یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
مجله ویستا
راهبرد بازدارندگی هستهای اسرائیل در خاورمیانه
هدف مقاله حاضر، بررسی تواناییها و قابلیتهای هستهای اسراییل و تحلیل راهبرد بازدارندگی هستهای این كشور است. نویسنده با تأیید این نكته كه اسراییل دارای توانایی هستهای است، پیروی از سیاست ابهام در خصوص سلاحهای اتمی را منطق با اهداف این كشور در خاور میانه میداند. وی سپس به مفروضات و شرایط لازم برای موفقیت راهبرد بازدارندگی توجیه میكند و بر این اساس، علل ناكامی راهبرد بازدارندگی اسراییل در منطقه را نشان میدهد. از این دیدگاه، انتفاضه مسجد الاقصی و موفقیتهای حزب الله لبنان در جنوب این كشور از جمله مهمترین نشانههای ناكامی این راهبرد بوده است. بازدارندگی به عنوان عنصری از دیپلماسی یا راهبرد ملی، مفهوم نوظهوری نیست، بلكه از آن جمله روشهای قدیمی و عادی است كه از آغاز تمدن بشری تا كنون افراد، گروهها و دولتها آن را اجرا كردهاند. البته از زمانی كه سلاحهای هستهای گسترش یافتهاند و قدرتهای بزرگ بعد از جنگ جهانی دوم به این سلاح دست پیدا كردند، این واژه نه تنها قوت بیشتری به خود گرفته، بلكه دارای اشاره ضمنی مشخصی نیز گردیده است. گرچه بحث بازدارندگی اساسا معرف روابط دو ابر قدرت پس از جنگ جهانی دوم بوده است، نباید فراموش كرد كه بازدارندگی مختص آن دو نبوده و روابط میان سایر كشورها را نیز در بر میگیرد. در مقاله حاضر، نظریه بازدارندگی مبتنی بر روابط میان یك بازیگر و بازیگران متعدد در خاورمیانه است. در منازعه خاورمیانه یكی از طرفین منازعه سلاح هستهای در اختیار دارد و طرف دیگر كه بازیگران متعدد در این فرایند به حساب میآیند، فاقد چنین سلاحی هستند. با توجه به اینكه رویكرد یك كشور به سلاح اتمی در هر نقطهای از جهان یك تصمیم سیاسی بسیار مهم و حساس به حساب میآید و چنین رویكردی توازن قوا در منطقه و جهان را بر هم خواهد زد، دستیابی اسراییل به سلاح اتمی نیز توازن قوا در خاورمیانه را بر هم زده است. البته به دلیل دستیابی اسراییل به سلاح هستهای و انحصار آن توسط این رژیم، بازدارندگی هستهای به طور یك جانبه و یك سویه از سوی این رژیم در برابر كشورهای عربی و اسلامی خاورمیانه اعمال شده است. در خصوص راهبر بازدارندگی هستهای اسراییل در خاورمیانه سؤالات گوناگونی مطرح است: آیا این راهبرد در تحقیق اهداف منطقهای این رژیم موثر بوده است؟ آیا اسراییل از طریق تهدیدهای هستهای توانسته است رفتار كشورهای عربی و اسلامی خاورمیانه را در قبال خود تغییر دهد؟ آیا اسراییل با تكیه بر این راهبرد توانسته است كشورهای منطقه را به پذیرش صلح دلخواه خود تسلیم كند؟ در صورت وقوع یك نبرد اتمی در خاورمیانه كدامیك برنده نهایی خواهند بود؟ با توجه به واقعیتهای موجود در خاورمیانه و شرایط خاص جغرافیایی و جمعیتی منطقه میتوان گفت كه راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل شكست خورده است. برای پاسخ به سؤالات فوق و اثبات فرضیه مورد نظر، ابتدا به توان هستهای اسراییل خواهیم پرداخت و سپس اهداف راهبردی اسراییل در خاورمیانه بررسی خواهد شد. در بخش دیگری مقاله ضمن بررسی علل رویكرد اسراییل به گزینه هستهای، به ارزیابی راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل با توجه به مفروضات و شرایط بازدارندگی خواهیم پرداخت.
نگاهی به تواناییهای هستهاسراییل
پیش از بررسی و ارزیابی راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل، لازم است نگاهی مختصر به تواناییها و قابلیتهای هستهای اسراییل بیفكنیم. تملك سلاح هستهای توسط اسراییل از معماهایی است كه در چند دهه اخیر بدون جواب باقی مانده است. رهبران اسراییل تا كنون در خصوص سلاح هستهای این رژیم به طور رسی اظهار نظری نكردهاند؛ آنچه كه تأیید میكند اسراییل یك قدرت هستهای است، اطلاعات مبهم و اخبار ضد و نقیضی است كه در برخی از مطبوعات اسراییلی و یا غربی منتشر میشود. به رغم نبود مدارك و مستندات رسمی و قطعی مبنی بر وجود سلاح هستهای در اسراییل، شواهد و قرائن فراوانی وجود دارد كه اثبات میكند این رژیم یك قدرت هستهای است. بن گوریون، اولین نخست وزیر اسراییل، قبل از جنگ جهانی دوم خطاب به دانشمندان یهودی آلمانی كه به اراضی اشغالی فلسطین آمده بودند میگوید: «از شما میخواهم تا از هم اكنون در تحقیقات و پژوهشهای هستهای تلاش نمایید و كلیه اقداماتی را كه برای مجهز ساختن اسراییل به سلاح اتمی لازم است، انجام دهید.» پس از تأسیس اسراییل در سال ۱۹۴۸ نیز، رهبران این رژیم بر دستیابی به سلح هستهای تأكید داشتهاند. در اینجا به برخی از اظهارات و شواهدی كه مؤید تلاش گسترده این رژیم برای تملك سلاح هستهای است، اشاره میشود. افرام كاتسر، رییس جمهوری اسبق اسراییل، در سال ۱۹۷۴ در اظهاراتی رسمی میگوید: «یكی از اهداف ما همواره توسعه و تقویت امكانات هستهای مان بوده است و اكنون نیز چنین امكاناتی را در اختیار داریم.» در ۴ سپتامبر ۱۹۷۴ سازمان سیا در گزارشی كه به كنگره آمریكا ارایه داد، تأیید كرد كه اسراییل در حال حاضر سلاح هستهای تولید كرده است. در ۱۲ آوریل سال ۱۹۷۶ مجله آمریكایی تایم فاش ساخت كه اسراییل به ذخیره ۱۳ بمب هستهای اقدام كرده است كه با هواپیماهای فانتوم و كفیر حمل میشوند. نیكسون در ۲ ژوئیه ۱۹۷۵ تأیید كرد كه اسراییل ۱۰ كلاهك هستهای از نوع بمبی كه هیروشیما و ناكازاكی را هدف گرفت، در اختیار دارد. در سال ۱۹۸۰ نیز دبیر كل وقت سازمان ملل متحد طی گزارشی به این مطلب اشاره كرده است. بر اساس این گزارش، در حال حاضر كشورهایی وجود دارند كه به كشورهای هستهای غیر آشكار معروفند. این گزارش تأیید میكند برخی از كشورها مسیری بسیار طولانی را برای دستیابی به سلاح هستهای به طور مخفیانه پیمودهاند، به این كشورها به عنوان كشورهایی كه منبع تهدیدهای هستهای به شمار میروند، نگاه میشود و اسراییل یكی از این كشورهاست. اظهارات مردخای وانونو، یكی از كارشناسان راكتور هستهای دیمونا در اسراییل، تأیید میكند كه این كشور یك قدرت هستهای است. وانونو پس از فرار از اسراییل اشاره كرده است. وی در گفتگو با روزنامه ساندی تایمز اظهار داشته است كه «اسراییل ۱۰۰ تا ۲۰۰ بمب هستهای در اختیار دارد و پس از قدرتهای هستهای جهان ششمین قدرت هستهای به حساب میآید.» تئودور تیلر، از كارشناسان مشهور هستهای در جهان تصاویر و اطلاعات ارایه شده از سوی وانونو را تأیید كرده است. علاوه بر شواهد و دلایل فوق در تأیید وجود سلاح هستهای در اسراییل باید به این نكته اشاره كرد كه تمامی امكانات فنی لازم برای تولید چنین سلاحی در داخل اسراییل فراهم است؛ وجود دانشمندان هستهای، سرمایه فراوان، رآكتورهای هستهای پیشرفته و وسایل پرتاب برای رساندن بمب به اهداف مورد نظر، همه از عواملی است كه تأیید میكند اسراییل یك قدرت هستهای است و یا حداقل این توانایی را دارد تا هر گاه ضرورت اقتضا كند به تولید چنین سلاحی مبادرت ورزد. نكته دیگری كه در اینجا باید به آن توجه كرد، اینكه عدم امضای معاهده منع گسترش سلاح هستهای از سوی اسراییل و عدم نظارت آژانس بین المللی انرژی اتمی بر فعالیتهای هستهای این كشور به این رژیم فرصت داده است تا به توسعه زرادخانه تسلیحات هستهای خود ادامه دهد. برخی منابع تأیید كردهاند به دلیل عدم نظارت این آژانس بر فعالیتهای هستهای اسراییل، این كشور موفق شده است تا به ذخیره یكصد بمب هستهای در زرادخانههای خود بپردازد.
اهداف منطقهای اسراییل
بدون تردید یكی از دلایل اسراییل در دستیابی به سلاح هستهای، تحقق اهدافی بوده است كه راهبرد منطقهای این رژیم در خاورمیانه دنبال میكرده است. تثبیت موجودیت و تداوم بقای این رژیم یكی از هدفهای مهم راهبرد منطقهای اسراییل بوده است. نظر به اینكه اسراییل در میان كشورهای خاورمیانه به عنوان رژیمی نامشروع و غاصب به شمار میآید و كشورهای منطقه این رژیم را یك عضو ناهمگن و بیگانه به حساب میآورند، همواره امنیت و ثبات این كشور در معرض خطر قرار داشته است. ایجاد مرزهای امن، گسترش مرزها از طریق مهاجرت یهودیان و ساخت شهركهای یهودی نشین در اراضی فلسطینی، همه با هدف حفظ و استمرار موجودیت و بقای این رژیم صورت گرفته است. یكی دیگر از اهداف راهبرد منطقهای اسراییل توسعه و گسترش مرزهای جغرافیایی بوده است. اسراییل تصرف اراضی جدید، دستیابی به منابع آبی و مناطق مهم را از جمله اهداف مهم راهبرد خود میداند. نكته قابل توجه اینكه اسراییل تا كنون مرزهای خود را به طور روشن و شفاف مشخص نكرده است. این ابهام، در واقع سیاستی است كه به اسراییل كمك خواهد كرد تا هر گاه اراده كند، به سایر مناطق خاورمیانه دست اندازی كند و اهداف راهبردی اسراییل محسوب میشود. این كشور تلاش میكند تا از طریق سرمایهگذاری در كشورهای خاورمیانه و یا از طریق اعزام كارشناس و مشاور علمی به این كشورها و یا از طریق صدور فناوری به كشورهای خاورمیانه، به بازارهای عربی و اسلامی نفوذ نماید. طرح خاورمیانه جدید از سوی اسراییل در واقع چارچوب روشن و مشخصی است كه این رژیم با هدف نفوذ در ساختارهای اقتصادی كشورهای خاورمیاونه ارایه نموده است. مذاكرات و گفتگوهای صلح این رژیم با كشورهای عربی منطقه نیز با هدف نفوذ اقتصادی در خاورمیانه صورت گرفته است.راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل در خاورمیانه
اسراییل به منظور تحقق اهداف راهبردی خود در خاورمیانه، سیاست بازدارندگی را در دو سطح متعارف و غیر متعارف اعمال كرده است. دستیابی به پیشرفتهترین سلاحها و ادوات نظامی، ورود به جنگهای گسترده یا محدود با كشورهای عربی به منظور تحقق اهداف راهبردی این رژیم در منطقه بوده است. با گذشت زمان اسراییل به این نتیجه رسید كه با اتكا به سلاحهای متعارف قادر نخواهد بود تا اهداف منطقهای خود را محقق سازد، بنابراین تصمیم گرفت ا به گزینه دیگری روی آورد. رویكرد اسراییل به گزینهای اتمی درست در زمانی بود كه اسراییل در گزیه نخست با شكست مواجه شد. با توجه به اینكه رویكرد و توجه یك كشور در هر نقطهای از جهان به سلاح اتمی، از آنجا كه چنین رویكردی توازن قوا در منطقه و جهان را بر هم میزند، یك تصمیم سیاسی بسیار مهم و حساس به حساب میآید؛ رویكرد اسراییل به چنین گزینهای نیز توازنقوا در خاورمیانه را بر هم زده است. در رویكرد مزبور علل و عوامل مختلفی دخیل بودهاند، یكی از عللی كه موجب شدد تا اسراییل به گزینهای هستهای روی آورد، شكستی بود كه این رژیم در جنگ ۱۹۷۳ از اعراب خورد. در این جنگ اسراییل پی برد كه در رویارویی با اعراب، سلاحهای متعارف كارآیی لازم را نخواهد داشت؛ زیرا به رغم اینكه اسراییل از همان ابتدای تأسیس تلاش كرده است تا به جدیدترین سلاحها وپیشرفتهترین فناوری نظامی دست یابد، این امر موجب تغییر رفتار كشورهای عربی در برابر اسراییل نشده است. در واقع، بازدارندگی متعارف نتوانسته است اعراب را از استمرار اقدامات خصمانه علیه اسراییل باز دارد. جنگ ۱۹۷۳ و رویدادهای پس از آن آثار عمیقی بر تفكر راهبردی اسراییل بر جای نهاد؛ اسراییل به رغم اینكه از پبیشرفتهترین سلاحهای متعارف برخوردار بود، در همان چند روز اول جنگ، بسیاری امكانات و تجهیزات خود را از دست داد. این كشور به این نتیجه رسید كه ورود به یك جنگ طولانی با اعراب، خسارتهای جانی، مالی و اقتصادی بالایی به آن وارد خواهد كرد و موجب خواهد شد تا فضای نگران كنندهای در جامعه اسراییل حاكم گردد، بنابراین دستیابی به سلاح هستهای میتواند به اعتبار و موقعیت این رژیم در میان یهودیان بیفزاید. عامل دیگری كه در رویكرد اسراییل به بازدارندگی غیر متعارف مؤثر بود، شرایط خاصی بود كه پس از جنگ ۱۹۷۳ برای اسراییل در منطقه و جهان پیش آمد. اسراییل پس از این جنگ چه در سطح منطقه و چه در سطح بین المللی در انزوا به سر میبرد؛ مجامع بین المللی قطعنامههایی را صادر كرده بودند كه سیاستهای اسراییل را در قبال اراضی عربی كه در جنگ ۱۹۶۷ اشغال كرده بود، محكوم میكرد. این قطعنامهها همچنین سیاستهای اسراییل در قبال فلسطینی را محكم میكرد. از سوی دیگر، كشورهای عربی مطالبات سیاسی و منطقهای فراوانی را در خصوص مناطق اشغال شده از اسراییل داشتند. دستیابی اسراییل به سلاح اتمی میتوانست به انزوای این رژیم پایان دهد و به اعتبار و موقعیت این رژیم در میان كشورهای خاورمیانه بیفزاید. نكته دیگر اینكه اسراییل از قدرت متعارف خود رضایت كامل نداشت. همان طور كه اشاره شد، این رژیم پس از شكست در جنگ ۱۹۷۳ به این نتیجه رسید كه در جنگ با كشورهای عربی، سلاح متعارف كارایی لازم را نخواهد داشت؛ زیرا در جنگ ۱۹۷۳ آنچه كه اسراییل را از ورطه نابودی نجات داد، كمكهای گسترده نظامی آمریكا به این رژیم بود. اسراییل پس از این شكست تصمیم گرفت تا با روی آوردن به گزینه اتمی، هم اعراب را از اندیشه تجاوز به اراضی اشغالی باز دارد و هم از اتكای خود به كمكهای آمریكا بدهد. بدین ترتیب تمامی ملاحظات فوق در تصمیم اسراییل مبنی بر دستیابی به سلاح هستهای مؤثر بوده است. اسراییل با توجه به ملاحظات فوق به تولید و ذخیره سازی بمب اتمی پرداخت تا اگر روزی احساس كرد امنیت و موجودیتش در معرض خطر قرار گرفته است، سلاح مزبور را علیه دشمن خود به كار گیرد.
راهبرد بازدارندگی و سیاست ابهام
در اینكه بازدارندگی هستهای اسراییل چگونه باید اعمال شود تا تأثیر لازم را بر رفتار كشورهای عربی و اسلامی به جای بگذارد، دیدگاهها و نگرشهای مختلفی در درون حاكمیت اسراییل وجود دارد. برخی بر این باورند كه اسرایل باید آشكارا و به طور رسمی اعلام كند كه سلاح هستهای در اختیار دارد. این عده معتقدند كه اگر اسراییل وجود زرادخانههای هستهای خود را رسما اعلام نماید، اعراب دیگر به جنگی مانند ۱۹۷۳ دست نخواهند زد. برخی از كارشناسان و پژوهشگران اسراییلی نیز از ماهیت محرمانه برنامه هستهای اسراییل انتقاد كردهاند. این عده معتقدند اگر اسراییل حقیقت مربوط به سلاحهای هستهای خود را آشكارا اعلام كند، بازدارندگی مورد نظر از اعتبار بیشتری برخوردار خواهد شد. دیدگاه دیگر بر این اعتقاد است كه اسراییل باید سلاح هستهای در اختیار داشته باشد، اما نباید وجود آن را آشكارا و به طور رسمی اعلام نماید. این دیدگاه كه نگرش مسلط و مورد قبول اكثر رهبران اسراییل است، مبتنی بر راهبرد ابهام میباشد. همان طور كه پیشتر گرفته شد، اسراییل در حال حاضر ۱۰۰ تا ۲۰۰ بمب هستهای در اختیار دارد، اما تا كنون حاضر نشده است اطلاعات روشنی در این خصوص منتشر كند. از سوی رهبران این رژیم هم در خصوص سلاح هستهای اطلاعات مبهم و ضد و نقیضی رد و بدل میشود. هنگامی كه از رهبران اسراییل سؤال میشود آیا اسراییل سلاح هستهای در اختیار دارد، آنان پاسخ میدهند كه اسرایل اولین كشوری نخواهد بود كه در خاورمیانه سلاح هستهای تولید كند و دومین كشور نیز نخواهد بود كه به چنین سلاحی دست مییابد. در واقع اسراییل با اتخاذ سیاست ابهام، چنین استدلال میكند كه با وجود سلاح هستهای در نزد این رژیم و كاربرد آن به طور جدی، امكان وقوع هر نوع جنگ كلاسیك از سوی اعراب برای آزادی اراضی اشغال شدهشان از بین خواهد رفت.در چنین شرایطی رهبران عرب به امضای هر گونه توافق نامهای تن در خواهند داد؛ به عنوان نمونه، پس از جنگ ۱۹۷۳ و پیش از امضای موافقتنامه كمپ دیوید، خبرهای متعددی راجع به دستیابی اسراییل به سلاح اتمی به خارج درز پیدا كرد. اسراییل با انتشار چنین اطلاعاتی در خصوص توان هستهایاش میخواست تفوق و برتری نظامی خود را بر اعراب تثبیت نماید. پیروی اسراییل از راهبرد ابهام هستهای با اهداف گوناگونی صورت گرفته است: اول اینكه، اسراییل با پیروی از سیاست ابهام در زمینه سلاح هستهای، قصد دارد تا افكار عمومی یهودیان را به اعتبار و قدرت خود جلب نماید. این رژیم با انتشار اطلاعاتی مبهم در این خصوص، برای شهروندان اسراییلی آرامش روانی به وجود میآورد و به هنگام بحران اراده آنها را برای خدمت نظامی تقویت میكند. دوم، اسراییل با اتخاذ این راهبرد میتواند زمینه را برای تحقق اسطوره بازگشت همه یهودیان جهان به سرزمین موعود فراهم سازد؛ با توجه به اینكه جنگها و بحرانهای گذشته به اعتبار چنین اسطورهای لطمه زده و منجر به فرار بسیاری از یهودیان از اسراییل شده است، توانایی هستهای اسراییل میتواند موجب تثبیت و اعتبار این اسطوره شود. در دهههای ۷۰ و ۸۰، هنگامی مهاجرت یهودیان به اسراییل پایان یافت، اسراییلیها اخبار مربوط به سلاحهای هستهای خود را به طور مكرر اعلام میكردند و تبلیغات بسیار وسیعی را در این خصوص به راه انداختند تا اینكه میزان قدرت، پیشرفت و ثبات كشور خود را نشان دهند، آنان از این طریق توانستند اطمینان یهودیان جهان را برای مهاجرت به اسراییل جلب نمایند. سوم، یكی دیگر از هدفهای اسراییل، تفهیم این نكته به اعراب و مسلمانان است كه نابودی اسراییل كاری بیهوده است و با افشاندن بذر یأس و نومیدی در میان آنان این سؤال را مطرح سازد كه آن زمانی كه اسراییل به سلاح متعارف مجهز بود، اعراب نتوانستند این رژیم را شكست دهند، حال با وجود یك سلاح غیر متعارف هستهای چگونه قادر خواهند بود تا آن را شكست دهند؟! از نظر اسراییل، چنین تهدیدهای بازدارندهای بالاخره اعراب را در برابر خواستههای اسراییل در خاورمیانه به تسلیم وا خواهد داشت. نكته آخر اینكه اسرایل با پیروی از سیاست ابهام هستهای تلاش میكند تا آمریكا و كشورهای غربی را متقاعد سازد به اینكه این رژیم سلاح هستهای در اختیار ندارد. در پرتو چنین راهبردی این رژیم در برابر افكار عمومی غرب، به عنوان كشوری مطلوب ظاهر خواهد شد. هدف تل آویو از ارایه چنین تصویری از خود در برابر افكار عمومی غرب، جلب هر چه بیشتر كمكهای سیاسی، اقتصادی و نظامی است. اسراییل میخواهد چنین كمكهایی از سوی این كشورها بیش از پیش افزایش و در آینده نیز تداوم یابد، اما اعلان رسمی اخبار مربوط به سلاحهای هستهای از سوی این رژیم، مانع استمرار چنین كمكهایی خواهد شد. همچنین سیاست روشن و اظهار صریح اسراییل به وجود سلاح هستهای در این رژیم، ایالات متحده آمریكا را كه همپیمان این رژیم است در تنگنا قرار خواهد داد؛ چون آمریكا همواره اعلام كرده است كه كشورهای خاورمیانه نباید به سلاح هستهای دست یابند.ارزیابی راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل
بازدارندگی در سادهترین شكل آن عبارت است از نوع ویژهای از روابط اجتماعی یا سیاسی كه در آن یك طرف سعی در نفوذ بر رفتار طرف دیگر در جهت مطلوب خود دارد. به عبارت دیگر، بازدارندگی عبارت است از تأمین توانمندیهای لازم در كشور بازدارنده با این هدف كه كشور مزبور بتواند به منظور متقاعد ساختن طرف مقابل یا مجبور ساختن آن به چشمپوشی از رفتاری معین یا وادار ساختن دشمن به صرفنظر از اهدافی كه تعقیب میكند، تصمیمهای لازم را اتخاذ نماید. بازدارندگی به معنای به كارگیری و استفاده از نیروهای مسلح نیست، بلكه به معنای به كارگیری و استفاده از نیروهای مسلح نیست، بلكه به معنای عدم استفاده از نیروی نظامی است؛ چون طرفهای وارد در منازعه با بررسی بسیار دقیق، دستاوردها و خسارتهای ناشی از جنگ را ازیابی نموده، سپس چنانچه برای آنها ثابت شود كه خسارتهای حاصله از یك جنگ بسیار بیشتر از دستاوردهای مثبت آن است، به طور قطع از توسل به جنگ خودداری خواهند كرد. با توجه به این مفروضه، بازدارندگی را نباید به عنوان یك راهبرد در پی آن است تا متخاصمان را از قدرت تصمیمگیری برای به كارگیری و استفاده از نیروی نظامی ناتوان سازد. با توجه آنچه كه در صفحات پیشین بیان شد، این نتیجه حاصل میشود كه رویكرد اسراییل به سلاح هستهای با هدف بازدارندگی صورت گرفته است. این رژیم كه از سوی اكثر كشورهای خاورمیانه مورد شناسایی قرار نگرفته و همواره از سوی آنها در معرض تهدید قرار داشته، با روی آوردن به سلاح اتمی تلاش كرده است تا به عنوان یك قدرت مؤثر و توانمند جلوهگر شود. تغییر رفتار كشورهای عربی پس از جنگ ۱۹۷۳ و ورود آنها به فرایند صلح از منظر بسیاری از تحلیلگران به عنوان نتایج راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل تلقی میشود. این دیدگاه بر این باور است كه كشورهای عربی پس از اذعان به توانمندیهای متعارف و غیر متعارف اسراییل و برتری این رژیم در زمینه سلاحهای هستهای، به تدریج به این باور رسیدند كه چارهای جز پذیرش و قبول این میهمان ناخواسته و تحمل همزیستی با آن را ندارند. كشورهای عربی به این نتیجه رسیدندكه گاه مجموع هزینههای نظامی كشورهای خط مقدم با هزینههای نظامی اسراییل برابری نمیكند. آنها پس از یك دوره مسابقه تسلیحاتی دریافتند كه از عهده رقابت با این كشور برنمیآیند. از این رو تصمیم گرفتند تا به تسلیم در برابر این رژیم تن بدهند و مذاكره با آن را بپذیرند. نگاهی به تحولات خاورمیانه در چند دهه اخیر بیانگر این امر است كه بازدارندگی هستهای اسراییل آن گونه كه تصور میشود نتوانسته است تمامی اهداف این رژیم را محقق سازد. با توجه به نوع روابطی كه میان طرفین منازعه در خاورمیانه وجود دارد، میتوان نتیجه گرفت كه بازدارندگی هستهای اسراییل از همان روزهای نخست اعتبار خود را از دست داده است. البته وقوع دو حادثه مهم در دو دهه اخیر، یعنی انتفاضه ملت فلسطنی و پیروزی مقاومت لبنان بر نیروهای نظامی اسراییل، بیش از پیش ناكارآمدی و بیاعتباری بازدارندگی هستهای اسراییل را به اثبات رساند. در این بخش، بازدارندگی هستهای اسراییل را در چارچوب مفروضههای بازدارندگی و تطبیق این مفاهیم با واقعیتهای موجود در منطقه مورد بررسی قرار خواهیم داد.
۱.خرد گرایی تصمیم گیرندگان و وجود بدیلهای مختلف
بازدارندگی بر اساس فرض وجود حداقل عقلانیت در اندیشه و رفتار دولت رقیب قرار دارد. با فرض چنین عقلانیتی این الزام وجود دارد تا دولت رقیب بتواند خونسردانه و هوشمندانه به منظور سبك و سنگین كردن و برقراری توازن میان هزینههای ناشی از اقدامش بیتر از میزان دستاورد احتمالی آن خواهد بود، در صورت عاقل بودن از اقدام به عمل آن خودداری خواهد كرد. بنابراین، چنانچه هدید ارزشهای طرف مقابل به اندازه كافی بزرگ باشد، بازیگری كه قصد تهاجم و بر هم زدن وضع موجود را دارد، برای حفظ بقای خود مجبور میشود از بدیلهای دیگر به جای تهاجم استفاده كند. از آنجا كه استفاده از سلاح اتمی منجر به افزایش هزینههای نظامی از لحاظ اقتصادی و تلفات میشود، یك جنگ هستهای، وسیلهای غیر مناسب برای تأمین منافع ملی و یك ابزار غیر عقلانی برای تحصیل اهداف مورد نظر است. آنچه كه در فلسطین تحت عنوان انتفاضه آغاز شد و نیز پیروزی مقاومت اسلامی در جنوب لبنان كه منجر به خروج نیروهای اسراییل از اراضی اشغالی شد، دو نمونه روشن برای فروریزی مفروضه مورد بحث به شمار میآید. در تحلیل علل شكست نظریه بازدارندگی هستهای اسراییل و دستاودهایی كه انتفاضه فلسطین در سطح منطقه و جهان محقق كرده است و عل تفوق حزبالله در جنوب لبنان، باید گفت در اینجا بیش از حد بر عنصر عقلانیت، آن هم از نوع ابزاری، تكیه شده است. برخی از تحلیلگران روابط بینالملل بر این باورند كه اعتماد بیش از اندازه بر محاسبه صرف تصمیمگیرندگان دو طرف، بدون در نظر گرفتن نوع ارزشهای مورد تنازع یا به خطر افتاده، خطاست. گاه برای برخی از بازیگران از دست دادن سرزمین در قبال جلوگیری از افزیش تلفات انسانی و خسارتهای گسترده مالی قابل تحملتر است و گاه برای یك بازیگر دیگر، نه تنها موضوع اشغال سرزمین اهمیت حیاتی مییابد، بلكه به دلیل حیثیتی شدن موضوع و در خطر افتادن ارزشهای حیاتی حاضر است دست به اقدامات تهور آمیز و كاملاً غیر قابل پیشبینی بزند. از دیدگاه الستی، نقش مسایل ایدئولوژیك و ایثارگرانه و عوامل معنوی دینی و غیر مادی و حتی احساسات ملی، گاه چنان بر تصمیمگیریها غلبه پیدا میكند كه امكان محاسبه را دست كم از یك طرف باز میستاند و در نهایت این نظریه با شكست مواجه میشود. نكته مهمی كه در اینجا باید بدان توجه شود، بحث عقلانیت ارزشی است. هالستی و شیلینگ معتقدند كه با ورود این عامل، مبنای ارزیابی از محاسبه سود و زیان مادی خارج میشود و عامل دیگری كه خاستگاه و ارزش معنوی دارد و چندان با معیارهای مادی قابل سنجش نیست، وارد میشود. ورود عامل فوق قواعد بازی را بر هم میزند؛ یك طرف مبنای حركت خویش را محاسبه عقلایی سود و زیان قرار میدهد و طرف دیگر، بر همین مبنا، اما از منظری ارزشی و غیر كمّی، به دفاع از آرمان و اصول خویش میپردازد؛ برای او در این عرصه شكست دشمن یا مرگ و شهادت چندان تفاوتی نمیكند. برای وی مباحث ارزشی دیگر مطرح است كه فهم آن از طریق عادی و با محاسبات رایج متفاوت و بلكه در تضاد است. یكی از اهداف راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل نیز این بوده است تا فلسطینیها و سایر كشورهای عربی از توسل به هر نوع اقدام خشونتآمیز بر ضد این رژیم خودداری كنند، اسراییل بر این تصور بود كه فلسطینیها و اعراب با ارزیابی هزینههای ناشی از درگیری با اسراییل و میزان دستاورد احتمالی آن به این نتجیه خواهند رسید كه عاقلانه نیست تا برای دستیابی به اهداف خود به زور متوسل گردند؛ زیرا در صورت هر گونه درگیری، با بمباران اتمی این رژیم مواجه خواهند شد، بنابراین ناگزیر خواهند شد تا به بدیلهای دیگری روی آورند. آنچه كه در فلسطین جریان دارد و آنچه كه در جنوب لبنان اتفاق افتاد، نشان داد كه در منازعه اعراب و اسراییل ارزهای مورد نظر آنقدر برای یكی از طرفها اهمیت دارد كه حتی حاضر است برای تحقق آرمانهای خود از جان خود نیز بگذرد. در اینجا مبنای ارزیابی از محاسبه سود و زیان مادی خارج میشود؛ ایثا و فداكاری مردم فلسطین و نیروهای حزبالله چندان با معیارهای مادی قابل سنجش نیست. دین ترتیب، آنچه كه اسطوره شكستناپذیری اسراییل به درستی راه و مسیر انتخاب شده و اعتقاد عمیق آنان به پیروزی در هر دو حال شكست دشمن یا شهادت بوده است كه آنان را بر دشمن و سلاحهای اتمی این رژیم پیروز كرده است و بازدارندگی اتمی آن را ناكام گذارده است.
۲. ایجاد ارتباط
شرط دیگر بازدارندگی مؤثر آن است كه، باید دشمن را به طور دقیق از حدود اعمال ممنوعه و اتفاقی كه در صورت عدول از آن خواهد افتاد، آگاه ساخت. چنانچ هدف اصلی از بازدارندگی جلوگیری از وقوع یك مصیبت بزرگ است، نخستین گام در این راه، تخیص تا حد ممكن صحیح و واقع بینانه منافع حیاتی خود و طرف یا طرفهای مقابل است. تشخیص و تعیین منافع حیاتی خود به نسبت آسان است و مشكل، تشخیص منافع حیاتی طرف مقابل و تفهیم منافع خود به آن طرف به عنوان منافع حیاتی و غیر قابل اغماض و مذاكره است.بازداندگی در عصر اتمی ایجاب میكند تا درصد معتنابهی از اطلاعات سری طرف بازدارنده به طرف مقابل منتقل شود، مشروط بر اینكه این اطلاعات برای تصحح برداشت غلط از آنها از قابلیتهای طرف اول به كار رود.عدم وجود رابطه میان طرفین موجب میشود تا اطلاعات كافی راجع به نیروهای تلافیجویانه موجود در طرف مقال برای هر یك از طرفین حاصل نشود، فقدان چنین رابطهای موجب فروریزی بازدارندگی خواهد شد.در منازعه خاورمیانه چنین ارتباطی میان طرفهای منازعه وجود ندارد. به جز مصر، سایر كشورهای اسلامی رابطه رسمی و روشنی با اسراییل ندارند، حتی مصر گاه ترجیح میدهد نامهها و مكاتبات خود را از طریق كشور ثالث برای اسراییل ارسال نماید.تماس غیر مستقیم میان طرفین منازعه خاورمیانه، موجب افزایش بیاعتمادی میان آنها شده است. تماس صادقانه فعال به طرف دوم برای ابلاغ خطوط قرمزی كه تجاوز از آن ممنوع است، لازم و ضروری است؛ زیرا گاهی تجاوز از خطوط قرمز منجر به استفاده از سلاح هستهای میشود. برخی بر این باورند كه با دستیابی طرفین منازعه خاورمیانه به سلاح اتمی و برقراری موازنه وحشت، ثبات و آرامش در منطقه برقرار خواهد شد. دلیلی كه در این خصوص ارایه میشود، ثبات و آرامشی است كه میان آمریكا و شوروی در خلال جنگ سرد حاكم بوده است. اما با برقراری وازن وحشت درخاورمیانه هرگز مشكلات در این منطقه حل نخواهد شد؛ زیرا شرایط كنونی خاورمیانه با شرایط گذشته كاملا متفاوت است، در گذشته میان دو ابر قدرت جهان تماسهای مستقیم و مشاورههای گوناگونی وجود داشت، از همه مهمتر خطوط قرمزی وجود داشت كه در صورت وقوع بحران طرفین به دلیل ارتباطی كه با یكدیگر داشتند، تجاوز طرف مقابل از این خطوط قرمز را اعلام میكردند. اما در خاورمیانه شرایط كاملا متفاوت است؛ چون میان اسراییل و كشورهای عربی چنین رابطه و خط قرمزی وجود نداشته است تا طرفین تجاوز از آن را به اطلاع طرف مقابل برسانند. در گذشته مشكلات میان آمریكا و شوروی بسیار كمتر از مشكلاتی بود كه امروزه میان اسراییل و كشورهای عربی و اسلامی وجود دارد. در این منازعه حقوق یكی از بازیگران مورد تجاوز قرار گرفته و اراضی عربی اشغال شده است، در چنین وضعیتی نمیتوان سخن از برقراری توازن وحشت در خاورمیانه به امید ایجاد ثبات در این منطقه به میان آورد.
۳. توانایی و قابلیت حفظ بازدارندگی
یكی دیگر از مفروضهها برای تحقق یك بازدارندگی پایدار، میزان توانایی و قابلیت حفظ بازدارندگی است. به دلیل ساخت غیر متمركز نظام بینالملل و ضرورت دفاع از خود، نگهداری قوای قهریه امری الزامی است. بنابراین، به منظور حفظ بازدارندگی، نیروها و امكانات طرف بازدارنده باید در آن سطح كمّی و كیفی قرار گیرد تا دست كم قادر به وارد آوردن ضربهای به دشمن، آن هم پس از دریافت و جذب حمله غافلگیرانه هستهای طرف مقابل باشد. نكته مهم در اینجا این اس كه قدرت تخریب این ضربه متقابل باید برابر یا بیش از میزان تحمل خسارت برای خصم باشد. از این رو یكی از عناصر مهم راهبرد بازدارندگی، رقابت شدید تسلیحاتی و مجهز بودن به مدرنترین سلاحها و نیروها و فناوری تسلیحاتی است. كشور بازدارنده باید به طور روزافزون در پی كسب پیشرفتهترین فناوری نظامی و برتری تسلیحاتی نسبت به رقیب باشد. با توجه به خصوصیات جغرافیایی و جمعیتی منطقه خاورمیانه و با عنایت به پارامترهای و عناصر قدرت در یك كشور، باید گفت اسراییل قادر نیست تا قابلیت بازدارندگی هستهای خود را حفظ نماید. مساحت جغرافیایی اسراییل در حدود ۸۱۰۰ مایل مربع و جمعیت آن حدود ۵ میلیون نفر است كه بیشتر در تلآویو، حیفا و منطقه نقب توزیع شدهاند. این در حالی كه در جهان عرب شرایط جغرافیایی و جمعیتی كاملاً متفاوت است: كشورهای عربی از مساحت گستردهای برخوردارند و جمعیت این كشورها از ۱۸۰ میلیون نفر تجاوز میكند. بدین ترتیب، در صورت برقراری موازنه وحشت در خاورمیانه و وقوع یك جنگ هستهای میان طرفهای منازعه، اسراییل قادر نخواهد بود تا قابلیت بازدارندگی هستهای خود را حفظ نماید و آماده پذیرش خسارتهای سنگین از طرف مقابل باشد. در صورت حمله هستهای اسراییل به كشورهای عربی و اسلامی، این كشورها به دلیل وسعت مساحت و جمعیت زیاد آماده پذیرش خسارتهای سنگین هستند، اما اگر اعراب نیز چنین حملهای را به اسراییل وارد سازند، با توجه به خصوصیات جغرافیایی و جمعیتی این رژیم، اسراییل قادر نخواهد بود تا به حملات تلافی جویانه دست بزند. به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران مسایل خاورمیانه كافی است تا با پرتاب سه بمب هستهای، به اندازه بمبی كه بر فراز هیروشیما و ناكازاكی ژاپن منفجر شد، به سه منطقه اصلی تلآویو، حیفا و نقب، اسراییل نابود شود. نكته دیگر اینكه نتیجه حاصل از یك نبرد هستهای صرفاً متأثر از سازماندهی خوب نیروها و یا كارآمدی یك فرماندهی توانا نیست، بلكه نتیجه یك جنگ هستهای تا حدود زیادی متأثر از تفاوتی است كه طرفین منازعه در توان تحملپذیری خسارتهای سنگین را دارند. چنانچه یكی از طرفین منازعه از قدرت تحملپذیری بالایی برای دریافت خسارت برخوردار باشد، این امر از قدرت بازدارندگی طرف مقابل كه میخواهد حمله كند، خواهد كاست، در نتیجه بازدارندگی فرو خواهد ریخت. در خاورمیانه به دلیل تفوق و برتری كشورهای عربی و اسلامی از لحاظ مساحت و جمعیت و از سوی دیگر، وجود پارامترها و عناصری چون درآمد ملی و منابع حیاتی نفت، فسفات و سایر منابع زیر زمینی، به توان این كشورهای در تحمل خسارتهای وارده ناشی از یك تهاجم اتمی توسط اسراییل افزوده میشود، در حالی كه اسراییل به دلیل كمی نیروی انسانی از آسیبپذیری بیشتری در مقابل خسارتهای حاصله از یك جنگ هستهای برخوردار است.
۴. اعتبار
صرف برخورداری از قابلیت وارد آوردن ضربهای قابل قبول به دشمن، از لحاظ میزان خسارت، حتی انتقال صحیح و بدون واسطه اطلعات مربوط به این قابلیت و حصول اطمینان از تفهیم آن به طرف مقابل برای حفظ بازدارندگی كافی نیست. چون استفاده از سلاح هستهای غیر عقلایی است و قدرت تخریبی سلاحهای هستهای آن چنان زیاد است كه هیچ هدفی قادر به توجیه استفاده از آن نیست، بنابراین، این اعتبار تهدید یك قدرت هستهای است كه نیمه دیگر از دایره بازدارندگی را تكمیل میكند. به عبارت دیگر، تهدید به مجازات باید به شكلی آشكار منتق شود، و باید آن را به صورت قابل باوری ارایه داد و بر انتظارات طرف مقابل چنان نفوذ كرد كه او به اینكه تهدید بازدارنده واقعا به مرحله اجرا درخواهد آمد، باور داشته باشد و بداند كه در صورت تعدی، میباید مجازات تعیین شده را تحمل كند. به عقیده بسیاری اعتبار یك تهدید تا حد زیادی به عزم جدی طرف بازدارنده برای به كارگیری سلاح مورد نظر در صورتی كه شرایط اقتضا كند بستگی دارد. كیسینجر بر این عقیده است كه صرف تسلیحات و اراده به كارگیری آن نمیتواند زمینهساز اعمال سیاست بازدارندگی باشد، بلكه از دید روانشناختی حركتی كه به قصد بلوف انجام میگیرد ولی جدی تلقی میشود، به عنوان عاملی بازدارنده مؤثرتر از یك تهدید واقعی است كه در نظر طرف مقابل بلوف تلقی میگردد. بازدارندگی مستلزم تركیبی از عوامل مختلف قدرت، قصد كاربرد آن و ارزیابی این عوامل و تصدیق آن به وسیله مهاجم بالقوه است. پس در اینجا آشكار بودن توانمندی كشور بازدارنده و اراده به كارگیری آن بر كارآمدی و اعتبار بازدارندگی تأثیر مهمی دارد. علاوه بر این، بخش دیگری از اعتبار ذاتی این تهدید ناشی از واقعیت یك سویه یا یك جانبه بودن بازدارندگی است. زمانی كه یكی از طرفها به طور انحصاری سلاح هستهای در اختیار دارد، باز دارندگی از اعتبار بیشتری برخوردار است، چون طرفی كه قدرت دارد، دیگران را میترساند و در نتیجه میكوشد از طریق ارعاب به هدفهای سیاست خارجی خود دست یابد. این نوع بازدارندگی در واقع به نحوی مشابه باجگیری است، اما اگر دو طرف از نظر قدرت برابر باشند و بازدارندگی دو جانبه محقق شود، تحصیل اعتبار مشكلتر است، چون هر دو طرف قادر به وارد آوردن خسارت به یكدیگر هستند. به رغم اینكه در منازعه خاورمیانه فقط اسراییل سلاح هستهای در اختیار دارد، این امر به افزایش اعتبار بازدارندگی این رژیم منجر نشده است. تحولات خاورمیانه بیانگر این مهم است كه سلاحهای هستهای اسراییل اعراب و فلسطینیها را از ادامه اقدامات و حملات خصمانه علیه این رژیم باز نداشته است. حملات نیروهای حزبالله علیه نیروهای اشغالگر اسراییل در حالی صورت میگرفت كه این رژیم سلاح هستهای داشت، این سلاحها نه تنها تأثیری بر اراده و مقاومت رزمندگان حزبالله نداشت و ترس و وحشت درمیان آنان ایجاد نكرد، بلكه روحیه و اراده آنان به شكلی تقویت شد كه حملات پی در پی در نهایت قوای اسراییل مجبور به عقبنشینی از اراضی جنوب لبنان كرد. این امر نشان میدهد كه نیمه دیگر دایره بازدارندگی اسراییل كه همان اعتبار است، هنوز تكمیل نشده است. فرماندهان نظامی اسراییل اعتراف كردهاند كه حتی اگر خاورمیانه به طور كامل به سلاحهای هستهای مجهز شود، تا زمانی كه سلاحی قویتر از آن وجود دارد؛ یعنی مقاومت مردمی، هرگز سلاح هستهای در رفع منازعه مؤثر نخواهد شد. این فرماندهان تأكید كردهاند كه مقاومت مردمی در اراضی اشغالی، سلاحی به مراتب مخرّبتر از سلاح هستهای است كه اسراییل در اختیار دارد. انتفاضه ملت فلسطین در سال ۱۹۸۷ و انتفاضه مسجدالاقصی در سال ۲۰۰۰ میلادی، بر اعتبار بازدارندگی هستهای اسراییل ضربهای جدی وارد ساخت. چنانچه بازدارندگی اتمی اسراییل از اعتبار مطلوبی برخوردار بود، ملت فلسطین نباید علیه این رژیم وارد یك مبارزه طولانی میشد. اسراییل به رغم داشتن سلاحهای اتمی تا كنون موفق نشده است انتفاضه را متوقف سازد و ملت فلسطین را در مقابل خواستهها و مطامع خود به تسلیم وادارد. در نبرد میان فلسطینیها و قوای اشغالگر، یك طرف از تمامی سلاحهای متعارف و غیر متعارف برخوردار است، در حالی كه طرف دیگر هیچ سلاحی در اختیار ندارد و تنها با سنگپرانی به مقومت خود ادامه میدهد. پیروی این رژیم از سیاست ابهام در زمینه سلاح هستهای نیز موجب شده است تا اطلاعات روشن و صریحی در میان كشورهای خاورمیانه منتشر نشود. در نتیجه، توانمندیهای هستهای اسراییل آشكارا بیان نشده است و این امر در كاهش بازدارندگی اتمی این رژیم مؤثر بوده است. به رغم اینكه رهبران اسراییل بر سیاست ابهام هستهای تأكید دارند، برخی دیگر از رهبران و پژوهشگران اسراییلی بر این باورند كه آشكار نبودن توانمندیهای اتمی اسرایی منجر به بیاعتباری بازدارندگی این رژیم شده است.۵ . ارزش ضربه اول و ارزش ضربه دوم (تلافی جویانه)
قابلیت ضربه اول عبارت از وضعیتی است كه كشور(الف) بتواند در یك حمله هستهای تمام عیار و غافلگیرانه، قسمت اعظم سلاحهای هستهای كشور (ب) را از كار بیندازد، به نحوی كه كشور (ب) نتواند خسارتی غیر قابل قبول بر كشور (الف) وارد سازد؛ اما زمانی كه كشور (ب) پس از دریافت و جذب ضربه اول قادر باشد خسارتی غیر قابل قبول یا تحمل بر كشور (الف) وارد سازد در اینجا كشور (ب) از قابلیت ضربه دوم یا تلافیجویانه برخوردار است. روشن است كه بازدارندگی هستهای بر مبنای تحقق حفظ اعتبار قابلیت ضربه دوم استوار است. به عبارت دیگر، كشوری كه فاقد قابلیت ضربه دوم باشد و یا آن را از دست بدهد، مطلقاً قادر به بازداشتن طرف مقابل از دست زدن به حمله هستهای تمام عیار نیست. با توجه به این مفروض، در منازعه اعراب و اسراییل در صورت وقوع یك جنگ اتمی میان طرفین كدامیك قادر به تحمل یك ضربه اتمی و حملات تلافی جویانه است؟ چنانچه اسراییل ضربه هستهای اول را بر كشورهای عربی وارد سازد، آیا اعراب قادر به تحمل آن ضربه و وارد ساختن ضربه هستهای دوم هستند؟ با از بین رفتن ارزش ضربه اول و ارزش یافتن ضربه دوم، آیا كشوری كه قصد تهاجم دارد از حمله اتمی منصرف خواهد شد؟ نگارنده بر این اعتقاد است كه با توجه به شرایط خاص جغرافیایی و جمعیتی كه منطقه خاورمیانه دارد، در صورت وقوع یك نبرد اتمی میان اسراییل و كشورهای مسلمان خاورمیانه، حتی در صورت شروع ضربه اول از سوی اسراییل، كشورهای عربی قادر به تحمل آن و تلافی سوی اسراییل، كشورهای عربی واسلامی قادر به تحمل این ضربه و وارد ساختن ضربه دوم اگر كشورهای عربی و اسلامی شروع كننده ضربه اول باشند، اسراییل به دلیل كمی مساحت و جمعیت اندك، هرگز قادر به تلافی ان نخواهد بود. علاوه بر شرایط متفاوت جغرافیایی و جمعیتی میان اسراییل و سایر كشورهای خاورمیانه، این رژیم همچنین فاقد امكانات لازم برای مقابله بایك انفجار هستهای است، چون ساخت پناهگاههای مستحكم به دلیل هزینههای هنگفتی كه دارد، این رژیم را با مشك مواجه ساخته است. حتی اگر بپذیریم كه اسراییل تمام امكانات لازم را برای نگهبانی از خود و سلاحهایش دارد و از دستگاههای جدید و پیچیده و افراد آموزش دیده برای حراست از تسلیحات هستهای خود برخوردار است، برای اعراب نیز چنین امری محال نیست، اعراب نیز این توان را دارند تا به سلاح اتمی دست یابند و سلاحهای اتمی اسراییل را نابود سازند. اعراب برای مقابله با چنین خطراتی تدابیر لازم را در اختیار دارند، به صورتی كه میتوانند با پاسخ به آن دو برابر خسارتهایی را كه اسراییل به آنها وارد ساخته، به این رژیم وارد سازند. بسیاری از پژوهشگران اسراییلی بر این نكته تأكید كردهاند كه اسراییل سلاح هستهای را تنها در زمانی به كار خواهد برد كه احساس كند خسارتهای بسیار سنگینی در انتظار اوست و یا با ورود ارتشهای عربی به اراضی اشغالی، هستی و موجودیت این رژیم در معرض نابودی قرار گیرد، در این صورت كاربرد سلاح هستهای توسط اسراییل به منزله انتحار برای آنچه كه از این رژیم باقی مانده است خواهد بود. با توجه به مسافت كم میان این رژیم و كشورهای عربی در صورت كاربرد سلاح هستهای توسط اسراییل، به دلیل انتشار تشعشعات هستهای، شهرهای اسراییل نیز از خطرات آن حمله مصون نخواهند ماند. با توجه به توان و قابلیت كشورهای عربی برای تحمل ضربه اول و آمادگی برای تلافی آن با ضربه دوم، بازدارندگی اتمی اسراییل اعتبار و كارآمدی خود را در خاورمیانه از دست داده است.
نتیجهگیری
دستیابی اسراییل به سلاح هستهای وذخیرهسازی آن، با توجه به شواهد و مداركی كه وجود دارد، یك حقیقت انكار نشدنی است. بهدلیل پیروی این رژیم از سیاست ابهام هستهای، اطلاعات دقیق و شفافی در این خصوص وجود ندارد، اما اظهارات و مواضع رهبران و كارشناسان هستهای این رژیم در نشریات، قرائن و علایمی قابل قبول برای اثبات این ادعا به دست میدهد. از سوی دیگر، با توجه به امكانات و تسهیلات لازم برای دستیابی به فناوری هستهای كه در داخل اسراییل فراهم است، این رژیم قادر خواهد بود هر گاه اراده نماید، بمب هستهای بسازد. نكته دیگر اینكه اهداف راهبرد هستهای اسراییل، مقولهای جدا از اهداف راهبرد عالی این رژیم نیست. تضمین بقا و موجودیت این رژیم، توسعه و گسترش مرزها و تثبیت نفوذ اقتصادی در میان كشورهای عرب و مسلمان خاورمیانه از هدفهای مهم راهبرد عالی این رژیم هستند. این رژیم پس از اینكه از طریق سلاحهای متعارف نتوانست به اهداف راهبردی خود دست یابد، دستیابی به سلاح هستهای را به عنوان گزینه مناسبی برای تحقق این اهداف برگزید. اسراییل با دستیابی به سلاح هستهای و تهدید كشورهای منطقه به وسلیه آن، تلاش كرده است تا كشورهای عربی و اسلامی به ویژه فلسطینیها را به تسلیم در مقابل خواستههای خود وادارد سازد. با توجه به تحولات دو دهه اخیر در خاورمیانه و با توجه به مفروضات و شرایط برقراری بازدارندگی كه در این مقاله بدان شااره شد، به این نتیجه میرسیم كه بازدارندگی هستهای اسراییل در تحقق اهداف راهبرد منطقهای این رژیم با شكست مواجه شده است. انتفاضه ملت فلسطین در دو دهه گذشته و مقاومت رزمندگان حزبالله در جنوب لبنان كه نیروهای اسراییلی را مجبور به فرار از اراضی جنوب لبنان نمود، بیانگر این مهم استكه برای برخی از بازیگران در خاورمیانه نه تنها موضوع اشغال سرزمین اهمیت حیاتی مییابد، بلكه به دلیل حیثیتی شدن موضوع و در خطر افتادن ارزشهای حیاتی این بازیگر حاضر است دست به اقدامات تهورآمیز و كاملا غیر قابل پیشبینی بزند؛ به شكلی كه امكان محاسبه را از طرف مقابل میستاند و آن را در اتخاذ یكتصمیم مناسب با مشكل مواجه میسازد. در اینجا باید اشاره كرد كه تكیه بیش از حد رهبران اسراییل بر عنصر عقلانیت، آن هم از نوع ابزاری، این رژیم را در ارزیابی و محاسبه دقیق توانمندیهای طرف مقابل و تصمیمگیری مناسب برای مقابله با چالشهای موجود، با مشكل مواجه ساخته است. ایثار و از جان گذشتگی جوانان فسلطین و لبنانی و انجام عملیات شهادتطلبانه توسط جوانان فلسطینی، مبنای ارزیابی را از محاسبه سود و زیان مادی خارج كرد و عامل دیگری را كه خاستگاه معنوی دارد و چندان با معیارهای مادی قابل سنجش نیست، وارد محاسبه نمود، بدین ترتیب بازدارندگی هستهای اسراییل با شكست بازدارندگی هستهای اسراییل در خاورمیانه مورد توجه قرار داد. فقدان ارتبا و تماس مناسب میان طرفین در خاورمیانه، موجب شده است تا آنها از تشخیص منافع حیاتی و ارزشهای به خطر افتاده طرف مقابل عاجز بمانند. با توجه به مفروضههای نظریه بازدارندگی، فقدان چنین رابطهای میان طرفهای منازعه در خاورمیانه منجر به ناكارآمدی و در نهایت شكست بازدارندگی هستهای اسراییل در برابر كشورهای عربی و اسلامی منطقه شده است. نكته دیگر اینكه واقعیتهای دو دهه گذشته درخاورمیانه، اعتبار بازدارندگی هستهای اسراییل را زیر سؤال برده است. وقوع انتفاضه در اراضی فلسطین و عزم ملت فلسطین برای تداوم آن و مقاومت رزمندگان حزبالله در برابر نیروهای اسراییل در جنوب لبنان و بالاخره تأكید بسیاری از دولتهای منطقه مبنی بر ادامه مبارزه با اسراییل تا دستیابی به یك صلح عادلانه در خاورمیانه بیانگر فروریزی اعتبار بازدارندگی هستهای اسراییل است. بدین ترتیب اسراییل با تهدید كشورهای عربی و اسلامی به وسیله سلاح هستهای نتوانسته است این كشورها را از خواستههای مشروع خود كه در عقبنشینی اسراییل از اراضی اشغالی و ایجاد یك كشور مستقل فلسطینی با پایتختی بیتالمقدس تبلور مییابد، منصرف سازد.این امر بدین مناست كه نیمه دیگر بازدارندگی اسراییل كه همان اعتبار تهدید است، عملی نشده است.در ارتباط با راهبرد بازدارندگی هستهای اسراییل، همچنین باید افزود به دلیل فاصلهای كه میان كشورهای عربی و اسلامی منطقه و اسراییل از لحاظ جغرافیایی و جمعیتی وجود دارد، این رژیم قادر به تحمل یك ضربه اتمی از سوی كشورهای منطقه نخواهد بود. در صورت دستیابی كشورهای عربی به سلاح هستهای و برقراری توازن وحشت در منطقه، چنانچه یك نبرد اتمی میان اعراب و اسراییل روی دهد حتی اگر اسراییل ضربه اتمی اول را به اعراب وارد سازد، كشورهای عربی قادر به تحمل این ضربه و وارد ساختن ضربه دوم به اسراییل خواهند بود. بنابراین، اسراییل به دلیل كمی مساحت و جمعیت در هر صورت خواه این رژیم وارد كننده ضربه اول باشد و خواه كشورهای عربی و اسلامی خاورمیانه ضربه اول را وارد سازند، نابود خواهد شد. در اینجا چون اسراییل فاقد قابلیت ضربه دوم است و در صورت وارد ساختن ضربه اول از سوی كشورهای عربی و اسلامی، این رژیم قادر به تلافی نخواهد بود، اسراییل قادر به بازداشتن كشورهای عربی و اسلامی منطقه از دست زدن به حمله هستهای نخواهد بود. با توجه به اینكه راهبرد بازدارندگی اسراییل درخاورمیانه فاقد شرایط و مفروضههای یك بازدارندگی پایدار است، باید گفت كه این رژیم از طریق یك راهبرد هستهای به اهداف خود در منطقه نخواهد رسید، بلكه برقراری یك صلح عادلانه در خاورمیانه، ایجاد یك كشور مستقل فلسطینی با پایتختی بیتالمقدس و عقبنشینی این رژیم از اراضی اشغالی اعراب، میتواند به منازعه طولانی میان اعراب و اسراییل خاتمه دهد.
منبع:باشگاه مطالعاتی و تحقیقاتی صهیونیسم
منبع : خبرگزاری فارس
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست