سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا
آبی هستی یا خاکی؟
آبی یا خاکی؟! رنگ نگاهت کدومه رفیق؟! در جستوجوی چه چیزی هی میچرخی، هی میچرخی! تردید نکن، روزی دریچهها همه با هم گشوده میشن و تو عبور نور از رگهات میبینی. روزی نور تا اعماق سلولهات سفر میکنه و تو رو به سمت خودش جذب میکنه و تو بی اینکه تلاش کنی میبینی که بذرهای شادی و امید در وجودت بارور میشن و فهم و احساس تو رو بالاتر میبرن.
این لحظه رو حس کن. تو در حال عبوری. هر چی روزها بر تو میگذرن، تو باید سبک و سبکتر بشی، و روی همین نقطه متمرکز بمونی. روی موفقیت، برنده شدن و پیروزی! خوب دور و برت رو سیاحت کن. همه چیز در هستی بهدنبال جنس خودشه. تا در اون حل بشه، با اون کامل بشه و به وحدت برسه.
وحدت یعنی همسو شدن و هماهنگی هر موجودی با همجنس خودش. لذت و رضایت واقعی وقتی اتفاق میافته که تار و پود وجودت با موجودی که همجنس توست یکی میشه. یه قطره آب وقتی به اقیانوس میریزه، در اون یکی میشه و احساس عظمت و شکوهمندی میکنه. دیگه نمیتونی بین اون قطره آب و اقیانوس فاصله ببینی. هر جا فاصلهای هست یعنی چیزی درک نمیشه. موجودی با موجود دیگهای همسو نیست و این فاصله ایجاد فرسایش میکنه. در این نقطه درد و اندوه حس میشه و شادی از ذرات وجود فاصله میگیره. مثل گیاهی که در اقلیمی که برای رشد اون مناسب نیست گیر افتاده و با افسردگی پیام میده که جای من اینجا نیست!
یا یه قطره روغن که روی سطح آب معلق میمونه و نمیتونه با ذرات آب یکی بشه، تنهاست و احساس بیهویتی میکنه، نمیتونه دریای بزرگ رو درک کنه و مثل یک چیز زیادی، سردرگمه.
اگه احساس ناامنی داری یا از خودت خشمگین و ناراحتی؛ اگه احساس افسردگی و پوچی میکنی؛ اگه خوشحال نیستی از خودت بپرس چه چیزی رو باید تغییر بدم و با چه چیزی باید همسو بشم. کجای این هستی پهناور احساس غربت میکنم؟ من از کدوم تبار، کدوم ریشه، کدوم خاک، فاصله گرفتم؟ همجنس من کجاست؟
روح، تمایل به یکی شدن با هستی داره. تمایل به پیوند و وحدت. اما ”نفس“ میون روح و طبیعت فاصله ایجاد میکنه!
تو تنها وقتی حضور داری، که یکپارچه باشی و بتونی و در هر موجودی، اون بخشی رو که از تو جدا شده پیدا کنی. در واقع انسان خلاصه هستی و هر آنچه در هستی میبینی، نزدیکی و قرابتی با تو داره. یا تو روزی از اون مرحله عبور کردی و یا خاطرهای از کائنات در ذرات وجود تو نقش بسته. تو باید اون نقطه اتصال رو کشف کنی، اون نقطه وصل. جائی که هر وقت به او سر بزنی، پر و کامل میشی و هرگز احساس تنهائی نخواهی کرد.
پس هر فکری که از ذهن تو عبور میکنه بهدنبال همجنس خودش میگرده. اگه افکارت منفی و خشن باشه همون جنس رو جذب میکنی، ولی چون ذات همه ما تمایل به محبت و وصل داره احساس رضایت نخواهی کرد. اگه افکارت مثبت و سرشار از عشق باشه همون انرژی رو جذب میکنی و این احساس به تو لذت میده چون از تبار مهر و محبت هستی. از جنس ذات الهی. نور و نور و نور.
به زندگیات نگاه کن. هر جا بینظمی، عدم ثابت و ناآرامی حاکمه، از نو به زندگی نگاه کن. کجا، کدوم وقت، در چه ساحتی تو از مسیر خودت خارج شدی؟ کجا از راه مستقیم دور افتادی. اون گرهگاه رو پیدا کن و فکرت رو عوض کن.
اگه احساس ناامنی میکنی. چه در بخش معنوی و چه مادی! از خودت بپرس از چه چیزی در حال گریزی؟! نشانی راه رو از کدوم نقطه اشتباه گرفتی.
اگه بارون رحمت الهی که بیدریغ و پیوسته در حال بارشه سبزت نمیکنه، این تو هستی که سخت و نفوذناپذیر شدی. اگه آدمای دور و برت ازت فرار میکنن، این توئی که نقطه وصل و ارتباط رو، گم کردی.
هر لحظه میتونه لحظه معراج باشه. فقط خودت رو بهدست بادهای رحمانی محبت رها کن. همه چیز در عالم، قصد رسیدن ذرات وجود رو به خالق دارند. همه چیز در هستی، با هم آشتی هستند. این توئی که قهر کردی و به روی آغوشی که برای در بر گرفتن تو باز شده، پشت کردی.
خیلی ساده، با لرزشهای دلت محبت وارد میشه، با یک قطره اشک تر میشه و با یه نمه لبخند، سبز میشه. کافیه خودت رو از هر چیزی که از جنس وجود نیست، دور کنی.
خودت بهتر از من میدونی، وقتی لبخند میزنی چقدر اهلی میشی. وقتی دست نوازش بر سر موجودی میکشی چقدر بزرگتر میشی. چقدر نوازش کم داری؟ نمیخواد حسابش کنی، فقط از همین لحظه هر موجودی رو نوازش کن. تا اون ذرههای پرشور به وجد بیان و تو رو با رقصی مستانه به اوج ببرن.
چقدر زیباتریم وقتیکه دل کسی رو شاد میکنیم. وقتی قضاوت نمیکنیم. چقدر قضاوت خشن و خشکه. دلت اینو میدونه؟ پس رها شو. بذار در فواصل سلولهات نور بوزه. چه روشنی دلپذیری، همه هستی در آغوش تو جا میگیره، اگه فقط به دنبال محبت و مهرورزی باشی اونوقت هر چی از جنس تو نیست ذوب میشه و این آتش نهفته، مثل خورشید قلب زندگی رو روشن میکنه.
تمایل روح به وحدته، به وصله. ذهن رو ساکت کن، تماشا کن. مشاهده خود بهخود اتفاق میافته. تنها دانشی که تضادها رو از بین میبره، توجه تو به جذب اون چیزی است که تو رو به خدا نزدیکتر میکنه. بخشش، رحمت، این سه نت، همه نغمهها رو موزون میکنن.
نمیدونم کی هستی و کجا منو میخونی، تو بخش دیگهای از منی. دوستت دارم و میخوام با محبت به هر موجودی هی به تو نزدیکتر بشم. این تنها راه رسیدن به وحدته.
به هستی بگو، کجا قرار برم؟ جنس من از چیه؟ چه چیزی رو باید بدونم؟ بهت قول میدم، به سرعت نشونه هدایت از راه میرسه. شاید چیزی در حال حاضر حرف منو تأیید کنه. مثل بارش ناگهانی باران یا برف! صدای زنگ تلفن و شنیدن صدای آشنائی که تو دلت براش تنگه. مثل صدای نی از خانه کسی، اتاقک در بستهای! این صدا میگه تو، باید حساستر باشی تا چهره و سیمای حقیقی روح رو مشاهده کنی.
چه خوبه صدای آشنائی رو شنیدن. با غریبهای، با سلامی ناگهانی آشنا شدن. دست خسته کسی رو فشردن و یه استکان چای نوشیدن. بعد از یه روز پرشتاب آرمیدن و به صدای نفسهای خودت گوش دادن. کسی در پشت این نفسها تو رو صدا میکنه. تو نی بزن. من صدای تو رو میشنوم در لحظههای هستی، شناور بمون و از جنس همین دریای بزرگ باش. تو تنها نیستی، من هم یک قطره بودم و دیگری هم و دیگری هم. حالا یکی هستیم خاکی یا آبی؟ رنگ نگاهت کدومه رفیق؟!
منبع : مجله موفقیت
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست