پنجشنبه, ۲۵ بهمن, ۱۴۰۳ / 13 February, 2025
مجله ویستا
پهلویها و سلطانیسم ماکس وبر
![پهلویها و سلطانیسم ماکس وبر](/mag/i/2/xv2uy.jpg)
سلطانیسم دارای ویژگیهای جدائیناپذیری میباشد كه در بررسی جامعهشناختی اینگونه نظامها از آنها به ویژگیهای همزاد تعبیر میكنند.
برای آشنائی با نظریات اندیشمندان جامعه سیاسی در مورد نظامهای سلطانی و پاتریمونال و تطابق رژیم پادشاهی ایران قبل از انقلاب با اصول آن مقالهٔ زیر مورد توجه شما قرار خواهد گرفت.
ولتر:«هیچ پادشاهی مطلقا مستبد نبود حتی در ایران. اما هر شاه گستاخ و ریاكاری كه وزرایی گرد میآورد در اندك زمانی مستبد میشود.»
نظریات ماكس وبر به عنوان یكی از متفكران بزرگ قرن در موارد متعددی محققان را جهت تبیین مسایل سیاسی به ویژه در كشورهای جهان سوم یاری مینماید. بیشتر نظریات او در زمینه تقسمبندی دولتهای سنتی و تبیین ویژگیهای آنان مورد توجه تحلیلگران داخلی و خارجی مسایل ایران قرار گرفته است. تمركز ویژه این تحلیلگران نیز در خصوص بررسی دولت سلطانیسم پاتریمونیالی میباشد. از آنجاكه ویژگیهای دولتهای سلطانی و پاتریمونیال به یكدیگر نزدیك هستند معمولا آنها را در یك بخش مورد بررسی قرار میدهند. از طرف دیگر باید توجه داشت كه سلطانیسم مترادف با نئوپاتریمونیالیسم(Neo Potrimonialism) میباشد كه به همین دلیل برخی تحلیلگران از اصطلاح سلطانیسم و برخی دیگر از واژه نئوپاتریمونیالیسم جهت نامیدن دولتهای پهلوی استفاده میكنند. همچنین اصطلاح كلاینتالیسم(Clientelism) یا حامی پروری نیز جهت تبیین دولتهای پهلوی به خصوص پهلوی دوم به كار میرود. نظام سلطانی در گونهشناسی سیاسی ماكس وبر یكی از انواع نظامهای پاتریمونیال به شمار میرود. خوان لینز هم نظامهایی را كه از تمامی ابعاد با حكومتهای غیر دموكراتیك متمایز به نظر میرسند، نظامهای سلطانی مینامد. این اصطلاح را نخستین بار ماكس وبر ابداع كرد و برای اشاره به حالت افراطی پاتریمونیالیسم(نظام موروثی) به كاربرد كه در طبقه بندی سه گانه او- از اقتدار مشروع- شكلی از اقتدار سنتی محسوب میگردد.۱ از نظر ریشه شناسی اصطلاح «سلطانیسم» شرقی است و به همین دلیل هارتلین واژه نئوپاتریمونیالیسم مطلق را به جای نظام سلطانی پیشنهاد كرد. برای وبر جایگاه كلاسیك نظام سلطانی خاور نزدیك بود و شاید به همین دلیل وی برای توصیف این نظام، اصطلاحی برگرفته از زبان عربی را برگزید.۲ این واژه وجوه مشتركی با پاتریمونیالیسم(پدرسالاری)۳ دارد ولی با این وجود دارای تفاوتهایی با آن نیز میباشد. برخی پژوهشگران معتقدند رژیم پاتریمونیال و سلطانی نظامهایی هستند كه قدرت سیاسی در آنها كاملا در دست فرمانده یا دیكتاتوری متمركز است كه اجازه استقرار هیچ گروه با ثبات سیاسی را در جامعه نمیدهد.۴ به هرحال برخی تحلیلگران آنها را به یك معنی به كار برده و یا به جای یكدیگر یا در كنار یكدیگر به كار میبرند. از طرف دیگر برخی معتقدند كه نظام پاتریمونیال كه وبر آن را مترادف با مفهوم سلطانیسم به كار می برد نشان دهنده یك نظام سیاسی پیچیدهتر است كه در آن اقتدار پاتریمونیال(موروثی) به وسیله شبكه غیرقابل رویتی از اقتدار اداری اعمال می شود. باید بدین نكته توجه داشت كه در هر دو نظام پاتریمونیال و سلطانیسم تاكید بر قدرت مطلقه و اطاعت محض رعیت از حاكم است. نظام پاتریمونیال در مقایسه با حكومت سلطانی كمتر شخصی و خرافاتی میباشد.۵ برهمین اساس ترنر معتقد است هرگاه اقتدار پاتریمونیال بتواند خود را از محدودیتهای سنتی به طور مطلق برهاند سلطانیسم نامیده میشود. ۶ نظامی كه در آن برخی گرایشهای سلطانی وجود دارد اما حلقه حامیان گستردهتر و آزادی عمل فرمانروا كمتر میباشد، باید نئوپاتریمونیال نامید.۷به عبارت دیگر وبر نظامی را كه در آن سلطه عمدتا و در اصل سنتی است- هرچند اِعمال این سلطه با توجه به استقلال شخصی حاكم صورت گیرد- پاتریمونیال مینامد. اما در نظام سلطانی سلطه در اصل براساس تشخیص و به دلخواه و مبتنی بر رای و اختیار حاكم است كه آن را از دیگر شكلهای نظام اقتدارگرا جدا میكند.۸ به طور كلی میتوان گفت نظامهای نو سلطانی، گونهٔ افراطی شكلهای نئوپاتریمونیال حكومت به شمار میروند.۹
در مجموع آنجا كه اقتدار حاكم از سنتها فراتر رفته و در عمل قائم به شخص میشود باید مفهوم سلطانیسم را به كار برد. یعنی اینكه؛ فرمانروا دیگر مقید به سنتها نیست اگرچه مشروعیت خود را از سنتها گرفته باشد كه این مساله نیز در تاریخ ایران موارد متعددی دارد.۱۰دولتهای سلطانی ویژگیهایی دارند كه بر مشخصات دولتهای پهلوی به ویژه پهلوی دوم منطبق میباشد. اما در ابتدا باید گفت كه كل دوران رژیم پهلوی را نمیتوان سلطانی نامید. به طور دقیق دوران سلطانیسم رضاشاه از ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۱.م و دوران سلطانیسم پسرش در فاصله سالهای ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۷.م بود.۱۱ در ادامه ضمن بیان ویژگیهای نظامهای سلطنتی به طور مصداقی به سلطانیسم رضاخان و محمدرضا شاه خواهیم پرداخت.
۱- پایگاه اجتماعی محدود نظام سلطانی
فرمانروایان نظامهای سلطانی نخستین بار با حمایت گروههای كاملا مشخص به قدرت میرسند. به عنوان مثال رضاشاه در تصرف تدریجی قدرت از پشتیبانی بخش قابل ملاحظهای از ایرانیان آگاه به مسایل سیاسی از جمله چپیها برخوردار بود. در ایران بركناری بیشتر همكاران مدرن گرای اولیه رضاشاه در سال ۱۹۳۳ ]مثل داور، فرمان فرما، تیمورتاش… [ و انقلاب سفید در سال ۱۹۶۳]روی آوردن محمدرضا شاه به تكنوكراتهای جدید مانند حسنعلی منصور، هویدا، آموزگار و[… سرآغاز دوره حكومت سلطانی این دو شاه بود.۱۲ دلیل بنیادین سربرآوردن سلطانیسم در دوران پهلویها ضعف مالكیت خصوصی و در كنار آن فقدان طبقات مستقل و نیرومند به عنوان پایگاه اجتماعی جهت شكلگیری یك دولت خودكامه یا دموكرات بود. همچنین بی ثباتیهای داخلی و كمك خارجیها به نظام پهلوی پیدایش نظام سلطانی را در ایران تقویت كرد.۱۳
به هرحال دوره رضاشاه از سال ۱۳۱۲.ش به نظام سلطانی مستبدانه تغییر یافت و مردانی كه ستون اصلی نظام جدید را فراهم كرده بودند همگی قربانی آن شدند. از سوی دیگر سالهای ۱۳۴۲ الی ۱۳۵۶.ش دوره حكومت سلطانی محمدرضا شاه به شمار میرود. دو عامل اصلی ذیل این دگرگونی بنیادین را امكان پذیر ساخت؛ نخست اصلاحات ارضی، مالكان بزرگ را به عنوان یك طبقه اجتماعی مستقل از میان برداشت و قدرت اجتماعی- سیاسی آنها را مستقیما به دولت انتقال داد. عامل دوم جریان فزاینده درآمدهای نفتی بود كه مستقیما به دولت پرداخت میشد. متعاقب این روند شاه بیش از پیش از اقتصاد و جامعه مستقل شد در حالیكه اقتصاد و جامعه به گونه فزایندهای به او و تصمیماتش وابسته گردید. بر این اساس باید گفت كه تغییر از اقتدارگرایی به نظام سلطانی در این دوره نتیجه رها كردن اتحاد پیشین شاه با بزرگ مالكان و استقلال فزاینده او از اقتصاد داخلی به علت افزایش درآمدهای نفتی بود.۱۴
۲- خودكامگی(ریاكاری قانونی)
فرمانروایان پاتریمونیال كه مدعی اقتدار سنتی هستند بر نظامهای سیاسی مبتنی بر قواعدی كه به لحاظ تاریخی به صورت قانون درآمدهاند- به ویژه قوانین عرفی- تكیه كرده و عموما قوانین اساسی مدرن را نادیده میگیرند. ظاهر قانونی نظامهای سلطانی به این معناست كه آنها به قوانین اساسی احترام میگذارند.۱۵ با این توضیح كه حفظ ظواهر دموكراتیك نظیر مجلس(ملی و سنا)، انتخابات، احزاب، اتحادیهها و دیگر ابزارها و نهادهای دموكراسی بخشی از ویژگی نظامهای سلطانی میباشد. در حقیقت حاكمیت و قدرت واقعی در دست حكومت است و همه نهادهای دموكراسی به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت نظارت حكومت فعالیت میكنند. به عنوان مثال نخست وزیران حكومت پهلوی، نخست وزیر كشور نبودند بلكه نخست وزیر محمدرضا پهلوی به شمار میرفتند. برای توضیح بیشتر این مساله، خاطرات دولتمردانی همچون اسدالله علم، هویدا، خلعتبری، عالیخانی و… بسیار گویا و روشنگر است.
كاركرد مفهوم سلطانیسم برای قدرت سیاسی ایران دو وجه عمده دارد. یكی كاركردی است كه در نهایت به احیای سلطانیسم ختم میشود و دیگری كاركرد مدرنیزاسیون میباشد. به این معنا پس از كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹.ش سلطانیسم مدرن ایرانی شكل میگیرد. حاكمیت سلطانی به دلیل اینكه سنت سلطنت را احیا میكند مشروعیتش را از آنجا میگیرد اما از شیوههای مدرن نیز استفاده میكند.۱۶ به عبارت دیگر میتوان آن را باز تولید حاكمیت گذشته در لفافه ابزارهای مدرن نامید.
مساله خودكامگی نظامهای سلطانی مانند نظام پهلوی در ساخت اداری هم نفوذ میكند. ماروین زونیس در این باره مینویسد:«در رژیم شاه اقتدار سیاسی در شخص پادشاه متمركز بود. او به كمك حدود سیصد نفر از نخبگان سیاسی نظام را اداره میكرد این نخبگان حایلی بین شاه و سایر طبقات اجتماعی بودند و همچون تسمه نقاله دستورات و خواست او را به مرحله اجرا در میآوردند. شاه برای حفظ نظام، اساس را برعدم مشاركت سیاسی گذاشت و در جهت بروكراتیزه كردن نظام گام برداشت. اما از آن سو در عین آنكه سازمانهای لشگری و كشوری به طور مدام فعالیت تودههای مردم را كنترل میكردند، خود شاه به طور فزایندهای اقتدارش را بر دیوانسالاریهای دولتی و نظامی میافزود. یكی از آثار چنین شیوهای اعمال اقتدار سیاسی، كاهش توان و قابلیت نظام اداری ایران به عنوان ابزار رسیدن به هدفهای توسعه بود.»۱۷ به طور كلی باید گفت نظام پهلوی پایبند به قانون نبود و امكان نامحدودی در اِعمال قدرت داشت.۳- اتكا به قدرت خارجی
ویژگی فوق نتیجه پایگاه اجتماعی محدود نظامهای سلطانی میباشد و بر همین اساس رهبران نظامهای سلطانی حمایت ابرقدرت خاص را جانشین پایگاه قدرت داخلی میكنند. در ارتباط نزدیك رهبران نظامهای سلطانی ایران با ایالات متحده آمریكا تردیدی وجود ندارد اما نباید چنین نتیجه گرفت كه آنها كاملا دست نشانده آمریكا بودند. براساس خاطرات امیر اسد الله علم كاملا روشن می شود كه برخی مواقع شاه در اوج قدرت خود از آمریكا دستور نمیگرفت و حتی شبكهای از حامیان قدرتمند در محافل درونی واشنگتن برای اعمال نفوذ در سیاست آمریكا ایجاد كرده بود.۱۸ در مجموع ما در این دوران با یك تجربه كاملا جدید و تا حد زیادی استثنائی مواجه هستیم كه میتوانیم آنرا سلطانیسم وابسته بنامیم.
ویژگی خاص این سلطانیسم علاوه بر مدرن بودن وابسته بودن آن است. سلطانسیم وابسته یا وابستگی سلطانی با ورود سلطنت پهلوی به صحنه تاریخ ایران آغاز میشود. بنابراین، سلطانیسم مدرن در ایران همزمان با هنجار شدن حمایت و دخالت یك نیروی مدرن بین المللی در امور كشور ظهور مییابد.۱۹ چنانكه در دوره حكومت محمدرضا شاه در مرحله اقتدارگرایی و به ویژه در مرحله سلطانی، اروپاگرایی رسمی و سنتی ایران جای خود را به آمریكاگرایی محض داد.۲۰
۴- اتكا به ایدئولوژی ناسیونالیسم
نظامهای سلطانی نظیر حكومتهای پهلوی به دلیل مشكلات مشروعیتی مجبور به اتخاذ ایدئولوژی ناسیونالیستی جهت ایجاد مشروعیت و حفظ قدرت برای خود میشوند. چنانكه نظام پهلوی از سال ۱۳۱۲.ش سیاستهای: ناسیونالیسم رومانتیك، پان ایرانیسم، بازگشت به ایران باستان در تمامی بخشها، سیاست اسلام زدایی، ستیز با زبان عربی، برگزاری جشنهای شاهنشاهی، ایجاد تاریخ جعلی شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله و… را اتخاذ كرد.
۵- كیش گرایی یا شخصیت گرایی
الف) كیش شخصیت آشكار پیرامون رهبر
آرزوی فرهمندی داشتن مانند؛ لقب آریامهر برای محمدرضا شاه پهلوی
رهبران نظامهای سلطانی دوست دارند متفكران بزرگی به شمار آیند و كتابهای بسیاری را با سخنرانیها وعكسهایشان … پر كنند مانند؛ كتاب انقلابهای سفید و تمدن بزرگ محمدرضا پهلوی
تعالی بخشیدن به افتخارات باستانی ملت مانند تاكید شاهان پهلوی بر میراث باستانی ایران
تاثیر بر آثار جغرافیایی، چنانكه در دوره پهلوی ارومیه و انزلی، رضاییه و بندر پهلوی نامیده شدند.
ب) گرایش به سوی دودمان گرایی:
منظور از دودمانگرایی نقش برجسته اعضای خانواده حكومت در این نظامهاست چنانكه در حكومت پهلوی اعضای خانواده آنها نظیر اشرف پهلوی، فرح و … نقش برجستهای به ویژه در زمینههای اقتصادی داشتند. دلیل این امر آن بود كه پهلویها احساس میكردند تنها میتوانند به نزدیكان خود اعتماد كنند.۲۲ از طرف دیگر باید توجه داشت كه معمولا بنیانگذاران نظامهای سلطانی همچون رضاشاه تحصیلات محدودی دارند و از یك خانواده حاشیهای برخاسته و تحرك صوری آنها نیز معمولا از طریق «مجاری اتفاقی» رخ داده است. اینگونه زمامداران معمولا زیرك هستند اما از نظر اخلاقی بی پرنسیب، بی اعتماد و كینهجو بوده و اغلب توانایی حیرت انگیزی در دروغ گفتن دارند. چنانكه رضاشاه و به خصوص پسرش محمدرضا پهلوی در این زمینه شهرت داشتند.۲۳
۶- تیره شدن و آمیختگی مرز میان نظام و ملت
در نظامهای سلطانی شخص مسول، صرفا در برابر سلطان و نه در برابر مردم پاسخگوست. از طرف دیگر در این نوع نظامها امنیت شغلی وجود ندارد و یك فرد مسول به خاطر تمرد از سلطان یا عدم اعتماد شاه به راحتی بركنار میشود. بنابراین مسولان، معمولا سعی در جلب رضایت شاه دارند چراكه میدانند مسولیت و قدرت آنها ناشی از رحمت و لطف شاه میباشد. به همین دلیل وفاداری آنها به سلطان برپایه ترس و پاداش شكل میگیرد. از آنجا كه مسولان نظام نماینده هیچ طبقه یا گروهی نیستند در نتیجه از هر گونه پایگاه اجتماعی محرومند.
به طور كلی حكومت سلطانی با نوعی عقلانی كردن اداره امور تا آنجا كه این عقلانی كردن توانایی فرمانروا و نزدیكانش را جهت استفاده از منابع جامعه افزایش میدهد سازگار است. اما اگر تكنوكراتها همچون كارگزاران اواخر دهه چهل شمسی(نظیر عالیخانی) سعی كنند در برابر شیوههای نگرش مسلط نظام مقاومت كنند به حاشیه رانده میشوند همانگونه كه عالیخانی نیز مجبور به استعفا از وزارت اقتصاد گردید.
۷- ایجاد شبكه حامی پرور
نظامهای سلطانی به دلیل احساس كمبود مشروعیت یك شبكه اقتصادی جهت رفع بحرانهای نظام از طریق حمایتهای مالی ایجاد میكنند تا در مواقع لزوم ضمن استفاده از آن با اتخاذ سیاست حمایتهای اقتصادی و رفاهی كسب مشروعیت كنند. اما باید توجه داشت كه نظامهای سلطانی از لحاظ میزان نفوذ شبكه حامی پروری در جامعه مدنی و جذب نخبگان اجتماعی از طریق پاداشهای مادی با یكدیگر فرق دارند. چنانكه محمدرضا شاه با ایجاد سیاستهای یارانهای، ایجاد سازمانهایی مانند بنیاد پهلوی۲۴و به طور كلی با دادن خدمات اجتماعی و رفاهی توانست تا حدودی حمایت مردم را(البته صرفا در زمینه اقتصادی تا سال ۱۳۵۶) به خود جلب كند ولی با انسداد و عدم توسعه سیاسی، نخبگان و روشنفكران كشور را از خود طرد كرد.
۸- توسعه اقتصادی نامتوازن یا سرمایه تحریف شده
اگرچه برخی نظامهای سلطانی دورههایی از رشد اقتصادی قابل ملاحظهای را تجربه میكنند اما در دراز مدت شخصگرایی و فساد نظام سیاسی بر توسعه اقتصادی آنها تاثیر منفی برجای میگذارد. این حكومت به وسیله كنترل بر خدمات اساسی، مالكیت انحصاری كالاهای حیاتی، ضبط و محاصره آشكار اموال مردم و… كشور را اداره میكند. افزون بر این، نظام سلطانی مسولیت پذیری و پیش بینی پذیری را تضعیف كرده و مانع انباشت پیوسته سرمایه میشود. نظامهای سلطنتی در صورتی شانس بقا دارند كه بتوانند از منابع قابل ملاحظهای استفاده كنند كه به نیروی كار صنعتی، طبقه كارفرما، دستگاه اداری مدرن، شهرنشینی و گسترش آموزش و پرورش نیاز دارند.۲۵به همین دلیل رضاشاه و محمدرضا شاه جهت تثبیت قدرت خود اقدام به توسعه ادارات كشور، ایجاد سازمانهای نظامی نوین، مدرن كردن حمل و نقل و ارتباطات، ایجاد دانشگاه و مراكز علمی جدید و … كردند. ولی باید توجه داشت كه اگر رضاشاه و پسرش اقدام به نوسازی كشور كردند، توسعه را تا آنجا میخواستند كه قدرت آنها را كاهش ندهد. چنانكه محمدرضا پهلوی از ۱۳۴۹.ش موانعی در مسیر توسعه اقتصادی كشور به وجود آورد چراكه به تدریج طبقه متوسط و بورژوایی در حال شكلگیری بود كه برای قدرت رژیم خطرناك تلقی میشد. به همین دلیل شاه سیاستهایی از قبیل سهیم كردن كارگران در كارخانهها، مبارزه با گرانفروشی و … را به وجود آورد. از طرف دیگر رژیم پهلوی توسعهای را خواستار بود كه تحت نظارت و كنترل خودش باشد نه اینكه توسط عدهای دیگر برنامهریزی و اجرا شود. برهمین اساس برخی سیاستها و برنامهریزیهای اقتصادی كشور- مانند برنامه پنجم- با صلاحدید محمدرضا شاه تغییر كردند. به طور كلی در زمان حكومت پهلوی ملاحظات سیاسی در تدوین، اجرا و نظارت برنامهها و استراتژیهای توسعه دخیل بودند. با نگاهی به خاطرات اسدالله علم در زمینه اصلاحات ارضی و خاطرات علی نقی عالیخانی در زمینه برنامهریزی اقتصادی(۴۹-۱۳۴۱.ش) این مساله به وضوح مشاهده میشود. علاوه بر موارد فوق توسعه و نوسازی كشور همگام با فساد گستردهای بود كه در ادامه به آن پرداخته میشود.
۹- فساد
با بررسی نظامهای سلطانی به نظر میرسد كه یكی از ویژگیهای ذاتی این نوع نظامها فساد میباشد. چنانكه برخی كلاینتالیسم(به عنوان یكی از ویژگیهای سلطانیسم) را به فساد و قانون شكنی تعبیر میكنند.۲۶ اكثر متخصصان سیاسی همانند هانتینگتون قائل به ویژگی فساد این نوع نظامهای میباشند۲۷و آنها را دوقلوهای جدانشدنی میدانند. به عنوان مثال در زمان محمدرضا شاه فساد رسمی چشمگیری وجود داشت تا آنجا كه بسیاری از مقامهای دولتی و سیاستمداران درگیر اختلاس و خرید و فروش مشاغل دولتی بودند كه این حالت تا سطوح پایین سلسله مراتب اداری و نظامی را نیز در بر میگرفت.۲۸رشد اقتصادی دهه ۱۹۶۰.م همراه با سربرآوردن سلطانیسم اوضاع را وخیمتر كرد و درآمدهای سرشار نفتی در دهه ۱۹۷۰.م همراه با اوج گیری سلطانیسم، فساد رسمی را به سطح بیسابقهای رساند.۲۹ این فساد شامل اختلاس و رشوه خواری در سطح گسترده به خصوص در راس حكومت، شركت خانواده پهلوی در سهام كارخانهها و موسسات خصوصی و دولتی، فساد اداری و اخلاقی … میشد. به دلیل فساد خانواده حاكم پهلوی برخی خانوادههای دیگر نیز نظیر ثابت، خیامی، طوفانیان و… به ثروتهای كلانی دست یافتند.
۱۰ – بحران حاكمیت
از دیگر ویژگیهای نظامهای سلطانی در سراسر تاریخ معاصر موضوع استقلال مبهم آنهاست چراكه آنان اغلب مورد احترام همسایگان قدرتمندتر خود قرار نداشتند. بنابراین از نظر توسعه سیاسی، این حكومتها بحرانهای حاكمیت مداومی را متحمل نشدهاند.۳۰ ایران در زمان پهلوی با اكثر كشورهای همسایه به خصوص عراق رابطه خوبی نداشت و كشورهای همسایه ضعیفتر مانند قطر، امارات متحده عربی و… به دلیل قدرتمندی ایران و حمایت آمریكا از رژیم پهلوی از آن اطاعت میكردند و حتی الامكان اختلافات خود با رژیم ایران را بروز نمیدادند. با این وجود ایران در زمان رژیم پهلوی به دلیل وابستگی چندین بار مورد اشغال نیروهای خارجی قرار گرفت. علاوه بر این رژیم پهلوی به دلیل وابستگی، جهت كنترل جامعه به سركوب و خشونت روی آورد. چنانكه در طول دوران پهلوی چندین نیروی سركوب از جمله ساواك، گارد جاویدان، بازرسی شاهنشاهی و… تشكیل شد و نیروهای نظامی ایران به صورت تصاعدی گسترش یافت. اما در مجموع باید گفت این نوع نظامها- نظیر رژیم پهلوی- به دلیل بحران حاكمیت هنگامی كه با چالشهای جدی فرهنگی و ایدئولوژیكی روبرو شوند، به سرعت فرو میپاشند.۱۱- آینده مبهم نظامهای سلطانی
به دلیل میراث ویرانگر نظام سلطانی از قبیل فساد جامعه و عدم مشروعیت افراد و نهادها، فقدان دستگاه بروكراسی، پلیس و ارتش قدرتمند و متكی به خود، گستردگی عادات خشونت، بی اعتمادی و فقدان همبستگی اجتماعی، آینده این نوع نظامها مبهم میباشد و احتمال اینكه این نظام بعد از انقلاب به دموكراسی روی آورند آسان نخواهد بود.۳۱به طور كلی رژیم سلطانی از یك سو به علت بی اعتنایی به پایههای مشروعیت سنتی خود و از سوی دیگر به علت حذف كلیه گروههای صاحب امتیاز از صحنه سیاسی و اجتماعی، رژیمی فاقد مشروعیت و بدون پایگاه طبقاتی است. در چنین ساختی كه فضای سیاسی آن بسیار تنگ شده و جامعه مدنی مستقلی شكل نگرفته، علی القاعده نظام آینده خصلتی توده وار و پوپولیستی به خود میگیرد. چنانكه حكومت بعدی ایران(بعد از سقوط رژیم پهلوی) ماهیتی نسبتا پوپولیستی داشت.
به هر حال دولت سلطنتی رضاشاه و محمدرضا شاه حكومتهایی بودند كه نتوانستند كار ویژه و نقش خود را به درستی انجام دهند.
●پاتریمونیالیسم(Patrimonialism)
نظریه پاتریمونیالیسم نیز در زمره نظریات سلطانیسم قرار دارد، به همین دلیل این نظریه در متن نظریه سلطانیسم مورد تحلیل قرار میگیرد. بدیهی است اغلب ویژگیهای نظام پاتریمونیال با نظریه سلطانیسم مشترك میباشد.
حكومت پاتریمونیال به معنای گسترش حوزه خانوادگی حاكم است كه در آن رابطه میان حاكم(شاه) و مقامات دولتی براساس اقتدار پدری و وابستگی فرزندی است.۳۲در مركز مدل پاتریمونیال این ایده وجود دارد كه پدران و شوهران، كارفرمایان، معلمان و غیره همگی نماینده یا مدل كوچكی از قدرت دولتی هستند كه تنها منافع نخبگان پاتریمونیال را نمایندگی میكند. به عبارت دیگر این مدل دولت را منبع یا نقطه تمركز قدرت تصور میكند كه در هر سطح یا حوزهای نظیر خانواده دولت، آموزش، تولید و … یكسان است.۳۳ پاتریمونیالیسم یك ساختاری سیاسی است كه به شدت غیررسمی بوده و خصلت شخصی دارد و در آن ساختار دولت ادامه حاكم و دربار محسوب میگردد. در پاتریمونیالیسم امتیازاتی از ناحیه دولت توزیع میشود كه اگر دولت خصلت رانتی بودن را دارا باشد این امتیازات و مزایا تشدید خواهد شد. مولفههای نظامهای پاتریمونیال عبارتند از:
وابستگی كامل نظام دیوانسالارانه به شخص پادشاه و فردی بودن روند تصمیمگیری كه موجب شخصی شدن كامل اقتدار میگردد.
پادشاه تحت تاثیر اطرافیان و نزدیكان قرار دارد لذا درباریان و مردم به منظور تقرب به شخص پادشاه و اثرگذاری بر تصمیمات وی همواره در التهاب نوعی مبارزه قدرت پنهان به سر میبرند.
پادشاه به منظور تثبیت موقعیت و حفظ حاكمیتش به رقابتهای پنهان و آشكار در اطراف خود دامن میزند و برای جلوگیری از شكلگیری قدرتی نمایان و خارج از سپهر حاكمیت اعضای خویش، همواره در اعطای مناصب به اطرافیان و گرفتن آن به میزان سرسپردگی افراد توجه دارد.
اتكا به نیروهای نظامی و مسلح و امنیتی. به نظر ماكس وبر این كه تا چه حد یك قشون از ماهیت پاتریمونیال برخوردار است محكی صرفا اقتصادی دارد كه این امر نیز از ارتباط مستقیمی با تجهیز و تغذیه قشون از ذخایر و منابع حكمران برخوردار میباشد. هرقدر این امر گستردهتر و كاملتر باشد به همان نسبت ارتش پاتریمونیال بدون قید و شرط در اختیار حاكم قرار دارد.۳۴ بدون تردید ارتش ایران در دوران پهلوی ماهیتی پاتریمونیال داشت چراكه در این دوران نظامیان از انواع حمایتهای اقتصادی اعم از واگذاری زمین، وامها و پاداشهای كلان و مزایا برخوردار بودند.
استفاده از مشروعیت دینی برای تثبیت پایههای اقتدار(علاوه بر استفاده از نیروهای نظامی و سركوب). به گفته موسكاسیمان مذهب مقوم نظام پاتریمونیال است. نظام پهلوی به خصوص محمدرضا شاه از سنت و مذهب مانند توسل به امامان، رابطه با برخی علمای اسلام و… جهت مشروعیت خود استفاده میكرد.
تعارض: در نظام پاتریمونیال از یك سو به دلیل افزون خواهی مزدوران لشگری و غلامان سرسپرده و از سوی دیگر نارضایتی مردم از روند پیوسته رو به تزاید اخذ مالیات تعارض به وجود میآید. این قبیل نارضایتیها بعضا موجبات شكلگیری اعتراضات كاریزمایی در اشكال موعدگرایی و هزارهگرایی میگردد۳۵چنانكه انقلاب اسلامی به رهبری فردی با خصوصیات كاریزما و با اهداف بازگشت به اسلام، ایجاد حكومت اسلامی و… به پیروزی رسید. برخی ویژگیهای دیگر پاتریمونیالیسم مانند حامی پروری، فقدان پایگاه اجتماعی و … به دلیل اشتراك با سلطانیسم تكرار نمیشود.
به طور كلی فرهنگ و نگرش سیاسی گروههای حاكم بنا به دلایل تاریخی، اجتماعی و روانشناختی، نگرش پاتریمونیالیستی بوده كه در آن ساخت قدرت به عنوان رابطه عمودی و آمرانه از بالا به پایین میان حكام و مردم برقرار بوده است. براساس این فرهنگ شخص حاكم، موجودی برتر، قهرمان و بیهمتا به شمار رفته و به نحوی از قداست برخوردار بوده است. از آنجا كه قدرت او كاملا مطلق تصور نمیشده و او محدود به سنت و مذهب بوده بنابراین نمیتوانسته خودكامه باشد.۳۶رضاشاه و محمدرضا شاه با خصلتهای پاتریمونیال یعنی با حفظ سنتهای سیاسی و اقتدار خویش، رابطه آمرانه با مردم و… اقدام به نوسازی و اصلاح كشور كردند ولی با شكست مواجه شدند چراكه توسعه كشور نیاز به یكسری شرایط و پیش زمینهها از قبیل توسعه سیاسی، وجود یك پایگاه اجتماعی برای دولت و… (علاوه بر زمینههای تاریخی) داشت كه این دولتها به دلیل خصلتهای پاتریمونیالی فاقد آن بودند. رضاشاه با گرایشهای پاتریمونیال سرمایهداری، دولتی را با الگوهای خارجی از جمله ایتالیای فاشیست، آلمان نازی و تركیه آتاتورك طراحی و به صنعتی كردن كشور پرداخت.۳۷ نتیجه مستقیم این مساله چیزی جز عدم توسعه همه جانبه كشور نبود. گرچه میتوان گفت ایجاد دولت مدرن و سقوط سلسله قاجار پایان پاتریمونیالیسم در ایران تلقی میگردد اما در ایران، ساخت پاتریمونیالی قدرت كه نمونه آرمانی دولت در سرتاسر تاریخ ایران بود حتی با ورود دولت مطلقه پایان نیافت بلكه در قالب سلطانیسم باز تولید شد. به طوری كه عدم نهادینگی سیاسی، تعدد ساختار، تقابل ساختهای سنتی و مدرن، استقلال پایین دولت به علت سازمان درون ساختی، بحران نفوذ دولت و پیچیدگی جامعه ایران، فقدان توانایی استخراجی و توزیعی دولت را میتوان با این نظریه در باز تولید آن یعنی سلطانیسم یا همان نئوپاتریمونیالیسم توضیح داد. در نگاه اجمالی به این نظریه میتوان گفت كه نظریه سلطانیسم(یا همان نئوپاتریمونیالیسم) میتواند یكی از مستحكمترین نظریات جهت تبیین دولت پهلوی باشد چراكه به گفته خوان لینز هیچ ساختاری به طور آرمانی در این نوع نظامها جای نمیگیرد.۳۸
به نظر میرسد خصوصیات این نوع دولتها به ویژگیهای دولتهای مطلقه بسیار نزدیك بوده و به نوعی همان دولت مطلقه با عناوین دولتهای سلطانی میباشند. به همین دلیل شاید در نگاه اول عنوان سلطانیسم هیچگونه همخوانی با دولتهای مدرن نداشته باشد اما از لحاظ محتوایی ویژگیهای دولتهای جدید را در بردارد.
این نظریه هیچگونه استقلالی برای جامعه در مقابل دولت در نظر نمیگیرد و دولت ایران در این دوره از نوعی استقلال كامل از مردم برخوردار است. با این وجود حكومت ایران علی رغم گستردگی و فراگیری ابزارهایش اغلب نمیتوانست كل قدرت واقعی جامعه را دارا باشد. به عبارت دیگر دولت ایران علی رغم استقلالی كه از جامعه داشت یك دولت قوی نبود. بنابراین با تاكید صرف بر روی قدرت دولت ایران نمیتوان ماهیت تناقض و تضاد میان دولت و جامعه را كه زمینه سقوط محمدرضا شاه در سال ۱۹۷۹ را فراهم ساخت تبیین كرد.۳۹به عبارت دیگر دولت ایران دارای قدرت مطلقهای نبود كه بتواند جامعه را كنترل كند به همین دلیل دچار بحران نفوذ ومشروعیت شد و همین مساله زمینه سقوط آن را فراهم ساخت.
گرچه نظام پهلوی بیشتر به عوامل عقلانی و بروكراتیك، جهت كسب مشروعیت توجه داشت اما از سنت و مذهب(علیرغم مذهب ستیزی) جهت تثبیت اقتدار خود بهره زیادی میبرد. رژیم پهلوی بدین طریق قصد داشت مشروعیت چند وجهی: عقلانی، قانونی، سنتی و حتی كاریزمایی(فره ایزدی) كسب كند كه در همه آنها ناكام ماند.
حسن شمسینی غیاثوند
پی نوشتها
خوان لینز و هوشنگ شهابی، نظامهای سلطانی،ترجمه: منوچهر صبوری، تهران، نشر و پژوهش شیرازه، ۱۳۸۰، صص۱۱-۸
همان، ص۲۰
باید توجه داشت كه واژه پدرسالاری(Patriarchy) سابقه زیادی در متون سیاسی دارد. چنانكه كتابی به همین عنوان توسط رابرت فیلمر در قرن شانزدهم تدوین یافته است او در كتاب خود با شواهد نظری، عقلی، تاریخی و دینی ضمن مخالفت با نظریه آزادی طبیعی مردم به دفاع از قدرت طبیعی پادشاهان میپردازد و آنان را به عنوان پدران جامعه بر كرسی قدرت مطلقهای كه وی از قدرت پدر برداشت می كرد مینشاند. جان لاك در كتاب رساله اول خود به نقد این كتاب پرداخته است، چنانكه وی پدرسالاری را آخرین مانع برای ورود به جامعه مدنی می داند.(برای توضیح بیشتر بنگرید به مقاله فرشاد شریعت، جان لاك و اندیشه حكومت پدرسالار، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره ۴-۱۵۳، ،ص۱۱-۴)
سعید حجاریان، ساخت اقتدار سلطانی، آسیب پذیریها و بدیلها، اطلاعات سیاسی- اقتصادی،شماره ۲-۹۱، فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۴، ص۴۸
محمد حاجی یوسفی، همان، ص ۵۸
سعید حجاریان، همان، ص۴۸
خوان لینز، همان، ص۱۹
محمدعلی كاتوزیان، رژیمهای سلطانی، رژیم پهلوی در ایران، ترجمه: امیرمحمد یوسفی و محمد سید قائنی نجفی، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره ۴-۱۵۳، ص۱۲
خوان لینز، همان، ص۱۸
۱۰- عباس منوچهری، كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سلطانیسم ایرانی، تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره چهارم، زمستان ۱۳۷۶، ص۱۳
۱۱- محمدعلی كاتوزیان، همان، ص۱۵
۱۲- خوان لینز، همان، ص۴۹
۱۳- همان، ص۷۷-۱۷
۱۴- همان،صص۴۵-۴۴
۱۵- همان
۱۶- عباس منوچهری، همان، ص۱۴
۱۷- Marvin Zonis. The Political Elite of Iran (Princetion University Press, ۱۹۷۱) pp.۱۸۸-۱۸۹
۱۸- خوان لینز، همان، ص۵۲
۱۹- عباس منوچهری، همان، ص۱۷
۲۰- محمدعلی كاتوزیان، رژیمهای سلطانی: رژیم پهلوی در ایران، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره ۴-۱۵۳، همان، ص۱۸
۲۱- خوان لینز، همان، ص۱۳۷
۲۲- همان، صص۴۴-۳۵
۲۳- همان، ص۸۷
۲۴- برای توضیح فعالیتهای بنیاد پهلوی و امثال این بنیادها بنگرید به آثار ذیل:۱- سازمان برنامه و بودجه، مقدمه لایحه بودجه كل كشور(تهران، سازمان برنامه و بودجه ۱۳۵۸) ۲- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمدگل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی۱۳۷۹ ص۹-۵۳۷، ۳- رابرات گراهام، ایران سراب قدرت، ترجمه: فیروز فیروزنیا، تهران، سحاب كتاب، ۱۳۵۸ صص۲۰۹-۱۷۰
۲۵- خوان لینز، همان، صص۶۵-۵۶
۲۶- كاظم علمداری، حامی پروری، مشخصه قدرت سیاسی، ایران فردا، شماره ۴۴، تیر ۱۳۷۷، ص۱۲
۲۷- برای توضیح بیشتر بنگرید به كتاب خاطرات علی عالیخانی، تهران، مركز، ۱۳۸۰ و مقاله سیاستهای اقتصادی قبل از انقلاب، ولی نصر، ترجمه: حسن شمسینی غیاثوند، روزنامه انتخاب، ۷-۵/۶/۱۳۸۱
۲۸- ساموئل هانتینگتون، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران، قلم، ۱۳۷۵
۲۹- محمدعلی كاتوزیان، همان، ص۲۴
۳۰- خوان لینز، همان، صص۷۳-۶۸
۳۱- همان، ص ۱۱۰-۱۰۷
۳۲- Bill. J. and Leiden. Political in the middle East.(Boston; Little Brown , ۱۹۸۴)pp.۲۰۳-۲۱۱
۳۳- حاجی یوسفی، همان، ص ۶۱
۳۴- ماكس وبر، اقتصاد و جامعه، ترجمه: عباس منوچهری و دیگران تهران، مولی، ۱۳۷۴، ص۳۵۸
۳۵- علیرضا شجاعی زند، همان، ص۳۵
۳۶- حسین بشیریه، جامعه مدنی، صص ۳۱-۱۹
۳۷- Mohammad Reza Ghods. Iran in the Twentieth Century: A Piolitical History, Lynne Rienner Publication. United States of America ۱۹۸۶, p. ۱۰۸
۳۸- خوان لینز، همان، ص۲۲
۳۹- حاجی یوسفی، همان، ص۶۱
پی نوشتها
خوان لینز و هوشنگ شهابی، نظامهای سلطانی،ترجمه: منوچهر صبوری، تهران، نشر و پژوهش شیرازه، ۱۳۸۰، صص۱۱-۸
همان، ص۲۰
باید توجه داشت كه واژه پدرسالاری(Patriarchy) سابقه زیادی در متون سیاسی دارد. چنانكه كتابی به همین عنوان توسط رابرت فیلمر در قرن شانزدهم تدوین یافته است او در كتاب خود با شواهد نظری، عقلی، تاریخی و دینی ضمن مخالفت با نظریه آزادی طبیعی مردم به دفاع از قدرت طبیعی پادشاهان میپردازد و آنان را به عنوان پدران جامعه بر كرسی قدرت مطلقهای كه وی از قدرت پدر برداشت می كرد مینشاند. جان لاك در كتاب رساله اول خود به نقد این كتاب پرداخته است، چنانكه وی پدرسالاری را آخرین مانع برای ورود به جامعه مدنی می داند.(برای توضیح بیشتر بنگرید به مقاله فرشاد شریعت، جان لاك و اندیشه حكومت پدرسالار، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره ۴-۱۵۳، ،ص۱۱-۴)
سعید حجاریان، ساخت اقتدار سلطانی، آسیب پذیریها و بدیلها، اطلاعات سیاسی- اقتصادی،شماره ۲-۹۱، فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۴، ص۴۸
محمد حاجی یوسفی، همان، ص ۵۸
سعید حجاریان، همان، ص۴۸
خوان لینز، همان، ص۱۹
محمدعلی كاتوزیان، رژیمهای سلطانی، رژیم پهلوی در ایران، ترجمه: امیرمحمد یوسفی و محمد سید قائنی نجفی، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره ۴-۱۵۳، ص۱۲
خوان لینز، همان، ص۱۸
۱۰- عباس منوچهری، كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و سلطانیسم ایرانی، تاریخ معاصر ایران، سال اول، شماره چهارم، زمستان ۱۳۷۶، ص۱۳
۱۱- محمدعلی كاتوزیان، همان، ص۱۵
۱۲- خوان لینز، همان، ص۴۹
۱۳- همان، ص۷۷-۱۷
۱۴- همان،صص۴۵-۴۴
۱۵- همان
۱۶- عباس منوچهری، همان، ص۱۴
۱۷- Marvin Zonis. The Political Elite of Iran (Princetion University Press, ۱۹۷۱) pp.۱۸۸-۱۸۹
۱۸- خوان لینز، همان، ص۵۲
۱۹- عباس منوچهری، همان، ص۱۷
۲۰- محمدعلی كاتوزیان، رژیمهای سلطانی: رژیم پهلوی در ایران، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره ۴-۱۵۳، همان، ص۱۸
۲۱- خوان لینز، همان، ص۱۳۷
۲۲- همان، صص۴۴-۳۵
۲۳- همان، ص۸۷
۲۴- برای توضیح فعالیتهای بنیاد پهلوی و امثال این بنیادها بنگرید به آثار ذیل:۱- سازمان برنامه و بودجه، مقدمه لایحه بودجه كل كشور(تهران، سازمان برنامه و بودجه ۱۳۵۸) ۲- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه: احمدگل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نی۱۳۷۹ ص۹-۵۳۷، ۳- رابرات گراهام، ایران سراب قدرت، ترجمه: فیروز فیروزنیا، تهران، سحاب كتاب، ۱۳۵۸ صص۲۰۹-۱۷۰
۲۵- خوان لینز، همان، صص۶۵-۵۶
۲۶- كاظم علمداری، حامی پروری، مشخصه قدرت سیاسی، ایران فردا، شماره ۴۴، تیر ۱۳۷۷، ص۱۲
۲۷- برای توضیح بیشتر بنگرید به كتاب خاطرات علی عالیخانی، تهران، مركز، ۱۳۸۰ و مقاله سیاستهای اقتصادی قبل از انقلاب، ولی نصر، ترجمه: حسن شمسینی غیاثوند، روزنامه انتخاب، ۷-۵/۶/۱۳۸۱
۲۸- ساموئل هانتینگتون، سامان سیاسی در جوامع دستخوش دگرگونی، ترجمه: محسن ثلاثی، تهران، قلم، ۱۳۷۵
۲۹- محمدعلی كاتوزیان، همان، ص۲۴
۳۰- خوان لینز، همان، صص۷۳-۶۸
۳۱- همان، ص ۱۱۰-۱۰۷
۳۲- Bill. J. and Leiden. Political in the middle East.(Boston; Little Brown , ۱۹۸۴)pp.۲۰۳-۲۱۱
۳۳- حاجی یوسفی، همان، ص ۶۱
۳۴- ماكس وبر، اقتصاد و جامعه، ترجمه: عباس منوچهری و دیگران تهران، مولی، ۱۳۷۴، ص۳۵۸
۳۵- علیرضا شجاعی زند، همان، ص۳۵
۳۶- حسین بشیریه، جامعه مدنی، صص ۳۱-۱۹
۳۷- Mohammad Reza Ghods. Iran in the Twentieth Century: A Piolitical History, Lynne Rienner Publication. United States of America ۱۹۸۶, p. ۱۰۸
۳۸- خوان لینز، همان، ص۲۲
۳۹- حاجی یوسفی، همان، ص۶۱
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست