزتالله فولادوند، ص۳۶۲، طرح نو، تهران، .
۷) همان، ص۳۶۹
۸) مبانی نظری غرب مدرن، شهریار زرشناس، ص۱۲۱، كتاب صبح، تهران، ۱۳۸۱
۹) همان، ص۱۲۷
۱۰) پیرامون انقلاب اسلامی، ص۸۰، انتشارات صدرا، چاپ ششم، ۱۳۷۰
۱۱) همان، ص۸۳
۱۲) همان، ص۱۰۴
۱۳) همان، صص۱۰۳ - ۱۰۰
۱۴) همان، ص۸۶
۱۵) همان، ص۸۵
۱۶) صحیفه نور، ج۸، ص۲۴۷
۱۷) سیری در نهجالبلاغه، ص۸۵، صدرا، تهران، ۱۳۶۱
۱۸) یادداشتها، ج۳، صص ۲۸۸ - ۲۸۷، تهران، صدرا، ۱۳۷۹
۱۹) پیرامون انقلاب اسلامی، ص۸۵ . تهران، صدرا .
۲۰) همان، ص۸۶
۲۱) سیری در نهجالبلاغه، ص۸۹، تهران، صدرا، ۱۳۶۱
۲۲) همان، ص۸۴
۲۳) پیرامون انقلاب اسلامی، صص۱۱ و ۱۲
۲۴) آزادی از نگاه استاد مطهری، گردآوری حسین یزدیص۲۶۰، تهران، صدرا، ۱۳۷۹
۲۵) پیرامون جمهوری اسلامی، صص۱۲۱ و ۱۲۲، صدرا، تهران، ۱۳۶۴
۲۶) آزادی از نگاه استاد، ص۲۶۱
۲۷) پیرامون انقلاب اسلامی، ص۷۷
۲۸) ر . ك، تاریخ طبری، ج۵، ص۷۳، اعلمی، بیروت .
۲۹) جاذبه و دافعه امام علی۷، صص۱۴۴ - ۱۳۱، تهران، صدرا .
۳۰) یادداشتهای استاد مطهری، ج۱، صص۸۲ و ۸۳
منبع:فصلنامه حكومت اسلامی، شماره ۳۱
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست