چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
مجله ویستا
پائیز نخبگان
نخبهشدن یك فرد زمینه مساعدی را برای واردشدن برخی آسیبهای سیاسی ــ اجتماعی به شخصیت او وارد میسازد و ممكن است او را در محدوده یك طبقه ممتاز و دور از تودههای مردم محصور نماید. ازسویدیگر ممكن است نخبه به مصادره جناحها و دولتها درآید و خاصیت اجتماعی خود را ــ كه نظارت و ارزیابی دولتها و همگامی با ملت میباشد ــ از دست داده و جذب پدیده اشرافیت نخبگان شود. و البته بسیاری از نخبگان نیز همواره یافت میشوند كه نخبهبودن را با فكر و عمل خود هر روز به معنای بایسته آن نزدیك میكنند، چنانكه خود به مصداق تجسم معنای «نخبه» بدل میشوند. اكنون وقت آن است كه نخبگان جامعه در هر سطح و از هر گروه و گرایشی، موفقیت خود را در آینه انتخابات ببینند و چارهای بیندیشند؛ چراكه بدون شك باید گفت انتخابات اخیر ایران هیچ گروهی را به اندازه گروه نخبگان به چالش نطلبیده است. مقاله زیر به تحلیل معادله نخبگان و انتخابات سوم تیر میپردازد.
●سهنوع نخبه
با نگاه به تبلیغات و فعالیتهای انتخاباتی در نهمین انتخابات ریاستجمهوری كشورمان، میتوان نخبگان، قشر فرهیخته و متفكر جامعه را باتوجه به فرد پیروز این انتخابات در سه گروه جای داد:
الفــ كسانی كه آشكارا به مخالفت با برنامهها و شعارهای رئیسجمهور منتخب برخاستند و حتی در مواردی پا را از این نیز فراتر گذاشته و پیروزی او را كابوسی وحشتناك توصیف كردند. این گروه كه حداقل از حیث كمیت بخش قابلتوجهی از نخبگان را شامل میشد، متاسفانه با عدم درك دقیق موقعیت نخبه در جامعه و كاركرد آن، با اقدامات بعضا نادرست و غیرمنطقی خود و بروز تحركات عصبی، شتابآلود، سطحی، احساسی و... نهتنها به جایگاه خود بلكه به شأن و موقعیت نخبه در جامعه، صدمات فراوان وارد ساختند. حاصل كار به شیوه فوق، چیزی جز بدبینی نسبت به روشنفكران و دوری نخبگان از مردم و تودهها نبود. هرچند در اینجا قصد نداریم هر نخبهای را كه موضعی مغایر با شعارهای رئیسجمهور منتخب اتخاذ كرده و یا از كاندیدای دیگری حمایت كرده بود، مورد عتاب و سرزنش قرار دهیم و یا متهم نماییم، اما هدف اصلی از طرح این موضوع، نقد روش و چگونگی حضور این قشر در جامعه و فضای انتخابات است. بیتردید یكی از اصلیترین گذرگاههای حضور نخبگان در جامعه، موقعیتهای انتخاباتی است. در ایام انتخابات، نخبگان یا خود را مستقیما در معرض انتخاب مردم قرار میدهند و یا در قالب فردی یا گروهی به حمایت از فرد مورد نظر خود مبادرت میورزند. نخبگان به لحاظ برخورداری از سطح اطلاعات و آموزشهای بالاتر نسبت به مردم عادی، در چنین مواقعی وظیفه دارند به شكل منطقی و صحیح نظر خود را در اختیار مردم قرار دهند و آنها را راهنمایی كنند. این عمل در بهترین شكل میتواند با توضیح برنامهها، شعار، سوابق و... كاندیدای مورد علاقه آنها صورت پذیرد. مطمئنا در این پروسه صحیح و سالم، مردم با دریافت اطلاعات و آگاهیهای لازم، درنهایت باتوجه به علائق و سلایقشان، نسبت به گزینش و انتخاب نهایی كاندید مورد علاقه خود اقدام خواهند كرد. اما اگر این مسیر، شكل معكوس به خود بگیرد، جامعه و نخبگان هر دو بهشدت متضرر میشوند.
اگر نخبگان به جای برشمردن و تمركز بر كاندید مورد نظر خود و نقاط قوت و مثبت وی، سعی بر آن داشته باشند كه به شكل غیراصولی وقت و نیرویشان را صرف تخریب چهره دیگر كاندیداها و برشمردن نقاط ضعف احتمالی آنان كنند، دو حالت متصور خواهد بود: ۱ــ عملی بهدور و منافی با رسالت، وظیفه و كارویژه خود در جامعه مرتكب شدهاند. ۲ــ در صورت پیروزی فرد دیگری جز كاندید موردنظر آنها، این نخبگان لااقل برای مدتی تاثیرگذاری خود را نزد افكار عمومی از دست خواهند داد. بهنظر میرسد این دسته از نخبگان كه در انتخابات بیستوهفتم خرداد و بهویژه سوم تیر از حجم بالایی نیز برخوردار بودند، باید با دقت و ظرافت بیشتری كارنامه حضور و فعالیت خود را در انتخابات اخیر مورد مطالعه قرار دهند. این عمل میتواند ایشان را یاری كند تا در روزها و ماههای آتی كه دولت جدید شروع به كار خواهد كرد، مجدداً اشتباهات گذشته را تكرار ننمایند. بهنظر نمیرسد بههیچعنوان بتوان بر این نخبگان به دلیل تعلق خاطر و علاقه به كاندید یا كاندیدهای خاصی خرده گرفت و این حق طبیعی آنان را منكر شد، اما منطق حكم میكند كه این عده از فرهیختگان جامعه براساس رسالت و نقش جامعهشناختی خود، در درجه نخست به سعادت مردم و كشور بیندیشند و منافع و سعادت جمعی را بر امتیازات فردی رجحان دهند. صلاح امور و سعادت جامعه، درحالحاضر، در صورتی بهتر و كاملتر محقق خواهد شد كه این نخبگانِ قهركرده با مردم، مجدداً به دامان ملت بازگردند و با احترام به رای و نظر مردم، همت، علم و تلاش خود را صرف پیشبرد مصالح عمومی سازند. اگر قرار باشد این عده كمافیالسابق به تخریب و دشمنی با این و آن ادامه دهند، هم در فعالیت دولت آتی اخلال صورت خواهد گرفت و هم خودشان بیشازپیش از مردم دور خواهند ماند. البته در این بین، هیچ فرد یا گروهی نباید حق این گروه را درخصوص نقد دولت جدید و احیانا مخالفت منطقی و علمی با برخی برنامههای آن نادیده بگیرد.
بــ در انتخابات اخیر شاهد حضور گروه دیگری از نخبگان در فضای تبلیغات و جانبداریها بودیم. این گروه هرچند به حمایت از كاندیداهایی غیر از كاندیدای پیروز پرداختند اما خود را در وادی تخریبگرایی، منفیبافی، هراساندن مردم، سیاهنمایی و... درگیر نكردند. گروه مذكور هرچند از تنوع زیادی برخوردار است، اما همگی در یك تقسیمبندی جای میگیرند. این عده توانستند با حضور فعال خود در عرصه انتخابات و تمركز بر كاندیداهای مورد علاقه، شور و شعف فراوانی به جامعه جهت مشاركت حداكثری تزریق نمایند. حاصل فعالیت این نخبگان، حضور گسترده بخشهای مختلف مردم در آزمون بزرگ انتخاب فرد اول اجرایی كشور بود. این طیف از متفكران و فعالان سیاسی و اجتماعی، توانستند بهخوبی از عهده انجام رسالت و نقش اجتماعی خود برآیند. آنان موفق شدند براساس سلایق و باورهای خود، مردم را با امید پیروزی كاندیدای موردنظرشان به صحنه انتخابات بكشانند.
البته درخصوص این گروه از روشنفكران نیز دو مورد قابل تامل است:
۱ــ از این عده انتظار میرفت بهصورت آشكار، علنی و شجاعانه عملكرد همقطاران روشنفكر خود را كه در گروه نخست قرار داشتند و بهشدت به عملیات تخریبی روی آورده بودند، مورد نقد قرار دهند. این عزیزان هرچند خود از چنین اقداماتی دوری گزیدند، اما به نظر میرسید با نوعی جوزدگی و به دلیل مواجهه با فضای مسموم ایجادشده از سوی گروه نخست، مرعوب شده و به اندازه كافی نخبگان مذكور را مورد چالش قرار ندادند.
۲ــ انتظار میرفت كه این گروهها بیشازاین و با شدت و حدِت بیشتری مردم را به حضور در انتخابات دعوت كنند و به شكل منسجمتر و كاملتری به حمایت از كاندیداهای موردنظرشان مبادرت ورزند و از ارائه برخی شعارها و برنامههای سطحی و بدون پشتوانه و غیرعملی دوری گزینند. بهنظر میرسد مردم در انتخابات اخیر ثابت كردند كه از حیث حضور گسترده و حتی به لحاظ قدرت تبلیغ، گوی سبقت را از این نخبگان ربودهاند. این نخبگان درحالیكه نباید هرگز نقد قدرت را فراموش كنند اما درعینحال باید بهشدت مراقب باشند كه در ورطه بداخلاقی سیاسی گرفتار نگردند و پا را از محدوده عقل، شرع و اخلاق فراتر نگذارند.
جــ در معرفی آخرین گروه از نخبگان فعال در عرصه انتخابات، میتوان به افرادی اشاره كرد كه با جدِیت و در تلاشی همهجانبه به حمایت و تبلیغ كاندیدای پیروز پرداختند. این گروه توانستند با شناخت دقیق و بررسی موشكافانه اوضاع اجتماعی و نیازهای جامعه، بهترین و مناسبترین شعارها را برگزینند و با معرفی یك چهره اجرایی و دانشگاهی، آراء عمومی را در مقیاس وسیع به خود جلب نمایند. این عده هر چند از حیث كمیت نسبت به كل مجموعه فكری و نخبگان كشور در اقلیت قرار دارند، اما به لحاظ كیفی، یعنی به لحاظ برخورداری از تعریف و ویژگیهای خاص و حقیقی نخبگان، فعلا در وضعیت مطلوبی بهسر میبرند. برخی از ویژگیهای این عده عبارتند از: ۱ــ ارتباط دقیق و گسترده با تودههای مردم، بهویژه طبقات محروم اجتماعی ۲ــ عدم وجود سابقه منفی درخصوص این نخبگان در نگاه مردم ۳ــ ارائه راهكارهای ملموس جهت رفع مشكلات اجتماعی و تمركز شدید بر كاندیدای مورد نظر ۴ــ نزدیكنشدن بیشازحد به عضویت در جناح یا حزب خاصی و بهتعبیردیگر فراجناحیعملكردن.
درخصوص این نخبگان نیز میتوان به این نكته اشاره كرد كه باید بهشدت مراقب باشند تا به سرنوشت برخی نخبگان، كه در سالهای اخیر تحت تاثیر نزدیكی به سیاستهای دولت به نوعی نخبه دولتی تبدیل شدند، دچار نگردند. بهعبارتدیگر همفكری و نزدیكی با رئیسجمهور منتخب و برنامههای او، اولا نباید این نخبگان را در محدوده خاص همكاری با دولت متوقف نماید و ثانیا بر اصلیترین رسالت نخبگان در جامعه، یعنی رهبری تودهها و نقادی آنها، تاثیر گذارد. این گروه از نخبگان همانگونهكه با ایجاد ارتباط و شناخت دقیق از مردم موفق شدند پیروز عرصه انتخابات باشند، باید كماكان ضمن تاكید بر برنامههای موفق گذشته، به تعمیق ابعاد آن بپردازند.●نخبگان و احزاب
یكی از آثار و نتایج غیرقابل تردید انتخابات اخیر در كشور، بیتوجهی و عدم وابستگی مردم به احزاب سیاسی بود. بهبیانسادهتر احزاب سیاسی موجود ــ حتی برخی از آنها كه از سابقه طولانیتر برخوردار بودند ــ مورد عدم مقبولیت و پذیرش مردم واقع شدند. بهنظر میرسد این بحث نیز در ذیل موضوع وضعیت نخبگان در انتخابات اخیر قابل بررسی و تجزیه و تحلیل باشد؛ چراكه معتقدیم معمولا نخبگان و روشنفكران هستند كه جهت بالابردن سطح آگاهیهای عمومی و تاكید بر مشاركت بهینه مردم در سرنوشت خویش، اقدام به تاسیس حزب مینمایند و یا خود در برخی احزاب مشخص ــ البته در بالاترین سطوح مدیریتی این نهادها ــ به ایفای نقش میپردازند. بهنظر میرسد عدم توفیق نخبگان در انجام وظایف خود و قطع ارتباط ایشان با مردم، در آینده به دوری مردم از احزاب نیز منجر خواهد شد. اما ازآنجاكه احزاب سیاسی در عصر حاضر، همزاد دموكراسی تلقی گردیده و از آنها بهعنوان مقومهای دموكراسی یاد میشود، نمیتوان جایگاه احزاب را بهعنوان خانه نخبگان در كشور نادیده گرفت. در كشورهایی كه اراده آنان متكی به آراء عمومی است، وجود احزاب یك ضرورت بهنظر میرسد. مهمترین كارویژه احزاب سیاسی، متحدكردن و باثباتنمودن روند زندگی سیاسی است. بهتعبیریدیگر، احزاب در جامعه گروههای همفكر را سازماندهی میكنند و به آنها آموزش لازم سیاسی میدهند. احزاب از این طریق میتوانند بر افكار عمومی تاثیرگذاشته و واسط بین مردم و حكومت باشند و درنهایت جهت رسیدن به قدرت سیاسی یا حفظ آن، بهصورت قانونی با دیگر همتایان به رقابت برخیزند. با این تعریف، هرچند بهنظر نمیرسد تنها جایگاه و مركز نخبگان، احزاب باشند، اما بیشك یكی از كانونهای اصلی فرهیختگان سیاسی و اجتماعی، احزاب سیاسی هستند. بنابراین بدون شك هرگونه ضعف و خلل در عملكرد هریك از طرفین ــ نخبه و حزب ــ میتواند بر دیگری تاثیرگذار باشد. ازآنجاكه ساختارهای اجتماعی، فاقد شكل فیزیكی و نمود بیرونی هستند و تنها با ترتیبات و كیفیت عملكرد نیروهای انسانی شناخته میشوند، به نظر میرسد در ارتباط دو سویه نخبگان و احزاب، نخبگان هستند كه از میزان تاثیرگذاریِ بهمراتببیشتری برخوردارند. اما انتخابات اخیر نشان داد كه عملكرد نخبگان، و به تاسی از آن احزاب، در كشور ما چندان موفق نبوده است.
سابقه احزاب سیاسی در ایران بهطورمشخص به زمان مشروطه و تشكیل مجلس در كشور بازمیگردد. اما در تمام طول یكصدسال اخیر و با تمام فرازوفرودها احزاب سیاسی موفق به حضور دائمی، گسترده و منطبق بر اهداف و كارویژههای یك حزب نشدهاند. حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز تغییر چندانی در وضعیت احزاب روی نداد و چند حزب سیاسی، به شكل مبهم و در برخی موارد دولتی، به حیات خود ادامه دادند. باتوجه به نهادینهشدن مردمسالاری در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ضرورت مشاركت حداكثری مردم در صحنه سیاسی و باتوجه به نتیجه انتخابات اخیر، آسیبشناسی احزاب در ایران یك ضرورت بهنظر میرسد.
حقیقت این است كه كاندیدای پیروز در نهمین انتخابات ریاستجمهوری، از كمترین و یا بهتعبیری از هیچگونه حمایت حزبی برخوردار نبود. این وضعیت در خوشبینانهترین حالت نشاندهنده آن است كه احزاب در انتقال برنامهها و شعارهای خود به مردم ناموفقند و یا اینكه احزاب اصولا از شناخت دقیق خواست افكار عمومی عاجز میباشند و به بیراهه میروند.
هرچند بحث آسیبشناسی احزاب بهویژه در سالهای اخیر مجال بسیار گستردهتری میطلبد اما در اینجا به اختصار به مواردی از مهمترین دلایل ناكارآمدی احزاب اشاره میشود:
۱ــ اولویت منافع حزبی بر منافع ملی
۲ــ ضعف ساختاری در شكلگیری احزاب
۳ــ تعارض شدید میان عملكرد و مواضع احزاب با یكدیگر، یا همان جنگ حزبی
۴ــ دوری احزاب از باورها، اعتقادات و فرهنگ مردم
۵ــ نفوذ اشخاص و عناصر فاسد و فرصتطلب به درون احزاب
۶ــ دولتیشدن احزاب
۷ــ وابستگی برخی احزاب به مراكز خارجی
۸ــ وجود مخفیكاری و ابهام در عملكرد برخی حزبها
۹ــ چرخشهای عجیب و تغییر مواضع پیدرپی و ناگهانی
۱۰ــ حاكمیت ساختارهای غیربومی و ماكیاولیستی بر نحوه تبلیغات حزبی.
جایگاه و ارتباط نخبگان در هریك از موارد فوق، چه در راستای اصلاح و یا تخریب، انكارناپذیر است. پیام بسیار مهم سوم تیر درخصوص مقوله فوق، این بود كه احزاب جهت پیروزی صرفا روی نخبگان و روشنفكران حساب نكنند و سعی كنند با مردم نیز مرتبط باشند و ازسویدیگر نخبگان نیز نباید تنها به طبقه مورد خطاب سران احزاب تبدیل شوند. این گروه باید مراقب باشند كه تنها به شكل حلقه رابط میان مردم و احزاب درنیایند بلكه باید حافظ منافع مردم در ارتباط با احزاب و ضامن مطالبات آنها از احزاب نیز محسوب گردند. نخبگان باید بهصورت سُیال در میان مردم و حزب متبوع خود در حال حركت باشند وگرنه نخواهند توانست بهموقع تودهها را به نفع گروه، حزب یا فرد موردنظرشان وارد عرصههای اجتماعی ــ بهویژه انتخابات ــ نمایند.
●جنبش دانشجویی
بهنظر میرسد جنبش دانشجویی درحالحاضر در شرایط بسیار حساس و پراهمیتی قرار دارد. گرچه پس از انتخابات اخیر ضعف احزاب و بهویژه نخبگان در انتخابات كاملا آشكار شد، اما بهنظر میرسد جنبش دانشجویی بهمراتب از وضعیت بهتری نسبت به احزاب برخوردار است. جنبش دانشجویی چندسال اخیر توانست بهتدریج از حالت بلندگوی احزاب و اهرمی برای چانهزنی سیاستمداران و احزاب خارج شود و به جایگاه واقعی خود در جامعه نزدیك گردد. عملكرد نسبتا مستقل جنبش دانشجویی در انتخابات نهمین دوره ریاستجمهوری، نشان از بلوغ سیاسی این جنبش و تحول در آن دارد. حالكه در پی انتخابات اخیر، مردم پیشرو بودن خود را نسبت به احزاب نشان داده و نخبگان سیاسی و احزاب در ناپختگی و نابالغی باقی ماندند، جنبش دانشجویی به دلیل ارتباط بهمراتب بیشتر با مردم میتواند نقش دوگانه حمایت از برنامههای مردم در انتخابات اخیر و انتقاد از عملكرد دولت آتی را همزمان تعقیب نماید.
جنبش دانشجویی باید مراقب باشد كه همچون چندسال گذشته، به نفع برخی احزاب مصادره نگردد و احزاب ساخته قدرت، آن را به تملك خود درنیاورند. جنبش دانشجویی كه در انتخابات اخیر بهمراتب نمره قبولی بالاتری نسبت به نخبگان و احزاب گرفت، میبایست در سالهای آتی بهعنوان یكی از سخنگویان واقعی و خودجوش مردم، مطالبات آنان را از دولت آتی پیگیری نماید. جنبش دانشجویی نباید هرگز موضع نظارتی خود را از دست بدهد. این موضع باید بهصورت مثبت، سازنده و به نفع مردم و نظام ایفاء گردد. همانطوركه مردم در انتخابات اخیر نشان دادند كه وامدار هیچ حزب یا گروهی نیستند، جنبش دانشجویی نیز باید به تبعیت از مردم و براساس ماهیت و تعریف خود، اقدام كند و خود را بهراحتی در اختیار احزاب ــ چه پیروز و چه شكستخورده ــ قرار ندهد. بااینوجود و در بررسی عملكرد جنبش دانشجویی در ماههای اخیر، باید گفت: دانشجویان علیرغم حضور سلایق سیاسی گوناگون در جریان انتخابات نهمین دوره ریاستجمهوری، همراهی تقریبا كاملی با اكثریت قاطع ملت از خود نشان دادند. تقریبا كمتر تشكل ریشهدار و باسابقهای را در میان این جنبش میتوان یافت كه در انتخابات دومرحلهای ریاستجمهوری، مواضع و دیدگاهی غیر از خواست اكثریت مطلق مردم اتخاذ كرده باشد. تقسیمبندیهای رایج مانند راست، چپ سنتی، محافظهكار، تندرو، اصلاحطلب تودهگرا، نخبهگرا، دموكراسیخواه و... در ماههای اخیر خریدار چندانی در جنبش دانشجویی نداشت. حركت تند و بیاحتیاط جنبش دانشجویی در سالهای گذشته به سمت برخی احزاب، در ماههای اخیر روندی كندتر و درعینحال منطقی و پذیرفتنی به خود گرفت. هرچند در این بین كثیری از احزاب و نخبگان و گروهی از دولتمردان از جنبش دانشجویی رنجیدهخاطر شدند، اما بهحق باید به این جنبش نمره قبولی داد. این جنبش در انتخابات اخیر نقشآفرینی پررنگی داشت تاحدی كه میتوان دانشجویان را بهعنوان یك مرجع اجتماعی در تحولات اخیر در نظر داشت. بیتردید دانشجویان بهعنوان چشم نگران و بیدار مردم هستند و باید مسیر اعتماد عمومی را مجدداً به دانشگاه بازگردانند. این نهاد گرانسنگ با دراختیارداشتن نیروهای فعال، علمی، جوان و آگاه، بهترین مركز نقد، نظارت و پالایش سیستم اجرایی و سایر مراكز قدرت در كشور است. دانشگاه اسلامی، جهت حضور بهتر در صحنه تحولات سیاسی و اجتماعی، باید تنها به رسالت خویش بیندیشد. بهنظر میرسد با انتخاب یك چهره آكادمیك و دانشگاهی كه سابقه حضور در نهادهای دانشجویی را دارد، هم اینك فرصتی تاریخی پیش روی جنبش دانشجویی قرار گرفته است.
●●نتیجه
چرا روشنفكران و نخبگان فكری و سیاسی جامعه، كه در سالهای اخیر گفتمان اصلی تحركات سیاسی و اجتماعی را رهبری و سازماندهی میكردند، با شكست مواجه شدند و جایگاه مرجعیتی خود را در میان مردم از دست دادند؟
انتخابات اخیر نشانداد كه روشنفكری در كشورمان، در تعاملاتش با اجتماع و جریانات فكری كشور، دچار نوعی جمود و ایستایی شده و دیگر نمیتواند منشا اثر باشد. اما بهراستی دلیل این امر چیست؟ برخی معتقدند كه اساسا نخبهپروری و روشنفكری در طول تاریخ معاصر كشورمان براساس تعاریف غربی و باتوجه به كاركرد این گروه در غرب شكل گرفته است؛ برهمیناساس، حالكه برخی الگوهای سنتی بومی و داخلی بر حوزههای مختلف سیاست، اجتماع و فرهنگ كشور حاكم شدهاند، این عده دچار عدم تطبیق خود با محیط ــ و مردم ــ شده و كاراییشان را از دست دادهاند. به اعتقاد آنان، بازتولید مفاهیم بومی در سیاست و فرهنگ و حركت مردم براساس این مفاهیم نوینِ بومی، قشر نخبه و روشنفكر قبلی را با چالشی جدی مواجه كرده است. این عده، بهویژه نخبگان بهحاشیهراندهشده، معتقدند در تفسیر این پدیده، ریشه را باید در فائقآمدن دموكراسی تودهای بر دموكراسی نخبگان دانست و با الهام از داوری افلاطون درباره سرانجام دموكراسی، انتخابات اخیر را شدیدا مورد تاختوتاز قرار میدهند. گروهی دیگر شركت آزادانه مردم در انتخابات اخیر را به موج پوپولیسم نسبت میدهند و... . اما باید گفت اینگونه تحلیلهای كلیشهای و قالبی كه بیشازهرچیز از سنت جامعهشناسی مغربزمین الهام میگیرند، از تحلیل صحیح حماسه حضور مردم در سوم تیر عاجزند. برخی نخبگان نیز با سرخوردهشدن از عدم اقبال عمومی، به نوعی نیهیلیسم محض دچار شدهاند؛ چنانكه مردم را به عقبماندگی متهم كرده و ادعا میكنند مردم ایران نهتنها قابل پیشبینی نیستند، بلكه اساسا هیچكاری برای آنها نمیشود كرد!اما آیا بهنظر نمیرسد چنین تحلیلهایی تنها به بیشترشدن فاصله نخبگان از مردم منتهی خواهد شد. آیا بهراستی حاصل سه دهه فعالیت اركان نظام جمهوریاسلامی و حتی حاصل كار خود نخبگان ــ كه بسیار هم به آن مباهات میكنند ــ عقبماندگی تودهها بوده است! واضح است چنین موضعگیریها و تحلیلهایی، نهتنها با ماهیت عملكرد مردم در انتخابات اخیر هیچ تطابق و تناسبی ندارند، از فهمی بسیار نادرست و كوتهبینانه ناشی میشوند. بهنظر میرسد باید حقیقتی بسیار ظریف ــ و البته آشكارشده ــ را بیان كرد و آن اینكه در پی پیروزی انقلاب اسلامی و نزدیك به سه دهه تلاش و فعالیت تمامی طیفها در عرصههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، اكنون مردم به یك بلوغ فكری و سیاسی رسیدهاند كه بهراحتی دست به تصمیمگیریهای بزرگ و حساس میزنند. مردم در سوم تیر ثابت كردند كه با بلوغ فكری و درك سیاسی خود حتی نخبگان را نیز پشتسر گذاشتهاند. اینك اوضاع بهگونهای است كه نخبگان پشتسر مردم حركت میكنند و برخی از آنها تنها به تحلیل اقدام بزرگ ملت مبادرت میكنند. اما دراینمیان برخی، با عدم درك صحیح از اوضاع و حركت مردم، سعی میكنند این حركت اصیل و پررنگ مردمی را با انواع تهمتها زیر سوال ببرند. ازاینرو ضروری است جامعه فكری، روشنفكران و نخبگان جامعه به بازتعریف خود در اوضاع كنونی اقدام كنند و رسالت، اهداف و روشهای حضورشان در بین مردم را مشخص نمایند. نخبگان كشور باید با كمكردن فاصله خود با مردم، هرچهزودتر به آغوش ملت بازگردند. نخبگان نباید با شوك یا سونامیتلقیكردن سوم تیر، خودشان را از تحقیق و پژوهش درخصوص چگونگی علل وقوع این واقعه خلاص كنند. سوم تیر یك واقعه طبیعی بود كه براساس برخی علل و عوامل و در پی بروز یك روند طبیعی، روی داد. نخبگان نباید با سلبیشمردن انتخابات اخیر و با ذكر مواردی نظیر اینكه «مردم فقط میدانستند چه نمیخواهند» به شعور و آگاهی مردم اهانت كنند. در پایان كلام، مجددا بر بازگشت نخبگان و روشنفكران واقعی و مسلمان به آغوش مردم و نیز ارائه بازتعریفی نوین از كلمه «نخبه» و «روشنفكر» از سوی آنان تاكید میگردد. دراینراستا، توجه به موارد زیر راهگشا خواهد بود:
ـــ ضرورت توجه ویژه و خاص نخبگان سیاسی به مقوله عدالت و حق برخورداری برابر مردم از تمام موقعیتها.
ـــ ضرورت توجه به كمرنگشدن مرزبندیهای كاذب سیاسی بین مردم و بروز نوعی انزجار فراگیر عمومی از جناحبندیهای افراطی.
ـــ مدنظرقراردادن بیتوجهی مردم به انواع تبلیغات غربی در فعالیتهای سیاسی و ضرورت باور به لزوم حضور ملموس و نزدیك نخبگان در میان تودهها.
ـــ ضرورت اقبال نخبگان به مقوله كادرسازی، جهت پیشبرد امور كشور و كسب آمادگی برای اعلام بازنشستگی تدریجی نسل اول انقلاب در سالهای آتی.
ـــ ضرورت احتراز نخبگان از منعكردن مردم از حضور اجتماعی؛ زیرا رویگردانی مردم از شعار «تحریم» در انتخابات اخیر به اثبات رسید.
ـــ ضرورت اهتمام ویژه نخبگان به مقوله آزادیهای همهجانبه و فراگیر و پرهیز از تعریف سطحی و جناحی آزادی.
ـــ ضرورت توجه به این امر كه مدیران كوتوله و فاقد تواناییهای لازم، از نگاه مردم پنهان نخواهند ماند. نخبگان باید همواره مشوق مدیریت انقلابی و پویا در كشور باشند.
ـــ ضرورت مدنظرقراردادن رویكرد مردم به شعارهای اولیه و راستین انقلاب اسلامی.
ـــ نخبگان باید فضای سیاسی و اجتماعی كشور را به سمت آرامش و ثبات رهنمون سازند و از جنجالهای غیرواقعی و هزینهبر پرهیز كنند.
ـــ ضرورت توجه به این نكته كه روشنفكر و نخبه تا كجا میتواند در نظام سیاسی جامعه ساختارشكن و استحالهطلب باشد.
ـــ ضرورت محدودنشدن نخبگان در یك حزب خاص و پرهیز از دولتیشدن.
ـــ ضرورت توجه به نقدهای آكادمیك، علمی و غیرسطحی از دولت و دوری از انتقادات بیمحتوا و غیرمنطقی.
ـــ ضرورت تندادن و احترام نخبگان به اصل دموكراسی و مردمسالاری و پذیرش رای اكثریت مردم و عدم تقسیم آراء به كمی و كیفی؛ چراكه اساسا چنین تفكیكی محلی از اعراب ندارد.
ـــ روشنفكر نباید ایدهآلها و آرمانها را در مذبح عملگرایی و پراگماتیسم قربانی كند؛ چراكه در نهایت خود نیز قربانی این روند خواهد شد.
ـــ ضرورت توجه به این مساله كه هرگز هدف وسیله را توجیه نمیكند. بیتوجهی به این امر از سوی نخبگان، حساسیت خاصی را در جامعه و در نگاه مردم نسبت به نخبگان برمیانگیزد.
ـــ ضرورت توجه نخبگان به تضعیف جایگاه احزاب در میان مردم.
ـــ ضرورت درگیرنشدن ابزاری نخبگان در مقوله قدرت و ثروت و نزدیكنشدن به آن.
ـــ ضرورت ارائه تفسیر مثبت از حضور مردم و پرهیز از واردكردن اتهامات بیمورد به توده مردم و احیانا نادرستنامیدن انتخاب آنان.
ـــ ضرورت توجه به تشكیل «اتاق فكر» جهت همفكری نخبگان و دوری از تصمیمگیریهای كاملا اشتباه و برخلاف خواست عمومی.
ـــ ضرورت اتخاذ تصمیمات استراتژیك از سوی نخبگان و دوری از تصمیمات مقطعی، حزبی، یا فردی.
ـــ لزوم اتخاذ مواضع ثابت از سوی نخبگان و عدم چرخشهای ناگهانی و متناقض از سوی آنان.
ـــ ضرورت اتخاذ موضع تاییدی ــ انتقادی، بهصورت همزمان، جهت منتفعشدن همزمان دولت و مردم از حضور نخبگان.
ـــ ضرورت جلوگیری نخبگان از تولید قدرت از ثروت و بالعكس؛ چراكه این عمل در حقیقت در درازمدت باعث حضور افرادی در جامعه خواهد شد كه تنها اسم نخبه سیاسی را دارند، نه كیفیت واقعی آن را.
ـــ نخبگان و روشنفكران باید شعور سیاسی مردم را بالا ببرند و احترام به قوانین را به آنها بیاموزند، نهاینكه بهزور برای آنان تعیین تكلیف كنند. انتخابات اخیر نشان داد كه چنانچه مردم به تعیین تكلیف از سوی نخبگان بیتوجهی كنند، روشنفكران دچار افت شأن و مقام اجتماعی میشوند.
ـــ ضرورت پرهیز كامل از نگاه تكبعدی به مسائل و مطالبات فرهنگی، سیاسی و... جامعه.
ـــ هرچند ارتباط نسبی نخبگان سیاسی با گروهها و جناحهای سیاسی فعال در كشور جرم نیست و اساسا انقطاع كامل از آنها نه ممكن و نه مفید است، اما نخبه باید بهدرستی از میزان نفوذ، محبوبیت و عقبه حزب یا گروهی كه از آن طرفداری میكند، با خبر باشد و همسنگ با آن اقدام كند؛ درغیراینصورت با كاهش شدید تاثیرگذاری خود در جامعه مواجه خواهد شد.
ـــ ضرورت احتراز نخبگان و روشنفكران از افتادن به دام غرور نخبهگرایانه به جای درك واقعیات.
ـــ نخبه باید بداند كه سیاست فقط تاكتیك نیست بلكه تكنیك نیز در آن موثر است. بیتردید كیفیت فعالیت در تاكتیكهای اتخاذشده، از نگاه مردم پوشیده نخواهد ماند. درواقع سوم تیر را باید پیروزی تكنیك بر تاكتیك در مبارزات انتخاباتی دانست.
ـــ نخبگان باید توجه داشته باشند كه در بسیاری موارد به جای بازیگربودن، میتوان بازیگردان بود.
ـــ نخبه باید بداند كه همراهی با دولت، بدون نقد، نظارت و هدایت، همانقدر خطرناك است كه نقد و نظارت بدون همدلی و همراهی.
ـــ درصورتیكه فضای سیاسی كشور از سوی نخبگان رادیكال شود و نخبه نتواند به فضای رادیكال خودایجادكرده پاسخ دهد، مجبور خواهد بود در یك حركت افراطی به سمت جلو و با نوعی انتحار سیاسی بر شدت رادیكالیسم خود بیافزاید. ضمن تذكر به نخبگان كشور، بر این نكته گوشزد میكنیم كه چنین اقداماتی در درازمدت به بروز رفتارهای ضدسیستمی و ضدساختاری تبدیل خواهد شد. متاسفانه در انتخابات سوم تیر دیدیم كه برخی نخبگان، حاصل كار گذشته خود را نیز به تمسخر گرفتند. نخبه بهجای استحالهطلبی افراطی جهت منكوبكردن رقیب، باید به طرح و شكلدهی فضای سیاسی براساس نیازهای واقعی مردم و جامعه مبادرت ورزد.
ـــ مردم نباید به هیچعنوان در گفتار و عمل نخبگان تناقض مشاهده كنند.
ـــ براساس تعریف مشهور از دموكراسی یعنی: «روشی برای برگزیدن و انتخاب حاكمان و نخبگان»، باید دموكراسی را یك روش تلقی كرد نه یك آرمان و هدف غایی. نخبه باید علاوه بر پرداختن به مقوله مردمسالاری، به سایر حوزههای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز بپردازد و خود را صرفا وقف مقوله دموكراسی ننماید چراكه دموكراسی صرفا روشی جهت رسیدن به شرایط مطلوب است و نه تمام هدف.
داود راكی
منبع : ماهنامه زمانه
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست