پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
مجله ویستا
سـراب؟
شاهکار آلدوس هاکسلی، نویسنده اندیشهمند انگلیسی (ف۱۹۶۳) به عقیده اغلب منتقدان برترین اثر در زمینه داستان علمی- تخیلی (science-fiction) است چنان که رمان معروف «۱۹۸۴» جرج اورول را در مرتبهای پائینتر از آن ارزیابی کردهاند.
«دنیای قشنگ نو» داستانی است با طنزی بس نیرومند، که مترجم کوشیده است تا سرحد امکان در نثر ترجمه حفظ شود. قضایا از کارخانجات معظم آدمسازی شروع میشود با دستگاههای کاملا خودکار از مرحله ساخت نطفه تا تلقیح و بارورسازی آن، قرار دادن جنینهای تازه در درون بچهدان، و در مرحله بعد، تعلیم دادن آنها در عالم خواب از راه گوش براساس شرطیسازی نئوپا واوفی بدان گونه که همواره و بیچون و چرا و برای تمام عمر، چیزی جز آنچه خواست سران کارخانجات آدمسازی و سیاستهایشان اقتضا میکند از خود بروز ندهند. ضمن اینکه آنها را از همان مراحل نخستین به صورت طبقاتی کاملا مجزا از یکدیگر و در گروههای آلفا، بتا، گاما، دلتا و ... تا اپسیلون از کار درمیآورند، و در همان تعلیمات خوابآموز به هر گروه تلقین میکنند تا فقط اعضای گروه خود را دوست بدارد و از گروههای دیگر متنفر باشد، زیرا تنها در همین صورت است که اهداف روسا و سیاستگذاران کارخانه تامین خواهد شد. آلفاها و بتاها طبقات عالیتر را تشکیل میدهند و برای سروری بر دیگران ساخته شدهاند، در حالی که اپسیلونها از ابتدا چنان تقدیرشان را میسازند که در تابستانهای داغ به معدن کنی در آفریقا بپردازند، و البته هیچ گروهی از خلقت خود ابراز ناخرسندی نکنند و همواره راضی و قانع بدان باشند که برایشان مقدر شده است. در جهان سراپا دروغین و در میان دلخوشکنکهای ابلهانهای چون تخدیر با ماده مخدری به نام سوما (که با بلعیدن یک حب میتوانند به نیمه همیشه تاریک کره ماه عروج کنند)، ولنگاری جنسی و پدیدههایی فریبنده و به اصطلاح خررنگکن مثل دانشکده مهندسی احساسات، ساندویچ کاروتن، تاکسی کوپتر، کیک ویتامین A، احساسخانه (محل حسگیری)، بستنی سوما، ارگ عطر و ... فرد نباید هیچ غمی به دل راه دهد. طبیعت بد است،حیات طبیعی ممنوع است، عشق چیزی مسخره است چون اساسا «دلی» برای هیچکس تعبیه نشده. زندهزایی و واژه «مادر» یا «پدر» بلافاصله قهقهه تمسخر را به همراه دارد. تاریخ حرف مفت است. علم، اندیشه و... تنها الفاظی بازمانده از آن اعصار عقبماندگی تلقی میشود. فلسفه، هنر، ادبیات، دوستداشتن گل، یکسره تحریم شده است.
در چنین دنیایی هر گروه هم از خود و خلقت خود متشکر است و هم از زندگی و اوضاع راضی است و باید هم باشد چون جور دیگری ساخته نشده، و اصلا نمیداند «جور دیگر بودن» یعنی چه. قسم خوردنشان هم به جای «ای خدا» (O Lord) شده: «یا فورد» (O Ford) چون مبدا تاریخشان عرضه اولین خودروی مدل T به وسیله هنری فورد است، که البته گاهی نام «فروید» بر حسب مورد و در صحبت از روانشناسی به جای آن میآید. سرخپوستها را به دلیل آنچه عقبماندگی میخوانند (چرا که به خدا، عشق، عاطفه، انسانیت، دلیری، جوانمردی و غیره معتقدند) در «وحشی کده» یعنی مکانی جدا شده از جهان متمدن (همان که «رزرواسیون» سرخپوستی خوانده میشد) نگهداری میکنند و هر از گاهی برای خنده، تفریح و دفع ملال به آنجا میروند تا مثلا با مشاهده مادری که بچهای در بغل یا در حال شیردادن است از خنده روده بر شوند. در یکی از همین سفرهای علمی به محیطی این چنینی و سرشار از عشق به خدا و همنوع، امراض گوناگون، پشه و شپش، زندهزایی، شعر، هنر و ... است که جوانی دورگه را به نام «جان» گیر میآورند که مظهری از حیات و عادات «عقبماندهها»ست. او را به عنوان غنیمتی علمی به محیط مملو از «پیشرفت» خود میآورند. جوانک ابتدا از دیدن آن همه پدیدههای نو و پیشرفته ذوقزده است. فریاد برمیآورد. «آه، ای دنیای قشنگ نو که یکچنین مردمانی داری» اما آرام آرام که قضایا را بهتر مینگرد درمییابد که چه خبطی کرده. از این تمدن فریبنده به تهوع میافتد. به اعماق جنگلی میگریزد تا با خود و باورهایش تنها بماند. اما خبرنگاران سمج (که تازه به چنین موجود غریبی برخوردهاند) سرانجام او را پیدا و احاطهاش میکنند تا با مصاحبه با وی خوراک خبری تهیه کنند. جوان درمانده عاقبت راه گریزی از دست این نمایندگان جهان متمدن به جز خودکشی نمییابد.
«دنیای قشنگ نو» از شمار آمانشهرها (یوتوپیاها) است اما یوتوپیای منفی و بدبینانه. باید آن را خواند تا دریافت که بشر در چنین دنیای کاذبی چگونه سرنوشتی خواهد یافت اگر دست روی دست بگذارد و تنها به پدیدههای گولزننده یا پستانک وار موجود دل خوش دارد. هاکسلی در فانتزی طنزی و تخیلی خود، اختراع و ابداع بسی چیزها را پیشبینی کرد، که همگی (به جز بمب اتمی و انفجار آن) تحقق یافته است. در تفکر او به مایههایی از آنارشیسم و بدبینی به تمامی اشکال موجود حکومتی نیز برمیخوریم. جهان سرمایهداری همانقدر مورد طعن و نقد و طنز اوست که مارکسیسم. به نظر میرسد به ویژه در سالهای پایانی عمر بر اثر آشنایی بیشتر با فرهنگ و اندیشه شرقی تا حدودی به آن متمایل شد تا آنجا که بازگشت به اصالتهای آن را بتوان یکی از امیدهای او به نجات بشریت سرگشته کنونی دانست. مترجم در ضمن مقدمهای بر کتاب توضیح داده که واژه Brave در عنوان، هیچ ربطی به معنای «شجاع» ندارد بلکه به معنای زیبا و قشنگ و برگرفته از «طوفان» نمایشنامه مشهور شکسپیر، است.مطالعه این رمان ژرف و دلنشین را که ترجمه آن نیز در نهایت دقت و استواری صورت گرفته است به دوستداران ادبیات و هنر و اندیشه توصیه میکنیم.
نیکبخت پسندیده
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست