چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
مجله ویستا
مقایسه اجمالی نظریات اقتصادی ابن خلدون و آدام اسمیث
یكی از موضوعات مهمی كه در اقتصاد مطرح می باشد تحلیل چگونگی رابطه ارزش و قیمت از یك سو و عرضه و تقاضا و قیمت از سوی دیگر می باشد. در این مقاله نظریات و آراء اقتصادی ابن خلدون در مورد ارزش، نظریه مقداری پول و عرضه و تقاضا تجزیه و تحلیل شده و در ادامه با نظریات آدام اسمیت مقایسه شده است. ابن خلدون گرچه ارزش را منحصر در كار نمی داند ولی اكثریت نزدیك به تمامی آن را ناشی از كار می داند در مورد خدمات، كه به تولید غیرمادی اشتغال دارند، ابن خلدون ارزش را كلاً ناشی از كار می داند. ابن خلدون و آدام اسمیت از اینكه ارزش را منحصر در كار بدانند احتراز دارند و عوامل دیگری را نیز دخیل در ایجاد ارزش می دانند. ابن خلدون به نقش طبیعت، تأكید بیشتری دارد و سرمایه برای او عمدتاً در حال استجاره معنی دارند كه آن را هم ناشی از كار قبلی می داند. ولی چنانچه نظریهٔ هزینه تولید آدام اسمیت را در خلق ارزش به عنوان نظریه های او پذیرفته باشیم نتیجه می گیریم كه وی هر سه عامل را در خلق ارزش مؤثر می داند.
●مقدمه:
یكی از مهم ترین موضوعاتی كه در چارچوب مباحث اقتصادی تاكنون فكر بشر را به خود مشغول داشته و مكاتب اقتصادی گوناگون را به تفكر و اظهارنظر واداشته، بحث ارزش كالا و مسائل مربوط به آن است.
چگونگی رابطه ارزش و قیمت از یك سو و عرضه و تقاضا و قیمت از سوی دیگر نیز از مباحث مهم دیگری است كه در اقتصاد مطرح بوده است.
در این مقاله نظریه یكی از متفكران بزرگ اسلامی، ابن خلدون (۷۳۲-۸۰۸ هـ.ق) كه در مقدمه معروف تاریخ خود، نظریات و آرای اجتماعی و اقتصادی ارزشمندی مطرح كرده، در خصوص سه مقوله ارزش، نظریه مقداری پول و عرضه و تقاضا مورد بررسی قرار گرفته است.
چنان كه می دانیم، ابن خلدون ۴۰۰ سال پیش از آدام اسمیت (مقارن اواخر قرون وسطی) مقدمه را تألیف نموده است. بدین روی، مقایسه افكار این دانشمند اسلامی با آرای پدر علم اقتصاد، برجستگی و اهمیت نظریات او را نشان می دهد.
ابتدا به طرح نظریات ابن خلدون می پردازیم و سپس نظریات آدام اسمیت را به نحو اجمال مطرح می نماییم و آنگاه نظریات این دو دانشمند را مقایسه می كنیم.
●بررسی آراء ابن خلدون
▪ارزش
ابن خلدون فصلی از كتاب نخستین مقدمه را به بحث ارزش اختصاص داده است.عنوان این فصل از این قرار است: در حقیقت رزق و محصول و شرح آنها و اینكه محصول عبارت است از ارزش كارهای بشری.ا۱ چنانكه از عنوان مبحث به خوبی بر می آید، وی منشأ ارزش اشیاء را كار ذكر می كند. لیكن در مورد بعضی كالاها وی چیزهای دیگری غیر از كار را داخل می كند و این ما را از اینكه كار را تنها منشأ برای ارزش از دیدگاه ابن خلدون بدانیم بر حذر می دارد.
▪ارزش آفرینی كار در پرتو نظریهٔ تقسیم كار
ابن خلدون در بیان اهمیت كارهای انسان در تولید ارزش در بحث مربوط به تقسیم كار تأكید ورزیده است:
»..درآمد و دارایی عبارت از ارزش كارهای انسانی است و از این رو هر گاه كارهای انسانی فزونی یابد بر ارزش آنها هم افزوده می شود و در نتیجه خواهی نخواهی دارایی و درآمد آنان فزونی می یابد و این امر موجب رفاه و توانگری آنان می شود…«ا۲ و نیز منشأ تفاوت رفاه در شهرهای مختلف را تفاوت در میزان كارهای انجام گرفته در آن شهرها می داند:
»... و علت آن (تفاوت رفاه در شهرها) تفاوت و اختلاف كار در شهرهای مزبور می باشد چنانكه گویی همهٔ آنها بازارهایی مخصوص كارهاست و خرج در هر بازاری به نسبت خود آن است… ولی در هر جا درآمد و هزینه بیشتر باشد وضع معاش اهالی آن عظیم تر و وسیع تر خواهد بود… كه احوال تجمل خواهی و ثروت در آن شهر انبوه تر و فزون تر است و بنابراین وضع معاش اهالی آن هم فراوان تر و بیشتر است… تا آنكه یاد كردیم به شهرهایی می رسیم كه كارشان برای فراهم آوردن ضروریات زندگانی آنان وافی نیست… و به همین سبب مردم این گونه شهرهای كوچك، ضعیف احوال اند و تا حدی دچار فقر و بینوایی هستند، زیرا كارهایشان در برابر ضروریات زندگانی وافی نیست و مال و ثروتی كه برای ثمره دادن به كار می اندازند فزونی نمی یابد و از این رو دارایی آنان رشد و توسعه نمی یابد و به جز در موارد نادری بینوا و نیازمند می باشند«.ا۳
بنابراین از نظر ابن خلدون اولاً منشأ ایجاد ارزش، كار انسانی است و ثانیاً دلیل اختلاف رفاه در شهرهای گوناگون، تفاوت در سطح كارهایی است كه در مجموع شهر انجام می گیرد.
▪اهمیت كوشش از دیدگاه ابن خلدون
ابن خلدون با الهام گیری از مضامین متون دینی اهمیت كوشش و فعالیت انسانی را در كسب معاش متذكر می گردد. ابن خلدون با اشاره به متون دینی وارده در زمینهٔ منابع خدادادی می گوید: »… و خدا سبحانه و تعالی همهٔ آنچه را در این جهان است برای انسان آفریده است و در چندین آیه از كتاب خود بر او منت نهاده است و می گوید: برای شما همهٔ آنچه را در آسمانها و زمین است بیافرید و خورشید و ماه را برای شما رام كرد و دریا را برای شما رام فرمود و كشتی را برای شما مسخر كرد و چهارپایان را برای شما رام فرمود. این گونه شواهد در قرآن بسیار است و دست و قدرت انسان بر جهان و آنچه در آن هست گشاده است زیرا خدا او را به منزله جانشین خود قرار داده است«.ا۴
ابن خلدون در زمینهٔ اهمیت كار و تلاش لازم در جهت بهره برداری از منابع خدادادی می گوید:
»… و نیروهای بشر پراكنده است، پس آنها در این مورد اشتراك دارند و آنچه یكی از آنان در نتیجهٔ این گشادگی بدست می آورد دیگری را از آن محروم می كند مگر آنكه عوضی از وی باز گیرد، پس هنگامی كه انسان قدرت یابد و از مرحله ناتوانی درگذرد و در برگزیدن پیشه ها تلاش می كند تا آنچه را خدا به سبب آن به او ارزانی داشته است در تحصیل نیازمندیها و ضروریات زندگانی از راه پرداختن عوض آنها خود خرج كند. خدای تعالی می فرماید: پس روزی را نزد خود بجویید و گاهی هم وسیلهٔ روزی بی كوشش و تلاش بدست می آید مانند بارانهایی كه برای زراعت سودمند است و مانند آن. ولی با همهٔ این چنین موجباتی فقط كمك وی می باشد و ناچار باید تلاش كند…«.ا۵
تأكید ابن خلدون بر اهمیت كار و تلاش و كوشش انسان در فعالیتها و بهره برداری و تمتع از نیروهای بالقوه طبیعی كه خداوند در اختیار انسانها قرار داده و معطل نگذاشتن استعدادها و امكانات خدادادی، نشانگر روحیه حاكم بر اندیشمندان و جوامع اسلامی در خصوص لزوم تحرك و فعالیت مفید انسانها و پرهیز از انزواگرایی است، كه بر جوامع مسیحی در قرون وسطی حاكم بوده و در قرون اخیر به خصوص پس از حملهٔ مغول بر جامعهٔ اسلامی حاكم شد و از عوامل مهم انحطاط تمدن شكوفای اسلامی به شمار می رود.
▪ارزش از دیدگاه ابن خلدون
ابن خلدون فصلی از كتاب نخستین مقدمه را به بحث ارزش اختصاص داده است؛ عنوان این فصل از این قرار است
»در حقیقت رزق و محصول و شرح آنها و اینكه محصول عبارت است از ارزش كارهای بشری«.
چنانكه از عنوان مبحث به خوبی بر می آید وی منشأ ارزش اشیاء را كار ذكر می كند، لیكن در خلال توضیحات خود در برخی موارد،مواد اولیه (طبیعت) را هم داخل می كند كه پس از بررسی آنها می توان به نظریهٔ ابن خلدون در خصوص ارزش دست یافت. او مشاغل را به چند دسته تقسیم می كند:
ا۱- مشاغل صنعتی كه آن را به دو قسم تقسیم می كند:
قسم اول از صنایع كه برای جامعه ضروری شناخته می شوند و بیشتر با دست، سرو كار دارند و فكر و جنبهٔ عملی شان بیش از جنبه نظریشان است؛ مانند نجاری، خبازی، بافندگی و درودگری. این گروه را می توان تحت عنوان صنایعی نام برد كه به تولید كالا می پردازند و محصول آنها مادی و محسوس است.
قسم دوم از صنایع كه از حیث موضوع، شریف شمرده می شوند و از ارزش علمی بیشتری برخوردارند تا عملی مانند: مامایی، نویسندگی، نوازندگی و پزشكی. ابن خلدون به این دسته از فعالیتها عنوان هنر نیز داده است. این دسته را می توان تحت عنوان خدمات قرار داد.
۲- بازرگانی و تجارت.
۳- كشاورزی.
لازم به ذكر است كه ابن خلدون دو نوع اول از فعالیتهای اقتصادی را تحت عنوان طرق كسب روزی در پرتو اعمال انسانی ذكر می كند. لیكن كشاورزی را تحت عنوان استخراج محصولاتی می داند كه در دل طبیعت برای انسان نهاده شده است؛ زیرا می گوید:
»… و یا كسب روزی بوسیلهٔ بهره برداری از حیوانات اهلی است بدانسان كه محصولات آنها را كه مایهٔ نیاز مردم است استخراج می كند و مثلاً از چهارپایان، شیر و از كرم ابریشم، حریر و از زنبور، عسل بدست می آورند یا از گیاهان بهره برداری می كنند، به كار كشت و درختكاری می پردازند و از اثرات آنها بهره مند می شوند و این گونه اعمال را كشاورزی می نامند«.ا۶
الف ـ منشأ ارزش در خدمات
در مورد خدمات نظیر مامایی، پزشكی و نویسندگی كه به تولید غیرمادی اشتغال دارند از آنجا كه مواد اولیه به كار نمی رود و نیازی به سرمایه نمی باشد، ابن خلدون ارزش را كلاً ناشی از كار می داند.
البته باید توجه داشته باشیم كه حرفهٔ مامایی و پزشكی در عصر ابن خلدون نیاز به ابزار و وسایل و امكانات قابل ملاحظه ای از حیث قیمت نداشته است.»... آنچه انسان از آن سود برمی گیرد و از میان انواع ثروتها آن را كسب می كند، اگر از جمله صنایع باشد پس مایهٔ سودی كه از آن به دست می آید ارزش كاری است كه در آن انجام گرفته است«.ا۷
ب ـ منشأ ارزش در كالاها
در خصوص كالاها و محصولات محسوس مادی از آنجا كه در آن مواد اولیه به كار رفته است لذا ارزش آن را ناشی از دو عامل می داند: یكی كار و دیگر ارزش مواد اولیه به كار رفته در آنها.ا۸
لیكن در این موارد هم ابن خلدون اهمیت بیشتر برای كار قائل است و ارزش كار را بیشتر می داند.
»…گاهی از صنایعی است كه چیزهای دیگری هم در آنها هست مانند نجاری و پارچه بافی كه با آنها چوب و رشتنی هم می باشد ولی در آن دو، كار افزونتر است و بنابراین ارزش آن یعنی كار بیشتر است«.ا۹
ابن خلدون معتقد است كه گاهی وجود عامل كار در یك كالا آشكار و مشخص است و گاهی نیز ناپیدا و نامشخص. ابن خلدون شخصاً از مواد غذایی نام می برد، مثالی كه می توان برای فهم نظر ابن خلدون به كار برد مورد نان می باشد:
»در یك ماده غذایی مانند نان كار انجام گرفته توسط نانوا برای مردم آشكار است لیكن كار انجام گرفته توسط كشاورز و شاید آسیابان و سایر كارهای دیگر لازم برای پخت نان برای مردم ناآشكار است«.
ج ـ منشأ ارزش در بازرگانی و تجارت
در مورد فعالیتهای تجاری و بازرگانی، ابن خلدون علاوه بر كار، عامل سرمایه را نیز داخل می كند:
»… اگر ثروت و وسیله معاش به جز صنایع باشد آن وقت نیز ناچار باید در ارزش با قیمت تعریف شده است، آن فایده و مایه كسب را در نظر گرفت«.
به نظر می آید از نظر ابن خلدون، ارزش سرمایه نیز ناشی از عامل كاری است كه قبلاً انجام شده است، لذا منشأ ارزش فعالیت تجارت و بازرگانی نهایتاً كار می باشد:
»… و اگر ثروت و وسیله معاش به جز صنایع باشد آن وقت نیز ناچار باید در قیمت آن فایده و مایهٔ كسب را درنظر گرفت و ارزش كاری را كه سبب آن به دست آمده است در آن داخل كرد زیرا اگر كار نمی بود فایده و مایهٔ كسب آن به دست نمی آمد«.۱۰د ـ منشأ ارزش در كشارزی
با توجه به تعریفی كه ابن خلدون از فعالیت كشاورزی دارد و اینكه وی كشاورزی را استخراج مواهب و ثمرات طبیعت از دل آن می داند می توان گفت كه او بخش مهم و اصلی از ارزش محصولات كشاورزی را ناشی از كار انجام گرفته برای این استخراج به حساب می آورد لیكن احتمالاً ارزش خود طبیعت را نیز باید در نظر گرفت.
»…ناچار باید در هر گونه محصول و ثروتی نیروی انسانی مصرف شود، زیرا اگر مانند صنایع بنفسه كاری باشد پیدا است كه كار انسانی در ایجاد آن ضرورت دارد و اگر از حیوان یا گیاه یا معدن به دست آید باز هم ناچار باید به نیروی كار انسانی حاصل گردد چنانكه می بینیم و گر نه به هیچ رو، چیزی به دست نخواهد آمد و سودی از آن حاصل نخواهد شد«.ا۱۱
●جمع بندی نظریه ابن خلدون در خصوص منشأ ارزش
با بررسی مجموع نظریات ابن خلدون در زمینه ارزش ملاحظه می شود كه گر چه وی ارزش را منحصر در كار نمی داند لیكن اكثریت نزدیك به تمامی آن را ناشی از كار می داند.
یكی از محققین در تاریخ عقاید اقتصادی خود، ابن خلدون را پیشاهنگ طرح تئوری ارزش كار می داند و معتقد است قرنها قبل از آدام اسمیت، ریكاردو و ماركس در مورد اهمیت ارزش كار در تعیین ارزش اقتصادی تأكید كرده و ارزش كالا را معادل با كار متبلور در آن دانسته است،ا۱۲ لیكن خود ابن خلدون پس از توضیحات مفصلی كه دربارهٔ ارزش در موارد گوناگون می دهد چنین نتیجه گیری می كند:»... بنابراین آشكار شد كه كلیه یا بیشتر سودها و به دست آمده ها، عبارت است از ارزش كارهای انسانی«.ا۱۳
یعنی در بسیاری موارد نظیر خدمات، به طور كلی ارزش ناشی از كار است، لیكن در مورد برخی كالاهای دیگر ارزش كار، یك عامل مهم است، هر چند ارزش مواد اولیه و طبیعت نیز بایستی لحاظ گردد.
چنانچه ملاحظه نماییم ابن خلدون سود تسامل به دست آمده ها كه ممكن است درآمد را دربر بگیرد را ناشی از تولید خدمت، یا كالا را برابر با ارزش كارهای انسانی می داند.»…كلیه یا بیشتر سودها و به دست آمده ها عبارت است از ارزش كارهای انسانی«.
از آنجا كه سود ایجاد شده به قیمت كالا بستگی دارد لذا در واقع ارزش كالای مورد نظر به قیمت آن كالا وابسته است و قیمت نیز براساس نظریات ابن خلدون چنانچه مدلل خواهیم نمود متغیر و براساس عرضه و تقاضا تعیین می گردد و لذا كار و یا چیزهای دیگر عامل ارزش است لیكن برابر با آن نمی باشد و ارزش كالا براساس عوامل دیگر مشخص می گردد.ا۱۴
●قیمت و عملكرد عرضه و تقاضا در تعیین آن
از خلال بحثی كه ابن خلدون پیرامون مسأله علل گرانی و ارزانی كالاها نموده می توان به نظریه او در خصوص عملكرد عرضه و تقاضا در تعیین قیمت پی برد.
- عملكرد عرضه و تقاضا
ابن خلدون كالاهای مورد نیاز مردم را به دو دسته تقسیم می كند:
ا۱- كالاهای ضروری مانند مواد غذایی یعنی گندم، جو، باقلا، نخود و سایر حبوبات.
ا۲- كالاهای تفننی و كمالی (كالاهای معمولی و كالاهای لوكس) مانند خورشها، میوه ها، انواع پوشیدنیها، اثاث و ابزار خانه، مركوبها و انواع ساختمانها و بناها.
ابن خلدون معتقد است، هر گاه شهر توسعه یابد و ساكنان آن افزون شود بهای مواد ضروری از قبیل اغذیه و نظایر آنها ارزان می شود و بهای اشیای تفننی و كمالی چون خورشها و میوه ها و غیره رو به گرانی می گذارد و هر گاه جمعیت شهری تقلیل یابد و اجتماع و عمران آن ضعیف گردد قضیه برعكس خواهد بود و علت آن این است كه چون حبوب از مواد غذایی ضروری است برای تولید آنها كوشش فراوان می شود، زیرا هیچ فردی از فراهم آوردن مواد خوراكی ماهیانه یا سالانهٔ خود و خانواده اش غفلت نمی كند و از این رو عموم یا بیشتر مردم در آن شهر یا در نواحی نزدیك آن برای تولید و به دست آوردن آنها به تلاش می پردازند و ناچار هستند این گونه نیازمندیهای خود را فراهم سازند و چون همه مردم برای به دست آوردن مواد غذایی خود می كوشند، در نتیجه مقدار بسیاری از مواد خوراكی نسبت به میزان نیازمندی خاندانهای آنها زیاد می آید، كه نیاز بسیاری از مردم آن شهر را برطرف می كند و از این رو بی شك مواد خوراكی بیش از نیاز مردم آن شهر فراهم می آید و اغلب بهای آنها تنزل می كند، مگر آنكه در بعضی از سالها زراعت آنها دچار آسیبهای آسمانی بشود. اگر به علت بیم از این گونه آفت زدگیها مواد غذایی را احتكار نمی كردند، در نتیجه فراوانی آنها، كه در پرتو توسعه عمران و اجتماع حاصل می شود، بی گمان آنها را مفت و رایگان در دسترس مردم قرار می دادند.
از سوی دیگر ابن خلدون بر آن است كه: »دیگر لوازم زندگی مانند خورشها، میوه ها و نظایر آنها چندان مورد نیاز عامهٔ اهالی شهر نیست و مردم شهر یكسره در راه به دست آوردن آنها تلاش نمی كنند، بلكه اكثریت مردم هم بدانها توجهی ندارند؛ گذشته از این، هنگامی كه یك شهر از لحاظ عمران توسعه پذیرد و عادات و رسوم تجملی و ثروتمندی در آن بیش از حد رواج یابد آن وقت این گونه لوازم تفننی طالبان فراوانی خواهد داشت و آنها را طبقات مختلف به نسبت رفاه و آسایش زندگی خود بسیار به كار خواهند برد و در نتیجه مقدار موجود این گونه لوازم در برابر حوائج طالبان آنها بیش از حد اندك خواهد بود و خریداران آنها به طور روزافزون افزایش خواهد یافت در صورتی كه لوازم تفننی بر همان میزان نخست كمیاب باقی خواهد بود و از این رو جویندگان برای به دست آوردن آنها ازدحام می كنند و توانگران و آسایش طلبان بهای آنها را بیش از اندازه گران می پردازند زیرا بیش از دیگران بدانها نیازمندند و بدین سبب این گونه لوازم چنانكه می بینی گران می شود«.ا۱۵
نظریه ابن خلدون در این زمینه از لحاظ اقتصادی قابل توجه می باشد. چنانكه می دانیم كالاهای ضروری بسیار كم كشش می باشد. لذا با تغییر درآمد و یا قیمت تغییر چندانی در مقدار تقاضا برای آنها به وجود نمی آید، پس قیمت این نوع كالاها بیشتر تابع مكانیسم عرضه است تا تقاضا. در شرایط رونق اقتصادی كه درآمدها افزایش می یابد، در حالی كه عرضهٔ این نوع كالاها افزایش می یابد، تقاضا برای آنها چندان افزایش نمی یابد، لذا قیمت آنها كاهش می یابد.
لیكن در مورد سایر كالاها (به ویژه كالاهای لوكس) با افزایش درآمد، تقاضا برای آنها افزایش می یابد در حالی كه عرضهٔ آنها افزایش چندانی پیدا نمی كند و لذا قیمت آنها افزایش پیدا می كند.
توجه به این نكته لازم است كه در عصر ابن خلدون صنایع ماشینی و خودكار كه به تولید انبوه كالاهای گوناگون می پرداخته اند وجود نداشته است. اغلب صنایع، دستی بوده و بنای ساختمانها نیز با دست و با كندی صورت می گرفته است و لذا پاسخگویی به تقاضای بازار با محدودیت عرضه روبرو بوده است. نتیجه ای كه می توان از مجموع مباحث ارائه شده از سوی ابن خلدون گرفت این است كه او به خوبی از عملكرد عرضه و تقاضا در تعیین قیمت كالاها آگاهی داشته است.
یكی از محققینا۱۶ بر این اعتقاد است كه: »… (ابن خلدون) در مورد تورم معتقد است كه كالاهای ضروری مثل گندم، باقلا، پیاز و غیره دچار تورم نمی شوند، زیرا قیمت این نوع كالاها به طوری كه ملاحظه شد كمتر تابع مكانیسم تقاضا بوده و بیشتر تابع عرضه می باشد و از آنجا كه مقدار عرضه بیش از مقدار تقاضای آنهاست، قیمت واحد هر یك از آنها تنزل می یابد. ولی كالاهای لوكس و تجملی دچار تورم می شوند، زیرا تولید این كالاها در شرایط عمران اقتصادی، كم خواهد شد و نتیجتاً با افزایش تقاضا برای خرید آنها، قیمت آنها بالا می رود. از این تجزیه و تحلیل، می توان نتیجه گرفت كه ابن خلدون از عملكرد عرضه و تقاضا در بازار آگاهی داشته و همانند مارشال و كینز معتقد است كه هر دو در تعیین قیمت نقش مهمی دارند«.ا۱۷
●جمع بندی نظریه ابن خلدون پیرامون عملكرد عرضه و تقاضا
ابن خلدون مازاد عرضهٔ مواد ضروری نظیر مواد غذایی را سبب كاهش قیمت آنها دانسته و از سوی دیگر مازاد تقاضای كالاهای تجملی را موجب افزایش قیمت آنها می داند. چنانكه می دانیم كالاهای ضروری كم كشش و كالاهای دیگر به ویژه لوكس پركشش است، لذا نظریهٔ ابن خلدون در این خصوص به لحاظ اقتصادی حائز اهمیت است.
بنابراین می توان گفت كه ابن خلدون به عملكرد عرضه و تقاضا پی برده بوده است.ا۱۸
●ابن خلدون و نظریه مقداری پول
الف - پول از نظر ابن خلدون
ابن خلدون پول را مشتمل بر دو فلز قیمتی طلا و نقره می داند كه دارای ارزش ثابت می باشد و از نوسانات بازار دور است.
ابن خلدون در این خصوص می گوید:»... سپس باید دانست كه خدای تعالی دو سنگ معدنی را كه عبارت از زر و سیم است، برای قیمت هر محصول و ثروتی آفریده است و آنها اغلب ذخیره و مایهٔ كسب جهانیان می باشند و اگر هم در برخی اوقات، موارد دیگری بجز زرو سیم می اندوزند باز هم به قصد به دست آوردن آن دو می باشد، زیرا هر ثروتی به جز زر و سیم در معرض نوسانهای بازار و ركود آن واقع می شود ولی زر و سیم از این ماجرا دور هستند، بنابراین زر و سیم اصل و اساس همهٔ كسبها و به منزلهٔ مایهٔ كسب و اندوخته است«.ا۱۹
آنجا كه می گوید: »برای قیمت هر محصول آفریده« نشانگر تشخیص او از نقش پول به عنوان وسیلهٔ اندازه گیری ارزش (معیار ارزش) و نیز مرتبط با نقش مبادلاتی آن است.
آنگاه ابن خلدون صراحتاً به یكی دیگر از وظایف پول یعنی ذخیره ساختن آن اشاره می كند. او تأكید می كند كه اگر كالاهای دیگری را موقتاً بیندوزند به این نیت است كه روزی آن را تبدیل به طلا و نقره نمایند زیرا این دو برخلاف دیگر اشیاء دارای وضعیت ثابت و از نوسانهای بازار به دور هستند.سه نقش یاد شده برای پول از دیدگاه ابن خلدون با كاركردهای سنتی پول كه در كتب پول و بانك برای پول ذكر می گردد، مطابقت دارد. البته كاركردهای پول در عصر حاضر بسیار وسیع تر از این موارد است و بحثهای مربوط به سیاستهای پولی بخش مهمی از اقتصاد كلان را تشكیل می دهد كه جای طرح آن در اینجا نیست. توجه به این نكته لازم است كه كلاسیكها نیز برای پول نقش واسطه قائل بوده و به متغیرهای حقیقی بها می دادند و بنابراین سیاستهای پولی نزد آنان نقشی نداشته است و كاركردهای جدید پولی بیشتر از زمان »كینز« مطرح شد هر چند خود »كینز« بیشتر سیاستهای مالی را به خصوص به هنگام ركود اقتصادی مؤثر می دانست.
ب ـ ابن خلدون و نظریهٔ مقداری پولا۲۰
با بررسی و مقایسهٔ آنچه ابن خلدون پیرامون پول گفته و نیز نظریه مقداری پول می توان استنباط نمود كه گر چه وظایفی كه برای پول به عنوان معیار ارزش، وسیلهٔ مبادله و وسیلهٔ اندوختن ارزش می دانند و از وظایفی كه ابن خلدون برای پول قائل شده می توان برداشت نمود كه او نیز پول را خنثی و بدون اثر در فعالیتهای اقتصادی بداند، لیكن اینكه سطح عمومی قیمتها مستقیماً با مقدار پول در گردش بستگی دارد، در افكار ابن خلدون مشاهده نمی گردد.ا۲۱
یكی از صاحب نظران كشورمان با استناد به متن اظهارات ابن خلدون كه در بند الف عیناً نقل گردیده می گوید:
»در فرهنگ اقتصادی دالوز، از انتشارات یك سازمان مهم انتشاراتی فرانسه نوشته است كه نظریه مقداری پول را اول بار ابن خلدون ارائه كرده است. ا۲۲خیلی كوشیدم اثبات این ادعا را از خلال مقدمه دو هزار صفحه ای ابن خلدون (كه اگر حقیقت داشته باشد باعث افتخار ملل شرق است) پیدا كنم ولی متأسفانه نه تنها تأیید آن را نیافتم بلكه مخالف آن را به شرحی كه ملاحظه می شود پیدا كردم«.
آنگاه ایشان به نقل مطالب یاد شده از ابن خلدون از صفحه ۵۵۶ و ۵۵۵ مقدمه می پردازد و در ادامه می گوید:
»تمام كوشش واضعین نظریه مقداری پول این بوده است كه ثابت كنند ارزش پول به عكس مقدار آن وابسته است: اگر مقدار آن افزایش یابد ارزش آن كاهش پیدا می كند. برای آدام اسمیت »ارزش زر و سیم نیز مانند هر كالای دیگری تغییر می كند به نحوی كه این دو كالا گاهی ارزان تر و گاهی گران ترند«، در حالی كه در جملات اخیر ابن خلدون به صراحت می گوید كه هر ثروتی در معرض نوسانهای بازار و ركود آن واقع می شود مگر زر و سیم. حقیقت نظریه مقداری پول این است كه اگر زر و سیم زیاد یا كم شود ارزش آن كم و زیاد می شود و ثابت نیست«.ا۲۳
●●خلاصه
- ابن خلدون گر چه ارزش را منحصر در كار نمی داند لیكن اكثریت نزدیك به تمامی آن را ناشی از كار می داند. در مورد خدمات كه به تولید غیرمادی اشتغال دارند ابن خلدون ارزش را كلاً ناشی از كار می داند.
در خصوص كالاها و محصولات محسوس مادی از آنجا كه در آن مواد اولیه به كار رفته است لذا ارزش آن را ناشی از دو عامل می داند: یكی كار و دیگر ارزش مواد اولیه به كار رفته در آنها، لیكن در این موارد هم ابن خلدون اهمیت بیشتری برای كار قائل است.
در مورد فعالیتهای تجاری و بازرگانی، علاوه بر كار سرمایه را هم داخل می كند لیكن سرمایه را ناشی از كار قبلی می داند.
در ارتباط با كالاهای كشاورزی، كار و طبیعت را دخیل می داند.
- ابن خلدون برای پول سه نقش قائل گردیده است:واسطهٔ میان مبادلات، معیار ارزش و وسیلهٔ ذخیرهٔ ارزش.
خلاصه نظریهٔ مقداری پول این است كه پول را خنثی دانسته و سطح عمومی قیمتها را مستقیماً با مقدار پول در گردش در ارتباط می داند.
هر چند ابن خلدون پول را خنثی می داند، لیكن اینكه سطح عمومی قیمتها مستقیماً با مقدار پول در گردش بستگی دارد در افكار ابن خلدون مشاهده نمی گردد.
- ابن خلدون كالاهای مورد نیاز مردم را به دو دستهٔ كالاهای ضروری و تفننی (كمالی) تقسیم می كند.
وی معتقد است كالاهای ضروری مثل گندم دچار تورم نمی شوند زیرا قیمت آنها كمتر تابع مكانیسم تقاضا و بیشتر تابع عرضه است و با توجه به اینكه عرضهٔ آنها بیش از تقاضا برای آنها است قیمت آنها كاهش می یابد؛ لیكن كالاهای تجملی و لوكس دچار تورم می شوند زیرا تولید آنها در شرایط عمران اقتصادی كاهش یافته و نتیجتاً با افزایش تقاضا برای آنها قیمتشان بالا می رود. از این تجزیه و تحلیل می توان نتیجه گرفت كه وی از عملكرد عرضه و تقاضا اطلاع داشته است.
●نظریه ارزش، نظریه های مقداری پول و عملكرد عرضه و تقاضا از دیدگاه اسمیت
▪ارزش از دیدگاه اسمیت
اسمیت در »ثروت ملل« پس از بحثی در خصوص تقسیم كار و ضرورت مبادله بین انسانها و شرایطی كه به موجب آن پیدایش پول جهت تسهیل امر مبادلات لازم به نظر می رسد اضافه می كند كه تقسیم كار از جمله نهادهای طبیعی است و نتیجهٔ منطقی تمایل طبیعی افراد به مبادله است كه منشأ آن نفع شخصی می باشد. بنابراین تقسیم كار معلول غریزهٔ مبادله است كه در همهٔ انسانها وجود دارد و به طور طبیعی به اقتضای نفع شخصی توسعه یافته است.ا۲۴
بعد از آنكه ضرورت مبادلهٔ كالاها بین مردم مشخص گردید، وی در جستجوی كشف نظام و قواعدی برمی آید كه به موجب آن بتواند »ارزش معاوضه ای« و یا »ارزش نسبی«ا۲۵ كالاها را كه در مبادله شركت دارند تعیین كند. نخست در خصوص واژهٔ ارزش توضیح می دهد و برای آن دو نوع متفاوت از هم ذكر می كند:
▪ارزش استعمال و معاوضه ای
باید دانست كه واژهٔ ارزش دو معنی مختلف دارد. گاهی درجهٔ مطلوبیت بعضی از اشیاء را بیان می كند و گاهی قدرت خرید سایر كالاها را، كه مالك بودن آن شیء بخصوص ایجاد می كند؛ اولی را می توانیم ارزش استعمال و دیگری را ارزش معاوضه ای بنامیم.ا۲۶
دربارهٔ رابطهٔ این دو نوع ارزش، اسمیت می گوید:»اشیایی كه ارزش استعمال آنها بیشتر است، ارزش معاوضه ای ندارند یا اگر هم داشته باشند بسیار كم است. به عكس كالاهایی كه بیشترین ارزش معاوضه ای را دارند اغلب ارزش استعمال آنها كم یا اصلاً ارزش استعمال ندارند. هیچ چیز مفیدتر از آب نیست ولی با آب به ندرت می توان چیزی را خرید و به ندرت می توان در قبال آن چیزی را دریافت كرد. به عكس یك قطعه الماس به ندرت ارزش استعمال دارد، ولی معمولاً در برابر آن مقدار زیادی كالاهای دیگر می توان دریافت كرد«.ا۲۷
اسمیت برای هر كالا دو نوع قیمت قائل است: قیمت بازار و قیمت حقیقی. قیمت بازار، قیمتی است كه در شرایط رقابت از تقاطع منحنیهای عرضه و تقاضا به وجود می آید و لذا پیوسته در حال نوسان است.
●قیمت حقیقی كالاها
باید به خاطر آورد كه آنچه عمل مبادله را ممكن می سازد مازاد كالاهایی است كه از طریق كار و كوشش افراد در حرفه های مختلف حاصل می گردد و سپس برای رفع نیاز دیگران در جریان مبادله قرار می گیرد. اسمیت براین اساس می گوید:
»قیمت حقیقی هر كالا در واقع هزینهٔ حقیقی ای است كه برای به دست آوردن آن، باید شخص متحمل گردد و این هزینهٔ حقیقی چیزی جز رنج و زحمت به دست آوردن آن كالا نیست. ارزش حقیقی هر چیز برای شخصی كه آن را به دست آورده و میل دارد آن را بفروشد و یا در برابر كالای دیگر مبادله كند، عبارت است از رنج و زحمتی كه خود نمی كشد و می تواند به دیگر مردم تحمیل كند. آنچه كه با پول و یا كالا خریداری می شود، با كاری خریداری شده است كه می توانستیم با رنج و زحمت بدن خود آن را فراهم كنیم«.
در واقع آن پول و كالا ما را از این رنج و كوشش بی نیاز كرده است. پول و كالاهای مزبور دارای ارزشی معادل مقدار معینی كار است كه ما در برابر آنچه كه فرض می كنیم دارای مقدار ارزش مساوی است مبادله می كنیم. كار قیمت نخستین بود، یعنی قدرت خرید ابتدایی كه در ازای همه چیز پرداخت می شد«.ا۲۸
حال بهتر است كه از بیان خود وی در ثروت ملل به تبیین عناصر متشكلهٔ قیمت حقیقی بپردازیم. اسمیت كه بخش ششم از كتاب یكم ثروت ملل را به این موضوع اختصاص داده است، در آغاز اجتماعاتی را در نظر می گیرد كه در آنها اثری از انباشت سرمایه و همچنین مالكیت خصوصی اراضی وجود ندارد و لذا تنها عاملی كه در قیمت حقیقی كالاهای مورد مبادله انسان مؤثر است، كار است. اسمیت می گوید:
»اگر در میان مردمی كه از راه شكار زندگی می كنند برای شكار یك سگ آبی دو برابر كاری كه برای شكار آهو لازم است مصرف كنند، طبیعتاً قیمت سگ آبی با دو آهو مبادله می شود، یا دو برابر آن ارزش خواهد داشت. طبیعی است كه آنچه محصول كار دو روز یا دو ساعت آدمی است باید ارزش آن دو برابر چیزی باشد كه معمولاً محصول یك روز یا یك ساعت كار است«.ا۲۹
ملاحظه می شود كه در این اجتماعات اولیه و ساده ارزش هر كالا برابر با هزینهٔ تولید آن می باشد كه بیان پولی این ارزش همان قیمت حقیقی كالاست.
با پیدایش پدیدهٔ جدیدی تحت عنوان انباشت سرمایه در اجتماعات بشری، كسانی بر آن شدند تا مواد خام اولیه و مواد لازم جهت تولید كالا را، با سرمایهٔ خود تهیه كنند و آنها را در اختیار كارگران قرار دهند و متعهد گردند كه هزینهٔ لازم جهت پرداختن مزد كارگران را به عهده بگیرند و سرانجام محصول تولید شده توسط كارگران به اندازه ای باشد كه علاوه بر آنكه هزینهٔ مزد كارگران و هزینه مواد اولیه را جوابگو است، مازادی هم از آنها بیشتر داشته باشد تا صاحب سرمایه بتواند آن را تصاحب كند. توجیه تئوریك حق سرمایه دار به گرفتن مازاد ارزش تولید شده توسط كارگران چنین است كه آنان ریسك كرده و سرمایهٔ خود را در امر تولید به مخاطره انداخته اند و لذا ضرورت دارد به نحوی این ریسك آنان پاداش داده شده و جبران گردد و اصولاً اگر امید به دریافت سود نباشد، سرمایه داران انگیزه ای جهت سرمایه گذاری در خود نمی بینند زیرا، همان طور كه قبلاً اشاره كرده ایم، هر كس در جستجوی نفع شخصی خود است. هر چند در نهایت، این جستجوی نفع شخصی، تأمین كننده انتفاع جامعه نیز هست.
نظام تولید در جامعه ای كه در آن انباشت سرمایه به وقوع پیوسته است، در مقایسه با جامعهٔ ابتدایی ترسیم شده در صفحات قبل كه در آن اثری از انباشت سرمایه نبود، بیانگر این واقعیت است كه در جامعهٔ ساده اولیه، كارگر صاحب همهٔ ارزش بود كه با كار خویش به وجود می آورد و در جامعه ای كه انباشت سرمایه مطرح گردیده است ارزشی كه كارگر به مواد می افزاید باید بین او و كارفرمایی كه سرمایه اش را در امر تولید به كار انداخته، تقسیم شود. بنابراین در چنین وضعیتی در قیمت حقیقی كالاها علاوه بر مزد كارگر، سود كارفرما هم لحاظ می گردد. یعنی سود به عنوان عامل دوم تشكیل دهندهٔ قیمت حقیقی قلمداد می شود و گفتنی است كه در همین جاست كه خیلیها می گویند اسمیت تئوری ارزش را با تئوری توزیع اشتباه كرده است. اسمیت خود دربارهٔ سود كارفرمایان چنین می گوید:
»شاید بتوان اندیشید كه سود سرمایه عبارت است از نام مختلفی كه به دستمزد نوع معینی از كار تعلق می گیرد، یعنی مزد كار بازرسی و مدیریت. اما سود سرمایه به طور كلی با آن فرق دارد و با اصول كاملاً متفاوتی تعیین می شود و هیچ متناسب با مقدار سرمایه، سختی كار و یا نبوغ در این كار به اصطلاح بازرسی و مدیریت نیست، به طور كلی سود سرمایه با ارزش مقدار سرمایه ای كه به كار رفته تعیین می شود«.ا۳۰اكنون جامعه ای را در نظر می گیریم كه علاوه بر انباشت سرمایه سرزمینهای آن هم به مالكیت خصوصی عده ای در آمده است. بدیهی است در شرایطی این چنین، اجاره بهای زمینها هم كه از طرف مالكان آنها تقاضا می شود، (مالكانی كه به قول اسمیت »مانند سایر مردم دوست دارند از زمینی كه هیچ وقت كشت نكرده اند محصول برداشت كنند«ا۳۱) بر بهای طبیعی كالاها می افزاید و لذا می توان در خصوص اجزاء متشكلهٔ قیمت طبیعی كالاها از دید آدام اسمیت گفت كه تساوی زیر بیانگر این معناست:اجاره بهای مالك + سود كارفرما+ مزد كارگر= قیمت طبیعی كالاها
اسمیت تأكید می كند كه مقیاس ارزش یعنی كار، فقط دربارهٔ مزد كارگر نیست، كه ساری و جاری است، بلكه هر یك از اجزاء تشكیل دهندهٔ قیمت طبیعی دارای ارزشی است حقیقی، كه اندازهٔ آن با مقدار كاری كه آن جزء می تواند در مبادله كالاهای دیگر به دست آورد تعیین می شود. او می گوید:»باید توجه داشت كه ارزش حقیقی اجزای مختلف قیمت، با مقدار كاری كه هر كدام می توانند خریداری كرده و یا در اختیار داشته باشند، اندازه گیری می شود. كار نه تنها ارزش آن قسمت از اجزاء قیمت را كه مربوط به كار است اندازه گیری می كند، بلكه آنچه مربوط به اجارهٔ زمین و آنچه مربوط به سود سرمایه است را نیز می سنجد«.
به عنوان مثال در قیمت آرد باید سود آسیابان و هزینه كارگران آسیا را به قیمت غله اضافه كرد و در قیمت نان باید سود نانوا و مزد كارگران، یا در قیمت هر دو باید مزد كارگری كه آن را از انبار كشاورز به آسیا می برد و از آسیا به نانوایی حمل می كند با سود كسانی كه این مزدها را قبلاً پرداخت كرده اند، محاسبه شود.ا۳۲
در پایان این بحث باید این سؤال را مطرح كنیم كه اگر به زعم اسمیت، قیمت حقیقی كالاها همان ارزش حقیقی آنهاست و در تشكیل قیمت حقیقی مزد و اجاره بها و سود دخالت دارند و سرچشمهٔ ارزش هم كار است، چگونه می توانیم اجاره بها را ناشی از كار تلقی كنیم؟ به عبارت دیگر در بسیاری از مواقع اجاره بها امتیازی است كه مالك بدون كار كردن و مثلاً به خاطر انحصار خود بر زمین دریافت می كند. بنابراین آیا منطقی است كه ما عاملی را به عنوان یكی از اجزای متشكله قیمت حقیقی یا ارزش تلقی نماییم در حالی كه آن عامل خود ناشی از كار نباشد؟
●جمع بندی نظریهٔ ارزش از نظر آدام اسمیت
چنانكه گذشت در خصوص نظریهٔ حقیقی اسمیت دربارهٔ ارزش، از آنجا كه او در یك جا به كار به عنوان عامل و حتی مقیاس ارزش اشاره كند و در جای دیگر نظریه هزینه تولید را به عنوان تنظیم كنندهٔ حقیقی ارزش مبادله معرفی می نماید، بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد و از جمله »ژید« و »ریست« از دانشمندان معروف تاریخ عقاید اقتصادی ابتدا وی را متهم می نمایند كه هرگز شجاعت كافی برای انتخاب صریح یكی از دو عقیده را نداشته است، لیكن خود ایشان سرانجام به این نتیجه رسیده اند كه وی نظریهٔهزینه تولید را ترجیح داده است.ا۳۳
یكی از محققین در مباحث تاریخ عقاید اقتصادی خود می گوید:» … و در پاسخ این سؤال كه مقیاس ارزش مبادلهٔ كالاها كه اسمیت آن را قیمت طبیعی یا واقعی می داند چیست، جوابش این است كه كار عبارت از مقیاس ارزش مبادله است، ولی باید دانست كه نظر اسمیت در این باره ثابت نیست و هنگام بحث در مفهوم سرمایه، اسمیت تئوری ارزش كار خود را رها كرده و یك تئوری هزینهٔ تولید را به جای آن گذاشته است؛ گرچه نظریهٔ اسمیت در این زمینه متناقض است ولی پیشرفت مهمی دربارهٔ توضیح ارزش محسوب می شود و »ریكاردو« آن را پایه ای برای نظریهٔ ارزش كار خود می داند«.ا۳۴
محقق دیگری ابتدا در طرح نظریهٔ آدام اسمیت در خصوص مسأله ارزش دو دیدگاه اسمیت را در یك بستر طبیعی مطرح نموده است، طوری كه اسمیت ابتدا »عاملیت كار« را در ایجاد ارزش در یك الگوی ساده ای ارائه می كند كه در آن تنها یك عامل تولید كاملاً مورد استفاده قرار می گیرد و سپس با پیشرفت اقتصادی جامعه و ایجاد »تراكم سرمایه« علاوه بر كار، سرمایه و زمین نیز درتولید دخالت خواهند داشت،ا۳۵ لیكن هنگام ارزشیابی نظریه اسمیت با الهام از نظریات »آنی كین« نویسندهٔ كتاب »جوانی علم اقتصاد« كه معتقد است او در بیان ارتباط ارزش و كار دچار نوعی سردرگمی در تحلیل شده است، باید دقت كافی صورت بگیرد.
به نظر ما آنچه می توان در خصوص نظریهٔ آدام اسمیت پیرامون منشأ ارزش كالاها بیان نمود این است كه به هر حال وی خود را محدود به یك عامل به نام كار ننموده است و عوامل دیگر (سرمایه و زمین) را نیز در ارزش كالا دخیل دانسته است.
●عملكرد عرضه و تقاضا از نظر آدام اسمیت
چنانكه گذشت اسمیت برای هر كالا دو نوع قیمت قائل است: قیمت بازار و قیمت طبیعی.ا۳۶
قیمت بازار، قیمتی است كه در شرایط رقابت از تقاطع منحنیهای عرضه و تقاضا بوجود می آید و لذا پیوسته در حال نوسان است. در بلندمدت قیمت بازار هم سطح قیمت طبیعی كه از ثبات بیشتری برخوردار است قرار خواهد گرفت و این جریان به وسیلهٔ مكانیسم خودكاری كه مبتنی بر شرایط رقابت كامل است انجام می پذیرد. در نمودار زیر قیمت بازار در نقطه E در تعادل است. فرض می كنیم كه این قیمت با قیمت طبیعی برابر است. حال اگر قیمت بازار در كوتاه مدت به واسطهٔ كاهش در تعداد تولیدكنندگان و حركت منحنی عرضه به طرف چپ (وضعیت S۲) به سطحی بالاتر از قیمت طبیعی برود در این صورت مقدار عرضه در بازار تقلیل می یابد. اگر تقاضا ثابت باشد، قیمت هر واحد تولید كه از تقاطع منحنیهای عرضه و تقاضا بدست می آید بیشتر از هزینهٔ هر واحد تولید ـ كه بنا به فرض، ثابت است و شامل دستمزد، اجارهٔ زمین و سود سرمایه می باشد ـ خواهد شد. در این شرایط »سود اقتصادی یا غیرعادی« به دست می آید. حال با توجه به چهارمین شرط رقابت كامل یعنی ورود به بازار، وجود سود اقتصادی باعث خواهد شد تا عوامل تولید این كالا تخصیص یابد و در نتیجه منحنی عرضه را به طرف پایین و راست انتقال دهد و حجم تولید افزایش یابد.
در این صورت، قیمت بازار كاهش پیدا می كند و سود غیرعادی از بین می رود و در نتیجه قیمت بازار هم سطح قیمت طبیعی خواهد شد.
از طرف دیگر، اگر قیمت بازار در كوتاه مدت به علت افزایش در تعداد تولیدكنندگان و حركت عرضه به طرف راست (وضعیت S۳) پایین تر از قیمت طبیعی قرار گیرد در این حالت مقدار عرضه افزایش می یابد و چون تقاضا ثابت است قیمت هر واحد تولید كمتر از هزینهٔ هر واحد تولید می شود و نتیجتاً »زیان اقتصادی یا زیان غیرعادی« پدید می آید. وجود زیان اقتصادی موجب خواهد شد تا براساس شرط چهارم رقابت كامل یعنی خروج آزاد در بازار، تولید كنندگان بازار را ترك گویند و در نتیجه منحنی عرضه به طرف بالا و چپ انتقال یابد. در این وضع، قیمت بازار بالا می رود و هم سطح قیمت طبیعی قرار می گیرد. پس اگر در كوتاه مدت و در شرایطی كه تحلیل شد، قیمت بازار از قیمت طبیعی منحرف گردد، در بلندمدت این گونه انحرافات خود به خود از بین می رود و قیمت بازار مجدداً برابر با قیمت طبیعی خواهد شد.
از نظریهٔ فوق این نكته استنباط می شود كه منطبق شدن دائمی عرضه و تقاضا نسبت به شرایط متغیر بازار، عاملی است كه بازار را از حالت عدم تعادل به تعادل باز می گرداند و بنابراین قیمت طبیعی هر واحد كالا را با ارزش جاری آن برابر می كند و از نظر اسمیت »تقاضای قطعی«، تقاضای افرادی است كه مایلند قیمت طبیعی كالا را بپردازند. مقداری از هر كالا كه به بازار می آید طبیعتاً با مقدار تقاضای قطعی آن انطباق حاصل می كند؛ اما قیمت یك كالا در بلندمدت به عقیدهٔ اسمیت تنها به وسیلهٔ هزینهٔ تولید كننده و بنابر عرضهٔ بازار تعیین می گردد و از این رو برای تعیین قیمت طبیعی، نقش مطلوبیت یا تقاضا نادیده گرفته شده است. بنابراین، نظریه ارزش اسمیت فقط از دیدگاه عرضه برای تعیین قیمت مؤثر است و تقاضا در تعیین قیمت، نقشی به عهده ندارد.
از طرف دیگر، اسمیت چنین استدلال می كند كه قیمت طبیعی یك كالا با مقدار و نرخ تولید تغییر نمی كند. به عبارت دیگر صنعت مورد نظر در شرایط هزینهٔ ثابت تولید، فعالیت می كند و بنابراین برای ساخت دو واحد از یك كالا، میزان هزینه دو برابر مقداری خواهد بود كه برای تولید یك واحد لازم است و بنابراین هزینهٔ هر واحد تولید بدون توجه به مقدار تولید ثابت می ماند. در این وضعیت همان طور كه در نمودار ملاحظه می شود »منحنی عرضهٔ بلندمدت صنعت« كه براساس قیمت طبیعی ترسیم شده كاملاً افقی است و در مسیر آن هر گونه تغییر در میزان تقاضا اگر چه مقدار تولید را تحت تأثیر قرار می دهد، لكن تأثیری در سطح قیمت ندارد.
●پول از دیدگاه آدام اسمیت
اسمیت نخست می كوشد تا توهم و پندار عامیانها۳۷ كه پول را ثروت حقیقی می داند باطل سازد. ابطال این پندار بیشتر از این جهت برای او مهم است كه اساس و پایهٔ نظریه اصحاب مكتب سوداگری راجع به »موازنهٔ تجارتی« است و پیكار با عقاید آنها هدف مستقیم و بلافصل كتاب اسمیت است. چنانكه می دانیم آنان معتقد بودند كه كشور باید همیشه صادراتش بر وارداتش فزونی داشته باشد تا همواره بتواند زیادی آن را به صورت پول نقد دریافت كند، حال اگر ثابت بشود كه داشتن چنین تفاضلی بیهوده است، زیرا پول چیزی جز یك نوع مال التجاره نیست و فایده ای بیشتر یا كمتر از سایر كالاها ندارد، بنیان سیاست اقتصادی مركانتلیسم واژگون خواهد گردید. در نظر اسمیت پول حتی مال التجاره ای غیر ضروری تر از سایر اجناس و نوعی كالای دست و پاگیر است كه بهتر است هر چه ممكن باشد از آن صرف نظر شود. این بی اعتباری كه اسمیت در نتیجه واكنش علیه مكتب سوداگری دربارهٔ پول قائل شده است بعضی از اخلاف او را به راهی می كشاند كه در تفسیر فكر او مبالغه كنند و از شناختن بعضی از خصایص پدیده های پولی غفلت ورزند.
اسمیت می گوید: »ثروت حقیقی در كشور پول نیست بلكه زمینها، خانه ها و اشیاء قابل مصرف از هر نوعا۳۸ و قدرت سالانهٔ خاك آن و كار آن است.ا۳۹ بنابراین در محاسبهٔ درآمد خالص هر مملكت باید پول را از صورت حساب خارج كرد. پول قابل مصرف نیست. فقط وسیلهٔ گردش ثروتها و واحد اندازه گیری ارزشها است.«ا۴۰ به عبارت دیگر، پول چرخ بزرگ دوران ثروت است. به این عنوان (اگر چه اسمیت آن را جزء سرمایه گردان طبقه بندی می كند) آن را می توان به سرمایهٔ ثابت یك كارخانه، به ماشینها و ساختمانهای آن تشبیه كرد. در كسب و كار هر قدر صرفه جویی در سرمایه ثابت بشود، به شرط آنكه مقدار تولید كاسته نگردد بهتر است، زیرا درآمد خالص به همان نسبت فزونی می یابد. به همین ترتیب است كه در مورد پول كه ابزار لازم ولی پرخرج تولید ثروت اجتماعی است، هر صرفه جویی كه در خرج جمع آوری و نگهداری این قسمت از سرمایهٔ گردان كه عبارت از پول است بشود به طور تام و تمام نظیر اصلاحی استا۴۱ كه سرمایه ثابت را در صنعت تقلیل می دهد.
به همین جهت اسكناس كه استفادهٔ از آن، استعمال مسكوكات فلزی را كاهش می دهد اختراعی است سودمند و گرانبها. اسكناس مبلغ قابل توجهی طلا و نقره را آزاد می كند كه ممكن است به خارج صادر و به وسیلهٔ آن اسباب و ابزار كار خریداری شود و این به نوبهٔ خود موجب افزایش و گسترش تازه ای در ثروت و عواید حقیقی كشور است. تشبیهی كه اسمیت برای توضیح این مزیت كرده مشهور است:»طلا و نقره را كه در كشور جریان دارند می توان به شاهراه بزرگی تشبیه كرد كه بر روی آن تمام علوفه و گندم مملكت حمل و به بازار آورده می شود ولی خود آن كوچك ترین خرمنی از آن علوفه و گندم را تولید نمی كند. عمل سنجیده و زیركانه بانك در رایج كردن اسكناس به مثابه آن است… اگر اجازهٔ چنین استعارهٔ جسورانه ای به من داده شود، كه نوعی راه ارابه رو در فضا دایر كرده و به این ترتیب موجب شده باشد كه كشور اكثر شاهراه های خود را به مزارع علوفه و گندم تبدیل نماید و از این راه بر عواید سالانهٔ زمین و كار خود به مقدار قابل ملاحظه ای بیفزاید«.ا۴۲
نتیجهٔ بحث این است كه هر سیاست كه هدف خود را به طور مستقیم و یا غیرمستقیم افزایش مقدار پول مملكت قرار می دهد (بدان سان كه مركانتلیستها گمان می كردند) كاری ابلهانه انجام می دهد، زیرا پول زیاد، نه تنها ضرورت ندارد، بلكه مزاحم است.این سیاست علاوه بر ابلهانه بودن، بی فایده نیز می باشد. مگر نه این است كه پول كالایی است مخصوص تسهیل معاملات و مگر نه برای آن میزان معینی تقاضا متناسب با عمل آن وجود دارد و مگر نه عرضهٔ هر كالایی خود به خود مطابق با تقاضای آن می شود، پس چرا هیچ كس در اندیشهٔ آن نیست كه شراب و یا ظروف خانگیا۴۳ برای مردم تهیه نماید و چرا دربارهٔ پول بیشتر نگران هستند؟ هر گاه مجموع اموال كاهش بیابد، معاملات كند می شود و قسمت عمدهٔ پول بی فایده می گردد؛ »ولی نفع تمام كسانی كه پول دارند ایجاب می كند كه آن را بی مصرف نگذارند«. بنابراین به خارج صادر می كنند و با آن كالای مصرفی و یا اسباب و ابزار كار خریداری می نمایند. برعكس گسترش و آبادانی و ثروتمندی كشور به طور جبری و ضروری، فلزات گران قیمت را وارد مملكت می كند، زیرا توسعه و تنوع معاملات به پول بیشتر احتیاج دارد. این صادر كردنها و وارد كردنهای پول و فلزات پولی، در نتیجه ترقی و تنزل ارزش پول صورت می گیرد، همچنان كه »هیوم« آن را به خوبی ثابت كرده است.
نتیجهٔ بحث این است كه هر سیاست كه هدف خود را به طور مستقیم و یا غیرمستقیم افزایش مقدار پول مملكت قرار می دهد (بدان سان كه مركانتلیستها گمان می كردند) كاری ابلهانه انجام می دهد، زیرا پول زیاد، نه تنها ضرورت ندارد، بلكه مزاحم است. این سیاست علاوه بر ابلهانه بودن، بی فایده نیز می باشد. مگر نه این است كه پول كالایی است مخصوص تسهیل معاملات و مگر نه برای آن میزان معینی تقاضا متناسب با عمل آن وجود دارد و مگر نه عرضهٔ هر كالایی خود به خود مطابق با تقاضای آن می شود، پس چرا هیچ كس در اندیشهٔ آن نیست كه شراب و یا ظروف خانگیا۴۳ برای مردم تهیه نماید و چرا دربارهٔ پول بیشتر نگران هستند؟ هر گاه مجموع اموال كاهش بیابد، معاملات كند می شود و قسمت عمدهٔ پول بی فایده می گردد؛ »ولی نفع تمام كسانی كه پول دارند ایجاب می كند كه آن را بی مصرف نگذارند«. بنابراین به خارج صادر می كنند و با آن كالای مصرفی و یا اسباب و ابزار كار خریداری می نمایند. برعكس گسترش و آبادانی و ثروتمندی كشور به طور جبری و ضروری، فلزات گران قیمت را وارد مملكت می كند، زیرا توسعه و تنوع معاملات به پول بیشتر احتیاج دارد. این صادر كردنها و وارد كردنهای پول و فلزات پولی، در نتیجه ترقی و تنزل ارزش پول صورت می گیرد، همچنان كه »هیوم« آن را به خوبی ثابت كرده است.
آنچه دربارهٔ پول فلزی صادق است، در مورد این پول مخصوص هم كه اسكناس باشد صدق می كند. اسمیت وضعی كلاسیك از شیوهٔ كار بانكها و بخصوص مشهورترین بانك آن زمان یعنی »بانك آمستردام« ترسیم كرده است كه معروف می باشد. در آنجا نیز محقق داشته است كه مقدار اسكناس خود به خود با تقاضای آن مطابق می شود، زیرا اگر بانكها بیشتر از میزان حجم معاملات، اسكناس منتشر كنند قیمت اجناس ترقی خواهد كرد و مردم وادار خواهند شد كه از خارج كالا خریداری كنند و اسكناسهای خود را از بانكها می برند كه به پول طلا و نقره یعنی تنها پول بین المللی تبدیل نمایند. بنابراین به نفع بانكها نیست كه زیادتر از میزان حاجت اسكناس منتشر كنند، زیرا در آن صورت ناچار باید ذخیرهٔ فلزی بیشتری برای جوابگویی مراجعات مردم كه می خواهند اسكناسهای خود را به پول فلزی تبدیل كنند در اختیار داشته باشند. بی تردید در عمل »همهٔ مؤسسات بانكی همیشه چنانكه باید و شاید نفع خود را تشخیص نمی دهند و یا بر طبق آن عمل نمی كنند و در نتیجه بازار انباشته از پولهای كاغذیمی شود«.ا۴۴ با وجود این، اصل قاعده به جای خود محفوظ است.
●مقایسهٔ آراء ابن خلدون و آدام اسمیت
آنچه مسلم به نظر می رسد هر دو دانشمند از حصر منشأیت ارزش در یك عامل به نام كار احتراز دارند و عوامل دیگر را نیز در ایجاد ارزش دخیل می دانند. هر چند ابن خلدون بر نقش طبیعت تأكید بیشتری دارد و سرمایه عمدتاً در مال التجاره معنی دارد كه آن را هم ناشی از كار قبلی می داند، لكن چنانچه نظریهٔ هزینهٔ تولید آدام اسمیت را در خلق ارزش به عنوان نظریه های او پذیرفته باشیم نتیجه می گیریم كه وی هر سه عامل را در خلق ارزش مؤثر می داند.ا۴۵ به نظر می رسد با توجه به تأكیداتی كه ابن خلدون از دین مبین اسلام در خصوص اهمیت كار و تلاش انسانی در بهره برداری از نیروهای خدادادی نقل می كند و نیز با نظر به تعبیر او به اینكه »كلیه یا بیشتر سودها و به دست آمده ها عبارت است از ارزش كارهای انسانی«، بتوان گفت كه گرچه او عوامل دیگر را نیز در ایجاد ارزش مؤثر می داند لیكن جایگاه یكسانی برای این عوامل قائل نبوده و تلاش و كوشش نیروی انسانی را اصل و اساس و عامل اساسی در این جهت می داند.
در خصوص كشف نظریهٔ واقعی آدام اسمیت راجع به اهمیت عوامل مختلف در ایجاد ارزش، قضاوت كمی مشكل تر است، از یك سو آدام اسمیت در فصل آغازین كتاب خود كه به كار تخصیص داده است كار سالیانهٔ هر ملت را سرمایه و پول می داند كه در اصل تمام مایحتاج و وسایل زندگی كه آن ملت مصرف می كنند را برایشان فراهم می سازد و نیز نیازها و وسایل زندگی مزبور را، یا شامل محصول بلافصل آن كار تلقی می كند یا چیزی كه با حاصل آن، كار از سایر كشورها خریداری می شود.ا۴۶ تا آنجا كه »دكتر محمد مزمل« دانشمند هندی معتقد است كه آدام اسمیت كار را از سایر عوامل تولید مهم تر می داند و به اعتقاد ایشان بعدها نظام اقتصاد كلاسیك و صنعتی شدن كشورهای اروپایی و سایر كشورها سبب شد در نظریه و خط مشی اقتصادی، به عوامل مالی و پولی اهمیت بیشتری داده شود. بهره، وسیلهٔ اصلی كنترل عملكرد اقتصادی و پول اعتباری، مبنای توسعه و پیشرفت شد و سرمایه و پول به جای زمین و كار اهمیت یافت.ا۴۷ لیكن از سوی دیگر اسمیت در اهمیت تراكم سرمایه در توسعه اقتصادی می گوید: »از آنجا كه، در ماهیت امر، تراكم سرمایه می باید بر تقسیم كار مقدم باشد، در نتیجه هر چه سرمایهٔ گردآوری شده در سابق بیشتر باشد، به همان نسبت امكان تقسیم كار به واحدهای كوچكتر بیشتر خواهد بود. مقدار مواد خامی كه برای تعداد معینی كارگر می تواند ایجاد كند بر اثر تقسیم بیشتر كار به نسبت زیادی افزایش می پذیرد و چون عملیات هر كارگر رفته رفته به مراتب ساده تر می گردد، ماشینهای مختلف برای تسهیل و كوتاه كردن آن عملیات اختراع می شوند. چون تراكم پیشاپیش سرمایه برای این پیشرفت بزرگ در بهره وری كار لازم می باشد، پس آن تراكم سبب این پیشرفت می شود. چنین است تأثیر كلی افزایش سرمایه در صنعت و بهره وری«.ا۴۸
بنابراین به نظر ما تنها نمی توان نتیجه گیری نمود كه او كار را بر عوامل دیگر مقدم دانسته است، بلكه شواهدی كه عكس آن را نیز ثابت كند می توان مشاهده نمود.ابن خلدون كار را (و در برخی موارد سایر چیزها را) فقط، عامل ایجاد ارزش می داند و نه برابر با آن و چنانكه گفتیم عرضه و تقاضا را عامل تعیین كنندهٔ ارزش (قیمت) می داند و لذا او هیچ گاه در تنگنای چگونگی تعیین ارزش، توسط كار قرار نگرفته است.
آدام اسمیت از اساس به دو نوع ارزش (قیمت) اشاره می ورزد. یكی ارزش (قیمت) حقیقی و دیگری ارزش (قیمت) جاری. در زمینهٔ تعیین ارزش جاری او نیز همانند ابن خلدون عرضه و تقاضا را (با تفاوت و پیچیدگی بیشتر تحلیل) مطرح می سازد؛ لیكن او ابتدا كار را به عنوان عامل تعیین ارزش حقیقی عنوان می كند كه خود وی اندازه گیری كار و ارزش مربوط به آن را امری مشكل تلقی می كند و لذا هزینه كار یا دستمزد را اساس قیمت طبیعی معرفی می كند و سپس هزینهٔ زمین و رمایه را نیز بر هزینه تولید می افزاید. چنانكه قبلاً اشاره نمودیم راجع به نظر واقعی اسمیت در خصوص مقیاس ارزش، بین دانشمندان اختلاف نظراتی وجود داشته، ولی به نظر می رسد خود او بالاخره نظریهٔ دوم (هزینه تولید) را پذیرفته باشد.
اسمیت ارزش استفاده را در مقابل ارزش مبادله مطرح نمود كه ابن خلدون به آن نپرداخته است. اسمیت در فصول ششم و هفتم كتاب خود نظریهٔ ارزش را مورد بررسی قرار می دهد. به نظر این اقتصاددان كلاسیك، كالاهایی كه دارای »ارزش استفاده« زیاد هستند، غالباً از دیدگاه مبادله ارزش اندكی دارند و یا اصولاً فاقد چنین ارزشی می باشند. برعكس، كالاهایی كه ارزش مبادله زیاد دارند غالباً فاقد ارزش استفاده بوده و یا ارزش استفادهٔ آنها بسیار كم است. برای مثال، هیچ كالایی برای زندگی لازم و مفیدتر از آب نیست، اما ارزش مبادلهٔ این كالا كم است؛ برعكس،الماس كه ارزش استفادهٔ زیادی ندارد، دارای ارزش مبادلهٔ بسیار زیاد می باشد. بنابراین، چه عاملی موجب تعیین ارزش مبادلهٔ هر یك از دو كالا می شود؟ در جواب به این سؤال، اسمیت معتقد است كه كمیابی عاملی است كه در تعیین ارزش مبادله نقش مهمی بازی می كند. بنابراین، ارزش مبادلهٔ زیاد الماس ناشی از كمیابی الماس می باشد. در حالی كه آب در طبیعت فراوان است و بنابراین ارزش مبادلهٔ آن در مقایسه با الماس كمتر است.
یكی از صاحب نظرانا۴۹ معتقد است در مثال آب و الماس اسمیت، اشتباهاتی در طرز تفكر او وجود دارد، زیرا اولاً هیچ كالایی نمی تواند برای مبادله با كالای دیگری ارائه گردد، مگر اینكه دارای ارزش استفاده باشد. تنها، توانایی كالا در ارضای خواستهٔ یك مصرف كننده است كه تحصیل آن را در مقابل از دست دادن دیگر كالاها منطقی می سازد. چون اسمیت در بیان ارزش مبادله به مسأله »مطلوبیت« توجه نداشت، نتوانست این رابطهٔ منطقی را درك كند. از طرف دیگر، مقایسهٔ یك قطعه الماس با منبعی از آب، یك مقایسهٔ منطقی و نهایی نیست. اگر او مطلوبیت یك قطعه الماس را با مطلوبیت یك واحد آب می سنجید، هرگز در تعیین ارزش مبادلهٔ این دو كالا گمراه نمی شد.
- ابن خلدون و آدام اسمیت هر دو به عملكرد عرضه و تقاضا در تعیین قیمت وقوف داشته اند. بحثی كه آدام اسمیت در این جهت به عمل می آورد در چارچوب نظریهٔ ارزش می باشد. او دو نوع قیمت در نظر می گیرد: یكی قیمت طبیعی (حقیقی) كه برابر با هزینه تولید كالا می باشد و دیگر قیمت بازار كه در شرایط رقابت از تقاطع منحنی های عرضه و تقاضا به وجود می آید.
حال اسمیت معتقد است كه در بلندمدت قیمت بازار هم سطح قیمت طبیعی قرار خواهد گرفت و این جریان بوسیلهٔ مكانیسم خودكاری كه مبتنی بر شرایط رقابت كامل است انجام می پذیرد. بدین نحو كه هر گاه تقاطع عرضه و تقاضا قیمت بازار را در سطح بالاتر از قیمت طبیعی تعیین می نماید، سود اقتصادی یا سود غیرعادی براساس ورود آزاد به بازار سبب خواهد شد تا عوامل تولید بیشتر به تولید این كالا تخصیص یابد و در نتیجه منحنی عرضه را به طرف پایین و راست انتقال دهد و حجم تولید افزایش یابد، در این صورت قیمت بازار كاهش یافته و سود غیرعادی از بین می رود و در نتیجه قیمت بازار هم سطح قیمت طبیعی خواهد شد و بالعكس.
توجه به این نكته لازم است كه بدین ترتیب از نظر اسمیت قیمت یك كالا در بلندمدت تنها به وسیلهٔ هزینهٔ تولید كننده و نه بر اساس عرضه بازار تعیین می گردد و از این رو برای تعیین قیمت طبیعی، نقش مطلوبیت یا تقاضا نادیده گرفته شده است.بنابراین، نظریه ارزش اسمیت فقط از دیدگاه عرضه برای تعیین قیمت مؤثر است و تقاضا در تعیین قیمت نقشی به عهده ندارد.
لكن دیدگاه ابن خلدون در ارتباط با عملكرد عرضه و تقاضا نیز براساس نظریهٔ او در خصوص ارزش می باشد؛ا۵۰ زیرا او كار را فقط، عامل ارزش دانسته (و نه برابر با آن) و بیش از یك ارزش (قیمت) كه همان ارزش (قیمت) جاری (بازار) باشد قائل نیست كه آن هم از طریق عرضه و تقاضا در بازار تعیین می گردد. در ضمن لازم به ذكر است كه در مباحث مربوط به حدود دخالت دولت در اقتصاد، زیانهای مربوط به آن صراحتاً خاطرنشان می سازد كه »رعایا از لحاظ ثروت و مكنت در یك سطح هستند یا اندك با هم اختلاف دارند و مزاحمت و رقابت آنان با یكدیگر منتهی یا نزدیك به سود ثروتهای ایشان می شود…«.ا۵۱
-آدام اسمیت نظریهٔ مقداری پول را پذیرفته بود و به خوبی به ارتباط مستقیم میان حجم پول در گردش و سطح قیمتها پی برده بود، لكن ابن خلدون گرچه پول را خنثی می دانسته است اما در هیچ كجا اشاره ای كه دال بر آن باشد كه او به ارتباط بین سطح عمومی قیمتها و مقدار پول در گردش پی برده باشد نمی توان یافت.ا۵۲
حمید اخوان
پی نوشتها:
* دانش آموخته كارشناسی ارشد رشته معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام و كارشناس سازمان برنامه و بودجه قم.
ا۱- مقدمه - ص ۷۵۳
ا۲- همان ـ ص ۷۱۳
ا۳- همان ـ ص ۷۱۶
ا۴- همان - ص ۷۵۳.
ا۵- همان ـ ص ۷۵۴
ا۶- همان ـ ص ۷۵۸
ا۷- همان ـ ص ۷۵۶
ا۸- مرحوم شهید باقر صدر می گوید: «…مضافاً بر آن نباید در مورد ارزش كالاها و نحوه بوجود آمدن آنها از نقش مواد خام طبیعی كه بطور نسبی كمیاب هستند غافل بود. فی المثل: چوب كه ماده ای طبیعی و بطور نسبی كمیاب می باشد و مانند هوا نمی باشد از نیروی مبادله ای برخوردار می باشد، و طبیعتاً با در نظر گرفتن معیار پسیكولوژی ارزش در بوجود آوردن ارزش مبادلهٔ تختخواب چوبی نیز سهیم می باشد، و طبعاً این جریان علیرغم عدم دخالت كار بشری در تولید چوب خام می باشد… البته این مسئله صحیح است كه ماده خام وقتی در دل خاك و دور از كار بشری است… ظاهراً بی مصرف جلوه می كند و تا آنگاه كه با كار بشری در نیامیزد اهمیت خاصی به دست نمی آورد… (زیرا) اگر این «كار» از آن ماده معدنی جدا گردد، آن ماده بطور مطلق هیچگونه ارزشی نخواهد داشت» (صدرـ محمدباقرـ جلد اول ـ انتشارات برهان و موسسه انتشارات اسلامی ـ ۱۳۵۰ ص ۲۴۰).
۹- همان
ا۱۰ - همان
ا۱۱ - مقدمه ـ ص ۷۵۸
ا۱۲ - تفضلی ـ فریدون ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ تهران ـ نشر نی ـ ۱۳۷۲ ص ۴۱.
ا۱۳- مقدمه ـ ص ۷۵۶
ا۱۴ - مرحوم شیخ محمدباقر صدر می گوید: »… كار جوهر اساسی ارزش مبادله نمی باشد، بلكه ارزش با معیار پسیكولوژی، كه عبارت از مطلوبیت اجتماعی باشد، »سنجیده« می گردد و اگر قبول كنیم كه مطلوبیت، پایه جوهر ارزش مبادله و سرچشمهٔ آن بشمار می رود هرگز مجبور نمی شویم كه پیوسته مانند »ماركس« سود را بعنوان جزئی از ارزشی كه كار آن را آفریده بشناسیم، مضافاً بر آن نباید، در مورد ارزش كالاها و نحوهٔ بوجود آمدن آنها، از نقش مواد خام طبیعی كه به طور نسبی كمیاب هستند غافل بود«. (صدر ـ محمدباقرـ اقتصاد ماـ انتشارات برهان و مؤسسه انتشارات اسلامی ـ ۱۳۵۰ ـ ص ۲۴۰)
ا۱۵ - مقدمه ـ صص ۷۱۸-۷۱۷
ا۱۶ - تفضلی فریدون ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ تهران نشر نی ـ ۱۳۷۲ ش ـ ص ۴۲
ا۱۷ - مقدمه ـ ص ۴۲
ا۱۸ - توجه به این نكته لازم است كه گر چه ابن خلدون به مفهوم عرضه و تقاضا پی برده بوده لیكن خود وی به عنوان یك قانون به وجود آنها تصریح ننموده است بنابراین نمی توان وی را كاشف این قانون نامید.
ا۱۹ - مقدمه ـ ص ۷۵۵
ا۲۰ - طرفداران این نظریه می خواهند ثابت كنند كه رابطه ای مستقیم و نسبی بین مقدار پول در گردش و سطح قیمتها موجود است. اصل مسلمی كه نظریهٔ مقداری پول بر آن تكیه می كند این است پول فقط در سطح قیمتها اثر دارد نه در سایر متغیرهای اقتصادی مثل: سطح تولیدات فعالیتهای اقتصادی، سطح عمومی درآمد و نحوهٔ توزیع آن.
طرفداران این نظریه برای پول هیچگونه نقش متحركی قائل نیستند و معتقدند كه پول به خودی خود نه می تواند بوچود آورندهٔ عدم تعادل باشد و نه تحریك كننده فعالیتهای اقتصادی. ارزش آن به عكس مقدار آن بستگی دارد. اگر بر مقدارش بیفزایند، بدون آنكه عرضه كالا افزایشی یابد قیمتها به همان نسبت افزایش می یابند و اگر از مقدارش كم كنند به همان نسبت سطح عمومی قیمتها پایین می آید.
به طور خلاصه می توان گفت كه پول خنثی است و سطح عمومی قیمتها مستقیماً با مقدار پول در گردش بستگی دارد (م.ك قدیری باقر ـ نظریه های پولی ـ دانشگاه تهران ـ ۱۳۶۴).
ا۲۱ - قدیری ـ باقر ـ سیر اندیشه های اقتصادی ـ انتشارات دانشگاه تهران ـ ۱۳۷۶ شمسی ص ۱۲۵۰
۲۲- Lexiaque d’Economie Dalloz Paris p.۴۶۷
ا۲۳ - همان ـ ص ۱۲۵ و ۱۲۶
ا۲۴ - ثروت ملل ـ ص ۱۴
ا۲۵- همان ـ ص ۲۶
ا۲۶ - همان ـ ص ۲۶
ا۲۷ - همان ـ صص ۲۷-۲۶
ا۲۸ - همان ـ ص ۲۸
ا۲۹- همان ـ ص ۴۸
ا۳۰ - همان ـ ص ۴۳
ا۳۱- همان ـ ص ۴۴
ا۳۲ - همان - ص ۳۹
ا۳۳ - شارل ژید و شارل ریست ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ ترجمهٔ كریم سنجابی ـ تهران ـ دانشگاه تهران ـ ص ۱۲۰
ا۳۴ - تمدن محمد حسین ـ جزوه درسی تاریخ عقاید اقتصادی ـ دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران ـ ص ۵۲
۳۵- تفضلی فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۲، ص ۹۴
ا۳۶- تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۲، ص ۹۵
ا۳۷ - ثروت ملل ـ ص ۳۹۶
ا۳۸- همان ـ ص۳۹۶
ا۳۹ - همان ـ ص ۴۱۶.
ا۴۰- همان ـ ص ۲۴۰
ا۴۱- همان ـ ص ۳۲۲.
ا۴۲- همان ـ ص ۳۰۴.
ا۴۳- همان ـ ص۴۰۲ و ۴۰۶
ا۴۴ - م.ك زندی حقیقی منوچهر ـ پول و بانك ـ تهران ـ پیام ـ ۱۳۴۹ ش.
ا۴۵- و.ك، مقدمه، صص ۷۵۸-۷۵۶
ا۴۶- ثروث ملل، ص ۱۰
ا۴۷- مجموعه مقالات فارسی دومین مجمع بررسیهای اقتصادی ـ سنجش نظرات اقتصادی آدام اسمیت با اصول اسلامی ـ مشهد ـ آستان قدس رضوی ـ ۱۳۷۲ ـ ص ۹۷.
ا۴۸- ثروت ملل، صص ۲۹۲-۲۹۱.
ا۴۹ - م.ك تفضلی ـ فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی ، تهران، نشر نی، ۱۳۷۲ ش.
ا۵۰- م.ك مقدمه ص ۷۱۸-۷۱۷
ا۵۱ - مقدمه ـ ص ۵۴۱
ا۵۲- م.ك مقدمه ص ۷
منابع و مآخذ:
ا۱- ابن خلدون ـ مقدمه ـ ترجمه محمد پروین گنابادی ـ ج اول و دوم ـ تهران ـ مركز انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۲ شمسی
ا۲- ایسینگ اتمار ـ تاریخ اندیشه ها و عقاید اقتصادی ـ ترجمه دكتر هادی صمدی ـ تهران ـ مؤسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تربیت مدرس ـ ۱۳۷۴ شمسی.
ا۳- آدام اسمیت ـ ثروت ملل ـ ترجمه سیروس ابراهیم زاده ـ پیام ـ ۱۳۵۷ شمسی
ا۴- كاتوزیان، محمد علی ـ آدام اسمیت و ثروت ملل ـ تهران ـ كتاب های جیبی ـ ۱۳۵۸ شمس.
ا۵- وحیدی ـ حسین ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ تهران ـ سنایی ـ ۱۳۴۶ شمسی
ا۶- تفضلی ـ فریدون ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ تهران ـ سنایی ـ ۱۳۷۲ شمسی.
ا۷- تمدن ـ محمدحسین ـ جزوه درسی تاریخ عقاید اقتصادی ـ دانشكده اقتصادـ دانشگاه تهران.
ا۸- شیخ محمدعلی ـ پژوهشی در اندیشه های ابن خلدون ـ انتشارات دانشگاه شهید بهشتی ـ ۱۳۶۳ شمسی.
ا۹- زندی حقیقی ـ منوچهرـ پول و بانك ـ تهران ـ پیام ـ ۱۳۵۴ شمسی.
ا۱۰- سبحانی ـ حسن ـ نگرشی بر تئوری ارزش ـ تهران ـ انتشارات امیركبیر ـ ۱۳۶۹ شمسی.
ا۱۱- قدیری ـ باقر ـ سیر اندیشه های اقتصادی ـ انتشارات دانشگاه تهران ـ ۱۳۷۶ شمسی.
ا۱۲- قدیری ـ باقر ـ نظریه های پولی ـ دانشگاه تهران ـ ۱۳۶۴ شمسی.ا۱۳- مجموع مقالات فارسی در دومین مجمع بررسی های اقتصاد اسلامی ـ آستان قدس رضوی ـ ۱۳۷۲ شمسی
ا۱۴- صدرـ محمد باقرـ اقتصاد ما ـ ج اول ـ ترجمه ع.اسپهبدی ـ انتشارات برهان و مؤسسه انتشارات اسلامی ـ تهران ـ ۱۳۵۰ شمسی
ا۱۵- شارل ژید و شارل اسمیت ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ ترجمه كریم سنجابی ـ دانشگاه تهران ـ جلد ۱- ۱۳۴۷ ـ جلد ۲ ـ ۱۳۵۴ شمسی.
۱۶-Boad way, Robin-W. )۱۹۷۷(. Public Sector Economics. Cambridge.
۱۷-Smith. Adam. )۱۹۶۵(. Welth of Nations. Edited canon. New York: the Modern Library.
پی نوشتها:
* دانش آموخته كارشناسی ارشد رشته معارف اسلامی و اقتصاد دانشگاه امام صادق علیه السلام و كارشناس سازمان برنامه و بودجه قم.
ا۱- مقدمه - ص ۷۵۳
ا۲- همان ـ ص ۷۱۳
ا۳- همان ـ ص ۷۱۶
ا۴- همان - ص ۷۵۳.
ا۵- همان ـ ص ۷۵۴
ا۶- همان ـ ص ۷۵۸
ا۷- همان ـ ص ۷۵۶
ا۸- مرحوم شهید باقر صدر می گوید: «…مضافاً بر آن نباید در مورد ارزش كالاها و نحوه بوجود آمدن آنها از نقش مواد خام طبیعی كه بطور نسبی كمیاب هستند غافل بود. فی المثل: چوب كه ماده ای طبیعی و بطور نسبی كمیاب می باشد و مانند هوا نمی باشد از نیروی مبادله ای برخوردار می باشد، و طبیعتاً با در نظر گرفتن معیار پسیكولوژی ارزش در بوجود آوردن ارزش مبادلهٔ تختخواب چوبی نیز سهیم می باشد، و طبعاً این جریان علیرغم عدم دخالت كار بشری در تولید چوب خام می باشد… البته این مسئله صحیح است كه ماده خام وقتی در دل خاك و دور از كار بشری است… ظاهراً بی مصرف جلوه می كند و تا آنگاه كه با كار بشری در نیامیزد اهمیت خاصی به دست نمی آورد… (زیرا) اگر این «كار» از آن ماده معدنی جدا گردد، آن ماده بطور مطلق هیچگونه ارزشی نخواهد داشت» (صدرـ محمدباقرـ جلد اول ـ انتشارات برهان و موسسه انتشارات اسلامی ـ ۱۳۵۰ ص ۲۴۰).
۹- همان
ا۱۰ - همان
ا۱۱ - مقدمه ـ ص ۷۵۸
ا۱۲ - تفضلی ـ فریدون ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ تهران ـ نشر نی ـ ۱۳۷۲ ص ۴۱.
ا۱۳- مقدمه ـ ص ۷۵۶
ا۱۴ - مرحوم شیخ محمدباقر صدر می گوید: »… كار جوهر اساسی ارزش مبادله نمی باشد، بلكه ارزش با معیار پسیكولوژی، كه عبارت از مطلوبیت اجتماعی باشد، »سنجیده« می گردد و اگر قبول كنیم كه مطلوبیت، پایه جوهر ارزش مبادله و سرچشمهٔ آن بشمار می رود هرگز مجبور نمی شویم كه پیوسته مانند »ماركس« سود را بعنوان جزئی از ارزشی كه كار آن را آفریده بشناسیم، مضافاً بر آن نباید، در مورد ارزش كالاها و نحوهٔ بوجود آمدن آنها، از نقش مواد خام طبیعی كه به طور نسبی كمیاب هستند غافل بود«. (صدر ـ محمدباقرـ اقتصاد ماـ انتشارات برهان و مؤسسه انتشارات اسلامی ـ ۱۳۵۰ ـ ص ۲۴۰)
ا۱۵ - مقدمه ـ صص ۷۱۸-۷۱۷
ا۱۶ - تفضلی فریدون ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ تهران نشر نی ـ ۱۳۷۲ ش ـ ص ۴۲
ا۱۷ - مقدمه ـ ص ۴۲
ا۱۸ - توجه به این نكته لازم است كه گر چه ابن خلدون به مفهوم عرضه و تقاضا پی برده بوده لیكن خود وی به عنوان یك قانون به وجود آنها تصریح ننموده است بنابراین نمی توان وی را كاشف این قانون نامید.
ا۱۹ - مقدمه ـ ص ۷۵۵
ا۲۰ - طرفداران این نظریه می خواهند ثابت كنند كه رابطه ای مستقیم و نسبی بین مقدار پول در گردش و سطح قیمتها موجود است. اصل مسلمی كه نظریهٔ مقداری پول بر آن تكیه می كند این است پول فقط در سطح قیمتها اثر دارد نه در سایر متغیرهای اقتصادی مثل: سطح تولیدات فعالیتهای اقتصادی، سطح عمومی درآمد و نحوهٔ توزیع آن.
طرفداران این نظریه برای پول هیچگونه نقش متحركی قائل نیستند و معتقدند كه پول به خودی خود نه می تواند بوچود آورندهٔ عدم تعادل باشد و نه تحریك كننده فعالیتهای اقتصادی. ارزش آن به عكس مقدار آن بستگی دارد. اگر بر مقدارش بیفزایند، بدون آنكه عرضه كالا افزایشی یابد قیمتها به همان نسبت افزایش می یابند و اگر از مقدارش كم كنند به همان نسبت سطح عمومی قیمتها پایین می آید.
به طور خلاصه می توان گفت كه پول خنثی است و سطح عمومی قیمتها مستقیماً با مقدار پول در گردش بستگی دارد (م.ك قدیری باقر ـ نظریه های پولی ـ دانشگاه تهران ـ ۱۳۶۴).
ا۲۱ - قدیری ـ باقر ـ سیر اندیشه های اقتصادی ـ انتشارات دانشگاه تهران ـ ۱۳۷۶ شمسی ص ۱۲۵۰
۲۲- Lexiaque d’Economie Dalloz Paris p.۴۶۷
ا۲۳ - همان ـ ص ۱۲۵ و ۱۲۶
ا۲۴ - ثروت ملل ـ ص ۱۴
ا۲۵- همان ـ ص ۲۶
ا۲۶ - همان ـ ص ۲۶
ا۲۷ - همان ـ صص ۲۷-۲۶
ا۲۸ - همان ـ ص ۲۸
ا۲۹- همان ـ ص ۴۸
ا۳۰ - همان ـ ص ۴۳
ا۳۱- همان ـ ص ۴۴
ا۳۲ - همان - ص ۳۹
ا۳۳ - شارل ژید و شارل ریست ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ ترجمهٔ كریم سنجابی ـ تهران ـ دانشگاه تهران ـ ص ۱۲۰
ا۳۴ - تمدن محمد حسین ـ جزوه درسی تاریخ عقاید اقتصادی ـ دانشكده اقتصاد دانشگاه تهران ـ ص ۵۲
۳۵- تفضلی فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۲، ص ۹۴
ا۳۶- تفضلی، فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی، تهران، نشر نی، ۱۳۷۲، ص ۹۵
ا۳۷ - ثروت ملل ـ ص ۳۹۶
ا۳۸- همان ـ ص۳۹۶
ا۳۹ - همان ـ ص ۴۱۶.
ا۴۰- همان ـ ص ۲۴۰
ا۴۱- همان ـ ص ۳۲۲.
ا۴۲- همان ـ ص ۳۰۴.
ا۴۳- همان ـ ص۴۰۲ و ۴۰۶
ا۴۴ - م.ك زندی حقیقی منوچهر ـ پول و بانك ـ تهران ـ پیام ـ ۱۳۴۹ ش.
ا۴۵- و.ك، مقدمه، صص ۷۵۸-۷۵۶
ا۴۶- ثروث ملل، ص ۱۰
ا۴۷- مجموعه مقالات فارسی دومین مجمع بررسیهای اقتصادی ـ سنجش نظرات اقتصادی آدام اسمیت با اصول اسلامی ـ مشهد ـ آستان قدس رضوی ـ ۱۳۷۲ ـ ص ۹۷.
ا۴۸- ثروت ملل، صص ۲۹۲-۲۹۱.
ا۴۹ - م.ك تفضلی ـ فریدون، تاریخ عقاید اقتصادی ، تهران، نشر نی، ۱۳۷۲ ش.
ا۵۰- م.ك مقدمه ص ۷۱۸-۷۱۷
ا۵۱ - مقدمه ـ ص ۵۴۱
ا۵۲- م.ك مقدمه ص ۷
منابع و مآخذ:
ا۱- ابن خلدون ـ مقدمه ـ ترجمه محمد پروین گنابادی ـ ج اول و دوم ـ تهران ـ مركز انتشارات علمی و فرهنگی ۱۳۶۲ شمسی
ا۲- ایسینگ اتمار ـ تاریخ اندیشه ها و عقاید اقتصادی ـ ترجمه دكتر هادی صمدی ـ تهران ـ مؤسسه تحقیقات اقتصادی دانشگاه تربیت مدرس ـ ۱۳۷۴ شمسی.
ا۳- آدام اسمیت ـ ثروت ملل ـ ترجمه سیروس ابراهیم زاده ـ پیام ـ ۱۳۵۷ شمسی
ا۴- كاتوزیان، محمد علی ـ آدام اسمیت و ثروت ملل ـ تهران ـ كتاب های جیبی ـ ۱۳۵۸ شمس.
ا۵- وحیدی ـ حسین ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ تهران ـ سنایی ـ ۱۳۴۶ شمسی
ا۶- تفضلی ـ فریدون ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ تهران ـ سنایی ـ ۱۳۷۲ شمسی.
ا۷- تمدن ـ محمدحسین ـ جزوه درسی تاریخ عقاید اقتصادی ـ دانشكده اقتصادـ دانشگاه تهران.
ا۸- شیخ محمدعلی ـ پژوهشی در اندیشه های ابن خلدون ـ انتشارات دانشگاه شهید بهشتی ـ ۱۳۶۳ شمسی.
ا۹- زندی حقیقی ـ منوچهرـ پول و بانك ـ تهران ـ پیام ـ ۱۳۵۴ شمسی.
ا۱۰- سبحانی ـ حسن ـ نگرشی بر تئوری ارزش ـ تهران ـ انتشارات امیركبیر ـ ۱۳۶۹ شمسی.
ا۱۱- قدیری ـ باقر ـ سیر اندیشه های اقتصادی ـ انتشارات دانشگاه تهران ـ ۱۳۷۶ شمسی.
ا۱۲- قدیری ـ باقر ـ نظریه های پولی ـ دانشگاه تهران ـ ۱۳۶۴ شمسی.ا۱۳- مجموع مقالات فارسی در دومین مجمع بررسی های اقتصاد اسلامی ـ آستان قدس رضوی ـ ۱۳۷۲ شمسی
ا۱۴- صدرـ محمد باقرـ اقتصاد ما ـ ج اول ـ ترجمه ع.اسپهبدی ـ انتشارات برهان و مؤسسه انتشارات اسلامی ـ تهران ـ ۱۳۵۰ شمسی
ا۱۵- شارل ژید و شارل اسمیت ـ تاریخ عقاید اقتصادی ـ ترجمه كریم سنجابی ـ دانشگاه تهران ـ جلد ۱- ۱۳۴۷ ـ جلد ۲ ـ ۱۳۵۴ شمسی.
۱۶-Boad way, Robin-W. )۱۹۷۷(. Public Sector Economics. Cambridge.
۱۷-Smith. Adam. )۱۹۶۵(. Welth of Nations. Edited canon. New York: the Modern Library.
منبع : دانشگاه امام صادق (ع)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست