چهارشنبه, ۱۸ مهر, ۱۴۰۳ / 9 October, 2024
مجله ویستا


ارج‌گذاری به انسان از بدو آفرینش او


ارج‌گذاری به انسان از بدو آفرینش او
حقوق بشر، مواردی طبیعی است كه آدمی به حكم فطرت خویش و برای تداوم حركت تكامل فطری خود، بدان نیاز دارد. بنابر‌این معتقدیم كه حقوق بشر فراتر از هر آن چیزهایی است كه از آن‌ها با عنوان حقوق یا مسائل دیگری یاد شده یا مطرح می‌گردد و می‌توان از آن‌ها به حق پرسش دینداری، حق حمایت‌های اخلاقی و حتی حق وصول آیینی استوار و از این قبیل یاد كرد.
همین حق است كه در جهت نیاز به پیامبران و این‌‌كه دین از الطاف خداوند به انسان و خداوند بلندمرتبه خود سرچشمه لطف و رحمت است، مبنای استدلال قرار می‌گیرد؛ به‌طوری‌كه می‌توان نتیجه گرفت كه وجوب بعثت انبیا، وجوبی لطفی است كه در این زمینه وارد جزئیات بیشر نمی‌شویم.
ولی به‌هرحال بی‌مناسبت نیست كه به برخی حالت‌های طبیعی كه انسان بنابر طبیعت خود و در راستای تداوم حركت تكاملی‌اش بدان نیاز دارد، گریزی داشته باشیم. این مجموعه نیازها را می‌توان در نیازهای مادی، عقلی، اخلاقی، حقوقی و فرهنگی خلاصه كرد.
الف. نیازهای مادی
شامل نیازهای طبیعی مانند: غذایی، امنیت، پوشاك، تأمین بهداشت و هر آن‌چه كه انسان را مثابه فردی فعال در جامعه سرپا نگاه می‌دارد؛ البته بر‌آوردن نیازهای جنسی، گرایش‌های حفظ نسل، زاد‌‌و‌‌ولد و حمایت‌های دوران كودكی و مادی نسل بـشر كه برای بقای پـویا و فـعال خـود بـدان نیازمند است، را نـیـز دربرمی‌گیرد.
ب. نیازهای عقلی ـ معنوی
شامل نیاز به آزادی اندیشه، رشد عقلی و تأمل آزاد در جهان هستی و رشد حس فلسفی و تقویت منطق در به تصویر كشیدن اشیا و جملگی نیازهای انسانی اصیلی است كه نمی‌توان آن‌ها را نادیده گرفت.
ج. نیازهای اخلاقی
شامل گرایش‌ها و تمایلات طبیعی در وجود انسان و مواردی كه به پاسخ‌های مناسب نیاز دارد؛ همچنین نیاز به تربیت واقعی و فراهم آوردن محیط مناسب برای رشد حس زیبا‌ شناختی و اخلاقی و نفی هر آن‌چه با پاكی و صفای فطرت همسویی ندارد و تدارك فضای فطری اصیل كه نیازهایی اصیل و اساسی است. بی‌تردید از جمله این گرایش‌ها وتمایلات اخلاقی، گرایش‌های دینی انسان و دینداری و تدین در‌برابر پروردگار یكتا است.
د. نیازهای حقوقی ـ فرهنگی
به معنای نیاز انسان به تشكیل جامعه و قوانین و اصول موقت یا در‌مورد نیاز برای شكل‌گیری این جامعه است و از آن‌جا كه نیاز انسان در وصول به مطمئن‌ترین راه‌ها برای تحقق گرایش فطری او یعنی خوشبختی و سعادت است، بنابراین به‌نوبه خود نیازمند برآوردن نیازهای حقوقی به بهترین شیوه‌ها و روش‌ها نیز می‌باشد.
معیارهای تشخیص حقوق انسانی
از این زمینه معیار و ملاك‌هایی مانند: عرف و عقلا، قانون و دین، مصلحت و مفسدت، لذت و درد، عواطف و عقل، مقتضیات عدالت و از این قبیل مطرح شده یا می‌شود. این موارد خود یا سرچشمه حق به شمار می‌روند یا پرده از آن برمی‌گیرند یا از لوازم آنند یا بالاخره در نوع دیگری از پیوند با حق هستند؛ ولی به‌هر‌حال برای تشخیص این‌كه امری حق یا ناحق است، باید به دو نكته ذیل توجه كرد:
▪یكم: معنای حق و معنای انسان و گرایش‌ها و نیازهای اصیل او.
▪دوم: این‌كه معیار یا ملاكی را در نظر بگیریم كه به‌رغم برخورداری انسان از طبع‌های اجتماعی گوناگون در‌مورد وی مصداق داشته باشد؛ در غیر این‌صورت ویژگی عام و تمام مشمول طبیعت حق را كه به‌مثابه یك موضوع انسانی محض است، نادیده گرفته‌ایم.
بدین ترتیب معیار یا ملاكی كه نیاز طبیعی و ثابت انسان با ویژگی تكاملی و فطری‌اش را نمایندگی كند، كدام است؟
در پاسخ به این پرسش، جز از وجدان فكری و اخلاقی نمی‌‌توان نام برد و اگر فقط به وجدان اخلاقی كه در هر انسان می‌توان سراغ گرفت، بسنده كنیم، بدون تردید می‌توانیم اصول حقوق انسانی را اجمالاً كشف كنیم. از آن به بعد نیز می‌توان به تفاوت و اختلاف مصداق‌ها و موارد انطباق هر كدام پرداخت و دریافت كه وجدان، ما را به وسیله‌ای برای احراز درستی این مصداق‌ها رهنمون می‌شود تا در نتیجه، جزئیات بیشتری از این حقوق فرارویمان قرار گیرد؛ چنان‌چه وجدان را به كناری نهیم، معیار یا ملاك دیگری برای شناخت نه تنها حقوق بلكه هرگونه معرفت انسانی نیز پیش رو نخواهیم داشت و در این صورت انسان را زندانی خود به همان شكلی در ذهن تصور می‌كنیم كه (باركلی) به تصویر كشید. انسان بی‌وجدان (به معنای اعم) فاقد ویژگی انسانی و در حقیقت تكه چوبی بیش نیست و چوب هم كه حقوق نمی‌خواهد.
ولی این وجدان چیست؟ چه‌بسا وجدان را نه به دلیل پوشیدگی كه به سبب روشنی بیش از حد نتوان تعریف كرد. وجدان حقیقتی است كه با آن برخورد داریم و جز بدان، نمی‌توانیم وجود آن را ثابت كنیم. كسی كه وجدان و حكم آن را منكر می‌شود، هرگز نمی‌توان او را به وجود آن قانع كرد.
با وجدان است كه می‌توان در زمینه احكام عقلی، كه پایه تمامی معرفت‌های ما را تشكیل می‌دهد، به قطعیت دست یافت و نیز به وسیله همین وجدان است كه می‌توان به حسن و قبح افعال همگان ایمان آورد و پایه‌های اخلاقی و اجتماعی را در وجود آن‌ها بنیان نهاد.
چه‌بسا نویسندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر بی‌آنكه بدانند، از خاستگاه وجدانی ـ فطری بدین كار پرداختند؛ هر چند آن‌ها مسأله حقوق را از ایمان به وجدان و مقتصیات آن جدا ساختند. وجدان همانی است كه حسن عدل و قبح ظلم، حق زندگی، آزادی و كرامت انسانی را مورد تاكید قرار می‌دهد؛ همچنین همانی است كه بر برابری انسانی نژادها، حقوق مادی، جنسیتی و ... انگشت می‌گذارد.
درباره نحوه رسیدن به مصداق‌های تفصیلی حقوق، تنها دو راه می‌توان در نظر گرفت:
▪راه نخست: بررسی و مطالعه تمامی رفتارهای انسانی و كنار گذاردن حالت‌های خاص و كشف رفتارهای مشترك به‌رغم گوناگونی شرایط است؛ البته معیار ناقصی است كه چه‌بسا نتوان آن را به عنوان یك كار تحقیقاتی تحقق بخشید؛ چنان‌كه حتی در صورت تحقق نیز شاید نتوان به نتایج قابل ذكری دست یافت.
▪راه دوم: دین، به اعتبار این‌كه وجدان، گواهی بر مبادی تصوری آن از طریق توان و قدرت عقلی انسان است تا رازهای نظام پرشكوه هستی و وجود مطلق و كامل آفریدگار این هستی را كشف كند؛ وجودی كه به ذات خود غنی، دانا، زنده، مهربان و سرشار از لطف است و به مقتضای لطف خود، دین را همراه پیامبران خود می‌فرستد تا جزئیات حقوق فردی و اجتماعی انسان‌ها را برای بشریت روشن سازند و شیوه بهتر و برتر برای حركت در جهت تكامل را فرا روی وی قرار دهند.
درخصوص ایمان به دین یا بسنده كردن به همان تصویر اجمالی و ناقصی كه به نوبه خود زاییده ایمان به نظریه فطرت انسانی است، باید گفت چنان‌چه كسی آن را منكر شد، دیگر منطقی نخواهد بود كه از حق یا اخلاق انسانی سخن به میان آورد.
●اشاره‌های انسانی ـ حقوقی در گذرگاه تاریخ
با قطعیت می‌توان اعلام كرد كه وجدان انسانی و در مرتبه بعد عامل دین، با ابعاد گسترده تاریخی، تأثیر خود را بر روند حقوق بشر بر جای گذارده است.
علامه "محمد تقی جعفری" در كتاب ارزشمند خود در این زمینه می‌گوید:
‹‹ بدیهی است كه هدف اصلاح روابط بشریت، خود به مثابه احترام عملی و مستمر در ارائه موارد مختلف حقوق جهانی انسان در ذهن انسان‌های پیشرفته به شمار می‌رود و بر همین اساس است كه ما شاهد برخی عبارات و مواد مختلف به‌عنوان اخلاق یا حقوق یا عناصر فرهنگی در میان ملت‌ها و اقوام گوناگون هستیم.››
و "جرج ساباین" نیز می‌گوید:
‹‹ به‌طور كلی یونانیان در قرن پنجم پیش از میلاد می‌گفتند كه حقوق طبیعی جاودان، غیرقابل تغییر است. حال آن‌كه اوضاع و احوال انسان متغیر است. ما اگر بتوانیم این قانون ثابت و لایتغیر را كشف كنیم و میان آن از یك سو و زندگی بشری از سوی دیگر، هماهنگی ایجاد كنیم، در آن صورت زندگی بشری تا حدودی منطقی و عقلانی خواهد شد و مفاسد و شرها كاهش خواهد یافت. مرتبه كمال انسانی عبارت از آن است كه از قانون طبیعی وثابت پیروی كنی. این فلسفه را می‌توان در این جمله فشرده كرد: جست‌وجوی ثبات در میان متغیرها و وحدت در متنوع‌ها.››
چنان‌چه نظریات فیلسوفان، تاریخ نگاران و شعرا را طی تاریخ از نظر بگذرانیم، تعابیر و عبارت‌های فراوانی در بیان این تأثیر وجدانی عام، در آثارشان خواهیم یافت؛ برای نمونه "سیسرون" فیلسوف (۱۰۶ـ ۴۳ م) تأكید دارد كه حقوق، برپایه تصور یا گمان شكل نمی‌گیرد؛ بلكه عدالت طبیعی، ثابت و لازم بر اساس وجدان انسانی پی‌ریزی می‌شود.
در این‌جا یادآور می‌شویم كه نویسندگان تاریخ حقوق و سیر تكاملی آن، یكباره و در گامی بسیار بلند، مرحله اسلامی را تا قرن هیجدهم یعنی زمان اعلامیه جهانی حقوق بشر فرانسه در ۲۸ اوت ۱۷۸۹ میلادی ـ كه در سوم سپتامبر ۱۷۹۱ میلادی به عنوان بخشی از قانون اساسی فرانسه درآمد ـ نادیده می‌گیرند و نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند كه اسلام با طلوع خود بر جهانیان، پرشكوه‌ترین اعلامیه حقوق بشر را از طریق آموزه‌های قرآن كریم و سنت شریف نبوی (ص)، تقدیم بشریت كرده و همین آموزه‌ها است كه تاكنون مبنای حقوقی تمامی فعالیت‌های انسانی مسلمانان طی تاریخ بوده و اعلامیه اخیر حقوق بشر اسلامی نیز چیزی جز كوششی مثبت برای تدوین همین حقوق به شكل متعارف امروزی و با فرمول‌های متداول كنونی نیست.
به عنوان مثال نیز آیات ذیل را می‌توان اعلامیه قانونی ـ تاریخی حقوق ثابت انسانی در نظر گرفت:
‹‹... وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنی‏ آدَم...››
‹‹... به درستی ما فرزندان آدم را ارجمند داشته‌ایم...››
‹‹... مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعاً وَ مَنْ أَحْیاها فَكَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً...››
‹‹... هركس تنی را جز به قصاص یا به كیفر تبهكاری در روی زمین ـ بكشد، چنان است كه تمام مردم را كشته است و هركه آن را زنده بدارد، چنان است كه همه مردم را زنده داشته است...››
‹‹...یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثی‏ وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ...››
‹‹ مردم! ما شما را از مرد و زنی آفریدم و شما را از گروه‌ها و قبیله‌ها كردیم تا یكدیگر را بازشناسید. بی‌گمان گرامی‌ترین شما نزد خداوند پرهیزكارترین شما است...››
و دیگر متون و نصوص شریفه‌ای كه از پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت طاهرین (ع) وارد شده و تأثیر بسیار خوب و تصاویر زیبایی در عرصه اندیشه اسلامی به جای گذارده است.
ولی اگر بخواهیم سیر اندیشه حقوقی دوران جدید را بررسی كنیم، می‌توان گفت اعلامیه جهانی حقوق بشر فرانسه ـ به‌رغم بهره‌گیری از اعلامیه حقوقی انگلستان صادره در همان سال و نیز اعلامیه استقلال سیزده مستعمره امریكا كه سیزده سال پیش از آن صادر شده بود ـ توانست منشور بسیار پیشرفته‌ای در این عرصه تقدیم دارد كه در ماده نخست آن: حق آزادی و برابری و در ماده دوم: حق آزادی و مالكیت و امنیت و دفاع دربرابر ظلم و ستم و در ماده سوم: از برخورداری ملت‌ها از حق حاكمیت و در ماده چهارم: از آزادی‌های فردی به شرط عدم تجاوز به آزادی دیگران و در ماده پنجم: از حق منع زیان‌رسانی به دیگران و در ماده ششم: از حق همه افراد و شهروندان در شركت در تدوین و تنظیم قوانین و در ماده هفتم: از برابری همگان در‌برابر قانون و احراز مناصب و شغل و در ماده هشتم: از این‌كه هیچ مجازاتی بدون قانون وجود ندارد و در ماده نهم: از این ایده كه اصل بر برائت است، مگر جرم هركس ثابت شود و در ماده دهم: از آزادی عقیده و در ماده یازدهم: از آزادی بیان و در ماده دوازدهم: و در راستای تضمین این حقوق از ایده تشكیل نیروهای مسلح و در ماده سیزدهم: از مشروعیت اخذ مالیات برای تأمین هزینه‌های نیروهای مزبور و در ماده چهاردهم: از حق نظارت مردم بر مالیات‌ها و در ماده پانزدهم: از حق نظارت جامعه بر كاركنان ] دولتی[ و در ماده شانزدهم: اعتبار بی‌قانون بودن جوامعی كه حقوق بشر و تفكیك قوای سه‌گانه را نپذیرفته‌اند و سرانجام در ماده هفدهم: از عدم جواز سلب مالكیت افراد جز برای مصالح عموم جامعه، سخن به میان آورده است. این اعلامیه مهم حاوی چنین موادی بوده و اینك به صورت قانونی درآمده كه دولت‌ها اندك اندك از آن اقتباس و بهره گیری كردند و این تحول و روند ادامه داشت تا این‌كه در دهم دسامبر ۱۹۴۸ میلادی و به دنبال پایان جنگ جهانی دوم، اعلامیه جهانی حقوق بشر مورد توافق و تصویب بیشتر كشورها قرار گرفت و چهل و هشت عضو سازمان ملل متحد آن را امضا كردند و كشورهای كمونیستی (روسیه سفید، اوكراین، چكسلواكی، یوگسلاوی و لهستان) و افریقای جنوبی و عربستان سعودی ـ البته هر كدام با انگیزه متفاوتی ـ از امضای آن سرباز زدند.●تمام قوانین انسانی متضمن كرامت انسانند
نمی‌توان قانونی انسانی را تصور كرد كه این حق را نادیده انگاشته باشد. این حق مورد اجماع همه قوانین است:
اعلامیه جهانی حقوق بشر در نخستین ماده خود می‌گوید:
همه افراد بشر آزاد به دنیا می‌آیند و از نظر كرامت و حقوق، برابر و همگی از عقل و وجدان برخوردارند و باید با روح برادری با یكدیگر تعامل داشته باشند و اعلامیه اسلامی حقوق بشر در تشخیص ماده خود اعلام می‌دارد:
الف: تمامی بشریت خانواده واحدی هستند كه در پرستش خداوند و پیامبری حضرت آدم مشتركند و تمامی مردم صرف‌نظر از نژاد، رنگ، زبان، جنسیت یا اعتقادات دینی و وابستگی‌های سیاسی و وضعیت اجتماعی و هر اعتبار دیگری، در اصل كرامت انسانی و اصل تكلیف و مسئولیت با یكدیگر برابرند و تنها اعتقادات درست است كه در راستای حركت تكاملی انسان، ضامن رشد و نمو این كرامت است.
ب: خلایق همگی عیال خداوندند و پروردگار جهانیان كسی را كه به عیالش سودمندتر باش، دوست‌تر می‌دارد و این‌كه هیچ‌كس را جز به تقوا و كار نیك، بر دیگری برتری نیست.
دیده می‌شود كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر به حق، میان اصل كرامت (و در‌واقع كرامتی كه انسان تنها به اعتبار وابستگی انسانی خود آن را كسب می‌كند) از یك سو و كرامت اكتسابی كه طی سیر تكامل معنوی و انجام كارهای نیك و خدمت به خلق كسب می‌كند، تفاوت قایل می‌شود و این نكته بسیار مهمی است كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر بدان توجه نشده است؛ بنابراین آن را ناقص تلقی می‌كنیم؛ زیرا هر وجدانی، تفاوت میان مثلاً دانشمند بزرگی چون ابوعلی سینا و یك فرد عادی را كه برای خود زندگی كرده و تأثیری از خود به جای نگذاشته است، كاملاً درك می‌كند.
●موارد اشتراك اعلامیه جهانی و اسلامی حقوق بشر
هر دو اعلامیه در حق تأمین محیط زیست بهداشتی و مناسب، برخورداری از خدمات اجتماعی، زندگی شرافتمندانه‌، منع بازداشت بدون علت قانونی، منع محدودیت آزادگی‌ها و تبعید و نیز منع مجازات بدون علت یا بیش از جرم ارتكابی، تضمین كرامت ذاتی انسان، ممانعت از تأثیر هرگونه موقعیت اجتماعی در میزان این كرامت و نیز حق تأمین سطح معیشتی مناسب با یكدیگر مشتركند.
همچنین در اصل برابری زن و مرد در كرامت ذاتی و ضرورت تأمین شخصیت اجتماعی برابر با مرد برای زن و نیز موضوع تأمین شخصیت اعتباری مالی برای وی و این‌كه ازدواج باید با رضایت طرفین صورت پذیرد و خانواده ركن اساسی جامعه به شمار می‌رود و باید از حق حمایت دولت و جامعه برخوردار باشد و نیز ضرورت فراهم آوردن امنیت دینی، مالی، ناموسی، شخصی، خانوادگی در سطح ملی و بین‌المللی و حق استقلال در مسائل شخصی (مسكن، خانواده، دارایی، مكاتبات، ارتباطات) و ... با یكدیگر مشتركند.
در اصل آموزش و فراگیری و هدف از آن روند یعنی تكامل انسانی (به‌رغم اختلاف در معنا و مفهوم تكامل) و ترجیح نظر پدر و مادر بر دیگران نیز مشتركند. هر دو اعلامیه بر آنند كه هر انسان، آزاد به دنیا می‌آید و نمی‌توان او را به بندگی گرفت و این‌كه افراد از نظر حقوق با یكدیگر برابرند و دارای عقل و وجدان هستند (این نكته جنبه حقوقی ندارد) و این‌كه باید با روحیه برادری با دیگران همكاری كرد.
هر دو اعلامیه بر آزادی اندیشه، عقیده و بیان (در حد معقول) تأكید دارند و برآنند كه انسان باید بتواند از تولید علمی، ادبی و هنری خود بهره‌مند شود و بتواند از هر یك از ادیان پیروی كند. او از آزادی اندیشه تا حدودی كه به خود و دیگران زیان نرساند و نیز از شخصیت حقوقی و حق جابجایی از یك نقطه به نقطه دیگر و حق پناهندگی، مشروط به این‌كه مرتكب جرم غیر سیاسی نشده باشد، برخوردار است.
این دو اعلامیه در به رسمیت شناختن حق كار و آزادی انتخاب كار مورد علاقه و این‌كه باید كاری خارج از توان به كارگران تحمیل نشود و نیز در حق برخورداری از مزد برابر در آزادی كار یكسان و حق بهره‌مندی از بیمه‌های متضمن زندگی متوسطی به هنگام بیكاری غیر‌عمد، بیماری و نقص عضو و بیوگی و سالخوردی مشتركند.
هر دو اعلامیه در این‌كه هركس با ثابت شدن جرم، بیگناه است (اصل برائت) و این‌كه جرم، فردی است و هركس حق برخورداری از محاكمه‌ای عادلانه را دارد و مجاز است همانی باشد كه در قانون دربرابر جرم ارتكابی قید شده است، اتفاق نظر دارند.
حق تملك و ضرورت نفی هرگونه محرومیت از مالكیت در عین لزوم عدم زیان‌رسانی مالكیت افراد به دیگران و جامعه، از دیگر موارد مشترك هر دو اعلامیه است. منع استبداد و حق هركس در مشاركت در اتخاذ تصمیم‌های سیاسی و تصدی پست‌های اداری حكومتی و نیز تحقق مساوات در‌برابر قانون و اعطای حق مراجعه به دادگاه‌های مناسب به افراد و حق تشكیل جمعیت و انجمن‌های خیریه و اجتماعی، از دیگر موارد مشترك هر دو اعلامیه‌ است.
سرانجام این‌كه هر دو اعلامیه تأكید دارد كه هر انسان به حمایت از این آزادی‌ها و برخورداری از آن‌ها مكلَف است و وظیفه دارد در جهت تكامل حركت كند. هر فرد باید مراقب باشد كه مزاحم آزادی‌های دیگران نشود و نباید از این قوانین (اعلامیه) در راستای تحقق منافع فردی یا دولتی معینی سوء استفاده كرد.
آن‌چه بیان شد، مهم‌ترین نقاط مشترك هر دو اعلامیه بود كه به‌طور فشرده مطرح گردید.
●موارد اختلاف دو اعلامیه
موارد اختلافی آن‌ها را می‌توان در نكات ذیل خلاصه كرد:
۱. اعلامیه اسلامی حقوق بشر به‌ حق، میان اصل كرامت (و درواقع كرامتی كه انسان تنها به اعتبار وابستگی انسانی خود آن را كسب می‌كند) از یك سو و كرامت اكتسابی كه طی مسیر تكامل معنوی و انجام كارهای نیك و خدمت به خلق كسب می‌كند، تفاوت قایل می‌شود و این نكته بسیار مهمی است كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر بدان توجه نشده است؛ بنابراین آن را ناقص تلقی می‌كنیم، چرا كه هر وجدانی، تفاوت میان مثلاً دانشمند بزرگی چون ابوعلی سینا و یك فرد عادی را كه برای خود زندگی كرده و تأثیری از خود به جای نگذاشته است، كاملاً درك می‌كند.
۲. در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تأكید بر این‌كه خلق خدا در شمار خانواده و عیال خداوند بلندمرتبه هستند، توضیح‌گر پایه و اساس مفهومی این برابری در اصل كرامت بوده و تنها به جنبه صرفاً حقوقی آن بسنده نمی‌كند. علاوه بر آن، مجموعه این كرامت را به وجود گرانقدر مطلق پیوند می‌دهد. خلایق همگی در شمار عیال خداوند تعالی هستند و نسبت آن‌ها به پرودرگار، نسبت كاملاً واحدی است؛ هرچند در میان آنان برای نزدیكی معنوی به او از طریق بنای نفس با عقیده واقعی و اصیل و انجام كار نیك و مؤثر در تحقق مقتضای جانشینی خدا بر روی زمین، رقابت تنگاتنگی وجود دارد. حال آن‌كه اعلامیه جهانی حقوق بشر كاملاً خالی از چنین فهم و برداشتی است.
۳. عین همین مفهوم را در ماده دوم اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز می‌بینیم: زندگی، به لحاظ مفهومی، موهبتی الاهی است، بنابراین دارای ارزش حقوقی بسیار بالایی است و باید با تمام توان آن را گرامی داشت و نگاهبان بود تا هدف از این موهبت، تحقق یابد. حال آن‌كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، چنین اوج و والایی نمی‌یابیم؛ هرچند در آن تأكید شده كه انسان دارای عقل و وجدان است و این اشاره بسیار به‌جا و خوبی است، ولی در حد بیان یك حقیقت، متوقف شده و به مقتضیات این حقیقت، ارتقا نمی‌یابد.
۴. در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تأكید بر حرمت از بین بردن جان آدمیان اشاره حكیمانه‌ای به موهبت پیش گفته الاهی و لزوم تداوم این موهبت خداوندی است؛ حال آن‌كه اعلامیه جهانی حقوق بشر هیچ اشاره‌ای به این معنا ندارد و این‌كه در برخی مواد اعلامیه، اشاره‌های كلی به این امر شده، امر مبهمی است كه هیچ‌گونه تأثیری در عرصه‌های حقوقی ندارد.
شایسته است كه در این‌جا به عبارت ‹‹ تداوم حیات تا آن‌جا كه خدا بخواهد›› اشاره‌ای داشته باشیم كه گویای لزوم حفظ این حیات از سوی همگان حتی از سوی شخص صاحب زندگی است؛ حفظ جان آدمی و زندگی هركس دربرابر هرگونه تهدیدی، واجب است. حقیقت آن‌ است كه توجه متون اسلامی به زندگی انسان چنان است كه هیچ دین یا آیین و اندیشه عقیدتی و اجتماعی مطرح در جهان، به پای آن نمی‌رسد.
۵. علاوه بر این باید به موضوع حمایت از جنین در ماده هفتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر اشاره كرد كه در اعلامیه جهانی، هیچ یادی از آن نشده است.
۶. در اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر حرمت جنازه آدمیان و لزوم عدم تجاوز به این حریم و حرمت كالبد شكافی بی‌هدف آن ـ مگر این‌كه برای آن مجوز شرعی وجود داشته باشد ـ تأكید شده است؛ در حالی‌كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، خبری از آن نیست.
۷. در ماده سوم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مسأله اخلاق جنگ و درگیری در اسلام، آن هم به زیباترین شكل و به‌گونه‌ای كه در آن زمان مانندی نداشته است، مطرح می‌گردد. زندگی و جان انسان‌ها تا بالاترین حد ممكن، مصونیت دارد و حرمت كرامت انسان‌ها نیز حتی پس از مرگ و نسبت‌به اجساد ایشان نیز همچنان محفوظ است، مثله كردن (قطعه قطعه كردن) حتی سگ‌ها حرام است و اسارت نیز دارای احكام اخلاقی خود در چارچوب عطوفت اسلامی است، زمین‌های كشاورزی و كشت و زرع و تأسیسات شهری به نوبه خود مصون از تخریب و تعدی است. ما هیچ نشانی از ماده‌ای با این مضمون در اعلامیه جهانی حقوق بشر نمی‌یابیم و این نقص بزرگی در آن‌ است كه البته جهانیان در كوششی جبرانی، كنوانسیون‌های بعدی ژنو را مطرح ساختند.
۸. ماده هشتم اعلامیه اسلامی حقوق بشر نیز بر حفظ آبرو و حیثیت انسان‌ها تأكید دارد. در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیز بر آن تأكید شده است، ولی در اعلامیه اسلامی این تأكید دنباله دارد و شامل پس از مرگ و حمایت از كالبد بی‌روح و آرامگاه وی نیز می‌شود.
۹. به‌رغم این‌كه هر دو اعلامیه تأكید دارد كه خانواده از اركان اساسی در بنای جامعه به شمار می‌رود و جامعه و دولت به حمایت كامل از آن موظف هستند و هر یك از مرد و زن حق ازدواجی را دارند كه هیچ مسأله با منشأ نژادی، رنگ پوست یا جنس نباید مانع از آن گردد، با این حال میان دو اعلامیه در این خصوص تفاوت‌هایی وجود دارد كه می‌توان به صورت ذیل آن‌ها را خلاصه كرد:
الف: اعلامیه اسلامی حقوق بشر اشاره دارد كه ازدواج اساس كار در تشكیل خانواده است؛ ولی در اعلامیه جهانی حقوق بشر، اشاره‌ای به این حقیقت نشده است.
ب: اعلامیه جهانی حقوق بشر به هر یك از زن و مرد حقوق برابری را اعطا كرده است كه شامل نفقه، مهریه، طلاق و امثال آن می‌گردد، حال آن‌كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر این موارد را از یكدیگر جدا ساخته و تأكید كرده است كه زن از حقوقی معادل با وظایفی كه بر عهده دارد، برخوردار بوده و دارای شخصیت مدنی و اعتبار مالی مستقل و برخوردار از حق حفظ اسم و فامیل خودش است و هزینه‌های زندگی مشترك و نیز مسئولیت سرپرستی خانواده (بیان مناسبی از قوامون كه در قرآن آمده است) بر عهده مرد است.
ج. در اعلامیه اسلامی حقوق بشر به وظیفه اجتماعی جامعه و دولت در از میان برداشتن موانع ازدواج و آسان‌سازی انجام آن اشاره شده است؛ ولی در اعلامیه جهانی حقوق بشر از این مسأله خبری نیست.
د. تفاوت دیگر این دو اعلامیه این است كه در اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر ذكر دین ]در ازدواج دو نفر[ تأكید شده است؛ درحالی‌كه اعلامیه جهانی حقوق بشر بر عدم ذكر آن تأكید می‌كند. حقیقت آن است كه دین و هماهنگی نسبی در آن از جمله یگانگی دین زن و مردی كه قصد ازدواج دارند، در حد ایمان به خدای یگانه و ایمان به رسالت‌های خداوندی، امری كاملاً ضروری است تا هماهنگی مطلوب میان آن دو در زندگی زناشویی تحقق یابد؛ در غیر این‌صورت تمامی امیدهای مربوط به تشكیل خانواده‌ای كه قرار است بنیاد جامعه را تشكیل دهد، بر باد می‌رود.
۱۰. تفاوت دیگر این دو اعلامیه این است كه اعلامیه اسلامی بر حقوق پدر و مادر و خویشاوندان نیز تأكید دارد.
۱۱. در عرصه تعلیم و تربیت نیز شاهدیم كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر واجب بودن آن‌ بر جامعه و دولت و به‌طور مطلق برای تمامی مراحل انگشت می‌گذارد؛ حال آن‌كه اعلامیه جهانی حقوق بشر تنها بر آن تأكید دارد كه آموزش ابتدایی باید اجباری و رایگان باشد و سپس ایده برابری فرصت‌ها برای مراحل بعدی تحصیل را مطرح می‌سازد.
۱۲. هدف‌های تربیت در اعلامیه اسلامی حقوق بشر در "ایجاد هماهنگی و تعادل و رشد شخصیت و تحكیم ایمان به خدا و احترام به حقوق و وظایف و حمایت از آن‌ها" خلاصه می‌شود؛ حال آن‌كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر از مسأله فراهم آوردن رشد كامل‌تر شخصیت، تحكیم احترام به حقوق و آزادی‌های انسانی، آسان‌سازی اصل حسن تفاهم، فداكاری، احترام به عقاید مخالف، گسترش محبت و كوشش در جهت حفظ صلح، یاد شده كه تفاوت میان این دو, روشن است.۱۳. ماده دهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر در هماهنگی كامل با بنیادهای عقیدتی و انسانی است؛ زیرا تأكید دارد كه اسلام با مهم‌ترین ویژگی انسانی یعنی فطرت همسو و دینِ انسانیت است و طبیعی است كه با هرگونه اجبار یا بهره‌كشی به منظور دور كردن انسان از خط فطرت مخالفت می‌كند؛ زیرا این امر به‌مثابه بیگانه ساختن وی با خویشتن خویش است و بدین‌گونه می‌بینیم كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر تنها به ماده دهم كه اجبار و بهره‌كشی را منع می‌كند، بسنده می‌كند و از مسأله آزادی سخنی به میان نمی‌آورد؛ چرا كه اسلام دیدگاه كامل و روشنی دارد كه در همین ماده انعكاس یافته و "دین فطرت" شمرده شده است.
اما به نظر اسلام الحاد خارج گشتن از چارچوب انسانی و ورود به جهانی حیوانی و حتی بدتر از آن است.
در برابر، در اعلامیه جهانی حقوق بشر شاهد تأكید بر آزادی مطلق در تغییر دین و عقیده هستیم كه نشان می‌دهد تفاوت آن دو در این زمینه، جوهری و اساسی است؛ ما در این‌جا پیش از آن‌كه درپی استدلال برای اثبات صحت موضع اسلامی باشیم، می‌كوشیم تأكید كنیم كه اعلامیه جهانی حقوق بشر چنان‌كه گفتیم، مسأله حقوقی را از مسأله فلسفی جدا می‌سازد؛ كاری كه ما به شدت آن را رد می‌كنیم.
۱۴. در برابر ماده یازدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، ماده چهاردهم از اعلامیه جهانی حقوق بشر مطرح می‌شود؛ ولی تفاوت بسیار گسترده‌ای میان آن‌ها وجود دارد. ماده یازدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، انسان را به‌طور طبیعی موجودی كه می‌داند آزاد متولد شده است و بندگی، خواری، زور و بهره‌كشی را از وی نفی و آزادی را برخاسته از بندگی او دربرابر خداوند متعال تلقی می‌كند. بندگی برای خداوند نیز ـ آن‌چنان‌كه جاهلان تصور می‌كنند ـ در جهت تقدیس و تكریم ذات خداوندی نیست؛ زیرا او ـ جل و علا ـ بی‌نیاز مطلق است. بلكه باید گفت این بندگی به معنای رهایی از هرگونه تعلقی به غیر او و كوشش در مسیری است كه او تعیین كرده است؛ زیرا راه رستگاری نیز همین است؛ حال آن‌كه ماده چهاردهم اعلامیه جهانی حقوق بشر، بندگی و نظام بردگی را بدون اشاره‌ای به پایه‌ها و بنیادها و بی‌هیچ توضیحی در‌خصوص پیوند بشریت با خداوند متعال نفی می‌كند.
۱۵. وجه تمایز دیگر اعلامیه اسلامی حقوق بشر و اعلامیه جهانی حقوق بشر این است كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر همه انواع استعمار را نفی می‌كند و به شدت بر تحریم آن تأكید می‌كند؛ همچنین بر اعطای حق كوشش در رهایی از استعمار و تعیین سرنوشت ملت‌ها و ایجاد حمایت و پشتیبانی از آن از سوی همه ملل دیگر اصرار می‌ورزد و بر شخصیت مستقل تمامی ملت‌ها تاكید می‌كند؛ حال آن‌كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ اشاره‌ای به این نكته نشده است كه دست كم نقطه ضعف جدی در اهداف تنظیم‌كنندگان آن به شمار می‌رود و چه‌بسا بتوان گفت با توجه به سومین فراز از پیشگفتار آن، اعلامیه جهانی حقوق بشر در صدد برآمده است تا برخی ملت‌ها را به شورش یا انقلاب علیه خود برنینگیزد.
۱۶. از دیگر وجوه تمایز این دو اعلامیه آن است كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر به حق تابعیت اشاره‌ای نكرده است؛ زیرا مسأله از جمله امور وضعی است كه حتی ملت‌های واحد را دچار تفرقه كرده و به صورت مانع بزرگی بر سر راه وحدت آن‌ها، درآمده است.
۱۷. به‌رغم این‌كه هر دو اعلامیه به حقوق كار اشاره كرده و آن را پذیرفته‌اند، ولی اعلامیه اسلامی حقوق بشر از كارگر نیز خواسته است كه به نوبه خود اخلاص داشته باشد و كار خود را به درستی انجام دهد و از دولت نیز خواسته است كه با پاكدامنی كامل برای حل اختلاف میان كارگر و كارفرما و احقاق حق هر یك بدون جانبداری، وارد عمل شود.
۱۸. ماده هیجدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر حق كسب و كاسبی تأكید دارد، ولی آن را مقید به مشروع می‌كند؛ این قید حكایت از شیوه‌ها و روش‌های ناپسند و ناپذیرفتنی در كسب و كار دارد؛ از جمله: احتكار، فریب، زیان به خویش یا دیگران، چنان‌كه بر منع ربا نیز تأكید كرده است؛ حال آن‌كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ اشاره‌ای به این‌گونه مسائل نشده است.
۱۹. ماده پانزدهم اعلامیه اسلامی حقوق بشر بر ضرورت مشروعیت راه‌های كسب مالكیت و نیز این‌كه این مالكیت نباید منجر به زیان به خود شخص یا دیگری شود، تأكید دارد. اگر به مفهوم گسترده زیان توجه كنیم و آن را شامل انواع زیان‌های اجتماعی نیز بدانیم، به میزان دقت تعبیر اسلام و نفی بهره‌برداری‌های سرمایه‌داری از این حق در زیان رساندن به حق ملل دیگر و ضربه‌زدن به اقتصاد و غارت ثروت و منابع آن‌ها پی می‌بریم.
۲۰. از جمله مزیت‌های واقعی اعلامیه اسلامی حقوق بشر نسبت‌به اعلامیه جهانی حقوق بشر، در نظر گرفتن مسأله اخلاق به‌مثابه حق مهم انسانی است كه در ماده هفدهم آن قید شده است؛ حال آن‌كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، متن معادل آن وجود ندارد؛ هرچند در ماده بیست و نهم اعلامیه جهانی حقوق بشر اشاره شده است كه رعایت مقتضیات اخلاقی می‌تواند مرزهای برخورداری فرد از آزادی‌ها را شكل بخشد، ولی عبارت در "چارچوب جامعه‌ای دموكراتیك" در این ماده، خاطرنشان می‌سازد كه مراد از اخلاق در این‌جا درواقع آزادی‌های دیگران و نه ارزش‌های والای اخلاقی است. به هرحال این ماده و این اعلامیه مطمئناً هیچ حق انسانی برای دستیابی به یك محیط اخلاقی پاك، كه انسان را قادر به پرورش معنوی خویشتن كند، قایل نیست.
۲۱. از دیگر مواردی كه امتیاز اعلامیه اسلامی حقوق بشر به شمار می‌رود، نفی تن دادن هركس به آزمایش‌های پزشكی یا علمی مگر با دو شرط "رضایت" و "بی‌خطری" است.
۲۲. با وجود آن‌كه ماده بیستم اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تدوین و تصویب قوانین فوق‌العاده‌ای، كه انسان را در معرض شكنجه یا برخوردهای ذلت‌بار یا خشونت‌آمیز و منافی كرامت انسان و نیز انجام آزمایش بر روی او قرار می‌دهد، نفی كرده است و این ایده از اهمیت جدی برخوردار است، ولی در اعلامیه جهانی حقوق بشر، هیچ تأكیدی بر آن نشده است.
۲۳. چه‌بسا برخی گمان برده‌اند كه اعلامیه جهانی حقوق بشر از امتیازات اعطای آزادی مطلق بیان برخوردار است، ولی اعطای این نوع آزادی را نیز نقص به شمار می‌آوریم؛ زیرا نمی‌توان اجازه اظهارات یا بیاناتی را داد كه تأثیرات اخلاقی ویرانگری بر‌جا می‌گذارد و حقیقت را مستور می‌سازد یا به مقدسات دیگران اهانت روا می‌دارد. بدون شك اهانت به مقدسات خیلی بدتر از اهانت به اشخاص و توهین به آن‌ها است؛ بنابراین مقید كردن آزادی بیان در اعلامیه اسلامی حقوق بشر با عبارت "به‌گونه ای كه با اصول شرع مباینتی نداشته باشد" كه در بند "ج" ماده بیست‌و دوم آمده است، به روح انسانی نزدیك‌تر است.
۲۴. همچنین از امتیازات اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مسأله اعطای حق دعوت به كار نیك و خیر و بازداری از كارهای زشت و منكر ]امر به معروف و نهی از منكر[ است كه خود به معنای تأكید بر مسئولیت فردی دربرابر رفتارهای ناپسند و متناقض با محیط اخلاقی از یك سو و دربرابر، هر آن‌چه جامعه را به سطح بالاتری سوق می‌دهد، از سوی دیگر است.
۲۵. در اعلامیه اسلامی حقوق بشر، اشاره بسیار جالبی به این حقیقت شده است كه "ولایت امر" ] زمامداری و حاكمیت بر مردم[ امانتی است كه كسی حق سوء استفاده از آن را ندارد كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، معادلی برای آن نمی‌یابیم؛ در حالی‌كه ضرورت اقتضا داشت كه در همین خصوص نیز اعلامیه اسلامی حقوق بشر به شروط كلی شریعت اسلامی در "ولی امر" هم اشاره می‌كرد.
۲۶. از جمله تفاوت‌ها در دو اعلامیه (كه تفاوتی طبیعی است) آن است كه اعلامیه اسلامی حقوق بشر، تمام مواد خود را به احكام اسلامی مقید می‌سازد؛ حال آن‌كه اعلامیه جهانی حقوق بشر، آزادی‌های فردی را به آزادی دیگران محدود می‌كند.
۲۷. به علاوه، اعلامیه اسلامی حقوق بشر، مقرر داشته است كه شریعت اسلامی تنها مرجع تفسیر یا توضیح هر یك از مواد آن است؛ حال آن‌كه در اعلامیه جهانی حقوق بشر، مرجع مشابهی ذكر نشده است.
۲۸. و سرانجام یادآور می‌شویم كه تفاوت‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد كه تفاوت‌های بسیار دیگری نیز وجود دارد كه فرصتی برای پرداخت مفصل به آن‌ها در این مقاله وجود ندارد؛ از جمله این‌كه مثلاً وقتی از آزادی] در اعلامیه اسلامی حقوق بشر[ یاد می‌شود، معمولاً مقید به مسئولیت شده است؛ مثلاً از "آزادی مسئولانه" یا در "حدود شرعی" و البته به منظور عدم تبدیل آن به عنصری ویرانگر یاد شده است.
نقص‌های اعلامیه جهانی حقوق بشر
در پرتو آن‌چه گفته شد، می‌توان موارد نقص در اعلامیه جهانی حقوق بشر را این‌گونه برشمرد:
یكم: جداسازی جنبه حقوقی ـ اجتماعی مسائل از جنبه فلسفی آن‌ها.
دوم: نبود ترتیب منطقی میان پیشگفتار و مواد حقوقی.
سوم: درآمیختن اصل كرامت انسانی و كرامتی كه با‌ تقوا و انجام كار نیك حاصل آمده است.
چهارم: نپرداختن به تمامی جنبه‌های حقوقی حیاتی از جمله: زندگی، حرمت كالبد مرده انسان و مسأله فنای نسل بشریت.
پنجم: نپرداختن به اخلاقیات جنگ.
ششم: گاه موضوعی به طور مطلق مطرح شده است، حال آن‌كه می‌بایست مقید می‌شد؛ برای نمونه مسأله حقوق زوجین كه در همه مقتضیات ازدواج برابر دانسته شده و نیز مسأله تغییر دین.
هفتم: عدم ذكر حقوق پدر و مادر و خویشاوندان.
هشتم: نپرداختن به مسأله نفی استعمار.
نهم: عدم ذكر حق فرد در فراهم آوردن محیط اخلاقی مناسب.
دهم: طرح‌ آزادی مطلق بیان كه می‌تواند امر مخربی باشد.
البته نقایص دیگری نیز وجود دارد.
اعلامیه اسلامی حقوق بشر، به شكل روشن‌تر و عمیق‌تری در مواد مختلف و به‌ویژه ماده سوم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران انعكاس شایسته‌ای یافته است.
●حق كرامت از‌ آغاز آفرینش انسان
در بحث آغاز آفرینش نوع بشر، بر كرامت انسان و ارجمندی وی نزد خدا تأكید شده است. پروردگار یكتا ـ آن‌چنان‌كه در قرآن كریم نیز آمده است ـ به فرشتگان فرمان می‌دهد كه در راستای تجلیل از انسان و تكریم این آفریده متمایز برای آدم ابوالبشر سجده كنند؛ ولی ما در این‌جا بیشتر بر گرامیداشت فرد انسانی از سوی اسلام و حرمتی كه این موجود در اسلام از آن برخوردار است، انگشت خواهیم گذاشت.
حقوق شخصی اصلی از دیدگاه اسلام حتی پیش از بسته شدن نطفه آغاز می‌شود و تا بعد از تولد و حتی مرگ و مرحله پس از مرگ ادامه می‌یابد؛ حال آن‌كه حقوق اكتسابی بعد از بلوغ و بعد از انجام كارها و اعمال ارادی نیك از سوی فرد آغاز می‌شود.
به همین دلیل است كه اسلام حتی پیش از ازدواج، به حاصل ازدواج و انسان محصول آن سفارش می‌كند و پیامبر اكرم(ص) می‌فرماید:
‹‹ برای نطفه‌های خود گزینش كنید كه اخلاق پدران و فرزندان منتقل می‌گردد››
و به فرزندخواهی پس از ازدواج فرامی‌خواند و می‌فرماید:
‹‹ فرزند بخواهید و به دنبالش باشید كه روشنی چشم و آرام دل در فرزندان است››.
قرآن كریم نیز برای ما از پیامبرانی سخن می‌گوید كه طلب فرزند می‌كردند:
زكریای نبی(ع) در نیایش به درگاه الاهی می‌گوید:
"...رَبِّ لا تَذَرْنی‏ فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوارِثینَ".
‹‹... پروردگارا! مرا تنها مگذار كه تو بهترین بازماندگانی!››.
هنگامی كه نطفه بسته می‌شود، سقط نطفه بسته شده حرام است و مجازات دارد.
در‌خصوص مراقبت‌ از بارداری و حفظ آن و انفاق برای زن باردار ـ حتی اگر "مطلقه" باشد و هر‌چند از راه زنا باردار شده باشد ـ و توجه و عنایت به نو‌رسیده توصیه‌های فراوانی شده است و متون و احكام بسیاری در این خصوص آمده و باب‌های مفصلی از فقه اسلامی بدان اختصاص یافته است كه جنبه‌های گوناگونی را از جمله آن‌چه به كرامت وی مربوط می‌شود و شامل نامگذاری نیكو برای وی می‌گردد، دربرمی‌گیرد.
مردی به حضور پیامبر اكرم (ص) رسید و عرض كرد: ای رسول خدا! این فرزندم چه حقی بر من دارد؟ حضرت فرمود: این‌كه نام و ادبی نیكو برایش در نظر‌گیری و او را در جایگاه نیكویی قرار دهی.
و امام محمد باقر(ع) فرمود:
‹‹ راست‌ترین نام‌ها، نام‌هایی است كه حاكی از پرستش خداوندگار باشد و برترین آن‌ها، نام‌های پیامبران است››.
همچنین بر تربیت مناسب، محیط مناسب و رعایت عدالت در برخورد با فرزندان تأكید شده و آن‌‌چه را كه بر حضرت یوسف(ع) رفته است، یادآور شده است.
در خصوص حقوق فرزندان نیز متون فراوانی وارد شده است كه زیباترین و جالب‌ترین آن‌ها، كلام امام زین‌العابدین(ع) در "رساله الحقوق" است كه فرمود:
‹‹ و اما حق فرزندت بر تو آن است كه بدانی او از تو است و در این میان دنیا خیر و شرش نصیب تونیز می‌شود و تو مسئول وی در ادب و رهنمونی‌اش به سوی خداوند عزوجل و كمك به او در طاعت پروردگار هستی.››
متونی نیز در نهی توهین به فرزندان و به‌ویژه دختران، نقل شده است؛ هم‌چنان‌كه می‌دانیم، اسلام مطلق توهین وتحقیر نسبت‌به دیگران را نهی كرده و حرمت مؤمن را همردیف حرمت كعبه دانسته است؛ از نظر اسلام، مسلمان به خود نیز حق توهین ندارد. متونی كه از این امر حكایت می‌كند، فراوانند؛ چنان‌كه در آن‌ها آمده است:
‹‹ خوارترین مردم كسانی هستند كه به مردم توهین روا دارند.››
‹‹ كسانی كه بنده مؤمن مرا خوار گردانند، آماده جنگ با من می‌شوند.››
‹‹ فرد ذلیل كسی است كه خود را خوار كرده است.››
‹‹ پروردگارا! كسانی را كه بندگان تو را خوار می‌خواهند، لعنت كن.››
در احكام اسلامی غیبت كردن، بدگویی، خبرچینی تهمت افترا بستن و امثال آن حرام است.
نویسنده:محمد‌علی تسخیری
. "حقوق بشر جهانی" ص ۱۶.
. جرج ساباین: "تاریخ فلسفه سیاسی" ج ۱، ص ۷۷.
. جرج دل‌وكیو: "فی تاریخ فلسفه الحقوق"، ص ۶۷.
. اسراء (۱۷): ۷۰.
. حجرات (۴۹): ۱۳.
. مائده (۵): ۳۲.
. در این خصوص، از جمله نگاه كنید به "رساله حقوق" حضرت امام زین‌العابدین(ع) كه تمامی حقوق متقابل افراد نسبت به یكدیگر را دربرگرفته است.
. سنن ابن ماجه.
. بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۸۴.
. انبیاء (۲۱): ۸۹.
. وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۹۸.
. وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۱۲۴.
. بحارالانوار، ج ۷۴، ص ۷۸.
. رساله حقوق.
. بحارالانوار در جاهای متعدد از جمله در ج ۸، ص ۱۴۵.
. همان، ج ۷۵، ص ۱۴۵.
. همان، ج ۵۱، ص ۲۴۸.
همان، ج ۱۰۱، ص ۱۵۰.
منبع:فصلنامه كتاب نقد ، شماره ۳۸
منبع : خبرگزاری فارس