جمعه, ۱۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 31 January, 2025
مجله ویستا
حقوق زن در اسلام و آیات قرآنی
یکی از مسائل مهم و داغی که در چند دهه اخیر در محافل حقوقی و اجتماعی و سیاسی دنیا مطرح بوده و امروز هم در گوشه و کنار این عالم بازار گرم و پررونق دارد مسئله حقوقی زن یا دفاع از حقوق زن است، و قبل از آنکه بیان قرآن و خطابات قانونی او را در این باره بدانیم لازم است نگاه گذرا و اجمالی به وضعیت زنان و چگونگی حقوق آنها در جوامع گذشته و امروز جهان داشته باشیم.
در یک تقسیمبندی میتوان اقوام و ملل گذشته را بدو قسم متمدّن و غیر متمدّن تقسیم کرد، در میان قبایل وحشی و غیر متمدّن زن هیچ گونه حقّی حتّی حق حیات هم نداشت. مرد میتوانست زنش را به هر کس بخواهد بفروشد و یا ببخشد و یا او را برای همخوابی و فرزند آوردن و خدمت کردن کرایه و قرض بدهد، و میتوانست به هر نحو که بخواهد زنش را مجازات کند و حتّی او را بکشد و گوشتش را بخورد.(۱)
امّا در میان ملل متمدّن که دارای برنامه و قانون بودن مانند چین و هند و روم شرقی نسبت به ملل غیر متمدّن زن وضع بهتری داشت، کشته نمیشد و گوشتش خورده نمیشد، ولی هیچ گونه استقلال و آزادی در اراده و اعمال نداشت و تحت قیمومیت مرد میزیست و از جانب خود نمیتوانست کاری را انجام دهد، و حق هیچگونه مداخله در امور اجتماعی از قبیل حکومت و قضاوت و غیره را نداشت، و در این مقدار همه آن ملل مشترک بودند و هر یک از اینها به حسب اقتضاء اوضاع و مناطق زندگی اختصاصاتی نیز داشتند، در چین ازدواج با زن یک نوع خریداری و مالک شدن محسوب میشد و زن به طور کلّی از ارث محروم بود و حقّ همغذا شدن با مرد حتّی پسران خودش را نداشت، و در هند زن تابع شوهر بود و بعد از مردن او دیگر حقّ ازدواج نداشت یا با جسد شوهرش سوزانده شود و یا اینکه با خار و زبون زندگی کند.(۲)
و در حجاز از ظهور اسلام با زن همان معامله انسان وابسته و غیرمستقل انجام میشد و از هرگونه حق و حقوقی محروم بود، رفتار آنها شباهت زیادی به بشرهای نیمهوحشی داشت. زیرا با وضع رسوا و ننگینی از زن بهرهبرداری میکردند و در محیط آنها زن آنچنان بیاراده و اختیار بود که گاهی جهت ارتزاق صاحب خود کرایه قرار میگرفت.(۳)
● امّا حقوق در اروپا:
در اروپا و به طور کلّی در غرب زن هیچ وقت شخصیت حقیقیاش را آنطور که فطرت ذاتی و طبیعت خدادادی او اقتضاء دارد پیدا نکرد، و به قول متفکّر مصری سیّد قطب در طول تاریخ ممتد اروپا هرگز اتّفاق نیفتاده که زن را جزیی از نفس انسانیت و سازنده جنس بشر و پاسدار محیطی که آدمی دوران کودکی را در آن میگذراند بشناسد(۴)، از این سو است که از حقوق واقعی خویش نیز برخوردار نشد و همیشه فرد غیر مستقل و وابسته به مرد و در اختیار مرد بود و از سادهترین و پیش پا افتادهترین حقوق خود محروم بود، این وضع تا همین دو قرن اخیر ادامه داشت.
در قرنهای ۱۷ و ۱۸ میلادی متفکّران اروپایی مانند ژان ژاک روسو و ولتر و منتسکیو تلاش کردند نظریاتشان را درباره حقوق طبیعی و فطری مسلّم انسان گسترش دهد نتیجه آن تلاشها کنگره است که در سال ۱۷۷۶ در فلاردلفیا برگزار شد، و در آن کنگره بر حقوق تمام ملّتها در زمینه استقلال و تعیین سرنوشت تأکید شده است.(۵)
امّا حقوق زن در برابر حقوق مرد اوّلین بار در قرن بیستم اعلام شد، انگلستان اوّلین کشور دارای دموکراسی و نخستین کشور بود که این مطلب را اعلام کرد، ایالات متحده آمریکا گر چه همزمان با استقلال خود در قرن هجده حقوق بشر را برسمیت شناخت امّا در سال ۱۹۲۰ بود که به تساوی حقوق سیاسی زن و مرد گردن نهاد.(۶)
این تساوی حقوق مرد و زن در غرب چنان مهم جلوه کرد که ویل دورانت فیلسوف و نویسنده تاریخ تمدّن در تفسیر این حرکت میگوید:
«اگر فرض کنیم ما اکنون در سال ۲۰۰۰ میلادی هستیم و میخواهیم بدانیم مهمترین حادثه اتّفاق افتاده در ربع قرن اوّل بیستم چیست، خواهیم دید که این حادثه نه انقلاب روسیه، بلکه دگرگونی در وضع زن است...»(۷)
امّا قرآن کریم قبل از ۱۴۰۰ سال یعنی آن زمان که ظلم و بیعدالتی نسبت به زن به همه جا سایه افکنده بود، زن به عنوان یک کالا بیش ارزش نداشت و از هیچگونه حق و حقوقی برخوردار نبود، با صراحت و قاطعیت اعلام میدارد: «ولهنّ مثل علیهنّ با المعروف»(۸) یعنی زن همان مقدار که در اجتماع و خانواده وظایف سنگینی دارد و حقوق قابل توجّه نیز دارد. تا از تساوی این حقوق با آن وظایف اجرای عدالت در حق آنان عملی گردد.(۹)
امّا کیفیت و چگونگی این حقوق، این احتیاج به بحث و بررسی دارد، برای توضیح و روشن شدن مطلب لازم است در این باره در سه جهت عمده و اساسی بحث بکنیم.
الف) زن و حقوق مدنی
ب) زن و حقوق اقتصادی
ج) زن و حقوق اجتماعی و سیاسی
زن و حقوق مدنی یا خانواده
خانواده یک واحد اجتماعی است که هدف از آن تأمین سلامت روحی و روانی افراد آن است، قرآن کریم برای تام افراد خانواده یک حقوقی قائل است، و این حقوق در قبال وظایفی است که نسبت به همدیگر دارد، ممکن نیست کسی را پیدا بکنیم که حقّی در موردی داشته باشد و بدون اینکه وظیفهای بر دوش او قرار گیرد، پس بنابر این همانطور که مرد در برابر وظایفی که نسبت به همسر و فرزندان خود دارد و این موجب شده که حقوقی نیز به عهده آنها داشته باشد، و زن نیز در قبال وظایف که در زندگی بعهده او نهاده شده است از حقوقی برخوردار است، و این حقوق زن در خانواده متفاوت است بعهده شوهر بعنوان همسر یک حقوقی دارد و بعهده فرزندان بعنوان مادر حقوقی دیگر، پس لازم است ما در اینجا در دو بخش یا در دو قسمت بحث بکنیم.
۱) حقوق زن بر عهده شوهر:
از آنجا که دین اسلام دین عدالت است حقوق هیچ دسته و طایفهای در آن ضایع نمیشود و برای هر کسی حقوقی متناسب با وضعیت طبیعی او به نحو احسن در نظر گرفته شده است، و این در مورد زن و شوهر نیز ساری و جاری است، به خلاف ادّعاهای دشمنان اسلام و یاوهگویان روشنفکرنما که همه چیز را از عینک بدبینی غرب و دشمنان اسلام میبیند اعتراض سرمیدهد که خانواده اسلامی خانواده مردسالاری است. زنان در آن مظلوم و از حقوق طبیعی خود برخوردار نیست، و برای رفع مظلومیت و رسیدن زنان به حقوق حقّه خویش لازم است کشورهای اسلامی تمام بندهای مواد کنوانسیون زنان سازمان ملل متّحد را بپذیرند و آن را در مورد زنان جامعه خویش پیاده کند.
اسلام همانطور که در سایر جهات از خود برنامه و قانونی دارد در مورد زن و مسایل خانوادگی نیز از خود برنامه و قانونی دارد و احتیاج به برنامههای وارداتی ضد دینی و ارزشی بیگانه نیست، در جامعه قرآنی همانطور که شوهران بر عهده زنان حقوقی دراند و بر زنان لازم است آن را انجام بدهند، متقابلاً زنان نیز بر عهده شوهران حقوقی دارند که بر مردان لازم است آن را اتیان بکنند، و قرآن کریم در این مورد میفرماید: «وَ لَهُنّ مثل الّذی علیهنّ با المعروف».(۱۰) یعنی همان حقوقی که مردان بر گردن زنان دارند و زنان نیز به گردن شوهران دارند.
ما اینجا اصول و کلّیات آن سر حقوقی را که زن در خانواده بر عهده شوهر دارد و در خطابات قرآنی به آن اشاره شده است ذکر میکنم و ببینم چه حقوقی بالاتر و بهتر و مناسبتر با وضع جسمی و روحی زن در دنیا از این حقوق است.
الف) حق رفتار شایسته. قرآن کریم برخلاف ملل گذشته و اعراب جاهلیت، که با زنان رفتار بد و برخورد ناشایسته داشتند، خطاب میکند با زنان رفتار خوش نمایید؛ اگرچه آنها را نمیپسندید: «یا ایّها الّذین آمنوا... و عاشروهنّ باالمعروف فَاِنْ کرهتموهنّ».(۱۱)
ب) حق مسکن. قرآن کریم دستور میدهد به هر جا که خودتان سُکنی میگزینید به زنان همانجا سکنی بدهید: «اسکنوهنّ من حیث سکنتم من وَجدکم».(۱۲)
ج) حق نفقه. قرآن کریم برخلاف اعراب جاهلیت به زنانش نفقه نمیدادند، میگوید به زنانتان نفقه بدهید: «الرّجال قوّامون علی النّسآء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعضٍ و بما انفقوا من اموالهم».(۱۳)
د) حق مهر. قرآن کریم برخلاف عادات جاهلیت که به زنانش مهر نمیدادند دستور میدهد به زنانتان مهرش را به عنوان هدیه تقدیم نمایید: «و آتُوالنّسآء صدقاتهنّ نحلة».(۱۴)
▪ اشکال:
اسلام طبق آیه «الرّجال قوّامون علی النّسآء»(۱۵)«وللرّجال علیهنّ درجة»(۱۶)، ریاست و مسئولیت خانه و خانواده را به مرد واگذار نموده است و این موجب میشود زن با مرد در حقوق مساوی و برابر نباشد.
▪ جواب:
مسئولیت کلّی هر نهاد یا سازمانی باید نهایتاً به دست یک فرد یا گروه سپرده شود، و در نهاد خانواده نیز لازم است یک نفر بار مسؤلیت کلّی را بر عهده گیرد، امّا اینکه چرا قرآن کریم مسئولیت و سرپرستی خانه و خانواده را به مرد سپرده است، پاسخ روشن دارد.
بین زن و مرد، به ویژه از نظر بیولوژیکی و توان جسمی، تفاوتهایی وجود دارد که هریک را مستعد پذیرش وظایف خاص مینماید. قانونِ آفرینش، وظیفه حسّاس مادری و پرورش نسلهای نیرومند را بر عهده زن گزارده است. به همین دلیل، سهم بیشتر از عواطف و احساسات به او داده شده است؛ در حالیکه طبق این قانون، وظایف خشن و سنگین اجتماعی بر عهده جنس مرد واگذار شده است، و سهم بیشتر از تفکّر به او اختصاص یافته است. بر این اساس، معلمولاً مسئولیت تأمین نیازهای مالی و اقتصادی خانواده، بر دوش مردها قرار دارد، و این واقعیت تفویض و سرپرستی خانواده به مرد را به خوبی توجه میکند.
قرآن کریم نیز به این مطلب اشاره دارد: «الرّجال قوّامون علی النّسآء بما فضّل اللّه بعضهم علی بعضٍ و بما انفقوا من اموالهم»(۱۷)
۲) حقوق زن بر عهده فرزندان
همانطور که قبلاً بیان شد، از آنجا که پدر و مادر نسبت به فرزندان وظایف دارد و متقابلاً بر عهده آنان حقوق نیز دارد، و این حقوق در دنیای غرب به کلّی فراموش شده است.
این، ناشی از آن وضعیتی است که در آنجا حاکم است که فرزندان پس از بلوغ قانونی، محیط خانواده را ترک گفته، به فکر زندگی جدا از پدر و مادر هستند. چنین برنامهای آن چنان محیط خانواده را سرد و منجمد کرده است که چه بسا سالی میگذرد پدران و مادران روی فرزندان خود را نمیبینند. هر چه از دوران جدایی آنان بگذرد بر بیعلاقگی آنان نسبت به والدین افزوده میشود. بالاخره موقعی که پدر و مادر پا به پیری و فرتوتی بگذارند چنان بیچاره میشوند که دولت مجبور میشود که این گروه را در نقطه یا نقاطی به نام خانه سالمندان جای دهد.(۱۸)
متأسفانه به اثر تهاجم فرهنگی و تقلید از فرهنگهای منحط بیگانه این وضعیت در جوامع اسلامی نیز کم و بیش راه یافتند، پدران و مادران پیری که یکروز چشم و چراغ خانوادهها بود و احترامش به همه لازم بود کمکم از کانون گرم خانوادهها رانده و در خانه سالمندان جای میگیرند.
قرآن کریم بر همه این ایدهها و باورها و فرهنگهای غلط، مُهر بطلان میزند و حقوق بس بزرگ برای مادران در کنار حقوق پدران بیان میکند، که به طور اجمال، به مهمترین آنها اشاره میشود.
الف) حق احسان. قرآن کریم در آیات متعدّد در کنار دعوت به یکتاپرستی و نهی از پرستش غیر نیکی به پدر و مادر را پیش میکشد و به آن فرمان میدهد، گویی نیکی به این رو در دومین مرحله از اهمیت قرار دارد:
«و اعبد و اللّه و لاتشرکوا به شیئاً و باالوالدین احساناً».(۱۹)
«قل لو تعالَو اَتلُ ما حرّم ربّکم علیکم الاّ تشرکوا به شیئاً و باالوالدین احساناً».(۲۰)
«و اذ اخذنا مثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الّا اللّه و باالوالدین احساناً».(۲۱)
احسان، یک مفهوم وسیع و دامنهدار است که محدود و منحصر به یک یا چند چیزی نمیشود و هر کار نیک و شایسته انسان برای کسی انجام دهد که منفعت مادی و یا معنوی برای او در بر داشته باشد احسان برای او شمرده میشود، پس انفاق و رسیدگی به امور مادی و معیشتی پدر و مادر احسان به آنها است، قرآن کریم به این مطلب اشاره دارد: «یسئلونک ماذا یُنفقوا قُل ما انفقتم من خیرٍ فللو الدین و الاقربین»(۲۲)
ب) حق احترام. قرآن کریم احترام پدر و مادر را خصوصاً در دوران پیری و شکستگی آنان واجب و لازم میداند، از کلام درشت و برخورد ناشایسته با آنان نهی نموده «و قضی ربّک اَلاّ تعبدوا اِالاّ ایّاهُ و باالوالدین احساناً اِمّا یَبْلُغَنّ عند الکِبَر احدهما او کلاهما فلاتقل لهما اُفٍّ و لاتنهرهما».(۲۳)
نیز به برخورد شایسته و گفتار کریمانه با آنان، امر مینماید: «و قل لهما قولاً کریما»(۲۴) این حق احترام به درجهای است که قرآن دستور میدهد در مقابل آنان متواضع باشید و به آنان لطف و محبّت نمایید: «و اخفض لهما جناح الذُّلِّ من الرّحمة».(۲۵)
ج) حق دعا و طلب آمرزش. قرآن کریم ما را فرمان میدهد برای پدر و مادرتان دعا بکنید و از خداوند برای آنها طلب آمرزش نمایید: «قُل ربّ ارحمهما کما ربّیانی صغیرا»(۲۶) دعا در حق پدر و مادر اختصاص به زمان حیات آنها ندارد و پس از درگذشت آنها نیز در یاد آنها بود و برایشان طلب مغفرت و آمرزش کرد، قرآن کریم میفرماید: «ربّ اغفرلی و لوالدیّ».(۲۷)«ربّنا اغفرلی و لوالدیّ و للمؤمنین یوم یقوم الحساب».(۲۸)
● احترام محدود
قرآن کریم گرچه با بیان گسترده انسان را به بزرگداشت والدین و اطاعت و فرمانبرداری از آنان دعوت نموده، ولی در عین حال، نکته قابل توجّه را یادآور شده است و آن این است که مهر و مودّت فرزند به والدین نباید کورکورانه باشد و موجب شود که انسان پا از مرز عدالت فراتر نهند.
و اگر آنان را ظالم و ستمگر تشخیص دهد نباید از شهادت برحق علیه آنان خودداری کند «یا ایّها الّذین آمنوا کونوا قوّامین باالقسط شهداء للّه و لو علی انفسکم او الوالدین و الاقربین...»(۲۹)
اگر پدر و مادر انسان را به شرک و بتپرستی و انحراف از جاده حق دعوت کردند باید در برابر آنان مقاومت نشان داد، «و انْ جآهَداک علی ان تشرک بی مالیس لک به علمٌ فلاتطعهما».(۳۰)
پس نتیجه این میشود همانطور که مرد در خانواده از حق و حقوقی برخوردار است زن نیز در خانواده از حق و حقوق برخوردار است، و هیچ فرق بین این دو از این جهت نیست.
● زن و حقوق اقتصادی
یکی از مسائل مهم و مورد توجّه در این مقام همین مسئله است که آیا زن در امور مالی و اقتصادی از دیدگاه خطابات قرآنی از چه حق و حقوق برخوردار است؟ این مطلب از آنجا دارای اهمیت میباشد که زن در طول تاریخ از این حق یا به کلّی محروم بوده و یا از حق مناسب و شایسته خودش بطور کامل برخوردار نبوده است.
قبل از ظهور اسلام و در دوران جاهلیت به همان دلیل که برای زن کمترین جایگاه انسانی و ارزش قایل نبودند حق مالکیت هم نداشته و مالک هیچ چیز به حساب نمیآمد، حتّی در مواردی چون ارث نه تنها زن مالک سهم خود نمیشد بلکه خودش جزء مایملک متوفّی به حساب میآمد و بسان اشیاء به سایر ورثه انتقال پیدا میکرد.(۳۱) امّا در جوامع بشری دو قرن اخیر که مردم متمدّن شدن دارایی قانون کشوری و بین المللی بودن، گرچه وضعیت زن نسبت به دوران جاهلیت یک درجه بهتر شده بود و مالک مالی بحساب میآمد، ولی بحقوق کامل خود از این جهت نرسیدن، به عنوان شخصیت غیر مستقل شناخته میشد، مانند صغیر و مجنون محجور، و از تصرّف در اموال خود ممنوع بوده است.
این طرز تفکّر حتّی در قانون مدنی به اصطلاح مترقّی فرانسه هم دیده میشود که به عنوان نمونه به چند ماده از موادی که درباره روابط مالی زوجین سخن میگوید اشاره میشود. از ماده ۲۱۵ و ۲۱۷ استفاده میگردد که زن شوهردار نمیتواند بدون اجازه و امضاء شوهر خود هیچ عمل حقوقی را انجام بدهد، و هرگونه معامله برای او محتاج به اذن شوهر است «البته در صورتی که شوهر نخواهد از قدرتش سوء استفاده کرده و بدون علّت موجّه از اجازه دادن امتناع ورزد.»
طبق ماده ۱۲۴۲ شوهر حق دارد به تنهایی در دارایی مشترک بین زن و مرد هرگونه تصرّف که بخواهد بکند و اجازه زن هم لازم نیست «البته با این قید که هر معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضاء زن لازم است.»
و از این بالاتر در ماده ۱۴۲۸ حق اداره کلّیه اموال اختصاصی زن را هم به مرد محوّل کرده است «البته با این قید که در هرگونه معاملهای که از حدود اداره کردن خارج باشد موافقت و امضاء زن نیز لازم است»(۳۲)
این وضعیت تا قبل از صد سال تقریباً در تمام کشورهای اروپایی حاکم بود، در انگلستان که سابقاً شخصیت زن کاملاً در شخصیت شوهر محو بوده دو قانون، یکی در سال ۱۸۷۰، دیگری در سال ۱۹۰۰ میلادی به اسم قانون مالکیت زن شوهردار از زن رفع حجر نموده، در قانون ایتالیا سال ۱۹۱۹ میلادی زن را از شمار محجورین خارج کرد و در قانون مدنی آلمان سال ۱۹۰۰ میلادی و در قانون مدنی سوئیس سال ۱۹۰۷ میلادی آمده زن مثل شوهر خود اهلیت دارد، در قانون فرانسه در سال ۱۹۳۸ در حدود حجر زن شوهردار را تعدیل کرده است.(۳۳)
امّا اسلام قبل از ۱۴۰۰ سال یعنی هزار سیصد سال قبل از اروپا این قانون را گذراند. انواع و اقسام ارتباطات مالی و اقتصادی را برای زن بلامانع دانسته و برای او استقلال و آزادی کامل داده تا بتواند در اموال شخصی خود هرگونه دخل و تصرّف نماید و بدون اینکه کسب و موافقت شوهر لازم باشد، اعم از اینکه آن اموال قبل از ازدواج بدست آمده باشد و یا بعد از آن، از راه کسب و کار بدست آمده باشد و یا از راه ارث و امثال آن بدست آمده باشد.
برای هرچه بیشتر روشن شدن ریزهکاریهای مطلب میتوان منابع دارایی زن را در امور زیر خلاصه کرد که قرآن کریم نسبت به همه آنها برای زن استقلال و مالکیت تام داده است.
۱) کار و دستمزد: قرآن کریم به خلاف دوران جاهلیت که برای زن هیچ گونه حق کار و دستمزد قائل نبودند تمام دسترنج او را پدر یا شوهرش تصاحب میکرد. اعلان میدارد زنان مانند مردان مالک بهره کار و زحمتشان میباشد، «للرّجال نصیبٌ ممّا اکتسبوا و للنّسآء نصیبٌ ممّا اکتسبن».(۳۴)
۲) مهر: در جاهلیت مهر نیز به زنان تعلُّق نمیگرفت، و اگر در بعض قبایل چیزی شبیه مهر مرسوم بود در واقع قیمت زن بود که اولیآء زن آن را تصاحب میکردند، امّا قرآن با صراحت و قاطعیت دستور میدهد که به زنانتان مهرش را بدهید «و آتوالنّسآء صدقاتهنّ نحلة».(۳۵)
۳) ارث: در عصر جاهلیت زن هیچگونه سهم از ارث نداشت. اعراب زنان و دختران را لایق ارثبری نمیدانستند و میگفتند: لایرثنا الّا من یحمل السّیف و یحمی البیضة، یعنی آن کسی که نمیتواند شمشیر کشد و از قبیله دفاع کند نباید ارث برد، تنها پسران و در نبود آنها برادران و یا مردان فامیل وارث متوفّی بود.(۳۶) این منحصر به اعراب نبوده در قوانین قدیم هندی و ژاپنی و رومی و یونانی و ایرانی بیعیضهایی ناروا در مسأله ارث زیاد وجود داشته است.(۳۷)
امّا قرآن کریم بر همه این باورها و اعتقادات و قوانین ظالمانه خط بطلان کشیده و اعلان میدارد مردان سهمی از اموالی که پدر و مادر و نزدیکان بجای میگذارند دارند، و زنان هم سهمی، خواه کم باشد یا زیاد، بنابراین هیچیک حق ندارند سهم دیگری را غصب بکند. «للرّجال نصیبٌ ممّا ترک الوالدان و الاقربون و للنّسآء نصیبٌ ممّا ترک الوالدان و الاقربون ممّا قل منه او اکثر نصیباً مفروضاً».(۳۸)
▪ اشکال:
ممکن است بعض اینطور اشکال بکند که نموده است اگر اسلام توجّه خاص به حقوق مالی زن نموده و زن را از این جهت مانند مرد میشمارد چرا در باب ارث سهم مردان را دو برابر سهم زنان قرار داده است. قرآن کریم میفرماید: و لذّکر مثل حظّ الانثیین.
▪ جواب:
با اینکه ظاهراً ارث مرد دو برابر ارث زن است، امّا با دقّت بیشتر روشن میشود که از یک نظر ارث زنان دو برابر ارث مردان میباشد، و این به خاطر حمایتی است که اسلام از حقوق زن کرده است.
چون وظایفی که بر عهده مردان گذارده که با توجّه به آن نیمی از درآمد مردان عملاً خرج زنان میشود در حالیکه بر عهده زنان چیزی گذارده نشده است، مرد باید هزینه زندگی همسر خود را طبق نیازمندی او از مسکن و پوشاک و خوراک و سایر لوازم بپردازد، هزینه فرزندان خردسال نیز بر عهده اوست در حالیکه زنان از هرگونه پرداخت هزینهای حتّی برای خودشان معاف هستند، بنابراین یک زن میتواند تمام سهم ارث خود را پسانداز بکند در حالیکه مرد ناچار است آن را برای خود و همسر و فرزندان خود خرج کند.(۳۹)
این اشکال تقسیم ارث اختصاص به زمان ما ندارد. در صدر اسلام و در زمان ائمه علیهمالسلام هم مطرح بوده است، ابن ابی العوجا مردی است دهری بخدا و مذهب اعتقاد نداشته و به قانون اسلام اعتراض میکرد و از جمله اعتراضات او همین مسئله تقسیم ارث بود که میگفت: ما بالُ الحرأة المسکینة الضعیفة تأخذ سهماً و یأخذ الرّجل سهمین.
یعنی چرا زن بیچاره که از مرد ناتوانتر است باید یک سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟ این خلاف عدالت و انصاف است.
امام صادق علیهالسلام فرمود: این برای این است که اسلام سربازی را از عهده زن برداشته و به علاوه مهر و نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است، و در بعضی جنایات اشتباهی که خویشاوندان جانی باید دیه بپردازند، زن از پرداخت دیه و شرکت با دیگران معاف است، از این رو سهم زن در ارث از مرد کمتر شده است.(۴۰)
در نتیجه اسلام توجّه خاص بحقوق مالی و اقتصادی زن نموده است، با مقایسه اجمالی بین قانون اسلام و قوانین به اصطلاح دنیای متمدّن غرب میتوان گفت برخلاف تصوّر عدّهای حدود و اختیارات زن، آزادی و استقلال او در انجام امور مالی و روابط حقوقی و اقتصادی در شریعت و نظام اسلام و قانون قرآن به مراتب وسیعتر و بیشتر از آن مرزهایی است که در نظامهای حقوقی کشورهایی مدّعی تمدّن برای زن شناخته شده است.
● زن و حقوق اجتماعی و سیاسی
اسلام همانطور که در سایر امور برای زن شخصیت حقوقی قائل است و در مسائل اجتماعی و سیاسی نیز برای زن شخصیت حقوقی قائل است، دخالت زن را مانند مرد در تمام فعالیتهای اجتماعی و شئون سیاسی جایز میداند و هیچ فرق بین آن دو از این جهت نمیگذارد، و اهم مسائل سیاسی و اجتماعی مسئله انتخابات و حق رأی و تعیین سرنوشت است که قرآن کریم این را به عنوان نمونه و سنبل از فعالیتهای اجتماعی و سیاسی برای زن ذکر نموده است، آیه ۱۲ از سوره ممتحنه حاکی از این است که زنان مؤمن بعد از فتح مکّه با پیغمبر اکرم بیعت کردند و ایشان به فرمان خداوند رعایت شروط را مبنای این بیعت قرار داده است.
«یا ایّها النّبی اذا اجاءک المؤمنات یبایعنک علی اَنْ لایشرکْنَ با اللّه شیئاً و لایَسرقْنَ و لایزنین و لایقْتُلن اولادهنّ و لایأتین ببهتانٍ یفترینه بین ایدیهنّ و ارجلهنّ و لایعصینک فی معروف فبایعهنّ و استغفر لهنّ اللّهَ انّ اللّه غفورٌ رحیم».(۴۱)
ای پیامبر: هنگامی که زنان مؤمن نزد تو آیند و با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خداوند قرار ندهند، دزدی نکنند، آلوده زنا نشوند و فرزند خود را نکشند و تهمت و افترایی پیش خود نیاورند، و در هیچ کار شایستهای مخالف فرمان تو را نکنند، و با آنها بیعت کن و برای آنها از درگاه خداوند طلب آمرزش نما زیرا خداوند آمرزنده و مهربان است.
امّا کشورهایی که امروز داد از حقوق زن میزند و شعار دخالت زنان در مسائل اجتماعی و سیاسی را سرمیدهند قرنها بعد از اسلام حق رأی برای زنان را در انتخابات پارلمانی آنهم بعد از سالها مبارزه و تلاش توسط جنبش زنان و آزادیخواهان تصویب کردند.
بالاخره برای اوّلین بار حق رأی برای زنان و نمایندگی آنان در مجلس در دو کشور نیوزیلند در سال ۱۸۹۳ و استرالیا در سال ۱۹۰۲ برسمیت شناخته شد، و آنجا هم این حقوق برای گروه خاص از زنان تعلّق گرفت که زنان اروپایی تبار باشد، در سوی دیگر جهان در سوئد این جنبش در سال ۱۸۶۲ شروع و در سال ۱۹۱۸ به ثمر رسید و زنان توانستند در رأیگیری در سطح محلّی و ملّی شرکت کنند، و بالاخره در سال ۱۹۲۰ این موارد در قانون ملحوظ شد، در ایالات متحده آمریکا در ۲۶ آگوست سال ۱۹۲۰ بود این حق رأی در قانون اساسی منظور شد، در فنلاند در ۲۰ جولای ۱۹۰۶ زنان از حق رأی برخوردار شدند، بین سالهای ۱۹۰۷ و ۱۹۱۵ زنان نروژ، دانمارک و ایسلند نیز راه آنان را دنبال کردند.(۴۲)
● شرایط حق رأی:
در این آیه شریفه نکته بسیار مهم اخلاقی تحت عنوان شرایط بیعت ذکر شده است که قابل توجّه است، معمولاً کشورهای دنیا برای رأی دادن و یا کسب رأی نمودن یک سری شرایط را از قبیل تابعیت، ملّیّت، نژاد، مدرک و امثال آن تعیین میکنند، امّا قرآن کریم برای بیعت زنان یک سری شرایط را ذکر میکند که برای صلاح جامعه و فرد و موجب رستگاری آنها در دنیا و آخرت میباشد، که آن شرایط عبارتند از:
۱) چیزی را شریک خداوند قرار ندهند. ۲- دزدی نکنند. ۳- آلوده زنا نشوند. ۴- فرزندان خود را نکشند. ۵- تهمت و افتراء پیش خود نیاورند. ۶- و در هیچ کار شایسته مخالفت پیامبر را نکنند.
پس در اسلام به تعبیر حضرت امام«قد» (امور سیاسی مخصوص یک طبقه نیست همانطور که علم مخصوص یک طبقه نیست، همانطور که مردها باید در امور سیاسی دخالت کنند و جامعه خودشان را حفظ کنند زنها هم باید دخالت کنند و جامعه را حفظ کنند، زنها هم باید در فعالیتهای اجتماعی و سیاسی همدوش مرد باشند، البته با حفظ آن چیزی که اسلام فرموده است.)(۴۳)
▪ اشکال:
جای اینکار نیست که اسلام دخالت زنان را در تمام امور اجتماعی و سیاسی جایز میداند. امّا چرا در امور قضا و صدور حکم استثناء نموده و جایز نمیداند؟
▪ جواب:
اسلام برای هرکدام از زن و مرد شغل مناسب با طبیعت و توان آنها در نظر گرفته است از آنجاییکه طبیعت مرد جدّی و خشن است، برای قضاوت که احتیاج به علم و حکمت بیشتری میباشد از وجود مرد استفاده میشود، چون ممکن است رأفت و رحمت زن مانع از اجرای حکم و مجازات مجرم بشود، در حالی که بر اساس آیه شریفه «و لاتأخذکم بهما رأفةٌ فی دین اللّه»(۴۴)خداوند جامعه اسلامی و حاکم آن را از رأفت و رحمت ورزیدن به مجرمین منع میکند، و این یک نوع دقّت و محکمکاری در اجرای عدالت است، امّا در وظایفی که نیاز به رأفت و حکمت است اختصاص به مرد ندارد، از وجود هر دو استفاده میشود.
● نتیجه:
به خلاف ادّعای دشمنان، اسلام در مسائل اجتماعی و سیاسی مانند مسائل دیگر توجّه خاص به حقوق زن نموده است، و دخالت زنان را در تمام فعالیتهای اجتماعی و سیاسی جایز میداند، مگر در موارد نادر مانند قضاوت و مرجعیت که با طبع لطیف و احساسات ظریف او تناسب ندارد فقط منع شده است.
نویسنده :
لعیا دوستی کارشناس حقوق خصوصی
پژوهشگر – عضو کانون بانوان فرهیخته استان آ.غ
انجمن نخبگان استان آذربایجان غربی
لعیا دوستی کارشناس حقوق خصوصی
پژوهشگر – عضو کانون بانوان فرهیخته استان آ.غ
انجمن نخبگان استان آذربایجان غربی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست