سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

تقویم - CALENDAR


تقویم - CALENDAR
سال تولید : ۱۹۹۳
کشور تولیدکننده : کانادا، ارمنستان و آلمان
محصول : اگو فیلم، ZDF و سینماتک ارمنستان
کارگردان : اتوم اگویان
فیلمنامه‌نویس : اتوم اگویان
فیلمبردار : نورایر کاسپر
آهنگساز(موسیقی متن) : محلی ارمنی
هنرپیشگان : آرسینه خانجیان، آشوت آدامیان، اگویان، سوزان هامان، میشل بله‌رز، ویوا تسوتنووا، رائولا سعید و آنا پاپاس
نوع فیلم : رنگی، ۷۵ دقیقه


ـ یک عکاس کانادائی ارمنی‌الاصل (اگوویان) سفری به موطنش ارمنستان می‌کند تا دوازده عکس برای چاپ یک تقویم بگیرد و همسرش (خانجیان) را به عنوان مترجم با خود می‌برد و یک رانندهٔ محلی ( آدامیان) را به عنوان راهنما استخدام می‌کند. در پایان کار، دوازده‌ عکس از دوازده کلیسای ارمنستان می‌گیرد اما همسرش را از دست می‌دهد. همسرش از او جدا می‌شود و با راننده ازدواج می‌کند. در بازگشت به کانادا، تقویم که بر دیوار منزلش آویزان شده یادآور مکان‌هائی است که او و همسرش از آنها دیدار کرده‌اند. او اکنون تنهاست. سپس می‌کوشد تا دوباره همسری اختیار کند. طی یک رشته صحنه‌های مشابه، هر بار او را در حال شام خوردن و صحبت با دخترانی از ملیت‌های گوناگون و زبان‌های مختلف می‌بینیم اما هر بار هر کدام از آنان از همان‌جا تلفن می‌زند و به زبان خودش با مخاطبی مجهول صحبت می‌کند. عکاس همچنان برای همسر سابقش در ارمنستان نامه می‌نویسد و یاد خاطرات او را زنده می‌کند. به دختر خوانده‌اش نامه می‌نویسد و از او احوال همسر سابقش را می‌پرسد. در یکی از قرارها با دختری ارمنی، با او دربارهٔ ارمنستان و تبعید و هویت از دست رفته‌شان صحبت می‌کنند.
ـ تقویم، میان فیلم‌های بلند اگویان کامل‌ترین فیلم از نظر تماتیک و متظاهرانه‌ترین و توی چشم زننده‌ترین فیلم از نظر قالب و فرمالیسم خاص او به نظر می‌رسد. اگر در فیلم‌های قبلی زمینه‌چینی‌هائی محو و نه چندان مشخص به مسئلهٔ تبعید فرهنگی و هویت از دست رفته وجود دارد، در تقویم این مایه به جان‌مایه و درون مایهٔ اصل فیلم بدل می‌شود. به اینکه به قول خودش چگونه ارمنی‌ها از نظر هویت و رابطه‌شان با سرزمین مادری به سه گروه تقسیم می‌شوند و اینکه چگونه این هویت از دست رفته و تبعید فرهنگی و این کشش عاطفی و جدائی فرهنگی به از هم پاشیدگی هویت آنانی منجر می‌شود که در برابر این کشش قادر به مقابله نیستند. از سوی دیگر این بار با درون‌مایهٔ اصلی دیگر او نیز سر و کار داریم که چگونه وسائل ارتباطی ـ وسائل تصویری مثل عکس و ویدئو و تلفن و هر نوع وسیلهٔ ارتباط فردی ـ به گسست کامل عاطفی و ناتوانی انسان بی‌هویت در ایجاد ارتباط عاطفی و انسانی انجامیده است. این تمامی مایه‌های رجعت شوندهٔ فیلم‌های اگویان در تقویم، به کمال و در هم تنیده وجود دارند، اما نحوهٔ نزدیکی فیلمساز به قالب و سرسپردگی‌اش به نوع قالبی که بر می‌گزیند به آنچنان فرمالیسم تو خالی عنان گسیخته و متفرعنانه‌ای می‌رسد که گوئی فیلمساز، بی‌سلاح و کاملاً آگاهانه، چارچوب تصویری و ساختاری‌اش را برای تماشاگر توضیح می‌دهد. این ساختار، حاصل یک رشته صحنه‌های مشابه هم از جلسات ناهار با زنانی از ملیت‌های گوناگون، زبان‌های مختلف (عدم ارتباط فرهنگی) که همیشه به تلفن می‌انجامد، صدای ضبط شدهٔ همسر روی منشی تلفنی، رجعت مدام به فیلم‌های ویدئوئی از گذشته و اساساً ترکیب مدام و بی‌منطق و آزاد فیلم و ویدئو و عکس، همه شگردهای رجعت شوندهٔ فیلم سازند. اما فیلمساز به اینها بسنده نمی‌کند. قهرمانش را (که خود او نقش‌اش را بازی می‌کند تنها و فاقد توانائی ایجاد ارتباط عاطفی و انسانی می‌آفریند. می‌کوشد گرمای درون و حس سرزندگی راننده / راهنما و جذبه و کشش همسرش (خانجیان) را به عنوان عاملی در گسست عاطفی و ناتوانی عکاس معرفی کند. عکاس او آنقدر دربند دوربین عکاسی و ویدئو و تلفن و مکانیسم ارتباط است که ساده‌ترین وجه ارتباط عاطفی حضوری را درک نمی‌کند. از خود بیگانگی عاطفی او البته در فیلم به وضوح در می‌آید و توضیح داده می‌شود ما به قیمت آنچنان وضوح صوری که انگار همهٔ مایه‌های خلاقیت او را عریان و عیان و بی‌وابسته و بی‌حجاب یک قالب ـ به عنوان عامل بازدارنده درک بین اثر و مخاطب ـ می‌بینیم. از این بابت تقویم، به فیلمی بلاهت‌آمیز، خشک، فاقد سرزندگی و طراوت بدل می‌شود. جالب این‌جاست که او حتی از توضیح و تصویر ارمنستان ـ خارج از محدودهٔ چند کلیسای قدیمی، ارمنستان واقعی ـ در می‌ماند. پیرمرد فیلم او به عنوان نمادی از گرما و حس زندگی و هویت ارمنی، بیشتر به یک موجود خارق‌ عرف، موجودی نیمه دیوانه، بدل می‌شود تا نشانه‌ای از کهنسالی یک فرهنگ بومی با سنن و عادات و فرهنگش... و جوان ارمنی ـ راننده / راهنما ـ کمتر مورد توجه او است تا از دست رفتن رابطهٔ عکاس ـ همسرش که در نهایت هم در نمی‌آید.


همچنین مشاهده کنید