چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
تبدیل نابازیگر به بازیگر و بازیگر به نابازیگر!
فیلم «هشتپا» در نگاه اول ادامهیی بر فیلم «ملاقات با طوطی» به شمار میآید. آیا این مساله آگاهانه بوده؟
از چه جنبهیی آن را شبیه «ملاقات با طوطی» میدانید...
در هر دو فیلم چند زن در محور اصلی قصه هستند که با همدستی هم تصمیم به انجام کاری میگیرند، در «ملاقات با طوطی» قرار است شوهر یکی را از اعدام نجات بدهند و در «هشتپا» هم دست به اختلاسی بزرگ میزنند. در واقع حضور چهار زن در هر دو فیلم که هدف مشترکی را دنبال میکنند باعث بروز این شباهت شده است...
از این لحاظ شاید بتوان شباهتی بین دو فیلم مشاهده کرد، اما تاکیدی برای اینکه «هشتپا» ادامهیی بر «ملاقات با طوطی» باشد نداشتهام. به هر حال چهار تا از بازیگرهای اصلی «ملاقات با طوطی» در این فیلم هم حضور دارند. مهتاب کرامتی، ماهایا پطروسیان، محمدرضا فروتن و محمدرضا داوودنژاد در هر دو فیلم حضور دارند. این قضیه هم شاید یکی از دلایل به وجود آمدن شباهت شده است و قضیه ارتباط این آدمها با کارهای خلاف هم دلیل دیگر شباهت است. به غیر از اینها فکر نمیکنم بتوان نقاط مشترکی بین این دو فیلم پیدا کرد.
به هر حال همین مواردی هم که اشاره کردید دلایل کوچکی نیستند، اما نکته اینجاست که فیلم «ملاقات با طوطی» به رغم ارزشهایی که داشت در گیشه شکست خورد و شما با توجه به این اتفاق باز هم فیلمی در همان حال و هوا ساختید...
من فکر نمیکنم که «ملاقات با طوطی» به دلایل مربوط به خودش در گیشه شکست خورد و فروش خوبی نکرد. فروش این فیلم خیلی بیشتر میتوانست باشد ولی به دلایلی که به خود فیلم بر نمیگشت فروش چندانی نداشت.
آیا مشکل تعداد محدود سینماهای فیلم بود؟
مشکلات متعددی وجود داشت که به نظرم الان وارد شدن به این مبحث مثل وارد شدن به ماجراهای «هشتپا»یی است. چون یکسری ماجراهای «هشتپا»یی باعث شد که «ملاقات با طوطی» در گیشه شکست بخورد. در نتیجه من آن فیلم را یک تجربه شکست خورده نمیدانم، بلکه معتقدم «ملاقات با طوطی» آزادترین فیلمی است که من ساختهام. و به همین دلیل تجربه دوباره فیلم ساختن با بازیگرهای آن فیلم یا وارد شدن به دنیای دار و دسته آدمهای خلافکار را الزاما کار غیرجذابی نمیدانم و «هشتپا» نشان داد که تماشاگران با این نوع فیلمها ارتباط خوبی برقرار میکنند.
چطور شد که برای فیلم «هشتپا» هم با چند تا بازیگرهای «ملاقات با طوطی» همکاری کردید، آیا شیوه بازی آنها را بیشتر میپسندید؟
ما یک تجربهیی را در «ملاقات با طوطی» با بازیگران حرفهیی شروع کردیم که فکر میکنم در فیلم «هشتپا» نسبتا به کمال رسید. این هم بر میگردد به شیوه کار من که چون چند تا فیلم را با حضور نابازیگرها ساخته بودم و تقریبا توانسته بودم با نابازیگرها آن طراوت و سرزندگی لحظه به لحظه روزمره زندگی را روثیتپذیر کنم و به قول کیارستمی ثبت کنم، خیلی دلم میخواست که این تجربه را یک طوری وارد سینمای حرفهیی کنم و بتوانم استاندارد بازیگران سینمای حرفهیی را هم به این سطح از طراوت و سرزندگی و گرمای انسانی برسانم. فیلم «ملاقات با طوطی» شروع خوبی برای دستیابی به این تجربه بود و تا یک جاهایی توانستیم پیش برویم ولی در فیلم «هشتپا» تقریبا تا حدود زیادی فکر میکنم به آن نتیجهیی که میخواستم رسیدهام.
تفاوت کار با نابازیگر و بازیگر حرفهیی از نظر شما در چیست؟
وقتی با یک نابازیگر کار میکنیم دیگر قرار نیست شخصیتی خلق شود. چون آدمها برحسب آنچه هستند یعنی از لحاظ رفتار، گفتار، حالات، لحن، نحوه حضور و سرعت بازی همانطوری که هستند مقابل دوربین قرار میگیرند و با نابازیگر لازم نیست روی این موارد کار کنیم، چون قرار است با نحوه حضور آن نابازیگر نقش را بسازیم. در واقع نابازیگر مثل غذای پخته است که فقط باید آن را سرو کنیم ولی در کار با بازیگر حرفهیی باید غذا را بپزیم.
اتفاقا به نظر میآید کار با نابازیگر مشکلتر از کار با بازیگر حرفهیی باشد؟
این مساله بستگی به روش کار هر کارگردانی با بازیگرانش دارد و در مورد همه یکسان نیست. یعنی بستگی به این دارد که هر کارگردانی چگونه با بازیگرانش ارتباط برقرار میکند. برای من کار با نابازیگر سخت نیست. چون اصلیترین کاری که میکنم این است که اولا خوب نابازیگر را بشناسم و بعد فضای سنگین شرایط فیلمبرداری را به نحوی برایش سبکتر کنم یا آن را حذف کنم. در واقع سعی میکنم شرایطی فراهم کنم که نابازیگر راحت باشد و در یک حالت نیمه هوشیارییی در قالب آن نقش و متناسب با ظرفیتهای خودش او را پیش میبرم تا در آن فضای سبک شده و آماده شده بتواند راحت عمل کند. ولی در کار با بازیگر حرفهیی قرار است مثلا با محمدرضا فروتنی کار کنم که همان موقع شاید از سر صحنه یک فیلم دیگر آمده و حالا باید از قالب نقش قبلی بیرون بیاید و در فیلم من نقش آدم دیگری را بازی کند و همین کار را مشکلتر میکند. در حالی که از نابازیگر نمیخواهیم که یک نقش دیگر را بازی کند ولی از بازیگر میخواهیم که یک آدم دیگری شود و در قالب نقش و کاراکتر فیلم ما فرو برود. و از آنجایی که معمولا بازیگرها نمیتوانند کاملا یک آدم دیگری بشوند چون یا نقش را پیدا نمیکنند یا عمیقا به آن نمیرسند به همین خاطر آثار تصنع و کمی تکلف را نسبتا در بازیها مشاهده میکنیم.
بنابراین من در فیلم «ملاقات با طوطی» و «هشتپا» تا جایی که ممکن بود سعی کردم این تصنع و این تکلف نسبی را از بازی بازیگران حرفهیی حذف کنم و آن طراوت و سرزندگی و گرمای انسانی فیلمهایی را که با نابازیگران ایجاد کرده بودم توسط این بازیگران به وجود بیاورم، که به هر حال کار سختی بود. یعنی این کار برای من سختتر بود از کارکردن با نابازیگر، چون در واقع این بازیگران هر کدام باید از خودشان خالی میشدند و از یک آدم دیگری پسر میشدند و یک نفر دیگری میشدند. در کل فکر میکنم تجربه خوبی بود و اگر این مساله بتواند با آن سرزندگی و گرما و جایی که در کار با نابازیگر میتوان به آن رسید در کار با بازیگران هم اتفاق بیفتد خیلی خوب است. یعنی ما بتوانیم تجربیات موفق در کار با نابازیگر را با یک شگردهایی با بازیگر حرفهیی انجام بدهیم آنچنان که بازیگر وقتی بازی میکند دیگر تصنعی بازی نکند و یک تجربه زندهیی جلوی دوربین اتفاق بیفتد.
به نظرم این اتفاق در فیلم «هشتپا» در مورد بازیگری مثل «ویشکا آسایش» افتاده است. یعنی میتوان گفت حضور این بازیگر هیچ ارتباطی با گذشته او ندارد و یک شخصیت جدیدی این وسط خلق شده است. حالا جدای از این مساله میخواستم راجع به این قضیه صحبت کنم که شما در بهترین فیلمهایتان «بچههای بد» و «نازنین» یک جوری از نابازیگرها بازی بازیگرانه گرفتهاید، مثلا در «بچههای بد» اصلا ما با نابازیگر مواجه نیستیم و آنهایی که میبینیم بازی میکنند و درست هم بازی میکنند. از سوی دیگر در فیلم «نازنین» از یک آرتیست بزرگ آن زمان یک جوری بازی گرفتهاید که انگار برای اولین بار تماشاگر این آدم را دیده است، چه طور به این روش رسیدهاید؟
منظور شما این است که از نابازیگرها طوری بازی گرفتهام که انگار بازیگر است و برعکس با بازیگر طوری کار کردهام که انگار نابازیگر است؟
بله و این بهترین و درستترین شکلی است که میتواند اتفاق بیفتد.
مساله اصلی برای من در آوردن و ایجاد تجربه زنده جلوی دوربین است. این تجربه زنده به لحن، نحوه ادای دیالوگ، موسیقی گفتار، حالتها و رفتارهای یک بازیگر یا نابازیگر مربوط میشود. در واقع نکته مهم این است که هم از نابازیگر و هم از بازیگر بتوان بازییی گرفت که اینبازی گرمای انسانی و طراوت و سرزندگی رفتار روزمره را داشته باشد. یعنی این تنوع و انعطافپذیری که معمولاً ما در زندگی داریم همه اینها در بازی بازیگر دیده و احساس شود. نکته اصلی این است که هم بازیگر و هم نابازیگر بالاخره باید برسند به نقطهیی که باورپذیر بازی کنند و از تصنع و تکلف دور شوند.
منبع : روزنامه اعتماد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست